اتحاد ملی و انسجام اسلامی

و اعتصموا بحبل الله جمیعاْ و لا تفرقوا

اتحاد ملی و انسجام اسلامی

و اعتصموا بحبل الله جمیعاْ و لا تفرقوا

ملاقات با خدا

مَن زارَه أَخاهُ فی بَیتِهِ قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ اَنتَ ضَیفی وَ زائری، عَلَیَّ قِراکَ وَ قَد اَوجَبتُ لَکَ الجَنَّةَ بِحبِکَ إِیاهُ.

                                                                              میزان الحکمه، ج 5، ص 2276، ح 7928.

شرح حدیث: فکر کن وقت ملاقات با خدا گرفته ای! و دوست داری با خدا ملاقات کنی! در عمرت چند بار از این خاطره شیرین یاد می کنی و هر بار با چه حرارتی از آن ملاقات سخن می گویی؟ شوخی نکردم، تو واقعاً می توانی میهمان خدا باشی، باور نمی کنی؟! پیامبر(ص) فرمودند: «هر کس به دیدار برادرش برود خداوند می فرماید: تو میهمان و زائر من هستی، پذیرایی تو بر عهده من است و به پاس محبت به برادرت بهشت را بر تو واجب کردم.»

(کوله پشتی زندگی، قنبرعلی تیموری، صفحه 37)

 

این همان رسالت ابراهیم است

آیاتى از قرآن مجید درباره عمومى بودن رسالت پیامبر اسلام بر همه جهانیان ، این همان رسالت ابراهیم است.

آیاتى که دلالت بر عمومیت رسالت پیامبر اسلام بر همه جهانیان دارند ، فراونند ، ما برخى از آنها را متذکر می شویم :

1) اَ کانَ لِلنَّاسِ عَجَباً اَنْ اَوْحَیْنا اِلى رَجُلٍ مِنْهُمْ اَنْ اَنْذِرِ الْنَّاسَ 1

( آیا براى مردم موجب شگفتى است که به مردى از آنان وحى کردیم که مردم را تبلیغ نما ) توضیح کلمه « ناس » اسم جمع است که اگر با الف و لام آورده شود ، دلالت بر عموم دارد .

2) تَبارَکَ الَّذى نَزَّلَ الْفُرقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً 2 ( پاکیزه خداوندى که قرآن را بر بنده‏اش نازل نمود که تبلیغ کننده جهانیان بوده باشد ) 4 وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاَّ کافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً 3 ( و ما ترا نفرستادیم مگر براى بشارت و تهدید همه انسان ها ) .

3) وَ اَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهیداً 4 ( و ترا بر همه مردم رسول فرستادیم و شهادت خداوندى بر این امر کفایت می کند ) .

4) وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ 5 ( و ما ترا نفرستادیم مگر رحمتى براى جهانیان ) .

5) وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ ، عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً 6 ( و بدینسان شما را امتى معتدل قرار دادیم ، تا شاهد بر اعمال مردم باشید و پیامبر نیز شاهد بر شما باشد . ) توضیح 1 مقصود از شاهد بودن امت ، روشنگرى ملاک و اصول « حیات معقول » می باشد ، نه شهادت بمعناى معمولى 2 معناى « انذار » تهدید و معناى « بشیر » بشارت و مژده دادن است . و تبلیغ شامل هر دو مفهوم می باشد .

البته چنانکه در مباحث گذشته گفتیم : منظور از تهدید و بیم و هراس و وحشت ، در برابر خداوند ، لزوم این پدیده‏ها به جهت انتقام‏جوئى خود خواهانه خدا نیست ، زیرا چه کسى و چه قدرتى می تواند بر او ضررى برساند ، تا خداوند در صدد انتقام‏جوئى از او بر آید .

نتیجه‏اى که از این آیات گرفته می شود ، ابدیت دین اسلام و عمومیت رسالت پیامبر اسلام بر همه جوامع است . اینکه عده‏اى از اسلام نشناسان رسالت پیامبر را به مدت معینى از دوران ها منحصر و محدود می سازند و براى اثبات این مدعا از خود آیات قرآنى دلیل می آورند ، اگر غرضى نداشته باشند بایستى به بى‏اطلاعى آنان از قرآن و ادبیات عرب تأسف خورد . اگر در آیات قرآنى درست دقت کنیم ، حتما به این نتیجه خواهیم رسید که اصل متن دین الهى عبارتست از آن اصول و وظایف کلى در « حیات معقول » که همه پیامبران الهى مبلغین آنها بوده‏اند . این اصول و وظایف کلى در دین ابراهیم خلیل اللّه تنظیم شده است . همه پیامبرانى که پس از او آمده‏اند ، ابلاغ کننده و روشنگر همان اصول و وظایف بوده و بر طرف کننده تحریف و انحراف از آنها بوده‏اند . این مطلب در قرآن مجید باتمام صراحت مطرح شده است . ما براى توضیح بیشتر ، نمونه‏اى از آیاتى را که به این مطلب دلالت دارد ، می آوریم :

1) وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ اِبْراهیمَ اِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ 7 ( و کیست که از آیین ابراهیم اعراض کند مگر اینکه خود را ابله بسازد )؛

2) قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْنا وَ ما اُنْزِلَ اِلى‏ اِبْراهیمَ وَ اِسْمعیلَ وَ اِسْحقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما اوُتِىَ مُوسى‏ وَ عیسى وَ ما اوُتِىَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ اَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِموُنَ 8 ( بگوئید ما به خدا ایمان آورده‏ایم و [ نیز ] ایمان آورده‏ایم به آنچه که بر ما و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل شده است . و [ نیز ] ایمان آورده‏ایم به آنچه که به موسى و عیسى و پیامبران از پروردگارشان نازل شده است ، ما هیچ یک از آنان را تفاوتى نمی گذاریم و ما براى او مسلمان شده‏ایم )؛

 3) وَ قالُو کُونُوا هُوداً اَوْ نَصارى‏ تَهْتَدوُا قُلْ بَلْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ 9 ( و آنان گفتند : یا یهود باشید یا نصارى ، هدایت خواهید گشت ، به آنان بگو ، بلکه ملت حنیف ابراهیم باشید ، و ابراهیم از مشرکین نبود )؛

 4) ما کانَ اِبْراهیمُ یَهُودِیّاً وَ لا نَصْرانِیّاً وَ لکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً 10 ( ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى ، بلکه او مسلمان حنیف بود . ) توضیح حنیف که جمعش حنفاء است بمعناى صحیح و مستقیم و موحد است و در مباحث ملل و نحل دین ابراهیمى را گویند .

5) ِنَّ اَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذاَ النَّبِىُّ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ الْلَّهُ وَلِىُّ الْمُؤمِنینَ 11 ( شایسته‏ترین مردم به ابراهیم کسانى هستند که از او پیروى می کنند و این پیامبر ( محمد ص ) و کسانیکه ایمان آورده‏اند . و خدا ولى مردم با ایمان است )؛

6) ُلْ امَنَّا بِاللَّهِ وَ ما اُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما اُنْزِلَ عَلى‏ اِبْراهیمَ وَ اِسْمعیلَ وَ اِسْحقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما اوُتِىَ مُوسى‏ وَ عیسى‏ وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ اَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ . وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْأَسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فى الْآخِرَةِ لَمِنَ الْخاسِرینَ 12 . ( بگو : ما به خدا و به آنچه که بر ما نازل شده است ، ایمان آورده‏ایم و [ نیز ] ایمان آورده‏ایم به آنچه که بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل شده است ، [ نیز ] ایمان آورده است . و به آنچه که به موسى و عیسى و پیامبران از پروردگارشان داده شده است ، ایمان آورده‏ایم . ما میان هیچ یک از آنان فرقى نمیگذاریم و ما به او اسلام آورده‏ایم .

و هر کس جز دین اسلام را بخواهد از او پذیرفته نخواهد گشت و او در آخرت از زیانکاران است ) توضیح در این آیه مانند آیه 136 از سوره البقره اصل متن همه ادیان الهى را یکى گرفته و نام آن متن را اسلام نهاده است . در این آیه صریحا تهدید کرده است که هر کس غیر از اسلام را بخواهد ، عملش تباه و در ابدیت از زیانکاران خواهد بود . بنابر این ، نتیجه کلى که به دست می آید ، این است که دین الهى همان اسلام است و بس ، اگر چه به وسیله پیامبران متعدد و در دوران ها و جوامع مختلف ابلاغ شده است . تنها تفاوت در جزئیاتى است که به عنوان سنت‏ها از پیامبران مطرح شده است .

7) وَ مَنْ اَحْسَنُ دیناً مِمَّنْ اَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفًا وَ اتَّخَذَ اللَّهُ اِبْراهیمَ خَلیلاً 13 ( و کیست که دینى شایسته‏تر از کسى داشته باشد که رفتار خود را تسلیم خدا نموده در حالیکه احسانگر است و از آیین حنیف ابراهیم پیروى می کند . خداوند ابراهیم را دوست خود اتخاذ کرده است . ) 

  

 دلیل دیگرى که وحدت متن اصلى ادیان الهى را ثابت میکند ، آیه‏ایست در قرآن که در دو مورد آمده است :

اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ 14 ( کسانیکه ایمان آورده‏اند و آنانکه به یهودیت و نصرانیت و صابئیت گرویده‏اند ، [ رستگار آنان ] کسى است که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و عمل صالح انجام داده است ، براى آنان بیم و هراسى نیست و آنان اندوهگین نخواهند بود ) به همین علت است که خداوند متعال خبر از برترى بنى اسرائیل به جهانیان می دهد و میفرماید :

یا بَنى اِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِىَ الَّتى اَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ اِنَّى فَضَّلْتُکُمْ عَلىَ الْعالَمینَ 15 ( اى بنى اسرائیل به یاد بیاورید نعمتى را که به شما بخشیدم و شما را بر جهانیان برترى دادم ) توضیح قطعى است که برترى بنى اسرائیل بر جهانیان نه مستند به نژاد آنان بوده است و نه به مختصات جسمانى و روانى طبیعى آنان ، بلکه این برترى بدان جهت است که دین موسى ( ع ) همان متن اصلى دین ابراهیم بوده است که پس از گذشت قرون و اعصار دگرگون شده و تحریف یافته بود . و اگر همین دین که موسى ( ع ) آورده بود ، دگرگون و منحرف نمی گشت ، همان متن حقیقى دین ابراهیم بود که پیامبر اسلام تبلیغ می کرد و نمی بایست آنان با اسلام مخالفت می کردند . عمومیت دین اسلام براى همه زمان هاى آینده از یک آیه دیگر نیز صریحا استفاده می شود :

ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَىْ‏ءِ عَلیماً 16 ( محمد ( ص ) مانند یکى از مردان شما نیست ، بلکه رسول خدا و خاتم پیامبران است و خداوند بر همه چیز دانا است . ) بعضى از بی خبران از لغت عربى که در کلمه خاتم بمعناى پایان و آخر تشکیک کرده‏اند ، اگر وقتشان اجازه بدهد ، می توانند به ماده لغت ختم با همه مشتقاتش در همه کتابهاى لغت عرب رجوع کنند ، خواهند دید که این ماده در هر مورد و با هر خصوصیات مصداقى که به کار می رود ، مفهوم اصلیش را که پایان و آخر است ، از دست نمی دهد . آن آیه‏اى که مورد استدلال به عدم خاتمیت پیامبر اکرم ( ص ) قرار گرفته است ، این است :

یا بَنى آدَمَ اِمَّا یَأتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیاتى فَمَنِ اتَّقى‏ وَ اَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ 17 ( اى اولاد آدم ، پیامبرانى از شما به سوى شما می آمدند و آیات مرا براى شما بازگو می کردند ، پس هر کس که تقوى بورزد و دست به اصلاح بزند ، ترسى براى آنان نیست و آنان اندوهگین نخواهند گشت ) گفته‏اند که این آیه استمرار آمدن پیامبران را بر همه اولاد آدم که تا پایان جهان گسترده می شوند ، اثبات می کند و این استمرار با خاتمیت پیامبر اسلام نمی سازد پاسخ این اعتراض روشن است ، زیرا ، هیچ فعل مضارعى در لغت عربى به معناى وقوع استمرارى یک پدیده نیست ، بلکه استمرار و محدودیت از قراین و دلایل خارج از خود صیغه مضارع فهمیده می شود . درست است که مخاطب در این آیه بنى آدم است و بنى آدم شامل همه انسان ها در گذرگاه تاریخ تا انقراض آنان می باشد ، ولى ، با نظر به علت رسالت که روشن ساختن متن اصلى دین الهى ابراهیم و مرتفع ساختن تحریفات از آن دین میباشد ، با رسالت پیامبر اسلام ختم می گردد ، زیرا قرآن اصول کامل دین ابراهیم را بیان می کند و همه ادیان منسوب به ابراهیم را دعوت به تطبیق اسلام بر آن دین می نماید .

بنابر این ، پس از رسالت پیامبر اسلام موردى براى رسالت دیگر نمی ماند .

معناى رسالت پیامبر اسلام آن نیست که مقدارى تکالیف تعبدى و قوانین مختص دوران و جوامع خود را مطرح کرده و آینده تاریخ را به عهده پیامبران دیگر ، یا عقل نظرى محض بشرى واگذار نموده است . اصلا در مکتب اسلام عقل را در برابر دین قرار دادن به هیچ وجه صحیح نیست ، زیرا آیات قرآنى و منابع حدیثى همواره دستور به پیروى از عقل و تبعیت از احکام آن را توصیه و بلکه دستور اکید به بهره‏بردارى از روشنگری هاى عقل می نماید . اگر دین اسلام قابل توضیح با احکام عقلى نبود ، چگونه امکان داشت قرآن و دیگر منابع اسلامى عقل را مورد توصیه و دستور اکید قرار بدهد تا جائی که آن را حجت خداوندى بر بندگانش معرفى نماید . اسلام تنها عقل آن دوران را تعظیم و واجب الاتباع معرفى نمی کند ، بلکه همه انسان هاى همه دوران ها را تحریک به تبعیت از عقل می نماید . نهایت امر دو مسئله بسیار مهم در این مورد وجود دارد که نباید نادیده گرفته شوند :

مسئله یکم مقصود از عقل فعالیت‏هاى اندیشه‏اى در قلمرو سودجوئى و خود خواهى و بازى با اصطلاحات و پندارهاى مخلوط با خواسته‏هاى پست حیوانى نیست ، بلکه منظور آن عقل سلیم است که در پرتو اصول و قوانین سازنده انسانى و بر مبناى انسان محورى هدفدار فعالیت می نماید . هیچیک از اصول و تکالیف اسلام با چنین فعالیت عقلانى مخالفتى ندارند .

مسئله دوم گسترش فعالیت‏هاى عقلانى بشرى معنایش آن نیست که روزى فرا خواهد رسید که عقول انسانى چنان دگرگون خواهد گشت که 2 2 با همین محتوائى که دارد مساوى 503 100001 خواهد گشت و معنایش این نیست که روزى فرا خواهد رسید که عقول آدمیان معلول‏ها را بدون علت درک خواهند کرد و براى بوجود آوردن حرارت صد درجه در آب ، به نگاه کردن در آن آب کفایت خواهد کرد این پندارها همان خیالات مغزکش سوفسطائى هاى ما قبل میلاد در یونان باستان است . بلکه مقصود این است که حواس و ابزار و آلات ارتباط انسانى با واقعیات جهان هستى میدان کار وسیع و وسیع‏ترى را در اختیار عقول آدمى خواهد گذاشت . به عنوان مثال با گسترش معرفت‏هاى فیزیکى به وسیله حواس و آزمایشگاه ها و دیگر تصرفات روشنگر در اجسام و نمودهاى آنها ، قوانین زیادترى درباره جهان فیزیکى براى عقل مطرح خواهد گشت ، نه اینکه عقل آدمى چنان دگرگون خواهد گشت که از یک فوتون نور هفت قطار باربرى و یک درخت آلبالو و یک مغز هگل بیرون خواهد آورد خلاصه عقل سلیم آدمیان براى ابد از دیدگاه اسلام درست معادل رسولان عینى ، حجت بوده و تعیین کننده موقعیت او در جهان هستى و آموزنده بایستگى‏ها و شایستگى‏هاى آدمى در این دنیا خواهد بود .

پی نوشت:

 ( 1 ) یونس آیه 2

 ( 2 ) الفرقان آیه1

 ( 3 ) السبأ آیه 28

 ( 4 ) النساء آیه 79

 ( 5 ) الانبیاء آیه 107

 ( 6 ) البقرة آیه 143

 ( 7 ) البقرة آیه 130

 ( 8 ) البقرة آیه 136 و آل عمران 84 با اندک تفات

 ( 9 ) البقره آیه 135

 ( 10 ) آل عمران آیه 67

 ( 11 ) آل عمران آیه 68

 ( 12 ) آل عمران آیه 84 و 85

 ( 13 ) النساء آیه 125

 ( 14 ) البقره آیه 62 و المائده آیه 69

 ( 15 ) البقرة آیه 47

 ( 16 ) الاحزاب آیه 40

 ( 17 ) الاعراف آیه 35

منبع: شرح نهج البلاغه، جلد 5، علامه محمد تقی جعفری(رضوان الله تعالی علیه)

سخن حق را بی پروا بگو...

 

یوسف صدیق به چاه  انداخته می شود، روانه زندان می شود. مگر چه شده است؟ آیا جرمی جز محبوبیت نزد پدر، پاکی، تقوا و حق شناسی در میان است؟ تاریخ باز هم تکرار می شود، این بار امام کاظم (علیه السلام) روانه زندان می شود. گویا در طول تاریخ جرمی بالاتر از ایمان و تقوا، حق گویی و علاقه  به مردم وجود ندارد!
اما مگر می شود مرد حق و فکر حق را زندانی کرد؟! زندان مادامی که به علت کار بد و جنایت نباشد، به واسطه ی عمل پست و زشتی نباشد، جایگاه و مکان خوبی برای مردان خدا است. یک وقت کسی دزدی کرده، خیانت کرده، مرتکب قتل شده و لذا عدالت، او را به زندان می اندازد. اما یک وقت شخصی به جرم شخصیت و عظمت و به  واسطه ی حق گویی و حق خواهی و ایستادگی در مقابل ظلم و استبداد به زندان  می رود، این مایه افتخار و مباهات است.
این زندان، جایگاهی است که مس وجود فرد را طلا می کند. آن ها که به موجب  شرافت ذاتی و بزرگواری و حقگویی زندانی می شوند، در آن جا صاف تر و خالص تر و مصمم تر می گردند و شرفی بر شرفهایشان افزوده می شود. زیرا سختی ها و شکنجه  ها و گرفتاری هایی که  برای یک نفر در اثر حق گویی و حق خواهی و در اثر شخصیت انسانی و ملکوتی پیش می آید، ننگ و عار نیست، بلکه افتخار است. در این خصوص، کافی است که نظری به تاریخ بیفکنیم. تاریخ جهان پر از کشته شدن و زندانی شدن های شرافتمندانه است. این طور گرفتارِی ها نه تنها مایه فخر خود آن بزرگان است؛ بلکه  سند افتخار بشریت است.
مطلب دیگر این است که این گونه سختی ها و فشارها وسیله ای برای  تکمیل و تهذیب بیشتر نفس و خالص شدن گوهر وجود انسان می گردد. همان طوری که  در مقابل، یکی از چیزهایی که روحیه را ضعیف و ناتوان و اخلاق را فاسد می نماید، تنعم و ناز پروردگی است. سختی ها و مشکلات، روح را ورزش می دهد، نیرومند می سازد، فلز وجود انسان را خالص و محکم می کند. لذا رشد و نمو و به کمال رسیدن وجود آدمی جز در صحنه ی گرفتاری ها و مقابله و مواجهه با مشکلات حاصل نمی شود. این شداید و سختی هاست که قهرمان می آفریند، نبوغ می بخشد و نوابغ عظیم و نهضت های  بزرگ به دنیا تحویل می دهد.
به همین سبب امام موسی بن جعفر (علیه السلام) خطاب به شیعیان خود می فرماید: "خود را از غضب خدا حفظ کن و سخن حق را بی پروا بگو؛ هر چند نابودی تو در آن باشد. اما بدان که حق موجب نابودی نیست، نجات دهنده است. باطل را همواره رها کن؛ هر چند نجات تو در آن باشد و هرگز باطل نجات  بخش نیست و در آخر سبب نابودی است."(1)
آری، این است جرم امام کاظم (علیه السلام): آزادگی! تاریخ بازهم تکرار می شود، اما با یک تفاوت. یوسف را از زندان آزاد کردند، ولی دستگاه هارونی عاقبت امام کاظم (علیه السلام) را در زندان به وسیله ی سم به شهادت رساند.


(برگرفته از کتاب "بیست گفتار"، تألیف: "استاد شهید مرتضی مطهری" (با اندکی تلخیص و اضافات ))

پاورقی:
1ـ قال الإمام موسی بن جعفر الکاظم(علیه السلام): "أی فلان اتق الله، و قل الحق وإن کان فیه هلاکک، فان فیه نجاتک  و دع الباطل وإن کان فیه نجاتک، فان فیه هلاکک" (تحف العقول، صفحه 408)

 به نقل از پایگاه اسلامی شیعی رشد

اتفاق مذاهب در موضوع موعود آخرالزمان

 

جو حاکم در دوران حکومت هاى بنى‏امیه و بنى عباس و نظیر آنها سبب شد که بسیارى از حقایق اسلامى به دست فراموشى سپرده شود و در میان مسلمانان ترویج نشود و در مقابل بسیارى از چیزها که در مسیر سیاست آنها قرار مى‏گرفت‏ به وجود آمد و تبلیغ شد نظیر مسئله جبر، خلق قرآن و امثال آنها.

جلال‏الدین عبدالرحمان سیوطى (1) در حالات "یزیدبن عبدالملک بن مروان"» که بعد از "عمر بن عبدالعزیز" به حکومت رسید مى‏نویسد: او چون خلافت را به دست گرفت، گفت: مانند عمربن‏عبدالعزیز رفتار کنید، اطرافیان او چهل نفر شیخ (عالم دربارى) را پیش او حاضر کردند و همه آنها شهادت دادند که بر خلفا حساب و عذابى نیست! و او بعد از چهل روز از خلافتش (از عدالت و تقوا به ظلم و بى‏بندو بارى) برگشت.

زمانى که منصور عباسى از مالک بن انس امام مذهب مالکى خواست کتاب "موطا" را بنویسد تا مردم را بر فقه او وادار کند با او شرط کرد که باید در کتابت از على بن ابى‏طالب (ع) حدیثى نقل ننمایى! و نیز (2)به او گفت: از "شواذ بن مسعود" و "شدائد بن عمر" و رخصت هاى "ابن عباس" اجتناب کن به هر حال در اثر جریان هاى اشاره شده و (3) انزواى امامان: و شهادت، تبعید و زندانى شدن آنها و مخالفت صد درصد خلفا با مطرح شدن اهل‏بیت (ع) سبب شد که مسئله مهدویت در میان برادران اهل سنت‏به دست فراموشى سپرده شود و این مقدار که در کتاب ها نقل شده و محفوظ مانده از کرامات بلکه از معجزات است که خداوند خواسته است‏ حجت ‏بر همه اهل اسلام تمام شود.
امروز که وضع زمان عوض شده امید است دانشمندان اسلامى این حقایق را ترویج کرده و وظیفه الهى خویش را در رابطه با این حقیقت ادا کنند.
اهل سنت نیز مانند شیعه مى‏گویند: مهدى موعود (ع) فرزند نهم امام حسین و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل امام حسن عسکرى (ع) است و در سال 255 هجرى در شهر سامرا از مادرى به نام نرجس متولد شده است و در آخرالزمان ظهور کرده و حکومت جهانى واحدى تشکیل می دهد.

***
مهدى شخصى، نه مهدى نوعى
برادران اهل سنت در رابطه با مهدى موعود مى‏گویند: ما به مهدى نوعى عقیده داریم به عبارت دیگر ما منکر موعود نیستیم. احادیثى که از رسول خدا (ص)درباره او صادر شده مورد قبول ماست ولى مى‏گوییم، او هنوز متولد نشده و معلوم نیست چه کسى است اما در آینده متولد مى‏شود و بعد از برزگ شدن قیام مى‏کند و حکومت جهانى واحد تشکیل مى‏دهد. او از نسل فاطمه و از فرزندان حسین (ع) است. (4) مثلا شبراوى شافعى در الاتحاف (5) مى‏گوید: شیعه عقیده دارد مهدى موعود که احادیث صحیحه در رابطه با او وارد شده همان پسر حسن عسکرى خالص است و در آخرالزمان ظهور می کند ولى صحیح آن است که او هنوز متولد نشده و در آینده متولد شده و بزرگ مى‏شود و او از اشراف آل البیت الکریم است.

"ابن ابى الحدید" در شرح نهج‏البلاغه (6) ذیل خطبه‏ 16 مى‏گوید: اکثر محدثین عقیده دارند مهدى موعود از نسل فاطمه (ع) است و اصحاب ما معتزله آن را انکار ندارند و در کتب خود به ذکر او تصریح کرده‏اند و شیوخ ما به او اعتراف کرده‏اند. فقط فرق آن است که او به عقیده ما هنوز متولد نشده و بعدا متولد می شود. ناگفته نماند که اهل سنت‏ بر این گفته خود دلیلى از احادیث ‏یا آیات نیاورده‏اند فقط شهرتى است که در میان ایشان به وجود آمده است و این از نتایج منزوى شدن اهل بیت (ع) و برگشتن خلافت اسلامى از آنهاست. وانگهى احادیث منقوله در کتب اهل سنت عینا عقیده شعیه را مى‏رساند و در آن احادیث مى‏خوانیم که "مهدى موعود (ع) دوازدهمین امام از ائمه دوازده‏گانه و نهمین فرزند امام حسین (ع) و چهارمین فزرند امام رضا (ع) و فرزند بلافصل امام حسن عسکرى (ع) است" و نیز روایات اهل سنت مى‏گویند که آن حضرت در سال 255 هجرى در نیمه‏ شعبان در شهر سامرا از مادرى به نام نرجس به دنیا آمده است بنابراین شیعه و اهل سنت در مهدى موعود شکى ندارند و هر دو عقیده به مهدى شخصى دارند. منتها، دوران هاى تاریک و انزواى اهل بیت و عصر حکومت ‏سیاه بنى‏امیه و بنى‏عباس مانع از آن شد که اهل سنت چیزى را که در کتاب هاى خود نوشته و نقل کرده‏اند در میان خود شهرت بدهند و مانند شیعه منتظر آمدن مهدى شخصى (ع) باشند.

                                              
***
دلایل دلالت بر وجود مهدی شخصی به روایت اهل سنت
1- محمد صالح حسینى ترمذى حنفى از سلمان فارسى نقل کرده مى‏گوید "دخلت على النبى (ص) فاذا الحسین على فخذه و هو یقبل عینیه و فاه و یقول: انت‏سید ابن سید انت امام ابن امام، نت‏حجة‏ابن حجة ابوحجج تسعة من صلبک تا سعهم قائمهم." (7) یعنى داخل محضر رسول خدا (ص) شدم ناگاه دیدم که حسین (ع) بر روى زانوى آن حضرت است. حضرت چشم ها و دهان حسین را مى‏بوسید و مى‏فرمود: تو آقایى فرزند آقایى، تو امامى، پسر امامى، تو حجتى فرزند حجتى. پدر نه‏نفر حجتى از صلب تو که نهم آنها قائم آنهاست. این حدیث ‏شریف صریح است در اینکه مهدى موعود (ع) نهمین فرزند امام حسین(ع) است على هذا متولد هم شده است بنابراین حدیث نمى‏شود گفت معلوم نیست مهدى چه کسى است و هنوز متولد نشده است. "عبدالله بسمل‏" نیز همین حدیث را عینا نقل کرده است. (8)

***
2- "ابوالموید موفق خوارزمى حنفى" (متوفاى 568) آن را با کمى تفاوت از "سلیم بن قیس‏" از "سلمان محمدى‏" چنین نقل مى‏کند: "قال دخلت على النبى(ص) واذا الحسین على فخذه و هو یقبل عینیه و یلثم فاه و یقول انک سید ابن سید ابوسادة انک امام ابن امام ابوائمة، انک حجة ابن حجة ابوحجج تسعة من صلبک تاسعهم قائمهم (9)". مهدى موعود (ع) در کلام رسول خدا (ص) به احسن وجه تعیین شده و آن نهمین فرزند امام حسین(ع) است.

***
3- حافظ شیخ سلیمان حنفى قندوزى حدیث فوق را در ینابیع‏المودة باب 54 ص 168 و نیز در باب ‏56 ص 258 از کتاب مودة القربى تالیف سید على بن شهاب همدانى شافعى (متوفاى‏786) نقل کرده است و نیز در باب‏77 ص 445 باز از مودة‏القربى و در باب 94، ص 492 از خوارزمى به دو سند از سلمان فارسى و امام سجاد (ع) از پدرش امام حسین (ع) نقل کرده که دومى چنین است: "عن على بن الحسین عن ابیه الحسین بن على: دخلت على جدى رسول‏ الله (ص) فاجلسنى على فخذه و قال لى: ان الله اختار من صلبک یا حسین تسعة ائمة تاسعهم قائمهم و کلهم فى‏الفضل و المنزلة عندالله سواء"
امام مى‏فرماید: به محضر جدم رسول‏الله (ص) داخل شدم مرا روى زانوى خویش نشانید و فرمود خداوند از صلب تو نه نفر امام اختیار کرده که نهم آنها قائم آنهاست و همه در فضیلت و مقام پیش خداوند یکسانند بنابراین مهدى (ع) یک مهدى معین و نهمین فرزند امام حسین (ع) است.

ناگفته نماند که کتاب "مودة ذوى‏القربى" تالیف سید على بن شهاب همدانى شافعى (متوفاى‏786) حاوى چهارده فصل است که شیخ سلیمان حنفى همه آن کتاب را در "ینابیع‏الموده" آورده و آن را باب پنجاه و ششم این کتاب قرار داده است و در فصل دهم تحت عنوان "المودة العاشرة فى عدد الائمه و ان المهدى منهم" حدیث مبارک فوق را چنانکه گفته شد - در ص 258 از سلیم بن قیس هلالى از سلمان فارسى از رسول‏ الله (ص) نقل کرده است پس بنابر آنچه ما به دست آورده‏ایم حدیث فوق در کتاب هاى "مقتل خوارزمى‏" در "ارجح‏المطالب"، "مناقب مرتضوى"، "مودة ذوى‏القربى" و "ینابیع المودة" نقل شده است و دلالت ‏بر مهدى شخصى دارد یعنى مهدى موعود (ع) فرزند نهم امام حسین(ع) است.

***
4- حموئى جوینى شافعى از عبدالله بن عباس نقل کرده که گفت: سمعت رسول الله (ص) یقول انا و على و الحسن و الحسین و تسعة من ولدالحسین مطهرون معصومون‏» (10). شنیدم که حضرت مى‏فرمود من، على، حسن، حسین و نه نفر از فرزندان حسین همه پاک شده از طرف خدا و معصوم هستیم و نیز همین حدیث را از اصبغ بن نباته از عبدالله بن عباس نقل کرده است (11) و همچنین در "ینابیع المودة" (12) از کتاب "مودة القربى" (مودت دهم) و از فرائدالسمطین (13) نقل شده است. از این حدیث نیز روشن مى‏شود که مهدى موعود (ع) فرزند نهم امام حسین (ع) است و اگر بگویند چه مانعى دارد که فرزند امام حسین باشد ولى بعدا در آخرالزمان متولد شود؟! مى‏گوییم به قرینه روایات گذشته و روایات آینده، نه نفر پشت‏سر منظورند. یعنى امام دوازدهم فرزند نهم امام حسین (ع) است.

***
5 - شبراوى شافعى مصرى (متوفاى 1172) در کتاب "الاتحاف بحب‏الاشراف" (14) وابن صباغ مالکى در "فصول المهمة‏" (15) نقل مى‏کنند که: دعبل ‏بن ‏على ‏خزاعى مى‏گوید: چون به محضر حضرت رضا (ع) رسیدم و در ضمن قصیده خود این دو شعر را خواندم که: خروج امام لا محالة خارج یقوم على اسم الله و البرکات یمیز فینا کل حق و باطل و یجزى على النعماء النقمات. حضرت رضا (ع) با گریه سرش را بلند کرد و فرمود: اى دعبل! در این دو شعر جبرییل به زبان تو سخن گفته است آیا مى‏دانى آن امام کدام است که قیام مى‏کند؟ گفتم: نمى‏دانم، فقط شنیده‏ام که امامى از شما اهل بیت قیام کرده زمین را پر از عدل می کند. "فقال: یا دعبل الامام بعدى محمد ابنى و بعده على ابنه و بعده ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه الحجة‏القائم المنتظر فى غیبة المطاع فى ظهوره و لو لم یبق من‏الدنیا الایوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یخرج فیملاء الارض عدلا کما ملئت جورا". اى دعبل! امام بعد از من پسرم محمد و بعد از او پسر او ست و بعد از او حسن و بعد از حسن پسرش حجت قائم منتظر است. در غیبت مورد اطاعت‏خواهد بود و در وقت ظهورش اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز ، خدا آن روز را بلند خواهد کرد تا خروج کرده و زمین را پر از عدل و داد گرداند همان طور که از ظلم پر شده باشد.

شایان ذکر است که این حدیث را شیخ‏الاسلام حموئى در فرائدالسمطین از ابوالصلت عبدالسلام هروى (16) و حافظ قندوزى حنفى از فوائد حموئى شافعى (17) نقل کرده است.

***
6- شیخ‏الاسلام حموئى جوینى شافعى در فرائد السمطین (18) از حسین بن خالد نقل کرده که [امام] على ‏بن ‏موسى‏ الرضا (ع) فرمود کسى که ورع ندارد، دین ندارد و کسى که تقیه ندارد ایمان ندارد و "ان اکرمکم عندالله اتقیکم" یعنى عمل کننده‏تر به تقیه. گفته شد یابن رسول‏ الله تا کى تقیه کنیم؟ فرمود: تا روز وقت معلوم و آن روز خروج قائم ماست هر کسى تا قبل از خروج قائم تقیه را ترک کند از ما نیست.

"فقیل له یابن رسول‏الله و من القائم منکم اهل البیت؟ قال: الرابع من ولدى ابن سیدة الاماء یطهر الله به الارض من کل جور و یقدسها من کل ظلم و هوالذى یشک الناس فى ولادته و هو صاحب الغیبة قبل خروجه فاذا خرج اشرقت الارض بنوره". گفته شد یابن رسول‏الله کدامیک از شما اهل بیت، قائم است؟ فرمود: فرزند چهارم من، پسر خانم کنیزان. خداوند به وسیله او زمین را از هر ظلم پاک و از هر ستم خالى مى‏گرداند. او همان است که مردم در ولایت وى شک کنند و او صاحب غیبت است و چون خروج کند زمین بانورش روشن مىشود.

او همان است که زمین براى وى پیچیده شود و براى وى سایه‏اى نباشد و او همان است که منادى درباره وى از آسمان ندا مى‏کند. ندایى که خدا آن را به گوش همه اهل زمین مى‏رساند. منادى مى‏گوید: بدانید حجت‏ خدا در نزد کعبه ظهور کرده تابع او شوید که حق در او و با اوست و آن است قول خداى عزوجل که مى‏فرماید: "ان نشا ننزل علیهم من‏السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین‏" (19). این حدیث مانند حدیث ‏سابق دلالت‏بر مهدى معین دارد.

حافظ قندوزى همین حدیث را از فرائد السمطین نقل کرده و مى‏گوید: "قال الشیخ المحدث الفقیه محمد بن ابراهیم الجوینى الحموئى الشافعى فى کتابه فرائد السمطین عن دعبل الخزاعى ... " (20)

***
7- ابن صباغ مالکى در "الفصول‏المهمه‏" (21) که آن را در معرفت ائمه نگاشته است مى‏گوید: روى ابن‏الخشاب فى کتابه موالید اهل بیت‏ یرفعه بسنده الى على‏ بن ‏موسى‏ الرضا (ع) انه قال: الخلف الصالح من ولد ابى محمد الحسن بن على و هو صاحب الزمان القائم المهدى.

ابن خشاب ابومحمد عبدالله بن احمد بغدادى در کتاب خود که سندش را به امام رضا (ع) رسانده که آن حضرت فرمودند: خلف صالح (مهدى موعود) از فرزندان ابى محمد حسن بن على عسکرى است و او صاحب الزمان و قائم مهدى است‏.

***
8 - شیخ الاسلام حموئى شافعى در فرایدالسمطین (22) و موفق بن احمد خوارزمى حنفى در کتاب "مقتل‏الحسین‏" (23) (ع) نقل مى‏کنند از ابى‏سلمى که شترچران رسول خدا (ص) بود (24) مى‏گوید: از رسول خدا (ص) شنیدم که مى‏فرمود: در شب معراج از خداى جلیل خطاب آمد: " آمن الرسول بما انزل الیه من ربه" (25).گفتم: "والمومنون" خطاب رسید: راست گفتى اى محمد، کدام کس را در میان امت ‏خود گذاشتى؟ گفتم: بهترین آنها را خطاب رسید: على‏بن‏ابى‏طالب را؟ گفتم: آرى پروردگارا! خطاب رسید: یا محمد! من توجه کردم به زمین، توجه کاملى و تو را از اهل زمین اختیار کردم. نامى از نام هاى خود رابراى تو مشتق کردم. من یاد نمى‏شوم، مگر آنکه تو هم با من یادشوى. منم محمود و تویى محمد.

بعد دفعه دوم به زمین نظر کردم از آن "على" را برگزیدم و نامى از نام هاى خود براى او مشتق کردم و منم اعلى و اوست على یا محمد! من تو را و على، فاطمه و حسن، حسین و امامان از فرزندان حسین را از شبح نور آفریدم (26) و ولایت‏ شما را بر اهل آسمان ها و زمین عرضه کردم. هر که قبول کرد در نزد من از مؤمنین است و هر که انکار کرد نزد من از کفار است. اى محمد! اگر بنده‏اى از بندگان من مرا عبادت کند تا از کار افتد و یا مانند مشک خشکى شود پس در حال انکار لایت ‏شما پیش من آید، او را نمى‏آمرزم تا اقرار به ولایت‏شما کند. اى محمد! آیا میخواهى اوصیاى خود را ببینى؟ گفتم: آرى بار خدایا، خطاب آمد: به طرف راست عرش خدا بنگر: "فالتفت فاذا انا بعلى و فاطمه والحسن و الحسین و على بن الحسین و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و الحسن بن على و المهدى فى ضحضاح من نور قیاما یصلون و هو - یعنى‏المهدى - فى وسطهم کانه کوکب درى و قال یا محمد هولاء الحجج و هو الثاثر من عترتک و عزتى و جلالى انه الحجة‏الواجبة لا ولیائى والمنتقم من اعدائى".

من به طرف راست عرش خدا نگاه کردم ناگاه دیدم: على، فاطمه، حسن، حسین، محمد بن على، باقر، جعفربن محمدصادق، موسى بن جعفر کاظم، على بن موسى‏الرضا، محمد بن على جواد، على بن محمد هادى، حسن بن على عسکرى و مهدى در دریایى از نور ایستاده و نماز مى‏خوانند و مهدى در وسط آنها مانند ستاره درخشانى بود. خدا فرمود: اى محمد ! اینها حجت ها هستند، مهدى منتقم عترت توست به عزت و جلال خودم قسم او حجتى است که ولایتش بر اولیاى من واجب است و او انتقام گیرنده از دشمنان من است.

