خمینی کبیر برای ظلمستیزی آمد تا ظالمانی را که دارایی و توان مردم را در چنبره خود اسیر ساخته و با آن به عیش و نوش میپرداختند و با مستی و ولنگاری خود و اطرافیانشان را سرگرم میساختند از زمام قدرت دور سازد تا سرمایههای مالی و معنوی ملت صرف عیش و نوش گروهی بادهپرست و اسیر هوای نفس نشود.
همان نیکاندیشی که با زدودن زنگار پستی و نامردی سفره عدالت در سرزمین مهر و ایمان پهن کرد تا همگان از چشمه سار حقیقت سیراب شوند و با کسب فضایل و تلاش و ممارست موجب تقویت استقلال و آفرینش مجد و عظمت جمهوری اسلامی ایران شوند.
ملت رشید اسلام و حکومت مردمسالار اسلامی باید بدانند که «قانون برای نفع ملت است، برای نفع جامعه است. برای نفع بعضی اشخاص و گروهها نیست. قانون توجه تام به تمام جامعه کرده است و قانون برای تهذیب تمام جامعه است.»۱۲
آری به راستی که بدون تزویر و ریا نیز میتوان سیاستمدار بود بدون فریب و ترفند هم میتوان امور حکومت را پیش برد و از دستاوردهای ملی نیز دفاع کرد همان شیوهای که پیامبر اعظم(ص) و خلف راستینش علی بن ابیطالب (ع) به کار بستند و امام و رهبر فقیدمان نشان داد چنانچه حسن نیت و تدبیر در جوامع حاکم شود زمانه موجب تغییر فطرت و سلامت در خدمترسانی و اصل حکومتداری نمیشود.
استاد گرانقدر شهید مطهری میگوید: «اسلام آمده است برای همین که با این نوع سیاستمداریها مبارزه کند. اسلام آمده است برای خدمت به بشریت. اسلام پاسدار انسانیت است. اگر اسلام این قدر انعطاف داشته باشد که دیگر اسلام نیست، شیطنت است. اسلام پاسدار درستی، حقیقت و عدالت است. اصلا فلسفه اسلام این است، باید در این جور جهات، صلابت و استحکام داشته باشد.»۱۳
از نگاه امام خمینی (ره) تفاوتی میان حکومتها نیست «مگر در فریبندگی الفاظ و حیلهگری قانونگذارها.»۱۴
ایشان در بیان اهمیت ایستادگی در برابر خائن و نجات مملکت اسلامی میفرماید: «اشخاص زیادی میگفتند از خود ما هم، از خود ملت ایران از اشخاص سیاسی، متفکر، میگفتند که «این یک امر ناشدنی است و نمیشود با دست خالی در مقابل چنین قدرتی قیام کرد، جز این که یک کشتهای بدهیم و اثری نداشته باشد، نتیجهای حاصل نمیشود» آنها هم نظر مصلحت داشتند، لکن بعضیهاشان که با من صحبت کردند، به آنها گفتم ما یک تکلیفی داریم ادا میکنیم، ما به شرط غلبه قیام نمیکنیم ما میخواهیم یک تکلیفی ادا بکنیم، اگر چنانچه غالب نشدیم و کشته شدیم [باز هم به تکلیف عمل کردهایم ] انبیا هم خیلی شان اولیا هم خیلی شان قیام میکردند و نمیتوانستند به مقصد خودشان برسند. ما مکلفیم در مقابل یک چنین ظلمی که در آستانه این است که اسلام را وارونه کند و کج فهمیها اسلام را صدمه بزنند، ما میخواهیم که در مقابل چنین بدعتهایی اظهار نظر بکنیم چه غالب بشویم و چه نشویم.»۱۵
اگر شهامت را مرکب شکوفایی تکلیف بدانیم درخواهیم یافت که چقدر استواری میخواهد در تلاطم زمانه و چشیدن رنجها و مصیبتهای فراوان دلدار و سنگ صبور یاران و اصحاب باشی. «پیامبر اعظم (ص) در طول ده سال حضور در مدینه بیست و هفت غزوه داشت و سی و هشت سریه. یعنی در طول ده سال شصت و پنج نبرد،تقریبا هر پنجاه روز یک جنگ آن هم در ده سال پایانی عمر و با این همه وقتی عرصه کارزار بر اصحاب سخت میآمد به آن حضرت پناه میبردند.» ۱۶
امام خمینی (ره) میفرماید: «اکنون در اینجا به خدمت ادامه میدهیم. در نهضت اسلامی و خدمت به مردم مسلمان، مکان یا رنج در مکان مطرح نیست، آن چه مطرح است تکلیف است، صدای وجدان است، من هرچه بکنم و به سر من هر چه بیاید، در مقابل شمایی که خون در راه اسلام دادید، خجلم. آن چه مرا در این مکان رنج و درد آور دلخوش میکند، خدمت به شماست. من در غم خانوادههای افتخارآفرین سراسر ایران، خود را شریک میدانم.»۱۷
رهبر معظم انقلاب اسلامی، مقتدای امام راحل، آیتالله خامنهای(مد ظله العالی) در تشریح موقعیت کنونی انقلاب اسلامی میفرماید: «مسلمانان عالم عقل استراتژیک نظام اسلامی به حساب میآیند. الان ملتها در آسیا، در آفریقا و در همین منطقه خود ما طرفدار نظام اسلامی هستند. این اظهار ارادتی که به امام و انقلاب میکنند، سابقه ندارد؛ نه امروز نسبت به هیچ کشوری در دنیا وجود دارد و معمول است و نه در گذشته چنین چیزی بوده است. این به خاطر اسلام است. امام روی سرنوشت برادران مسلمان حساس بودند و بالاخره تعالی علمی و سازندگی کشور.»۱۸
اینک این نهضت پرچمدار استقلال و شکوه پایداری در عالم است و «بنایی که امام ساخت، مستحکم مانده است و پایههایی محکم و ریشهای عمیق دارد.»۱۸با ظهور و بروز این انقلاب در آینده نیز شاهد فتوحات ارزشمند در دنیای اسلام و انقلاب خواهیم بود. انقلاب اسلامی ایران بر قلبها وارد میشود و درس آرمانخواهی را در جان ملل آزادیطلب مرور میکند و استکبارستیزی و نفی سلطهطلبی را سرلوحه خیزشهای مردم قرار میدهد و انوار پر تلألوی خود را بر گستره گیتی میپراکند تا به نهضت قائم آل محمد(ص) بپیوندد. ظهور و بروز شایستهای که بیشباهت به معراج نبی اکرم(ص) نیست. عروج انسانیت در عصر تیرگی و نخوت و نماد خواست و اراده مردمی در تحول شرایط و ترسیم فرداهای بهتر.
«آرنولد توین بی» مورخ انگلیسی معاصر میگوید: «... مسلمانان جهان شب معراج را هر سال با شکوه و هیبت خاصی گرامی میدارند و این مراسم در پایان رمضان است. شب معراج که مفهومش «شب قدرت» است در واقع قدرتش متعلق به کسی جز خداوند قادر نیست، خدای واحدی که هم مسلمانان و هم یهودیان به وجود و قدرت او اعتقاد دارند. این قدرت از خداوند در محمد(ص) آخرین و بزرگترین پیامبرش حلول یافت و در اندک زمان به عملیترین صورتی جلوهگر شد یعنی به صورت پیروزیهای سیاسی و نظامی جهانگیری تجلی یافت.
