وضعیت مسلمانان امروز نظیر مسلمانان در آغاز جنگ حنین است که همگى از کفار شکستخوردهاند و در دست آنان اسیرند، هر چند میان مسلمانان امروز با مسلمانان دیروز اندک فرقى است، آنها را فتوحات پى در پى سرمست کرده بود، لذا دست از استقامت کشیدند، ولى ما را شکستهاى بىشمار ترسو و نومید کرده و دست از پایدارى کشیدهایم، مسلمانان دیروز، مردمانى قوى بودند و ایمان داشتند که اگر ساعتى به نبرد بپردازند، جلو شکست قطعى گرفته مىشود و گریختگان باز مىگردند، ولى ما مسلمانان امروز آن چندتن را هم نداریم، آنها به نیروى کفر به نظر بى ارزشى و بى اعتنایى مىنگریستند، از این لحاظ بىاستقامتشدند، ما به نیروى کفر به نظر عظمت مىنگریم، از این جهتبىاستقامتشدهایم، چرا خداى تعالى به ما نظر رحمت نمىاندازد و ما را به تاییدات خود مؤید نمىگرداند؟
همین آیه شریفه این پرسش را پاسخ مىدهد که: خداوند آرامش خود را بر مردم با ایمان فرستاد، ما ایمان نداریم. اگر در ما ایمان یافتشود خداوند نیز ما را تایید خواهد نمود، ما و کفار در بى ایمانى یکسانیم، فرق آن است که کفار برمبدا باطل خود پایدارى مىکنند، ولى ما بر مبدا حق خود استقامت نمىورزیم، روح تنبلى و تن پرورى سر تا پاى ما را فرا گرفته، تزلزل و دورویى در همه اعصاب ما نفوذ کرده است، از استقامت و فداکارى و ایمان و دیانت جز الفاظى به یادگار نمانده است، همگى رهسپار راه نابودى هستیم، بیمارى روحى ما به قدرى است که تشخیص ندادهایم که بیماریم تا در فکر درمان بشویم و در چاره درد خود بیندیشیم.
شاعرى مىگوید: «بىچاره آن کسى است که در فکر چاره نیست.»
ابدا در یاد خدا نیستیم، شاید طورى مورد سخط خداوند تعالى قرار گرفتهایم که خودش نام خود را از خاطر ما محو کرده است، خدا نکند که چنین باشد; زیرا اگر چنین باشد هم بر مرده و هم بر زنده باید گریست، مردگان ما به آتش عذاب الهى در جهنم مىسوزند و زندگان ما در دنیا در آتش مذلت و فقر و مسکنت و بىچارگى مىگدازند.
برگرفته از کتاب(( استقامت)) اثر آیة الله سید رضا صدر؛ به اهتمام سید باقر خسروشاهى