حافظ حنفى قندوزى، این حدیث‏ شریف را در "ینابیع المودة" (27) از خوارزمى نقل کرده‏و مى‏گوید: حمویى نیز در فرائد آن را نقل کرده است و در ینابیع به جاى "والمهدى‏" عبارت "و محمد المهدى بن الحسن‏" آمده است. این حدیث گذشته از دلالت‏ بر مهدى شخصى حاوى اسامى مبارک همه امامان صلوات‏ الله علیهم اجمعین- است.

***
9- "موفق بن احمد خوارزمى" در "مقتل الحسین‏" (28) و "شیخ الاسلام حمویى شافعى‏" در "فرائدالسمطین‏" (29) "سعید بن بشیر" از على ابن ابى‏طالب (ع) نقل کرده‏اند که فرمود: قال رسول‏ الله (ص) انا واردکم على الحوض و انت‏ یا على‏الساقى و الحسن الرائد (30) و الحسین الامر و على‏ بن الحسین الفارط و محمد بن على ‏الناشر و جعفر بن محمد السائق و موسى بن جعفر محصى المحبین و المبغضین و قامع المنافقین و على بن موسى معین المؤمنین و محمد بن على منزل اهل الجنة فى درجاتهم و على بن محمد خطیب شیعته و مزوجهم الحور العین و الحسن بن على سراج اهل‏الجنة یستضئون به والمهدى شفیعهم یوم ‏القیامه حیث لایاذن‏الله الا لمن یشاء و یرضى.

من پیشتر از شما وارد (31)حوض کوثر مى‏شوم تو یا على ساقى کوثر هستى و حسن مدیر آنست، حسین فرمانده آن مى‏باشد، على بن الحسین سابق بردیگران در رسیدن به آن، امام باقر مقسم آن، جعفر صادق سوق‏دهنده به آن، موسى بن جعفر شمارنده دوستان و دشمنان و زایل‏کننده منافقان، على بن موسى یار مؤمنان، محمد بن على جواد نازل کننده اهل بهشت در درجاتشان و على بن محمد هادى، خطیب شیعه و تزویج کننده حورالعین به آنهاست، حسن بن على عسکرى چراغ اهل بهشت است. مردم از روشنایى آن روشنایى مى‏گیرند و مهدى موعود شفاعت کننده آنهاست در مکانى که خدا اجازه شفاعت نمى‏دهد مگر به کسى که بخواهد و از او راضى باشد.

این حدیث مبارک نیز که برادران اهل سنت‏ به صورت قبول، آن را نقل کرده‏اند حاوى نام هاى پاک دوازده امام است.

***
10- حافظ سلیمان قندوزى از جابر بن یزید جعفى نقل کرده مى‏گوید: شنیدم جابر بن عبدالله انصارى مى‏گفت: رسول خدا(ص) به من فرمود: "یا جابر! ان اوصیایى و ائمة المسلمین من بعدى اولهم على، ثم‏الحسن، ثم الحسین، ثم على بن الحسین، ثم محمد بن على المعروف بالباقر ستدرکه یا جابر فاذالقیتة فاقرئه منى‏السلام، ثم جعفربن محمد، ثم موسى بن جعفر، ثم على بن موسى، ثم محمد بن على، ثم على بن محمد، ثم الحسن بن على، ثم القائم، اسمه اسمى و کنیه کنیتى ابن الحسن بن على ذاک الذى یفتح‏الله على یدیه مشارق الارض و مغاربها ذاک‏الذى یغیب عن اولیائه غیبة لا یثبت على القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للایمان‏» (32)

اى جابر! اوصیاى من و امامان مسلمین بعد از من اول آنها على بن ابى‏طالب است. بعد از او حسن بعد از او حسین بعد از او على بن حسین بعد از او محمد بن على معروف به باقر. اى جابر! تو او را درک خواهى کرد و چون به خدمتش رسیدى سلام مرا برسان بعد از او جعفر بن محمد بعد از او موسى‏بن جعفر بعد از او على بن موسى بعد از او محمد بن على بعد از او على بن محمد بعد از او حسن بن على بعد از او قائم آل محمد که نامش نام من و کنیه‏اش کنیه من است پسر حسن بن على، او همان است که خدا با دست وى شرق و غرب زمین را فتح مى‏کند، او همان است که از دوستان خویش مدت زیادى غایب مى‏شود تا حدى که در اعتقاد به امامت او باقى نمى‏ماند مگر آنان که خداوند قلوبشان را با ایمان امتحان کرده است.

جابر مى‏گوید: گفتم یا رسول‏ الله! آیا مردم در زمان غیبت از وجود وى منتفع مى‏شوند؟ فرمود: آرى به خدایى که مرا به حق فرستاده، مردم در زمان غیبت از نور ولایتش روشنایى مى‏گیرند. چنان که مردم از آفتاب بهره مى‏برند با آنکه زیر ابرهاست. اى جابر! اینکه گفتم از مکنونات سر خداست و از علم مخزون خدا مى‏باشد آن را اظهار مکن مگر به کسى که اهلیت دارد در اینجا به دلیل ضیق مجال به ذکر موارد یاد شده اکتفا کرده و طالبان را براى مطالعه بیشتر در این زمینه به کتاب "اتفاق در مهدى موعود" از همین نگارنده ارجاع مى‏دهیم.

پی نوشت ها:

- جلال‏الدین عبدالرحمان سبوطى، تاریخ الخلفاء ص‏246.
- فرائد السمطین، باب‏77 ، ص 445
- ینابیع المودة ، باب 80 ، ص 454
- الاتحاف بحب الاشراف ، ط ادبیه مصر، ص‏146، 165
- فصول المهمه، فصل 8 ، ص 265
- فرائدالسمطین ، ج 2، ص 132 ، حدیث 430
- فرائد السمطین ، ج 2، ص‏336 ، حدیث 590
- همان مدرک، 2، ص‏313، حدیث‏563
- ما اگر بخواهیم از آسمان مشیت آیت قهرى نازل گردانیم که همه به جبر گردن زیر بار ایمان فرود آرند» (سوره شعراء، آیه 4)
- ینابیع‏المودة باب 58 ، ص 258
- فرائد السمطین ، ج 2 ، ص‏337 ، حدیث 591
- ینابیع المودة ، باب 80، ص 454 و باب‏86 ، ص 471
- ابن اثیر در «اسدالغابه‏» مى‏گوید: ابوسلمى چوپان شتران رسول خدا(ص) بود ، نامش را «حریث‏» گفته‏اند. ابن حجر نیز در «الاصابه‏» چنین گفته است:ناگفته نماند حدیث فوق را در فرائد از خوارزمى نقل کرده است.
- مقتل الحسین ، ج 1، فصل سابع فى فضائل الحسن ، و الحسین ، ص‏96
- فرائد السمطین ، ج 2 ، ص‏319 ، حدیث 571
- سوره بقره ، آیه 285
- در نسخه فرائد «شبح‏» و در نسخه مقتل خوارزمى «من سنح نور من نورى‏» است .
- فرائد السمطین ، ج 2 ، ص 321 ، حدیث 572
- ینابیع المودة ، باب‏93 ، ص‏487
- فصول المهمه ، فصل ثانى عشر ، ص‏309 ، 310
- امام الصادق و المذاهب الاربعه ج 2 ، ص 555 به نقل از مقدمة البیض ابن عبدالبر، ص‏9
- مقتل الحسین ، ج 1، فصل سابع فى فضائل الحسن و الحسین ، ص 94
- ینابیع المودة ، باب 94 ، ص 494
- مقدمه موطا، ص 12، از عبدالوهاب و عبداللطیف
- «وارد» کسى است که قبل از قافله وارد محلى مى‏شود نظیر «فارسلوا واردهم فادلى دلوه‏».
- در لفظ مقتل الحسین «الزائد» با «زاء» است‏یعنى دورکننده دشمنان از حوض
- منظور ما از «مهدى نوعى‏» همین است و گر نه اهل سنت نیز آن حضرت را فاطمى و حسینى مى‏دانند
- بشراوى ، الاتحاف ، باب خامس ص 180 ذیل فصل الثانى عشر من‏الائمه ابوالقاسم محمد
- ابن ابى الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج 1، ص 281
- محمد صالح حسینى ترمذى ، مناقب مرتضوى باب دوم ص‏139
- عبدالله بسمل ، ارجح المطالب فى عد مناقب اسدالله الغالب، ط لاهور، در باب منحصر بودن امامت در دوازده نفر ص‏436
- مقتل الحسین ، خوارزمى ، ج 1، الفصل السابع فى فضائل الحسین، ص‏146

منابع:

1.تاریخ الخلفاء,جلال‏الدین عبدالرحمان سبوطى,safhe=246
2.امام الصادق و المذاهب الاربعه,jeld=2,safhe=555
3.شرح نهج‏البلاغه,ابن ابی الحدید,jeld=1,safhe=281
4.فرائد السمطین,jeld=2,safhe=336
5.ینابیع المودة,safhe=454
6.فصول المهمه,safhe=265
7.فرائد السمطین,jeld=2,safhe=337
8.ینابیع المودة,safhe=454، 471
9.فصول المهمه، فصل ثانی عشر,safhe=310-309
10.مقتل الحسین,jeld=1,safhe=96
11.مقتل الحسین,jeld=1,safhe=94
12.عبدالله بسمل,ارجح المطالب فى عد مناقب اسدالله الغالب,safhe=436
13.فرائدالسمطین,jeld=2,safhe=313
14.ینابیع‏المودة,safhe=258
15.فرائد السمطین,safhe=445
16.الاتحاف بحب الاشراف,safhe=146، 165
17.الاتحاف,بشراوى,safhe=180
18.ینابیع المودة,safhe=494
19.مقدمه موطا,عبدالوهاب و عبداللطیف,safhe=12
20.فرائدالسمطین,jeld=2,safhe=132
21.ینابیع المودة,safhe=487
22.مناقب مرتضوى,محمد صالح حسینى ترمذى,safhe=139
23.مقتل الحسین,خوارزمی,jeld=1,safhe=146
24.فرائد السمطین,jeld=2,safhe=319
25.فرائد السمطین,jeld=2,safhe=321

علی اکبر قرشی - خبرگزاری شبستان

امام موسی صدرِ؛ حقیقت همیشه جاوید

 

تولد

 

امام موسی صدر در روز ۱۴ خرداد سال ۱۳۰۷ هجری شمسی در محله چهار مردان شهر قم به دنیا آمد. پدر او آیت الله سید صدرالدین صدر، جانشین آیت الله شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود. جد پدری او آیت الله سید اسماعیل صدر، جانشین مرحوم آیت الله میرزا حسن شیرازی و مرجع مطلق زمان خود، و نیای مادری‌اش آیت الله حاج آقا حسین قمی، جانشین آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام مردم مشهد بر علیه رضاشاه بود.

 

تحصیلات

 

امام موسی صدر پس از اتمام سیکل اول و بخش مقدمات علوم حوزوی، در خرداد سال ۱۳۲۲ رسما به حوزه علمیه قم پیوست، و طی مدتی کوتاه، ضمن بهره گیری از محضر سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، امام خمینی و سید محمد محقق داماد، دروس دوره سطح را به پایان رسانید. وی از ابتدای بهار سال ۱۳۲۶ وارد مرحله درس خارج گردید، و تا اواخر پاییز سال ۱۳۳۸، یعنی قریب سیزده سال تمام، از مدرسین بزرگ حوزه‌های علمیه قم و نجف کسب فیض نمود. استادان اصلی دروس خارج ایشان در قم، سید حسین طباطبایی بروجردی، محقق داماد، صدر و سید محمد حجت، و در نجف سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی ، شیخ حسین حلی و شیخ مرتضی آل یاسین بودند.

 

امام موسی صدر دروس فلسفی را نزد آقایان سید رضا صدر و علامه سید محمد حسین طباطبایی در قم، و نزد آیت الله شیخ صدرا بادکوبه‌ای در نجف فرا گرفت. دوستان اصلی هم بحث امام موسی صدر را در قم، سید موسی شبیری زنجانی، دکتر بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و شیخ ناصر مکارم شیرازی، و در نجف آیت الله سید محمد باقر صدر تشکیل می‌دادند. امام موسی صدر در طول زندگی حوزوی خود شاگردان برجسته‌ای را تربیت کرده‌است. معروف‌ترین آنان در ایران آیت الله شیخ یوسف صانعی از مراجع امروز، و در لبنان شهید عباس موسوی دبیر کل سابق حزب الله است.


امام موسی صدر در کنار تحصیلات حوزوی، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند، و در سال ۱۳۲۹ به عنوان اولین دانشجوی روحانی در رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشگاه تهران وارد، و در سال ۱۳۳۲ از آن فارغ التحصیل گردید. امام موسی صدر قبل از عزیمت به نجف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت. وی هم‌زمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیئت امناء جمعیت «منتدی النشر» در آمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یکی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تأسیس «مکتب اسلام» را عهده دار گردید. از مهم‌ترین اقدامات امام موسی صدر در آخرین سال اقامت در شهر قم، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزه‌های علمیه بود، که با همفکری آقایان بهشتی و مکارم شیرازی صورت گرفت.

 

فعالیت سیاسی

 

امام موسی صدر در اواخر سال ۱۳۳۸ و به دنبال توصیه‌های آقایان بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را پاسخ گفت و به عنوان جانشین وی، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترک نمود. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یکسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره واقعی شیعیان به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این سفر را تشکیل می‌داد. امام موسی صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیتهای خود را در سه حوزه موازی سازماندهی نمود:

 

بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی شیعیان لبنان

 

امام موسی صدر از زمستان سال ۱۳۳۸ و هم‌زمان با آغاز فعالیتهای گسترده دینی و فرهنگی خود در مناطق شیعه نشین لبنان، مطالعات عمیقی را به منظور ریشه یابی عوامل عقب ماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان لبنان به اجرا گذارد. حاصل این مطالعات، برنامه‌های کوتاه مدت، میان مدت و درازمدتی بود که از اواسط سال ۱۳۳۹ و در راستای سیاست محرومیت زدایی، طراحی و اجرا گردید. امام موسی صدر در زمستان سال ۱۳۳۹ و پس از تجدید سازمان جمعیت خیریه «البر و الاحسان»، با تنظیم برنامه‌ای ضربتی جهت تأمین نیازهای مالی خانواده‌های بی بضاعت، ناهنجاری تکدی را به کلی از سطح شهر صور و اطراف آن برانداخت. وی در فاصله سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۸ و در چارچوب برنامه‌ای میان مدت، با طی سالانه هزارها کیلومتر در میان شهرها و روستاهای سراسر لبنان، دهها جمعیت خیریه و مؤسسات فرهنگی و آموزش حرفه‌ای را راه اندازی نمود که حاصل آن کسب اشتغال و خودکفایی اقتصادی هزاران خانواده بی بضاعت، کاهش درصد بیسوادی، رشد فرهنگ عمومی، و به اجرا در آمدن صدها پروژه کوچک و بزرگ عمرانی در مناطق محروم آن کشور بود. امام موسی صدر در تابستان سال ۱۳۴۵ و پس از اجتماعات عظیم و چند روزه شیعیان لبنان در بیعت با ایشان، رسما از حکومت وقت درخواست نمود تا همانند دیگر طوائف آن کشور، مجلسی برای سازماندهی طایفه شیعه و پیگیری مسائل آن تأسیس گردد. مجلس اعلای اسلامی شیعیان که اولین بخش از برنامه درازمدت امام صدر به شمار می‌رفت، در اول خرداد سال ۱۳۴۸ تأسیس، و خود با اکثریت آراء به ریاست آن انتخاب گردید.


امام موسی صدر از بهار سال ۱۳۴۸ تا اواسط زمستان سال ۱۳۵۲ با دولت وقت لبنان به گفتگو نشست تا آن را برای اجرای پروژه‌های زیربنایی و وظایف قانونی خود در قبال مناطق شیعه نشین و محروم آن کشور ترغیب نماید. در پی امتناع دولت لبنان از پذیرش این مطالبات و نیز اتمام حجت با آن، جنبش محرومان لبنان در اوایل سال ۱۳۵۳ به رهبری امام موسی صدر شکل گرفت و راهپیماییهای مردمی عظیمی در شهرهای بعلبک، صور و صیدا علیه دولت به وقوع پیوستند. اوجگیری بحران خاورمیانه، صف آرایی احزاب افراطی مسیحی در برابر مقاومت فلسطینی، و به لبنان کشیده شدن برخی اختلافات جهان عرب، امام موسی صدر را بر آن داشت تا برای حفظ ثبات کشور و ممانعت از سرکوبی فلسطینیها، توده‌های مردم را موقتاً از عرصه رویارویی با دولت کنار کشاند، و پیگیری مطالبات شیعیان را تا آمدن رئیس جمهور بعد به تاخیر اندازد. امام موسی صدر در سال ۱۳۵۴ علی رغم کارشکنیها، مجدداً با اکثریت آراء به ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعیان برگزیده شد. با آغاز جنگ داخلی لبنان در فروردین سال ۱۳۵۴، تمامی تلاشهای امام موسی صدر مصروف پایان دادن به این بحران گردید. وی در خرداد آن سال در مسجد عاملیه بیروت به اعتصاب نشست، و به پشتوانه مشروعیت مردمی و مقبولیت وسیع وشخصیت کاریزماتیک خود در میان تمامی مذاهب، آرامش را به تابستان لبنان بازگردانید. با شعله ور شدن مجدد آتش جنگ، امام صدر در اردیبهشت ۱۳۵۵ حافظ اسد را وادار نمود تا با اعزام نیروهای سوری به لبنان، موازنه قوا و آرامش را به این کشور بازگرداند. حل اختلافات مصر با سوریه و متعاقب آن برپایی کنفرانس ریاض در مهر ۱۳۵۵، آب سردی بود که امام موسی صدر بر آتش جنگ داخلی لبنان فرو ریخت. این ارامش تا زمانیکه امام صدر در لبنان حضور داشت، ادامه پیدا کرد.

 

                                   

 

پرچمداری حرکت گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب در لبنان

 

هدف استراتژیک امام موسی صدر آن بود تا طایفه شیعه لبنان را همسان دیگر طوائف، و نه مقدم بر آنان، در تمامی عرصه‌های حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن کشور مشارکت دهد. وی از اولین روزهای ورود به لبنان در زمستان سال ۱۳۳۸، با طرح شعار «گفتگو، تفاهم و همزیستی»، پایه‌های روابط دوستانه و همکاری صمیمانه‌ای را با مطران یوسف الخوری، مطران جرج حداد، شیخ محی الدین حسن و دیگر رهبران دینی مسیحی و اهل سنت آن کشور بنا نهاد. در طول حضور دو دهه امام صدر در لبنان، هیچ مراسم سرور یا اندوهی از شیعیان نبود که امام صدر در آن شرکت جوید، و تنی چند از فرهیختگان مسیحی و اهل سنت در معیت وی نباشند. حمایت امام صدر از بستنی فروشی مسیحی در اوایل تابستان سال ۱۳۴۱ در شهر صور، که به فتوای صریح وی مبنی بر طهارت اهل کتاب منجر گردید، توجه تمامی محافل مسیحی لبنان را به سمت خود جلب نمود. در اواخر تابستان ۱۳۴۱ مطران گریگوار حداد به شهر صور آمد، و از امام صدر برای عضویت در هیئت امناء «جنبش حرکت اجتماعی» دعوت نمود. از اواخر سال ۱۳۴۱ حضور گسترده امام موسی صدر در کلیساها، دیرها و مجامع دینی و فرهنگی مسیحیان آغاز گردید. سخنرانیهای تاریخی امام صدر در دیرالمخلص واقع در جنوب، وکلیسای مارمارون در شمال لبنان طی سالهای ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲، تأثیرات معنوی عمیقی بر مسیحیان آن کشور بر جای نهاد.


امام صدر در تابستان سال ۱۳۴۲ و طی سفری دو ماهه به کشورهای شمال افریقا، طرحی نو جهت همفکری مراکز اسلامی مصر، الجزایر و مغرب با حوزه‌های علمیه شیعه لبنان در انداخت. وی در بهار سال ۱۳۴۴، اولین دور سلسله گفتگوهای اسلام و مسیحیت را با حضور بزرگان این دو دین، در مؤسسه فرهنگی «الندوه اللبنانیه» به راه انداخت. وی پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۳۴۶ به دیدار پاپ شتافت، و نشستی که ابتدائا نیم ساعت پیش بینی شده بود، به تقاضای پاپ بیش از دو ساعت به درازا کشید. امام موسی صدر از سال ۱۳۴۷ به عضویت مرکز اسلام‌شناسی استراسبورگ در آمد، و از رهگذر همفکری و ارائه سمینارهای متعددی در آن، انتشار آثاری ارزشمند چون «مغز متفکر جهان شیعه» را زمینه سازی نمود. امام موسی صدر در بهار سال ۱۳۴۸ و بلافاصله پس از افتتاح مجلس اعلای اسلامی شیعیان، از شیخ حسن خالد مفتی اهل سنت لبنان دعوت نمود، تا با همفکری یکدیگر برای توحید شعائر، اعیاد و فعالیتهای اجتماعی طوائف اسلامی، تدبیری بیندیشند. وی در همین خصوص طرح مدونی را به اجلاس سال ۱۳۴۹ «مجمع بحوث اسلامی» در قاهره ارائه نمود، و متعاقب آن به عضویت دائم این مجمع درآمد.


امام موسی صدر در سال ۱۳۴۹ رهبران مذهبی مسلمانان و مسیحیان جنوب لبنان را در چارچوب «کمیته دفاع از جنوب» گرد هم آورد، تا برای مقاومت در برابر تجاوزت اسرائیل چاره اندیشی نمایند. وی در زمستان سال ۱۳۵۳ و در اقدامی بی سابقه، خطبه‌های عید موعظه روزه را در حضور شخصیتهای بلندپایه مسیحی لبنان در کلیسای کبوشیین بیروت ایراد نمود، و اگر آتش جنگ داخلی شعله ور نمی‌شد، در پی آن بود تا کاردینال مارونی لبنان را برای ایراد خطبه‌های یکی از نمازهای جمعه شهر بیروت دعوت نماید. امام موسی صدر در زمستان سال ۱۳۵۵ و در جمع سردبیران جرائد بیروت، با پیش بینی صریح حذف فاصله‌ها و روند جهانی شدن در اواخر قرن بیستم، قرن بیست و یکم را قرن همزیستی پیروان ادیان، مذاهب، فرهنگها و تمدنهای گوناگون نامید، و بر رسالت تاریخی لبنان جهت ارائه الگویی موفق در این زمینه پای فشرد. امام موسی صدر در اواسط سال ۱۳۵۷ موفق گردید رهبران مسلمان و مسیحی لبنان را جهت برپایی یک جبهه فراگیر ملی متقاعد نماید، و در این مسیر تا آنجا پیش رفت که حتی موعد تأسیس و اولین گردهمایی آنان را برای پس از بازگشت خود از سفر لیبی مشخص نمود.

 

تأسیس جامعه مقاوم و مقاومت لبنانی در برابر تجاوزات اسرائیل

 

امام موسی صدر از سال ۱۳۴۳ و یک سال پیش از تأسیس جنبش فلسطینی فتح، در پی اندیشه تبدیل جامعه مصرفی لبنان به جامعه‌ای مقاوم در برابر تجاوزات آینده اسرائیل برآمد. وی در بهار سال ۱۳۴۴ گروهی از جوانان شیعه را به مصر اعزام نمود، تا در دوره‌ای شش ماهه فنون نظامی را فرا گیرند. با بازگشت این جوانان که اولین کادرهای مقاومت لبنان بودند، عملیات ایذایی مشترک رزمندگان فلسطینی لبنانی در شمال اسرائیل آغاز گردید. بخش اعظم نیروهای رزمنده از جوانان شیعه لبنان، و فرماندهی عملیات بر عهده رزمندگان فلسطینی بود. این نوع عملیات مشترک تا اوایل سال ۱۹۷۲ ادامه یافت.

 

در مهر ۱۳۴۸ مؤسسه صنعتی جبل عامل یا کارگاه کادر سازی امام صدر رسماً آغاز به کار نمود. در پی بمباران شدید جنوب لبنان توسط رژیم اسرائیل در سال ۱۳۴۹ و عدم واکنش مناسب دولت وقت، اعتصابی بی سابقه به دعوت امام موسی صدر لبنان را فرا گرفت، به گونه‌ای که دولت وقت را بر آن داشت برای بازسازی مناطق جنگی و برپایی پناهگاههای مناسب در آن، مجالس جنوب را تأسیس نماید. از اوایل سال ۱۳۴۱ عملیات جوانان شیعه در داخل اسرائیل شکلی مستقل به خود گرفت، هر چند تا سالها پس از آن نیز به صلاحدید امام صدر، افتخار آن به نام «نیروهای مخصوص جنبش فلسطینی فتح» ثبت می‌گشت. در شهریور سال ۱۳۵۱ و کمتر از ۲۴ ساعت پس ازاشغال ۴۸ ساعته دو روستای «قانای جلی» و «جویا» به دست سربازان اسرائیلی، نشست فوق العاده مجلس اعلای اسلامی شیعیان با حضور تمامی اعضاء در روستای جویا برگذار گردید، و از همان روز اولین بذرهای «مقاومت لبنانی» توسط امام موسی صدر پاشیده شد. یک ماه پس از این حادثه و به هنگام حمله نیرهای اسرائیلی به روستای «فاووق» در جنوب لبنان، اولین عملیات غیر رسمی مقاومت لبنان به اجرا در آمد، که حاصل آن چند کشته و مجروح اسرائیلی بود. از پاییز سال ۱۳۵۱ آموزش نظامی جوانان شیعه شتاب بیشتری گرفت. اولین شهید مقاومت لبنان «فلاح شرف الدین» مؤذن چهارده ساله مؤسسه صنعتی جبل عامل بود که در زمستان ۱۳۵۲ و پس از کشتن چند تن از سربازان اسرائیلی، در روستای مرزی «بنت جبیل» کشته شد. در خرداد سال ۱۳۵۴ و به دنبال وقوع انفجاری در اردوگاه نظامی عین البنیه در کوههای بقاع، که به شهادت ۲۷ تن از جوانان شیعه انجامید، امام موسی صدر رسما ولادت «گروههای مقاومت لبنان» را اعلان نمود. با پایان یافتن جنگ داخلی لبنان و انتقال دامنه ناآرامیها به جنوب، واحدهای مقاومت لبنان رسما در نقاط استراتژیک مناطق مرزی مستقر شدند. اولین عملیات بزرگ مقاومت لبنان علیه تجاوزات اسرائیل در اواخر سال ۱۳۵۵ صورت گرفت که پس از چند روز درگیری، به آزادسازی شهرکهای «طیبه» و «بنت جبیل» منجر گردید. امام موسی صدر اولین شخصیتی بود که در زمستان سال ۱۳۵۶، طرح سازشکارانه توطین پناهندگان فلسطینی در جنوب لبنان را افشا، و با مواضع شجاعانه خود از تحقق آن جلوگیری نمود. در حمله گسترده سال ۱۳۵۷ اسرائیل به جنوب لبنان و به رغم عقب نشینی احزاب چپ و گروههای فلسطینی، جوانان مقاومت لبنان و دانش آموزان مؤسسه صنعتی جبل عامل در منطقه اشغالی باقی ماندند، و به رغم امکانات اندک تا به آخر علیه اشغالگران ایستادگی کردند.


امام موسی صدر اگرچه لبنان را محل اصلی فعالیتهای خود قرار داده بود، اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نبود. انقلاب اسلامی ایران، امنیت حوزه‌های علمیه، اتحادی عربی-اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در افریقای سیاه، مهم‌ترین دغدغه‌های خارج از لبنان وی را تشکیل می‌دادند.


در پی دستگیری امام خمینی و در اوایل تابستان ۱۳۴۲، امام موسی صدر راهی اروپا و شمال افریقا گردید تا از طریق واتیکان و الازهر، شاه را برای آزادسازی امام تحت فشار قرار دهد. با آزاد گشتن امام در پایان این سفر، آیت الله خویی تصریح نمود که این آزادی بیش از هر چیز مرهون سفر آقای صدر بوده‌است. در پی تبعید امام خمینی به ترکیه در پاییز سال ۱۳۴۳، امام موسی صدر اقدامات مشابهی را به انجام رساند، تا ضمن تأمین امنیت وی، ترتیبات انتقال او به عتبات عالیات را فراهم سازد. در نیمه دوم دهه چهل و پس از آماده شدن اولین کادرهای نظامی مقاومت لبنان، دهها تن از جوانان مبارز ایرانی به لبنان آمدند و زیر نظر آنان فنون نظامی را فرا گرفتند.

 

در اواخر دهه چهل و مقارن با تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان، امام خمینی در پاسخ برخی فضلای ایرانی مقیم نجف، امام صدر را امید خود برای اداره حکومت پس از شاه نامید. در زمستان ۱۳۵۰ و بر اساس تقاضای مراجع وقت، امام موسی صدر درباره برخی زندانیان سیاسی با شاه گفتگو نمود، که بعضی از آنان از جمله حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، اندکی بعد از زندان آزاد گردیدند. با به قدرت رسیدن حافظ اسد در سال ۱۳۵۰ و آغاز همکاریهای تنگاتنگ وی با امام صدر، سوریه به امن‌ترین کشور خاورمیانه برای مبارزین ایرانی بدل گردید. امام موسی صدر در تابستان ۱۳۵۶ در اقدامی شجاعانه، و با اقامه نماز، تدفین و برپایی مراسم چهلمین روز شهادت دکتر شریعتی در بیروت، از سست شدن پیوند جوانان تحصیلکرده با روحانیت، جلوگیری به عمل آورد.

 

به دنبال درگذشت مصطفی خمینی در پاییز سال ۱۳۵۶، وی پسر عموی خود آیت الله سید محمد باقر صدر را بر آن داشت تا بیش از پیش به حمایت از امام خمینی برخیزد. امام موسی صدر در بهار سال ۱۳۵۷ لوسین ژرژ نماینده روزنامه لوموند در بیروت را به نجف فرستاد تا با انجام اولین مصاحبه بین المللی با امام خمینی، افکار عمومی جهانیان را با انقلاب اسلامی ایران آشنا سازد. امام موسی صدر در دیدارهای مکرر سال ۱۳۵۷ خود با رهبران سوریه، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای جهان عرب، اهمیت انقلاب اسلامی ایران، پیروزی قریب الوقوع آن، و ضرورت همپیمانی آنان با این انقلاب را به آنها گوشزد نمود. وی در شهریور ۱۳۵۷ و یک هفته پیش از ربودن شدن خود، با انتشارمقاله «ندای پیامبران» در روزنامه لوموند، امام خمینی را به عنوان تنها رهبر انقلاب اسلامی ایران معرفی نمود. بدون تردید بزرگ‌ترین خدمت امام موسی صدر به انقلاب اسلامی ایران آن بود که در سالهای ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ و پس از قریب دو دهه ترویج ارزشهای اسلام راستین در لبنان، عموم مردم، خصوصا شیعیان و بالاخص کادرهای مقاومت آن کشور را با این انقلاب آشنا و مرتبط نمود.


امام موسی صدر در ۳ شهریور سال ۱۳۵۷ و در آخرین مرحله از سفر دوره‌ای خود به کشورهای عربی، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی شد و در روز ۹ شهریور ربوده گردید. دستگاههای قضایی دولتهای لبنان و ایتالیا، و همچنین تحقیقات انجام شده از سوی واتیکان، ادعای رژیم لیبی مبنی بر خروج امام از آن کشور و ورود ایشان به رم را رسما تکذیب نمودند. مجموعه اطلاعات آشکار و پنهانی که طی دو دهه پیش بدست آمده، تماما گواه آنند که امام موسی صدر هرگز خاک لیبی را ترک نگفته‌است.

 

در این میان قرائن متعددی حکایت از آن دارند که امام موسی صدر همچنان زنده بوده و چون برخی دیگر از علمای اسلامی، شرایط زندان حبس ابد را می‌گذراند. آخرین خبری که در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۰ توسط سایت «جبهه نجات ملی لیبی» بر روی شبکه جهانی اینترنت منعکس گردید، مدعی آن است که امام موسی صدر در اواخر سال ۱۳۷۶ توسط برخی زندانیان زندان ابوسلیم شهر طرابلس مشاهده گردید و اندکی پیش از ماه رمضان گذشته به مکانی دیگر انتقال یافته‌است.

 

 به نقل از دانشنامه آزاد ویکی پدیا

وحدت و نوآوری/۱

مولفه های تحقق نوآوری و شکوفایی

نویسنده: محمد حسن دهقان

یکی از ثمرات و دستاوردهای ارزشمند نظام جمهوری اسلامی، بهره مندی از نعمت ولایت فقیه است که این امر باعث شده تا نظام اسلامی در سایه ارشادات و راهنمایی های حضرت آیت الله خامنه ای، این فقیه اسلام شناس بزرگ برخوردار از بینش بالای سیاسی، بتواند از هرگونه آسیبی مصون مانده و گام های توسعه و پیشرفت را در عرصه های مختلف کشور بپیماید. از این رو، یکی از برنامه هایی که مقام معظم رهبری در دهه اخیر در جهت سرعت بخشی به روند توسعه و پیشرفت جامعه و مقابله با خطرات و تهدیدات احتمالی، مورد توجه قرار داده و آن را به کار گرفته اند، تلاش برای نامگذاری سال ها و عناوین مختلف بوده است.

شایان ذکر است که این نامگذاری ها، از یکسو، ناظر بر نیازها و ضرورت های فعلی کشور اعم از داخلی و بین المللی می باشد که عزم مردم و مسئولان را برای تحقق و دستیابی به آن می طلبد و از سوی دیگر، تاکید بر ادامه روندها و شیوه هایی است که جمهوری اسلامی ایران در طول سه دهه، آن را تجربه کرده و کارآمدی آن، به اثبات رسیده است.

سال 1387، از سوی مقام معظم رهبری، به سال “نوآوری و شکوفایی” نامگذاری شد که از یکسو، چشم انداز و جهت گیری تصمیمات و فعالیت های آینده مسئولان نظام را در عرصه های مختلف مشخص نمود و از سویی دیگر، مهر تائیدی بر برخی سیاست ها و فعالیت هایی بود که در سال های اخیر مورد توجه مسئولان و تصمیم گیران کشور قرار گرفته بود. اما سوال اصلی اینجاست که اصولاشعار “نوآوری و شکوفایی” چگونه و در سایه توجه به چه مسائلی، می تواند تحقق یابد؟ در پاسخ به این سوال، بایستی به این نکته اشاره کرد که اصولاتحقق شعار “نوآوری و شکوفایی” مستلزم توجه به موارد ذیل است:


۱- اهتمام به اهداف و آرمان های نظام جمهوری اسلامی:

هیچ شعار و برنامه ای، بدون توجه و اهتمام به اهداف و آرمان های نظام جمهوری اسلامی، امکان تحقق نداشته و مسیری بیهوده و انحرافی را طی خواهد کرد. از این رو، عزم، اراده و تلاش مردم و مسئولان درخصوص تحقق شعار نوآوری و شکوفایی، زمانی به ثمر خواهد نشست که اهداف و آرمان های مورد نظر نظام که از یکسو، در سخنان و رهنمودهای امام راحل و مقام معظم رهبری و از سویی دیگر، در اصول و مواد قانون اساسی و سند چشم انداز بیست ساله نظام، منعکس شده است، در تصمیم گیری ها و سیاستگذاری ها و وضع قوانین و اجرای سیاست های ملحوظ شود.


۲- لزوم برنامه ریزی علمی و مشورت با نخبگان:

یکی از راهکارهای رسیدن به تصمیمات درست و کارشناسی شده، انجام مشاوره با نخبگان در حوزه ها و موضوعات مورد تخصصی آنان است. از این رو، بسط دایره و قلمرو مشورتی مسئولان و تصمیم گیران و نیز بهره مندی از نظرات و دیدگاه های نخبگان علمی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... می تواند باعث تسریع در پیشبرد امور و کارآمدی در اجرای سیاست ها شود. از سویی دیگر، همفکری و مشاوره با نخبگان فکری و اجرایی کشور، می تواند ضمن تقویت احساس تعلق و وابستگی آنان به کشور، مانع از افزایش روند فرار مغزها به خارج از کشور شود. همچنین، سرمایه گذاری بر بنیاد علمی نخبگان و گسترش آن در تمام استان ها و شناسایی و حمایت از نخبگان می تواند در راستای جذب و تقویت مشارکت آنان در پیشبرد امور و سیاست ها موثر واقع شود. از این رو هرگونه خودخواهی مسئولان در پیشبرد سیاست ها و اتخاذ تصمیمات و نیز بسته بودن فضای مشاوره و تصمیم گیری آنان می تواند تحقق شعار نوآوری و شکوفایی را به بیراهه برده و تنها آن را در حد یک شعار، بر زبان ها جاری سازد.

      

۳- تهیه سند و نقشه راهبردی برای عمل واجرا

انجام مشاوره با نخبگان فکری و اجرایی کشور و استفاده از دیدگاه ها و نظرات آنان در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها، شرط لازم (و نه شرط کافی) در تحقق شعار نوآوری و شکوفایی می باشد. اما برای جلوگیری از دوباره کاری ها و هزینه بیهوده بر امور ابتدایی و حاشیه ای و نیز آگاهی از میزان پیشرفت برنامه ها و سیاست ها، شایسته است تا در هر حوزه (اعم از سیاست، فرهنگ، اقتصاد و ...) سند و نقشه ای راهبردی تهیه شود. با تهیه و تدوین این سند و نقشه راهبردی، مدیران و مسئولان نظام می توانند با اجرا و به کارگیری روش ها و شیوه های اجرای سیاست ها و برنامه ها که در جریان همفکری و مشاوره با نخبگان در قالب سند و نقشه اجرایی، درآمده و نهایی شده است، تحقق شعار نوآوری و شکوفایی را ضمن توجه به اهداف و آرمان های نظام جمهوری اسلامی، تضمین نمایند.


۴- وحدت کلمه و اتحاد ملی:

طبق فرمایش مقام معظم رهبری “برای اینکه ما بنیان های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خود را مستحکم کنیم، پیش نیاز اولی قطعی و ما ایجاد وفاق و وحدت کلمه است”. در این میان، وحدت و انسجام میان مسئولان نظام (اعم از مسئولان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نظام)، وحدت میان قوای سه گانه، وحدت و همدلی میان مردم و مسئولان، وحدت حوزه و دانشگاه، وحدت نیروهای مسلح، وحدت علمای دینی و مردم و ... می تواند از هرگونه اختلاف و تشتت که سم مهلک توسعه و پیشرفت و شکوفایی است، جلوگیری کند. همچنین در سایه وحدت کلمه است که چرخ سازندگی و آبادانی کشور به حرکت در خواهد آمد و کشور شاهد شکوفایی اقتصادی و اجتماعی خواهد بود در واقع، اهداف مورد نظر نظام که در قانون اساسی و سند چشم انداز بیست ساله نظام منظور شده، در سایه وفاق و همدلی و اتحاد ملی، محقق می شوند. همان گونه که به پشتوانه اتحاد ملی و عزم عمومی، تحریم های خارجی در قبال ایران، کارگر نشد و میهن اسلامی توانست در طول جنگ تحمیلی و پس از آن، بسیاری از فناوری ها و وسایل و امکانات را با اراده و عزم و اتحاد کلمه عمومی به دست آورد.