تجدید خاطره شب معراج به مسلمانان جهان این حقیقت را تفهیم میکند که هنوز هم از نظر تعداد و موقعیت جغرافیایی خود نیرومندند و سرزمینهای اسلامی از نظر سوق الجیشی هنوز هم مهمترین نقاط ربع مسکونی را تشکیل میدهند و تمام این احساسات تند و تیز از چهار گوشه جهان به یک نقطه متمرکز شده و در یک نقطه با هم تلاقی میکند: مسجد الاقصا در حرم الشریف.»۱۹
«هو الذی ارسل بالهدی و دین الحق لیظهره علی الذین کله و لوکره المشرکون» ۲۰
اوست که رسول خدا را با هدایت و آئین درست فرستاد تا آن را بر همه ادیان چیره سازد، هر چند که کافران خوش نداشته باشند.
پاورقی:
۱۲) صحیفه نور ج 14 ص 268
۱۳) اسلام و مقتضیات زمان، استاد مطهری
۱۴) کشف الاسرار، امام خمینی (ره)
۱۵) صحیفه نور ج 13 ص 32و33
۱۶) سیمای پیامبر، علی اصغر فرزانه
۱۷) کوثر ج 1 ص452
۱۸) روزنامه جمهوری اسلامی خرداد 1385
۱۹) روزنامه کیهان شماره 7834
۲۰) صف (61) آیه 9
خاورشناس فرانسوی «ژرژمارسه» که از هنرشناسان و پژوهشگران هنر اسلامی است، در مقدمه کتابش، خواننده را به آزمایشی آموزنده دعوت می کند. وی می گوید: فرض کنیم شما در هنگام فراغت، مجموعه های مختلف از عکس های هنرهای بسیار گوناگون را که در اختیار دارید، بدون نظم و ترتیب خاص تماشا کنید. در میان این عکس ها تندیس ها و نقاشی های مقابر مصری و تجیرهای منقوش ژاپنی و نیم برجسته های هندی دیده می شود. ضمن این بررسی و تماشا به تناوب به آثاری چون تصویر یک قطعه گچ بری متعلق به مسجد قرطبه و سپس صفحه ای از یک قرآن تزیین شده مصری و آنگاه به یک ظرف مسین قلم زن کار ایران برخورد می کنید. در این هنگام هر چند ناآشنا با عالم هنر باشید، با این همه بلافاصله میان این سه اثر اخیر، وجوه مشترکی می یابید که آنها را به یکدیگر پیوسته می سازد و همین عبارت است: از «روح هنر اسلامی .»
مطالب فوق موید این حقیقت است که تعالیم و عقاید اسلامی بر کل شوون و صور هنری رایج در تمدن اسلامی تاثیر گذاشته است و صورتی وحدانی به این هنر داده و حتی هنرهای باطل نیز نمی توانسته اند خود را از این حقیقت متجلی بر کنار دارند. بنابراین همه آثار هنری در تمدن اسلامی به نحوی مهر اسلام خورده اند چنانکه اشتراک در دین باعث شده تا اختلافات و تعلقات نژادی و سنن باستانی اقوام مختلف در ذیل علایق و تعلقات دینی و معنوی قرار گیرد و همه، صبغه دینی را بپذیرند. وجود زبان دینی مشترک نیز به این امر قوت می داده است. غلبه وحدت دینی در هنر اسلامی تا آنجا پیش آمده که تباین هنر دینی و هنر غیردینی را برداشته و تباینی که بین هنر مقدس و غیرمقدس در مسیحیت به وضوح مشاهده می شود، در اینجا از بین رفته است. گرچه مساجد به جهاتی شکل و صورت معماری خاصی پیدا کرده اند، ولی بسیاری از اصول معماری و نیز تزیینات آنها درست مطابق قواعد و اصولی بوده که در مورد ابنیه غیر دینی هم رعایت شده، چنانکه در نقش و نقاشی و لحن و نغمه و موسیقی و کلاآثار هنرهای تجسمی و غیر تجسمی ، متجلی است. از این رو روحانیت هنر اسلامی نه در تزیین قرآن، معماری مساجد و شعر عرفانی، بلکه در تمام شوون حیات هنری مسلمین، تسری پیدا کرده و هر یک بنا بر قرب و بعد به حق، صورت روحانی تر یا مادی تر یافته اند.
هنر تجریدی و روحانی
از ممیزات هنرهای تجسمی جهان اسلامی ، کاهش تعینات و تشخصاتی است که هنر مسیحی بر اساس آن تکوین یافته است. اساس هنر مسیحی، تذکر خداوند بر روی زمین است و به عبارتی تجسم لاهوت در ناسوت، از اینجا تمام هنر مسیحی در تاکید بر صورت مسیح و مریم و مقدسین که مظهر این تجسمند، تمامیت می یابد. «ارنست کونک» هنرشناس غربی درباره این ممیزه چنین می گوید: تقوایی هراس آلود مانع گردید که علاقه به واقعیات و گرایش به سوی کثرات بتواند موانع را از پیش پا بردارد، و این موضوع باعث به کار بردن طرح هایی تزیینی گردید که خود ملهم از واقعیت بود. مخالفت با گروندگان به سوی طبیعت آنچنان در طبع فرد فرد مسلمانان رسوخ کرده بود که حتی بدون تذکرات موکد پیامبر (ص) هم می توانست پابرجا بماند. به این علت فعالیت استادان هنر اسلامی فقط محدود به کارهای معماری و صنایع مستظرفه می شود و به علت فقدان نقاشی و مجسمه سازی، آن طور که در مراحل اولیه هنر اروپایی قرار گرفته بود، مورد توجه نشد، یعنی صنایع مستظرفه پیشاپیش از نقشی که در راه خدمت به عهده داشت، بیرون کشیده شده و از نظر ظرافت تکنیکی و فرم در جهت درخشانی پیش می رفت.
به اصطلاح صحیح تر «تقوایی هراس آلود و مهیب و خوفناک» همان خوف اجلال است که مبنای تقوی و ورع الهی است و در برابر عظمت و جلال الهی که اسقاط اضافات از آدمی می کند، هر گونه تشبیه و خیال و ابداع تصویر برای خداوند و کروبیان و اولیاء و انبیاء را از آدمی دور می سازد.
