شکى نیست که هدف نهضتسید جمال الدین حسینى-پیشواى بزرگ آزادیخواهى در شرق و فیلسوف سیاسى و اجتماعى شیعه و مصلح دنیاى اسلام و بیدارگر اقالیم قبله-ایجاد پایگاه ضد استعمارى بود در شرق و ایجاد اتحاد میان مسلمانان و تشکل امت قرآن در برابر استعمار و نجات ایران و ایرانى به خصوص،چنانکه خود،در این باره،مىگوید:
اگر چشم من،در او،خیر عباد الله نباشد کور باد بهتر است. و اگر دستم براى سعادت مخلوق نکوشد از حرکتباز ماند. و اگر پایم در راه نجات امت محمدیه قدم نزد شکسته شود. این است مذهب من و این است مشرب من و امید آن دارم که جناب جلالت مآب اجل،به قدر اقتدار خود،در خیر ایرانیان مسکین فلک زده بکوشند... (۱)
...مرا در این جهان،چه در غرب باشم و چه در شرق،مقصدى نیست جز آنکه در اصلاح دنیا و آخرت مسلمانان بکوشم. و آخر آرزویم آن است که چون شهداى صالحین خونم در این راه ریخته شود...این همه را نوشتم[درباره چگونگى تبعید او و شکنجههایى که بر او رفته بود]،تا اینکه بدانید این مصائب همه بر بدن من وارد آمد،ولى در همه این حالات،روح من مسرور بوده و هست و خواهد بود.و بلا شک بعضى ایرانیان خواهند دانست که من براى اصلاح احوال صورى و معنوى ایشان تا هر درجه ایستادگى دارم... سید جمال الدین خود،درباره اهمیت هدف خویش و موضع دشمنان و پایدارى خود،چنین مىگوید:
...بلى باید وقایع زمان گذشته و حال،در هر چیز،مشابه باشد.چون اشرار همگى-اگر چه در ازمنه مختلفه به عالم وجود قدم نهند-از یک شجره خبیثه مىباشند و اعمال و اقوالشان همیشه مشاکل و مماثل بوده است.و سنت الهیه هم در عالم خلق،على الدوام،بر نهج واحد بوده و خواهد بود.اکنون باید منتظر عجایب قدرت الهى شد.من حق نصیحت دینیه را به جا آوردم و در سلوک طریق حق،خوف و جزع که لازمه غالب نفوس استبه خود راه ندادم،و به سبب اوهام باطله،از انذارات دم نبستم.
ما در کوچهها سرمان را از خجلت نمىتوانیم بلند کنیم.رجال و زعماى قوم ما،دست انگلیسىها را مىبوسند.
اى خواننده!اگر از وضع سپاه و لشکر ما بپرسى،همین کافى است که بگویم ژنرال وود انگلیسى،رئیس کل قواى مملکت مصر مىباشد.و او را براى اضمحلال و محو کردن ما فرستادهاند.دست فرزندان مصرى را در قاهره و اسکندریه از کارها کوتاه و به جاى آنان افراد انگلیسى گماردهاند...چون مسلمانان هند،با کثرت عددشان،غالبا اصحاب مکنت و ارباب غنا و ثروت مىباشند،و در اسلامیتبغایت ثابت و پایدار و در حمایت دین و ملت،با ضعف اجسادشان جان نثار...در جمیع جوامع بلدان مشهوره آنها،با وعظهاى دلنشین و احادیثخیر المرسلین،در کانون درون آنها آتش افروزم...و صداى«یا لثارات الاسلام»بلند کنم...و علم اتحاد اسلامیه را بر دوش و به محاربه دینیه در آن بلاد نیز خروش برآورم... (۲)
این بود که استعمار و استعمارگران،در برابر این نهضت وسیع و همه گیر،که به سراسر سرزمینهاى اسلام کشیده شد،سخت مقاومت کردند و در صدد برآمدند تا آثار این جنبش فکرى عظیم و تحرک اجتماعى و اصلاحى و مقاوم را از میان ببرند.در زمان خود سید تا توانستند او را تبعید و شکنجه و آزار کردند، (۳) و به تهمتهایى که هیچ کم خردى نیز،آنها را در حق شخصیتى و عالمى و مصلحى قرآنى و فیلسوفى مسلمان و علوى و حسینى چونان سید جمال الدین نمىپذیرد متهمش ساختند،و یاران و همفکرانش را سر بریدند، (۴) و خود او را معلوم نیستبه چه صورت تلف کردند. (۵) همین اندازه معلوم است که نگذاشتند احدى مجلس ترحیمى براى درگذشتیکى از بزرگترین مردان تاریخ و مجاهدان اسلام بگیرد،و جزوه قرآنى براى یکى از سرسخترین حامیان قرآن بخواند،و یادى از شهادتیا در گذشت-یکى از رشیدترین فرزندان حسین«ع»بکند.با اینکه در خور بود که از شخصیتى چون سید جمال الدین اسد آبادى،به عنوان یکى از مفاخر بزرگ شرق و اسلام و یکى از ارکان استوار عدالت و فضیلت انسانى،بزرگداشتى به جاى آورند چونان خود سید عظیم و بزرگ و طنین افکن...لیکن چه کسى این کار را مىکرد؟و از چه کسى چنینانتظارى مىرفت؟همان قدرتهاى سفیهانه و ددمنش که همواره چون ابرى شوم و دیر گذر،در برابر آفتابهاى حقیقت و فضیلت ایستادهاند،و حتى از بردن نام اینگونه رادمردان بزرگ جلوگیرى کردهاند.اینان از سید تجلیل مىکردند و مصیبت درگذشت او را بزرگ مىداشتند؟یا روشنفکران که جز اظهار نظر و تظاهر کارى نمىکنند،و ترس جان و نان،عقاید و افکارشان را نیز تحت الشعاع قرار مىدهد؟یا تودهها که سررشتهداران نگذاشتهاند سر از چیزى در آورند،و مطلبى را درستبفهمند و مردى را درستبشناسند،تودههایى که همینگونه قدرتها روزى توانستند به خورد آنان بدهند که على بن ابیطالب نماز نمىخواند،و سر حسین بن على سر مردى خارج از دین است!و...
بارى،به گفته استاد سید محمد محیط طباطبائى:
وقتى این خورشید فروزان عالم اسلام،در افق تاریک اسلامبول غروب کرد و در گورستان«مشایخ»آن شهر،بى سر و صدا و بى نشان،به خاک سپرده شد،گویى روزگار مىخواست انتقام کوششهاى او را بر ضد مصالح و منافع فرزندان کامکار شرق و غرب خود،از او بگیرد و پردهاى از خاموشى وفراموشى بر نام او فرو افکند.چنانکه در قاهره مصر،مانند در سعادت آستانه،کسى از ارادتمندان و دست پروردگان مکتب افاده او جرئت نکرد که مجلس ختم و ترحیمى،به یاد سید جمال الدین بر پا کند،همانگونه در تشییع جنازه او،جز چند تن مامور ضبطیه و یکى دو تن از خواص اصحاب عبد الحمید که آشناى سید هم بودند دیگرى شرکت نداشت.اما در همدان و تبریز و تهران،صرف انتساب به او کافى بود که شخص را، حداقل،در سیاهچال زندان بیفکند،آن هم به فرض اینکه از تیغ دژخیمان استبدادى بتواند جانى به در برد... (۶)
اینگونه بود.و پس از مرگ او نیز اقداماتى صورت گرفت.این اقدامات به طور وسیع در چند جهت ادامه یافت.تاکنون نیز مىنگریم که زبان و خامه استعمار علیه او مىگوید و مىنویسد.و غرض اصلى و عمده این است که مسئله اتحاد مسلمانان و بیدارى ملل شرق،که هسته مرکزى آرمانها و تعلیمات سید جمال الدین و سر لوحه مقاصد او بود،پا نگیرد و این خطر عظیم استعمار را تهدید نکند.من در اینجا-به مناسبتبحثى که دارم-تنها به یک جهت،از آن چند جهت،اشاره مىکنم.
سید جمال الدین،در راه هدف بزرگ (اتحاد مسلمین) سفرها کرد،خطابهها خواند،مقالات بسیار انتشار داد.و در این مقصد،با عزم راسخ و قدرت منطق و شور ایمان و حماسه عظیمى که داشت تا آنجا موفق گشت که در شخصیتهاى بزرگ و متفکران آن روز جهان اسلام تاثیر بگذارد و هدف خویش را تجسم دهد.به عنوان نمونه باید یاد کرد که مفتى بزرگ مصر،شیخ محمد عبده،در سلک شاگردان سید در آمد و همکار و همگام او شد.و روزى بر«نهج البلاغه»شرح نوشت. (۷) و چاپ کرد،و حتى«خطبه شقشقیه»را جزء خطب امام دانست.و با چنین دیدى،نهج البلاغه را به سراسر سرزمینهاى عرب و اسلام سرازیر کرد،به طورى که تاکنون بارها نهج البلاغه،در کشورهاى اهل تسنن چاپ شده است و استادان و محققان اهل سنت،آن را،به صور گوناگون،با حاشیه و شرح-با حفظ همان متن و عین انتقادات و اعتراضاتى که از ناحیه امام بر دستگاه خلافتشده است-چاپ کردهاند.و اینهمه،دنباله همان کار شیخ محمد عبده است.
بارى این ایجاد رابطه اسلامى و مقدمات تفاهم،که به دستسید جمال الدین نقشى راستین پذیرفت،استعمار را واداشت تا از راه قلم و تالیف نیز به کار افتد و بکوشد تا رشتههاى سید را پنبه کند،و آثار خوب افکار او را محو سازد،و آن وحدتى را که سید تا مراحل چندى به پیریزیش توفیق یافته بود،دوباره،به دو گانگى و اختلاف مبدل نماید.البته در این مقصود، توفیق کامل نصیب آنان نگشت.زیرا ملل اسلام روز به روز درباره وحدت اسلامى و دیگر مسائل جهان خود حساسیتبیشتر یافتهاند.اما بیگانگان-چنانکه گفتیم-به کوشش برخاستند،و در این منظور از پاى ننشستند.از این رو دو گروه را برانگیختند:گروهى خریده شده و مزدور،و گروهى معاند،یا سفیه،یا بى اطلاع از مبانى مذهب و تاثیر فرهنگ مذهبى در جوهر اجتماع و عنصر مقاومت.و این دو دسته را مامور کردند تا کتابها و مقالاتى بنویسند در توهین به شیعه و مقدسات شیعه و گاه تکفیر شیعه،آن هم یکى پس از دیگرى،و در نواحى مختلف کشورهاى اسلامى،و با موضعگیریهاى متفاوت،که در صفحات پیش نیز به این مسائل اشاره کردیم.در همین ایام نیز مىنگریم که دنباله این خیانت رها نشده است،و پس از آنهمه تحقیق و تفاهم از سوى علماى بزرگ اسلام،سنى و شیعه،باز گاه در ایام حج،مزدوران استعمار، با نوشتن و پخش رسالاتى در حمله به شیعه،به دشمنان حج و قبله و قرآن مدد مىرسانند... هر کس این کتابها را خوانده باشد و جو انتشار و وقت انتشار آنها را بداند مىفهمد که ما چه مىگوییم،و مىفهمد که کسان و کتابهایى را که ما مورد تجلیل قرار مىدهیم چه کردهاند.