۵- تلاش، تولید اندیشه و فکر:

در حال حاضر در مقطعی از تاریخ انقلاب مان قرار گرفته ایم که پس از 30 سال تجربه و فراز و نشیب های گوناگون در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در حال گذر از مرحله تجربه و ورود به مرحله شکوفایی هستیم. برای رسیدن به این هدف عالی و ورود به مرحله شکوفایی، حرکت های عادی و تکرار حرکت های گذشته پاسخگو نیست. هر ملتی که می خواهد در عرصه نوآوری و شکوفایی وارد شود و وظیفه خود را به عنوان بخشی از جامعه بشری انجام دهد و راه های بهره مندی خود را از زندگی مطلوب تر فراهم کند، چاره ای جز تلاش و تولید اندیشه و فکر ندارد. تولید دانش و تکیه بر پژوهش و استفاده از خلاقیت ها، مبنای نوآوری در همه عرصه ها و شکوفایی استعدادهای ملی و فراملی است.


۶- اتمام پروژه های در دست اقدام و سرعت بخشی معقولانه تا رسیدن به مقصد:

برای رسیدن به چشم انداز افق 1404 که کشور عزیزمان را در بین کشورهای آسیای جنوب غربی و خاورمیانه، کشوری دارای امتیازات خاص و رتبه اول فناوری و تکنولوژی ترسیم می کند، باید تمامی استعداد و توان در راستای برنامه های تعیین شده به کار گرفته شود و از حاشیه روی اجتناب نموده و کارشناسانه توام با تدبیر، به برنامه ها علاوه بر جهت دهی صحیح، سرعت داده تا ان شاءالله قبل از زمان مقرر، کشورمان به مقصد برسد.


۷- پرهیز از کهنگی، روزمرگی، و شهامت در نوآوری:

به مصداق آیه شریفه ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛ که می فرماید: خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه خود بخواهند؛ برای تحقق نوآوری باید از امور یکنواخت و روزمره اجتناب و با اندیشه نو خرقه نو بر تن کرد.

بدیهی است برای نوآوری، شهامت و اراده مصمم کارساز است، باید با دلیری این طلسم شکسته شود و از سرزنش، سرزنش کننده و ملامت ملامتگر نهراسید. در دین مبین اسلام، درجا زدن و ایستایی نکوهش گردیده است تا جایی که مولای متقیان حضرت علی علیه السلام می فرماید: کسی که دو روزش مثل هم باشد، مغبون است.

نامگذاری امسال به عنوان سال نوآوری و شکوفایی نشان می دهد که باید بیدار شد و با تلاش، برنامه ریزی و تدبیر شیوه های درست و پویا، شکوفا شد.

در این راستا بسیاری از مدیران کشوری باید در شیوه های سنتی خود در اداره امور تجدید نظر نموده و ادبیات رایج در نظام برنامه ریزی و مدیریت و فضای افکار عمومی را دگرگون کرده و سعی کنند از روش های جدید و نو در حوزه های خود استفاده کنند و این برنامه ریزی باید به گونه ای باشد که علاوه بر افزایش کارایی دستگاه های اجرایی، زمینه حرکت کشور به سوی شکوفایی و نوآوری را فراهم کند.

نوآوری و شکوفایی برای سال جدید، توام با تعیین شفاف دو هدف راهبردی نظام در دهه چهارم؛ یعنی میل به پیشرفت و عدالت، مستلزم تحول در روش ها و الگوهای برنامه ریزی، مدیریت و نظام اجرایی است.

باید گفت سال “نوآوری و شکوفایی”، نوید بخش توسعه هرچه بیشتر کشور در عرصه های گوناگون است و اگر نوآوری و شکوفایی به عنوان استراتژی نظام، تبدیل به فرهنگ شود، یقینا تاثیرگذار خواهد بود.

امید است در سایه رهنمودها و ارشادات رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای و اهتمام مسئولان و تصمیم گیران نظام جمهوری اسلامی به این الزامات، سال 1387، سالی سرشاراز موفقیت ها و کامیابی ها برای مردم و کشور اسلامی مان باشد و ایران اسلامی، به پشتوانه نوآوری و خلاقیت نخبگان و متخصصان خود و نیز شکوفایی همه جانبه در عرصه های مختلف کشور، بتواند بیش از پیش، کارآمدی خود را به جهانیان نشان داده و زمینه ساز صدور انقلاب به اقصی نقاط جهان شود.

به نقل از روزنامه رسالت

استراتژی تقریب

 

مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی (1391 –1382هـ .ش )

از نظر مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تقریب عبارت است از : نزدیک شدن پیروان مذاهب اسلامی با هدف تعارف و شناخت یکدیگر به منظور دست یابی به تآلف و اخوت دینی بر اساس اصول مسلم و مشترکات اسلامی.

فصل اول: مفاهیم اختصاصی

1 - تقریب:
از نظر مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تقریب عبارت است از :
نزدیک شدن پیروان مذاهب اسلامی با هدف تعارف و شناخت یکدیگر به منظور دست یابی به تآلف و اخوت دینی بر اساس اصول مسلم و مشترکات اسلامی.

2 – وحدت اسلامی:
وحدت اسلامی عبارت است از:
هم کاری و تعاون پیروان مذاهب اسلامی بر اساس اصول مسلم و مشترک اسلامی واتخاذ موضع واحد برای تحقق اهداف و مصالح عالیه ی امت اسلامی وموضع گیری واحد در برابر دشمنان اسلام واحترام به التزام قلبی و عملی هر یک از مسلمانان به مذهب خود.

3 - مذاهب اسلامی:
مقصود از مذاهب اسلامی آن دسته از مکاتب فقهی معروف اسلامی هستند که دارای نظام اجتهادی منسجم و مستند به کتاب و سنت می باشند. از نظر مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی این مذاهب فقهی به رسمیت شناخته شده عبارت اند از: مذهب حنفی، شافعی ، مالکی و حنبلی از اهل سنت ومذهب اثنی عشری و زیدی وبهره از شیعه ؛ و مذهب اباضی.

(البته مذاهبی هستند که یا پیرو نداشته و یا در یکی از مذاهب مذکور، مندرج می باشند و یا به شکل آراء فردی که مقید به مذهب معینی نیستند عمل می نمایند).

                                              

فصل دوم: مبانی تقریب

حرکت تقریب بین مذاهب بر مبانی و اصول کلی استوار است که مهم ترین آن ها عبارت است از:

1 – قرآن کریم و سنت شریف نبوی دو منبع اساسی برای شریعت اسلام هستند، و تمامی مذاهب اسلامی در این دو اصل مشترک می باشند، و حجیت سایر منابع در گرو استناد به این دو منبع اصلی است.

2 – ایمان به اصول و ارکان زیر ملاک اسلامیت است:

الف – ایمان به وحدانیت خداوند تعالی (توحید)

ب – ایمان به نبوت و خاتمیت رسول اکرم حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و سنت پیامبر به عنوان یکی از منابع اصلی دین

ج – ایمان به قرآن کریم و مفاهیم و احکام آن به عنوان اولین منبع دین اسلام

د – ایمان به معاد

هـ – عدم انکار ضروریات دین و تسلیم شدن به ارکان اسلام مثل نماز، زکات، روزه، حج، جهاد و…

3 – مشروعیت اجتهاد و آزادی بحث: اسلام با به رسمیت شناختن اجتهاد در چارچوب منابع اصلی اسلامی اختلافات فکری را پذیرفته است. بر مسلمانان است که اختلافات اجتهادی را امری طبیعی قلمداد کرده و به رأی دیگران احترام بگذارند.

4 – وحدت اسلامی یکی از ویژگی های امت اسلامی در قرآن مجید و از اصول بسیار مهم آن است. این اصل در موارد تزاحم با اصول دارای اهمیت کم تر بر آنان مقدم می شود.

5 – اصل برادری اسلامی مبنایی کلی برای تعامل بین مسلمانان است.

فصل سوم: رسالت و چشم انداز مجمع

رسالت مجمع جهانی تقریب عبارت است از:

«ارتقاء سطح آشنایی و آگاهی و تعمیق تفاهم بین پیروان مذاهب اسلامی و تقویت احترام متقابل و تحکیم رشته های اخوت اسلامی در بین مسلمانان بدون هیچ گونه تمایزی از لحاظ تعلقات فرقه ای ، قومی یا ملی آنان به منظور رسیدن به امت واحده ی اسلامی.»

چشم انداز مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی:

مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی مجموعه ای است متشکل از ده ها تن از علمای مذاهب اسلامی از کشورهای مختلف جهان که به عنوان یکی از مراکز مهم منادی تقریب و وحدت در جهان اسلام شناخته شده و زمینه ساز تعامل سازنده میان پیروان مذاهب مختلف اسلامی می باشد این مجمع در نظر دارد در ده سال آینده شرایط مطلوب ذیل را محقق گرداند:

1 - نزدیک تر ساختن وضعیت جامعه ی امروز اسلامی به شرایط و وضعیت عصر رسول اکرم(ص) به عنوان الگو از جهت اخوت و برادری دینی و از بین بردن جو خصومت و تعصبات فرقه ای میان پیروان مذاهب اسلامی.

2 - گسترش هم بستگی پدید آمده میان برخی از مذاهب اسلامی به تمامی مسلمانان و سایر مذاهب اسلامی.

3 - پذیرش و مقبولیت عمومی مسلمانان نسبت به اختلافات مذهبی برخاسته از اجتهادات ضابطه مند.

4 – الگو قراردادن رفتار ائمه ی مذاهب اسلامی با یکدیگر و گسترش آن در میان پیروان امروز آنان.

فصل چهارم : زمینه های تقریب

زمینه های تقریب مذاهب اسلامی تمامی ابعاد زندگی پیروان مذاهب اسلامی را در بر می گیرد که می توان به موارد زیر اشاره نمود:

اعتقادات :

همه ی مذاهب اسلامی به اصول اعتقادی (توحید ، نبوت، معاد و…)و ارکان اسلام باور مشترک و واحدی دارند و اختلاف در فروعات آن خللی به اصل اسلام و برادری اسلامی وارد نمی سازد.

فقه و قواعد آن :

طبق نظر محققین و فقهای مذاهب ،مشترکات در ابواب فقهی نسبت بالایی را به خود اختصاص داده است ،واختلاف نظردر برخی مسائل فقهی نیز طبیعی و برگرفته از برداشت های اجتهادی فقیهان است .

اخلاق و فرهنگ اسلامی :

مذاهب اسلامی در زمینه ی اخلاق فردی و اجتماعی و فرهنگ اسلامی اختلافی نداشته و پیامبر اکرم الگوی اخلاقی همه ی مسلمانان می باشد.

تاریخ:

بدون شک مسلمانان در وحدت مسیر تاریخی اسلام در مقاطع اساسی آن اتفاق نظر دارند و اختلافات فرعی و جزئی را می توان در جوی آرام مطرح ساخته در موارد بسیاری از آن به اتفاق نظر رسید. به هر شکل نباید اختلاف نظرها آثار منفی بر روند کنونی امت اسلامی بگذارد.

موضع گیری های سیاسی امت اسلامی :

طبیعی است که همه ی مسلمانان دشمنان مشترکی دارند که می بایست در برابر آنان هم چون بنیانی مرصوص و در صفی واحد استوار بایستند. ویژگی های امت اسلامی نیز بر این اصل تاکید مضاعف دارد و منعی در هیچ یک از مذاهب اسلامی در این زمینه وارد نشده است و بر رهبران و علمای اسلامی و روشنفکران مسلمان است که سیاست واحدی را در برابر دشمنان در پیش گیرند.

فصل پنجم: اصول و ارزش ها

مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در حرکت اصلاحی خود و انجام برنامه هایش به این اصول و ارزش ها پایبند است:

ضرورت هم کاری همه جانبه در موارد مورد اتفاق مسلمانان.

لزوم موضع گیری هماهنگ و واحد در برابر دشمنان اسلام.

پرهیز از نسبت دادن کفر و فسق و بدعت به یکدیگر: ما مسلمانان با پذیرش مشروعیت اجتهاد در چارچوب منابع اصیل اسلامی بایستی لوازم و تبعات این اصل را هم بپذیریم و اگر یک نظر اجتهادی از دیدگاه ما خطا بود، صاحب آن را به کفر و فسق متهم نکنیم. بنا بر این ، امور اختلافی را از رتبه ی کفر و ایمان به رتبه ی خطا و صواب باید تنزل داد.

از طرف دیگر نباید کسی را به علت لوازم سخن یا اعتقادش که از نظر ما به انکار اصول دین منتهی می شود، تکفیر نماییم زیرا ممکن است او به این لوازم اعتقاد نداشته باشد.

برخورد محترمانه در امور اختلافی: وقتی اسلام نوعی شکیبایی دینی را در مناسبات خود با سایر ادیان توصیه می کند و از مسلمانان می خواهد که به مقدسات فکری و اعتقادی باطل دیگران بی حرمتی ننمایند، به طریق اولی در مناسبات بین مسلمانان، اصل اجتناب از بی حرمتی به مقدسات پیروان مذاهب اسلامی را مورد تاکید قرار می دهد و آنان را به معذور دانستن یکدیگر در امور اختلافی دعوت می نماید.

آزادی اختیار مذهب : اصل آزادی مذهبی به عنوان یک اصل کلی در روابط فردی جریان خواهد داشت. پس هر فرد در انتخاب مذهب اسلامی خود آزاد است، سازمان ها و دولت ها نبایستی مذهبی را به اجبار به دیگران تحمیل نمایند بلکه باید همه ی مذاهب اسلامی را به رسمیت بشناسند.

آزادی عمل به احکام شخصیه : در مسایل مربوط به احوال شخصیه، پیروان مذاهب اسلامی تابع مقررات مربوط به مذهب متبوع خود هستند، مگر در امور مربوط به نظم عمومی که قوانین جاری کشور متبوع آنان که به واسطه ی حکومت مشروع اداره می شود، حاکم خواهد بود.

بر اساس آیه ی شریفه ی «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» قرآن کریم مسلمانان را به گفت وگوی مسالمت آمیز و بدون هیاهو با کفار و اهل کتاب، برای رسیدن به حقیقت، دعوت کرده است. بنابر این بر مسلمانان به طریق اولی لازم است اختلافات خود را از طریق گفت وگوی سالم و رعایت آداب آن حل و فصل نمایند.

لزوم اهتمام همه ی مسلمانان به ابعاد عملی تقریب و تبلور ارزش های آن و نیز تلاش همه جانبه در راه اجرای شریعت اسلامی در تمامی عرصه های زندگی.

فصل ششم: اهداف رسمی و سازمانی

هدف رسمی 1 : کمک به امر احیاء و گسترش فرهنگ و معارف اسلامی و دفاع از حریم قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص).

هدف رسمی2 : کوشش در راه ایجاد آشنایی و تفاهم بیشتر بین علما ، متفکران و پیشوایان مذهبی جهان اسلام در زمینه های اعتقادی ، فقهی ، اجتماعی و سیاسی.

هدف رسمی3 : گسترش اندیشه ی تقریب در بین اندیشمندان و فرهیختگان جهان اسلام و انتقال آن به توده های مسلمان و آگاه کردن آنان از توطئه های تفرقه انگیز دشمنان اسلام.

هدف رسمی 4 : رفع بدبینی ها و شبهات بین پیروان مذاهب اسلامی.

هدف رسمی 5 : کوشش در تحکیم و اشاعه ی اصل اجتهاد و استنباط در مذاهب اسلامی.

هدف رسمی6 : سعی در ایجاد هماهنگی و تشکیل جبهه ی واحد در مقابل توطئه های تبلیغاتی و تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام بر اساس اصول مسلم اسلامی.

حرکت در نقطه مقابل زندگی اهل بیت؛ ادعای پیروی از آنها!



وصیت نامه حضرت امام خمینی با حدیث معروف و مشهور ثقلین آغاز می شود و حضرت امام پس از ذکر این حدیث “شمه ای کوتاه و قاصر در باب “ثقلین” تذکر می دهند؛ و اشاره ای گذرا و بسیار کوتاه از آنچه بر این دو ثقل گذشته است” می نماید. این نشان از این دارد که در حکومت اسلامی ایران توجه به این امر می بایست در صدر امور قرار گیرد. در همین وصیت نامه حضرت امام با قلمی رسا به فرهنگ تشیع خود و کشور اعلام افتخار می کند:

« ما مفتخریم که ائمه معصومین ، از علی بن ابیطالب گرفته تا منجی بشرحضرت مهدی صاحب زمان (ع) که به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است ائمه ما هستند. »

در کلام خلف امام نیز این امر به روشنی وجود دارد.

“ما افتخار می کنیم به اینکه این بزرگواران را شناختیم. ما خدا را شکر می کنیم که نسبت به مقامات اهل بیت پیغمبر (علیهم صلوات الله) غافل نماندیم، خداوند ما را هدایت کرد و فهمیدیم، شناختیم. و احساس کنیم که باید این حقایق را در مقابل چشم مردم جهان قرار داد... ؛همان طور که در روایات وارد شده است؛ “محاسن کلام اهل بیت را به دیگران معرفی کنید”، که - “فان الناس لو علموا محاسن کلامنا” (1)

                                             

ما که مفتخر به پیروی از فقه اهل بیت مکرم هستیم و دین را -اصولاو فروعا- از آنها آموخته ایم... همه چیز آن بزرگواران الگوست. مبارزه آنان با قدرتهای ظالم هم الگوست. همه ائمه ما بدون استثنا، در راه ایجاد حکومت علوی و حکومت حق الهی مبارزه کردند. سیره ی این بزرگواران ، در مقابل چشم ماست...معرفت ، عبادت ، ایمان ، عمل ، اخلاص ، عرفان ، حلم ، علم و همه چیز آنان برای ما وسیله تبعیت و پیروی است. (2) “اهل بیت پیغمبر(ع.) همان چیزی است که هم در قرآن کریم به اهمیت آن تصریح شده است:

“انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا”، هم در احادیث نبوی مکرر درباره اهل بیت مطالب صریح و غیرقابل انکاری وارد شده است؛ از جمله حدیث معروف “ثقلین” که عترت را در کنار کتاب الله قرار داد: “انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی”، که متواتر بین مسلمین است. و از جمله حدیث معروف و شاید متواتر “مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح من رکبها نجا و من ترکها غرق”، و روایات فراوان دیگر.”(3)

“مهم این است که ما به عنوان ادامه دهندگان راه آن بزرگواران -که لااقل ادعای ما این است و مردم دنیا ما را به این ادعا شناخته اند- سعی کنیم ابعاد گوناگون آن شخصیتهای عظیم و الهی را در وجود شخص خودمان -ولو به نحو ضعیف -به وجود آوریم و احیا کنیم. کافی نیست که مجاهدان فی سبیل الله و مبارزان راه حاکمیت اسلام ، صرفا در فکر ساختن جامعه و نظام اسلامی باشند ... در کنار مجاهدتی که برای ایجاد نظام اسلامی و تکمیل و پیروزی آن می کنیم ، مجاهدت دیگر و شاید سخت تری لازم است تا در وجود و دل و جان خود هم تحول و انقلابی به وجود آوریم.

اگر درباره شخصیت اولیای دین -چه نبی مکرم و چه ائمه معصومین و چه فاطمه زهرا و زینب کبری (ع) حرف می زنیم ، غالبا ناظر به همین قسمت دوم است. حقیقتا امروز جمهوری اسلامی احتیاج دارد که در درجه اول ما مسئولان و سپس آحاد مردم ، به صورت دقیق و منظم و مرتب سعی کنیم در وجود و دل خود، تحولی در جهت هدفهای اخلاقی اسلام به وجود آوریم. ”(4)

“آنچه ما وظیفه داریم، این است که خود را شایسته انتساب به آن خاندان کنیم. البته منتسب بودن به خاندان رسالت و از جمله وابستگان آنها و معروفین به ولایت آنها بودن، دشوار است. در زیارت می خوانیم که ما معروفین به دوستی و محبت شما هستیم؛(5) این وظیفه مضاعفی را بر دوش ما می گذارد.

نزدیک شدن به مرکز نور، لازمه و خاصیتش، نورانی شدن است. باید با عمل، و نه با محبت خالی، نورانی بشویم.... این طور نیست که قنبر در خانه علی (ع) شدن، کار آسانی باشد. این گونه نیست که “سلمان منا اهل البیت” (6) شدن، کار آسانی باشد. ما جامعه موالیان و شیعیان اهل بیت(ع)، از آن بزرگواران توقع داریم که ما را جزء خودشان و از حاشیه نشینان خودشان بدانند... ؛دلمان می خواهد که اهل بیت درباره ما این طور قضاوت کنند؛ اما این آسان نیست؛ این فقط با ادعا به دست نمی آید؛ این، عمل و گذشت و ایثار و تشبه و تخلق به اخلاق آنان را لازم دارد... ما هم باید گذشت کنیم، ایثار کنیم، اطاعت خدا کنیم، عبادت کنیم. مگر نمی گوییم که (حضرت زهرا) با حال ناتوانی به مسجد رفت، تا حقی را احقاق کند؟ ما هم باید در همه حالات تلاش کنیم، تا حق را احقاق کنیم. ما هم باید از کسی نترسیم. مگر نمی گوییم که یک تنه در مقابل جامعه بزرگ زمان خود ایستاد؟ ما هم باید همچنان که همسر بزرگوارش فرمود “لاتستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله”،(7) از کم بودن تعدادمان در مقابل دنیای ظلم و استکبار نترسیم و تلاش کنیم. ...

این نمی شود که ما دم از محبت فاطمه زهرا (س) بزنیم، در حالی که آن بزرگوار برای خاطر گرسنگان، نان را از گلوی خود و عزیزانش - مثل حسن و حسین و پدر بزرگوارشان (ع) برید و به آن فقیر داد؛ نه یک روز، نه دو روز؛ سه روز! ما می گوییم پیرو چنین کسی هستیم؛ ولی ما نه فقط نان را از گلوی خود نمی بریم که به فقرا بدهیم، اگر بتوانیم، نان را از گلوی فقرا هم می بریم!

این روایاتی که در “کافی” شریف و بعضی از کتب دیگر در باب علامات شیعه هست، ناظر به همین است؛ یعنی شیعه بایستی آن طوری عمل کند. ما باید زندگی آنها را در زندگی خود - ولو به صورت ضعیف - نمایش بدهیم.... نمی شود در نقطه مقابل زندگی اهل بیت حرکت کنیم، ولی ادعا کنیم که ما جزء موالیان اهل بیتیم!”(8)


    پی نوشتها:
    1 - دیدار میهمانان چهارمین مجمع جهانی اهل بیت (ع) 86/5/28
    2 - دیدار با شرکت کنندگان کنفرانس جهانی اهل بیت (ع ) 69/3/4
    3 - دیدار میهمانان چهارمین مجمع جهانی اهل بیت (ع) 86/5/28
    4 - دیدار مسئولان نظام به مناسبت میلاد حضرت رسول(ص) و امام جعفر صادق(ع)68/7/26
    5 - و معروفین بتصدیقنا ایاکم”.زیارت جامعه کبیره
    6 - بحارالانوار، ج 22، ص 326
    7 - نهج البلاغه، خطبه 201
    8 - دیدار مداحان اهل بیت (ع )، به مناسبت میلاد فاطمه زهرا(س ) 70/10/5
    

به نقل از روزنامه رسالت


بقای قرآن و عترت در گرو پاسداشت نظام اسلامی است

«الا بذکرالله‌ تطمئن‌ القلوب» برای‌ همه‌ حق‌ است! اما یک‌ کسی‌ که‌ مسئولیت‌ یک‌ نظام‌ با اوست؛ جان‌ و حیات‌ 70 میلیون‌ از یک‌ طرف‌ و حیات‌ قرآن‌ و عترت‌ از طرف‌ دیگر در دست‌ اوست، اگر خدای‌ ناکرده‌ این‌ کشور اسلامی‌ لطمه‌ای‌ یا آسیبی‌ ببیند دیگر سخنی‌ از قرآن‌ وعترت‌ نیست.

 

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) به نقل از سپاه‌نیوز، متن سخنان آیت الله جوادی آملی در دیدار با فرماندهان و مسئولان سپاه به این شرح است:

برای‌ یک‌ کار تشکیلاتی‌ اساسی‌ و سنگینی‌ که‌ مرگ‌ و زندگی‌ یک‌ نظام‌ وابسته‌ به‌ آن‌ است؛ این‌ معنویتِ‌ علمیِ‌ عمیق‌ می‌طلبد، نه‌ معنویت‌ موعظه‌ اخلاقی.

«آدمی‌ معنویت‌ می‌خواهد» یعنی‌ چه؟ یعنی‌ همان‌ که‌ در روضه‌‌خوانی‌ها می‌گویند که‌ با معنویت‌ باشید، با اخلاق‌ باشید، درست‌ باشید؛ این‌ همان‌ معنویت‌ است؟! یا یک‌ جهان‌بینی‌ اساسی‌ که‌ معرفت‌ است‌ بعد باور است‌ و بعد به‌ دنبالش‌ راه‌اندازی! فرمایش‌ مقام‌ معظم‌ رهبری‌ آن‌ معنویت‌ محققانه‌ و عالمانه‌ای‌ است‌ که‌ مرگ‌ و زندگی‌ یک‌ نظام‌ وابسته‌ به‌ آن‌ است. الان‌ کار به‌ دست‌ شما عزیزان‌ و امثال‌ شما عزیزان‌ است‌ که‌ مرگ‌ و حیات‌ نظام‌ براین‌ موضوع‌ وابسته‌ است. این‌ تنها معنویات‌ ظاهری‌ که‌ آدم‌ با اخلاق‌ و معتدل‌ باشد نیست!! این‌ کار وابسته‌ به‌ این‌ است‌ که‌ ما جهان‌ را خوب‌ بشناسیم! یک‌ وقت‌ است‌ که‌ می‌گویند کل‌ منطقه‌ خلیج‌فارس‌ پر از نیروهای‌ نظامی‌ است‌ و ما هیچ‌ تکان‌ نمی‌خوریم! این‌ مسئله‌ «الا بذکرالله‌ تطمئن‌ القلوب» ما را آرام‌ می‌کند! بالاخره‌ ما «احدی‌ الحسنین» نصیبمان‌ می‌شود. ما که‌ نمی‌خواهیم‌ مظلومانه‌ جان‌ بدهیم؛ می‌خواهیم‌ با شهادت‌ یا پیروزمندانه‌ زندگی‌ کنیم، این‌ است‌ «احدی‌‌‌الحسنین» ما. نه‌ نظیر فلسطینیان‌ یا کشورهای‌ دیگر مانند مردم‌ عراق‌ که‌ مظلومند و ان‌شأالله‌ به‌ بهشت‌ می‌روند! ما می‌خواهیم‌ یا با شهادت‌ جان‌ بدهیم‌ یا پیروزمندانه‌ زندگی‌ کنیم!

بنابراین‌ «الا بذکرالله‌ تطمئن‌ القلوب» برای‌ همه‌ حق‌ است! اما یک‌ کسی‌ که‌ مسئولیت‌ یک‌ نظام‌ با اوست؛ جان‌ و حیات‌ 70 میلیون‌ از یک‌ طرف‌ و حیات‌ قرآن‌ و عترت‌ از طرف‌ دیگر در دست‌ اوست، اگر خدای‌ ناکرده‌ این‌ کشور اسلامی‌ لطمه‌ای‌ یا آسیبی‌ ببیند دیگر سخنی‌ از قرآن‌ وعترت‌ نیست. چرا که‌ همانطور که‌ می‌دانید سایر کشورهای‌ اسلامی‌ حیاط‌ خلوت‌ مستکبران‌ است‌ و هر کجا آنها بخواهند می‌توانند اردوگاه‌ بسازند و پیاده‌ و سواره ‌نظام‌ بیاورند! اگر خدای‌ ناکرده‌ ایران‌ آسیب‌ ببیند، قرآن‌ و عترت‌ آسیب‌ دیده‌ است. ما باید به‌ کدام‌ پایگاه‌ برسیم‌ که‌ معنویت‌ خودمان‌ را تأمین‌ کنیم‌ بعد استمرار ببخشیم‌ تا به‌ فرمایش‌ ایشان‌ سرریز شود و به‌ بدنه‌ برسد! مطلب‌ نهایی‌ آن‌ است‌ که‌ ما باید جهان‌بینی‌ الهی‌ داشته‌ باشیم. این‌ جهان‌بینی‌ که‌ خدایی‌ است‌ و قیامتی‌ است؛ این‌ جهان‌ بینی‌ همه‌ جا هست!

 

                                          

 

جهان‌بینی‌ الهی‌ این‌ است‌ که‌ کل‌ عالم‌ مثل‌ یک‌ انسان‌ است! انسان‌ یک‌ طبیعت‌ دارد یک‌ فراطبیعت. یک‌ فیزیکی‌ دارد و یک‌ متافیزیکی. انسان‌ تنها یک‌ لاشه‌ که‌ در تالار تشریح‌ خلاصه‌ شود و بعد به‌ سردخانه‌ ببرند نیست. چیزی‌ که‌ حقیقت‌ انسان‌ را تشکیل‌ می‌دهد روح‌ است‌ که‌ آن‌ خلیفه‌ خداست‌ و امری‌ مجرد است‌ و پایدار و پاینده. انسان‌ دارای‌ جسم‌ که‌ همه‌ می‌فهمند و روح‌ است. آیا جهان، آسمان‌ و زمین، دریا و صحرا نیز دارای‌ همچین‌ چیزهایی‌ است؟ آسمان‌ و زمین‌ همین‌ چیزی‌ است‌ که‌ ما می‌بینیم‌ یا اینکه‌ روحی‌ دارد؟ آنها که‌ بینش‌ مادی‌ دارند این‌ مسائل‌ برایشان‌ مطرح‌ نیست. اینها بین‌ انسان‌ و دام‌ فرقی‌ نمی‌گذارند. می‌گویند انسان‌ حیوان‌ ناطق‌ است. انسان‌ حیوانی‌ است‌ که‌ حرف‌ می‌زند و با موش‌ فرق‌ چندانی‌ نمی‌کند. حال‌ بیاییم‌ به‌ او بگوییم‌ امام‌ صادق(ع) می‌فرمایند: «الکسب‌ الحرام‌ یبیل‌ فی‌ الذریه» مال‌ حرام‌ در ذریه‌ انسان‌ تأثیر می‌گذارد! انسان‌ با موش‌ فرق‌ می‌کند و آزمایشگاه‌ موش‌ با انسان‌ فرق‌ می‌کند و... اینها نیست! انسان‌شناسی‌ آنها این‌ است‌ که‌ ابتدا در تالار تشریح‌ تبیین‌ می‌شود بعد به‌ سردخانه‌ می‌رود و بعد می‌رود توی‌ گور! «ان‌ هی‌ الا حیاتنا نموت‌ و نحیی‌ بما یهلکنا الا الدهر» اما جهان‌بینی‌ الهی‌ برای‌ انسان‌ چیز دیگر است‌ «ونفخت‌ فیه‌ من‌ روحی» است، «لقد کرمنا بنی‌ آدم» است، «انی‌ جاعل‌ فی‌ الارض‌ خلیفه» است. یک‌ ابدیت‌ هست. اکثر افراد می‌گویند: ما یک‌ دشمن‌ داریم‌ در این‌ عالم‌ به‌ نام‌ «مرگ». انسان‌ به‌ دست‌ مرگ‌ می‌پوسد و مرگ‌ بدترین‌ دشمن‌ ماست، همه‌ چیز چاره‌ای‌ دارد الا مرگ. اما دین‌ می‌گوید: تنها دشمن‌ شما مرگ‌ است‌ و شما بر مرگ‌ غالبید. این‌ شمایید که‌ مرگ‌ را می‌میرانید نه‌ مرگ‌ شما را.

این‌ دید کجا و آن‌ دیدگاه‌ کجاست؟ فرمود شما یک‌ دشمن‌ دارید که‌ آن‌ مرگ‌ است‌ و شما آن‌ را می‌میرانید. فقط‌ مواظب‌ باشید که‌ خوب‌ آن‌ را بمیرانید. دیگر نگفت‌ که‌ «کل‌ شیءٍ‌ یذیقه‌ الموت» فرمود: «کل‌ شیء ذائقه‌ الموت» خوب‌ وقتی‌ انسان‌ یک‌ لیوان‌ شربت‌ می‌نوشد، این‌ ذائق‌ آن‌ مذوق‌ را هضم‌ می‌کند یا آن‌ مذوق‌ ذائق‌ را؟!

یعنی‌ یک‌ لیوان‌ آب، شما را از بین‌ می‌برد یا شما آن‌ را هضم‌ می‌کنید؟ ما مرگ‌ را می‌میرانیم‌ نه‌ مرگ‌ ما را! پس‌ ما هستیم‌ که‌ هستیم‌ وابدی‌ می‌شویم. اگر ما یک‌ ابدیتی‌ داریم، تنها رقیب‌ ما مرگ‌ است‌ که‌ آن‌ را باید از پای‌ درآوریم‌ که‌ به‌ ما می‌گویند بدون‌ ضربه‌ آن‌ را از پای‌ درآوریم! پس‌ انسان‌ یک‌ حقیقتی‌ دارد به‌ نام‌ «خلیفه‌ الله»؛ «انی‌ جاعل‌ فی‌ الارض‌ خلیفه» و دهها فضیلت‌ دیگر که‌ تنها درمانش‌ با آن‌ آزمایشگاه‌ موش‌ نیست. حقیقت‌ دیگری‌ دارد. این‌ درباره‌ انسان‌ که‌ بحث‌ فعلی‌ ما نیست.

کل‌ این‌ جهان‌ دو قسم‌ است. ذات‌ اقدس‌ الهی‌ در مورد انسان، قدم‌ به‌ قدم‌ بخش‌های‌ فیزیکی‌ و طبیعی‌ اش‌ را گفته؛ اصلش‌ آب‌ بود، سلسال‌ بود، بعد نطفه‌ شد، علقه‌ شد، مضغه‌ شد، عظام‌ شد و سپس‌ جنین‌ شد. «ثم‌ انشانا کم‌ خلقاً‌ آخر»؛ سپس‌ خلقتی‌ دیگر به‌ او دادیم. اینها را گفته. در مورد آسمان‌ و زمین‌ نیز گفته‌ که‌ ابتدا رتق‌ و بسته‌ بود ما آن‌ را باز کردیم‌ توسعه‌ دادیم، ابتدا یک‌ مشت‌ دود و گاز بود که‌ ما آن‌ را شمس‌ و قمرش‌ کردیم‌ و این‌ همه‌ ستارگان‌ را ما از دود و گاز پدید آوردیم.

«ثم‌ استوی‌ علی‌ السمأ و هی‌ الدخان‌ فقال‌ لها الارض» ما یک‌ مشت‌ دود را شمس‌ و قمر کردیم. اینطور نیست‌ که‌ شمس‌ و قمر پیش‌ ما خیلی‌ مهم‌ باشد بلکه‌ تنها آنها را از دود پدید آورده‌ایم. «ثم‌ استوی‌ الی‌ السمأ فسو‌اهن‌ سبع‌ سماوات» اینهمه‌ ستارگان‌ را ما از یک‌ مشت‌ دود به‌ وجود آوردیم. اینها را گفته‌ است‌ حال‌ در مورد این‌ مجموعه‌ چی‌ گفته‌ است؟ آیا آنچه‌ که‌ خداوند در مورد آسمانها و زمین‌ گفته، همان‌ چیزی‌ است‌ که‌ کیهان‌شناسان‌ بدان‌ رسیده‌اند؟ یا انسان‌ همان‌ موجودی‌ است‌ که‌ دانشمندان‌ در تالار تشریح‌ بدان‌ رسیده‌اند؟ یا اینکه‌ آسمان‌ و زمین‌ یک‌ حقیقت‌ دیگری‌ نیز دارد. تمام‌ بحث‌ ما از همین‌ یک‌ تکه‌ شروع‌ می‌شود. تمام‌ آسمان‌ و زمین‌ و تمام‌ موجودات‌ بین‌ این‌ دو، چیز دیگری‌ دارند به‌ نام‌ «حق»؛ فرمود: ما آسمانها و زمین‌ را به‌ حق‌ آفریدیم. «خلقنا السمأ و الارض‌ بالحق»، «ما خلقنا السمأ و الارض‌ الا بالحق»، «ما خلقنا السمأ و الارض‌ و ما بینهما باطلاً» یعنی‌ مصالح‌ ساختمانی‌ که‌ برای‌ آسمان‌ و آسمانی‌ها و زمین‌ و زمینی‌ها و دریا و دریایی‌ها بکار بردیم‌ حق‌ است.

یعنی‌ اینها هدفمندند. اینها مواظبند چه‌ دستوری‌ به‌ آنها داده‌ می‌شود؟ موظفند تا در مسیر اوامر الهی‌ حرکت‌ کنند! آسمان‌ برحق‌ است؛ مثل‌ این‌ است‌ که‌ فرمود: «و نفخت‌ فیه‌ من‌ روحی»؛ یک‌ وقت‌ است‌ به‌ آن‌ قسمت‌های‌ طبیعی‌ آسمان‌ می‌پردازد که‌ آن‌ ابتدا دود بود، بسته‌ بود، ما آن‌ را باز کردیم‌ و وسعت‌ بخشیدیم‌ و به‌ آن‌ این‌ شکل‌ را دادیم، این‌ یک‌ بحث‌ است. مثل‌ اینکه‌ انسان‌ نطفه‌ بود، سپس‌ علقه‌ شد و مضغه‌ شد اما انسان‌ همین‌ نیست. چیزی‌ دیگری‌ نیز دارد. آسمان‌ نیز همین‌ دود و گاز نیست. بلکه‌ چیز دیگری‌ نیز دارد. مصالح‌ ساختمانی‌ آسمان‌ و زمین‌ حق‌ است‌ «ماخلقناهما الا بالحق» اگر آن‌ کسی‌ که‌ این‌ معماری‌ و مهندسی‌ کرده‌ و آن‌ را کارفرمایی‌ کرده‌ است‌ بگوید که‌ مصالح‌ ساختمانی‌ این‌ ساختمان‌ فلان‌ چیز است‌ باید پذیرفت. حال‌ آفریننده‌ آسمانها و زمین‌ و موجودات‌ آنها فرموده‌ است‌ که‌ ما آن‌ را با مصالح‌ حق‌ آفریدیم. حال‌ اگر کسی‌ به‌ راه‌ باطل‌ رفت‌ و حرف‌ باطل‌ زد، فکر باطل‌ کرد و عمل‌ باطل‌ انجام‌ داد، این‌ شخص‌ می‌خواهد کجا برود؟ به‌ دریا. (جریان‌ موسی‌ و فرعون‌ برای‌ او پیش‌ می‌آید و همین‌ دریا او را دربر می‌گیرد) اگر بخواهد روی‌ زمین‌ برود (مانند قارون، زمین‌ او را به‌ دل‌ خود فرو می‌برد) بخواهد در فضای‌ باز حرکت‌ کند به‌ تعبیر قرآن: «سخرها الیه‌ الریح» باد به‌ حیاتش‌ خاتمه‌ می‌دهد. در این‌ جریان‌ جنگ‌ هشت‌ ساله‌ نیز همینطور بود. آنها از دریا و صحرا حمله‌ کردند ولی‌ کاری‌ از پیش‌ نبردند. کل‌ این‌ نظام‌ در اختیار یک‌ کس‌ دیگر است. مثل‌ اینکه‌ به‌ ما بگویند کل‌ این‌ منطقه‌ مین‌ گذاری‌ شده‌ است؛ دیگر ما از کجا می‌توانیم‌ راه‌ برویم؟ اگر مین‌گذاری‌ شده‌ باشد دیگر ما باید حواسمان‌ را جمع‌ کنیم!