دوری از طبیعت محسوس و رفتن به جهانی ورای آن با صور تمثیلی از اشکال هندسی نباتی و اسلیمی و ختایی و گره ها به وضوح به چشم می آید. وجود مرغان و حیوانات اساطیری بر این حالت ماوراء طبیعی در نقوش افزوده است. وجود چنین تزییناتی با دیگر عناصر از نور و حجم و صورت، فضایی روحانی به هنر اسلامی می بخشد. این ممیزه و مبنای تجسمی فوق مادی، در حقیقت گاهی از صور خیالی قصص اسلامی به نقوش، تسری پیدا می کند. این صور که وصف عالم و آ دم و مبدا عالم و آدم می کنند، در قلمرو هنر اسلامی در آغاز در شعر و حکایات جلوه گر شده است و حتی مشرکان، قرآن را در زمره اشعار و پیامبر را شاعری از شاعران می انگاشتند. جهان تجسمی در عالم اسلامی تصویری از بسط یک نقطه است. حرکت حجم از سه خط تکوین پیدا کرده است که هر سه از یک نقطه مشخص مرکز آغاز شده و این اساس تعین گریزی و تجرید است. این مفهوم را می توان در شعر حکیم نظامی استنباط کرد؛
از آن نقطه که خطش مختلف بود
نخستین جنبشی کآمد الف بود
بدان خط چون اگر خط بست پرگار
بسیطی زآن دویی آمد پدیدار
سه خط چون کرد بر مرکز محیطی
به جسم آماده شد شکل بسیطی
خط است آنکه بسیطی آنگاه اجسام
که ابعاد ثلاثش کرده اندام
توان دانست عالم را به غایت
به این ترتیب ز اول تا نهایت
نور و سیر به باطن
روح هنر اسلامی، سیر از ظاهر به باطن اشیاء و امور در آثار هنری است. یعنی هنرمندان اسلامی در نقش و نگاری که در صورت های خیالی خویش از عالم کثرت می بینند، در نظر او هر کدام جلوه حسن و جمال و جلال الهی را می نمایند. بدین معنی هنرمند، همه موجودات را چون مظهری از اسمای الله می بیند و بر این اساس، اثر هنری او به مثابه محاکات و ابداع تجلیات و صورت ها و عکس های متجلی اسمای الله است؛
هر نقش و نگاری که مرا در نظر آید
حسنی و جمالی و جلالی بنماید
جهان در تفکر اسلامی جلوه و مشکات انوار الهی است و حاصل فیض مقدس نقاش ازلی، و هر ذره ای و هر موجودی از موجودات جهان و هر نقش و نگاری، مظهر اسمی از اسمای الهیه است و در میان موجودات، انسان مظهر جمیع اسماء و صفات و گزیده عالم است. هنرمند در پرتوی چنین تفکری، در مقام انسانی است که به صورت و دیدار و حقیقت اشیاء در ورای عوارض و ظواهر می پردازد. او صنعتگری است که هم عابد است و هم زائر؛ او چون هنرمند طاغوتی با خیالاتی که مظهر قهر و سخط الهی است، سر و کار ندارد. وجودی که با اثر این هنرمند ابداع می شود، نه آن وجود طاغوتی هنر اساطیری و خدایان میتولوژی است و نه حتی خدای قهر و سخط یهودیان یعنی «یهوه»، بلکه وجود مطلق و متعالی حق عز شانه و اسماء الله الحسنی است که با این هنر به ظهور می رسد. از اینجا صورت خیالی هنر اسلامی متکفل محاکات و ابداع نور جمال ازلی حق تعالی است؛ نوری که جهان در آن آشکار می شود و حسن و جمال او را چون آیینه جلوه می دهد. در حقیقت بود این جهانی، رجوع به این حسن و جمال علوی دارد و عالم فانی در حد ذات خویش، نمودی و خیالی بیش نیست؛
هستی عالم نمودی بیش نیست
سر او جز در درون خویش نیست
در نظر هنرمند مسلمان به قول غزالی؛ عالم علوی حسن و جمال است و اصل حسن و جمال تناسب و هر چه تناسب است، نمودگاری است از جمال آن عالم، چه هر جمال و حسن و تناسب که در این عالم محسوس است همه ثمرات جمال و حسن آن عالم است. پس آواز خوش موزون و صورت زیبای متناسب هم شباهتی دارد از عجایب آن عالم. پس او مجاز را واسطه حقیقت می بیند و فانی را مظهر باقی. به عبارتی، او هرگز به جهان فانی التفات ندارد، بلکه رخ اوست که این جهان را برایش خوش می آراید؛
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
او با رخ حق و جلوه رخ حق در مجالی و مظاهر اعیان ثابته که عکس تابش حق اند و با دیدار وجه الهی سر و کار پیدا می کند. در این مرتبه، صورت خیالی برای هنرمند مشاهده و مکاشفه شاهد غیبی و واسطه تقرب و حضور به اسم اعظم الهی و انس با حق تعالی است. بدین اعتبار او «لسان الغیب» و ترجمان اسرار الهی می گردد و قطع تعلق از ماسوی الله پیدا می کند و به مقام و منزل حقیقی یعنی توحیدی، که مقام و منزل محمود انسانی است سیر می کند. هنرمند با سیر و سلوک معنوی خویش باید از جهان ظاهری که خیال اندر خیال و نمود بی بود و ظلال و سایه عکس است، بگذرد و به ذی عکس و ذی ظل برود و قرب بی واسطه به خدا پیدا کند. به هر تقدیر، جلوه گا ه حقیقت در هنر، همچون تفکر اسلامی ، عالم غیب و حق است. به عبارت دیگر، حقیقت از عالم غیب برای هنرمند متجلی است و به همین جهت، هنر اسلامی را عاری از خاصیت مادی طبیعت می کند. او در نقوش قالی، کاشی، تذهیب و حتی نقاشی، که به نحوی به جهت جاذبه خاص خود، مانع حضور و قرب است، نمایش عالم ملکوت و مثال را که عاری از خصوصیات زمان و مکان و فضای طبیعی است می بیند. در این نمایش، کوششی برای تجسم بعد سوم و پرسپکتیو دید انسانی نیست. تکرار مضامین و صورت ها، همان کوشش دائمی برای رفتن به اصل و مبدا است. هنرمند در این مضامین از الگویی ازلی نه از صور محسوس بهره می جوید، به نحوی که گویا صور خیالی او به صور مثالی عالم ملکوت می پیوندد. هنرمند دینی در نهایت سیر باطنی خویش به آنجا می رسد که چشم و گوش قلب او باز می شود و به نهایت بیداری و اخلاص می رسد، از ظاهر کنده می شود و فراتر از نگاه عامه می رود. پراکندگی دل ها و پرگویی جای خویش را به جمعیت خاطر و دل آگاهی می دهد؛ «لولاتمزع قلوبکم و تزیدکم فی الحدیث سمعتم ما اسمع:» اگر پراکندگی دل ها و پرگویی شما نبود، بی گمان آنچه را من می شنوم شما نیز می شنیدید. در این حال کندگی، قلب مومن، عرش رحمان می شود؛ «قلب المومن عرش الرحمن.»