یادآورى
در اینجا لازم استیاد شود که برخى از کسانى که در صد سال اخیر،در جهان اسلام،خود را جزو مصلحان به شمار آوردهاند،چه بسا از مهمترین مبادى فرهنگى یک مصلح اسلامى عارى بودهاند.از این گروه استسید محمد رشید رضا (1282-1354 ق) ،که زرکلى نیز او را به عنوان«احد رجال الاصلاح الاسلامى» (۸) نام برده است.این«مصلح»،هنگامى که به مسائل مهم مربوط به امامت و فلسفه سیاسى در اسلام و جریانات شیعه و تاریخ شیعه مىرسد،به صورت انسانى جلوه مىکند بى اطلاع،یا مغرض،یا غیر مصلح.شخصى که در دنیاى اسلام،در صدد اقدامات روشنفکرانه و ضد استعمارى بر مىآید،باید اطلاعات وسیعى در مورد تاریخ و جغرافیاى انسانى و اقتصادى اقوام مسلمان داشته باشد،فرهنگهاى اقلیمى اسلام را بشناسد، از مذاهب و اعتقادات و ارزشها و فداها و جهادهاى فرقههاى اسلامى با خبر باشد،ارج آنها را بداند،پاکدل و گشاده سینه و وسیع اندیش باشد،به ارزشهاى فرهنگى و غناى انسانى اقوام مختلف مسلمان به چشم احترام بنگرد،در تعبیر از حد ادب نگذرد،در مناقشات جانب یگانگى را رها نکند،و برادران اهل قبله را یکسان بیند.از اینجاست که سید جمال الدین اسد آبادى مىکوشد تا وطن و مذهبش درست معلوم نباشد،و از اینجاست که شیخ محمد عبده-چنانکه گذشت-بر«نهج البلاغه»شرح مىنویسد و آن را منتشر مىکند،تا از راههاى گوناگون میان فرق اسلام تفاهم پدید آید.اما کردار رشید رضا به عکس این است.او اولا،از تاریخ و فقه و حدیث و موقعیت اسلامى رجال شیعه بىاطلاع است.ثانیا،در هر مناسبتى اختلافات مذهبى را دامن مىزند و در مورد شیعه اظهاراتى مىکندحاکى از بىاطلاعى او از فرهنگ اسلامى شیعى،و بى مبالاتى او در باب ایجاد تفرقه و دامن زدن به آتش اختلافات، صرف نظر از بى ادبیها و تعبیرهاى نامناسب او نسبتبه رجال اسلام.
و این چگونگى،براى کسى که خود را در شمار مصلحان دینى مىبیند و پیرو مکتب سید جمال الدین و شیخ محمد عبده مىداند،هیچگاه شایسته نیست.نمونه آنچه گفتیم،سخنان و نسبتهاى نادرست و بىماخذ اوست در حق شیعه،در کتاب«السنة و الشیعة».از اینجا مىتوان حدس زد که آنچه از اینگونه مطالب در تفسیر«المنار»نیز آمده است،کار رشید رضاست نه شیخ محمد عبده.بنابراین رشید رضا،بیشتر،در شمار یک داعى قومیت عربى جاى دارد تا یک مصلح اسلامى.
پىنوشتها:
۱.«نقش سید جمال الدین...»،ص 187.
۲.«نقش سید جمال الدین...»،ص 187 و 189 و 194 و 195 و 246 و 274 و 277.سفارش مىکنم به همه که این کتاب را بخوانند.سراسر آن سودمند و آموزنده است.در ملحقات کتاب چند تا از نامههاى سید آمده است:
نامهاى به ناصر الدین شاه.
نامهاى به حاجى امین الضرب (هدف من) .
نامهاى دیگر به امین الضرب (علم در بین مردم جاهل) .
نامهاى دیگر به وى (چگونه مرا تبعید کردند.)
نامهاى دیگر به وى (تهمتهاى ناروا) . !نامهاى به رهبر شیعیان،میرزاى شیرازى.
نامهاى به علماى ایران (حملة القرآن) .
نامهاى به جوانان مصر.
نامهاى به رئیس دولت عثمانى.
آخرین نامه از زندان بابعالى-اسلامبول-به هم مسلکهاى ایرانى و چند نامه دیگر.
۳.همان کتاب،ص 192:«چگونه مرا تبعید کردند؟».
۴.همان کتاب،ص 166-176:«شهداى راه آزادى».
۵.همان کتاب،ص 281،نیز کتاب«قصههاى استاد»،ص 20:«شهید راه اسلام و آزادى».درباره شهادت سید،مؤلف«تاریخ بیدارى ایرانیان»چنین مىنویسد:
«مرحوم سید جمال الدین اسد آبادى را...از زاویه مقدسه حضرت عبد العظیم،با آن حال فظیع و بى احترامى،اخراج و تبعید و بالاخره مسمومش نمودند».ج 1،ص 41.
۶.همان کتاب،ص بیست و پنجم.
۷.بجز تالیف کتاب«کلمات الامام»،با مقدمهاى شامل تعریفى عظیم از«نهج البلاغه»،و تالیف کتاب«مقتبس السیاسة»،در شرح عهد نامه مالک اشتر و سیاستحکومتى امام على بن ابیطالب«ع».
۸.«الاعلام»،ج 6،ص 361.
بیدارگران اقالیم قبله، محمد رضا حکیمی
| ||
این انقلاب درجامعه بشریت تأثیرات خاص خود را داشته که میتوان از این حیث، به تأثیرات عمیق آن در جمعیت مسلمان جهان اشاره داشت که با بیداری مسلمانان، سبب تجدید حیات اسلام و توسعه آن در جهان شده است.
منیره نوبخت، رئیس شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) به بررسی تأثیرات انقلاب اسلامی بر افکار عمومی جهان پرداخت و اظهار کرد: مهمتریت تأثیر این انقلاب در افکار عمومی، ایجاد یک باور جهانی، نسبت به اقتدار و توانمندی ایران است که تدریجاً به علت آنکه در عصر و زمان خود واقعه عظیمی بوده، ایجاد شده است. نوبخت ادامه داد: علیرغم اینکه انقلاب اسلامی ایران، واقعه بزرگی بود، شاید در باور جهانی، ادامه این راه با این قدرت متصور نمیشد؛ به نوعی مشابه این حرکات نیز در سطح پایینتری، انجام شده بود که در زمان وقوع خود مهم بود ولی با آن اهمیت نتوانست ادامه یابد. وی گفت: وقوع انقلاب اسلامی ایران، امر مهمی بود که توجه جهانیان را به خود جلب کرد و این واقعه مهم تاریخی، مسیر قریب به سی سال را، با اقتدار طی کرد و گذر زمان تنها به کارآمدی آن افزود تا به نظامی مقتدر و بیبدیل در جهان و در زمان حال تبدیل شد. نوبخت معتقد است این انقلاب در گروههای دیگر جامعه بشریت هم تأثیرات خاص خود را داشته که میتوان از این حیث، به تأثیرات عمیق آن در جمعیت مسلمان جهان اشاره داشت که با بیداری مسلمانان، سبب تجدید حیات اسلام و توسعه آن در جهان شده است. رئیس شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان خاطرنشان کرد: این انقلاب در آن گروه، طیف و در بین صاحبان اندیشهای که به دنبال تحقق عدالت و مبارزه با ظلم و در رأسش استکبار هستند، باور وقوعپذیری این واقعه را ایجاد کرده است. وی یادآور شد: مبارزه با استکبار و عوامل ظلم، امروز در جهان یک حرکت غیر قابل انکار تلقی نمیشود و عدالتخواهان جهان با وقوع انقلاب اسلامی اثبات کردند که مبارزه با ظلم در جهت استقرار عدالت، شدنی است و مبارزه را انجام دادند و به نتیجه رسیدند. این فعال سیاسی در ادامه شرط پویایی و تحقق این انقلاب را مورد بررسی قرار داد و افزود: انقلاب اسلامی ایران، حقیقتاً توانسته است اهداف خود را خیلی خوب محقق کند، سرنگونکردن رژیم سیاسی منحرف حاکم بر جامعه اسلامی، استمرار یک نظام سیاسی صالح سالم، توسعه و اثبات ناکارآمدی نظامهای سیاسی دیگر موجود جهان، از جمله مهمترین اهداف انقلاب اسلامی بوده که خوشبختانه در دو بعد ملی و بینالمللی تحقق پیدا کرده است. این فعال سیاسی عنوان کرد: آنچه مسلم است، آنست که از میزان اعتقاد و باور ملت ما برای پیگیری انقلاب کاسته نشده و مهمترین عاملی است که ما را نسبت به آینده امیدوار میکند تا بتوانیم با قاطعیت پیشبینی کنیم که اهداف محققنشده هم در آینده نزدیک محقق خواهد شد. نوبخت، حضور در راهپیمایی 22 بهمن را، برگزاری جشنی ملی به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی دانست و گفت: مردم ایران با این نگاه در مراسم 22 بهمن حضور همگانی مییابند و در جشن ملی پیروزی انقلابی که هر سال عظیمتر برگزار میشود، شرکت میکنند. رئیس شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان بیان کرد: اعلام جهانی استمرار راه در ایران، هدف دیگری است که مردم آگاهانه با شرکت در این مراسم دنبال میکنند و بر جهانیشدن این حرکت و حرکتهای اسلامی و عدالتخواهی دیگر تأکید دارند. این فعال سیاسی تأکید کرد: ما یقین داریم برگزاری مقتدرانه این مراسم در ایران، سبب شادی عدالتخواهان بسیاری در جهان خواهد شد. |
|
رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها، هویت اسلامی ملت ایران را مانند شجره طیبهای دانست که شاخهاش به سمت بالا میرود و خاطرنشان کرد: سه دهه از وقوع انقلاب این واقعیت را به اثبات رساند که هویت ما موج نیست که مدتی بعد فرود آید. در این مراسم حجتالاسلام محمدیان، رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، ضمن تبریک ایام دهه فجر، انقلاب اسلامی را بزرگترین نعمت خداوند بعد از نعمت اسلام و تشیع دانست و گفت: ابعاد وجودی انقلاب تمام جامعه را تحت تأثیر قرار داده است و شکر آن کار بزرگی است. حجتالاسلام محمدیان در مورد ویژگیهای انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: انقلاب اسلامی مانند آینهای شفاف، واقعیتها را انعکاس داد، از جمله این واقعیتها هویت اسلامی میباشد و آن هم هویتی با قرائت شیعی و اهلبیت. یک قرن قبل از انقلاب اسلامی، معتقدان به تمدن غرب تلاش کردند هویت اسلامی ملت ما را تغییر دهند. وی وقوع انقلاب اسلامی را خط بطلانی بر تلاشهای غرب اعلام کرد و گفت: آنها فکر میکردند انقلاب موج است که دورهای اوج و زمانی فرود خواهد داشت و منتظر بودند فواره انقلاب فرو نشیند، اما پیروزی انقلاب تلاشهای واهی آنها را نقش بر آب کرد. رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها، هویت اسلامی ملت ایران را مانند شجره طیبهای دانست که شاخهاش به سمت بالا میرود و خاطرنشان کرد: سه دهه از وقوع انقلاب این واقعیت را به اثبات رساند که هویت ما موج نیست که مدتی بعد فرود آید. وی تقابل امروز در دنیا را تقابل بین هویتها خواند و افزود: گرچه ثروت، علم و قدرت در مجموعهای به نام غرب جمع شده است، اما تقابل امروز از نوع مادی و نظامی نیست، بلکه تقابل هویتها است و در این میان هویتی پیروز میشود که اصالت بیشتری داشته باشد. محمدیان با اشاره به تفکر غربیها که دین عامل عقبماندگی ملتهای اسلامی است، گفت: آنها تبلیغ میکردند، اگر غرب موفق شده به دلیل کنار زدن دین بوده است، از این ابزار استفاده زیادی شد تا ملتهای اسلامی را مرعوب پیشرفتهای خود کنند. وی انقلاب اسلامی را موجب حیات دوباره دانشگاه دانست و افزود: دانشگاه نقطه ضعفی که قبل از انقلاب تبلیغ میکردند به نقطه قوت تبدیل کرد و به این باور رسید، که در پرتو دین میتوان پیشرفت هم کرد و امروز در جهان اسلام ایران طرفداران زیادی دارد، وقوع انقلاب اسلامی هویت جهان اسلام را به آن بازگرداند. حجتالاسلام محمدیان، دانشگاهها را مهد معنویت در کنار پیشرفت خواند و گفت: بهترین نمازجماعتها، برنامههای معنوی، اعتکافها و ... در دانشگاهها صورت میگیرد، این برنامهها نمادی از آن معنویت اصیل و دینمحور در دانشگاهها است، هر چند هنوز در آغاز راهیم. وی با اشاره به وظیفه سنگین دانشگاهها در بازگشت بشریت به یاد انبیاء گفت: این بازگشت با وقوع انقلاب و حرکت ملت آغاز شده و دانشگاه در این میان وظیفه بزرگی بر دوش دارد و همه اعتراف میکنند، عصر آینده عصر دین است. رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، در پایان آیتالله عمید زنجانی ریاست قبلی دانشگاه تهران را از شاگردان برجسته امام (ره) تأثیرگذار، محققی توانا در فقه و حقوق اسلامی دانست و از زحمات ایشان تشکر و برای فرهاد رهبر، ریاست جدید دانشگاه تهران آرزوی موفقیت کرد. |
آنچه که ما در سابق دچارش بودیم،بدترین نوع اسارت و بندگى بود، نه تنها در مسایل اقتصادى ما را وابسته کرده بودند بلکه در سایر زمینهها، آنها بودند که براى ما تعیین تکلیف مىکردند .