فرمود: ما در دنیا بازی‌ نکردیم‌ و اینها را بازیچه‌ نیافریدیم‌ هدفمند آفریدیم. اگر باور کردیم‌ که‌ عالم‌ به‌ حقیقت‌ ساخته‌ شده، دیگر باطل‌ جایگاهی‌ نخواهد داشت. این‌ موضوع‌ یک‌ توضیح‌ می‌خواهد. نه‌ در آسمان‌ و نه‌ در زمین‌ و نه‌ در دریا جای‌ خالی‌ نیست‌ که‌ ما آن‌ را پر کنیم‌ درست‌ است‌ که‌ می‌توانیم‌ در هر کدام‌ از اینها کار کنیم‌ ولی‌ اینها حرفی‌ برای‌ گفتن‌ دارند.

یک‌ جای‌ خالی‌ تنگ‌ است؛ یک‌ جای‌ خالی‌ معده‌ و روده‌ انسان. ظرف‌ تنگ‌ هر چیزی‌ را می‌تواند در خود جای‌ دهد چه‌ آب‌ باشد چه‌ عسل‌ چه‌ زهر و حرفی‌ برای‌ گفتن‌ ندارد. ولی‌ ظرف‌ معده‌ و روده، اگر غذای‌ سالم‌ در آن‌ بریزیم‌ آن‌ را جذب‌ می‌کند ولی‌ اگر غذای‌ فاسد در آن‌ بریزیم‌ بالا می‌آورد پس‌ حرفی‌ برای‌ گفتن‌ دارد. ظرف‌ معده‌ و روده‌ مثل‌ ظرف‌ تنگ‌ نیست‌ که‌ هرچه‌ در آن‌ بریزی‌ بالا نیاورد. آسمان‌ و زمین‌ نیز همین‌ است‌ و نمی‌توان‌ هرکاری‌ را در آن‌ انجام‌ داد.

«هوالذی‌ فی‌ السمأ اله‌ و فی‌ الارض‌ اله» بالا بروی‌ همین‌ است‌ پایین‌ بروی‌ همین‌ است. مگر می‌شود حالا تو به‌ کره‌ ماه‌ یا مریخ‌ رفتی‌ یا در اعماق‌ اقیانوس، دیگر بتوانی‌ هرکاری‌ که‌ خواستی‌ انجام‌ بدهی؟ فرمود: خیر هرکجا که‌ بروی‌ باید طبق‌ حق‌ عمل‌ کنی، آنها نیز حرفی‌ برای‌ گفتن‌ دارند.

فطرت‌ ما ظرف‌ تنگ‌ خالی‌ نیست‌ و حرفی‌ برای‌ گفتن‌ دارد. طبیعت‌ ما نیز همچنین؛ این‌ دو دستگاهی‌ است‌ که‌ ما داریم: طبیعت‌ و فراطبیعت. در جریان‌ خلقت‌ آسمان‌ و زمین‌ نیز هکذا ایضاً. اینجا همه‌ یک‌ بحث‌های‌ طبیعی‌ دارند که‌ با فیزیک‌ و کیهان‌شناسی‌ قابل‌ حل‌ هستند و یک‌ بحث‌های‌ فراطبیعی‌ دارند که‌ دیگر با فیزیک‌ و کیهان‌شناسی‌ قابل‌ حل‌ نیستند و باید سراغ‌ قرآن‌ رفت‌ تا آن‌ را حل‌ کرد.

«این‌ تذهبون!» کسی‌ که‌ دزدی‌ کرده‌ کجا می‌خواهد برود؟ در تعبیرات‌ نورانی‌ امیرالمؤ‌منین(ع) نیز آمده‌ که: «این‌ یتأبکم»، در تیره‌ و گمراهی‌ کجا می‌خواهی‌ بروی؟» مطلب‌ دیگر اینکه‌ یک‌ موقع‌ انسان‌ مسلح‌ است‌ عصا دستش‌ است، عصایی‌ که‌ می‌تواند اژدها بشود حتی‌ با این‌ سلاح‌ رفته‌ به‌ جنگ‌ فرعون! ذات‌ اقدس‌ الهی‌ به‌ موسی‌ کلیم‌ می‌فرماید: «درست‌ است‌ که‌ تو مسلح‌ هستی‌ و یک‌ سلاحی‌ داری‌ که‌ اگر دهان‌ باز کند کل‌ این‌ محدوده‌ را از بین‌ می‌برد اما این‌ سلاح‌ کافی‌ نیست.» نفرمود دستت‌ را به‌ جیب‌ ببر یا به‌ عصا ببر و عصا را درآور. فرمود: «اَدخل‌ یدک‌ فی‌ جَیبک»، نه‌ «جِیبک»!! با جیب‌ مشکل‌ حل‌ نمی‌شود با دلت، با جَیبت‌ مشکلات‌ حل‌ می‌شود! موسی‌ دستی‌ به‌ دل‌ ببر. اگر به‌ جَیبت‌ به‌ دلت‌ دستی‌ دادی‌ آن‌ دست‌ می‌شود ید بیضأ و مشکلات‌ را حل‌ می‌کند. اما اگر به‌ جِیبت‌ دست‌ بزنی‌ مشکلی‌ حل‌ نمی‌شود. اگر ما منتظر باشیم‌ که‌ بودجه‌ دفاعی‌ ما افزایش‌ پیدا کند کافی‌ نیست. البته‌ این‌ هم‌ یک‌ گوشه‌ کار است‌ و لازم‌ است‌ ولی‌ اصل‌ نیست. اصل‌ «ادخل‌ یدک‌ فی‌ جَیبک» است.

حال‌ خداوند منان‌ به‌ موسی(ع) می‌فرماید: «اگر دستت‌ در جَیب‌ بود و شرح‌ صدر هم‌ داشتی، چنانچه‌ موسی‌ آن‌ را در اول‌ رسالت‌ از خداوند منان‌ خواست‌ «رب‌ اشرح‌ لی‌ صدری...» و خداوند به‌ او داد این‌ جَیب‌ به‌ علاوه‌ شرح‌ صدر با آن‌ جیب‌ که‌ قدرت‌ سپاهی‌ است‌ می‌تواند کارساز باشد و گرنه‌ به‌ تنهایی‌ مشکل‌ را حل‌ نمی‌کند؛ چرا که‌ دیگران‌ بهتر از آن‌ را دارند.

حال‌ اگر کسی‌ می‌خواهد باطل‌ عمل‌ کند چنانچه‌ آمریکا گفته‌ بود ما آنقدر توانایی‌ داریم‌ که‌ در یک‌ زمان‌ هم‌ به‌ عراق‌ حمله‌ کنیم، هم‌ به‌ کره‌ شمالی. الان‌ کل‌ خلیج‌ فارس‌ دو گوشه‌اش‌ پر است‌ از نیروهای‌ نظامی‌ آمریکا و ما به‌ لطف‌ الهی‌ در منطقه‌ امن‌ هستیم.

این‌ کار خداست‌ و ما الان‌ در بلد امین‌ هستیم. این‌ با همان‌ ساختار سازگار است‌ و ما باید آن‌ را باور کنیم‌ که‌ کل‌ این‌ نظام‌ به‌ حق‌ خلق‌ شده‌ است‌ نه‌ اینکه‌ خدایی‌ هست‌ که‌ ما مضطر شدیم‌ به‌ درگاهش‌ روی‌ بیاوریم‌ و بگوییم‌ «امن‌ یجیب‌ المضطر اذا دعا و یکشف‌ السوء» این‌ در جای‌ خودش‌ محفوظ‌ است. او فرموده‌ که‌ من‌ در کل‌ این‌ نظام‌ آفرینش‌ مین‌گذاری‌ کرده‌ام. باطل‌ بخواهد رد شود او را منفجر می‌کنم‌ و چیزی‌ در عالم‌ به‌ عنوان‌ باطل‌ جای‌ ندارد و راه‌ ندارد. و چیز دیگری‌ که‌ در پایان‌ بحثمان‌ باید اشاره‌ کنم‌ این‌ است‌ که‌ همه‌ ما ممکن‌ است‌ دارای‌ اختلاف‌ نظر باشیم. همانطور که‌ «اختلاف‌ السنتکم‌ و الوانکم» است؛ به‌ همان‌ اندازه‌ اختلاف‌ نظر در فکر و اندیشه‌ است‌ و باید بنشینیم‌ و دوستانه‌ این‌ اختلافات‌ را مطرح‌ و حل‌ کنیم. حال‌ اگر حل‌ نشد؛ اگر آنها را در تریبون‌های‌ عمومی‌ مطرح‌ کنیم‌ جز اینکه‌ دشمنان‌ ما را شاد و دوستان‌ را رنجور کند فایده‌ دیگری‌ ندارد. ما در طی‌ این‌ سی‌ سال‌ آن‌ را تجربه‌ کردیم. هر وقت‌ نصیحتی‌ بود، امر به‌ معروفی‌ بود، نهی‌ از منکری‌ بود، دوستانه‌ و خصوصی‌ مطرح‌ کردیم‌ که‌ یا اثر کرد و یا اثر سوء نکرد. اما خدای‌ ناکرده‌ اگر این‌ نظر را به‌ جامعه‌ منتقل‌ کنیم‌ این‌ اثر سوء دارد.

داشتن‌ امکانات‌ و قدرت‌های‌ معنوی‌ گوشه‌ای‌ دیگر از قضیه‌ است. داشتن‌ رهبری‌ مثل‌ امیرالمؤ‌منین‌ علی(ع) پنجاه‌ درصد قضیه‌ است. و اگر حضور مردمی‌ نباشد، ادراک‌ مردمی‌ نباشد، طهارت‌ مسئولین‌ نباشد، وابستگی‌ مردمی‌ نباشد، جهان‌بینی‌ دینی‌ نباشد، شکست‌ کنارش‌ هست! نه‌ ناله‌های‌ حضرت‌ امیرالمؤ‌منین(ع) و نه‌ مناجات‌های‌ حضرت‌ امیر فایده‌ ندارد! وجود مبارک‌ حضرت‌ ابراهیم‌ خلیل(ع) رهبر انقلاب‌ بود. معمار و مهندس‌ کعبه‌ بود و فرزند خود را نیز به‌ قربانگاه‌ برده‌ بود، هرگاه‌ خواست‌ حکومت‌ تشکیل‌ دهد به‌ خدای‌ متعال‌ عرضه‌ داشت‌ همه‌ این‌ چیزها که‌ به‌ من‌ عطا کردی‌ یک‌ طرف‌ قضیه‌ است‌ اما حضور مردمی‌ نیز لازم‌ است‌ «فاجعل‌ افئده‌ من‌ الناس‌ تهوی‌ الیهم» خدایا همه‌ مردم‌ را که‌ نمی‌شود قلوبشان‌ را جلب‌ کرد ولی‌ قلوب‌ یک‌ عده‌شان‌ را برای‌ سامان‌ بخشیدن‌ به‌ حکومت‌ به‌ طرف‌ ما جلب‌ کن! دیگه‌ نگفت‌ من‌ رهبر انقلابم‌ معمار و سازنده‌ کعبه‌ام‌ و فرزندم‌ را به‌ قربانگاه‌ برده‌ام‌ و پیامبر هستم. فرمود: خدایا قلوب‌ یک‌ عده‌ از مردم‌ را به‌ طرف‌ ما جلب‌ کن. با معجزه‌ هم‌ که‌ نمی‌شود کشور را اداره‌ کرد. اگر واقعاً‌ ما با این‌ طهارت‌ و معنویت‌ زندگی‌ کنیم‌ این‌ همان‌ دعای‌ حضرت‌ ابراهیم‌ است. این‌ قلوب‌ مردم‌ که‌ تا الان‌ متوجه‌ ما بود بقیه‌ نیز هم‌ هست. دلهای‌ همه‌ مردم‌ یک‌ حرفی‌ برای‌ گفتن‌ دارند ومقلب‌ قلوب‌ هم‌ خداوند است. ما اگر واقعاً‌ اینطور باشیم‌ دلهای‌ مردم‌ هم‌ متوجه‌ ما می‌شود و به‌ لطف‌ الهی‌ هیچ‌ آسیبی‌ نیز به‌ این‌ مملکت‌ نمی‌رسد و این‌ انقلابمان‌ به‌ دست‌ صاحب‌ اصلی‌ آن، حضرت‌ ولی‌ عصر(عج) می‌رسد.

در آخر ان‌شأالله‌ خداوند همه‌ شما را از سربازان‌ واقعی‌ آن‌ حضرت‌ قرار دهد.

 

قدرت ایمان


یک ملت ضعیفی که هیچ نداشت، در مقابل ابرقدرت ها و در مقابل این قدرت شیطانی که همه چیز داشتند و تا دندان مسلح بودند، به قوه ملیت نمی تواند غلبه کند، ملتی که غلبه کرد برای اینکه شهادت آرزوی او بود. بعضی جوان های من، از من شهادت را طلب می کردند و مرا قسم می دادند که دعا کن که شهید بشویم، زن هایی که جوان های خودشان را دادند، افتخار براین کردند که شهید داده ایم و آن که یک پسر از او باقی مانده بود باز می گفت این را هم اهداء می کنم. این قدرت ملیت نیست این قدرت ایمان است، این قدرت اسلام است، خبط نکنند، اشتباه نکنند، این اسلام است که غلبه کرد بر ابرقدرت ها، این اسلام است که فرزندان او به شهادت راغب هستند این قوه ایمان است که مردم را، سرتاسر ایران بسیج کرد، این دست غیبی الهی بود که مردم ایران را سرتاسر از بچه دبستانی تا پیرمرد بیمارستانی با هم همصدا و با هم هم مطلب کرد، این هیچ جبهه ای نمی تواند این کار را بکند.


 بنیانگذار انقلاب اسلامی، صحیفه نور - ج5 -ص184
    

لرزه طاغوت

 

متوکل عبّاسى - که مراتب بُغض و کینه ورزى وى در حقّ اهل بیت  (علیهم السلام) و پیروانشان بر کسى پوشیده نیست - چون  به خلافت نشست، ترسید که امام  هادی (علیه السلام) بر علیه او دست به قیام بزند. پس او را به سوى خود طلبید تا هم از نزدیک امام (علیه السلام) را تحت نظر داشته باشد و هم بتواند در مواقع ضرورى به راحتى بر وى فشاروارد کند و هر گاه که خود خواست، به زندگى ایشان خاتمه بخشد. امّا آن حضرت به اذن خداوند تدبیرى اندیشید و تصمیم گرفت تا عمق هیأت حاکمه نفوذ کند و نزدیک ترین یاران خلیفه را زیرنفوذ خویش در آورد و چنین نیز کرد. شاید روایاتی چون روایت ذیل، گوشه اى از ابعاد تأثیر امام هادى (علیه السلام) را در کاخ حکومتى بیان کند:

عده ای، از امام هادى(علیه السلام) نزد متوکل بدگویى کرده و گفته بودند که ایشان در خانه اش،  نامه ها وسلاحهایى از پیروان قمى خویش دارد و قصد دارد تا به  حکومت دست یابد.

                                      

متوکل عدّه اى از سربازانش را به خانه آن حضرت روانه کرد. آنها شبانه به خانه امام هادی (علیه السلام) یورش بردند؛ امّا چیزى در آن نیافتند وخود آن حضرت رادر اتاقى در بسته پیدا کردند. او جامه اى پشمین بر تن داشت و روى ریگ  و خاک نشسته و توجهش به خداى تعالى معطوف بود و آیاتى از قرآن را تلاوت می نمود. مأموران او را در همان حال نزد متوکل برده گفتند: در خانه اش چیزى نیافتیم و او را دیدیم که رو به قبله نشسته است و قرآن  مى خواند. متوکل در آن لحظه، در مجلس باده  گسارى نشسته و جام شراب به دستش بود. امام (علیه السلام) را در همین حال نزد او بردند. چون متوکل چشمش به امام (علیه السلام) افتاد، آن حضرت را در کنارش نشاند و جامى را که در دست داشت، به طرف آن حضرت گرفت.

امام هادی (علیه السلام) فرمود: "به خدا گوشت و خون من هرگز خمر ننوشیده اند، مرا عفوکن."

متوکل آن حضرت را معاف کرد و آنگاه گفت: برایم شعرى بخوان.

امام (علیه السلام) پاسخ داد: "من اندکى شعر مى دانم."

متوکل گفت: گریزى نیست. امام (علیه السلام) که در کنار متوکل نشسته بود، آغازبه خواندن اشعار زیر کرد:

" بر فراز قلّه هاى کوههایى که آنان را نگاهبانى مى کرد، خفتند و مغلوب شدند و قله ها آنها را سودى نرساند.

پس از دوره اى از عزّت و سر فرازى از دژهایشان پایین کشیده شدند و در گودالى مسکن گرفتند؛ اى واى که درچه جاى بدى فرود آمدند!

بانگ دهنده اى پس از دفن آنها فریاد زد: «کجا رفت آن دستبندها و تاجها و جامه هاى  فاخر ابریشمین؟

کجا شد آن چهره هاى به ناز پرورده که در برابر آنها پرده ها مى زدند و سایبانها؟»

پس هنگامی که درباره آنان سؤال می شود،، قبر با بیانی شیوا در خصوص آنان گوید: این است چهره هایى که  کرمها بر روى چهره یشان رفت و آمد مى کنند.

دیر زمانى کامرانى و عیش و نوش کردند و امروز چنان شده اند که پس از آن همه خوردن و کامروایى کردن، خورده مى شوند."(1)

متوکل از شنیدن این ابیات چنان گریست که محاسنش به آب دیدگانش تَر شد، حاضران نیز، گریستند. آنگاه امام هادی (علیه السلام) را در کمال احترام به خانه اش باز گرداند.

امام (علیه السلام) با این شعر عمیق نهیبی بر جان غفلت زدگان زد چرا که مرگ استنا ناپذیر است. و در آن هنگام است که ثروت و مقام و یا هرآنچه که مایه فخر در این جهان گذراست سودبخش نخواهد بود. براستی به یاد آوردن مرگ و ایام گذار، موثرترین تذکر هاست.

(بر گرفته از کتاب "هدایتگران راه نور - زندگانى امام على الهادى  (علیه السلام)"، تألیف آیة الله سید محمد تقى مدرسى (با اندکی تغییر))

به نقل از پایگاه اسلامی-شیعی رشد

پاورقی:

 ۱- باتوا على قـلـل الجبال تحـرسـهـــم           غـلب الرجال فـلـم تنفـعـهـم القـلـل

    و استـنزلوا بعد عز من معـاقـلـــهــم           و اسکـنـوا حـفـرا یا بئـسـما نــزلــوا

    نـاداهـم صـارخ مـن بـعــد دفــنــهــم           ایـن الأســاور و التـیـجـان و الـحـلــل

    ایـن الـوجــوه التـى کانـت منــعــمـة          من دونـها تـضــرب الأستـار و الکـلـل

    فافـصح الـقـبر عنهم حین ساء لـهـم          تلک الوجــوه علیهــا الـدود تنـتـقـــل

    قد طال ما اکـلـوا دهـراً و ما شـربــوا          و اصـبحــوا الیـوم بعد الأکل  قد اکـلوا

اعتدال همزاد وحدت/۱

 

نویسنده: دکتر محمد رضا رضوان طلب

 

سالهاست که در موضوع و حدت اسلامی و ضرورت آن سخنان مستوفات و مقالات متراکمی ارائه می شود اما چگونگی دسترسی عملی به آن همچنان در هاله ای از ابهام است و موانع زیادی در مسیر تحقق آن همچنان خودنمائی می کند و از مهمترین موانع نیل به این عطیه ارزشمند نگاه و عمل افراطی در میان طرفداران مذاهب ونحله های گوناگون است و تنها راه برخورد با آن سازماندهی یک فرهنگ اعتدالی خواهد بود. این مقاله در ضمن برشمردن ابعاد گوناگون اعتدال ، بر این نکته تأکید دارد که اختلاف، زائیده عدم اعتدال و افراطی گری است و اگر این دیو فاقد ترحم از جامعه اسلامی بیرون رانده شود، نسیم حیاتبخش وحدت و انسجام ،همدلی و صمیمت جانهای آدمیان را نوازش خواهد داد به امید درک چنین فضای مفاهمه و رویکرد سازگاری، این مقاله، جهت بررسی و تصحیح به جامعه علمی کشور تقدیم گردیده است.

 

تعریفات

 

اعتدال درلغت به معنی " التوسط بین حالین فی کمّ أو کیف أو تناسب "(1) آمده است. اعتدال در طبیعت را نیز به زمانی اطلاق می کنند که روز و شب در آن یکسان است یعنی نخستین روز از فصل بهار و نخستین روز از فصل زمستان! در فرهنگ قرآنی برای رساندن معنی میانه روی و اعتدال از دو واژه دیگر یعنی "قصد" و "وسط" استفاده گردیده است. "اقتصد فی امره یعنی :توسّط فلم یفرِط و یفرَط وی قال اقتصد فی النفقة یعنی لم یسرف و لم یقتر"(2).بنابر این ، سه واژه : وسط ، قصد و اعتدال، دارای معنی مشترک و کاربرد موازی هستند و به معنی حفظ حدّ میانه در روش و رفتار و واکنشها می آیند در ادبیات عربی واژه «التوازن»جایگزین اعتدال شده است. واژه دیگری که در این حوزه در ادبیات قرآنی بکار رفته است واژه "معروف " است که در آیات متعدد تکرار شده است و به معنی : "الشیّ الذی یعرف العقل انه لا جور فیه ولا جنف"(3)و "ما یحسن فی الدین و المروّة "(4) و "بما یعرفه اهل العرف"(5) و "ما یستحسن من الافعال"(6) و " النصفه "

 

ضرورت

 

با آنکه گرایش به تخصصی شدن رشته ها و تفکیک پژوهشها در عرصه های مختلف و اختصاص هر پژوهشگر به عرصه ای خاص، ابداعی علمی دانشگاهی است که در نیم قرن اخیر به آن توجه ویژه شده است اما حدود ده سال است که مطالعات میان رشته ای به عنوان سدّی در برابر افراط در اندیشه تخصصی کردن علوم مطرح گردیده است. این رویکرد جدید، با استدلال به وحدت ریشه ای حوزه های مختلف اندیشه ورزی و ربط وثیق بین آنها و اقتضای برخی از سوژه های مهم برای ورود به عرصه های گوناگون، خصوصاً در مورد موضوعات مربوط به علوم انسانی و رفتاری ، جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. سوژه های مهمی در عرصه علوم انسانی و تجربی درلیست مطالعات بین رشته ای قرارگرفته اند؛ همانند: ارتباطات،رفتارشناسی، نانوتکنولوژی و انرژی هسته ای.

امروزه سوژه های مطالعاتی بین رشته ای به صرف بین رشته ای بودن، مهم و ضروری تر از سایرعناوین پژوهشی ارزشیابی می شوند. موضوع اعتدال ازجمله سوژه هائی است که در تمامی موضوعات علمی ،تجربی و در تئوریها ورفتارهای علمی ، حضور و نقش تعیین کننده دارد و به راحتی می توان ادعا کرد : این عنوان از مفاهیم میان رشته ای که است بالاترین سطح پوشش و شمول را نسبت به حوزه های گوناگون دارد . مضافاً بر نقش پایه ای و اثرگذاری که در همه حوزه ها ایفا می کند.

در موضوع وحدت که رمز حیات و اقتدار همه مجموعه ها و مکتب هاست ، سنگ بنای نخست و ضمانت برای قوام و استقرار و مفید بودن آنها تعادل و میانه روی است. در حالی که موضوع تعادل کمتر در پژوهشهای مربوط به آن مورد توجه قرار گرفته است و لذا ارائه پژوهشی علمی و ارائه راهکارهای عملی در مورد آن ضرورت دارد. پژوهشهائی که پیش از این، سوژه اعتدال یا وحدت را بررسی کرده اند، این دو را مستقل از هم مورد مطالعه قرار داده و از همبستگی و تأثیرمتقابل این دو متغیرسخنی به میان نیاورده اند!

 

                                                    

 

جایگاه تعادل

 

برای تعیین اهمیت و جایگاه یعنی مفهوم چه مؤلفه هائی دخالت دارند؟

سرنوشت ساز بودن ؟فراگیری در عرصه های مختلف فکری و عملی ؟ تأثیرگذاری در عرصه دسترسی به منافع مادّی ؟راهیابی به حوزه فضیلتهای معنوی؟ توجه و دقت مردان بزرگ درمورد آن ؟ هر یک از اینها ملاک وشاخص باشد، تعادل ،امتیاز نخست را از آن احراز می نماید. اینک به بررسی این شاخصها می پردازیم:

 

1- رمز برتری فرد و جامعه

 

قرآن کریم، پیروان پیامبر گرامی اسلام را بهترین امتها می شمرد "کنتم خیر امة اخرجت للناس" (7)

و در آیه دیگری در توصیف این جامعه برتر می فرماید "کذلک جعلناکم امة وسطا" (8) و بدین سان میان "میانه روی " و"برتری " درساختار جامعه و ارزشگزاری درمورد آن همبستگی ایجاد می کند. در روایتی پیامبر اسلام می فرمایند : "رحماءامتی اوساطها " (9) یعنی متعادل ها بیش از همه مورد عنایت و محبت خدا هستند. یک بررسی میدانی و تاریخی نیز این نتیجه گیری را اثبات می نماید که افراد و مجموعه های تندرو یا کند رو همواره بامشکل و تنگنا روبرو بوده اند و برتری وسلامت در گرو تعادل در امور، پدید آمده است .

 

2- رمز بقا و سود آوری

 

جوامع و افراد تندرو نه تنها برتری را احراز نمی نمایند بلکه ماندگاری و مفید بودن از آنِ سیستمها و کسانی است که تعادل را به عنوان سیاست فائق خود انتخاب نمایند. در فرهنگ دینی ما دین انتخاب خردورزانه غالباً به توفیق الهی و مدد غیبی در دسترس قرار می گیرد و لذا پیامبر اسلام می فرمایند : "ان الله تبارک و تعالی اذا اراد بقوم بقاء أو نماء أرزقهم القصد و العفاف " (10) بدین معنا که بقای رفاه در گرو تعادل و تعادل در پرتو مدد الهی میسر می گردد. دراعمال حج و به هنگام رمی جمرات پیامبر گرامی اسلام سنگ متعادل و مناسبی را در دست گرفته و نشان اصحاب دادند و گفتند اینگونه انتخاب کنید نه بزرگتر و نه کوچکتر و سپس افزودند : "ایاکم و الغلو فإنما أهلک من کان قبلکم الغلو فی الدین " (11)

 

3- رمز موفقیت رهبران آسمانی

 

درمیان رهبران آسمانی پیامبرِ رحمتِ محض یا غضبِ محض، دیده نمی شود بلکه در آیات مختلف قرآن متعادل بودن پیامبران در شیوه ابلاغ و پیام رسانی مورد توجه قرار گرفته خداوند متعال می فرماید : " و مانرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین " آفرینش خوف ورجا از برترین آفرینشهای هنری و مدیریتی رهبران آسمانی بوده که تعادل در آن را نیز مورد توجه قرار می دادند. حضرت علی علیه السلام در توصیف پیامبر گرامی و روش آن حضرت می فرمایند : "هدی الی الرشد و امر بالقصد " (12) او به مسیر کمال، هدایت کرد و به میانه روی و تعادل دستور داد. در سخنی از پیامبر اسلام می خوانیم : "ایها الناس علیکم بالقصد، علیکم بالقصد، علیکم بالقصد" (13) تکرار یک پیام، سه بار در یک جمله می تواند به معنی این باشد که هر چه خیر و موفقیت متصور است در قالب این مفهوم نهفته است.

 

پی نوشت:

 

([1]) المعجم الوجیز ص 409.

([2])المعجم الوجیز ص503.

([3]) تفسیر الصافی 1/217.

([4])تفسیر الصافی 1/260.

([5])تفسیر الصافی 1/261.

([6]) لسان العرب9/239.

([7]) آل عمران 110.

([8]) بقره 143.

([9]) کنز العمال 3/28.

([10]) در المنثور 3/270.

([11]) المحلی لابن الحزم 7/133،المغنی لابن قدامه3/445.

([12]) نهج البلاغه،خطبه195.

([13]) ابن ماجه 2/1417،کنزالعمال3/28.

 

توضیح: عناوین منابع و مآخذ در قسمت پایانی تقدیم می شود.

 

حالت کنونى مسلمانان

 

وضعیت مسلمانان امروز نظیر مسلمانان در آغاز جنگ حنین است که همگى از کفار شکست‏خورده‏اند و در دست آنان اسیرند، هر چند میان مسلمانان امروز با مسلمانان دیروز اندک فرقى است، آن‏ها را فتوحات پى در پى سرمست کرده بود، لذا دست از استقامت کشیدند، ولى ما را شکست‏هاى بى‏شمار ترسو و نومید کرده و دست از پایدارى کشیده‏ایم، مسلمانان دیروز، مردمانى قوى بودند و ایمان داشتند که اگر ساعتى به نبرد بپردازند، جلو شکست قطعى گرفته مى‏شود و گریختگان باز مى‏گردند، ولى ما مسلمانان امروز آن چندتن را هم نداریم، آن‏ها به نیروى کفر به نظر بى ارزشى و بى اعتنایى مى‏نگریستند، از این لحاظ بى‏استقامت‏شدند، ما به نیروى کفر به نظر عظمت مى‏نگریم، از این جهت‏بى‏استقامت‏شده‏ایم، چرا خداى تعالى به ما نظر رحمت نمى‏اندازد و ما را به تاییدات خود مؤید نمى‏گرداند؟

                                                           

همین آیه شریفه این پرسش را پاسخ مى‏دهد که: خداوند آرامش خود را بر مردم با ایمان فرستاد، ما ایمان نداریم. اگر در ما ایمان یافت‏شود خداوند نیز ما را تایید خواهد نمود، ما و کفار در بى ایمانى یکسانیم، فرق آن است که کفار برمبدا باطل خود پایدارى مى‏کنند، ولى ما بر مبدا حق خود استقامت نمى‏ورزیم، روح تنبلى و تن پرورى سر تا پاى ما را فرا گرفته، تزلزل و دورویى در همه اعصاب ما نفوذ کرده است، از استقامت و فداکارى و ایمان و دیانت جز الفاظى به یادگار نمانده است، همگى ره‏سپار راه نابودى هستیم، بیمارى روحى ما به قدرى است که تشخیص نداده‏ایم که بیماریم تا در فکر درمان بشویم و در چاره درد خود بیندیشیم.

شاعرى مى‏گوید: «بى‏چاره آن کسى است که در فکر چاره نیست.»

ابدا در یاد خدا نیستیم، شاید طورى مورد سخط خداوند تعالى قرار گرفته‏ایم که خودش نام خود را از خاطر ما محو کرده است، خدا نکند که چنین باشد; زیرا اگر چنین باشد هم بر مرده و هم بر زنده باید گریست، مردگان ما به آتش عذاب الهى در جهنم مى‏سوزند و زندگان ما در دنیا در آتش مذلت و فقر و مسکنت و بى‏چارگى مى‏گدازند.

  برگرفته از کتاب(( استقامت)) اثر آیة الله سید رضا صدر؛ به اهتمام سید باقر خسروشاهى

 

«قرآن نت» و شبهه افکنی در برابر انوار الهی

 

"این ره که می روند به ترکستان است"

 

بنابر گزارش خبرگزاری ها و سایت های خبری ، مقامات رژیم صهیونیستی با همکاری تعدادی از اساتید عرب دانشگاه‌های رژیم صهیونیستی قصد‌ دارند با راه ‌اندازی یک ‌سایت اینترنتی به نام «قرآن نت» با هدف ظاهری پیوند جهان اسلام و غرب، تفاسیر خاصی از آیات قرآن را ارایه‌دهند.

 

نسخه آزمایشی پژوهش‌های این گروه درباره قرآن به صورت یک نشریه الکترونیکی در دانشگاه «بئر السیع» منتشر شده‌است.

 

سامانه خبری وزارت خارجه اسراییل گزارش داده‌است که سایت «قرآن نت» قرار‌ است به زبان‌های عبری، ترکی، فارسی، انگلیسی، فرانسوی و عربی خدمات خود را به کاربران ارایه‌دهد.

 

برخی کارشناسان معتقدند هدف صهیونیست‌ها از راه ‌اندازی این سایت تحت تاثیر قرار‌دادن نسل جدیدی از مسلمانان است که با هدایت آمریکا و رژیم صهیونیستی در راستای اهداف اسلام آمریکایی در جوامع مختلف ظاهر شوند.

 

                         

 

اما باید دانست این عمل که با هدف مبنایی ایجاد تفاسیر مطلوب خواسته مقامات اسراییلی و تحمیل آرا بر آیات قرآن کریم صورت می پذیرد یک اقدام کهنه اسراییلی است که از دیرباز برای مقابله با فرهنگ اسلامی رواج داشته و اکنون در قالبی نو عرضه می شود.

 

این شیوه که در اصطلاح معروف به «جعل و دس» می باشد، تفاسیر ساختگی بنابر اعمال نظر را برای نیل به مطامع و خواست درونی این گروه  پدید می آورد که در راستای مقابله و انهدام فرهنگ تنومند اسلامی و ایجاد کج فهمی در جامعه بشری برای پی ریزی نوع خاصی از اسلام برای تحقق مقاصد تعریف شده است. 

 

در عصری که تلالو انوار تابناک اسلام و مفاهیم ناب کلام الله مجید در سراسر گیتی فطرت پاک انسان های خداجو را به سوی خود فرا می خواند و روز به روز بر سیل مشتاقان آیین محمدی(ص) افزوده می شود، مخالفان مریض و کور دل تنها مبنای تفوق بر بشریت را قلدری و زور مداری می دانند و تبعیت کردن از اصل سود و منفعت را چاره ساز بیچارگی خویش می پندارند اما توسل به این حرکت های مضحکانه و فریبکارانه نیز راه به جایی نخواهد برد.

 

همانطور که فهوای آیه (( انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون )) تصریح بر تجلی عنایت حق بر این تکلیم آسمانی را می رساند بر هیچ کس پوشیده نیست که ضامن حفاظت و صیانت از این کلام قدسی خداست.

 

مسلمانان بالنده و آگاهند و کوته نظری است که در عصر اطلاعات و دسترسی سهل الوصول به منابع و مراجع اصیل علمی بر سودای خام شبهه افکنی و کج فهمی دامن زد.   

 

از آن جا که این خدعه و نیرنگ مطیعان جهالت و روندگان طریق ضلالت به بیراهه کشاندن «پویندگان راه حق» است اما به میمنت و فرخندگی دین کامل و  آیین زندگی ساز محمدی (ص) مریدان و دلباختگان حریم کبریایی به اسلام تشرف می یابند و بنابر آیه مبارکه  (( ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی )) بر مدار هدایت راه می یابند و روشن است که چراغ راه و راهنما هموست که هدایت را نوید داده است.

 

تمسک به کتاب خدا و اهل بیت پیامبر رمز سعادت است

تولیت آستان مقدس امام خمینی (ره) گفت : اشاره و تاکید حضرت امام (ره) در آغاز وصیت نامه خود بر حدیث ثقلین نشانگر این است که تمسک به دو گوهر درخشان کتاب خدا و عترت رسول الله یکی از رموز توفیق انقلاب اسلامی است .

 

به گزارش خبرگزاری آریا، حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در دیدار با امام جمعه ، فرماندار و جمعی از مسئولان و اعضای شورای اسلامی قائم شهر افزود : حضرت امام خمینی (ره) با تاکید بر حدیث ثقلین می خواهند دو نکته را یادآوری کنند یکی اینکه معلوم شود این ملت ریشه در اسلام و وحی دارند و دیگر اینکه وصل به دریای معرفت اهل بیت (ع) هستند .

 

تولیت آستان مقدس امام خمینی (ره) در این دیدار که دیشب در حرم مطهر امام راحل صورت گرفت با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای هفتم تیر ، اضافه کرد : اگر کسی باور کرد که همه چیز در اختیار خداست پیروز می شود حتی اگر همه دنیا برای شکست او دست به دست هم بدهند .

وی وجه تمایز حضرت امام (ره) را در خداباوری دانست و گفت : اگر به مدار وحی اتکا کنیم و باور داشته باشیم که خداوند خیر ما را می خواهد زندگی برایمان شیرین می شود .

 

سید حسن خمینی با تاکید بر این که اگر جامعه اسلامی به عترت پیامبر (ص) تمسک جوید می تواند افتخار کند که صاحب تمدن هست و خواهد بود ؛ تصریح کرد : هرچقدر پذیرش دینداری ، دین مداری ، باور به خدا و عمل به وظیفه در دل ها بیشتر شود ، من و منیت از بین می رود و به جای آنها دوستی ها محکم و همه چیز برای خدا می شود و تمسک به کتاب خدا و اهل بیت پیامبر رمز این سعادت است .

 

حجت الاسلام سید حسن خمینی افزود : امام (ره) همه کارهای خود را برای خدا انجام می دادند و این رمز توفیق ایشان در زندگی بود ؛ آرامش حضرت امام (ره) برای این بود که ایشان یقین داشتند همه عالم بر مدار اراده الهی می چرخد .

فدک می تواند اتحادآفرین باشد

 

آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت: حادثه فدک، موضوعی قابل بحث بیشتری است بدون اینکه تفرقه آمیز باشد. اینها می تواند اتحاد آفرین باشد.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که امروز در جمع نماز گزاران نماز جمعه تهران سخن می گفت در خطبه دوم  به سفر اخیر هیات ایرانی به کشور عربستان پرداخت که به ورود نخستین گروه شیعیان به منطقه فدک منجر شد و اظهار داشت: اگر هیات ایرانی در اجلاس مکه شرکت نمی کرد، وحدت واقعی اسلامی در آن نشست شکل نمی گرفت.

به گزارش خبرگزاری مهر، وی با بیان اینکه باید از زاویه مسئله فدک درباره حضرت زهرا حرف بزنیم، افزود: به هر حال خداوند توفیق داد و سفری به عربستان داشتیم که در اصل برای حضور در کنفرانسی که تمام فرق اسلامی را به آن دعوت کرده بودند، انجام شد و حدود 800 عالم اسلامی هم در آن نشست حضور داتشند.

image

آیت الله هاشمی رفسنجانی حضور هیات ایرانی در اجلاس مکه را موفق ارزیابی کرد و ادامه داد: حضور من و هیات همراه و آیت الله تسخیری که از طریق دیگری به این نشست آمده بودند در آنجا خیلی موثر بود و اگر ما برای این منظور به عربستان نرفته بودیم وحدت اسلامی درستی در اجلاس مذکور شکل نمی گرفت؛ چرا که در واقع تقریبا شیعه در این نشست واحد بود.

رئیس مجلس خبرگان رهبری همچنین گفت: بالاخره خداوند توفیق داد و در این اجلاس به گونه ای عمل شد که تفکر شیعی، اسلامی و ایرانی درخشش بی نظیری داشت؛ در آن چند روز که ما در عربستان بودیم، بحث عمده کانال های عربی و خبری محتوای سخنرانی من بود که البته باعث اعتراض علمای تند وهابی به خادم الحرمین هم شده بود که شما با دادن میدان به ایرانیان تنها باعث بزرگ شدن شیعه و ایران شدید؛ البته اکثریت قاطع علمای حاضر در این نشست صمیمانه از برنامه های هیئت ایرانی حمایت کرده و آن ها را تشویق کردند.