توحید در طرح های هندسی
نکته اساسی در هنر اسلامی که باید بدان توجه کرد عبارت است از «توحید.» اولین آثار این تلقی، تفکر تنزیهی و توجه عمیق به مراتب تجلیات است که آن را از دیگر هنرهای دینی متمایز می سازد. زیرا هنرمند مسلمان از کثرت می گذرد تا به وحدت نایل آید. همین ویژگی تفکر اسلامی مانع ایجاد هنرهای تجسمی مقدس شده است زیرا جایی برای تصویر مقدس و الوهیت نیست. انتخاب نقوش هندسی و اسلیمی و ختایی و کمترین استفاده از نقوش انسانی و وحدت این نقوش در یک نقطه، تاکیدی بر این اساس است؛
ندیم و مطرب و ساقی، همه اوست
خیال آب و گل در ره بهانه
طرح های هندسی که به نحو بارزی وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را نمایش می دهد، همراه با نقوش اسلیمی که نقش ظاهری گیاهی دارند، آن قدر از طبیعت دور می شوند که ثبات را در تغییر نشان می دهند و فضای معنوی خاصی را ابداع می نمایند که رجوع به عالم توحید دارد. این نقوش و طرح ها که فاقد تعینات نازل ذی جان هستند و اسلیمی (اسلامی) خوانده می شوند، آدمی را واسطه صور تنزیهی با فقر ذاتی خویش آشنا می کنند. تفکر توحیدی چون دیگر تفکرهای دینی و اساطیری در معماری مساجد، تجلی تام و تمام پیدا می کند. معماری مساجد و تزیینات آن در گنبد، مناره ها، موزاییک ها، کتیبه ها، نقوش و مقرنس کاری، فضایی را ابداع می کند که آدمی را به فضایی ملکوتی پیوند می دهد و تا آنجا که ممکن است «اسقاط اضافات» و افنای تعینات و تعلقات در وجود او حاصل می کند؛
نشانی داده اند اهل خرابات
که التوحید اسقاط الاضافات
«ابن خلدون» اغلب هنرها و صنایع را از قبیل درودگری، ظریف کاری، منبت کاری روی چوب، گچ بری، آرایش دادن روی دیوارها با تکه های مرمر، آجر یا سفال یا صدف، نقاشی تزیینی و حتی قالی بافی - که از هنرهای ویژه عالم اسلام است - منسوب به معماری می داند. از اینجا حتی هنر خوشنویسی را نیز می توان از این گروه دانست و تنها مینیاتور از این محدوده خارج می شود. معماران و نقاشان و خطاطان در تمدن اسلامی ، پیشه ورانی مومن هستند که این فضا را ابداع می کنند. آنها درصدد تصویر و محاکات جهان خارج نیستند. از اینجا به طرح صورت ریاضی و اقلیدسی هنر یونانی - رومی نمی پردازند. بهره گیری از طاق های ضربی و گنبد ها، چون نشانه ای از آسمان و انحناها و فضاهای چند سطحی و این گونه تشبیهات و اشارات در هنر اسلامی ، عالمی پر از راز و رمز را ایجاد می کند که با صور خیالی یونانی متباین است. فی الواقع، مسلمانان که به جهت محدودیت در تصویر نقوش انسانی و حیوانی نمی توانند تلقی توحیدی و نگاهی را که بر اساس آن، جهان، همه تجلی گاه و آیینه گردان حق تعالی است، در قالب توده های مادی و سنگ و فلز بریزند که حالتی کاملاتشبیهی دارد. با تحدید فضا و ایجاد احجام با تزییناتی شامل نقش و نگار و رنگ آمیزی های تند و با ترسیمات اسلیمی ، این جنبه را جبران و به نحوی نقش و نگارهای عرشی را در صورت تنزیهی ابداع می کند. به قول «ا. ه-. کریستی» در کتاب میراث اسلام؛ اشیایی که مسلمین چه برای مقاصد دینی و چه به جهت امور عادی می سازند بی اندازه با نقش و نگار است که انسان گاهی گمان می کند این اجسام ورای ساختمان، دارای روح اسرارآمیزی هستند.
با توجه به مطالب فوق، معماری نیز که در هنر اسلامی شریف ترین مقام را داراست، همین روح اسرارآمیز را نمایش می دهد. معماران در دوره اسلامی سعی می کنند تا همه اجزای بنا را به صورت مظاهری از آیات حق تعالی ابداع کنند، خصوصا در ایران، که این امر در دوره اسلامی به حد اعلای خویش می رسد. از اینجا در نقشه ساختمانی و نحوه آجرچینی و نقوشی که به صورت کاشی کاری و گچ بری و آیینه کاری و غیره کار شده است، توحید و مراتب تقرب به حق را به نمایش می گذارند و بنا را چون مجموعه ای متحد و ظرفی مطابق با تفکر تنزیهی دینی جلوه گر می سازند؛
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینه اوهام افتاد
این همه، عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد
از این روست که می بینیم بهترین و جاودانه ترین آثار یا در مساجد و یا بر گرد مزار امام معصوم یا ولی ای از اولیای خدا متجلی می گردد که سرتاسر مزین به آیات الهی، اعم از نقش و خط است. نمونه هایی از آن مظاهر و تجلیات را که الهامات غیبی بر دل مومنان خداست یاد می کنیم، تا ببینیم چگونه بخشی از تاریخ تمدن بشری ماده می گردد، تا صورت دینی به خود بگیرد. معماری اسلامی چون دیگر معماری های دینی به تضاد میان فضای داخل و خارج و حفظ مراتب توجه می کند. هنگامی که انسان وارد ساختمان می شود، میان درون و بیرون، تفاوتی آشکار مشاهده می کند. این حالت در مساجد به کمال خویش می رسد، به این معنی که آدمی با گشت میان داخل و خارج، سیر میان وحدت و کثرت، و خلوت و جلوت می کند. هر فضای داخلی خلوتگاه و محل توجه به باطن، و هر فضای خارجی جلوتگاه و مکان توجه به ظاهر، می شود. بنا بر این، نمایش معماری در عالم اسلام، نمی تواند همه امور را در طرف ظاهر به تمامیت رسانده و از سیر و سلوک در باطن تخلف کند. به همین اعتبار هنر و هنرمندی به معنی عام، در تمدن اسلامی عبادت و بندگی و سیر و سلوک از ظاهر به باطن است. اساسا اسلام جمع میان ظاهر و باطن است و تمام و کمال بودن دیانت اسلام به همین معناست، چنان که «شهرستانی» در کتاب ملل و نحل در این باب می گوید:
آدم اختصاص یافت به اسماء و نوح به معانی این اسماء و ابراهیم به جمع بین آن دو، پس خاص شد موسی به تنزیل (کشف ظاهر و صور) و عیسی به تاویل (رجوع به باطن و معنی) و مصطفی - صلوات الله علیه و علیهم اجمعین - به جمع بین آن دو که تنزیل و تاویل است.