امام در همان اوایل اقامتشان در پاریس، مکرر در اعلامیههایى که به ایران می فرستادند، مردم را تشویق به کشاورزى و به خصوص کشت گندم می کردند و می دانیم که این فرمان تا چه حدمؤثر واقع شد، به خصوص که به لطف خدا، امسال، سال بسیار پر برکتىبود.
ببینید وقتى کشورى می خواهد روى پاى خود بایستد، خودشبراى خودش تصمیم بگیرد، می تواند با یک همت مردانه قید وبندهاى بندگى را پاره کند. امسال شاید همین ایرانى که گندمش را از امریکا وارد می کرد بتواند به خود کفایى برسد و دور نیست آنروزى که با همت مردم این سرزمین،مملکت ما بتواند در همه زمینهها روى پاى خودش بایستد و بىنیاز از غیر شود.
یادتان می آید که مردم در تظاهرات چه شعار با معنایىمی دادند؟ استقلال،آزادى،جمهورى اسلامى. این نشانه این است که یک ملت می خواهد مستقل باشد. می خواهد از نظر سیاسى خودشبراى خودش تصمیم بگیرد. از نظر علمى خودش براى خودشطرح ریزى کند، خودش براى اقتصاد خودش نظر بدهد. و بالاتر ازهمه اینها می خواهد، استقلال فرهنگى،فکرى و مکتبى خود را بهدست آورد و خودش براى خودش فکر کند و فرهنگ بسازد. بىشک در میان انواع گوناگون استعمار،خطرناکتر از همه استعمارفرهنگى است. مگر ممکن است ملتى را از نظر اقتصادى و سیاسىاستعمار بکنند،بدون آنکه قبلا او را استعمار فکرى کرده باشند. براى بهرهکشى از فرد باید شخصیت فکرى او را سلب کنند،او را به آنچه مال خودش استبدبین کنند و در عوض او را شیفته هر آنچه که از ناحیه استعمارگر عرضه می شود٬ بسازند. می باید در مردم حالتىبه نام تجدد زدگى بوجود بیاورند بطوریکه از آداب و رسوم خودشانمتنفر بشوند، اما از آداب و رسوم بیگانه خوششان بیاید. می باید آنها را به ادبیات خودشان، به فلسفه خودشان، به کتابهاى خودشان،بهدانشمندان و مفاخر علمى و فرهنگى خودشان بدبین کنند و در عوضمسحور ادبیات و فلسفه و کتابهاى دیگران کنند .
من در اینجا هشدار می دهم، ما با گرایش به مکتبهاىبیگانه استقلال مکتبى خودمان را از دست می دهیم.حال می خواهد آن مکتب کمونیزم باشد یا اگزیستانسیالیسم یا یک مکتب التقاطى. با این شیوهها و با این طرز تفکر به استقلال فرهنگى نخواهیم رسید وبه ناچار محکوم به فنا خواهیم بود.این اعلام خطر بزرگى است کهمن می کنم.ما اگر مکتب مستقلى نمی داشتیم، خوب در آن صورتمی گفتیم چارهاى نداریم باید یا به این گروه ملحق شویم،یا به آنگروه ولى درد بر سر این است که چنین مکتب مستقل و غیر نیازمند به غیرى را داریم. این از خودباختگى ماست که فکر می کنیم آنچه راکه داریم باید از دست بدهیم و کالاى دیگران را مورد استفاده قرار بدهیم.
و اما حق اهل ملتک عامه فاضمار السلامه و نشر جناح الرحمه و الرفق بمسئهم و تالفهم و استصلاحهم و شکر محسنهم الی نفسه و الیک فان احسانه الی نفسه. احسانه الیک اذا کف عنک اذاه و کفاک مثونته و حبس عنک نفسه فعهم جمیعا منک منازلهم کبیرهم بمنزله الوالد و صغیرهم بمنزله الولد و اوسطهم بمنزله الاخ فمن بمنزله الولد و اوسطهم بمنزله الاخ فمن اتاک تعاهدته بلطف و رحمه وصل اخاک بما یحب للاخ علی اخیه.
و اما حق هم کیشان تو عموما، پس این است که در دل سلامتی آنها را بخواهی و مهربان باشی و با بدانشان نرمی و مدارا کنی و آنها را استمالت کرده و اصلاح نمایی و از نیکانشان چه نسبت به خود و چه نسبت به تو تشکر کنی، زیرا نیکی به خود نیکی به تو است در صورتی که به تو آزار نرساند و خود را از اذیت و آزار تو نگه دارد. پس همه آنها را دعا کن و عموم آن ها را یاری نما و (لازم است) همه آنها را نسبت به خود به جای خودشان بنشانی: پیران آنها را به منزله پدر و کودکانشان را به منزله فرزند و میانه آنها را به منزله برادر (و پیره زنانشان را به منزله مادر) بدانی و هرکس پیش تو آید با لطف و مرحمت احوال او را بپرسی و صله کن برادرت را به آنچه واجب است که برادر در حق برادر انجام دهد.
رساله حقوق٬ امام سجاد(ع)
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، ایستادگی و حرکت مستمر رو به جلوی ملت ایران در 28 سال گذشته را عامل عزت نظام اسلامی دانستند و با اشاره به راهپیمایی 22 بهمن به عنوان عرصه پرشور حضور مردمی در مقابل نگاههای جهانی، تصریح کردند: راهپیمایی روز 22 بهمن مظهر اقتدار، اراده و عزم ملی است.
در این دیدار که در سالروز بیعت تاریخی کارکنان نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره) در 19 بهمن سال 57، برگزار شد، رهبر انقلاب اسلامی درخصوص اهمیت راهپیمایی روز 22 بهمن تأکید کردند: مراسم سالگرد انقلاب در ایران برخلاف اکثر کشورها، یک مراسم کاملاً مردمی است که مردم در هر شرایطی در صحنه حاضر می شوند و امسال نیز مردم ایران با حضور گسترده و حتی پرشورتر از سالهای گذشته، عزم و اراده و دلبستگی خود به انقلاب اسلامی را به رخ جهانیان خواهند کشید.
حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: در روز 22 بهمن، آنهایی که باید متوجه شوند ملت ایران از لحاظ عزم و اراده و دلبستگی به انقلاب در چه روحیه و وضعیتی قرار دارند، متوجه خواهند شد و به همین علت حضور در راهپیمایی 22 بهمن بسیار مهم است.
حضرت آیت الله خامنه ای از تفکر صحیح، هوشمندانه و همراه با ایمان شورانگیز و شجاعت در اقدام به عنوان عناصر اصلی عزت بخش ملت ایران در طول دوران انقلاب اسلامی یاد و خاطرنشان کردند: انقلاب اسلامی عزت را جایگزین تحقیر بیگانگان، استقلال را جایگزین وابستگی تلخ و ذلت بار دوران طاغوت، و ایستادگی و اقتدار را جایگزین تسلیم محض در مقابل بیگانگان کرد.
ایشان با اشاره به شکل گیری هویت جدید برای کشور بعد از پیروزی انقلاب اسلامی افزودند: انقلاب اسلامی با ساقط کردن حکومت مطلقه موروثی و بی منطق سلطنت، بنای یک حکومت مردم سالاری و مبتنی بر ارزشهای انسانی را پایه گذاری کرد و با استقرار نظام اسلامی، ملت ایران راه پیشرفت خود را یافت.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه ملت ایران هزینه های رسیدن به پیشرفت و اوج را نیز پرداخت کرده است، تصریح کردند: امروز به برکت انقلاب اسلامی، ملت ایران ملتی عزیز و الهام بخش است و نظام جمهوری اسلامی نیز نظامی مقتدر است که همه قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای چاره ای جز اعتراف به عظمت آن ندارند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به اراده مصمم ملت ایران برای ادامه راه پیشرفت تأکید کردند: برآیند تحرکات گوناگون و مسئولیت های مختلف در دوره های 28 سال گذشته، حرکتی منظم رو به جلو برای ملت ایران بوده است که با وجود همه تلاش های دشمن، این حرکت متوقف نشد و در آینده نیز متوقف نخواهد شد.