خطیب نماز جمعه امروز تهران در ادامه با اشاره به برخی مسائل مورد مذاکره اش با مقامات سعودی، اظهار داشت: مسائل مربوط به مشکلات حج که البته در سفرهای قبلی بخش عمده آن را حل کرده بودیم به طور جدی و صریح مورد گفتگوی ما قرار گرفت که به نظرم این مسائل تا حدودی اصلاح شد و انشاءالله زوار ما در آینده این مشکلات را نداشته باشند؛ بنده در آنجااحساس کردم که مسئولان اصلی عربستان به واقع دل شان می خواهد که شیعیان از عربستان راضی بازگردند. به هر حال باید با تعقل، تدبر، صبر و راهکارهای اتحادآفرین این مسئله حل شود.

وی در ادامه به ارائه گزارشی از حضور در منطقه فدک پرداخت و گفت: در سفر قبلی به عربستان می خواستم بعد از بازدید از منطقه خیبر در فدک هم حضور یابم که نشد و این طلب من از عربستان باقی مانده بود که برادران سعودی این بار ما را به این منطقه هم بردند. در آنجا چیزهای عجیبی دیدیم. صمیمانه روحیات و علاقه مردم نسبت به حضرت زهرا را مشاهده کردیم. آنجا دیدیم که هنوز حقیقت حضرت زهرا(س) جلوه دارد.

آیت الله هاشمی رفسنجانی ادامه داد: من درباره فدک زیاد خوانده بودم اما نمی توانستم حقایق آن را بفهمم. توجه داشته باشید که از لحظه فتح خیبر تا 300 - 400 سال بعد، موضوع فدک، مسئله ای زنده، مشاجره ای و مورد توجه دنیای اسلام بوده است. من نمی فهمیدم چرا یک باغ می تواند آنقدر مهم بوده باشد؟ حقیقت این است که روح این قضیه را باید بزرگ تر از مسائل تاریخی و احتجاجات موجود در کتب دید. ماجرایی واقعی پشت سر این موضوع است.

رئیس مجلس خبرگان رهبری همچنین با اشاره به مسائل تاریخی مربوط به جنگ خندق و آغاز درگیری مسلمانان با یهودیان در مدینه به ذکر مختصات جغرافیایی منطقه فدک پرداخت و گفت: این منطقه حدود 90 کیلومتر با خیبر فاصله دارد اما در همان منطقه  واقع شده است. به هر صورت پس از ماجرای فتح قلاع خیبر که واقعه ای باور کردنی نبود. علی بن ابی طالب (ع) برای تحویل فدک بدون جنگ ماموریت یافتند و آن ها هم وقتی نام علی(ع) را شنیدند تصمیم گرفتند زودتر تسلیم شوند.

وی روایت مربوط به سفر طی الارضی پیغمبر اسلام(ص) به همراه علی ابی طالب(ع) پیش از قضیه خیبر به فدک را نمایانگر اهمیت این موضوع دانست اما یادآور شد که این روایت قدری توجیهات دیگری نیز لازم دارد.

خطیب نماز جمعه تهران افزود: به هر صورت علی(ع) به فدک تشریف برد و قرارداد خوبی هم در آنجا بستند که البته تاریخ در آن اختلاف دارد؛ روایتی هست که بر اساس آن در این قرارداد نصف فدک و بر اساس روایت دیگ کل فدک با مدیریت پیغمبر(ص) باز پس گرفته شد که به نظر می رسد روایت دوم بهتر می تواند صحیح باشد.

آیت الله هاشمی رفسنجانی با بیان اینکه مطالب سخنانش درباره فدک در کتب معتبر شیعه و اهل سنت وجود دارد، ادامه داد: به هر حال این مسئله بدون جنگ تمام شد؛ در تفسیر درالمنصور که از علمای به نام اهل سنت است با اشاره به یکی از آیات سوره اسرا نوشته شده است: جبرئیل به پیامبر(ص) نازل شد و گفت که خداوند از تو می خواهد فدک را به زهرا(س) واگذار کنی و ایشان هم چنین کردند. منصور در تفسیر آیه مذکور از سوه اسرا دو روایت از ابوسعید خدری که او نیز از بزرگان روات اهل سنت است و از ابن عباس نقل می کند که بر اساس آن غنائمی که بدون جنگ گرفته شده باشند، خالص در اختیار پیغمبر قرار خواهد داشت. 

رئیس مجموع تشخیص مصلحت نظام با طرح این سئوال که باید دید چرا پیامبر بخش وسیعی از این اموال را در احتیار حضرت زهرا(س) گذاشته اند؟ افزود: البته ما باید چیزهای دیگری را که پیامبر به حضرت زهرا(س) داده اند را بررسی کنیم که تا کنون برنامه ای برای این منظور نداشته ایم. به عنوان مثال عوالی هم از جمله این اموال است که هفت باغ را شامل می شود و داستان عجیبی هم دارد.

وی با تشریح ماجرای عوالی ادامه داد: درجریان جنگ احد بعد ازحمله مشرکین به مدینه، یهودیان جلسه ای برای اقدام علیه مسلمانان تشکیل دادند و مخریق که عالمی یهودی بود در آن جلسه گفت شما که می دانید این پیامبر حق است پس چرا از او حمایت نمی کنید؟ با این رویه شما راه پیغمبر تهدید می شود؛ اما کسی به سخنان او گوش نکرد و لذا خودش به میدان نبرد احد آمد و فریاد زنان به مسلمانان گفت که شهادت دهید که هر چه داشتم به پیغمبر شما واگذار کردم و جنگید تا شهید شد. پیغمبر(ص) هم بعد از شهادت او گفتند که مخریق وارد بهشت شد، بدون اینکه یک رکعت نماز خوانده باشد ...! رسول الله تمام اموال مخریق را به حضرت زهرا(س) واگذار کردند و در واقع متولی اموال مخریق حضرت زهرا شدند.

رئیس مجلس خبرگان رهبری یادآور شد: از برخی روایات می توان چنین استفاده کرد که گویا پیغمبر(ص) بر اساس برنامه ای  الهی چنین اقداماتی را انجام می داده اند چرا که می دانستند خاندان شان به واسطه سیاست های متضادی که در آینده پیش خواهد آمد، دچار مشکلات مختلفی می شوند.

آیت الله هاشمی رفسنجانی تاکید کرد: اگر می خواهید اهمیت فدک را دریابید، باید ببینید که در طول تاریخ بر سر این مزرعه چه آمده است؛ فدک را 25 - 24 بار گرفته یا پس داده اند؛ این داستان از همان روز بعد از رحلت پیغمبر(ص) شروع شد و تا زمان ارازی، خلیفه عباسی درسنه 323 گرفتن وپس دادن ها ادامه داشته است. به واقع چرا؟ مگرچه رمز و مسائلی در این ملک هست؟

خطیب نماز جمعه تهران مسئله فدک را موضوعی سیاسی دانست که با مسائل مربوط به امامت، ولایت و مقاومت مرتبط است و افزود: این موضوع بع نیروهایی که مظلوم می شوند و مقاومت می کنند باز می گردد و در واقع فدک یک پرچم است.

وی ضمن قرائت نام 24 کسی که فدک را گرفته و پس داده اند، ادامه داد: ابوبکر نخستین کسی بود که فدک را گرفت اما به رغم دستور اولیه اش و در پی استدلال حضرت زهرا(س) آن را پس داد. خلیفه دوم، عمر دیگر گیرنده فدک بود که با اقدام ابوبکر مخالف بود و لذا نامه حضرت زهرا(س) را پاره کرد و نگذاشت امر ابوبکر اجرا شود. در برخی تواریخ و سیر و روایات هست که زمان عمر، خلیفه دوم با چیزهایی که دید قانع شد و فدک را به خاندان اهل بیت بازگرداند.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین گفت: این وضعیت تا زمان معاویه که دوباره فدک را پس گرفتند، ادامه داشت؛ تا اینکه عمربن عبدالعزیز به خاطر هدایت های معلم شیعه اش، فدک را مجددا به درخواست امام باقر(ع) برگرداند و این ششمین مورد گرفتن و پس دادن فدک بود.

آیت الله هاشمی رفسنجانی افزود: پس از این جریان، یزیدبن عبدالملک دوباره آن را پس گرفت و تا آخر عمر بنی امیه فدک دستشان بود؛ سفاح اولین خلیفه عباسیان بود که فدک را پس داد. بعد از اینکه ابن الحسن، فساد را در بنی عباس دیدند، منصور دوانیقی آن را از خاندان اهل بیت پس گرفت. فضا که آرام تر شد، مهدی، فرزند منصور فدک را پس داد. دوباره هادی عباسی به خاطر دیدن تحرکات اهل بیت آن را پس گرفت و این یازدهمین مورد است. در زمان هارون الرشید، حضرت موسی ابن جعفر(ع) پیشنهاد کردند که فدک را به ما برگردانید، گفتند حدودش را تعیین کنید. ایشان گفتند اگر حدود هم تعیین کنیم، شما آن را پس نمی دهید که هارون گفت می دهم! اما نهایتا و پس از تعیین حدود سیاسی هم فکر را پس نداد ولی مامون کار عجیب غریبی در این باره انجام داد که جای بررسی بسیاری دارد.

وی ادامه داد: مامون در این باره کاری کرده که از نقاط برجسته فدک است و باید به دنبالش رفت؛ در مورد دوازدهم به مامون می رسیم که می خواهد فدک را پس دهد اما مخالفت های زیادی در برابرش قرار می گیرد. به هر حال کار و تصمیم گیری دراین خصوص دشوار بود و لذا مامون دو جلسه گذاشت که یکی جلسه ای با حضور 200 نفر از علمای اطرافش بود که نهایتا به این نتیجه رسیدند که فدک مال حضرت زهرا(س) بوده و باید به فزرندان ایشان برگردد.

خطیب نماز جمعه تهران همچنین اظهار داشت: جلسه بعدی که 1000 نفر از علما در آن حضور داشتند که مانند کنگره های سراسری ما بوده است؛ به هر حال مامون علما را از جاهای مختلف آورد و نتیجه باز به نفع خاندان اهل بیت شد. اگر بتوانیم بحث های مطرح شده در این دو اجلاس را پیدا کنیم، مطالب مهمی در آن ها خواهیم یافت. نهایتا متنی بعد از این جلسات تهیه شد که مامون به حاکم مدینه نوشت و دستور داد که "انه قد کان رسول الله اعطی ابنته فاطمه فدکا". این مسئله ناگهان مثل بمب صدا کرد که یکی از جرقه های این داستان در شعر دعبل خزاعی چنین آمده است: "چهره زمانه و تاریخ لبخند زد وقتی که خبردار شد که مامون، فدک را به بنی هاشم بازگردانده است".

رئیس مجلس خبرگان رهبری همچنین گفت: سیزدهمین مورد پس گرفتن فدک به معتصم عباسی باز می گردد؛ سپس واثق عباسی آن را پس داد اما متوکل که خصومت او با شیعیان بر همه آشکار است، مجددا فدک را گرفت اما شانزدهمین فزرندش، منتصر آن را پس داد. چهره سیاسی قضیه در این پس دادن ها خیلی خوب روشن است. حاکم پس از منتصر مجددا فدک را پس گرفت و مستعین آن را پس داد. معتز پس گرفت و معتمد پس داد و بیست و یکیمین حاکم عباسی آن را پس گرفت و معتضد پس داد؛ بیست و سومین حاکم گرفت و اراضی که خلیفه دانشمندی بود به عنوان نفر بیست و چهارم بود سال 324 آن را پس داد.

آیت الله هاشمی رفسنجانی در ادامه با اشاره به حضورش در منطقه فدک، اظهار داشت: در خود عربستان کسی فدک را نمی شناخت. شخصیت های سعودی گفتند چرا می خواهید این همه راه بروید؟ گفتم می خواهم منطقه را ببینم و نهایتا به آنجا فتیم. خیلی هم راه رفتیم. سفرمان طولانی شد و بیش از 260 کیلومتر مسیر طی کردیم؛ در بدو ورود به شهر دیدیم تابلوی بزرگی زده اند که فدک! چشم ما روشن شد! حالت خاصی پیدا کردیم؛ ما اصلا چنین انتظاری نداشتیم که این کلمه را ببینیم.

وی ادامه داد: فدک شهری زیبا در دامنه ارتفاعات بود که در آن گشتی زدیم و سپس ما را به فدک قدیمی بردند. دیدیم مسئولان شهرستان آمده و در آنجا جمع شده بودند. در حین عبور با برج ها و باروهایی مواجه می شدیم که حکایت از قدمت این سرزمین داشت؛ آنجا ذره ای تعصب ندیدم. به رغم آنکه همه ما را می شناختند و یکی از مسئولان مقابل ما نیز که خودش مسئول امر به معروف شهر بود چند کلمه گفت که من لرزیدم. ما کنار ساختمانی ایستاده بودیم که پیرمرد آن را نشان داد و گفت: هذا مسجد فاطمه. قلب ما تکان خورد و اشک های مان ریخت! کمی توضیح داد. گفتند این مسجد را حضرت فاطمه ساخته و بارها تخریب شده و ساخته شده و حالا هم متروک است.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: آنجا بعد از دره، رودخانه ای هم وجود داشت که کنارش نخلستانی واقع شده بود؛ پیر مرد گفت: هذا بستان فاطمه. بعد رو کرد به کمی آنطرف تر و گفت هذا وادی فاطمه. از دور چیزی نشان داد و گفت اینها هم عیون(چشمه های) فاطمه هستند. هر چه می خواستیم در این سفر خدا به ما داده بود و همه را دیدم و صحبت های زیادی کردیم و او هم هر چه می دانست به ما گفت. احساس کردم مردم آنجا علاقه مند به حضرت فاطمه(س) هستند و تعاطفی با شیعه دارند.

وی نتیجه گرفت: می خواهم عرض کنم که این حادثه فدک، موضوعی قابل بحث بیشتری است بدون اینکه تفرقه آمیز باشد. اینها می تواند اتحاد آفرین باشد. خدا کند روزی شود که حاجیان ما با تور به اینجاها بروند. به نظر می رسد این اقدام می تواند یکی از کارهای خوب باشد که دولت عربستان کم کم این آثار ارزشمند تاریخ اسلام را معرفی کند؛ شاید نظر وسیعی که ملک عبدالله دارد ما را به این نقطه برساند.

آیت الله هاشمی رفسنجانی افزود: به هر حال از نواهی مختلف می توان حضرت زهرا(س) را شناخت. شخصیت ایشان را ببینید وقتی فشار آوردند برای بیعت از علی(ع)، نتوانست تحمل کند؛ جمله ای گفت که همه را متوحش کرد: دست از پسرعموی من بردارید؛ اگر ادامه دهید گیسوانم را باز می کنم و نفرین تان می کنم و می دانم چه بر سرتان می آید. یک جمله حضرت زهرا(س) صحنه را آرام کرد. ایشان شخصیت بزرگی است در تاریخ زنان عالم و ما چنین مقتدایی داریم.

خطیب نماز جمعه تهران در آغاز سخنانش در خطبه دوم همچنین با تبریک مهم ترین مناسبات هفته، اقدام امام راحل در تاسیس حکومت اسلامی متکی به مکتب اهل بیت را کار بی نظیری در تاریخ دانست که سابقه اش را در تاریخ نداریم.

صدای گفتگو در هیاهوی افراط کمتر شنیده می‌شود

رئیس مؤسسه بین المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها با اشاره به اینکه صدای گفتگو که زبان خرد، فهم و صلح است در هیاهوی افراط که محصول نفرت و خشونت است کمتر شنیده می‌شود، گفت: طرح گفتگوی فرهنگها و تمدنها که مورد توجه و اجماع بین المللی قرار گرفت درصدد ارائه راهکاری است که جهان را از وضعیت کنونی نجات دهد.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از مؤسسه بین المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها، سید محمد خاتمی طی سخنرانی در مجمع ۲۰۰۸ اسلو برای میانجیگران سازمان ملل متحد یادآور شد: گفتگو از زمان سقراط تا امروز تاریخی پر از فراز و نشیب داشته است. آنچه تذکر به آن در این مجال لازم است اینکه تفاوت میان گفتگو و دیگر گونه های ارتباط کلامی، فکری و احساسی را دریابیم، زیرا خلط میان مفاهیم به ظاهر مشابه ولی دارای تفاوت بنیادی نظیر گفتگو و مذاکره و مباحثه باعث سوء تفاهم می شود.

وی با یادآوری اینکه مذاکره معمولاً در حوزه سیاست معنی دارد و حول محور کسب منفعت و دفع ضرر می چرخد و مباحثه نیز عمدتاً در حوزه های علمی و دینی کاربرد دارد با گفتگو فرق دارد، افزود: گفتگو با هدف تفاهم و شناخت بهتر و بیشتر یکدیگر صورت می گیرد و روندی است که از موضع مشترک برای رسیدن به همزبانی و هدف مشترک آغاز می شود.

خاتمی گفت: میداندار گفتگو نه سیاستمداران یا صاحبان ایدئولوژی از موضع ایدئولوژی، بلکه نمایندگان تمدنها و فرهنگ ها یعنی اصحاب فکر و فرهنگ و هنر در جوامع هستند. دیالوگ سیاسی نیست، گرچه می تواند و باید آثار سیاسی بزرگ داشته باشد و از جمله خود سیاست از مهمترین موضوعاتی است که می تواند و باید مورد گفتگوی متفکرانی که قصد اصلاح دارند قرار گیرد.

                                     

رئیس مؤسسه بین المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها با اشاره به اینکه جهان برای زندگی امن و امیدوار به نگرشهای نو و روش های جمعی تازه نیاز دارد، افزود: برهمین اساس در پی طرح گفتگوی تمدنها، طرح ائتلاف جهانی برای صلح را به جای ائتلاف برای جنگ مطرح کردم که مکمل طرح گفتگوی تمدنها بود.

وی گفت: این سخن در غوغای خشونت بار جهانی طنین لازم را نداشت. اما هنوز بر این باورم که سازمان ملل متحد به رغم سالهای هراس آمیز و ناپایداری که بشریت در شرق و غرب عالم برای آن هزینه های فراوانی پرداخته می تواند ائتلاف برای صلح بر مبنای عدالت را راهی برای خروج جهان کنونی از زندگی سرشار از افراط و خشونت و خطر قرار دهد.

خاتمی یادآور شد: به نظر من موفقیت غیر گفتگویی و پویشهای غیریت ساز کنونی برآمده از خود برتربینی و استیلاطلبی سیاسی، نظامی و اقتصادی کنونی از یک سو و عقب ماندگی و تحقیر شدگی و گرفتاری ملتها به حکومت های مستبدِ وابسته از سوی دیگر است.

وی با تأکید بر اینکه برای هر اندیشه و آرمان بزرگی باید از مصادیق و موارد عملی آغاز کرد،  گفت: برای تحقق گفتگو باید تفاهم تمدنها، آشتی تمدنها و صلح تمدنها را تدبیر کرد و این فرایندی طولانی است که نیاز به اهتمام جامعه بین المللی و به ویژه تدارک سازوکاری مناسب در نهادهایی چون سازمان ملل متحد دارد و باید به تناسب این تغییر در ساختار و سازوکار آنها تحول حاصل شود.

خاتمی افزود: اگر گفتگو با هدف فهم یکدیگر شکل می گیرد این فهم باید مبنای عمل مشترک باشد، می توان چشم انداز واقعی برای هدفهای والایی چون صلح برپایه عدالت را ترسیم کرد.

وی تصریح کرد: اگر ما هدف را برقراری صلح در جهان قرار دهیم پیش از آن باید دو امر تحقق یابد: یکی احساس عدالت از سوی همه ملتها و افراد بشر و اطمینان به استقرار آن و دیگر فرهنگ سازی برای تفاهم در برابر تخاصم و مهر و دوستی در برابر قهر و ستیز. طبیعی است که گفتگو میان نخبگان هر فرهنگ و تمدن در درجه اول و بسط و تبلیغ تفاهم آنان در میان جوامع در درجه دوم از اهمیت برخوردار است.

رئیس مؤسسه بین المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها با تأکید بر اینکه موانع بر سر راه این مهم کم نیست، افزود: عقب ماندگی و استبداد و بخصوص تحقیر شدگی در سویی از عالم و تحقیر فرهنگ و تمدن دیگران از سوی وابستگان به تمدن نیرومند تر و نگاه به جهان توسعه نیافته به عنوان پایگاه استیلا و نفوذ و منبع ماده خام و انرژی و بازار مصرف و اعمال معیارهای دوگانه برای حفظ و بسط استیلای قدرتهای بزرگ و بدبینی حاصل از آن از سوی دیگر است.

وی گفت: شرق می تواند از فرهنگ و تمدن غرب برای توسعه و پیشرفت و آزادی خود بهره های فراوان بگیرد، همانگونه که غرب می تواند با رجوع به فرهنگ و تمدن شرق بسیاری از خلاء های اخلاقی و معنوی خود که موجب بحرانهای بزرگ در ذهن و زندگی انسان مدرن شده را پر کند.

جهاد مانع بزرگی در برابر سلطه بیگانگان بر کشورهای اسلامی است

 

آیت الله فضل الله در گفتگو با شبکه تلویزیونی العالم به بررسی اوضاع کشورهای اسلامی پرداخت و گفت: دشمنان اسلامی جهاد را از آنجا که مانع طرح های توسعه طلبانه و اشغالگرانه آنهاست تروریسم می نامند.

به گزارش خبرگزاری رسا، آیت الله سید محمد حسین فضل الله مرجع تقلید شیعیان لبنان روز گذشته در گفتگو با شبکه تلویزیونی العالم، جهاد را خط دفاعی برای رویارویی با ظلم و اشغالگری دانست و افزود: جهاد خط دفاعی برای حمایت از انسان ها، مستضعفان و ملت های مسلمان در برابر چیرگی قدرت های بزرگ و مقابله با اشغالگری هایی است که غرب بر جهان اسلام تحمیل کرده است و در حقیقت آزاد سازی انسان و سرزمین از دست نیروهای اشغالگر به شمار می رود.

 وی افزود: غرب که جهاد را مشکلی در برابر منافع راهبردی اش محسوب می کند از این جهت این اموزه مقدس اسلامی را تروریسم می نامد چون مانع بزرگی در راه طرح های توسعه طلبانه و اشغالگرانه آنهاست.

علامه فضل‌الله با بعید دانستن تشکیل کشور فلسطین در کنار رژیم صهیونیستی اظهار داشت: تشکیل چنین کشوری از نظر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که فلسطینیان بتوانند در آن با رژیم اسرائیل همزیستی داشته باشند امکان پذیر نیست زیرا این رژیم خواستار کشوری فلسطینی است که خلع سلاح شده و از نظر سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی وابسته به او باشد.

وی افزود: درگیری و کشمکش بین فلسطینیان و رژیم اسرائیل برقرار است زیرا مسئولان صهیونیست همیشه تاکید می‌کنند که اگر فلسطینیان از آنچه آنان تروریسم می نامند دست برندارند با آنها مذاکره نخواهند کرد و این رژیم تروریست در حالی مقاومت را تروریسم می داند که با حمایت آمریکا به انواع کشتار، بازداشت، ترور، حمله، محاصره و مصادره زمین های مردم فلسطین مشغولند.

علامه فضل‌الله با اشاره به تحولات عراق گفت: آمریکا به خاطر منافع اقتصادی و راهبردی خود و غارت ثروت های عراق به ویژه نفت، این کشور را اشغال کرده است و برای ماندن نیروهای خود در عراق به مدت صد سال برنامه ریزی می کند به همین علت خواستار ادامه هرج و مرج در این کشور است تا بتواند حضور خود در عراق را توجیه کند.

وی عدم واگذاری قدرت به دولت عراق را به شدت محکوم کرد و اظهار داشت: آمریکا نمی‌خواهد ارتش و نیروهای عراقی برای از بین بردن تروریسم و گروههای تکفیری تقویت شوند و مسئولیت‌های امنیتی را در این کشور به عهده بگیرند.

وی با انتقاد از برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به جهت قرار دادن پایگاههای نظامی در دست آمریکا برای استقرار نیروهای نظامی آنها در خاک خود، گفت: اینها همه نگرش سوریه و ایران را به آمریکا به عنوان خطری برای خود و منافع اقتصادی، امنیتی و سیاسی شان توجیه می‌کند.

وی افزود: مشکل عراق این است که آمریکا می خواهد این کشور را به پلی برای تجاوز به کشورهای همسایه به ویژه ایران و سوریه تبدیل کند.

علامه فضل‌الله در بخش دیگری از این مصاحبه درباره مسئله لبنان گفت: فرانسه قصد دارد لبنان را به عرصه نفوذ خود تبدیل کند و از طرف دیگر آمریکا قصد دارد لبنان نقطه آغازی برای طرح خاورمیانه جدید خود باشد و مسئولان آمریکایی بارها تاکید کرده‌اند که لبنان در چارچوب امنیت ملی آمریکا قرار دارد و این علل به بی ثباتی در لبنان منجر می شود.

علامه فضل الله با اشاره به سوء قصد به جان وی در سال 1985 در منطقه بئر العبد در حومه جنوبی بیروت با انفجار بمب که بر اثر آن صدها نفر از افراد بی گناه شهید و زخمی شدند گفت: سازمان اطلاعات آمریکا و برخی سازمانهای اطلاعاتی کشورهای عربی به علت طرح وی برای مقابله با سلطه کشورهای غربی به ویژه آمریکا بر جهان اسلام برای این انفجار برنامه ریزی کرده بودند.


شناخت حق از باطل

 

امام علی (ع): هان! میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست. باطل آن است که بگویی:

شنیدم و حق آن است که بگویی: دیدم.

امام باقر(ع): از امیرالمومنین سئوال شد: فاصله میان حق و باطل چه اندازه است؟ فرمود: چهار انگشت. امیرالمومنین دست خود را میان گوش و چشم خود قرار داد و فرمود: آنچه چشمانت ببیند حق است و آنچه گوش هایت بشنود بیشترینشان باطل است.

مرد شامی- همو که معاویه فرستادش تا پرسشهایی را که پادشاه روم از وی پرسیده بود از امیرالمومنین(ع)بپرسد- از حسن بن علی (ع)پرسید: میان حق و باطل فاصله چند است؟

فرمود: چهارانگشت.

امام علی (ع): مردم! هر کس برادر خود را به استواری دین و درستی راه شناخت نباید به گفته های مردم درباره او گوش کند.

هان! میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست.

انگشتان خود را بهم چسباند و آنها را میان گوش و چشم خود گذاشت و آنگاه فرمود: باطل این است که بگویی شنیدم و حق آن است که بگویی: دیدم.

 

منبع: میزان الحکمه

 

لندن؛ میزبان همایش بین‌المللی تقریب شیعه و سنی

 

همایش بین‌المللی تقریب شیعه و سنی با عنوان «وحدت اسلامی؛ رسالتی مقدس و ضرورتی برای پیشرفت امت» به همت انجمن جهانی وحدت اسلامی 11 تیرماه در لندن پایتخت انگلیس برگزار‌می‌شود.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) به نقل از روزنامه «الشرق» قطر، «کمال الهلباوی» عضو کمیته برگزاری همایش در این‌باره اعلام‌کرد: این همایش با حضور علما و اندیشمندان شیعه و سنی جهان اسلام و غرب و با هدف کاهش چالش‌های مذهبی بین مسلمانان برگزار خواهد‌شد.

چگونگی تأسیس مراکز تقریب بین شیعه و سنی و از بین‌بردن مشکلات جهان اسلام با هدف پیشرفت مسلمانان از موضوعات مورد بررسی در این همایش سه روزه خواهد‌بود.

در پایان همایش مذکور علمای مسلمان شیعه و سنی و گروهی از اندیشمندان مسیحی نشستی با هدف حمایت از ارزش‌های مشترک اسلام و مسیحیت و مبارزه با شیوه‌های اشغال و سلطه در جهان برگزار خواهند‌کرد.

یادآوری‌می‌شود انجمن جهانی وحدت اسلامی از یک سال پیش با حضور گروهی از اندیشمندان شیعه و سنی تأسیس‌شد و این انجمن با اهتمام ویژه خود به اقلیت‌های مسلمان کشورهای غربی، برای یکپارچگی شیعه و سنی و از بین‌بردن اختلافات مذهبی آنان تلاش‌می‌کند.

«عبدالإله بنکیران» رهبر حزب عدالت و توسعه مراکش، «فهمی هویدی» اندیشمند معاصر مصری، آیت‌الله «محمد علی تسخیری» دبیرکل مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی از جمهوری اسلامی ایران، «راشد الغنوشی» رییس جنبش النهضه تونس و «محمد کاظم صوالحه» رییس مبادرت اسلامی انگلیس از جمله مدعوان در همایش بین‌المللی تقریب بین شیعه و سنی لندن خواهند‌بود.

فاطمه (علیها السلام) و فردای تاریخ

 

 

در لحظاتی که پیکر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دفن می شد، عملا نیز توصیه او درباره ولایت علی (علیه السلام) ـ که مسیر حرکت سیاسی جامعه اسلامی را تبیین می کرد ـ دفن می شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با ظرافتی که تنها از او باید انتظار داشت، علی (علیه السلام) را "ولی مؤمنان" معرفی کرد، نه "ولی مسلمین" و این واقعیت را تصریح کرد که کسانی که تسلیم شرایط سیاسی شده و اسلام آورده اند و اینک مسلمان نامیده می شوند، ولایت او را نخواهند پذیرفت. ولی از کسانی که به پیامبری پیامبر ایمان آورده و ولایت پیامبر را پذیرفته اند، انتظار می رود که پذیرای ولایت علی (علیه السلام) باشند.

در این شرایط، فاطمه (علیها السلام) می دید که عملا پیام و پیامبر هر دو از دست رفته اند و یا دست کم پیام پیامبر در برابر موج تجدیدنظرطلبی و ارتجاع(1) در خطر از دست رفتن است و اگر کسی در مقابل این سیل زمانگیر و ایمان برانداز مقاومت نکند، همه چیز از دست خواهد رفت. همه چیز! ... برای همیشه! ...

این چنین بود که با استواری تمام در مسجدالنبی خطاب به همه آنهایی که به موازنه های سیاسی و به قدرت جدید "آری" و به وصایای پیامبر "نه" گفته بودند، گفت: "...ما مانند کسی که با کارد و نیزه پیکرش چاک چاک شود، در برابر شما استقامت و بردباری خواهیم کرد ..."(2)

هیچ کس باور نمی کرد که دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اینگونه از جان گذشته و بی باک، برای دفاع از پیام پیامبر به پاخیزد و از هیچ فرصتی فروگذار نکند. از رویارویی مستقیم با ارتجاع تا دعوت حضوری مهاجرین و انصار، از حضور هدفمند در مسجد النبی و کنار مزار شهدا تا بیان صریح اعتراض در خطبه ها و ملاقات ها و ...

 

 

به عنوان نمونه، او در روزهای آخر عمرش و در پاسخ به ام سلمه که حال او را جویا  شد، صراحتاً اعلام نمود که: "محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصی اوست."(3) در فرصتی دیگر فاطمه (علیها السلام) شبیه به همین اظهارات را به طور مبوسط و گسترده تر با زنان مدینه که به عیادت او رفته بودند، در میان گذاشت و گفت: "صبح کردم به خدا، بیزار از دنیای شما و خشمگین از مردهای شما ... وای بر اینان! چرا این منصب [جانشینی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)] را از فراز پایه های محکم و تزلزل ناپذیر رسالت و نبوت و وحی برکندند و از کسی که بر امر دنیا و دینشان خبیرتر و کارآمدتر بود، گرفتند؟ ... اینان از ابوالحسن چه عقده ای در دل داشتند؟ ... سوگندبه خدا اگر زمام مرکب حکومت که رسول خدا به او سپرده بود، در دست او باز می گذاشتند و از او دفاع و پیروی می کردند، به خوبی این مرکب را مهار می کرد ... به راستی که اگر چنین کرده بودند درهای برکت آسمان و زمین به روی آنان گشوده می شد. اما ..."(4)

و در ادامه نیز همانند آخرین شعله های شمعی که در حال خاموش شدن است، از زبان او شنیده شد که فرمود: "...اکنون بیا و بشنو! هر چه از این پس زندگی کنی، روزگار تازه ها و شگفتی های دیگری به تو نشان خواهد داد ... به راستی کار اینان شگفت آور است! اینها دنباله ها را به جای پیشروان نشاندند و پیشتازان را رها کرده و پس ماندگان را گرفتند. هان! به خدا سوگند که این کردار نابجا و ناپسند، روزگار شما را آبستن حوادثی خواهد کرد که نتایج شوم آن را در آینده خواهید دید ..." (5)

فاطمه (علیها السلام) که از هر فرصتی برای هشدار مردم زمان خود استفاده کرده بود و آنها، یا هشدار او را نادیده گرفته بودند و یا آن را نفهمیده بودند، اینک در اندیشه مردمی بود که در آینده خواهند آمد. برای آنها چه می توان کرد؟ آنها را چگونه می توان هشیار نمود؟ چگونه با آنها می توان سخن گفت؟ چگونه می توان به آنها خبر داد که پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، پیام او قربانی دسیسه اشرافیت و جاه طلبی نخبگان سیاسی و فرصت طلبی آنها که اسلام را برای خود می خواستند و جهل و ساده اندیشی مردم شده است؟ چگونه می توان صدای اعتراض خود را به گوش تاریخ رسانید؟ راستی فاطمه (علیها السلام) چه وسیله ای در اختیار داشت تا با آن اعتراض خود را به گوش خلقها و نسلها و عصرها برساند؟ او حتی از حق گریستن در سوگ پیام و پیامبر نیز محروم شده بود.

از میان صفحات تاریخ صدای اعتراض فاطمه (علیها السلام) را در میان وصیتی کوتاه می توان شنید:

 

"بسم الله الرحمن الرحیم

این است آنچه فاطمه دختر رسول خدا بدان وصیت می کند. وصیت می کند در حالی که شهادت می دهد به یگانگی خداوند یکتا و رسالت بنده او محمد و گواهی می دهد که بهشت حق است، دوزخ حق است و قیامت بی تردید فرا خواهد رسید و خداوند کسانی را که در گورهایند، زنده خواهد کرد.

علی! منم فاطمه! دختر محمد که خدا مرا به همسری تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو در انجام کارهای من سزاوارتر از دیگرانی. مرا شبانه حنوط کن، غسل ده و کفن کن و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن کن و کسی را خبر مکن. تو را به خدا می سپارم. به فرزندانم تا روز قیامت سلام می رسانم."(6)

 

فاطمه سفارش کرده بود که پیکرش مخفیانه به خاک سپرده شود. اختفای محل دفن پیکر فاطمه (علیها السلام) در حقیقت پیام او به تاریخ بود. پیامی به بشریت مسلمان برای همیشه تاریخ. هنگامی این پیام می توانست به همه نسلها و عصرها در عرصه تاریخ برسد که پیکر فاطمه (علیها السلام) مخفیانه به خاک سپرده شده باشد تا مردم نشانی قبر گمشده او را در داستان زندگی اندوهبار و اعتراض دائمی او به ارتجاع و استبداد جستجو کنند و بتوانند از این پنجره نگاهی نو و جدید به تاریخ اسلام و سرنوشت بشریت مسلمان داشته باشند.

بدین گونه بود که فاطمه (علیها السلام) از مرگ، زندگی و از شکست، پیروزی و از فاجعه، حماسه و از آرامش ابدی خود، حرکتی دائمی و شوری انقلابی در همه عصرها و نسلها و در بستر تمام قرون آفرید و هنوز هم قلب فاطمه (علیها السلام) در التهاب سرنوشت مسلمانان جهان می تپد و چشمهایش منتظر پرچمی است که روزی برای رهایی بشریت مظلوم و دفاع از اسلام و بازآفرینی مدینة النبی، به دست فرزندش مهدی موعود برافراشته گردد.

امروز نیز چون همیشه، هر که در اندیشه رنج انسان و بشریت تحت ستم است، باید به راز قبر پنهان، سینه گدازان، اشک فروان و آه سوزان فاطمه (علیها السلام) بیندیشد و سخنان او را زمزمه کند و در حد خویش پیام فاطمه را به گوش جهانیان برساند ...

 

برگرفته از کتاب "شهر گمشده؛ فاطمه چه گفت ...؟ مدینه چه شد ...؟"، نوشته محمدحسن زورق)

  

پاورقی ها:

1ـ اینان کسانی بودند که به حکم آنکه در برابر گفتار رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، نظر خویش را هم به حساب می آوردند و در دوران قدرت، با کنار نهادن حکم خدا و رسول، به پندار خود عمل می نمودند، گویا تجدید نظر طلب هستند و از آنجا که پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به راه و رسم عرب جاهلی روی آوردند، مطابق تعبیر قرآن کریم، واپس گرا و مرتجع نامیده شدند.

2- منابع اهل سنت: بلاغات النساء، صفحه 14- جواهر المطالب فی مناقب الامام علی، جلد 1، صفحه 160

منابع شیعه: دلائل الامامة، صفحه 116- مناقب آل ابی طالب جلد 2 صفحه 50 - احتجاج، جلد 1، صفحه 138- کشف الغمه، جلد 2، صفحه 112 و ...

 

3ـ منابع شیعه: مناقب آل ابی طالب، جلد 2، صفحه 49- جامع الأخبار، صفحه 91 و ...

 

4ـ منابع اهل سنت: بلاغات النساء، صفحه 19- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 16، صفحه 234 و ...

    منابع شیعه: معانی الاخبار، صفحه 354- کشف الغمه، جلد 1، صفحه 492- احتجاج، جلد 1، صفحه 108 و ...

 

5ـ منابع اهل سنت: بلاغات النساء، جلد 1، صفحه 9 - نثر الدر، جلد 1، صفحه 264

منابع شیعه: دلائل الإمامه، صفحه 41- کشف الغمه، جلد 1، صفحه492- احتجاج طبرسی، جلد 1، صفحه 108- امالی شیخ طوسی، صفحه 374

6- منابع شیعه:بحارالانوار، جلد 43، صفحه 214- بیت الاحزان، صفحه 18و ...

فرازهائی از وصایای صدیقه طاهره (علیها السلام)، به انحاء گوناگون در منابع اهل سنت ذکر گردیده است، به عنوان نمونه، تعدادی از منابع معتبر اهل سنت که به مسأله تدفین شبانه آن حضرت اشاره می کنند، عبارتند از: صحیح بخاری، جلد 5، باب غزوه خیبر، صفحه 139(چاپ سلطان عبدالحمید)- صحیح مسلم، باب "قول النبی لا نورث"، حدیث 1759- طبقات ابن سعد، جلد 8، صفحه 29 و 30- التنبیه و الاشراف، جلد 1، صفحه 106- سیر اعلام النبلاء، جلد2، صفحه 127و 128- اسد الغابة، جلد 3، صفحه 398- سنن بیهقی، جلد 4، صفحه 29 و 31- استیعاب، جلد 2 صفحه 114- خلاصه وفاء الوفاء، جلد 1، صفحه 259 و ...

 

به نقل از پایگاه اسلامی شیعی رشد

 

مراجع باید مظهرآزادی،استقلال‌طلبی مدافع حقوق ملت ودینداری باشند

 

یادگار امام راحل گفت: وجود اهل بیت(ع) به خصوص امیرالمومنین(ع)، سیدالشهدا(ع) و فاطمه زهرا(س) ملاک وحدت و مظهر ملی ایرانیان است. آن‌هایی که خدای ناکرده این مظاهر را مورد خدشه قرار می‌دهند، نمی‌دانند که نخ تسبیح وحدت ملی را پاره می‌کنند.