چنین وضعی در اسلام و فرهنگ و تمدن اسلامی سبب می شود که هنر اسلامی بر خلاف هنر مسیحی صرفا بر باطن و عقبا تاکید نکند و یا چون هنر یهودی تنها به دنیا نپردازد، بلکه جمع میان دنیا و عقبا کند و در نهایت، هر دو جهان را عکس و روی حق تلقی کند؛
دو جهان از جمال او عکسی
عالم از روی او نموداری است
و ضمن آنکه اصالت به عقبا در برابر دنیا دهد، هر دو را فدای عشق حق بداند؛
جهان فانی و باقی، فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم از طفیل عشق می بینم
شراره گل محمدی - روزنامه رسالت
نویسنده: دکتر محمد رضا رضوان طلب
آثار تعادل
بدنبال یاد آوری پیامد های عدم تعادل ، اینک وقبل از یاد آوری ابعاد مختلف این مفهوم بلند ، نگاهی کوتاه به آثار مثبت میانه روی واعتدال می افکنیم و می گوئیم :
همه اخلاق نیکو درمیانه است که از افراط وتفریطش کرانه است
میانه چون صراط مستقیم است زهر دو جانبش قعر جحیم است
1- وحدت وهمبستگی
هر جا سخن از وحدت می شود ، برخی می پرسند بر سر چه چیز وچگونه متحد شویم؟ چیستی ، چرائی وچگونگی وحدت در یک مفهوم خلاصه می شود وآن هم ایستادگی بر نقطه اعتدال است . اگر برداشتها وحرکتهای افراطی کنار نهاده شود وبه آنچه خدای سبحان رضایت دارد (دین وسط) راضی شویم ، اختلافی باقی نمی ماند . پیامبراکرم (ص)ضمن توصیه به پایبندی بر این روش می فرمایند : "علیکم بالاقتصاد فما افترق قوم قط اقتصدوا" (22)
سلامت وامنیت
برخلاف ارزشگذاری برخی ازافراد (که شاید از زاویه افراطی شکل می گیرد)حرکت ازروی خط ، بدون تمایل به راست وچپ بهیچوجه مذموم وغیر قابل قبول نیست بلکه دلالت عقل وبررسی عرفی، سلامت آنرا تأیید می کند درروایتی حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمایند: " من اراد السلامة فعلیه بالقصد " (23)ودر جایی می فرماید : "من ترک القصد جار" (24)یعنی نادیده گرفتن میانه روی نشانه جور وکجروی است . درجای دیگر می فرماید: " من اخذ القصد حمدوُا والیه طریقَه وبَشِّروه بالنجاة" (25) یعنی میانه روی واعتدال نه تنها نکوهیده نیست بلکه ستودنی است وامنیت وسلامت در گرو آنست. در سخن دیگری ، پایان مسیرافراطی را جهنم می داند و می فرماید : " النار غایة المفرطین" (26)
2- برکت وباروری
اندازه گیری در امور زندگی واتخاذ شیوه میانه خصوصاً در مسائل مادی می تواند عامل برکت وماندگاری وسبب باروری وبازدهی بیشتر اقدامات وحرکتها در دنیا وآخرت شود وبی توجهی به مقدار واندازه مطلوب ، در کارها برکت را زائل وباروری را مواجه با اختلال می نماید. پیامبر گرامی اسلام می فرمایند : "من اقتصد اغناه الله ومن بَذَّرَ افقره الله " (27)به حس وتجربه نیز اثبات گردیده است که بهره برداری از یک ابزار مادی بصورت متعادل می تواند عمرآنرا طولانی ونتائج آنرا مضاعف گرداند در حالیکه متروک گذاردن یا هرنوع تفریطی درمورد آن یا زیاده روی در ارتباط با آن می تواند سطح کارآمدی وبهره وری آنرا کاهش دهد . همچنانکه تعادل در تنظیم ارتباط با یک فرد یا یک مجموعه می تواند عمر روابط وبرکات ارتباط با آنها رامضاعف نماید وافراط یا تفریط درمورد آن این فرایند مواجه با چالش ومشکل می نماید.
ابعاد اعتدال
اسلام ،نمادی از یک نگرش اعتدالی وبرخاسته از آنست ودربرابرظاهرگرائی مطلق مسیحی وباطن پژوهی افراطی یهودی قد برافراشته وایده اعتدال در توجه به ظاهر وباطن را مطرح نموده وآنرا در تمامی شئون زندگی گسترش داده است. قرآن کریم می فرماید :" ماکان ابراهیم یهودیاً ولانصرانیا ًولکن حنیفاً مسلماً " (28)حنیف را به معنی مستقیم ومعتدل معنا کرده اند (29) . این شیوه اعتدالی را حضرت ابراهیم علیه السلام به نزدیکان خود به عنوان یک دستاورد جدید علمی عرضه میکند ومی فرماید :" یاابت انی قد جاءنی من العلم ما لم یأتک فاتبعنی اهدک صراطاً سویاً " (30) پیامبر گرامی اسلام نیز ضمن دعوت به اعتدال ، مصیبتهای امتهای پیشین راتماماً ناشی از افراطی گری می داند و می فرماید : " ایاکم والغلو فی الدین فإنما اهلک من کان قبلکم اغلو فی الدین" (31)
این نگرش بنیادی که باید بخشی از شاکله شخصیتی مسلمان راتشکیل دهد در تمامی عرصه ها حضور ومعنی دارد حتی در نفس مفهوم اعتدال ودر نگرش اعتدال ، معتدل بودن ، رمز کمال و سلامت ارزیابی می شود. اینک به بررسی ابعاد اعتدال که در تعالیم تربیتی فرهنگی اسلام مورد توجه واقع شده است، می پردازیم :
اعتدال در گرایش به دنیا وآخرت : قرآن کریم در اینمورد می فرماید : " وابتغ فیما اتیک الله الدار الاخرة ولاتنس نصیبک من الدنیا" (32)حضرت لقمان علیه السلام به فرزندش می گوید :" یابنی لاتدخل فی الدنیا دخولاً یغیر بآخرتک ولاتترکها ترکاً تکون کلاً علی الناس" (33) از پیامبر گرامی اسلام نیز روایت گردیده است که فرمود :"أعظم الناس همّاً المؤمن یهتم بأمر دنیاه وامر اخرته" (34)
اعتدال درامیدواری به خدا: در توازن بین خوف ورجاء ، خداوند رحمان می فرماید : "یحذرالاخرة ویرجو رحمة ربِّه" (35)ودر روایتی چنین می خوانیم :"خیر الاعمال اعتدال الرجاء والخوف" (36)حضرت لقمان علیه السلام نیز به فرزندخودچنین می گوید :" یا بنی کن ذاقلبین، قلب تخاف الله خوفاً لا یخالطه تفریط وقلب ترجوا به رجاءاً لایخالطه تغریر" (37)
اعتدال در عبادت : خداوند متعال می فرماید : "ولاتجهر بصلاتک ولاتخافت بها وابتغ بین ذلک سبیلاً" (38) پیامبرگرامی اسلام فرمودند: " لیصل احدکم نشاطه فاذاکسل أوفترفلیقعد"(39)
ودرروایت دیگر چنین آمده است که " دع الطواف وانت تشتهیه" (40) ودر فقه اسلامی ، بابی با عنوان : "عدم جواز الافراط فی اطالة صلاة الجماعة " گشوده شده است. که با ارائه روایات مختلف از ائمه دین، انتخاب روش میانه را به امامان جماعت توصیه می نماید.
اعتدال در گفتار: خداوند متعال می فرماید : "وقولوا لهم قولاً معروفاً " (41) ودر روایتی چنین می خوانیم "الاکثار یزّل الحکیم ویملّ الحلیم فلاتکثر فتضجر وتفرط فتهن " (42) و درسخن دیگری چنین آمده است :"الکلام کالدواء قلیله ینفع وکثیره قاتل " (43) با آنکه شاعران در فرهنگ اسلامی همواره مورد احترام وتکریم بوده اند اما در کتب فقهی بابی با عنوان :"کراهیه الافراط فی انشاء الشعر " به چشم می خورد که طی آن برای خلاقیت هنری وخلق اثر ادبی نیز رعایت اعتدال مورد توصیه قرار گرفته است .