ایشان لحن ستایش مراکز قدرت جهانی از ملت ایران را نتیجه ایستادگی و عزم و اراده برای ادامه مسیر پیشرفت ارزیابی و خاطرنشان کردند: البته برخی مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری دنیا به صورت خصمانه، کینه توزانه و همراه با حسادت و برخی هم با خرسندی لحن ستایش خود را بیان می کنند اما در مقابل، ملتهای مسلمان و حتی برخی ملتهای غیرمسلمان، همه با شیفتگی تمام از ایستادگی ملت ایران تجلیل می کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای انتخابات را یکی از عرصه های حساس و تعیین کننده دانستند و در تبیین اهمیت آن افزودند: بررسی هر دوره از انتخابات در مقاطع مختلف نشان می دهد، تلاش تبلیغات خصمانه استکبار جهانی بر کاهش حضور و انگیزه مردم برای انتخابات متمرکز بوده است که همواره هم به نتیجه نرسیده اند و این مسئله نشان دهنده اهمیت انتخابات است.
ایشان با اشاره به درماندگی دشمنان در مقابل مردمسالاری ملت ایران خاطرنشان کردند: کسانی که به بهانه دموکراسی و دفاع از نظام های مردمی، کشور گشایی، فاجعه آفرینی و کشتار میکنند و حتی از رژیم های کودتایی و موروثی نیز حمایت می کنند ناچارند در مقابل مردم سالاری ملت ایران دم از نبود آزادی در انتخابات، یا نبود انگیزه مردم برای شرکت در انتخابات بزنند و یا برای تعطیلی انتخابات تلاش کنند که در برهه ای نیز به وسیله برخی عناصر فریب خورده این تلاش را کردند ولی به اهداف خود نرسیدند.
رهبر انقلاب اسلامی شرکت در انتخابات را فریضه و وظیفه ای ملی برشمردند و تأکید کردند: این وظیفه با روی کار بودن دولتهای گوناگون و یا جریانهای سیاسی مختلف تغییر نمی کند و همه باید خود را موظف به شرکت در انتخابات بدانند و در این مسیر نیز بهانه جویی نکنند.
حضرت آیت الله خامنه ای انتخابات در نظام اسلامی را در مقایسه با سایر کشور جزو سالم ترین انتخابات ارزیابی کردند و افزودند: من به دست اندرکاران انتخابات توصیه کرده ام که باید قانون به شدت رعایت شود و همه نیز باید الزامات قانونی را بپذیرند و تسلیم قانون باشند زیرا قانون حد و فاصل حق و باطل است و قانون را نباید دور زد.
ایشان در همین خصوص خاطرنشان کردند: باید مراقب بود به کسی ظلم نشود و در مقابل حق مردم نیز تضییع نشود و با لحاظ قانون باید رعایت کرد که افراد ناصالح معرفی نشوند و انسانهای صالح هم از حقوق خود محروم نشوند.
رهبر انقلاب اسلامی مسئله اصلی در انتخابات را حضور مردم دانستند و تأکید کردند: کسانی که به نحوی دست اندرکار انتخابات اعم از سیاستگذاری، اجرا و موارد دیگر هستند باید با توجه به اهمیت حضور مردم، وظیفه خود را انجام دهند.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود ضمن تبریک نوزدهم بهمن به کارکنان نیروی هوایی ارتش و ملت ایران، حرکت تاریخی جمعی از کارکنان نیروی هوایی ارتش در نوزدهم بهمن سال 57 را نقطه عطف و حرکتی شجاعانه، هوشمندانه، به هنگام و برخاسته از ایمان توصیف کردند و افزودند: این حرکت در واقع برآیندی از مجموعه احساسات و ذهنیات نیروی هوایی ارتش در آن زمان بود.
فرمانده کل قوا با اشاره به هویت جدید و اقتدار و عزت ارتش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به سربلندی نیروی هوایی در آزمون دفاع مقدس و کارهای بزرگ این نیرو بعد از دوران دفاع مقدس اشاره و خاطرنشان کردند: نیروی هوایی باید مسیر پیشرفت خود را با شتابی مضاعف ادامه دهد و در این مسیر همچون گذشته علاوه بر اتکاء به ابزارهای مادی، در جهت تقویت بیش از پیش ایمان و اراده گام بردارد.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به مسئله فلسطین و محاصره و کشتار مردم غزه، آنرا نتیجه سیاست خاورمیانه ای غلط امریکا و کنفرانس ننگین پاییزی دانستند و تأکید کردند: دولتهای اسلامی باید محاصره غزه را بشکنند و دولت و ملت مصر در این خصوص وظیفه بزرگی دارند و همه ملتهای مسلمان باید به دولت و ملت مصر برای انجام این وظیفه کمک کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای تصریح کردند: در شرایطی که مردم غزه در آتش و خون هستند و این فاجعه آفرینی نتیجه سفر رئیس جمهور امریکا به منطقه است،مذاکره کشورهای منطقه با امریکا و رژیم غاصب صهیونیستی هیچ فایده ای ندارد.
ایشان افزودند: دولتهای عربی باید مراقب باشند تا از آنها یا عناصر دیگری از فلسطینی ها برضد مردم غزه استفاده نشود زیرا ننگ این مسئله تا ابد بر پیشانی آنها خواهد ماند.
رهبر انقلاب اسلامی تنها راه نجات ملت فلسطین را مقاومت و ایستادگی دانستند و افزودند: ایستادگی مردم فلسطین و غزه در مقابل فشار عظیم اقتصادی و تهاجم و کشتار تحسین برانگیز است و مردم فلسطین باید مراقب توطئه دشمنان برای ایجاد جدایی میان ملت و دولت منتخب فلسطین نیز باشند.
در این دیدار امیرسرتیپ میقانی فرمانده نیروی هوایی ارتش در سخنانی با اشاره به بیعت تاریخی کارکنان نیروی هوایی با امام خمینی (ره) در سال 57، تأکید کرد: کارکنان این نیرو امروز نیز ضمن تجدید بیعت با فرماندهی کل قوا، با تمام توان آماده دفاع از منافع ملی و مرزهای آسمانی میهن اسلامی است
اینک که ۳۰سال از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد،با تامل و دقت در عملکرد رژیم منحط و کاملا وابسته پهلوی، هر چه بیشتر میتوان به دروغین و پوشالی بودن چشم اندازها و موقعیتهایی که سران آن رژیم تحت عناوین مضحک و جنجالی هم چون "در آستانه تمدن بزرگ "، "نوسازی"، "اصلاحات ارضی" و انقلاب سفید" برای فریب مردم ایران و توجیه وابستگی های خود به غرب وعده می دادند، پی برد.
پیشرفتها و دستاوردهایی که شاه مخلوع "محمد رضا پهلوی" مدعی بود در طول دوران سلطنتش برای کشور ایران به ارمغان آورده، به اذعان و تصریح تقریبا تمامی صاحب نظران و کارشناسان خارجی و داخلی ، چیزی جز تغییر و تحولاتی سطحی و تک بعدی و در نهایت وابستگی محض به کشورهای خارجی نبوده است.
در واقع به تاراج دادن ثروتها و منابع خدادادی که متعلق به همه نسل های این مرز و بوم است، و در مقابل گشودن مرزهای کشور به روی تولیدات و کالاهای بیگانگان، اساس برنامه ریزیها و اقدامات اقتصادی رژیم منحط پهلوی را تشکیل میداد.
چنین حاکمیت و سیاستگذاریهایی که صرفا مبتنی بر ظاهرسازی، خود فریبی و ارضای بلندپروازی های یک حاکم است، منجر به آن شد که حتی اندیشمندان خارجی نیز از او با عنوان "شبه فاوست پر مدعا" یاد کنند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و رهایی ملت و کشور ایران از بندهای استبداد و استثمار، "امام خمینی" (ره) رهبر کبیر انقلاب به طور موکد و مستمر، مسئولان و مردم را به ضرورت رسیدن به خودکفایی و استقلال برای نجات از وابستگی و عقب ماندگی توصیه کردند.
ایشان فرمودند: " همه چیزمان باید مستقل شود. استقلال با وابستگی جمع نمی شود. و ما فرهنگمان وابسته بشود استقلال نداریم اقتصادمان وابسته بشوداستقلال نداریم ... اول باید آن مطلب را درستش کرد استقلال فرهنگی استقلال اقتصادی اول باید او را درستش کرد تا بتوانیم اسم خودمان را یک مملکت بگذاریم."
"مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای "نیز با تاکید ویژه بر لزوم ایجاد "جنبش نرم افزاری" و دست یابی به قله های رفیع علم و دانایی همواره از مشوقان و حامیان جوانان و نخبگان برای بالندگی و حرکت در مسیر خودباوری و خود کفایی بوده اند.
روشن است در دنیای معاصر که روابط و تعاملات میان کشورها بر مبنای منطق "زر و زور"، تعریف و تحکیم شده، یکی از راه های مهم حفظ کیان، استقلال و عزت ایران اسلامی و نیز دستیابی به توسعه پایدار، همانا تکیه بر پتانسیل های داخلی و مسلح شدن به ابزارهای بومی و داخلی در عرصه علم و صنعت است.
نظام نوپای جمهوری اسلامی، از ابتدای تاسیس با تهدیدها وتحریم های دشمنان و مخالفان مواجه بود و همین موقعیت حساس، هر ایرانی را موظف و مسئول می کند که همواره تمام توان و نیروی خود را برای کسب اعتبار و سرافرازی وطن بکار بندد، چنانچه تا کنون نیز این گونه بوده است.
رشد روزافزون در عرصه های علمی و کسب افتخارات در این زمینه به قدری با سرعت انجام شده است که هم اکنون، دانشمندان و پژوهشگران ایرانی در زمره دانشمندان و پژوهشگران ممتاز جهان قرار گرفته اند. به طوری که نه تنها توجه کشورهای همسایه و منطقه که حتی کشورهای پیشرفته جهان را معطوف خود کرده و دوست و دشمن را به اعجاب در آورده اند.
"شیخ محمد طنطاوی" شیخ جامع الازهر در دیدار با مسئولان کشور اذعان کرد:
پیشرفت های علمی ایران و دانش هسته ای این کشور به عنوان پیشرفت جهان اسلام و باعت افتخار عالم اسلامی است.
هم چنین در این زمینه گزارش شبکه خبری "سی.ان.ان " در بهمن ماه جاری از پیشرفت های علمی ایران جالب توجه است.
در این گزارش آمده است: جمهوری اسلامی ایران در چند سال گذشته در زمینه علمی و فناوری، دستاوردهای چشمگیری داشته است.
بر اساس این گزارش، ایران در علوم جدید از جمله شبیه سازی، سلول های بنیادی و ساخت دارو به موفقیت های فراوانی رسیده است.