به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی طی سخنانی در مراسم بزرگداشت قیام پانزه خرداد در جمع هزاران نفر از زائران و مشتاقان امام راحل در حرم مطهر بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی، با گرامی‌داشت یاد و خاطره امام(ره)، شهدای انقلاب و فرزندان امام و هم‌چنین یاد آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی و آیت‌الله توسلی به تبیین یکصدسال آزادیخواهی ملت ایران پرداخت و اظهار کرد: مردم ایران مدت‌ها پیش از تاریخ انقلاب و مشروطه و از همان زمانی که گفتمان جدید آزادی، استقلال و نفی استبداد در دنیا مطرح شد، تلاش عظیمی در راه کسب آزادی و استقلال کردند و در این راه شهدای بسیاری دادند.

وی به ناکامی مردم ایران در دوران مختلف مبارزه اشاره کرد و گفت: در داستان مشروطه این فریاد استقلال‌طلبی و آزادیخواهی مردم ایران است که با همه وجود در تمام ایران جلوه‌گر اما به استبداد رضاخانی منتهی می‌شود. در جریان نهضت ملی نیز فریاد آزادیخواهی در دل و جان مردم طنین‌انداز اما متاسفانه این حس هم به استبداد محمدرضاشاهی منجر می‌شود.

وی افزود: این توفیق همواره از مردم ایران گرفته می‌شد که بتوانند آزادیخواهی خود را منصه ظهور برسانند. آنان همواره به بن‌بست می‌رسیدند. بن‌بست‌هایی که یا توسط خارجی‌ها ایجاد شده بود و یا توسط مزدوران داخلی سرسپرده.

یاد گار امام راحل استقلال‌طلبی، آزادیخواهی و دینداری را سه آرمان همیشگی مردم ایران دانست که در طول دوران پیش از 15خرداد به صورت جداگانه و در قالب شخصیت‌های مختلف به مرحله توفیق نزدیک شده بود و خاطرنشان کرد: سه مفهوم استقلال‌طلبی، آزادیخواهی و دینداری هر زمان با هم همراه بوده جنبش ایجاد کرده و هرگاه جدا از هم بوده به شکست انجامیده است.

وی افزود: مردم ایران در قالب یک شخصیت دینی هم آمال آزادیخواهانه، هم استقلال‌طلبی و هم وجه قوی دینداری را یک‌جا می‌دیدند. یک نفر نماد این هر سه آرمان تاریخی ملت ایران بود.

سیدحسن خمینی با بیان این‌که " مرجعیت شیعه از دیرباز محلی برای رجوع مردم و گره‌گشایی مشکلات آنان بود" اظهار کرد: دوره افول مرجعیت دوره افول تاریخ ایران بوده و برعکس دوران اقتدار و ظهور مرجعیت قوی اوج افتخار و سربلندی ایرانیان می‌باشد. در دوره نهضت تنباکو یک اندیشمند توانا در برابر نفی استقلال و وابستگی ایران ایستاد که این به دلیل دانش اسلامی، بینش والا و جهان‌بینی دقیق میرزای شیرازی بود.

وی افزود: اگر تلاش روحانیت نبود بی‌تردید مشروطه شکست می‌خورد و دست آوردهای ابتدایی را هم که به دست آورده بود یا به دست نمی‌آورد و یا از دست می‌داد. در دوران بعد از جنگ جهانی دوم نیز وقتی آذربایجان در جریان پیشه‌وری در آستانه جدایی از ایران قرار گرفت و دولت مرکزی قوی نبود که بتواند کشور را حفظ کند، فوت یک مرجع مقتدر توانست استقلال کشور را حفظ کند.

وی تصریح کرد: مرجعیت حق بزرگی بر گردن تمامیت ارضی ایران دارد. اگر عنصر مرجعیت نبود شک نکنید که باقی ماندن آذربایجان در ایران بزرگ، سخت و دست نیافتنی بود. سال‌ها بعد از این قضیه تا زمانی که آیت‌الله بروجردی زنده بود، مبانی بی‌دینی جرات حضور نمی‌یافتند. اما وقتی ایشان رحلت کردند، دست اندرکاران رژیم گذشته به غلط تدبیر کردند که شاید بتوانند بساط دینداری را برچینند.

یادگار امام راحل افزود: پرچمداران رژیم گذشته، حتی مخالف دینداری ساده بودند. سلسله پهلوی یک جریان کاملا دین‌ستیز و دین‌گریز بود و برای مقابله با مظاهر دین همه‌گونه تلاش کرد. آن‌ها با برنامه و تدبیر می‌خواستند در مرحله اول دین را کنار بگذارند و در مرحله دوم فرهنگ غرب را جایگزین آن کنند.

وی در ادامه با بیان این‌که " شاه قلع و قمع 15 خرداد را مبارزه بزرگ خود می‌خواند" اظهار کرد: آن‌ها با کشتارهای وحشیانه می‌خواستند برای همیشه یک عنصر کلیدی را که حافظ استقلال، آزادی و دینداری مردم ایران بود از سر راه بردارند. اگر این امر اتفاق می‌ا‌فتاد، جامعه ایران یکی از بن مایه‌های خود را از دست می‌داد.

وی نهاد مرجعیت را عامل پیوند همه اقشار و اقوام جامعه دانست و گفت: نهاد مرجعیت به عنوان یک نهاد غیررسمی تنها و تنها در قلوب مردم نفوذ دارد. این نهاد را نمی‌توان با دستورات وقت و بی‌وقت حاکمیت گسترش داد و یا محدود کرد.

سیدحسن خمینی در ادامه به تشریح تفاوت انقلاب اسلامی با دیگر انقلاب‌ها پرداخت و تصریح کرد: انقلاب روسیه انقلاب گرسنگان، انقلاب فرانسه انقلاب روشنفکران و انقلاب چین انقلاب طیف کودتا بود و انقلاب اسلامی متفاوت از همه انقلاب‌ها یک انقلاب فرهنگی بود. زمانی که انقلاب به پیروزی رسید تنها یک قشر در عرصه انقلاب حضور نداشت، همه قشرها از بازاری گرفته تا کارگر، از دانشگاهی گرفته تا صنعتگر و از غنی گرفته تا فقیر همه در صحنه بودند و عامل اتحاد این‌ها روحانیت و در راس آن نهاد مرجعیت بود. نهادی که برای دشمنان ناشناخته و برای مردم شناخته شده بود.

وی اظهار کرد: قوام مرجعیت بعد از وفات آیت‌الله بروجردی توانست انقلاب را به رهبری امام خمینی به پیروزی رساند. 15 خرداد از این حیث یک نقطه عطف تاریخی است که باعث نهادینه شدن استقلال‌خواهی، دینداری و آزادیخواهی شد و با رهبری یک نماد وحدت این سه آرمان تاریخی طوفانی به پا شد که انقلاب اسلامی نام گرفت.

وی در ادامه با اشاره به نقش اهل بیت پیامبر(ص) در اتحاد ملی مردم ایران تاکید کرد: وجود اهل بیت(ع) به خصوص امیرالمومنین(ع)، سیدالشهدا(ع) و فاطمه زهرا(س) ملاک وحدت و مظهر ملی ایرانیان است. آن‌هایی که خدای ناکرده این مظاهر را مورد خدشه قرار می‌دهند نمی‌دانند که نخ تسبیح وحدت ملی ایران را پاره می‌کنند.

یادگار امام راحل در ادامه خاطرنشان کرد: 15 خرداد کانون اتصال به جریان‌های تاریخی در یک فرد و یک نهاد و یک بستر است که حتما توفیق زیادی در برداشت و در آینده نیز دربرخواهد داشت.

وی گفت: امروز جامعه ما باز هم نیاز به نهاد مرجعیت به عنوان بستر اتحاد و کانون معنوی دارد. باید باز هم مراجع به عنوان مظهر آزادی، استقلال‌طلبی مدافع حقوق ملت و دینداری باشند. اگر این‌گونه باشد، حتما سعادت مردم تامین خواهد شد.

وی در پایان به خدمات و تاثیر عمیق موسس حوزه علمیه قم بر تاریخ معاصر اشاره و خاطرنشان کرد: اگر حوزه علمیه قم نبود امروز بحرانی در ایران پدید می‌آمد که باید از آن به خدا پناه برد.

این مراسم با حضور اقشار مختلف مردم، مسوولان لشکری و کشوری، علمای اعلام و آیات عظام مراجع تقلید از جمله آیت‌الله صانعی برگزار شد.

اتحاد ملی و انسجام اسلامی در کلام و اندیشه امام خمینی (ره )


رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی (ره)در سخنان نغز و کلام دلنشین خود همواره امت اسلامی را به وحدت و انسجام در برابر بیگانگان ، ملحدان و دشمنان داخلی و خارجی دعوت می‌کردند و مسلمانان را از هرگونه تفرقه و اختلاف افکنی برحذر می‌داشتند.


امام راحل همیشه و در همه حال از وحدت به عنوان عاملی مهم و کلیدی برای پیروزی بر خصم نام می‌بردند. به ندرت به چشم می‌خورد که آن پیر سفرکرده در بیانات، رهنمودها و سخنرانی های خویش از این عامل حیاتی و پیروزی آفرین در همه زمینه‌ها سخنی به میان نیاورده باشند.

 

بنیانگذار جمهوری اسلامی با تاکید بر حفظ وحدت مسلمانان فرموده اند: مسلمین باید ید واحده باشند بر ضد همه ستمگران. امروز رمز پیروزی شما وحدت کلمه است. شما امروز احتیاج دارید به وحدت کلمه، امروز بیشتر از دیروز احتیاج دارید و فردا بیشتراز امروز. اصولا دعوت به اسلام، دعوت به وحدت است.

 

حضرت امام خمینی(ره)، هم چنین تاکید فرموده اندکه از نظر اسلام، نژاد، زبان به خودی خود ارزشی ندارد و همه مسلمانان صرف نظر از نژاد و قومیت از همه حقوق اسلامی برخوردارند.

 

ایشان در این‌باره می‌فرمایند: من مکرر اعلام کردم که در اسلام نژاد،زبان قومیت و ناحیه مطرح نیست .تمام مسلمین، چه اهل سنت و چه شیعه، برادر و برابر و همه برخوردار از همه مزایا و حقوق اسلامی هستند. سنی و شیعه مطرح نیست در اسلام، کرد و فارس مطرح نیست در اسلام، همه برادر با هم هستیم. 

بنیانگذار جمهوری اسلامی هم چنین با تاکید بر ضرورت حفظ اتحادو یکپارچگ مسلمانان فرمودند: همه می‌دانیم وحدت ملت چه اثرهای معجزه آسایی داشته است و دارد و در مقابل، تفرقه و تنازع چه نکبت‌هایی به سر مسلمین در طول تاریخشان آورده است.

پیر جماران، فلسفه وجودی دین اسلام را ایجاداتحاد و همبستگی در تمام دنیا برای به وجود آمدن یک امت واحده اسلامی می‌دانند:"اسلام آمده است تا تمام ملل دنیا را، عرب را، عجم را، ترک را،فارس را، همه را با هم متحد کند و یک امت بزرگ به نام امت اسلام در دنیا برقرار کند."

حضرت امام خمینی ( ره ) از تمام جناح ها، دسته‌ها و گروه های سیاسی می خواهند که اتحاد و یکپارچگی خود را در راه سعادت ملت و کشور حفظ کنند:

"اینجانب با کمال تواضع، دست خود را به طرف تمام جناح‌ها که در خدمت اسلام هستند دراز می‌کنم و از همه استمداد می‌کنم که با هم پیوستگی همه جانبه، در راه بسط عدالت اسلامی که یگانه راه سعادت ملت است کوشا باشند."

به نقل از ایرنا

 

اسلام خواهان صلح درجهان است

 

رییس تشخیص مصلحت نظام در بیست و یکمین اجلاس بین المللی گفتمان مذاهب اسلامی رسالت اسلام را ایجاد صلح و دوستی در جهان دانست.

به گزارش خبرگزاری شبستان، اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجلس خبرگان رهبری و رییس مجمع تشخیص مصحلت نظام در بیست و یکمین کنفرانس بین المللی گفتمان مذاهب اسلامی در مکه مکرمه، بر خطر ناامنی منطقه خاورمیانه به علت حضور صدها هزار نظامی بیگانه تاکید کرد و گفت: ما باید به عنوان یک مسلمان به فکر امنیت مسلمانان جهان باشیم زیرا رسالت اسلام جنگ نیست و پیامبر مکرم اسلام (ص) نیز در زمان خود آغاز کننده هیچ جنگی نبودند.

هاشمی رفسنجانی که به عنوان مهمان ویژه در این مراسم شرکت کرده بود، از مسلمانان جهان خواست تا اجازه ندهند ایالات متحده آمریکا همچنان به غارت منابع طبیعی کشورشان ادامه دهد.

رییس مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: باید برای تحکیم و تقویت جهان اسلام به یکدیگر متحد شویم و نباید بهانه گیری کنیم بلکه باید اختلاف ها را با گفت و گو و مذاکره برطرف کنیم.

 وی تدوین میثاق نامه ای برای گفت و گو را از انتظارات اصلی اجلاس گفتمان مذاهب اسلامی ذکر کرد و گفت: مبانی و اصول میثاق نامه را باید از قرآن کریم بگیریم که اصل اول آن مشورت است.

در همین راستا، ملک عبدالله، پادشاه عربستان در مراسم افتتاحیه این اجلاس گفت: افراط گرایی چالشی برای دنیای اسلام است که به روحیه صلح طلبی و اهداف عالی دینی حمله می کند.

ملک عبدالله، با اشاره به اهمیت گفتگوی مذاهب اظهار داشت: افراط گرایان در نظر دارند تا با اقدامات خود به طبیعت صلح جو و آرام اسلام در جهان خدشه وارد کنند.

پادشاه عربستان همچنین افزود: همه اینجا جمع شدیم تا به جهانیان بگوییم که ما صدای عدالت، عزت و ارزش های انسانی هستیم، ما صدای همزیستی و گفتگوی منطقی و عادلانه هستیم.

به گزارش خبرگزاری بی بی سی، وی یکی از اهداف این اجلاس را مبارزه با چالش ها و جهل و نادانی دانست و تاکید کرد: ما با غلبه بر این مشکلات می توانیم پیام صلح و دوستی اسلام را به همه ملت های جهان برسانیم.

بیست و یکمین اجلاس وحدت اسلامی با حضور صدها نماینده مسلمان از روز گذشته (15 خرداد) به مدت سه روز با هدف بررسی مشکلات مسلمانان و وحدت اسلامی در مکه مکرمه عربستان آغاز به کار کرد.

 

نگاهی بر سیره سیاسی پیامبر(ص) در شیوه حکومتی امام خمینی (ره) /۱

 

 

امام خمینی(ره) به عنوان رهبر و بنیانگذار انقلاب عظیم مردمی و اسلامی در تاریخ معاصر نقش بسزایی را در رهانیدن انسان از یوغ طاغوت و احیای ارزش‌های اصیل انسانی داشته و سرمنشا حیاتی دوباره در کالبد خشکیده بشریت بوده است؛ چنان‌که با گذشت حدود دو دهه از عروج ملکوتی‌اش روز به روز بر مریدان و شیفتگان افکار و وجود گرانقدر و همیشه جاویدش افزون‌تر می‌شود.

 

بزرگ مردی که نفس قدسی‌اش پیام نبوت را بر جان تشنه و حقیقت‌طلب انسان امروز بازخوانی می‌کرد. او که جرأت مقابله و رودرویی با مزدوران و ستمگران را در کردار و گفتارش در وجود انسان دمید و با تأکید بر وفاق امت اسلامی و وحدت ملی پیوندی ناگسستنی را در میان مسلمانان به ارمغان آورد و با حمایت مداوم از برادران دینی و کشورهای مسلمان به خصوص فلسطین- پاره تن اسلام- فحوای آیه «واعتصموابحبل الله جمیعا ولا تفرقوا و ذکروا نعمه الله علیکم اذ کنتم اعداء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته اخوانا» 1 را به خوبی متجلی ساخت.

پس از سپری شدن چهارده قرن از حکومت پیامبر خدا حضرت محمد مصطفی (ص) دنیا هر آینه به سمت و سوی قدرت‌طلبی و سلطه‌گری و تسلط قوی بر ضعیف کشانده می‌شود و بر تعداد ایدئولوژی‌هایی که در ظاهر خود را ضامن سعادت بشری می‌دانند اما در باطن تأمین کننده خواسته استثماری دول یاغی و سلطه‌طلب هستند اضافه می‌شود، تفکراتی موهوم که تنها به برجسته‌سازی ارزش‌ها پرداخته به گونه‌ای که وسیله هدف را توجیه می‌کند و انسان از کمال غافل می‌شود تا فقط خود را با دنیای آزادی و... بفریبد و زندگی فراخ دنیوی سرشار از امیال فردی شود بدون آن که از ماهیت زندگی و فرجام انسان شعوری باقی مانده باشد. گویی با تکامل دانش و تزاید علوم معرفت بشری عقیم مانده و هر قدر که بر رشد تکنولوژی افزوده می‌شود از معرفت بشری کاسته می‌شود.

ظهور آفتاب روح‌انگیز الهی در عصر نخوت و نفاق در تلاطم و رویارویی غرب و شرق برای ربودن هژمونی جهانی بارقه امید را در دل مستضعفان جهان گشود.

خورشید قرن که وجود مبارکش را برای به اهتزاز در آوردن پرچم جمهوری اسلامی و حاکمیت عدل الهی و تبعیت از اصول تبیین شده در کتاب آسمانی و وحیانی اسلام و پیروی از سنت رسول اکرم (ص) و تمسک جستن به ائمه اطهار (ع) قرار داد.

بزرگ مردی که رضایت خالق مبنای نگاه ژرف‌اندیشش بود و خود را در قبال همنوعان مسئول می‌دانست: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» 2.

امام و رهبر و ولی‌امر مسلمین جهان، خمینی کبیر، آن انسان فرزانه که به انسان کرامت بخشید و منزلت وجودی بشریت را بر تارک هستی صلا زد تا جایگاهش همانی باشد که باید، خلیفه خدا بر زمین و اشرف مخلوقات که حق‌تعالی در مقامش می فرماید: «و نفخت فیه من روحی» 3.

 

                         

 

بی‌هیچ تردیدی تبعیت جستن از سیره پیامبر اعظم (ص) توسط مردی از سلاله پاک رسول خدا امری واضح و مبرهن است که بدون رهنمودها و مسلک‌های سیره جد بزرگوارش که کائنات در قلمرو پیام آوری‌اش از زلال اندیشه‌های افلاکی بهره گرفته است ایجاد هرگونه تحول و در انداختن طرح برای ایجاد جامعه آرمانی و سعادت بشری غیر ممکن و ناشدنی است. عالم خلقت و هر آن چه رنگ هستی به خود دارد متعلق به ذات اقدس خداوند است و هستی و نیستی به فرمان او معنا میابد.

سرفصل گیتی بر مدارحق بنا گشته و منادیان احکام و دستورات الهی پیامبرانند، کسانی که رسول ظاهری‌اند و بیداری انسان با هم‌آوایی رسول باطنی‌اش (عقل) با فرستاده آفریدگار رقم می خورد.

پیامبر اعظم (ص) به عنوان خاتم المرسلین عصاره خلقت است و واسطه فیض الهی در زمین، نماد رأفت و مهربانی، الگوی ایثار و مقاومت و نمونه حق‌جویی و حق‌طلبی و چه کسی بهتر و والاتر از رسول اکرم(ص) می‌تواند الگوی یک معمار و بنیانگذار انقلاب همه‌جانبه اسلامی باشد: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه».

امام خمینی (ره) هم‌چون جد بزرگوارش در مصیبت‌ها و دلتنگی‌ها تنها توجه و اتکالش به خداوند متعال بود و به استعانت و یاری حق پایداری داشت و هرگز به پشتیبانی و حمایت ارگان‌ها و مراکز و مجامع مختلف دل نبست و در کوران حوادث و بی‌اعتنایی‌ها، سنگ‌‌اندازی‌ها و مجادله‌های کوردلان مریض تنها توکل به خالق مقتدر داشته و با هرگونه استبداد و دیکتاتوری مخالفت می‌ورزید. هرگز به دل یأس راه نداد و هماره از عنایات الهی و امدادهای غیبی بهره مند گشت و این همه به علت عزم راسخ ایشان بود که جان و هستی‌اش را در راه دوست گذاشت و تمامی مجاهدت و تلاش انقلابی خود را با کمال تواضع اینگونه بیان کرد: «این وظیفه یک مسلمان است که علیه ظلم و ستم بایستد و نمی‌تواند احساس خاصی را برای او به همرا ه داشته باشد. من به وظیفه خود عمل کرده‌ام و منتی بر سر اسلام و مردم ندارم».

انقلاب اسلامی گنجینه‌ای پر بها از شیوه حکومتی رهبر عالیقدر خود دارد تا همواره ملت و دولت از مواهب آن بهره برده و درعمل پیاده سازند. فرزانه‌ای که به مال و جاه دنیا دل نبست و لحظات گرانقدر خود را اسیر دنیاپرستی نساخت و خود را از تن آسایی و بی‌تفاوتی در مقابل دیگران بر حذر داشت. انسان والایی که آگاهی و بصیرت را از ذات الهی به ودیعه گرفته و وجود نورانی‌اش را سرشار از منزلت و هوشیاری کرد و با دوراندیشی و درایت و تجهیز به مکارم اخلاقی جامعه را به سمت صلاح رهنمون شد.

آن حضرت می‌فرماید: «انبیا (ع) به معنویات کار دارند و حکومت و سر رشته داری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا از آن احتزاز می کردند و ما نیز باید چنین کنیم اشتباه تأسف‌آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملت‌های اسلامی و باز کردن راه برای استعمارگران خون‌خوار است، زیرا آن چه مردود است حکومت‌های شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه‌جویی و انگیزه‌های منحرف و دنیایی از آن تحذیر نموده‌اند جمع‌آوری ثروت و مال و قدرت‌طلبی و طاغو‌ت‌گرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق‌تعالی غافل کند و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی همان است که مثل سلیمان بن داود و پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) و اوصیای بزرگوارش برای آن که کوشش می‌کردند از بزرگ‌ترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادات است، چنان چه سیاست سالم که در این حکومت‌ها بوده از امور لازمه است». 5

در سیره رسول اکرم (ص) می‌بینیم که دنیاطلبی امری مذموم است و هوشیاری و اقدامات به جا در حکومتداری آن حضرت که تجمیع دیانت در کنار سیاست بود کاملا مشهود است. نگرشی که دنباله‌روی در مسیر مال‌اندوزی و تبدیل شدن آن به هدف را مطلوب نمی‌داند و معتقد به این است که تمامی اعمال انسان باید او را به هدف و مقصد اصلی که رسیدن به کمال است سوق بدهد. او را از یاد خدا غافل نسازد و موجب تباهی و فساد نشود.

سیره رسول خدا برای مبارزه با مصرف تظاهری چنین بود: «نهی از اسراف، فرمان خراب کردن تاکستان‌های اشراف طوایف، نفی ربا، جلوگیری از ساختن خانه‌های مجلل، ترویج فرهنگ ساده‌زیستی، مقابله با تظاهرات اشرافی، تغییر نگرش به زنان، ساده‌زیستی، نپذیرفتن هدیه از اشراف در معاشرت با مردم، بی توجهی به سلسله مراتب منزلتی و ...».6

امام بزرگوارمان در حیات طیبه خود توجه به خداوند متعال را ملاک زندگی شرافتمندانه قرار داده بود و همین مسأله سبب شده بود تا پایان عمر مبارک خود از زنده دلی دور نماند و صلابت وی در اثر ایمان و خلوص قلب کاملا عیان بود. پیامبر (ص) می‌فرماید: با یاد خدا دل‌ها زنده می‌شود و مرگ دل‌ها در فراموشی خداست.

 

پاورقی:

1) آل‌عمران (3) آیه 103

2) اصول کافی، ج2 ص 163

3) حجر(15) آیه 29

4) احزاب (33) آیه 21

5) وصیت‌نامه سیاسی الهی امام خمینی (ره)

6) روزنامه جمهوری اسلامی 8 خرداد 1385

نوآوری و شکوفایی و وحدت اسلامی

 

سال نوآوری و شکوفایی در امتداد سال وحدت اسلامی و سال پیامبر اعظم(ص)

 

 

سحر بیان مقام معظّم رهبری مدظله العالی و تسلّط ایشان به انواع فنّ بیان و تبحّرشان در استفاده از کلمات و خلق و ایجاد و ابداع واژگان و اصطلاحات نو و جدید به گونه‌ای است که هر کس می‌تواند به قدر توان خویش از آن حظّ و بهره ‌برد، یک اقتصاددان از فرمایشات معظّم‌له به همان اندازه بهره می‌گیرد که یک سیاستمدار از سخنان ایشان استفاده می‌کند ؛ یک ادیب از جمله جمله و کلمه به کلمه‌ی فرمایشات معظّم‌له همان اندازه محظوظ می‌شود که یک فرهنگی و مبلّغ دین از فرمایشات ایشان نکات و راهکارهای عملی برمی‌گیرد.

 

آن چه در این نوشته می‌آید هم در حقیقت برگرفته از این اصل و ویژگی سخنان معظّم‌له است. دانشجو و دانش‌آموخته رشته‌های تجربی و فنّی برداشتی دارد که کاملاً متفاوت با برداشت دانشجو و دانش‌آموخته رشته‌های انسانی و طلبه علوم دینی است و در عین تفاوتِ برداشت‌ها ، همه و همه قابل انطباق با فرمایشات معظّم‌له نیز خواهد بود.

 

در نگاهی سطحی، نام گذاری سالها در آغازین روز بهار از سوی مقام معظّم رهبری پایانی است بر عنوان سال قبل و شروع بحثی جدید و عنوانی تازه (صرف نظر از اینکه نام گذاری هر سال از طرف معظم له خود نوعی ابتکار و نوآوری است) امّا اگر قدری با تأمّل به این نام گذاری‌های صورت گرفته از طرف معظّم‌له دقّت شود در می‌یابیم که چه بسا دو سال یا بیشتر در امتداد هم نامگذاری شده است و در واقع  یکی مکمّل دیگری است .

 

به عنوان مثال سال 87 از طرف ایشان به عنوان سال نوآوری و شکوفایی نامگذاری شده است . شاید در نگاه اول ، این سال جدای از سال وحدت ملّی و اتّحاد اسلامی و سال پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم به نظر آید ، امّا با اندکی دقّت در اتّفاقات و حوادثی که چند سالی است در جهان پیرامون ما اتّفاق می‌افتد می‌توان به رابطه‌ی این نامگذاری‌ها با هم و دقّت و لطافت نهفته در آن توسّط معظّم‌له پی برد.

  

                                                                    

   

امروز در تورّق روزنامه‌ها  به این عنوان برخوردم " فراتر از فتنه ؛ فیلمی در پاسخ به فیلم سراسر موهن فتنه ." (در همین جا لازم می‌دانم توجه سازندگان این فیلم را به این آیه‌ی شریفه از قرآن کریم جلب کنم که : وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ (سوره مبارکه انعام ، آیه شریفه 108) که البته خود بحثی جدا و مفصّل می‌طلبد.

 

از اقدام زشت و موهن سیاست‌نَدار هلندی در ساخت فیلم ننگین " فتنه " مدتّی می‌گذرد و شاید کمتر کسی است که از اصل خبر و محتوای فیلم بی‌خبر باشد. فیلمی که درصدد است اسلام را دینی خشن و تروریست جلوه دهد.

 

در سال گذشته و سالهای قبل از آن هم متأسّفانه شاهد بودیم که دست پلید دنیای کفر و الحاد ، همان داعیه‌داران حکومت جهانی و طرفداران دروغین آزادی بیان و حافظان جعلی کرامت بشری در اقداماتی موهن و سخیف دست به تولید و ارائه فیلم‌هایی همچون 300 زدند که خوشبختانه با واکنش و عکس‌العمل تند و به موقع جهان اسلام و مسلمانان غیور مواجه شد. اگر چه معتقدم حجم و عمق فاجعه بسیار فراتر و به مراتب گسترده‌تر از این حرکاتِ خودجوشِ جهان اسلام بود و می‌شد بهتر و قاطع تر به این اقدامات پاسخ داد که در این میان می توان ساخت و تولید فیلمهای مستند تاریخی‌ای که در پاسخ به آنها ساخته شد را به عنوان روزنه‌ی امیدی در این زمینه دانست.

 

نکته قابل توجّه آن که به یقین این نوع رفتارها و حرکاتِ موهن که نشان از عجز و درماندگی نظام سلطه و سردرگمی پیروان دروغین مذاهب آسمانی و مقدّس دارد،در حقیقت شاخ و برگ همان اهانت‌ها و هتک حرمتهایی است که پیش از این در حدود 1400 سال قبل به وجود نازنین پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم و ائمّه هدی علیهم السّلام و قرآن کریم و در یک کلام اسلام و هر آنچه بویی از اسلام و مسلمانی دارد، می‌شد.

 

گزاف نگفته‌ایم اگر وقوع این حرکات زشت را هم بی پایان بنامیم و بدانیم و همچنان منتظر اشکال و اشباه این نوع اهانتها باشیم؛ اگر چه بزرگترین آرزوی قلبی هر مسلمانِ معتقد و مؤمن به خدا و مجذوب وجود نازنین پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم این است که هیچ گاه شاهد چنین اعمال و رفتاری نباشد و همه به نوبه‌ی خود موظفند تا هر چه در توان دارند برای جلوگیری از انجام مجدّد چنین وقایع و فجایعی به کار گیرند ؛ امّا واقعیّت آن است که تا زمانی که اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین در جهان مطرح است و هر روز بر تعداد گروندگان به این دین آسمانی افزوده می‌شود و تا زمانی که حتی یک نفر از مسلمانان وجود دارد و تا زمانی که صدای لا اله الا الله و محمّدا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم از مناره‌های مساجد به گوش می‌رسد،این اهانت‌ها هم وجود دارد و چه بسا به خاطر ترس و واهمه ای که دنیای مستکبر و مغرور از تحقّق آیاتی چون : وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً ،(سوره مبارکه نور ، آیه شریفه 55) دارد بر وسعت و حجم آن اهانتها و بی‌شرمی‌ها نیز افزوده خواهد شد و البته هر روز به شکلی و گونه‌ای جدید و مدرن تر.

 

اگر در قرون گذشته ابولهب‌ها و ابوجهل‌ها و ابوسفیان‌ها با تحریک مسلمانانِ سست ایمان و کفّار طمّاع شکم پرست، به جنگ و ستیز با وجود نازنین پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم و نومسلمانان راستین می‌پرداختند و دندان آن وجود نازنین را می‌شکستند و خاکروبه بر سر ایشان می‌ریختند و انواع اهانت‌ها می‌کردند، امروزه هم با تحریف تاریخ و ساخت و تولید فیلمهای موهنِ سراسر دروغ و کشیدن کاریکاتور و نوشتن داستانهای ساختگی و تجدید چاپ کتابهایی چون آیات شیطانی و اعطای مدال به نویسنده مرتدّ و منفور آن و سوزاندن قرآن کریم و به سخره گرفتن مناسک مذهبی مسلمانان و هتک حرمت حرم امامان معصوم علیهم السلام و... به مبارزه با اسلام و در رأس آن وجود نازنین پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم برخاسته‌اند و در این راه حدّ و مرزی هم نمی‌شناسند.

 

در تفاسیری که گاهی از سوی برخی به اصطلاح صاحب‌نظران و روشنفکران کج سلیقه مطرح می‌شود می‌بینیم و می‌شنویم که همچون گذشته برخی در جفای به ملّت سنگ تمام گذاشته‌اند و سالی که مدبّرانه از سوی مقام معظم رهبری به نامی مزیّن شده است را در یک یا چند مورد و برگزاری چند سمینار و کنفرانس و میزگرد و همایش و ... منحصر می‌کنند و از انبوه کارهایی که می‌توان در پرتو استفاده از این نام و به برکت همگانی بودن و همه شمولی آن و بسیج و آمادگی همه اقشار ملّت انجام داد غافلند و کشور و ملّت را از اوج گرفتن به سمت و سوی آرمانهای متعالی مدنظر معظم له باز می‌دارند.

 

خلاصه کردن سال نوآوری و شکوفایی در چند رشته دانشگاهی و فنّی و صنعتی مطمئنا همه آن چیزی نیست که معظم له انتظار دارند؛ بلکه عمق این نامگذاری فراتر از شکوفایی در چند رشته علمی و صنعتی و فنّی است. اگرچه همه‌ی اینها در جای خود بسیار مهمّ و اساسی است.

 

آن چه به بحث ما مربوط می‌شود و بی‌ارتباط با سال نوآوری و شکوفایی هم نیست آن است که سال 87 در حقیقت سالی است برای گذر از برخورد منفعلانه با اهانتهای مکرّر غرب و به دست گرفتن ابتکار و خلاّقیت و نوآوری در دفاع از اسلام و وحدت امّت اسلامی و پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم و شکوفایی همه استعدادهای موجود در این زمینه.

 

در بیانی روشن‌تر باید گفت : آن چه انتظار می‌رود آن است که هنرمندان متعهد در عرصه‌ فیلم و سریال و نویسندگان زبده و خبره و مطّلع و البته متعهّد باید با استفاده از منابع معتبر و تاریخی با ساخت و تولید انبوه فیلمهای مستند سینمایی ابتکار عمل را در شناساندن واقعیّات اسلام به جهانیان به دست گیرند و از برخوردهای منفعلانه در این زمینه بپرهیزند و این دقیقاً همان چیزی که مقام معظّم رهبری در پیام خود خطاب به امت بزرگ اسلام در محکومیّت حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی در تاریخ 12/12/1386 بر  آن تکیه و تاکید کرده و فرمودند : ملتها و دولتهای اسلامی ندای مظلومیت فلسطینیان مظلوم را به سراسر جهان برسانند و وجدانهای خفته را بیدار کنند ایا ملت امریکا می داند که زمامدارانش اینگونه همه ی حرمتهای بشری را در پیش پای صهیونیستها قربانی کرده‌اند؟ ایا ملتهای اروپایی باخبرند که تسلط سرمایه داران صهیونیست بر کشورهای انان کار سیاستمدارانشان را به کجا کشانده است؟!

 

امید آن که با نوآوری در عرصه تبلیغ اسلام راستین و رسوا نمودن بیش از پیش زمامداران سرمایه دار صهیونیستی آمریکایی، امّت اسلام و در پیشاپیش آن نظام مقدّس جمهوری اسلامی به شکوفایی مورد انتظار دست یابد. إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً (سوره مبارکه معارج آیات شریفه 6و 7)

 

نویسنده: محمدرضا ثرایی - به نقل از شیعه آنلاین

کنفرانس وحدت؛ ایجاد همبستگی بین جهان اسلام



به دنبال اعلام هفته وحدت از سوی جمهوری اسلامی ایران، تصمیم به برگزاری کنفرانس وحدت گرفته شد. تا سال ۱۳۶۹ متولی برگزاری این کنفرانس سازمان تبلیغات اسلامی بود و کنفرانس اول تا چهارم را این سازمان برگزار کرد از سال ،۱۳۶۹ همزمان با سال تاسیس مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، این امر برعهده مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی گذاشته شد.
تاریخ ۲۰ دوره کنفرانس های وحدت و نگاهی به موضوعات مطرح شده در آن بیانگر خطوط کلی حرکت تکاملی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در راه شناخت مشکلات جهان اسلام و برنامه ریزی به منظور هم اندیشی دانشمندان جهان اسلام از مذاهب، طوایف و ملت های مختلف برای چاره جویی و حل مشکلات آن است.

 

                                                                                


هدف از برگزاری کنفرانس وحدت، ایجاد زمینه های اتحاد و همبستگی جهان اسلام و همفکری علما و دانشمندان جهت نزدیک سازی دیدگاه های علمی و فرهنگی آنان در زمینه های فقهی، اصولی، کلامی تفسیری و نیز بررسی مسائل و مشکلات مسلمانان و ارائه راه حل های مناسب و موضع گیری مشترک در برابر آن است. میهمانان کنفرانس از میان شخصیت های فرهیخته، وزرای کشورهای اسلامی، علما و مفتیان، اساتید دانشگاه ها و سایر مجامع علمی و فرهنگی داخل و خارج کشور انتخاب می شوند تاکنون صدها متفکر، عالم و مصلح از سراسر جهان و هزاران تن از علما و متفکران شیعه و اهل تسنن از مناطق گوناگون ایران در این کنفرانس شرکت کرده و به ارائه مقاله، سخنرانی و بیان دیدگاه های خود پرداخته اند.
مقالات علمی، سخنرانی ها، بحث ها و مداخلات، بیانیه ها، توصیه ها و قطعنامه های صادر شده از این کنفرانس ها که حاصل تلاش جمعی علما و متفکران است، سرمایه عظیمی است که امروزه در دست ماست و نقش ارزنده ای در فرهنگسازی، وحدت و تقریب در جهان اسلام و در میان ملت های مختلف ایفا نموده است.
وحدت اسلامی، تقریب بین مذاهب اسلامی، طلیعه داران وحدت، نقش تفاهم فکری در تقریب مذاهب اسلامی، مبانی تقریب، قرآن و سنت، سیره و وحدت اسلامی، حکومت از دیدگاه مذاهب اسلامی، ویژگی های اساسی اسلام، اسلام و امت اسلامی در قرن آینده، امت اسلامی، رنج ها و آرزوها، جایگاه اهل بیت(ع) در اسلام و امت اسلامی، پایبندی به اصول و پاسخگویی به نیازهای زمان در فقه مذاهب اسلامی، جهانشمولی اسلام و جهانی سازی، بیداری اسلامی چشم اندازهای آینده و هدایت آن، استراتژی تقریب مذاهب اسلامی، مسلمانان در کشورهای غیراسلامی، ویژگی های سیره پیامبر اعظم(ص) و منشور وحدت اسلامی، نقد و بازنگری از جمله موضوعات اصلی مورد بحث و بررسی در بیست ویک کنفرانس برگزار شده است که تمامی این موضوعات شامل مسائل مورد اهتمام کل امت اسلامی و اثرگذار در تحقق وحدت اسلامی می باشد.
گسترش روحیه تقویت بین علما و اساتید دانشگاه ها و متفکرین جهان اسلام، بررسی قضایای مهم امت اسلامی و چالش های فراروی آن و پیشنهاد راه حل های (جهانی شدن، بیداری اسلامی، گام های وحدت توازن بین اصالت و معاصرت)، ارائه رهنمود به اجلاس ها و کنفرانس های اسلامی دیگر، عرضه دستاوردهای فکری فرهنگی جمهوری اسلامی، ایران، حل برخی از اشکالات بین مذاهب اسلامی، گسترش روحیه تفاهم بین توده های مسلمان و کوشش در یکسان نمودن مواضع آنها، بزرگداشت سالانه هفته وحدت در داخل و خارج از کشور، تقویت ارتباط با تشکل های تقریبی در سراسر جهان و پشتیبانی از اقلیت های اسلامی در جهان که تعداد آنها به یک سوم مسلمانان می رسد و مطرح نمودن مشکلات آنها از جمله نتایج حاصل از کنفرانس های برگزار شده می باشد.

