اتحاد ملی و انسجام اسلامی

و اعتصموا بحبل الله جمیعاْ و لا تفرقوا

اتحاد ملی و انسجام اسلامی

و اعتصموا بحبل الله جمیعاْ و لا تفرقوا

اعتدال همزاد وحدت/۱

 

نویسنده: دکتر محمد رضا رضوان طلب

 

سالهاست که در موضوع و حدت اسلامی و ضرورت آن سخنان مستوفات و مقالات متراکمی ارائه می شود اما چگونگی دسترسی عملی به آن همچنان در هاله ای از ابهام است و موانع زیادی در مسیر تحقق آن همچنان خودنمائی می کند و از مهمترین موانع نیل به این عطیه ارزشمند نگاه و عمل افراطی در میان طرفداران مذاهب ونحله های گوناگون است و تنها راه برخورد با آن سازماندهی یک فرهنگ اعتدالی خواهد بود. این مقاله در ضمن برشمردن ابعاد گوناگون اعتدال ، بر این نکته تأکید دارد که اختلاف، زائیده عدم اعتدال و افراطی گری است و اگر این دیو فاقد ترحم از جامعه اسلامی بیرون رانده شود، نسیم حیاتبخش وحدت و انسجام ،همدلی و صمیمت جانهای آدمیان را نوازش خواهد داد به امید درک چنین فضای مفاهمه و رویکرد سازگاری، این مقاله، جهت بررسی و تصحیح به جامعه علمی کشور تقدیم گردیده است.

 

تعریفات

 

اعتدال درلغت به معنی " التوسط بین حالین فی کمّ أو کیف أو تناسب "(1) آمده است. اعتدال در طبیعت را نیز به زمانی اطلاق می کنند که روز و شب در آن یکسان است یعنی نخستین روز از فصل بهار و نخستین روز از فصل زمستان! در فرهنگ قرآنی برای رساندن معنی میانه روی و اعتدال از دو واژه دیگر یعنی "قصد" و "وسط" استفاده گردیده است. "اقتصد فی امره یعنی :توسّط فلم یفرِط و یفرَط وی قال اقتصد فی النفقة یعنی لم یسرف و لم یقتر"(2).بنابر این ، سه واژه : وسط ، قصد و اعتدال، دارای معنی مشترک و کاربرد موازی هستند و به معنی حفظ حدّ میانه در روش و رفتار و واکنشها می آیند در ادبیات عربی واژه «التوازن»جایگزین اعتدال شده است. واژه دیگری که در این حوزه در ادبیات قرآنی بکار رفته است واژه "معروف " است که در آیات متعدد تکرار شده است و به معنی : "الشیّ الذی یعرف العقل انه لا جور فیه ولا جنف"(3)و "ما یحسن فی الدین و المروّة "(4) و "بما یعرفه اهل العرف"(5) و "ما یستحسن من الافعال"(6) و " النصفه "

 

ضرورت

 

با آنکه گرایش به تخصصی شدن رشته ها و تفکیک پژوهشها در عرصه های مختلف و اختصاص هر پژوهشگر به عرصه ای خاص، ابداعی علمی دانشگاهی است که در نیم قرن اخیر به آن توجه ویژه شده است اما حدود ده سال است که مطالعات میان رشته ای به عنوان سدّی در برابر افراط در اندیشه تخصصی کردن علوم مطرح گردیده است. این رویکرد جدید، با استدلال به وحدت ریشه ای حوزه های مختلف اندیشه ورزی و ربط وثیق بین آنها و اقتضای برخی از سوژه های مهم برای ورود به عرصه های گوناگون، خصوصاً در مورد موضوعات مربوط به علوم انسانی و رفتاری ، جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. سوژه های مهمی در عرصه علوم انسانی و تجربی درلیست مطالعات بین رشته ای قرارگرفته اند؛ همانند: ارتباطات،رفتارشناسی، نانوتکنولوژی و انرژی هسته ای.

امروزه سوژه های مطالعاتی بین رشته ای به صرف بین رشته ای بودن، مهم و ضروری تر از سایرعناوین پژوهشی ارزشیابی می شوند. موضوع اعتدال ازجمله سوژه هائی است که در تمامی موضوعات علمی ،تجربی و در تئوریها ورفتارهای علمی ، حضور و نقش تعیین کننده دارد و به راحتی می توان ادعا کرد : این عنوان از مفاهیم میان رشته ای که است بالاترین سطح پوشش و شمول را نسبت به حوزه های گوناگون دارد . مضافاً بر نقش پایه ای و اثرگذاری که در همه حوزه ها ایفا می کند.