شبکه سی.ان.ان در این گزارش تصریح کرد: ایران پس از انقلاب با وجود تحریم توانسته است با تربیت متخصصان در صنعت هواپیماسازی، علوم بهداشتی و پزشکی به دستاوردها و موفقیت های مهمی برسد.
پیش از این،شبکه خبری بی.بی.سی نیز با تهیه گزارشی از پژوهشکده "رویان" و گوسفند شبیه سازی شده(رویانا)، اذعان کرده بود که ایرانیان به ویژه در زمینه سلولهای بنیادی پیشرفت چشمگیری داشته اند.
ایرانیان در پرتو انقلاب اسلامی غرور و اعتماد به نفس از دست رفته خود را بازیافته و نه تنها مرزهای خودکفایی و استقلال را درنوردیدند، بلکه پیشتازانه به مرحله صدور علم و فناوری نیز گام نهادند.
***
دستیابی به علوم جدید مانند: لیزر، نانو تکنولوژی و...
پیوستن ایران به جمع کشورهای پیشرفته در دانش و فناوری سوخت هسته ای.
توسعه در علوم سخت افزاری و نرم افزاری رایانه ای.
کسب افتخارات و موفقیت های غرورآفرین دانش آموزان و دانشجویان در میدان رقابت های جهانی و المپیادهای علمی گوناگون.
گرایش روز افزون جوانان برای کسب علم و دانش و افزایش بیسابقه ظرفیت دانشگاهها و تعداد دانشجویان از دویست هزار در پیش از انقلاب اسلامی به نزدیک به سه میلیون دانشجو در زمان حاضر.
افزایش تعداد مدارس برای پاسخگویی به رشد دویست درصدی دانش آموزان و ایجادفضای آموزشی مناسب برای علم اندوزی به منظور مقابله با مدارس چند شیفتی و تراکم بیش از حد دانش آموزان در کلاس های درس .
-مبارزه با بیسوادی و ارتقای سطح سواد از ۳۵درصد "با سواد" ابتدای انقلاب به حدود ۸۰درصد در زمان حاضر و به دست آوردن جوایز بینالمللی در این زمینه.
موارد یادشده از مهمترین مصادیق توسعه یافتگی در مسیر نهضت نرم افزاری بشمار میرود.
پیشرفت های افتخار آمیز در زمینه علوم پزشکی، داروسازی، دست یابی به دانش کشت سلول های بنیادین و شبیه سازی.
-توسعه صنایع نظامی-دفاعی، هوایی، دریایی، خودروسازی، کشاورزی، پتروشیمی،لوازم خانگی و...
-کسب رتبه جهانی در عرصه عمرانی، راه سازی و سد سازی.
-خودکفایی در زمینه فناوری ارتباطات، مخابرات و ماهواره که جدیدترین آن طراحی و ساخت راکت کاوشی "کاوشگر یک " است که روز گذشته با حضور رییس جمهوری به فضا پرتاب شد.
راکت کاوشی از جمله مقدمات اولیه پرتاب ماهواره به مدار زمین است و توسط این راکتها شناسایی محیط پروازی ماهوارهها قبل ازپرتاب انجام میشود.
بدیهی است این دستاوردها و پیشرفتها که چه از لحاظ کمی و چه ازلحاظ کیفی قابل قیاس با پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نیست، حاصل خودباوری، ایمان، اراده، تلاش، دلسوزی و وطن دوستی جوانان غیور این مرز و بوم است که درطول تاریخ همواره خواهان سربلندی و پیروزی ایران اسلامی بوده اند.
انقلاب اسلامی امتداد عاشورای حسینی
نگریستن به منظر گلگون و دشت آلاله های سرخ انقلاب اسلامی روح و جان هر انسان حقیقت جو را به سوی مجاهدت راستین ابا عبد الله و یاران با وفای ایشان رهنمون می شود.
در عصر تهاجم بر عقاید و آرمان های انسانی و اعتقادی هنگامی که مزدوران و حق ستیزان برای تاختن بر اریکه قدرت و تبعیت از طبع حیوانی و خوی شهوت طلبی سعی برپایمال ساختن عناصر اعتقادی و نابود کردن حق مداران و مروجان بیداری و آگاهی را دارند، شاهد طلوع سردمداران پایداری، آزادی، عزت و شجاعت می شویم چه آن زمانی که دستگاه حکومتی یزید برای سکون و سکوت جامعه دست بیعت به سمت حسین (ع) دراز کرد و چه این زمان که رژیم منحوس پهلوی برای خاموشی وعزلت نشینی ملت، انسانی از سلاله حسین (ع) را در تنگنا و تبعید قرار داد.
دوازده بهمن 57 آغاز فجر انقلاب اسلامی است و حضوری که ردای سلامت بر اندام ملت خداجو و مبارز فرو نشاند و رخت ناامنی را از رخ ایران زمین برکند و کاخ دنیا طلبی و جاه خواهی جماعتی در لجن فرو رفته را برملا ساخت.
مرفهین بی دردی که در سختی و مشقت مردم، جان و مالشان را در خموشی و سکوت در عصری که جهان به استقبال دنیای چند صدایی و انفجار اطلاعات پیش می رفت به یغما می دادند وهرهرها و کرکرهای باده پرستان دل فروخته به مستکبرین که هستی ملت را به نیستی و ذلت بدل می ساختند در سکون تیره روزی و شب ظلمت گدازی محو می شد.
که بود که بداند و که بود که سر بر آرد تا از سر جرأت بانگ بر زند که همگان بدانند و آنان نیر که می دانستند جرأت بیان بیابند و نه آنان که صدا را فرو خوردند. به راستی آوای آزادی و عزت را چه کسانی سر دادند؟
((هیهات من الذله)). اگر آن روز امام حسین (ع) با لشکری اندک به جهاد با کفر برخاست امروز زنان و مردان دلیری صحنه عزت و اقتدار را رقم می زنند و بودند کسانی که جان بیان نیافتند و تردید راهشان را به بیراه بدل ساخت و امام و پیشوای ملتی آزاده در قیل و قال فسخ و فجور عربده ((هل من یزید)) یزیدیان دوران را با پیام ((هل من ناصر)) مقیمان عشق به گورستان تاریخ فرستاد.
اینجا دیار عشق و ایمان است، امتداد عاشورا، فجر انقلاب اسلامی، اقلیمی که ساکنانش امام خمینی (ره) را درک کرده و به یاریش شتافتند و نصرت خدا یارشان شد.
عاشورا روز غلبه حق بر کفر و پیکار خون بر شمشیر بود و فجر انقلاب اسلامی فتح ایمان و سقوط باطل. حنجره سبز ملت با فریاد الله اکبر ابهت باده پرستان مفتون غرب را به زیر کشاند و پندارهای شیشه ای انقلاب سفید، کاپیتالاسیون، لایحه ایالتی و ولایتی، اصلاحات ارضی و بسیار خواهش های کاغذین که با باران الطاف حق و روح توفانی و صلابت جاودانگی خمینی کبیر به نیستی گرایید و امروز عاشورا هر سال با شکوه تر از گذشته گرامی داشته می شود و جهان به مبارزه طلبی و قیام ابا عبدالله به خود می بالد. درس اسطوره شدن کربلاییان مشق آزادگان جهان می شود و عرفان اسلامی مظهر انسان سازی زمان.
اینک پیام خونین امام حسین (ع) در شعشعه منور فجر انقلاب اسلامی نورافشانی می کند و هزاران چلچله با مناجات نور به پاسداشت ثقلین بر می خیزند. ملت در بهمن امسال همچون سال های پیشین غریو شادی سر می دهد و در تقارن حرمت محرم در حریم بهمن به انتظار فجر یار دیرین و منتظر ایام، مهدی صاحب الزمان (عج)، می نشیند که (( و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین)) ( قصص آیه ۵)
امیرعباس هویدا، هژبر یزدانی، عبدالکریم ایادی، پرویز ثابتی و اسدالله صنیعی از جمله سرسپردگان مهم بهایی در دوران حکومت پهلوی بودند. یکپارچگی فقها و مراجع شیعه در رویارویی با دشمنان خارجی چون روس و انگلیس در دوران جنگ جهانی اول و دوم باعث شد تا استعمارگران به این فکر بیفتند تا از نفوذ رو به رشد مراجع در میان مردم در مقابل استعمار و دولت های استحمارگر قاجار بکاهد. از این رو به موازات تشکیل فرقه وهابیت در عربستان سعودی و قرار دادن آن در مقابل شیعه، در درون شیعه نیز شکافی به وجود آوردند تا از این رهگذر به مطامع سودجویانه خود دست یابند. ظهور فرقه بهائیت در مهد تشیع یعنی ایران با واکنش تند مردم و علما مواجه شد. از اینرو در سرتاسر دوران قاجار بهائیان همواره از موقعیتی بسیار پایین در جامعه برخوردار بودند و حتی به منظور در امان ماندن از دست شیعیان دین خود را مخفی نمودند. روی کار آمدن حکومت پدر و پسر پهلوی و بروز تحولات داخلی و خارجی جهش قابل ملاحظه ای در موقعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بهائیان ایران پدید آمد. در دوران محمدرضا شاه بهائیان چنان در ارکان سیاسی و اقتصادی کشور، نفوذ پیدا کردند که به یکی از وزنه های مهم قدرت در کشور تبدیل شدند. به طور کلی عواملی که منجر به نفوذ قابل ملاحظه بهائیان در ارکان سیاسی و اقتصادی ایران در دوران محمدرضا شاه شدند عبارتند از: نظر مساعد شاه به آنها، وجود چهره های باسواد و تحصیلکرده درمیان آنها، وجود افکار و عقاید تجدد خواهانه و دنیاگرایانه در دین بهائیت، وجود روحیه جهان وطنی و عدم تعلق خاطر به سرزمین خاص، داشتن تعصب دینی و مذهبی و بالاخره حمایتهای صهیونیسم و استعمار انگلیس. در این رهگذر افراد با نفوذی چون: امیرعباس هویدا، هژبر یزدانی، عبدالکریم ایادی ، پرویز ثابتی و اسدالله صنیعی از جمله سرسپردگان مهم بهایی در این دوران بودند که در جهت گسترش نفوذ بهائیان در کشور فعالیت می کردند. حسین فردوست که از رجال مهم دربار پهلوی بود، در اعترافات خود پس از دستگیری که در دو جلد کتاب به نام "ظهور و سقوط سلطنت پهلوی" گردآوری شده است درباره فعالیت های تشکیلات بهائیان در حکومت شاه می گوید: یکی دیگر از فرقه هایی که توسط اداره کل سوم ساواک با دقت دنبال می شد، بهائیت بود. شعبه مربوط بولتن های نوبه ای (سه ماهه) تنظیم می کرد که یک نسخه از آن از طریق من (دفتر ویژه اطلاعات) به اطلاع محمدرضا می رسید. این بولتن مفصل تر از بولتن فراماسونری بود. اما محمدرضا از تشکیلات بهائیت و به خصوص افراد بهایی در مقامات مهم و حساس مملکتی اطلاع کامل داشت و نسبت به آنها حسن ظن نشان می داد. اصولا رضاخان نیز با بهائیت روابط حسنه داشت، تا حدی که اسدالله صنیعی را که یک بهائی طراز اول بود، آجودان مخصوص محمدرضا کرد. صنیعی بعدها بسیار متنفذ شد و در زمان علم و حسنعلی منصور و به خصوص هویدا به وزارت فرهنگ و وزارت خواربار رسید.(1) به نقل از خبرگزاری شبستان |
|
واکاوی دلایل مجازات دسته جمعی ساکنان غزه نشان می دهد تمامی آنچه که امروز از نقض حقوق بشر در این منطقه رخ می دهد بیشتر پیامد دو حادثه استراتژیک و مهم در سطح منطقه است که نتیجه هر دو شکست برای تل آویو و واشنگتن را به همراه داشت .اگر چه دلایلی دیگر نیز در این رخ داد تاثیرگذار بوده اند.