نویسنده: زهرا محمد زاده - به نقل از روزنامه ایران

متن کامل پیش نویس منشور وحدت اسلامى

 
منشور وحدت اسلامى امسال به دستور مقام معظم رهبرى پیشنهاد شد که این منشور از سوى مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامی تهیه و تا کنون به امضاى ۲۰۰۰ تن از علما و اندیشمندان داخلى و خارجى رسیده است . در ادامه متن کامل این پیش نویس تقدیم حضورتان می شود: 

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله رب العالمین و الصلاه و السلام على سید البشریه و مقتدا ها محمد النبى الامین و آله الطاهرین و صحبه المیامین و من تبعهم با حسان الى یوم الدین.
بر پایه ایمان به این که اسلام، امانتى نزد مسلمانان است و دفاع از حریم و مقدسات آن برهمه واجب است؛ و با ملاحظه تأکید اسلام بر پاى بندى به همه امورى که به وحدت اسلامى مى انجامد و روابط برادرانه را بین امت ها برقرار مى کند و منطق عقلانى و زبان گفت وگو را ترویج مى کند و همکارى، همبستگى، همدلى و مصالح عالیه اسلام را تحقق مى بخشد؛ و نظر به ابعاد تهاجم گسترده و ناجوانمردانه دشمنان اسلام، استکبار جهانى و صهیونیسم بر فرهنگ، ارزش ها، منافع و استقلال امت اسلامى و ضرورت بسیج همه نیروهاى مادى و معنوى در برابر این تجاوزات و دشمنى ها:
ما دانشمندان و متفکران امضاکننده این منشور، پس از آگاهى از گام هاى ارزشمندى که علماى مسلمان در گذشته، در مکه مکرمه، تهران، امان، قاهره و... برداشته اند، بر ایمان و پاى بندى عمیق خود به مبانى، اصول و شیوه هاى زیر تأکید کرده، دیگران را به التزام به آن دعوت مى کنیم:
مبانى
یکم: اسلام، دین خاتم و تنها راه اعتلاى انسانیت و امانتى نزد مسلمانان است؛ از این رو بر مسلمانان است که آن را در همه عرصه هاى زندگى، پیاده کرده و از حریم و مقدسات آن دفاع کنند و مصالح عالیه آن را بر تمامى مصلحت ها، مقدم بدارند.
دوم: قرآن مجید و سنت شریف نبوى (ص)، دو منبع اساسى قانونگذارى اسلام و سایر تعالیم آن بوده و همه مذاهب اسلامى، بر حجیت و حقانیت این دو منبع، اتفاق نظر دارند و اعتبار سایر منابع را برگرفته و مستند به این دو مى دانند.
سوم: ایمان و اصول و ارکان زیر، ملاک مسلمانى افراد است:
الف: ایمان به یگانگى خداوند متعال (توحید)؛
ب: ایمان به نبوت و خاتمیت رسول اکرم (ص) و این که سنت آن حضرت، یکى از دو منبع اساسى دین است؛
ج: ایمان به قرآن کریم، مفاهیم و احکام آن، به عنوان منبع اول دین اسلام؛
د: ایمان به معاد؛
هـ: انکار نکردن مسلمات مورد اتفاق دین و اعتقاد به ارکان اسلام، مانند: نماز، زکات، روزه، حج، جهاد و... ؛
چهارم: اسلام راستین با به رسمیت شناختن اصل اجتهاد در چارچوب منابع اسلامى، اختلافات فکرى را پذیرفته است؛ از این رو بر مسلمانان است که تنوع اجتهاد ها را امرى طبیعى دانسته و به رأى دیگران احترام بگذارند.
پنجم: وحدت امت اسلامى و پاسدارى از مصالح و منافع عمومى مسلمانان، اصلى مهم و برادرى اسلامى اساس هر نوع همکارى، تعامل و همبستگى بین مسلمانان به شمار مى رود.
 
                          
چشم انداز ها
ششم: ضرورت دارد علما و اندیشمندان اسلامى موارد زیر را نصب العین خویش قرار دهند:
۱ - تلاش براى نزدیک کردن جامعه امروز اسلامى به شرایط و وضعیت صدر اسلام در راستاى گسترش برادرى دینى، همکارى و همیارى و تقوا پیشه کردن و ایستادگى در برابر چالش ها، توصیه به حق و صبر و دورى از تفرقه و کشمکش و هر چه باعث سستى و ضعف مسلمانان مى شود.
۲- الگو قرار دادن رفتار ائمه مذاهب اسلامى با یکدیگر و گسترش آن در میان پیروان امروز آنان.
۳- گسترش فرهنگ همبستگى بین مسلمانان تا جایى که همه آنها، اختلافات فکرى بین خود را پذیرفته و آن را نتیجه اجتهاد قانونمند بدانند.
هفتم: برعلما و اندیشمندان است که حرکت بیدارى اسلامى را تقویت، تعمیق و هدایت کنند و به منظور آشنایى مسلمانان با یکدیگر بر نزدیکى بین پیروان مذاهب، تحقق الفت دینى و اخوت اسلامى بر پایه اصول ثابت و مشترک اسلامى تأکید ورزند.
زمینه هاى تقریب
هشتم: تقریب مذاهب اسلامى همه عرصه هاى زندگى پیروان مذاهب را دربر مى گیرد و شامل عقاید، فقه، اخلاق، فرهنگ و تاریخ مى شود.
برنامه هاى عمومى
نهم: علاوه بر آنچه گذشت، برنامه ریزى هاى زیر هم براى تحقق تقریب مذاهب اسلامى لازم است:
۱ ـ ضرورت همکارى کامل در مواردى که مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند.
۲- بسیج همه نیروهاى مادى و معنوى در راه اعتلاى کلمه الله و اجراى اسلامى به عنوان استوارترین راه سعادت.
۳- موضع گیرى هماهنگ و واحد در برابر دشمنان اسلام، بخصوص در مسائلى که مورد اهتمام همه امت اسلامى است، مثل مسئله افغانستان، عراق و ...
۴- خوددارى مسلمانان از تکفیر و تفسیق یکدیگر و نسبت بدعت به هم دادن. ما به عنوان مسلمانانى که به مشروعیت اجتهاد در چارچوب منابع اسلامى باور داریم، باید لوازم و تبعات این اصل را نیز بپذیریم هر چند نظر اجتهادى دیگران، به باور ما خطا باشد. باید داورى خود درباره اختلافات را از سطح ایمان و کفر، به سطح درست و نادرست، تغییر دهیم. همچنین تکفیر دیگران به خاطر لوازم گفته یا رأى آنان که به گمان ما به انکار اصول دین منجر مى شود، ولى آنان خود این لوازم را قبول ندارند، جایز نیست.
۵- برخورد محترمانه با اختلافات، به عنوان نتیجه پذیرش تعدد اجتهاد در اسلام؛
۶- بى حرمتى نکردن به مقدسات دیگران؛ وقتى اسلام به نوعى شکیبایى دینى در مناسبات خود با سایر ادیان توصیه مى کند و از مسلمانان مى خواهد به مقدسات فکرى و اعتقادى باطل دیگران، بى حرمتى نکنند، به طریق اولى در مناسبات بین مسلمانان، براصل اجتناب از بى حرمتى به مقدسات پیروان مذاهب اسلامى و احترام به اهل بیت پاک رسول (ص) و اصحاب راست کردارش تأکید مى کند.
۷- تحمیل نکردن مذهبى خاص بر افراد توسط سازمان ها و حکومت ها با سوء استفاده از ضعف و نیاز آنان؛ با به رسمیت شناختن مذاهب اسلامى معتبر، براساس اصول یاد شده، پیروان آنها را از تمامى حقوق شهروندى برخوردار کرد.
۸- آزاد بودن در عمل به احکام شخصى؛ در مسائلى مربوط به احوال شخصیه، پیروان مذاهب اسلامى تابع مقررات مذهب متبوع خود هستند، اما در امور مربوط به نظم عمومى، قوانین جارى کشور متبوع آنان، حاکم خواهد بود.
۹- از آن جا که قرآن کریم مسلمانان را به اصل گفت وگوى منطقى با دیگران به دور از هیاهو و ایجاد رعب و به هدف دستیابى به حقیقت، دعوت کرده است، بنابراین بر مسلمانان به طریق اولى واجب است اختلافات خود را از طریق گفت وگوى مسالمت آمیز و با رعایت آداب منطقى و اخلاقى حل کرده و گام هاى عملى در این راه بردارند و به بُعد عملى تقریب و تبلور ارزش هاى آن در زندگى، اهتمام داشته باشند.
۱۰- باب بحث و گفت وگو در جنبه هاى تاریخى، عقیدتى و فقهى مورد اختلاف بین مسلمانان باز است و باید توسط متخصصان و با تکیه بر روح برادرى، بى طرفى و حقیقت جویى انجام شود. از این رو شایسته است مراکزى خاص براى گفت وگو در مسائل عقیدتى، فقهى و تاریخى تأسیس شود.
۱۱- آموزش فقه وحدت اسلامى، آداب اختلاف و مناظره هدفمند در فقه، کلام و تفسیر موضوعى و تطبیقى در فضایى از احترام متقابل و خرده گیرى نکردن نسبت به آراى یکدیگر در حوزه ها و مراکز علمى.
۱۲- احیاى مکتب هاى تربیتى پاى بند به کتاب و سنت، به عنوان وسیله اى براى کاهش گرایش هاى مادى افراطى و راه حلى جهت پیشگیرى از فریب کارى مسلک هاى نوظهور و ناآگاه نسبت به اصول اسلامى.
۱۳- اهتمام علماى مذاهب به ترویج شیوه اعتدال و میانه روى، با به کارگیرى همه ابزارهاى علمى، ملاقات ها، سمینارهاى علمى ـ تخصصى و کنفرانس هاى عمومى با استفاده از مؤسسات تقریبى و با هدف تصحیح نگاه به مذاهب اعتقادى، فقهى و تربیتى به عنوان شیوه هاى گوناگون اجراى اسلام و این که اختلاف بین مذاهب، اختلاف تنوع و تکامل است، نه اختلاف تضاد و نیز ضرورت شناخت ویژگى ها و امتیازات هر یک از مذاهب و آشنایى با ادبیات آن ها.
۱۴- مقابله با مکاتب و گرایش هاى فکرى افراطى و تندرو، متعارض با کتاب و سنت. باید ضوابط ذکر شده در بندهاى گذشته درباره شرایط اسلامى بودن گروه ها و گرایشات را در نظر داشت.
۱۵- تأکید بر مسئولیت نداشتن مذاهب اعتقادى، فقهى و تربیتى در برابر اعمال اشتباه پیروان آن ها، مانند: کشتار بى گناهان، هتک آبرو و حیثیت افراد، نابودکردن سرمایه ها و . . . و ضرورت اتخاذ تصمیماتى براى جلوگیرى از اعمالى که شکاف بین مسلمانان را بیش تر کرده و نسبت کفر وگمراهى را متوجه آنان مى سازد.
و نیز تلاش براى حذف اعمال و مسائل تحریک کننده و فتنه انگیزى که باعث خشم مسلمانان و پراکندگى آنان مى شود.
۱۶- انحصار صدور فتوا به کسانى که در شناخت کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم (ص) و علوم مربوط به آن مانند فقه و اصول، تخصص داشته، توانایى استنباط احکام شرعى از منابع آن را داشته باشند و نیز به موضوعات، اوضاع و احوال مردم و مقتضیات زمان آگاه باشند.

دین و زندگی

سرگردانی بشر؛ دستاورد تقابل زندگی با دین و جدایی از ندای فطرت

 

متن زندگی سرشار از آموزه‌های دینی است، دین نه در حاشیه که در متن زندگی جاری است، به همین لحاظ سرگردانی بشر دستاورد تقابل زندگی با دین و جدایی از ندای فطرت است.

 

غفلت بشر امروز و جست و جوی او برای یافتن راه‌های موفقیت، وی را به دنبال کسب شیوه‌های مدرن و متجدد سوق داده است.

اینان غافل از اصالت بشری، مبنای ذاتی خود را که آمیخته با ندای فطرت است به گمراهی واداشته و تجدد را در جدایی از سنت‌ها می‌جویند.

بعضی با تلقی دست و پا گیر بودن مفاهیم دینی و احکام شرعی و با قضاوت‌های سطحی و بی‌محتوا و صرف احساس‌گرایی مشی زندگی خود را در مسیر خیزش افکار پوشالی و تندبادهای خانمان‌سوز و بنیان برافکن سپرده و آسودگی و سعادت را در بی‌قیدی از آیین و اصول دین می‌جویند و به خود می باورانند که این سعادت تضمین شده است.

 

                                                 

 

اندیشه مداری بر مبنای منطق و بیداری و هوشیاری براساس استدلال بدون اباحیگری و سطحی‌نگری زمینه را برای پذیرش حقیقت و پس زدن جهالت فراهم می‌کند، اما تعبیر نادرست از آموزه‌های دینی و خود را از اصل فطرت جدا دانستن سرگشتگی و حیرانی را در آماج تفکرات و نظریات بی‌ریشه دنیای توسعه طلب به اصطلاح نوین اندیش ارمغان می‌آورد که به جای خوشنودی و سعادت، رفاه ناپایدار و جاه طلبی و زندگی پر دغدغه و اضطراب آفرین را رقم می‌زند که دامنگیر آسودگی خاطر و مخل نیل انسان به مقصودش می‌شود.

باید به خوبی جواب این سئوال را دانست که مقصد کجاست؟ و مقصود از زندگی کردن چیست؟ به اشتباه اهداف کوتاه مدت و گذرا را با مقاصد بلند مدت و آرمان‌های انسانی و اعتقادی خلط نکنیم و اسب سرکش دنیا طلبی را رام اراده خود سازیم و اهداف و خواسته‌های خود را صبغه دینی و معرفتی بدهیم.

بدون شناخت و آگاهی عمیق و مبنایی مبهوت افکار و گرایشات مادی و نظریات سست و ساختگی تفکرات الحادی نشویم و همواره تحقیق و تتبع را در انتخاب اهداف و برنامه‌های خود در مسیر زندگی پیش بگیریم.

بشر امروز پس از تحول جوامع غربی در رنسانس و نوزایی فکری و علمی به شیوه‌ای نوین در امتداد الحاد و کفرورزی‌های گذشته اسیر تفکراتی شد که همواره خاصیت مقطعی و نادوام داشته است. تحولی که تصویری واضح از آتیه زندگی انسان ارایه نداد و او را دلخوش به تبعیت از خواست صرف انسانی خویش کرد و اصالت را تنها در خویشتن خویش خواند.

دورنمایی مبهم که حتی کسب معرفت از واقعیات را مردود دانست و پاسخگویی به نیازهای اساسی انسان در زندگی را ناممکن ساخت که جز سرگشتگی و از هم گسیختگی چیز دیگری بدرقه انسان امروز نباشد.

تفکراتی که در آن وسیله هدف را توجیه می‌کند و ارزش‌های دنیوی انگاره هدفمندی گرفته و در هاله‌ای از خوشبینی غایت خوشبختی را برای بشریت ترسیم می‌‌کند. او که در کوران حوادث آشفته و متلاطم است و بریده از خود بی پناهی را تجربه می‌کند.

تفکر مادیگرای غرب با شعار انسان محوری بدون آن که از حقیقت زندگی و انسان سخنی به میان آورد جوامع را از رسیدن به اصل معنا برحذر دانسته است.

در این مسیر که مسافت‌ها از آن پیموده شده است، انسان مبهوت از کرده خویش در حالی که خود را بر مدارجهان می‌پندارد دنبال گمشده‌ای می‌گردد و آن دین است؛ آیینی جامع و وحیانی بدون دستبرد بشر برای سعادت واقعی انسان.

 

 

برترین‌ خادمان سال تقریب مذاهب اسلامی تجلیل‌شدند

 

چهارمین مراسم کتاب سال تقریب و نیز رسانه تقریبی پیشرو، شب گذشته 17 اردیبهشت‌ با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزارشد.

 

به گزارش خبرنگار بخش بین‌الملل خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) از محل برگزاری بیست‌و‌یکمین دوره کنفرانس وحدت اسلامی در سال اجلاس سران، در این مراسم که هم‌زمان با بیست‌و‌یکمین دوره کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی شب گذشته با حضور «محمدحسین صفار هرندی»، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزارشد از جمعی از اهل قلم و فعالان حوزه تقریب قدردانی‌شد.

در این دوره علاوه بر معرفی کتاب، در بخش‌های تألیف و تصحیح به معرفی و تجلیل از پیشگامان خادمان کتاب و فرهنگ تقریب در سال‌های اخیر اقدام‌شد.

همچنین امسال در بخشی تازه تأسیس از رسانه‌های تقریبی پپشرو نیز تجلیل به عمل‌آمد.

در بخش نگارش کتاب، هیأت داوران کتاب «الوفاق بین المذاهب الاسلامیه»، اثر استاد دکتر «حسین علی محفوظ»، از اساتید برجسته دانشگاه‌ها و مراکز علمی عراق و صاحب ده‌ها عنوان کتاب و مقاله در زمینه آموزش علوم اسلامی به‌عنوان کتاب برگزیده سال معرفی و از نویسنده آن با اهدای لوح سپاس و هدیه تجلیل‌شد.

در بخش تألیف و تصحیح، کتاب «قصة التقریب؛ الامة الواحدة و الثقافة الواحدة»، اثر استاد حجت‌الاسلام‌والمسلمین «سید هادی خسروشاهی» از سوی این هیأت برگزیده و مورد تجلیل قرارگرفت.

در بخش پیشگامان و خادمان نشر فرهنگ تقریب، با اهدای لوح تقدیر به دکتر «محمود عبدالغنی عاشورا»، رییس دارالتقریب مصر و نیز مهندس «محسن شهیدی»، فرزند مرحوم استاد دکتر «سید جعفر شهیدی» به نیابت از وی، از تلاش‌ها و خدمات ایشان قدردانی‌شد.

همچنین در بخش تجلیل از رسانه‌های تقریبی پیشرو، با اهدای لوح سپاس و هدایا از مدیر مسئولان روزنامه «جمهوری اسلامی» و مجله لبنانی «الکلمة»، آقایان «مسیح مهاجری» و «زکی میلاد» قدردانی‌شد.

هدایای برگزیدگان این مراسم توسط صفار هرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، آیت‌الله «تسخیری»، دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و حجت‌الاسلام‌والمسلمین «اوحدی»، معاون فرهنگی مجمع به آن‌ها اهداشد.

اندیشه سیاسى اسلام

 

گفت و گو با آیة اللّه سید محمّد حسین فضل اللّه

-----------------------------------------------------------



حکومت اسلامى: اندیشه سیاسى بر پاره اى قضایا استوار است که در رأس آن ها مسئله مبناى مشروعیت قدرت و حاکمیت سیاسى است, توضیح شما در خصوص دیدگاه اسلام در این باره چیست؟



آیة اللّه فضل اللّه: اگر مقصود از حاکمیت سیاسى, قدرتى است که به حکومت میان مردم, براساس معیارهاى اسلامى خُرد و کلان در جامعه اسلامى (امت) قیام مى کند, مسئله تابعِ اصولِ فقهى و شرعى است.


ما در این جا از مرحله خلأ حاکمیت اصیل, که همان حاکمیت امام(ع) در مذهب امامیه اثنى عشرى است, سخن مى گوییم. درخصوص حکومت در دوره خلأ (عصر غیبت) دو نظریه وجود دارد:


نظریه شورا: نظریه اى که مى توان آن را با استفاده از آیات قرآنى که از شورا هم چون ضرورتى براى جامعه اسلامى سخن مى گویند پردازش فقهى کرد.


شورا در تمام مسائل کلى جامعه, و در پیشاپیش آن ها مسئله رهبرى, جریان دارد. پس اگر رهبرى از شورا ناشى شود, مشروعیت اش را از آن اصل کلى قرآنى مى گیرد که به هر شورایى شرعیت مى بخشد. در پرتو این اصل, شورا باید در همه امور حکومت فعال شود, چه در مرحله انتخاب حاکم که با شوراى میان مسلمانان صورت گیرد (البته پس از تعیین جزئیات مربوط به شورا در مباحث فقهى خاص) و چه در اداره حکومت که حاکم منتخب چاره اى ندارد جز آن که مسلمانان را, که یا در زمره اهل خبره اند و یا در دایره امت به طور عام قرار دارند, به مشورت بگیرد. این امر با وسایلى که با آن ها آگاهى بر رأى امت ممکن است, مانند انتخابات و غیر آن, انجام مى گیرد. به این گونه مى توان شورا را در همه مراحل حکومت جارى ساخت, به نحوى که شورا نیروى محرکه جامعه اسلامى در تمامى مسائل حیاتى آن باشد.


به این ترتیب برخى فقها این روى کرد را برگزیده اند; به اعتبار این که درباره دوران خلأ نص خاص و تامّى که بتوان به چگونگى رویارویى امت با مسئولیت ها و مسائل سیاسى جامعه در مرحله عمل به طور مشخص پى برد وارد نشده است. چه بسا برخى این نظریه را از آن جا الهام مى گیرند که خداى سبحان در خطاب هاى قرآنیِ خود به عموم مردم یا مؤمنان توجه کرده به این اعتبار که آنان موضوع و مقصودِ اداره امور اسلامى و تبعیت از حکومت اسلامى اند; امرى که مسئله امامت را در دیدگاه این دسته فقها مسئله اى متصل به استثنا در دوره زمانى معینى قرار مى دهد.


در پرتو این استدلال مى توان به این روى کرد گرایید, اما این نظریه با مناقشه هاى فقهى بسیارى روبه رو است, از این جهت که شورا در همه مسائل کلى و جزیى تعیین کننده باشد و به لحاظ طبیعت جزئیات مربوط به مسئله شورا, چرا که شورا از جهت عناصرش و از جهت دایره شمول و نفوذش دچار پیچیدگى است, از این رو است که مى بینیم بسیارى از فقها سؤال هاى فقهى متعددى را مطرح مى کنند; به ویژه به لحاظ برخى احادیثى که دلالت دارد بر این که نقش شورا نقش برانگیختن آراى متنوع میان مردم است تا یکى از آن ها را برگزینند, یا برانگیختن آراى گوناگون در مسائل متنوعى که مردم در پى حل آن ها هستند, یا در ارائه اندیشه هاى گوناگون یا اندیشه اى معین براى رهبرى و توسعه آفاق رهبرى تا این که راهبردهاى عملى را به روى رهبرى بگشاید و رهبرى آن چه را بعید مى نماید اختیار کند.


شورا هم چون عنوانى الزام آور, مُلهَم از کلام خداوند است که فرمود: (وشاورهم فى الامر, فاذا عزمت فتوکل على اللّه) اما این آیه دلالت مى کند بر این که مرحله تصمیم گیرى به شورا ارتباطى ندارد, بلکه تصمیم و عزم هنگامى جارى مى شود که رهبر پس از استماع نظر مشاوران مسئله را ارزیابى و سپس تصمیم گیرى مى کند. گاهى برخى احادیث را مى یابیم که از ائمه(ع) وارد شده و مضمون آن چنین است: (نظر مشورتى خود را بیان کن آن گاه با من است که نظر تو را بپذیرم یا ردّ کنم.) از این رو به نظر ما شورا در رأى فقهى به طریق اجتهادِ شیعى به طور کلى نقشى ندارد.


نظریه ولایت فقیه: در این نظریه, فقیه به کل جریان حکومت مشروعیت مى بخشد. اما جدل بزرگى میان فقها وجود دارد که همواره خود را بر مباحث موجود فقهى درباره ولایت فقیه تحمیل مى کند, از این ره گذر که برخى ادله اى که با آن بر ولایت عامه فقیه استدلال شده, جاى بحث و نظر دارد در مثل مقبوله عمربن حنظله اشعار ندارد به این که امام صادق(ع) فقیه را به حکومت در همه امور نصب کرده باشد, چون سیاقِ این مقبوله, سیاقِ قضا میان مردم و فیصله اختلاف و نزاع در دیون و میراث و مانند آن, به شیوه شرعى است.


از آن جا که قضاتِ زمانِ امام صادق(ع) شیعه نبودند تا بر اساس مذهب اهل بیت(ع) حکم بدهند, از این رو اهل بیت(ع) مى خواستند شیعیان نزاع هاى خود را نزد اشخاصى ببرند که احکام اهل بیت(ع) را مى شناختند و حلال و حرام آن ها را مى دانستند. وانگهى از نظر کسانى که در این روایت تأمل دارند دست کم اگر روایت ظهور در اختصاص به امر قضا نداشته باشد, ظهور در اطلاق نیز ندارد; یعنى اطلاق ندارد, زیرا از قبیل کلامى است توأم با آن چه که صلاحیت قرینه بودن دارد.


در مورد حدیث وارد شده از ناحیه امام زمان(عج) نیز همین سخن است, که فرمود: (واما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الى رواة احادیثنا فانهم حجتى علیکم وانا حجة اللّه) یعنى در مورد مسائلى که برایتان پیش مى آید به راویان حدیث هاى ما رجوع کنید, چرا که آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا هستم.


این روایت نسبت به مسائلى که پیرامون آن ها از امام(ع) سؤال شده, مجمل است, زیرا معلوم نیست سؤال از حکومت بوده یا از احکام شرعى که مردم در مورد آن ها به ائمه(ع) رجوع مى کردند؟ این اجمال با نظر به شرایط و وضعیت موجود آن دوران است که مراودات شیعه را با امامان(ع) در مسائل خاص یا عامى که به بُعد اجرایى حکومت ارتباطى نداشت, احاطه کرده بود. از این رو در واقع ما نمى دانیم که این راوى منظورش از این سؤال چه بوده و از چه پرسیده است؟ چه بسا ارجاع مردم به راویان احادیث اهل بیت(ع) (… رواة احادیثنا…) به این امر اشاره دارد که راویان احادیث از ره گذر تجربه فراوان و آگاهى شان بر احادیث اهل بیت(ع) با فرهنگ حدیث و فرهنگ احکام شرعى به خوبى آشنا هستند به نحوى که مى توانند احکام مربوط به مسائل نو به نو (مستحدثه) را از احادیث استنباط کنند. به هرحال این روایت از این جهت مجمل است, و جمله (انهم حجتى علیکم و انا حجة اللّه) اشاره ندارد به این که حجّت بودن فقها موازى و همانند مقام حجیّت امام است, چون آنان حجت امام هستند به اعتبار این که احکام را از طریق امام(ع) تبیین مى کنند و امام حجت خدا بر آنان است. پس گویا مى فرماید: ردِّ بر آنان ردِّ بر او است و ردِّ بر او ردِّ بر خداست, چرا که آنان حجت خدا بر مردمانند; چنان که امام(ع) از این جهت که احکام خدا را تبلیغ مى کند (با قطع نظر از بُعد حاکمیت که مسئله از این بُعد مورد نظر نیست) از ناحیه پیامبر(ص) حجت بر مردم است.


همین طور ما شاهد مناقشات جدلى از این دست درباره روایاتى مانند: (ان العلماء ورثة الأنبیاء), یا (العلماء أمناء الرسل) و مانند آن هستیم, البته غیر از روایت (مجارى الامور بید العلماء).


گاهى برخى فقها در استدلال بر امر ولایت به جست وجوى حکم عقل در این مقام پرداخته اند, بر این اساس که امت, لاجرم به نظامى نیازمند است تا زندگى اش را نظم و نسق بخشد و بدیهى است که هر نظامى نیازمند رهبرى است و اگر امر رهبرى بین فقیه و غیرفقیه دَوَران یابد به تحقیق, رهبریِ فقیه متعین مى گردد; البته بدون این که حق حاکمیت استبدادى داشته باشد به این معنا که بتواند به راى خود و تمایلات نفسانى و شخصى خویش حکومت کند, بلکه فقیه حافظ نظام مردم در چهارچوب معیارهاى شرعى و فقهى است و بر این اساس و با رجوع به اهل خبره و مشورت با آنان حکومت مى کند. شاید خصوصیت فقیه در این باشد که چون حکومت اسلامى است پس رهبر باید شناخت وسیعى از اسلام داشته باشد تا بتواند امور مردم را بر پایه اسلام استوار سازد. در این جا جهاتى چند مورد تأمل است:


اگر ما به هر نحوى قائل به ولایت فقیه شدیم, بدیهى است که فقیه حاکمیت اش مشروع است و اوست که به گروه ها و قواى دیگر, اعم از اجرایى یا قضایى یا امنیتى و مانند آن, به اعتبار ارتباطشان به او و اذن و رضاى او, شرعیت مى بخشد.


گاهى براى اثبات ولایت فقیه از فطرت استمداد مى شود که مى گوید: وقتى نظریه شورا و نظریه ولایت فقیه, به عنوان دو شیوه اصلى حکومت براى ما ثابت نشده اند, موضوع مانند موارد فاقد دلیل خواهد بود و از آن جا که حفظ نظام به مقتضاى عقل و نقل لازم است, لاجرم عمل به هر آن چه که حفظ نظام را ممکن مى سازد ضرورى است. این جا برخى علما مى گویند اگر در رهبرى امر دایر بین فقیه و غیر فقیه شد قدر متیقّن, حجیّتِ اقدام فقیه به امر حفظ نظام است و از این باب, یعنى از باب (احتیاط) (اگر تعبیر درستى باشد) به او رجوع شود, چون به حکم عقل, او متعین است.


البته ما بر این باوریم که در عصر غیبت لاجرم حاکم لازم است و معتقدیم که فقیه نقشى عظیم در این خصوص دارد, اما این که همین مقدار مقتضى حاکمیت فقیه باشد امرى آمیخته با پیچیدگى است, و شاید سزاوارتر و سازگارتر ترکیب ولایت فقیه و شورا باشد به این جهت که با این شیوه توازن حکومت و جریان امور سامان مى یابد.



حکومت اسلامى: جایگاه بیعت در استوار ساختنِ مشروعیت اطاعت, در پرتو این دو نظریه یعنى شورا و ولایت فقیه چیست؟


آیة اللّه فضل اللّه: بیعت یکى از روش هاى رابطه میان پیامبر(ص) و مردم بوده است, هم چنان که وقتى جریان بیعت را پس از پیامبر(ص) نیز در جامعه اسلامى مشاهده مى کنیم ـ با قطع نظر از مشروعیت یا عدم مشروعیت آن ـ مى بینیم ذهنیت مسلمانان در آن دوران بر این مسئله گشوده بوده است و بسا آن را ضرورى مى دیدند, و کسى را نمى یابیم که منکر اصل شیوه بیعت باشد; ولو در مورد شخصى که براى او بیعت گرفته مى شده اعتراض و انکارى باشد, حتى امیرالمؤمنین(ع) به تحویل گرفتن حکومت با بیعت موافقت کرد; یا به تعبیر دیگر بر بیعت اعتماد کرد و گاهى در پاره اى کلماتشان در مقام بیان سلامتِ حکومتِ خویش بر هم آهنگى آن با بیعت تأکید فرمودند: (لم تکن بیعتکم ایّاى فلتة) که دلالت بر مشروعیت بیعت دارد. اما سؤالى که در این زمینه وجود دارد این است که: آیا بیعت موجب مشروعیت است یا آن که فقط التزام به شرعیت را مؤکد مى سازد؟


ما وقتى به پدیده بیعت در زمان پیامبر(ص) مى نگریم مى بینیم این که پیامبر(ص) مشروعیت خود را به عنوان حاکم یا پیامبر از راه بیعت بگیرد, بى معنا است, چرا که رسالت او و حاکمیت اش از ناحیه خدا است و کلام خدا حاکى از این معنا است: (النبى اَولى بالمؤمنین من انفسهم.)


از این رو پدیده بیعت در زمان پیامبر(ص) یکى از وسایل تأکید التزام اُمت به رهبرى بود; به نحوى که مسئله التزام به رهبرى در زمره اصول کلى قرار مى گرفت و به معناى ایمان امت به رهبریِ رسالتى یا رهبرى حکومتى بود, اما التزام شخصى به رهبرى, احساس پیوند امت با رهبر و پیوند رهبر با امت را هر چه بیش تر تاکید و تعمیق مى بخشد. پس ما دلیلى نمى یابیم که نشان دهد بیعت شرط مشروعیت باشد بلکه معتقدیم بیعت تاکید شخصى است بر التزام به شرعیت, چه بسا بیعت در برخى حالت ها موجب مشروعیت باشد و این در نظریه اى است که شرعیت خاصى براى رهبرى در امت قائل نیست.


اما چون دلیلى بر نصب رهبرى وجود ندارد (یا اگر رهبرى انتصابى نباشد) یا اگر رهبرى بر معیارى کلى جریان یابد (نیابت عامه) به نحوى که بین دو یا چند نفر مردّد باشد که واجد شرایط یکسان هستند, در هر دو حالت (حالت عدم وجود معیار عام یا خاص براى رهبرى معیّن در اشخاص آن, یا در حالت تردد رهبرى شرعى میان اشخاصى چند) بیعت نقش خود را مى یابد, زیرا در حالت اول که مردم حاکم برخود هستند و هیچ کس را سلطه اى بر دیگران نیست و دلیل خاصى نیز نیامده تا شخص متصف به این یا آن وصف را معین کند, مبایعه امت با شخص معیّنى نشانِ پیمانى دو جانبه میان امت و آن شخص است به نحوى که امت را ملزم به اطاعت و پیروى از او در چهارچوب معیارهاى کلى شرع در امر حکومت و اداره امور مى سازد, هم چنین رهبر را به تحمل مسئولیت هایش ملزم مى کند, در این صورت بیعت عقدى میان رهبر و امت است.


اما در حالت دوم که همانند حالتى است که قائل به ولایت فقیه باشیم و بیش از یک فقیه وجود داشته باشد بیعت مى تواند براى تعیین ولى فقیه از میان فقهاى واجد صلاحیت اداره امور امت, به کار آید.



حکومت اسلامى: اگر راه اطاعت فقط دین باشد, آیا این به معناى برپایى حکومت دینى نیست؟


آیة اللّه فضل اللّه:
باید مفهوم دین را در ذهن سؤال کننده و در عرف سیاسى عام بفهمیم. مفهومى که عرفِ سیاسى عام از دین در ذهن دارد به ویژه در ضمن مفاهیمى که معیارهاى فرهنگى غرب درباره دین و رابطه اش با زندگى و واقعیت هاى اجتماعى بر ما تحمیل مى کند و به حکومت دینى به نظر منفى مى نگرد, حاصل خاطره اى است که جامعه غربى از حکومت کلیسایى در ذهن دارد. حکومتى که خود را نماینده خدا مى دانست به نحوى که سخنش سخن خدا بود; یعنى هیچ کس مجاز به مناقشه, انتقاد یا مخالفت با آن نبود, حتى در امور جزیى که امکان خطا یا صواب در آن وجود داشت; حکومتى که از آن به حکومت خدا در روى زمین یاد مى شد و حاکمان کلیسایى خود را سایه خدا در زمین مى دانستند.


هم چنین از تجربه گذشته حکومت الهى برمى آید که این نوع حکومت, استبدادى است, چون به طرد و الغاى دیگران مى پردازد به گونه اى که هیچ گروهى از مردم حق مخالفت با این حکومت را ندارند, خواه این مخالفت از ناحیه دین یا از ناحیه خطوط دیگر سیاسى یا علمى یا غیر آن باشد. در واقع حکومت تاب تحمل مخالفان را ندارد و اجازه هیچ حرکت از دور یا نزدیک را نمى دهد.
وقتى حکومت دینى به این معنا باشد به گونه اى که قانون همان رأى حاکم است و حاکمیت خراج او, در این صورت اصلاً دین معنا ندارد چه رسد به حکومت دینى, چرا که چنین دینى نمى تواند بازتاب اراده خدا براى مصالح مردم باشد.


اما نسبت به اسلام, که ما از مسائل مربوط به حکومت در قلمرو آن بحث مى کنیم, باید گفت اسلام در درون خود, مصداق دینى است حاوى عنصر غیبى به قسمى که به موجب این عنصر راه انسان به سوى خدا و غیب او, رسول و بُعد غیبى رابطه اش با وحى و جایگاه و نقش غیب در زندگى گشوده مى شود و این از طریق اشخاصى است که خدا آنان را, در جریان امور مربوط به حرکت انسان در هستى, حجت هاى خود بر خلق قرار داده است.


دین دو بُعد دیگر نیز دارد:عبادى و مدنى. دین اسلام 90درصد آن دستورهاى مدنى است, به این لحاظ که اسلام مصداق شریعت کاملى است که به حرکت و رفتار انسان در زندگى با تمام جزئیاتش و با همه خطوط عام و خاص آن مربوط مى شود. و این دینى است که بر رهبر نیز هم چون مردم حاکم است. پس رهبر آزاد نیست که براساس انگیزه هاى شخصى و تمایلات نفسانى و فردى خویش حکومت کند, بلکه رهبر ـ چه پیامبر باشد و چه امام ـ باید براساس معیارهاى کلى شرع که از سوى خدا ترسیم شده است مردم را رهبرى کند. معیارهایى که به واسطه وحى در مورد پیامبر یا به وسیله ظرف وحى در مورد امام معصوم یا از راه اجتهاد از ره گذر حجت هایى که در دست است در مورد فقها به دست مى آید.


پس رهبر نمى تواند در آن چه که معتقد است حق است, حرفى کم یا زیاد کند. از این رو است که مثلاً در سخن خداى سبحان در مورد پیامبر(ص) مى خوانیم: (ولو تقوّل علینا بعض الأقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منکم من احد عنه حاجزین) (الحاقه, آیه44ـ47) یعنى پیامبر(ص) نمى تواند از پیش خود حرفى یا کلمه اى را کم یا زیاد کند و آن گاه که به مسائل کلى مربوط به امر تشریع و تنفیذ مى پردازد جز از خدا الهام نمى گیرد, لذا هر کس رسول را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است. و نیز مى بینیم خدا مى فرماید: (وماینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى). پس پیامبر نمى تواند کلمه اى کم یا افزون کند و جز براساس عدل, که تابع هیچ تمایل نفسانى و رابطه اى نیست, حرکت کند. این چیزى است که ما در خطاب هاى خدا به پیامبرش داوود مى بینیم: (یا داوود انا جعلناک خلیفةً فى الارض فاحکم بین الناس بالحق) (ص, آیه26). در آیه دیگرى خطاب به پیامبر(ص) مى فرماید: (انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اراک اللّه ولاتکن للخائنین خصیما, ولاتجادل عن الذین یختانون انفسهم انّ اللّه لایحب من کان خواناً أثیما)(نساء, آیه 105و107). پس پیامبر(ص) باید به حق حکومت کند و نباید از خائنان حمایت و دفاع کند هر چند از نزدیکان او باشند و این چیزى است که ما در کلام رسیده از پیامبر(ص) مى بینیم که فرمود: (انما اَهلک من کان قبلکم انه اذا سرق الشریف ترکوه واذا سرق الضعیف اقاموا علیه الحدّ وایم الله لوسرقت فاطمة بنت محمد لقطعتُ یدها). یعنى کسانى که قبل از شما بودند مردم را هلاک کردند, چون هرگاه کسى از اشراف دزدى مى کرد او را رها مى کردند و اگر ضعیفى دزدى مى کرد بر اوحد جارى مى کردند, به خدا سوگند اگر فاطمه دختر محمد دزدى کند دستش را قطع مى کنم.


هم چنین در سخنى دیگر از پیامبر(ص) در روزهاى آخر حیاتش با مسلمانان مى بینیم مى فرماید: (انکم لاتعلّقون علیّ بشىءِ انى ما احللتُ الاّ ما احلّ الله وماحرّمتُ الا ما حرّم اللّه) یعنى پیامبر(ص) که در امر رهبرى در اوج قرار دارد و از صفت تشریع و تنفیذ برخوردار است نمى تواند جز به حق آن گونه که خدا به او نشان داده حکم کند و نمى تواند جز با دقت در جریان عدل در اداره امور و مراعات واقع امور حکومت کند.


