اتحاد ملی و انسجام اسلامی

و اعتصموا بحبل الله جمیعاْ و لا تفرقوا

اتحاد ملی و انسجام اسلامی

و اعتصموا بحبل الله جمیعاْ و لا تفرقوا

گفتمان مهدویت ، محور وحدت


نویسنده: آیت الله دری نجف آبادی

موضوع مهدویت در میان تمام ادیان و مذاهب به نوعی مورد اشاره و تاکید قرار گرفته و نقطه مشترک همه آنها بشمار می رود. در دین اسلام نیز مهدویت، اعتقاد اصلی شیعیان بشمار می رود اما در عین حال اهل سنت نیز بدان عقیده مند هستند، بطوری که احادیث فراوانی در مجامع روایی آنان یافت می شود که به این موضوع پرداخته است. در مقاله حاضر نویسنده با اشاره به این نکته که گفتمان مهدویت عاملی برای وحدت فرق اسلامی شیعه و سنی است، نکاتی را درباره این موضوع یادآور شده که با هم آن را از نظر می گذرانیم.

اصل موضوع مهدویت و امام منتظر و انتظار فرج و تحول عمیق و گسترده جهانی و ظهور عدالت گستری و تحقق وعده الهی و وعده پیامبران عظیم الشان الهی و قرآن کریم و ائمه هدی علیهم السلام و تحقق آرمانهای ریشه دار عدالتخواهانه و آزادیخواهانه جوامع بشری و سیر تکامل جوامع انسانی از لحاظ عقل و منطق و عقلاو خردمندان و متدینین به ادیان الهی و پیروان اسلام عزیز و امت خاتم الانبیاء(ص) جای ابهام و تردید نبوده و نیست و شواهد و قرائن عقلی و نقلی و تاریخی و تجربی کاملاآن را تایید نموده و بر آن دلالت دارد.
البته مقتضای حکمت بالغه الهی و وعده های قطعی خداوند و نیاز قطعی بشریت به مصلح کل و عدالت جهانی نیز قابل تردید و اشکال نمی باشد؛ مقتضای قاعده لطف و وصول جوامع بشری به عالیترین درجه کمال و بروز و ظهور استعدادها و به فعلیت رسیدن قوای کمالی انسانها و رشد و پویایی معنوی و اخلاقی و وصول به حیات طیبه در این جهان نیز قابل انکار و ایراد نمی باشد.
مقتضای سنن لایتغیر و لایتبدل الهی نیز چنین است.
ادله و شواهد عرفانی و فلسفی نیز این امور را تایید می نماید.
بعلاوه روایات فراوان وارده از اهل بیت علیهم السلام و روایات وارده در کتب اهل سنت نیز در این خصوص خارج از حد تواتر است و در اصل موضوع، برای کسی جای تردید و شبهه باقی نمی گذارد.
از جمله در کتاب شریف کنزالعمال در ج14 قریب 60روایت درباره امام عصر(عج) نقل نموده و احادیث 38651تا 3909 درباره حضرت مهدی(عج) به این موضوع اختصاص یافته است. 

 

یا سیوطی در ج2 از کتاب الحاوی للفتاوی در 40حدیث از حافظ ابونعیم نقل نموده و بعد می گوید من نیز بدان اضافه کرده ام و جمعا قریب 265 حدیث در این باره نقل نموده که از آن جمله است ]که از قول رسول اعظم(ص) نقل شده:
    1- «المهدی منا اهل البیت یصلحه الله فی لیله »    مهدی از ما خانواده اهل البیت(ع) است و خداوند امر او را در یک شب اصلاح می فرماید:
    2- «المهدی منا اجلی الجبین اقنی الانف یملاالارض قسطا و عدلابعد ما ملئت ظلما و جوراً»    مهدی(عج) از ما خانواده است. پیشانی او و بینی او کشیده و زیبا است.
    زمین را پر از عدل و داد می کند پس از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد.
    3- «المهدی من عترتی من ولد فاطمه»    مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه است.
    4- «نحن سبعه من ولد عبدالمطلب ساده اهل الجنه انا و حمزه و علی و جعفر و الحسن و الحسین و المهدی» ما هفت تن از فرزندان عبدالمطلب هستیم که سادات اهل بهشت هستیم. من و حمزه و علی و جعفر و حسن و حسین و مهدی(عج)
    5- در پایان پس از آنکه حدیثی را نقل نموده که در آن آمده است «ولامهدی الاعیسی بن مریم» می فرماید: «والاحادیث فی التضیص علی خروج المهدی من ولد فاطمه اصح من هذا الحدیث فالحکم بهادونه» احادیث در نص و تصریح براینکه مهدی موعود که خروج و قیام خواهد کرد از عترت آن بزرگوار و از فرزندان فاطمه(س) است صحیح تر از این حدیث است. پس بر اساس آن احادیث حکم و قضاوت خواهد شد نه این حدیث که تاب مقاومت به آن احادیث را ندارد.
البته در مباحث حدیثی مانند هر موضوع دیگر ممکن است احادیث ضعیف و یا خبر واحد و یا مخدوش از لحاظ سند و یا دلالت و یا جهت صدور و یا مجعول و مانند آن یافت شود لیکن مجموع احادیث این باب به چندین هزار می رسد و جای ابهام و تردید در امهات مسائل برای کسی باقی نمی گذارد.
البته این صاحبنظران حدیث شناس و علماء فن و فقها و اصحاب معرفت هستند که باید به نقادی و اظهارنظر بپردازند و نه هر کس که خود را فقیه و محدث و فیلسوف بداند چه اگر کسی می خواهد حرف فلاسفه و ارسطو و افلاطون و ابن سینا و خواجه نصیر الدین و شیخ طوسی و علامه حلی و شیخ انصاری(رض) را رد کند خود باید این چنین باشد و فیلسوفان باید به نقد فلسفه و مکتب های فلسفی و فیلسوفان دیگر بپردازند، نه آنکه قلندری نمی داند خود را در زمره قلندران جا بزند و ادعای فیلسوفی کند. 

نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آینه دارد سکندری داند

 متاسفانه در موضوع امام زمان(عج) بسیاری به نقد و ایراد یا اتهام و ادعا پرداخته اند و غالباً راه افراط و تفریط پیموده و سخن از موهوم بودن و یا ضعف روایات و یا مخالفت با عقل و یا سوءاستفاده مدعیان و مانند آنها گفته اند که چه بسا برخی از ادعاها قابل توجه باشد و طرح موضوع و مسائل مربوط نباید زمینه ساز سوءاستفاده مدعیان دروغین مهدویت شود و یا نباید به مطالب ضعیف و خواب و مانند آن استناد شود و یا در جمع روایات باید تامل و تدبر لازم مبذول گردد تا بهانه دست دشمنان داده نشود. لیکن اگر طلای ناب نبود مطلامعنا نداشت. و اگر صدق در عالم نباشد کذب مفهوم نخواهد یافت؛ بنابراین خود این ادعاها و اتهامات بهترین دلیل بر حقیقت و حقانیت موضوع است. 
در موضوع خداشناسی و پیامبرشناسی نیز از اول عالم تا امروز و تا قیامت چه بسا ارباب شبهه وجدل و هواپرستان و قدرت طلبان به مبارزه و مجادله برخاسته اند و لیکن اینهمه، دلیل بر نفی نمی شود. بلکه نشاندهنده یک حقیقت الهی است که باید در کشف و وصول پاک دقت لازم مبذول گردد. 

البته این قبیل نویسندگان و قلم بمزدان غالباً نه از روی اعتقاد به مبنا و مسائل و نه شناخت صحیح و نه روشمندانه و حکیمانه به نقد و بررسی می پردازند بلکه بیشتر بدنبال القای شبهه و ذهنیت های منفی بوده و می خواهند ذهنیت خود را حتی بر روایات و ادله تحمیل نموده و نظرات و عقائد خود و یا ادبیاتشان را بر جامعه اسلامی القاء نموده و یا ایجاد شبهه و اختلاف نموده و سنگ بنای تفرقه افکنی و فتنه گری راه بیندازند. 

و با استناد به بعضی روایات ضعیف و یا نقاط ضعف و یا عملکردها و گفته های قابل نقد و یا تفسیرهای غلط و غیرفنی و غیرکارشناسی عقده گشائی نموده و به دروغ پراکنی و تخریب و تفتین بپردازند.
به طور مثال در یکی از این نوشته ها آمده که موضوع اعتقاد به مهدویت و امام غایب(ع) و نیابت از آنحضرت و ولایت فقیه عمود خیمه خرافات روحانیت شیعه است؛ پیداست این سخن دشمنان اسلام و قرآن است و دروغی بیش نیست و کسانی که با مبانی عمیق اعتقادی و کلامی وعقلانی و فقهی شیعه و بلکه اسلام آشنا باشند هرگز بخود اجازه نمی دهند که چنین تهمتهای ناروائی را به بزرگان اسلام و اولیا خداوند بزنند. 
جالب آنست که این قبیل قلم به دستان اصل موضوع را پذیرفته و آنرا قابل انکار ندانسته و صرفاً اختلاف در خصوصیات دارند که آنهم یک موضوع نقلی بوده و باید طبق معیارهای علمی و اسناد و مدارک معتبر و روشمند به حلاجی و نقد و بررسی پرداخت و از پیش داوری یا قضاوتهای نابجا و اتهام و تفسیرهای غلط و ساختگی جدا پرهیز نمود. 
این نکته را نیز باید یادآور شد که موضوع امام زمان(عج) یک امر غیبی و الهی است و از اراده و اختیار انسانها خارج است و آیه شریفه «الذین یومنون بالغیب» با آن حضرت تفسیر شده است و بنا نیست همه اسرار کاخ آفرینش در اختیار ما قرار گیرد و ما بتمامی خزائن غیب و شهود واقف گردیم و در یک چنین موضوعی که یک طرف آن ادله قطعی نقلی اقامه شده و عقل و شواهد دیگر آنرا تایید می نماید و یک طرف، بعد غیبی و ملکوتی دارد و از حیطه اراده و اختیار انسانها خارج است؛ ما نباید بر اثر جهل و یا هوای نفس و یا محدودیت ادراکات، دست به انکار و لجاج بزنیم و اصل موضوع را زیر سؤال ببریم؛ در اینجا عقل و نقل و قرآن و سنت و وحی و برهان و شهود و عرفان با یکدیگر انطباق کلی و اصولی دارند. 
نکته دیگر که از بیانات نورانی ائمه معصومین(ع) درباره معاد و مانند آن و یا درباره پیامبر(ص) استفاده می شود اینکه ما بر مبنای احتیاط و احتمال و واقعیت این امور، به ادای وظیفه و تکالیف می پردازیم و با فرض صحت، وظائف مربوط را به نحو احسن انجام می دهیم؛ پس اگر ما مصاب بودیم و مسائل آنچنان که تصور می کردیم و یا اعتقاد داشتیم به وقوع پیوست که «نعم المطلوب» و الاما ضرر نکرده ایم لیکن اگر تمامی این حقایق رخ نمود آنان که با پای انکار و عناد و لجاج و مخالفت حرکت کرده اند چه پاسخ خواهند داد؟!!
    
به نقل از روزنامه کیهان