اگر چه روند تحریم و محاصره به عنوان یک اهرم فشار بر شهروندان فلسطینی از ابتدا نیز بکار گرفته می شد اما این بار دلایل و نتیجه متفاوت از گذشته بود. اولین حادثه را می توان پیروزی حماس در انتخابات شورای قانونگذاری فلسطین دانست ، زمانی که حماس به عنوان یک جنبش مقاومت توانست اکثریت آرای مجلس قانونگذاری فلسطین را از آن خود کند و دولت را در اختیار بگیرد . اهمیت این پیروزی از آنجایی بود که اسرائیلی ها تلاش می کردند حماس را در افکار عمومی جهان یک جنبش تروریستی بدون پشتوانه مردمی معرفی کنند و از سویی دیگر انتخاب دموکراتیک حماس به معنای انتخاب گزنیه مقاومت از سوی شهروندان فلسطینی بود که با رای به حماس تثبیت شد. البته این پیروزی کار را برای اسرائیلی ها دشوار کرد و از همان ابتدا مشخص بود که آنها در برابر این دموکراسی تاب نخواهند آورد و پروسه مجازات دسته جمعی مردم فلسطین را به خاطر انتخاب دموکراتیک حماس آغاز شد که جنبش فتح با مدیریت آمریکا اولین گام های را برای اجرایی کردن این سناریو برداشت و بنای مخالفت را با دولت حماس در یک جدول زمانی مشخص آغاز کرد.
اما واکنش های حماس مانع از آن شد که این برنامه در همان ابتدا نتیجه بدهد .حماس برای پرهیز از تنش داخلی و بحران در عرصه سیاسی فلسطین تلاش زیادی کرد تا با فتح کنار آید و حتی برخی از کرسی های کابینه را به فتح واگذار کرد. با این حال فتح که بحران مدیریت شده ای را اجرا می کرد به این سهم قانع نشد و پس از چند دوره اختلاف و درگیری داخلی ، دولت وحدت ملی تشکیل شد که بازهم بحران ادامه یافت تا آنجایی که برگزاری انتخابات دوباره مطرح شد و سرانجام ابومازن دولت وحدت ملی را کنار زد و سلام فیاض را مامور تشکیل کابیه غیرقانونی کرد. در حالی که این اهرم فشار کارساز نشد این بار فشار بر مردم فلسطین به خاطر عقت نشینی از انتخاب خود آغاز شد . قطع حقوق کارمندان غزه و تحریم هایی که از سوی تشکیلات حودگردان آغاز شد تا قطع برق و ابتدایی ترین امکانات رفاهی از اهرم هایی بود که برای تسلیم کردن مردم غزه بکار گرفته شد. اما تمامی این تحریم ها راه به جایی نبرد و این بار مجازات دسته جمعی فلسطینیان در دستور کار قرار گرفت که مقدمه آن اعلام منطقه غزه به عنوان منطقه متخاصم بود.
در حالی که غزه منطقه متخاصم شناخته شد ابومازن در نشست پاریس بیش از 7 میلیارد دلار کمک گرفت تا کرانه باختری به منطقه ای پراز نعمت و غزه به سرزمین نقمت تبدیل شود و این تاوانی بود که مردم فلسطین برای انتخاب دموکراتیک خود پرداخت کردند.
رخ داد مهم و استراتژیک دوم که به افزایش فشارها و کشتار مردم غزه انجامید ، پیروزی حزب الله در جنگ تابستان 2006 بود که عرصه سیاسی و نطامی منطقه را با متغیرات جدیدی روبه رو کرد. و به خاطر همین دلیل بود که " ایهود باراک " وزیر جنگ اسرائیل در روزهای گذشته و پس از کشتار غزه گفت : " تعداد مردمی که ما در غزه کشتیم بیش از نظامیان اسرائیلی بود که در جنگ لبنان کشته شدند." حقیقت اینست که شکست در جنگ لبنان که به برکناری بسیاری از مقامهای نظامی و سیاسی اسرائیل و ناامنی در جامعه اسرائیلی و بی اعتمادی آنها به سران ارتش انجامید یکی از دلایل کشتار غزه بود تا شاید اینگونه اسطوره پوشالی ارتش اسرائیل بازگردد و جامعه صهیونیستی به قدرت این ارتش امیدوار شود . جامعه ای که تمامی پارامترهای مثبت خود را از قدرت ارتش می گیرد. "
مهدی عزیزی-خبرگزاری قدس
اما بشنوید از بنگوریون (نخستوزیر اسرائیل، و رئیس جناح تندرو و به اصطلاح «بازها»ی آن کشور).
بن گوریون این صمیمیت را میان رژیم اسرائیل و قاطبهی بهائیان، گسترده میداند. در نشریهی رسمی محفل ملی بهائیان ایران میخوانیم: «با نهایت افتخار و مسرت، بسط و گسترش روابط بهائیت با اولیای امور دولت اسرائیل را به اطلاع بهائیان میرسانیم و در ملاقات با بنگوریون نخستوزیر اسرائیل، احساسات صمیمانه بهائیان را برای پیشرفت دولت مزبور به او نمودند و او در جواب گفته است: از ابتدای تأسیس حکومت اسرائیل، بهائیان همواره روابط صمیمانه با دولت اسرائیل داشتهاند.» 6
در همین راستا، اسرائیل امکانات ویژهای در اختیار فرضه ضاله قرار میدهد که شوقی در پیام آوریل 1954 (1333) گوشهای از آن را بر شمرد. از جمله اینکه، دولت اسرائیل شعبههای محافل ملی بهائیان بعضی کشورها (نظیر انگلیس و ایران و کانادا) در فلسطین اشغالی را نیز به رسمیت شناخت تا امکان فعالیت مستقل داشته باشند. وی سپس مطالبی را بیان داشت که نشانگر آن است که شاید رژیم صهیونیستی برای هیچ گروه دیگری این قدر اهتمام نداشته و این از ارزش و اهمیت بهائیت برای آنان حکایت دارد: «با رئیسجمهور اسرائیل و نخستوزیر و 5 تن از وزرای کابینه و همچنین رئیس پارلمان آن کشور تماس و ارتباط حاصل گردید و در نتیجه ادارهی مخصوصی به نام اداره بهائی در وزارت ادیان تأسیس گردید و وزیر ادیان بیانات رسمی در پارلمان ایراد [کرد] و جنبهی بینالمللی امر و اهمیت مرکز جهانی بهائی را تصریح نمود و در اثر این جریانات، رئیسجمهور اسرائیل مصمم گردید در اوایل عید رضوان رسماً مقام مقدس اعلی را زیارت نماید.» 7
به تدریج نتایج ملاقاتهای سیاسی، جنبههای ملموس و عینی خود را نشان داد. یکی از نزدیکان شوقی پس از ذکرحمایتهای حاکم انگلیسی فلسطین از بهائیان به عنایات صهیونیستها اشاره کرده میگوید: «الان هم دولت اسرائیل همان روش را اتخاذ نموده و دستور رسمی داده شده است که از کلیه عوارض و مالیتها معاف باشند .»
البته دامنهی حمایتها تنها بدینجا محدود نمیشد، بلکه معافیت از مالیات، «بعداً شامل بیت مبارک حضرت عبدالبهاء و مسافرخانهی شرقی و غربی نیز گردید... عقدنامه بهائی به رسمیت شناخته شد، وزارت ادیان، قصر مزرعه را تسلیم نمود و وزارت معارف اسرائیل، ایام متبرکه بهائی را به رسمیت شناخت.» 8
گفتنی است که حکومت اسرائیل قصر مزرعه را برای سازمانهای دیگری در نظری گرفته بود، اما با پیگریهای شوقی و مراجعهی مستقیمش به رؤسای حکومت اسرائیل، به این فرقه اختصاص یافت .
در تقویت بهائیت، البته سران رژیم صهیونیستی نیز نقش داشتند و مثلاً پروفسور نرمان نیویچ، از شخصیتهای سیاسی و حقوقی دولت اسرائیل و دادستان اسبق حکومت فلسطینی، در زمان مسئولیتش، بهائیت را در شمار سه دین ابراهیمی (اسلام ـ مسیحیت و یهودی) به رسمیت شناخت .
در 30 سال اخیر نیز بهائیان و رژیم صهیونیستی روابط خود را ادامه داده و نسبت به گذشته، عمق و گستردگی بیشتری بخشیدهاند که بحث از آن مجال دیگری میطلبد .
شواهد فراوان فوق، به روشنی و به نحوی غیرقابل تردید، از ارتباط عمیق و گسترده میان بهائیت و صهیونیسم، به ویژه رژیم اشغالگر فلسطین، حکایت دارد .
عجیب است که بهائیان در سایتها و رسانههای مربوط به خویش، در مقابل سؤال (یا اعتراض) نسبت به پیوند این فرقه با اسرائیل، با جسارت «کبکوار »! ادعا میکنند که هیچ رابطهای بین این فرقه با صهیونیسم و اشغالگران فلسطین وجود ندارد و تمرکز بیتالعدل اعظم بهائیان در اسرائیل پدیدهای کاملاً تصادفی است! و هیچ ارتباطی به علائق و منافع مشترک طرفین ندارد!
این شواهد بیش و پیش از همه، حجت را بر افراد عادی بهائیت تمام میکند که حکم پیاده نظام، سپر خاکریز و گوشت دم توپ را برای سران فرقه بازی میکنند. آنان باید بدانند که رهبرانشان چه وابستگی و پیوستگی عمیقی با صهیونیستهای غاصب و خونآشام دارند؟و از تشکیلات خود بخواهند که بابت این همه وابستگی به جنایتکاران اشغالگر، توضیح قانع کننده بدهند.