اعتدال در موعظه ونصیحت : به واعظان و راهنمایان اخلاقی نیز رعایت اعتدال در تنظیم گزاره ها توصیه گردیده ایت پیامبر گرامی اسلام می فرمایند : " ادعواالناس وبشرّوا ولاتنفروا ویسّروا ولا تعسروا" (44) ودر حدیثی دیگر حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمایند : " الفقیه کل الفقیه من لم یقنّط الناس من رحمة الله ولم یؤیسهم من روح الله ولم یؤمنهم من مکر الله " (45) عدم اندازه گیری درانتقاد یا نصیحت از دیدگاه روانشناسی تولید لجاجت ونفرت می کند ومخاطب را درموضع واکنش منفی قرار می دهد. در روایتی چنین آمده است : "الافراط فی الملامة یشب میزان اللجاجة " (46)
اعتدال در قاطعیت وسازگاری : جمع آوری اصولی که اسلام به عنوان روشهای مدیریتی ارائه کرده است می تواند بهترین الگو ومدل رادر یک مدیریت کاربردی وموفق اراده نماید . از جمله این اصول ، رعایت اعتدال ومیانه روی در قاطعیت ومرافقت با نیروهای تحت مدیریت است که از آن تعبیر به "حزماً فی لین " شده است . از پیامبر گرامی اسلام روایت شده که فرمود: " ان المؤمن تراه ،قوة فی دین وحزماً فی لین" (47) همین مضمون به لسان مناجات ودعا نیز آمده است :اللهم انّی اسألک حزماً فی لین"
اعتدال در آشتی وقهر : قرآن کریم می فرماید : "فامساک بمعروف أو تسریح بإحسان " (48) ودر روایتی از حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام می خوانیم : " احبب حبیبک هونا ما ...وابغض بغیضک هوناًما" (49)
اعتدال در هزینه وانفاق: قرآن کریم می فرماید : "لاتجعل یدک مغلولة الی عنقک ولاتبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محصوراً " (50) ودرآیه دیگر در مورد نرم تأمین هزینه همسران می فرماید : علی المولود له رزقهن وکسوتهن بالمعروف " (51) و پیامبر گرامی اسلام فرمودند : "الاقتصاد فی النفقه نصف المعیشه " (52)
اعتدال در شیک پوشی وساده پوشی : "فان النبی (ص)نهی ان یلبس الثیاب الحسنة التی ینظر الیه فیها اوالدنیه اوالرثه التی ینظر الیه فیها وقال امراً بین الامرین وخیرالامو راوساطها" (53)
اعتدال در تربیت فرزندان : درروایتی در مورد مدیریت تربیتی فرزندان چنین آمده است : " شر الاباء من دعاه البر الی الافراط وشرّ الابناءمن دعاه التقصیر الی العقوق" (54)
اعتدال در تعامل با همسر : قرآن کریم در این ارتباط در آیات متعدد با استفاده از واژه "معروف" همگان را به رعایت اعتدال در مناسبات همسری فرا خوانده است و می فرماید "عاشروهن بالمعروف " (55) و " لهن مثل الذی علیهن بالمعروف" (56) ودر پرداخت مهریه ، در تأمین آذوقه ونیازهای روزمره ، در تنظیم روش زندگی یا جدائی در تمامی موارد ، رعایت اعتدال در زندگی مشترک مورد تأکید قرار گرفته است .
اعتدال در شوخ طبعی : بدون شک، شادی وشوخ طبعی از عوامل بهره افزائی و نیروآفرینی در کاراست و دربرابر آن، سردی ویخ زدگی درفضای کارموجب رکود ومواجهه با بن بست می گردد اما در نظام تربیتی اسلام برای آن حدّگذاری صورت گرفته است . محی الدین النووی در این مورد می گوید : " بالمزاح بحق ولکن لایکثر منه فان الافراط فیه والاکثار منه مذمومان " (57) فقهاءاسلامی معتقدند "تردّ شهادة من افرط فی المزاح والحکایات المضحکة " (58)
اعتدال در زهد وپارسائی : برخی از افراد در زندگی دنیا با هیجان وشیفتگی به سراغ دنیا می روند وجز شهوت ولذت وتأمین رفاه وانهماک درتمتعات دنیائی چیزی نمی شناسند وبرخی عزلت وتبتّل اختیار می کنند وبه اصطلاح کاتولیک تر از پاپ می شوند . اسلام هر دوسوی این جریان را محکوم و رویکردی متعادل را دراین زمینه تنظیم وتوصیه می نماید. خداوند سبحان به پیامبر اکرم (ص) می فرماید "یاایها النبی لم تحرم مااحل الله لک" (59) و پیامبر اکرم (ص) خود می فرمایند : " اما والله انی اتقاکم لللّه واخشاکم له لکنی اصوم وافطر واصلی وارقد واتزوج النساء فمن رغب عن سنتی فلیس منّی" (60) حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام به عاصم بن زیاد که صومعه نشینی وکناره گیری از همه تمتعات دنیائی را انتخاب کرده بود می فرماید : " اتری احل الله لک الطیبات وهو یکره ان تاخذها" (61)
نتیجه :
اعتدال درتمامی شئون زندگی رمز تکامل وبهروزی است ودرارتباط با وحدت اسلامی وارتقاء منزلت ملل مسلمان وحفظ همبستگی آنان تنها راه ، تنظیم مشی اعتدالی وکنترل افراط گرایان وطرد هر گونه رویکرد افراطی به مسائل نظری وعملی است. که البته به معنی عدول از مواضع حق یا نسبی کردن ارزشهای دینی نیست. دراین کنفرانس جهانی که موضوع تدوین منشور وحدت اسلامی در دستور قرار گرفته است پیشنهاد می شود انتخاب مشی اعتدالی به عنوان یکی از اصول منشور ومبارزه با افراط گرایان ، حذف منشورات وکتب وروایات غلاة وطرد گروههای تندرو جزء مواد آن قرارگیرد .خداوند توفیق درک این اندازه گیری صحیح وعمل آن را به جامعه اسلامی ما مرحمت فرماید.
پی نوشت: ([22]) فردوس الاخبار1/387. ([23]) غررالحکم،حدیث 8099. ([24]) نهج البلاغه،نامه31. ([25]) نهج البلاغه،خطبه 222. ([26]) غررالحکم،حدیث478. ([27]) جامع الصغیر2/578. ([28]) آل عمران/67. ([29]) لسان العرب 6/77. ([30]) مریم /43. ([31]) المجموع للنووی 8/171،المغنی لابن قدامه 3/445. ([32]) قصص/77. ([33]) بحار الانوار 73/124. ([34]) کنز العمال 1/144. ([35]) زمر/9. ([36]) عیون الحکم والمواعظ ص240. ([37]) تنبیه الخواطر ص41. ([38]) اسری /110. ([39])کنز العمال 3/37. ([40]) الحدائق الناظره 16/255. ([41]) نساء/5. ([42])غررالحکم روایت 2009. ([43]) غررالحکم. ([44]) کنز العمال 3/29. ([45]) نهج البلاغه،حکمت 90. ([46]) عیون الحکم والمواعظ ص22. ([47]) مناقب خدیجة الکبری ص40. ([48]) بقره/229. ([49]) نهج البلاغه،حکمت 268. ([50]) اسراء/29. ([51]) بقره/233. ([52]) مجمع الزوائد 1/160. ([53]) السنن الکبری للبیهقی 3/273. ([54]) تاریخ یعقوبی 2/320. ([55]) نساء /19. ([56] بقره/228. ([57]) المجموع 4/653. ([58]) کشف اللثام 2/374. ([59])تحریم/1. ([60])کنز العمال 3/30. ([61])نهج البلاغه،خطبه 209. |
فهرست منابع ومأخذ
1- ابن حزم اندلس ، علی بن احمد ، المحلی ،بیروت ، دارالافاق الجدیدة ، بی تا.