در مورد امام على(ع) نیز مى بینیم در دوره حکومت خود از مردم مى خواست تا از او انتقاد کنند, نص کلام امیرمؤمنان(ع) را در نهج البلاغه مى بینیم که مى فرماید: (فلاتکلمونى بما تکلمون به الجبابرة ولاتتحفظوا منى بما یتحفظُ به عند اهل البادرة و…) مضمون این سخن چنین است: با من به مانند حاکمان جابر سخن نگویید و در مقابل من هم چون مقابل تیزخشمان, محافظه کارى نکنید و گمان مبرید که گفتن حق و عرضه عدل بر من سنگین مى آید, به تحقیق هر آن کس که گفتن حق و عرضه عدل بر او سنگین آید به یقین عمل به آن دو براى او سنگین مى نماید, پس, از مشورت به حق یا گفتن عدل خوددارى نکنید چرا که من مصون از خطا نیستم مگر آن که خدا مرا مصون دارد.


امام على(ع) این گونه مردم را تشویق مى کرد تا با انتقادهاى خود مراقب حکومت او باشند و حتى آنان را به این امر وا مى داشت تا با کلماتى مانند آن که: او از حیث بشر بودنش, از خطا مصون نیست, اگر چه به لحاظ عصمت و امامت اش خطا نمى کند.


این بدان معنا است که حکومت دینى مطلق وجود ندارد و حتى پیامبر(ص) حق حکومت الهى مطلق به معناى حکومت فردى و مبتنى بر تمایلات نفسانى هم چون تمایلات شخصى سایر مردم, ندارد. بلکه بر اساس وحى و بر پایه معیارهایى که خدا برایش قرار داده, حرکت مى کند. اگر چه ما معتقدیم بین ذاتِ بشرى پیامبر و وصف پیامبرى او دوگانگى وجود ندارد; به تعبیر دیگر, میان تمایلات نفسانى پیامبر(ص) و خواست هاى خداى سبحان دوگانگى موجود نیست, پس در اندیشه و عمل او باطل راه ندارد.


اما نسبت به غیر معصوم مانند مجتهدان و فقها یا هرکس که متولى حکومت مبتنى بر شرع مى شود حق امت است که مراقب رفتار او باشند تا طبق قانون یا قانون الهى موضوعه, در این مقام, حرکت کند, به گونه اى که او را بر خطاهایش در اجتهاد یا استنباطش محاسبه کنند و بر انحرافش از راه حق به پیروى از هواى نفس و تمایلات فردى و مانند آن مؤاخذه کنند. حتى ما در فقه اسلامى اهل بیت(ع) داریم که اگر حاکم از عدالت در رفتارش یا سداد در اجتهادش ساقط گردد خود به خود از حکومت ساقط مى گردد و بر امت شرعاً جایز نیست دیگر او را حاکم بدانند ولو خواهان او باشند, زیرا از شروط حاکم, عادل بودن است; یعنى عدالت شرط اساسى است. در امرِ ولایت فقیه هم ولیّ باید فقیه عادل و آگاه به زمان خویش باشد و اگر یکى از این شروط را از دست بدهد مشروعیت اش را از دست خواهد داد. از این جا است که در اسلام حکومت دینى مطلق به معناى متصور غربى آن نداریم.


پس حاکم اگر معصوم باشد به عنوان حافظ حق در زندگى مردم وارد مى شود و به مردم اجازه مى دهد تا مراقب او باشند و در کار او مناقشه کنند, با مردم در همه امورشان مشورت مى کند, حتى اگر نیاز به آن نداشته باشد, به این منظور که نشان دهد مردم در اعمال حاکم و مراقبت حکومت نقشى بزرگ دارند حتى اگر حاکم پیامبر(ص) یا امام(ع) باشد, به دلایلى که گفته شد. اما نسبت به غیر معصوم حق امت است که بتواند در کار او محاسبه و مناقشه کنند و اگر منحرف شد ساقط اش کنند, و در پرتو این معنا وقتى ما به اسلام دعوت مى کنیم در واقع به حکومت مدنى دعوت کرده ایم که در آن رهبر و امت هر دو براساس قانون حرکت مى کنند; قانونى که بر رهبر و امت حاکم است و بر مبناى مراقبت امت نسبت به پاى بندى رهبر به قانون به طریقى که سلامت حکومت تأمین گردد.



حکومت اسلامى: یک اشکال قدیمى باقى است که شاید چندان هم شایسته توقف نباشد و آن این که مى گویند: حکومت اسلامى بر پایه اندیشه روشنى استوار نیست.


آیة اللّه فضل اللّه:
ما این سخن را نمى فهمیم, چون اندیشه اى که حکومت, از هر نوع آن, از آن نشأت مى گیرد, اندیشه اى مبنایى است که حکومت بر آن استوار مى گردد. اگر حکومت مارکسیستى باشد از اندیشه مارکسیسم ناشى مى شود و اگر حکومت ملى باشد از اندیشه ملّى گرایى نشأت مى گیرد, حاکمیت اسلامى هم از اندیشه اسلامى سرچشمه مى گیرد, اما جزئیات و جریان این اندیشه در عرصه حیات همانند جزئیات هر اندیشه اى است که از مبنایى کلى برخوردار است و باید درعمل و تجلى و بروز خارجى آن اندیشه, جزئیات آن را لمس کرد. من معتقدم اسلام توانسته است حکومتى را تجربه کند که گاهى در سلامت مبانى و جزئیات آن مناقشه مى شود اما به هر حال توانسته است به شکلى تجربه موفقى را, در رشد توانایى هاى امت و در توسعه همه جانبه در عرصه هاى مختلف حیات امت, براى انسان ها, فراهم آورد; البته على رغم ملاحظاتى که پیرامون جزئیات این حکومت وجود دارد.



حکومت اسلامى: یکى از مسائل مربوط به سیاست, تنظیم حاکمیت سیاسى و چگونگى مشارکت افراد و گروه ها در آن و در جریان حرکت دستگاه هاى دولت است, موضع اسلام درباره گردش قدرت و مبناى این گردش چیست؟


آیة اللّه فضل اللّه:
در حقیقت سخن از رابطه امت با حاکمیت و قدرت سیاسى براساس طبیعت مسئله فقهى مربوط به این است. اگر ما قائل به ولایت فقیه شویم بدیهى است که در این صورت ممکن است گردش و انتقال قدرت با بروز برخى حالت هاى عارضى, میان فقها جریان یابد. اما با رجوع به اراده امت در تعیین ولى فقیه (آن گاه که ولایت مردّد میان چند فقیه باشد) فقیهى که امت با او بیعت مى کند, متعیّن مى گردد, در این صورت نیز گاهى عوارضى حادث مى شود که حتى به عزل آن فقیه منجر مى گردد. مانند از دست دادن برخى صلاحیت ها. ولى اگر به نظریه شورا قائل شویم مى بینیم عرصه در این خصوص وسیع تر است, زیرا کسى که مشروعیت اش به شورا باشد برکنارى او نیز با شورا ممکن خواهد بود.


اما درباره دستگاه هاى دولت باید گفت: امور ادارى و اجرایى, مانند اداره حکومت از طریق قواى قضائیه, اجرائیه, امنیه و مانند آن و فعالیت دستگاه هاى تابعه این قوا ـ که در اسلام خطوط جزیى آن ها ترسیم نشده است ـ از امورى هستند که مسئولان امر مى توانند در آن تغییر و تبدیل بدهند و در زمینه تقسیم وظایف مربوط به این امور و قواى متکفل آن ها یا دستگاه هاى مربوط به آن ها به اقتضاى مصالح عالیه اسلام تصمیم بگیرند.


در واقع این ها از امورى هستند که مى توان گفت در (منطقه الفراغ) قرار دارند, که شهید صدر به آن ها اشاره کرده; یعنى منطقه اى که در اختیار امت نهاده شده, چرا که تحدید و تعیین دقیق و مفصّل آن براى امت در اداره امورش در برابر متغیّرهاى بزرگى که مى تواند جریان مصلحت را از مرحله اى به مرحله دیگر و از موقعى به موقع دیگر تغییر دهد, کارى بس مشکل است.



حکومت اسلامى: پس با این برداشت, مى توان تصور متمدنانه اى از مفهوم گردش قدرت در سایه نظریه ولایت فقیه ارائه داد؟


آیة اللّه فضل اللّه: در سایه نظریه ولایت فقیه, به جدّ مى توان چنین تصورى در قلمرو اسلام ارائه داد, اما خارج از قلمرو اسلام, اگر مقصود از گردش قدرت این باشد که احزاب و سازمان ها و تشکلات غیر اسلامى, در نظام اسلامى, آزاد باشند, با فراوانى شان, به طریقه غیرشرعى و غیراسلامى عمل کنند, پذیرفته نیست, چرا که ما در جامعه اسلامى هرگز آزادى براى اسقاط حکومت اسلامى به نفع حکومتى غیراسلامى یا اسقاط حکومت اسلامى به طریقى غیراسلامى, قائل نیستیم.



حکومت اسلامى: در فقه اسلامى موضعى قاطع در برابر فرهنگ مغایر دیده مى شود و منع کتب ضلال و وجوب از بین بردن آن ها از همین باب است, نظر شما در این باره چیست؟


آیة اللّه فضل اللّه:
من تصور مى کنم مسئله کتب ضلال (کتاب هاى گمراه کننده) از عناوین نسبى در فقه اسلامى است, زیرا نص خاصى در این عنوان جزیى به ما نرسیده است بلکه فقها این را از راه حکم عقل به قبحِ تهیه وسایل گمراهى و هلاک مردم و از بستر ارتکازات شرعى از قبیل ضرورت تقویت حق و تضعیف باطل, که مقتضاى منعِ کتب ضاله است, گرفته اند زیرا که در آن تضعیف حق و تقویت باطل است. وقتى ما از این بسترها انگیزه مى گیریم و به حرمت حفظ کتب ضاله مى رسیم, گاهى مى بینیم این منع آزادى کتب ضاله بیش تر از آزادى آن ضرر مى رساند, به اعتبار این که هر ممنوعى مورد رغبت است, یا شرایط موجود جهان به گونه اى است که به مصلحتِ تفکرِ باطل و مضرّ است; به گونه اى که گاهى تحریم و منع آزادى کتب ضاله و اندیشه باطل, حق را بیش تر تضعیف مى کند. از این رو فقها موارد متعددى از جواز حفظ کتب ضاله یعنى تجویز وجود و آزادى محدود آن را بر شمرده اند, حتى شیخ انصارى در کتاب مکاسب مى گوید: (وبالجمله فان موارد جواز حفظ کتب الضلال اکثر مما تُحصى) یعنى خلاصه موارد جواز حفظ کتب ضاله خارج از شمار است. پس گاهى مصلحت اسلام, اعطاى آزادى به آرا و اندیشه هاى مغایر است و تلاش براى مناقشه و بحث در فضاى آزاد براى از بین بردن تأثیرش بر مردم به شیوه علمى سازنده و نقادانه مؤثرتر است.


شاید بتوان در این باره از آن چه قرآن کریم در مورد جدال با اهل کتاب به بهترین وجه و دعوت به جدال احسن(وجادلهم بالتى هى احسن) و منع اکراه در دین و مانند آن فرموده الهام گرفت. سخن قرآن کریم درباره اندیشه مغایر, اگر چه در مقام ردّ آن باشد این است که در اسلام براى اندیشه مغایر نیز عرصه اى است براى حرکت آزادانه اما به نحوى مسئولانه که موجب حمایت حق و تضعیف باطل است.

 

 منبع: فصلنامه حکومت اسلامی - ترجمه: مصطفى فضائلى

 

«تقریب» اخبار جهان اسلام را پیش از سایر سایت‌ها منعکس ‌کند

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با تأکید بر رسالت مهم پایگاه خبری تقریب گفت: «پایگاه خبررسانی تقریب در زمینه اطلاع‌رسانی، باید جزو اولین سایت‌های خبری باشد که اخبار جهان اسلام را پیش از سایت‌های بیگانه منعکس می‌کند».

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، در حاشیه مراسم افتتاحیه بیست‌ویکمین کنفرانس وحدت اسلامی که در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی، شروع به کار کرد، پایگاه خبری تقریب، صبح امروز، دوشنبه 15 اردیبهشت ماه توسط آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری به طور رسمی افتتاح شد.

آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در این مراسم با ابراز خشنودی از فعالیت مثبت این پایگاه اظهار کرد: حضور خبرگزاری قدرتمند و پردامنه‌ در سطح جهان اسلام در شرایط و فضای سیاسی و اجتماعی قرن حاضر که عرصه گسترده‌ای به وسعت جهان امروز را به مبارزه و چالشی فراگیر و بلندمدت تبدیل کرده، امری اجتناب‌ناپذیر و انکارناکردنی است.

رئیس مجلس خبرگان رهبری تأکید کرد: پایگاه خبررسانی تقریب در زمینه اطلاع‌رسانی و جهت‌گیری خبری و خصوصاً در زمینه خبرهای مربوط به جهان اسلام، باید جزو اولین سایت‌های خبری باشد که اخبار جهان اسلام را پیش از سایت‌های بیگانه منعکس می‌کند.

وی در ادامه ضمن تقدیر از آیت‌الله محمدعلی تسخیری، دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، در مورد تأسیس پایگاه خبری تقریب بیان کرد: فعالیت پایگاه خبری تقریب در زمینه وحدت اسلامی و تقریب بین مذاهب اسلامی بسیار مبارک بوده و امید است شاهد نتایج مثبت و ارزنده این پایگاه باشیم.

وی یادآور شد: تأکید این پایگاه باید این باشد که اخبار حقیقت را منتشر کند، حرکت‌های تبلیغی و شعاری ممکن است گاهی موج ایجاد کند ولی واقعیت زود منتشر می‌شود.

گفتنی است در مراسم افتتاح رسمی پایگاه خبری تقریب، آیت‌الله محمدعلی تسخیری، دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی و قدرت‌الله علیزاده، معاونت پشتیبانی امور مجلس مجمع جهانی تقریب، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، را همراهی می‌کردند.

علامه فضل‌الله بر ضرورت تدوین طرح وحدت اسلامی تأکیدکرد

علامه «فضل‌الله»، مرجع دینی شیعیان در لبنان ضمن انتقاد از عقب‌نشینی‌نکردن محافظه‌کاران آمریکایی از طرح تخریب چهره اسلام، تدوین طرح وحدت اسلامی با مشارکت انجمن‌ها و اقلیت‌های مسلمان خارج از جهان اسلام را خواستارشد.

 

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) به نقل از روزنامه لبنانی «الأنوار»، علامه فضل‌الله یازدهم اردیبهشت‌ در دیدار با شماری از اندیشمندان «مجمع علمای مسلمان»، اوضاع کلی جهان اسلام و موانع سیاسی و فرهنگی پیش‌روی اتحاد اسلامی را مورد بحث و بررسی قرراداد.

وی در ادامه، راه‌ها و شیوه‌هایی را که انجمن‌های اسلامی برای حفظ وحدت در عرصه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی باید به آن توجه داشته‌باشند، برشمرد.

علامه فضل‌الله با اشاره به شصتمین سالگرد تأسیس رژیم جعلی اسراییل، از اندیشمندان مسلمان خواست در برابر جشن تأسیس این رژیم غاصب واکنش جهانی نشان‌دهند.

وی اعلام‌کرد: اسراییل تلاش‌می‌کند از طریق انجام چنین اقداماتی، خود را به حقیقت‌ انکارناپذیری تبدیل‌ که جهان عرب آن مجبور به پذیرفتن آن باشد.

مرجع دینی شیعیان در لبنان همچنین، بر ضرورت تأسیس انجمنی همچون مجمع علمای مسلمان با هدف تقویت فضای وحدت و هم‌دلی بین مسلمانان تأکیدکرد.

علامه فضل‌الله در پایان سخنان خود در این دیدار به طرح افراط‌گرایان غرب در تجاوز و توهین‌ مکرر به مقدسات اسلامی اشاره‌کرد و گفت: این اقدامات توهین‌آمیز و کینه‌توزانه با طراحی آمریکا و با هم‌پیمانی رژیم صهیونیستی برای تخریب و نابودی اصول فکری و فرهنگی اسلام انجام‌می‌شود.

از سوی دیگر، «شیخ أحمد الزین»، رییس مجمع علمای مسلمان نیز در این دیدار، موضع علامه فضل‌الله در مسایل مختلف جهان اسلام را ستود و وی را اندیشمندی بزرگ بین علمای اهل سنت و شیعیان دانست.

وی افزود: مجمع علمای مسلمان پیوسته از ارشادات و بیانات ارزشمند علامه فضل‌الله در موضوعات مختلف بهره‌برده و جهان اسلام هم‌اکنون نیازمند رهنمودهای گران‌بهای علمای بزرگی همچون علامه فضل‌الله است.

شیخ أحمد الزین در پایان‌ با اشاره به این که علامه فضل‌الله تمام عمر خود را در راه دفاع از اسلام و مبادی ارزشمند اسلام گذرانده‌است، اظهارکرد: همه ما به اسلام به‌عنوان یک دین، رسالت و خط فکری سیاسی وابسته‌هستیم.

 

انتخاب نمایندگان اصلح و دلسوز مردم یک وظیفه مهم ملی است

رهبر انقلاب اسلامی اصل حضور در انتخابات و نشان دادن انگیزه تمام نشدنی ملت را خیلی مهم ارزیابی و تأکید کردند: وظیفه بسیار مهم دیگر، انتخاب نمایندگان اصلح و افرادی است که به فکر مردم و دلسوز آنان باشند و برای همکاری و همدلی با دولت، قوه قضاییه و بخش های دیگر به منظور پیشرفت کشور و اجرای کارهای بزرگ تلاش کنند.

به گزارش خبرگزاری مهر، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی امروز در دیدار کارگران نمونه و مسئولان وزارت کار و امور اجتماعی، ضمن تجلیل از نقش کارگران در دستیابی کشور به عزت و استقلال و تأکید بر لزوم تکریم واقعی کارگر، به در پیش بودن دور دوم انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی و اهمیت بسیار بالای آن اشاره و تصریح کردند: ملت ایران همان‌گونه که در دور اول انتخابات با هوشیاری و حرکت عظیم خود پاسخ قاطعی به جنجال ها و تبلیغات دشمنان داد، در دور دوم انتخابات نیز با حضور پرانگیزه و انتخاب نمایندگان اصلح، بار دیگر ثابت خواهد کرد که انگیزه ملت ایران تمام نشدنی است.

رهبر انقلاب اسلامی اصل حضور در انتخابات و نشان دادن انگیزه تمام نشدنی ملت را خیلی مهم ارزیابی و تأکید کردند: وظیفه بسیار مهم دیگر، انتخاب نمایندگان اصلح و افرادی است که به فکر مردم و دلسوز آنان باشند و برای همکاری و همدلی با دولت، قوه قضاییه و بخش های دیگر به منظور پیشرفت کشور و اجرای کارهای بزرگ تلاش کنند.

حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه پیشرفت کشور با اتحاد مسئولان و همچنین همدلی مردم و مسئولان امکان پذیر است خاطرنشان کردند: دشمنان همواره از کوچک ترین اختلاف برداشت و سلیقه میان مسئولان بهره برداری و خوشحالی می کنند و با تبلیغات گسترده سعی در جنجال سازی دارند.

ایشان افزودند: این امر نشان دهنده اهمیت اتحاد و همدلی در کشور است و همان گونه که امام خمینی (ره) بارها تأکید می‌کردند، باید در جهت اتحاد و همدلی حرکت کرد و به هیچ وجه نباید فضای اختلاف، درگیری، مچ گیری و ایراد گیری های بی اهمیت وجود داشته باشد.

رهبر انقلاب اسلامی با یادآوری هوشیاری ملت ایران در مقاطع مختلف تأکید کردند: به لطف خداوند، ملت ایران، ملتی با اتحاد و هوشیار، و این هوشیاری ملت از بزرگ ترین نعمت های خداوند متعال است.

حضرت آیت الله خامنه ای، استقلال را مسئله اصلی کشور دانستند و افزودند: ملت ایران به برکت پیروزی انقلاب اسلامی به استقلال سیاسی دست یافت و حفظ این استقلال سیاسی در گرو تحکیم پایه های اقتصادی کشور است که این مسئله نیز به کار، تولید، شکوفایی و نوآوری در بخش های مختلف بستگی دارد.

ایشان با اشاره به تبلیغات گسترده نظام استکباری امریکا و شبکه شیطانی صهیونیسم بر ضد ملت ایران خاطر نشان کردند: به دلیل کار وتلاش و حرکت روبه جلو کشور، دشمنان در میدان عمل از مقابله با ملت ایران ناامید شده اند و به همین دلیل به لفّاظی، جنجال آفرینی و اتهام زنی روی آورده اند.

رهبرانقلاب اسلامی همچنین با اشاره به روی کار بودن دولت کار وتلاش خاطر نشان کردند: عناصر اصلی دولت دائماً در تلاش و تحرک برای کارهای با ارزش و پر اهمیت هستند و اعضای دولت به معنای حقیقی کلمه کارگری می کنند.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به جایگاه و نقش کارگران در توسعه و تولید و پیشرفت و استقلال کشور افزودند: یکی از وظایف مسئولان برطرف کردن مشکلات جامعه کارگری از جمله مسئله اشتغال و رونق دادن به کارآفرینان و ایجاد زمینه برای بنگاه های کاری و تولیدی است. ایشان با تأکید بر دیدگاه اسلام درباره کارآفرینان و بنگاه های کارآفرین خاطر نشان کردند: در نظام اسلامی، کارآفرین و بنگاه کارآفرینی دو بازوی لازم و ضروری هستند که دولت باید با ایجاد یک خط عادلانه و میانه، زمینه همکاری صحیح میان این دو را بدون آنکه به حقوق یکدیگر تعرض کنند، فراهم نماید.

رهبر انقلاب اسلامی لزوم توجه بیش ازپیش به وجدان کاری و درست کاری وهمچنین نوآوری در مجموعه های تولیدی را یادآور شدند و تأکید کردند: تقدس کار و تکریم کارگر باید در رأس برنامه ها باشد.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به تجلی وجدان دینی و ملی جامعه کارگری کشور در دوران انقلاب اسلامی و همچنین سال های دفاع مقدس، بر لزوم قدرشناسی ملت ایران از جامعه کارگری تأکید کردند و افزودند: در منطق اسلام، کار، عمل صالح و عبادت است که این جایگاه و ارزش کارگر را در نظام اسلامی نشان می دهد.

در آغاز این دیدار که همزمان با روز ملی کارآفرینی و در آستانه روز جهانی کارگر برگزار شد، آقای جهرمی وزیر کار و امور اجتماعی ضمن ارائه گزارشی از فعالیت های این وزارتخانه گفت: تلاش برای رفع موانع تولید و سرمایه گذاری، دفاع از حقوق جامعه کارگری و کارفرمایی با راهبرد تفاهم، ایجاد و توسعه بنگاه های اقتصادی، حمایت از نیروی کار، گسترش آموزش های فنی و حرفه ای و کارآفرینی، گسترش بیمه بیکاری برای کارگران قراردادی و تلاش برای کاهش نرخ بیکاری از جمله اقدامات وزارت کار و امور اجتماعی بوده است.


 

بیست و یکمین کنفرانس وحدت اسلامی در تهران برگزار می‌ شود

 

بیست‌ و یکمین کنفرانس بین‌ المللی وحدت اسلامی پانزدهم تا هفدهم اردیبهشت در تهران برگزار می‌شود.


به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روابط عمومی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، بیست ‌و یکمین کنفرانس بین ‌المللی وحدت اسلامی با موضوع «منشور وحدت اسلامی، نقد و بازنگری»، پانزدهم تا هفدهم اردیبهشت در تهران برگزار می‌شود.
در این کنفرانس اندیشمندان و شخصیت‌های برجسته علمی و فرهنگی از 45 کشور جهان از جمله آلمان، ایتالیا، انگلیس، اندونزی، آمریکا، الجزایر، آفریقای جنوبی، افغانستان، تایلند، تاتارستان، لبنان، عراق و سوریه حضور دارند.
بر اساس این گزارش در بیست و یکمین کنفرانس وحدت اسلامی مقالاتی با موضوع «نزدیک‌‌سازی اخلاقیات و فرهنگ معاصر به سطح دوران رسالت»، «نزدیک‌سازی الگوی رفتاری روابط مسلمانان عصر حاضر به شیوه ارتباطی پیشوایان مذاهب اسلامی» و بررسی زمینه‌های تحقق تقریب ارائه می‌شود.
«راهکارهای تحکیم، تعمیق و هدایت بیداری اسلامی»، «گسترش فرهنگ مقاومت»، «تعمیق حس مسؤولیت مشترک»، «تقویت امید به آینده»، «تعمیق حس عزت و کرامت» و «از بین بردن موانع تقریب و وحدت» نیز از موضوعات دیگر مورد بحث اندیشمندان شرکت‌کننده در این کنفرانس بین‌المللی است.


جامعه ایرانی، دارای تنوع و تکثر فرهنگی است



وزیر کشور با بیان اینکه جامعه ایرانی کاملامتکثر، متنوع و برخوردار از تفاوت های فرهنگی است گفت: نگاه جامعه ایرانی به مسائل، کاملافرهنگی بوده و مدیریت ها نیز بر این همین اساس بنا می شود.

به گزارش "ایسکانیوز"، پورمحمدی در همایش "ارتباط بین فرهنگی در جوامع چند فرهنگی" تاکید کرد: در نظام حکومتی ایران باستان نیز از این شاخص ها به صورت برجسته بسیار یافت می شود.

وی فرهنگ و تبادلات فرهنگی جهان را بی انتها و حوزه ای بزرگ به وسعت انسان دانست و گفت: این موضوع همیشه جایی برای بحث و تحقیق و گفتگو دارد و این کار ارزش های لازم را هم در دل خود جای داده است.

پورمحمدی با تاکید بر اینکه ساخت جهان انسانی، در گرو ساخت جهان فرهنگی است گفت: اگر جهان امروز بر اساس مقولات غیر فرهنگی ساخته شده باشد، آن جهان دیگر جهان انسانی نیست.

وزیر کشور با اشاره به اینکه در دنیا قدرت و ثروت بدون تردید ابزار اصلی به شمار میآیند عنوان کرد: در کنار این دو، علم به عنوان موتور محرک وجود دارد و فرهنگ و رسانه نیز به عنوان روان کردن این ماشین حرکت می کند.

وی اظهار داشت: دنیای انسانی چون فرهنگی ساخته و مدیریت نمی شود، پس انسانی هم مدیریت نمی شود. 
    

انتخابات یک فرصت است

محمود احمدی نژاد مردم را به حضور آگاهانه در مرحله دوم انتخابات مجلس فراخواند و گفت: انتخابات فرصتی برای ملت هوشمند ایران جهت انتخاب افراد اصلح است .

به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر محمود احمدی نژاد در آستانه برگزاری مرحله دوم انتخابات دوره هشتم مجلس شورای اسلامی با اشاره به جایگاه مهم مجلس گفت: مجلس پرنشاط ، دور اندیش و کارآمد می تواند با تصمیمات مناسبی که اتخاذ می کند ، کشور را سال ها به جلو ببرد .

رئیس جمهور که در دور دوم سفر استانی خود در استان همدان به سر می برد ، افزود : مرحله دوم انتخابات مانند مرحله اول حساس و مهم است و مردم نسبت به تک تک نمایندگانی که انتخاب می کنند، باید حساسیت داشته باشند .

دکتر احمدی نژاد تصریح کرد : مردم انشاءالله با حضور پرشکوه خود در مرحله دوم انتخابات مجلس ، کار و وظیفه خود را که در مرحله اول آغاز کرده اند، تکمیل می کنند.

رئیس جمهور همچنین با اشاره به آمادگی و تمهیدات دولت برای برگزاری دور دوم انتخابات گفت : هیئت های اجرایی و نظارت آنچه را برای برگزاری انتخابات لازم بوده ، انجام داده اند؛ چرا که انتخابات در ایران مردمی است و دست اندرکاران آن هم خود مردمند.

دکتر احمدی نژاد یادآور شد : زیباترین صحنه های حضور مردم در انتخابات در جمهوری اسلامی ایران رخ می دهد و مردم ،عزت ، اقتدار و ایستادگی خود را تایید و تثبیت می کنند .

رئیس جمهور گفت : ملت ایران هوشمند است و در هر زمان و هر نقطه ای به وظایف خود آگاه است و به عمل آن می کند.

دکتر احمدی نژاد افزود: انتخابات یک فرصت است که ما می توانیم با انتخاب فرد اصلح او را به مجلس بفرستیم.

 

مجمع تقریب مذاهب اسلامی در راستای تحقق منویات رهبری حرکت می کند

 

آیت الله تسخیری  گفت : مجمع تقریب مذاهب اسلامی در راستای تحقق منویات حضرت آیت الله خامنه‌ای مبنی بر فعالیت‌های وحدت گرایانه درجهان اسلام اقدام کرده که تدوین میثاق وحدت یکی از این اقدامات محسوب می‌شود.

به گزارش ایرنا، آیت الله محمد علی تسخیری دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی با شماری ازعلما و روحانیون برجسته پاکستان و همچنین چند تن از سفرای کشورهای اسلامی مقیم این کشور درمحل سفارت جمهوری اسلامی ایران در اسلام آباد دیدار و گفت وگو کرد.

وی در این دیدار با برشمردن اهداف تشکیل مجمع جهانی تقریب اظهار داشت : بر اساس فرمایشات حضرت آیت الله خامنه ای مجمع با هدف نزدیک کردن فرقه‌های مختلف اسلامی تشکیل شد و تاکنون نیز بسیاری از اهداف آن در جهان اسلام محقق شده است.

دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی تصریح کرد: منشور وحدت نقش مهمی در نزدیک کردن مذاهب مختلف اسلامی بر عهده خواهد داشت و بطور قطع در کاهش اختلافات بین امت و دولت‌های اسلامی نیز نقش موثری خواهد داشت.

در پایان سخنان آیت الله تسخیری، سفرای سودان، عربستان سعودی و یمن بطور جداگانه در سخنان کوتاهی، از تصویب منشور وحدت در جهان اسلام استقبال کردند.

سفیر عربستان در پاکستان گفت: تدوین منشور وحدت اسلامی از سوی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی قابل تقدیر است.

وی افزود: علما، روحانیون و دولت عربستان نیز ضمن محکوم کردن افراط گرایی و خشونت طلبی، تلاش می‌کنند وحدت واقعی بین مسلمانان ایجاد شود.

درپایان این دیدار، آیت الله تسخیری با قدردانی از حضور مهمانان در محل سفارت جمهوری اسلامی ایران ابراز امیدواری کرد با تایید منشور وحدت از سوی علما و روحانیون برجسته جهان اسلام به ویژه پاکستان، جوامع اسلامی شاهد بروز اختلافات فرقه‌ای نباشند.

دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی صبح روز شنبه درصدر هیاتی برای شرکت در همایش اتحاد و همبستگی جهان اسلام وارد اسلام آباد شد و از سوی ماشاالله شاکری سفیر واعضای سفارت جمهوری اسلامی ایران و جمعی از شخصیت های و علمای برجسته مذهبی پاکستان مورد استقبال قرار گرفت.

همایش اتحاد وهمبستگی جهان اسلام روزهای دوشنبه و سه شنبه هفته جاری در شهرهای پیشاور و لاهور پاکستان نیز برگزار می‌شود.

مردم قهرمان، تحت تاثیر شایعات تفرقه افکنان قرار ندارند

 

استانداری فارس در اطلاعیه‌ای مشترک با کانون‌رهپویان وصال شیراز با اشاره به حادثه انفجار شنبه‌شب حسینیه سیدالشهدای شیراز اعلام داشته است : یقین داریم مردم قهرمان ما باحضور بیشتر در صحنه‌های اخلاقی و سیاسی نشان می‌دهند که تحت تاثیر شایعات تفرقه‌افکنان قرار ندارند.

به‌گزارش ایرنا، در بخش نخست این اطلاعیه آمده است: خون جوانان این دیار در هنگام ترنم ذکر حسین(ع) درحادثه دلخراش حسینیه سیدالشهدا (ع) می‌تواند در سال شکوفایی، باعث شکوفایی اخلاقی و معنوی شهر ما و در نهایت کشور شود.

شنبه‌شب هفته جاری در یک انفجار در مراسم هفتگی کانون رهپویان وصال در حسینیه سیدالشهدای شیراز ‪ ۲۰۲‬نفر مجروح و ‪ ۱۲‬نفر جان باختند.

این اطلاعیه در ادامه توجه مردم استان فارس را به چند نکته جلب کرده و آورده است: مراسم تشییع پیکر پاک این شهیدان فردا ‪۹‬صبح ( سه‌شنبه) از محل حرم مطهر شاهچراغ (ع) انجام می‌شود که شایسته است بدرقه‌کنندگان این عروج ملکوتی باشیم.

در ادامه اطلاعیه نیز تاکید شده است: هرگونه اظهارنظر در مورد علت وقوع حادثه منوط به نظر کارشناسان مسوول ذیربط است.

این اطلاعیه به‌امضای مهندس سیدمحمدرضا رضازاده استاندارفارس و حجت‌الاسلام سیدمحمد انجوی نژاد رییس کانون فرهنگی رهپویان وصال رسیده است.

دانشگاه تمدن ساز - تمدن نوین اسلامی ایرانی



لازمه سخن گفتن از مفهوم «دانشگاه تمدن ساز» یافتن پاسخ درخور به سلسله سؤال هایی است که در پرتو آن بتوان به برداشت درست و شفافی از این واژه ترکیبی دست یافت. این سؤال ها می تواند از قرار ذیل باشد: تمدن چیست آیا تمدن به خودی خود ساخته می شود یا این که آن را می سازند آیا ساختن تمدن براساس طرح از پیش تعیین شده ای صورت می گیرد یا این که بدون برنامه قبلی و به تدریج ساخته شده شکل می گیرد به تعبیر دیگر آیا شکل گیری تمدن یک پروژه است یا یک پروسه آیا می توان از دستگاه ها، مؤسسات، ساختارها و نهادهای تمدن ساز سخن گفت در این میان نسبت و رابطه دانشگاه و تمدن سازی چه می تواند باشد آیا دانشگاه می تواند تمدن ساز باشد آیا تمدن سازی نیاز به نیروهای پیشرو  (Avant- garde) دارد تمدن سازی دانشگاه چگونه است سهم دانشگاه از تمدن سازی چقدر و چگونه می تواند باشد.

 
در تلاش برای ارائه تصویری از تمدن می توان گفت که تمدن پدیده ای چند ضلعی در زندگی اجتماعی انسان محسوب می شود که اضلاع مختلف آن را دین، علم، اخلاق، فلسفه، حقوق، ادبیات، معرفت شناسی، زیبایی شناسی، معماری، هنر، فن، اقتصاد و سیاست تشکیل می دهد. تمدن برآیند همه اینها در زندگی روبه تحول و تکامل انسان است. تمدن در همه اینها تجلی می یابد و اینها همه سازنده بنای عظیم و حجیم تمدن هستند. لذا هنگامی که از یک تمدن مشخص سخن گفته می شود، این معنا از پیش مفروض گرفته شده است که در آن تمدن ما با مجموعه های همگن، همساز، هم سنخ و منسجم از اجزای مختلف سخت افزاری و نرم افزاری زندگی جمعی انسان رو به رو هستیم. مجموعه ای که در آن باور عقیده ، علم ، اخلاق ، دین ، هنر ، فلسفه ، حقوق و ادبیات ، اقتصاد و سیاست در همخوانی، همگرایی و تعامل با یکدیگر ساختمان معنایی واحدی را شکل می دهد.


امروزه اهمیت دانشگاه در تاثیرگذاری بر تمدن ها تا بدان حد است که می توان به جرات ادعا کرد که بدون دانشگاه هیچ تمدنی ره به جایی نخواهد برد و دانشگاه های امروز از ستون های برپادارنده تمدن ها به شمار می آیند. دانشگاه به طور مستقیم و غیر مستقیم تاثیرگذار بر هنر ، فن ، اقتصاد ، سیاست ، ادبیات ، فلسفه و اخلاق و دین و بالاخره علم در مفهوم خاص آن است و این یعنی حضور دانشگاه در همه اجزای یک تمدن. دانشگاه کانون انباشت علم برای تمدن سازی محسوب می شود و صد البته هر علمی را توان تمدن سازی نخواهد بود. ساخت تمدن را علمی تمدن ساز لازم است. دانش تمدن ساز از ضروریات دانشگاه تمدن ساز و آن نیز از لوازم تمدن سازی است. البته روشن است که دانشگاه تنها مؤسسه تاثیرگذار بر تمدن و شکل گیری آن محسوب نمی شود. نهادها، مؤسسات و دستگاه های دیگر اجتماعی، فرهنگی و علمی نیز در شکل گیری و رشد و نمود و تعالی تمدن ها تعیین کننده اند.

با ظهور انقلاب مبتنی بر اسلام در ایران سال های ۵۶ و ۵۷ بار دیگر کشور در شکل دهی و احیای «جامعه اسلامی» همان تمدن اسلامی- ایرانی پیشقدم شده است . همچون چهارده قرن قبل، زمینه های شکل گیری تمدن نوینی پدید می آید که در آن فرهنگ و تمدن ایرانی یکی از پایه های اصلی است. 

ایران امروز چه به لحاظ داخلی و چه به لحاظ بین المللی در شرایطی قرار گرفته است که چاره ای جز تمدن سازی ندارد. ایران امروز در شرایطی قرار گرفته است که از عوامل شش گانه مؤثر در ساختمان هر فرهنگ و تمدن یعنی روش های معیشتی، شرایط اقلیمی، نژاد، روش های سیاسی، تاثیر پذیری یا رخنه تمدن های پیروز اکثریت قریب به اتفاق آنها را داراست. اگر عامل دین و عامل انسانی را به این عوامل بیفزاییم، آنگاه ایران در شرایط برجسته تر و حساس تری قرار می گیرد. امروزه اسلام احیا شده و نخبگان مصمم و روابط اجتماعی مستعد، شرایط تاریخی فوق العاده ای را برای احیای تمدن ایرانی- اسلامی آفریده است. بویژه اگر این سخن « توین بی» را بپذیریم که «ظهور تمدن، مرهون مشکلات و سختی هاست، نه نتیجه رفاه و آسانی». 

ایران امروز به علت دشمنی سرسختانه تمدن غالب غرب در یکی از سخت ترین شرایط و با دنیایی از مشکلات زنجیره ای آفریده شده در برابر خود قرار دارد. ایران خواسته یا ناخواسته وارد عرصه ای شده است که یا تمدن می سازد و می ماند و یا زیر فشار تمدن غالب غرب از پا درمی آید. ساخت تمدن نوین ایرانی- اسلامی ضرورت ایران امروز است. 

واژه «دانشگاه تمدن ساز» مفهوم اختیار شده برای نمایاندن تمام عیار الزامات سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران در حوزه آموزش عالی کشور، بویژه در عرصه فرهنگ است. به عبارت دیگر، اصطلاح دانشگاه تمدن ساز ترجمان ایران ۱۴۰۴ در آموزش عالی است که در آن جمهوری اسلامی ایران باید الهام بخش برای جهان اسلام بوده و به لحاظ علمی و اقتصادی رتبه اول را در منطقه از آن خود سازد. اگر این هدف دارای الزاماتی در حوزه های مختلف کشور باشد، در حوزه علوم، تحقیقات و فناوری بهره مند شدن از دانشگاهی تمدن ساز را می طلبد که بتواند با مشارکت در ساخت تمدن نوین ایرانی- اسلامی هدف سند چشم انداز در این حوزه را محقق سازد. «دانشگاه تمدن ساز» یعنی هدف غایی و بستر حرکت دانشگاه های ایران در ۲۰ سال آینده.
    
نویسنده: دکتر محمدباقر خرمشاد، معاون فرهنگی اجتماعی وزیر علوم

به نقل از روزنامه ایران