با توجه به روابط وسیع و صمیمانه و اعتماد مشترکی که میان صهیونیسم و بهائیت وجود دارد. طبیعی است که جهان اسلام و آزادگان عالم، به حضور عناصر این تشکیلات در بین خود با دیدهی سوءظن نگریسته و با آنان برخورد طردآمیز پیش بگیرند و متقابلاً بدیهی است که وقتی بهائیت، کاکل خود را این گونه محکم به زلف صهیونیسم گره میزند، نمیتواند ادعا کند که استقرار مرکزیت این تشکیلات در اسرائیل، صرفاً به دلیل قرار داشتن قبور سران فرقه در فلسطین اشغالی بوده و به این دلیل است که اسرائیل به عنوان قبلهی اهل بهاء برگزیده شده است .
با وجود این پیوند عمیق، بدیهی است که بهائیان باید در هزینههایی که اسرائیل و صهیونیسم جهانی (در برابر خروش انقلابی مظلومان و محرومان جهان ) میپردازند، سهیم و شریک باشند .
پانوشتها :
1. اطلاعات سیاسی ـ دیپلماتیک، سال 1، شماره 12، 28 خرداد 1365، ص 6 .
2. اطلاعات سیاسی، همان، ص 6.
3. شوقیافندی، قرن بدیع، تهران مؤسسه ملی مطبوعات امری، 3/291 .
4. بهائیان، سیدمحمدباقر نجفی، چاپ اول، طهوری، 1357، صص 689 ـ 691 .
5. توقیعات مبارکه، شوقیافندی، تهران مؤسسه ملی مطبوعات امری، بدیع 125، ص 290 .
6. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جواد منصوری، چاپ اول .
7. اخبار امری، مرداد ـ شهریور 1333 ش. صص 4 ـ 5 .
8. سالنامه جوانان بهائی ایران، ج 3 (108 ـ 109 بدیع) ص 130.
منبع: بهائیت، آنگونه که هست، «ایام» ویژه تاریخ معاصر، 6 شهریور 1386
از فصول بسیار مهم در پرونده صهیونیستها روابط صمیمانه و همکاری تنگاتنگ سران آن به طور اعم و رژیم اشغالگر قدس به طور خاص با بهائیت است .
سرزمینی که بیش از نیم قرن است صهیونیسم بر آن چنگ افکنده، از دیر باز قبلهی بهائیان محسوب میشود و افزون بر این، سالها است مرکزیت جهانی بهائیت (بیتالعدل اعظم) در آن کشور قرار دارد. از این رو این روابط حسنه، اختصاص به امروز و دیروز نداشته و از بدو تأسیس رژیم اسرائیل برقرار بوده است. اگر با تتبع و عمق بیشتری به موضع نگاه شود، میتوان ردپای این روابط را با آژانس یهود و سران صهیونیسم جهانی در دهها سال پیش از تأسیس رژیم اشغالگر قدس یافت .
پس از سقوط و تجزیه امپراطوری عثمانی،فلسطین تحت قیمومت بریتانیا قرار گرفت تا چرچیل (وزیر مستعمرات انگلیس که خود را «یک وزیر ریشهدار» میخواند ) به عنوان کمک به ایجاد «کانون ملی یهود» در فلسطین، مقدمات تأسیس دولت اسرائیل را فراهم سازد. در دوران قیمومت نیز تشکیلات بهائیت در فلسطین از تسهیلات و امتیازات ویژهای برخوردار بود. به نوشتهی شوقی افندی، در آن دوران، «شعبهای به نام موقوفات بهائی در فلسطین دایر گشت و هر چیزی که به نام مقام متبرکه بهائی از اطراف عالم به اراضی مقدسه میرسید، از پرداخت عوارض و حقوق گمرکی معاف بود و همچنین موقوفات بهائی از پرداخت مالیات معاف بودند...».
پیدا است که استعمار بریتانیا این امتیازات را رایگان در اختیار بهائیت قرار نمیدهد. طبعاً سران بهائیت خدمت شایان توجهی برای انگلستان و صهیونیسم انجام داده بودند که مستحق این همه عنایت و توجه ویژه شده بودند. برای درک بیشتر این خدمات باید کمی به عقب بگردیم :
هرتزل بنیانگذار صهیونیسم میکوشد که موافقت سلطان عبدالحمید را برای ایجاد یک مستعمرهنشین صهیونیستی در فلسطین جلب کند، ولی او مخالفت میکند و حتی از پذیرش هیئت صهیونیستی به ریاست «مزراحی قاصو» که به همین منظور (همراه پیشنهادهای جذاب و فریبنده) عازم باب عالی است خودداری میورزد او «همچنین یهودیان را مجبور میسازد که به جای اجازهنامههای معمولی، اجازهنامههای سرخ رنگ حمل کنند تا از ورود قاچاقی آنان و سکونتشان در سرزمین فلسطین جلوگیری شود.» 1 سرانجام به دلیل همین مخالفتها است که به قول صلاح زواوی (سفیر سابق فلسطین در تهران ) ، سلطان عبدالحمید... تخت خود را به بهای موضع خویش در قبال فلسطین از دست داد».2 سالها بعد در اواخر جنگ جهانی اول با شکست عثمانی، زمینهی رخنهی صهیونیسم به فلسطین فراهم شد و لذا در اواخر جنگ (1917) جیمز بالفور، وزیر خارجهی لندن، مساعدت بریتانیا به طرح تشکیل کانون ملی یهودی در فلسطین را به صهیونیستها میدهد ( اعلامیهی مشهور بالفور به روچیلد).
در این حال فرمانده کل قوای عثمانی که از نقشههای بریتانیا و صهیونیسم در مورد منطقهی فلسطین اطلاع دارد،و عباس افندی و یاران وی را نیز در شامات و عراق و ... دستاندر کار کمک به ارتش بریتانیا میبیند، تصمیم به قتل وی و انهدام مراکز بهائی در حیفا و عکا میگیرد، چرا که از نقش این فرقه و رهبران آن در تحقق توطئهها آگاه است. شوقی افندی رهبر بهائیان در این زمینه در کتاب قرن بدیع به صراحت خاطرنشان میسازد که: جمال پاشا (فرمانده کل قوای عثمانی) تصمیم گرفت عباس افندی را به جرم جاسوسی اعدام کند. 3
دولت انگلستان نیز متقابلاً به حمایت جدی از پیشوای بهائیان بر میخیزد و لرد بالفور تلگرافی به ژنرال آلنبی فرمانده ارتش بریتانیا (در جنگ با جمال پاشا در منطقهی فلسطین) دستور میدهد که در حفظ و صیانت عبدالبهاء و عائله و دوستانش بکوشد و امپراتوری بریتانیا در تکمیل این اقدامات، توسط همین ژنرال آلنبی به عباس افندی لقب «سر» و نشان شوالیهگری اعطا میکند.
چندی بعد عباس افندی از دنیا میرود و در حیفا به خاک سپرده میشود. با انتشار خبر مرگ او سفارتخانهها و کنسولگریهای انگلیس در خاورمیانه اظهار تأسف و همدردی کرده و چرچیل (وزیر مستعمرات انگلیس) تلگرامی برای سرهربرت ساموئل ( صهیونیست سرشناس و کمیسر عالی انگلیس در فلسطین) صادر میکند و از او میخواهد مراتب همدردی و تسلیت حکومت انگلیس را به خانوادهی عباس افندی ابلاغ کند .
ساموئل خود با دستیارانش در تشییع جنازهی عبدالبهاء حاضر شده و مقدم بر همهی شرکتکنندگان حرکت میکند.
تأسیس اسرائیل و منافع مشترک «بهاء ـ صهیون »
تشکیل رژیم اشغالگر قدس در سال 1948 در زمان حیات شوقی افندی اتفاق افتاد. قبل ازآن در سال 1947، سازمان ملل کمیتهای را برای رسیدگی به مسئله فلسطین تشکیل داد. شوقی در 14 جولای 1947، طی نامهای به رئیس کمیته مزبور بر مطالب جالب توجهی از منافع مشترک بهائیت و صهیونیسم تأکید ورزید و ضمن مقایسهی منافع بهائیت با مسلمانان و مسیحیها و یهودیها در فلسطین نتیجه گرفت که: «تنها یهودیان هستند که علاقهی آنها نسبت به فلسطینی تا اندازهای قابل قیاس با علاقهی بهائیان به این کشور است زیرا که در اورشلیم، بقایای معبد مقدسشان قرار داشته و در تاریخ قدیم، آن شهر مرکز مؤسسات مذهبی و سیاسی آنان بوده است...» 4
14 می 1948 انگلستان به قیمومت فلسطین پایان داد و همان روز شورای ملی یهود در تلآویو تشکیل شد و تأسیس دولت اسرائیل را اعلام کرد. پس از آن شوقیافندی در پیام نوروز سال 108 بدیع (1130 ش) نظر مثبت خود و قاطبهی بهائیان را پیرامون تأسیس اسرائیل این چنین تصریح کرد:«... مصداق وعدهی الهی به ابناء خلیل و وارث کلیم، ظاهر و باهر، و دولت اسرائیل در ارض اقدس، مستقر و به استقلال و اصالت آیین بهائی مفتخر و به ثبت عقدنامه بهائی ومعافیت کافهی موقوفات بهائی در عکا و جبل کرمل و لوازم ضروریهی بنای مرقد باب از رسوم یعنی عوارض و مالیات دولت و اقرار به رسمیت ایام تعطیلی بهائیان موفق و مؤید شده است.... 5
وی همچنین در تلگراف مربوط به تشکیل هیئت بینالمللی بهائی (بیتالعدل بعدی) مورخ 9 ژانویه 1951 (1329 ش) تأسیس اسرائیل را تحقق پیشگوییهای حسینعلی بهاء و عباس افندی شمرد و سپس بین ایجاد این هیئت و تأسیس اسرائیل ارتباط مستقیم برقرار کرد و سه علت برای تأسیس این هیئت بیان داشت که در رأس آنها، تأسیس اسرائیل بود .
این مطلب بسیار عجیب و قابل توجه است،زیرا چه رابطهای است میان مؤسسهای که قرار است به عنوان بیتالعدل، رهبری بهائیان را بر عهده گیرد با تأسیس یک رژیم نامشروع و جعلی؟! شوقی سه وظیفه را برای آن هیئت برمیشمارد که در رأس آنها: ایجاد روابط با اولیای حکومت اسرائیل قرار دارد و و ظیفهی سوم نیز «ورود در مذاکره با اولیای امور کشوری در باب مسائل مربوط به احوال شخصیه» است. او در جای دیگر «استحکام روابط با امنای دولت جدیدالتأسیس [= اسرائیل] در این ارض» را جزء وظایف هیئت بینالمللی بهائی میداند .
بدین ترتیب، شوقی افندی به عنوان «مبتکر ارتباط صمیمانه با اسرائیل پس از تأسیس این رژیم، روابطی را با آن بنا مینهد که فصل مشترک آن، حمایت و اعتماد دو جانبه میباشد زیر او تأسیس اسرائیل را «مصداق وعدهی الهی به ابناءخلیل و وراث کلیم، ظاهر و باهر» میخواند .