2- ابن قدامه مقدسی،موفق الدین عبد الله بن احمد،المغنی،قاهره،دارالکتاب الاسلامی،بی تا.
3- ابن ماجه قزوینی،محمد بن یزید ، سنن ابن ماجه، بیروت ، دارالکتب العلمیة ، بی تا.
4- ابن منظور ، ابوالفصل محمد مکرم، لسان العرب ، بیروت ، دارصادر،[تاریخ مقدمه ؛ 1300ق]
5- انصاری ، مرتضی بن محمد امین، الرسائل ، بی جا ، بی تا ، 1326ق.
6- بحرانی ،یوسف بن احمد بن ابراهیم ،الحدائق الناظرة فی احکام العترة الطاهرة ، تبریز، کارخانه احمد آقا وعلی آقا تاجر تبریزی، 1318ق.
7- البیهقی ، ابن بکر احمد ، السنن الکبری ، حیدر آباد ، دائرة المعارف العمانیة ، 1344.
8- دکتور ابراهیم مدکور- المعجم الوجیز – منشورات دارالثقافة –قم.
9- دیلمی همدانی ، شیرویه بن شهردار ، فردوس الاخبار بماثور الخطاب المخرج علی کتاب الشهاب، بیروت ، دار الکتاب العربی ، 1407ق.
10- سیوطی ،جلال الدین عبد الرحمن ،خیر الخلائق ، مصر،عبد الحمید احمد حنفی، بی تا.
11- علی بن ابی طالب ، نهج البلاغة ، التحقیق ، الامام الشیخ محمد عبده ، بیروت ، دارالمعرفة ، بی تا .
12- علی بن ابیطالب (ع)، غررالحکم ودررالکلم ، من کلمات علی بن ابیطالب ، النجف ، منشورات دار الثقافة العامر ،بی تا.
13- فاضل رضوی ، بهاءالدین محمد،کشف اللثام ، تهران ، فراهانی، 1391ق.
14- فیض کاشانی، محسن ، تفسیر الصافی ، مشهد ، دارالمرتضی للنشر، 1399ق.
15- لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم والمواعظ ، قم ، دار الحدیث ، 1376.
16- المالکی الحسنی ،السید محمد بن علوی ، البشری فی مناقب السیدة خدیجة الکبری (رض)، بی جا ، بی نا ، بی تا.
17- المتقی الهندی علاءالدین علی ، کنز العمال ، حیدر آباد ، دائرة المعارف العمانیة ، 1346ق.
18- مجلسی ، محمد باقر ، بحار الانوار ، بیروت ، مؤسسة الوفاء ، الطبع الثانیة ، 1403ق.
19- محقق حلی ، المعتبرفی شرح المختصر ، بی جا ، مؤسسة سید الشهداء ، 1364 ش.
20- محی الدین بن النووی – المجموع – بیروت – دار الفکر- بیتا.
21- ورام ، ابوالحسین مسعود بن ابی فراس ، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر ، طهران ، دارالکتب الاسلامیة،1376ق.
22- الهیثمی ، نورالدین علی ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، بیروت ، دارالکتاب ، 1967م.
23- یعقوب ، احمد بن ابو یعقوب ، تاریخ یعقوبی، تهران بنگاه ترجمه ونشر کتاب ،1356.
تا ما به خطر اختلاف آشنا نشویم از منافع وحدت آگاه نخواهیم شد و تا از منافع وحدت آگاه نشویم به بحثش نمیپردازیم، برای تحصیلش نمیکوشیم و برای حراستش سعی نمیکنیم.
پیامبر خدا(ص) در مورد ضرورت وحدت فرمود: «ایاکم و البغضاء و ایاکم و کذا و کذا فانها الحالقه لدینکم». اختلاف، مثل یک تیغ تیز به دست اختلاف کنندگان است که هر روز دینشان را تیغ میکشند مثل کسیکه سرش را هر روز تیغ میکشد دیگر مویی نمیماند و نمیروید. فرمود: کینه یعنی این! دو نفر در حوزه یا دانشگاه که با هم اختلاف دارند محور اساسی اختلاف، دین و خدا و امثال ذلک است لذا برای اینکه دیگری را از پا در بیاورد از هیچ کاری کوتاهی نمیکند. اما در واقع دارد دین خودش را تیغ میکشد. این آن را تکفیر میکند و آن این را تفسیق میکند. در این میان دین خود را تیغ میکشند. دیگر دینی برای طرفین باقی نمیماند. وقتی برای طرفین، دینی باقی نماند به جامعه سرایت میکند. جامعه که از دین تهی شد حمله بیگانه همان و سلطه او همان. پس انسان هیچ چارهای ندارد مگر آنکه متحدانه بیندیشد.
اما راه برقراری وحدت چیست؟ تا انسان دشمن و راه نفوذ او را نشناسد نمیتواند وحدت را برقرار و حفظ کند. پیامبر فرمود: علما مرزداران دینند و امیرالمؤمنین فرمود: «من نام لاینام عنه» کسیکه در سنگر است نباید بخوابد بلکه خواب را مزمزه میکند. اما اگر کسی خوابش برد دشمن که نمیخوابد. بنابراین اگر کسی نداند دشمن او کیست و کالای او چیست، چه میخواهد و از چه راه وارد میشود قهراً سرمایه را میبازد. حوزههای علمی و دانشگاهی با سه عنصر محوری کار دارند که در همه این عناصر، دشمن نفوذ کرده است: معلوم، علم و عالم. در مورد معلوم، خداوند میفرماید همه چیز عالم سرجای خودشانند. اگر شما صدها بار هم خدمت معلومات بروید میبینید هیچ شکاف و اختلاف و بینظمی در آنها نیست. لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا. و نیز میفرماید:
ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر ینقلب الیک کرتین. با توجه به معنای کلمه فوت، معنایش این است که هیچ کس سرجایش را ترک نکرده. اگر کسی پست خودش را ترک کند میشود فوت.
پس خداوند فرمود من معلوم را از صدر تا ساقه جهان طوری آفریدهام که هیچ اختلافی بین آنها نیست و همه از عرش تا فرش مسخرند. در مورد علوم نیز خداوند جوری تنظیم فرموده که هیچ علمی علم دیگر را نفی نمیکند؛ بعضی در خدمت بعضی هستند. بعضیها خدمتگذار بعضیاند بعضی فائده بعض دیگرند. هیچ نقد و نقضی بین سلسله دانشها نیست. بعضی مبادیشان را از بعض دیگر، بعضی مسائلشان را از برخی دیگر میگیرند و بعضی وامدار بعضیاند.