در موضوع وحدت که رمز حیات و اقتدار همه مجموعه ها و مکتب هاست ، سنگ بنای نخست و ضمانت برای قوام و استقرار و مفید بودن آنها تعادل و میانه روی است. در حالی که موضوع تعادل کمتر در پژوهشهای مربوط به آن مورد توجه قرار گرفته است و لذا ارائه پژوهشی علمی و ارائه راهکارهای عملی در مورد آن ضرورت دارد. پژوهشهائی که پیش از این، سوژه اعتدال یا وحدت را بررسی کرده اند، این دو را مستقل از هم مورد مطالعه قرار داده و از همبستگی و تأثیرمتقابل این دو متغیرسخنی به میان نیاورده اند!

 

                                                    

 

جایگاه تعادل

 

برای تعیین اهمیت و جایگاه یعنی مفهوم چه مؤلفه هائی دخالت دارند؟

سرنوشت ساز بودن ؟فراگیری در عرصه های مختلف فکری و عملی ؟ تأثیرگذاری در عرصه دسترسی به منافع مادّی ؟راهیابی به حوزه فضیلتهای معنوی؟ توجه و دقت مردان بزرگ درمورد آن ؟ هر یک از اینها ملاک وشاخص باشد، تعادل ،امتیاز نخست را از آن احراز می نماید. اینک به بررسی این شاخصها می پردازیم:

 

1- رمز برتری فرد و جامعه

 

قرآن کریم، پیروان پیامبر گرامی اسلام را بهترین امتها می شمرد "کنتم خیر امة اخرجت للناس" (7)

و در آیه دیگری در توصیف این جامعه برتر می فرماید "کذلک جعلناکم امة وسطا" (8) و بدین سان میان "میانه روی " و"برتری " درساختار جامعه و ارزشگزاری درمورد آن همبستگی ایجاد می کند. در روایتی پیامبر اسلام می فرمایند : "رحماءامتی اوساطها " (9) یعنی متعادل ها بیش از همه مورد عنایت و محبت خدا هستند. یک بررسی میدانی و تاریخی نیز این نتیجه گیری را اثبات می نماید که افراد و مجموعه های تندرو یا کند رو همواره بامشکل و تنگنا روبرو بوده اند و برتری وسلامت در گرو تعادل در امور، پدید آمده است .

 

2- رمز بقا و سود آوری

 

جوامع و افراد تندرو نه تنها برتری را احراز نمی نمایند بلکه ماندگاری و مفید بودن از آنِ سیستمها و کسانی است که تعادل را به عنوان سیاست فائق خود انتخاب نمایند. در فرهنگ دینی ما دین انتخاب خردورزانه غالباً به توفیق الهی و مدد غیبی در دسترس قرار می گیرد و لذا پیامبر اسلام می فرمایند : "ان الله تبارک و تعالی اذا اراد بقوم بقاء أو نماء أرزقهم القصد و العفاف " (10) بدین معنا که بقای رفاه در گرو تعادل و تعادل در پرتو مدد الهی میسر می گردد. دراعمال حج و به هنگام رمی جمرات پیامبر گرامی اسلام سنگ متعادل و مناسبی را در دست گرفته و نشان اصحاب دادند و گفتند اینگونه انتخاب کنید نه بزرگتر و نه کوچکتر و سپس افزودند : "ایاکم و الغلو فإنما أهلک من کان قبلکم الغلو فی الدین " (11)

 

3- رمز موفقیت رهبران آسمانی

 

درمیان رهبران آسمانی پیامبرِ رحمتِ محض یا غضبِ محض، دیده نمی شود بلکه در آیات مختلف قرآن متعادل بودن پیامبران در شیوه ابلاغ و پیام رسانی مورد توجه قرار گرفته خداوند متعال می فرماید : " و مانرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین " آفرینش خوف ورجا از برترین آفرینشهای هنری و مدیریتی رهبران آسمانی بوده که تعادل در آن را نیز مورد توجه قرار می دادند. حضرت علی علیه السلام در توصیف پیامبر گرامی و روش آن حضرت می فرمایند : "هدی الی الرشد و امر بالقصد " (12) او به مسیر کمال، هدایت کرد و به میانه روی و تعادل دستور داد. در سخنی از پیامبر اسلام می خوانیم : "ایها الناس علیکم بالقصد، علیکم بالقصد، علیکم بالقصد" (13) تکرار یک پیام، سه بار در یک جمله می تواند به معنی این باشد که هر چه خیر و موفقیت متصور است در قالب این مفهوم نهفته است.

 

پی نوشت:

 

([1]) المعجم الوجیز ص 409.

([2])المعجم الوجیز ص503.

([3]) تفسیر الصافی 1/217.

([4])تفسیر الصافی 1/260.

([5])تفسیر الصافی 1/261.

([6]) لسان العرب9/239.

([7]) آل عمران 110.

([8]) بقره 143.

([9]) کنز العمال 3/28.

([10]) در المنثور 3/270.

([11]) المحلی لابن الحزم 7/133،المغنی لابن قدامه3/445.

([12]) نهج البلاغه،خطبه195.

([13]) ابن ماجه 2/1417،کنزالعمال3/28.

 

توضیح: عناوین منابع و مآخذ در قسمت پایانی تقدیم می شود.