هیئت بینالمللی بهائی (جنین بیتالعدل) در نامهای که 1 ژوئیه1952 برای محفل ملی بهائیان ایران ارسال کرد به رابطه صمیمانه شوقی با دولت اشغالگر صهیونیستی اذعان میکند: «روابط حکومت [اسرائیل] با حضرت ولیامر الله [= شوقی افندی] و هیأت بینالمللی بهائی، دوستانه و صمیمانه است و فیالحقیقه جای بسی خوشوقتی است که راجع به شناسایی امر [= بهائیت] در ارض اقدس [= فلسطین اشغالی ] موفقتهایی حاصل گردیده است .»
دانشجویان دانشگاه بوعلی همدان، انتخابات را نماد مردم سالاری و عرصه اتحاد همه جانبه ملت ایران میدانند.
شماری از این دانشجویان در گفت و گو با خبرگزاری جمهوری اسلامی در خصوص جایگاه انتخابات مجلس در آرایش سیاسی کشور اظهار داشتند: اصل مهم در هر انتخاباتی، حفظ مصالح و منافع ملی کشور و نظام اسلامی است.
آنها میگویند: شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی اقتدار هر چه بیشتر نظام اسلامی را به همراه دارد و اقدامی عملی به سخنان مقام معظم رهبری در اتحاد ملی و انسجام اسلامی است.
دانشجویان شرکت در انتخابات را یک وظیفه دینی و شرعی و پایبندی به نظام مقدس جمهوری اسلامی میدانند و تاکید کردند: حضور حداکثری این قشر در کنار مردم در پای صندوقهای رای موجب انتخاب نمایندگانی اصلح و توانمند میشود.
یکی از دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان گفت: شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی گویای نقش مردم در تعیین سرنوشت خویش و حکومت مردم بر مردم است.
"احسان صابری" افزود: توسعه همه جانبه کشور در گرو اتحاد و همبستگی ملت ایران است .
وی مشارکت گسترده مردم در انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی را وظیفه آحاد مردم دانست.
وی ادامه داد: دشمن در تلاش است تا بذر نفاق را در جامعه و در میان مردم بپاشد، اما ملت ایران هر سال با حضور در پای صندوقهای رای با آرمانهای رهبر کبیر انقلاب اسلامی تجدید میثاق کرده و حمایت خود را از مسوولان نظام اعلام میکنند.
"سمیه جلالی" یکی دیگر از دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان نیز گفت: حضور همه جانبه ملت ایران در پای صندوقهای رای موجب اقتدار نظام جمهوری اسلامی در صحنههای بینالمللی است.
وی افزود: دانشجویان باید با درک حساسیت انتخابات و تجدید میثاق با اهداف نظام جمهوری اسلامی حضور گستردهای در پای صندوقهای رای داشته باشند.
وی بیان کرد: شرکت در انتخابات یعنی سهیم بودن در تصمیمات ملی کشور و این موضوع وظیفه آحاد ملت ایران است.
"مرتضی احدی" دانشجوی دانشگاه آزاد نیز گفت: حضور در انتخابات وظیفه هر ایرانی است که برای انتخاب نماینده اصلح خود در انتخابات شرکت کند.
وی گفت: نامزدهای انتخاباتی نیز باید دیدگاهها و اهدف واقع گرایانه خود را بیان کنند.
وی افزود: انتخاب در نوع شعارهای تبلیغاتی و عمل به آنها به عنوان یکی از مهمترین عوامل در جذب آرا و حضور حداکثری مردم در پای صندوقهای رای باید مورد توجه کاندیداهای انتخابات مجلس هشتم قرار گیرد.
وی تصریح کرد: مردم میتوانند با انتخاب فرد اصلح که با معیارهای نظام نیز همخوانی داشته باشد، افراد شایستهای را روانه مجلس کنند.
رییس دانشگاه بوعلی سینا همدان هم در این ارتباط گفت: اصل مهم در هر انتخابات مشارکت و حضور حداکثری مردم و حفظ منافع ملی کشور و نظام است.
دکتر"اردشیر خزایی" افزود: دانشجویان مهمترین نقش را در تعیین سرنوشت هر کشوری برعهده دارند.
وی افزود: دانشجویان باید به دور از جنجالهای سیاسی و بر اساس سیاستهای نظام جمهوری اسلامی در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت کنند.
وی اظهار داشت: همان طور که مردم و دانشجویان در انتخابات گذشته نیز نشان دادهاند با هوشیاری به پای صندوقهای رای خواهند رفت.
۲۰۷نفر برای شرکت در هشتمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و کسب یکی از ۹کرسی استان همدان داوطلب شدهاند.
از مجموع جمعیت یک میلیون و ۸۰۰هزار نفری استان همدان ، یک میلیون و ۳۰۰هزار نفر واجد شرایط رای دادن هستند .
امام جمعه سنندج صدمات وارده به جهان اسلام را ناشی از عدم تبیین دشمن شناسی دانست و گفت: اتحاد، ضروریترین پیش نیاز برای مقابله با حملات دشمن و منکوب کردن اسلام ستیزان به ویژه رژیم اشغالگر قدس است.
ماموستا حسامالدین مجتهدی در خطبههای نمازجمعه این شهر افزود: جنایات رژیم صهیونیستی که آمریکا در آن شراکت مستقیم دارد از سوی هر فرد آزاده و حقیقت خواهی در جهان محکوم است.
وی وظیفه مسلمانان را در محکومیت این جنایات فراتر از وظایف انسانی خواند و گفت: تکلیف شرعی هر مسلمان است که به فرموده پیامبر اسلام(ص) به فریاد مسلمان دیگر برسد.
وی اتحاد ملی و انسجام اسلامی را تنها یک شعار ندانست و افزود: این ضرورت راهبردی کشورمان و جهان اسلام برای برون رفت از چالشها و توطئههای استکبار جهانی است.
خطیب نماز جمعه سنندج با اشاره به انتخابات آتی کشور گفت: اولویت هر ایرانی باید نخست مشارکت هوشمندانه و در گام بعدی انتخاب هدفمند باشد.
ماموستا مجتهدی به رعایت تقوی به عنوان یک فرآیند سعادتبخش اشاره کردو گفت: حرکت در چهارچوب موازین اسلام بدون شک راهگشای بشریت برای رسیدن به قله سعادت و تقوی ضروریترین عامل موثر برای تحقق این آرزو است.
مسلمانان را چه شده است؟
مسلمانان را چه شده است؟ حمیت و غیرت آنان کجاست؟ در زمانی که غزه در آتش کفر و ستیز با اسلام می سوزد و زنان و کودکان در زیر چکمه های دژخیمان جان می سپارند چرا باید سکوت را پیش گرفت تا هرچه پیش آید خوش آید؟
چه شده است که در میان دول اعراب میل به منافع شخصی و ملی از صیانت از منافع دینی جدا گشته است؟ آیا جماعت عرب می دانند که در حقیقت معنا از منافع ملی خود نیز کوتاه آمده اند و این بی خردی که در شمایل سکوت و تواضع در برابر دشمن نمایان شده است موجب گسست و شکست موقعیت خودشان می شود؟
در واقع کشورهای عرب با بی تفاوتی نسبت به کشتار هم مسلکان و هم زبانان خودشان دستیابی به منافع کوتاه مدت را بر منافع بلند مدت و پایدار ترجیح داده اند و وقتی این سر فرود آوردن به این مفهوم است که عرب به فکر عرب نیست چه برسد به فکر امت اسلام می بینیم که چه آسوده با هم در نیل به منفعتی گذرا هم پیمان شده اند،پیمان برای اجابت شیطان.
پادشاه عرب با دشمن رقص می کند آن هم در کمال بی عاری؛ دشمنی که در تمامی محصولات سینمایی و رسانه ای خود این نژاد را به سخره گرفته و برای خوش ساختن لحظات مردم آنان را مسخره می کند و نا آگاهی و حماقتشان را نمایش می دهد تا در ذهن همگان نفهمی، شهوت پرستی و شکم بارگی آنان ملکه شود.
حال این گونه تواضع در برابر دشمن و هم صدا شدن در مقابل کشتار فلسطینیان در غزه که هیچ واکنش محسوس و هیچ مخالفتی از سوی دول عرب روی ندهد به درستی بر نمایش کوته نظری عرب در سینماها و رسانه های غرب صحه می گذارد.
چرا باید این تعبیر جا بیفتد که عرب آینده نگر نیست و فقط به لحظه می اندیشد؟ زمانی رسول مکرم اسلام (ص) با انگشت مبارکشان ماه را به یک عرب نشان می دادند و آن عرب نوک انگشت مبارک را می دید و می گفت من ماهی را نمی بینم. این روایت مصداق رفتار امروز دول عرب است کسانی که با کج فهمی و به خاطر سکوت غرب نسبت به ناهنجاری ها و تعصبات غلطشان و به خاطر فروش روز افزون نفت و خرید امکانات آرایشی و رفاهی و نیز تسلیحات نظامی حاضرند همه چبز خود را بفروشند حتی شرافت ،غیرت و تعصب دینی را.
چرا باید یک دسته از دزدان و چپاولگران غربی که با استعمار و حمله به هر کشور و سرزمینی تاریخ سیاهی را برای خود رقم زده اند اینگونه و به این راحتی اتحاد میان امت مسلمان را شکننده کنند؟ چرا کشورهای عربی قدرت تحلیل و بررسی شرایط را ندارند؟ رمز بقای آنان چیست؟ شکست اسلام و در بدو امر هم با شکست شیعه؟ آیا با این شکست همه چیز تمام شده است؟ آیا آمریکای خونخوار همراه با صهیونیست متعصب قومی نگر که در پروتکل های خود حتی مایه گذاشتن و فروش ناموس خود را برای تحقق اهدافش جایز شمرده است بعد از آن عرب را مددکار خود می داند؟ آیا کشوری که حمایت از هموطنان خود را مشروط و مقطعی می داند حمایت از جوامع عرب را اینگونه نخواهد دانست؟
شاید دایره خواسته های دول عرب تا آنجا محدود شود که جز دربار به چیزی نیندیشند. به این نمونه توجه فرمایید:
"مردم السالوادور برای آزادی و فرار از فقر مدت های مدیدی جنگیده اند ولی دائما توسط نیروهای ارتش و مزدوران دیگری که توسط آمریکا پشتیبانی شده اند، سرکوب گردیده اند.
ارتش السالوادور در سال 1932 میلادی در طول چند ساعت بیش از 30000 نفر از مردم را که 2 درصد از جمعیت کشور را تشکیل می دادند، قتل عام نمود. این ارتش و مزدوران الحاقی آنان توسط آمریکا پشتیبانی مالی، تسلیحاتی و سیاسی می شوند."*
در سالی که مزین به نام "اتحاد ملی و انسجام اسلامی" است امید می رود مسلمانان نسبت به منافع حیاتی و پایدار امت اسلام توجه بسیار داشته باشند و در این سال بر هوشیاری خود افزوده و در تمامی مقاطع و مناسبات از منافع جمعی کوتاه نیایند که به درستی امام راحل فرمودند: اگر هر مسلمانی سطلی آب بر سر اسراییل بریزد، اسراییل را آب خواهد برد.