اما نسبت به عنصر سوم که علمای حوزه و دانشگاهند ذات اقدس اله بما خبر داد که عواملی چند، هم در معلوم اثر گذاشتند هم در علوم و هم تلاش میکنند در علمای حوزه و دانشگاه اثر بگذارند. اما در معلوم اثر گذاشتند: ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس. این وضع محیط زیست در اثر همین است؛ یهلک الحرث و النسل؛ ان الملوک اذا دخلوا قریه افسدوها و جعلوا اعزه اهلها اذله. نگذاشتند این نظام هماهنگ زیبا باهماهنگی، به مردم خدمت کند. آیه ظهر الفساد فی البر و البحر دو مطلب را به ما میگوید: 1. این نظام هماهنگ بود، بیگانه نفوذ کرد و این نظام را بهم زد، یعنی معلومها را به هم زد. 2. درباره علوم فرمود: تمام علوم خدمتگذار یکدیگرند اما شبهه که آمد آن علم نه تنها مشکل خودش را حل نمیکند بلکه چوب لای چرخ علم دیگر میگذارد. این شبهات از کجا پدید میآید: ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم. شیطان نه تنها به آن طاغیان میگوید فساد و اهلاک حرث و نسل را برعهده بگیرید به برخی عالمان نیز میگوید شبهه ایجاد کنید. شبهه ویروسی است که بساط علم را بر هم میزند. تمام این مغالطههایی که سیزده قسمش در منطق آمده و ممکن است زیرمجموعهاش خیلی بیش از اینها باشد همه به دخالت شیطان است: یا محمول را به جای محمول دیگر یا موضوع را به جای موضوع دیگر میگذارد و یا رابطهها را منقطع میکند. در هر موردی که انسان اشتباه میکند به دخالت شیطان است. پس ظهر الفساد فی العلوم، چه علوم بحری و چه علوم بری، بما کسبت ایدی الناس بوسوسه ابلیس. اینکه خداوند فرمود اتقوا الله و یعلمکم الله سرّش این است که یعنی طوری زندگی کنید که او نتواند راه پیدا کند. شما مطلب را درست بفهمید. عمده آن است که ما خودمان را دریابیم. اگر ما آدم خوبی باشیم هم میتوانیم جلو فساد را بگیریم هم میتوانیم منشأ فساد را شناسایی کنیم هم جلو شبهات را بگیریم و هم به شبهات پاسخ دهیم.
شیطان به وسیله طاغیان و مشایخ سوء، نه تنها در معلومها اثر گذاشته و آنها را فاسد کرده و در علوم اثر گذاشته و آنها را با شبهه قرین کرده بلکه علما و دانشگاهیها را، حوزه و دانشگاه را رها نمیکند. البته بزرگانی در دانشگاه و حوزه هستند که همیشه مواظب خودشان بوده و هستند. حریم آنها محفوظ است.
مطلب دیگر این است که: آنچه فلاسفه غرب تلاش کردند و سعیشان نیز مشکور باد آنست که علم چقدر معلوم را نشان میدهد. اما آنچه جایش خالی است اینست که علم چقدر عالم را اصلاح کرده است؟ این علم یک آینهای است که هم واقع را نشان میدهد هم درون را. کمبود ما از اینجا شروع میشود و قهراً با این کمبود، وحدت رخت بر میبندد و بسیاری از برکات میرود و رذایل به جای آنها مینشیند. کمبود، آنست که بشر درباره این علوم که چهرهای به واقع و چهرهای هم به عالم دارد فقط تک بعدی تلاش کرد.
اگر کسی چهار تا کلمه یاد گرفت و گفت انا اعلم منه، این تریبون شیطان است. اگر ما خودمان را ساختیم هرگز دیگران را کم نمیگیریم. کسیکه اخترشناس است دارد آیات تکوینی سپهر را تفسیر میکند، او که بحرشناس است، آنکه گیاهشناس است، آنکه جانورشناس یا داروشناس است همه مفسران کتاب تکوین خدایند. قهراً کسی، کسی را طرد نمیکند. اگر عالم ببیند چه اندازه علم در او اثر کرده و ساخته شده هیچ مشکلی پیش نمیآید.
اگر ما حوزویان و دانشگاهیان خود را ساختیم و علم را آینه قرار دادیم و بفهمیم که این علم را از طرف معلم – علَّم الانسان ما لم یعلم - نشان دهیم نه به طرف معلوم نه به طرف عالم، آنگاه تمام لذتها بهره ماست. به ما گفتهاند اگر عالم شدی آینه دستت هست به روی معلم نگاهدار. آنگاه که واقع را درباره زمین و آسمان و شمس و قمر فهمیدی تو که نمیخواهی برای همیشه زمینشناس و آسمانشناس باشی. اگر ذات اقدس اله فرمود: شمس و قمر را عبادت نکن ماه را نپرست ماه آفرین را بپرست، در همین راستاست.
آیت الله جوادی در مورد برخوردها فرمود: ما دو جور به هم میخوریم: یک وقت با خودی و یک وقت با غیرخودی. چگونه؟ در مورد اول مثلاً شما در کوثرهای زلال که نگاه کنید چهرهتان را شفاف میبینید اما اگر خودت آن را به هم زدی نه درونش را نشان میدهد نه بیرون را. در مورد دوم: مثلاً اگر یک آب گل آلودی به استخر زلال راه پیدا کند لجن به همراه میآورد و بساط استخر پاک را به هم میزند آنگاه استخر نه درون خود را نشان میدهد نه بیرون را.
حال در این استخر زلال قرآن و عترت، چرا آدم درونش را نبیند؟ بیرونش را نبیند؟ خودش را نبیند و لذت نبرد؟ یا خودمان آن را برای هیچ، برای مردار، بهم میزنیم و یا خدای ناکرده نفوذ پیدا میکند و بخشی از لجن گلآلود به این کوثر انقلاب میرسد. سعی امام و شهدا و بزرگان و مجروحان و جانبازان و آزادگان که این استخر، قطره قطره خون شهداست، خدای نکرده آلوده میشود. آن وقت نه درونش را میبینیم نه بیرونش را. نتیجه بحث اینکه:
1. مسئله اسلامی شدن دانشگاه یک بحث خاص خودش و همایش مخصوص خودش را دارد. 2. وحدت وفاق ملی و سران سه قوه و مجمع تقریب و مجمع جهانی اهل بیت برکات خاص خودش را دارد. 3. حوزه و دانشگاه اگر بخواهند در مقام وحدت سخن بگویند باید ارزیابی کنند که خطر اختلاف چیست. 4. کار اساسی حوزویان و دانشگاهیان، معلوم و علم و عالم است. 5. بیگانه در آن دو بخش نفوذ پیدا کرده. 6. مواظب باشیم در بخش دیگر نفوذ پیدا نکند. 7. تنها راهش آن است که آینه شویم. آینه شو تا بردت سوی دوست، کوی دوست. آنوقت دیگر اختلافی نیست.
منبع: ماهنامه آموزشی، اطلاع رسانی معارف
شماره 33، بهمن 1384
به نقل از تبیان
شهید آیت اللّه مفتح در پی آن بود که مذهب راستین، عقاید درست و بدون بدعت و انحرافات و تحریفات به مردم ارائه گردد:
«نمیخواهم دفاع کنم از آن چه که به نام مذهب گفته میشود و شکل غلط دارد لکن مذهب به شکل واقعی هم که عامل پاکی، تقوا، درستی، نظام در جامعه است.»
مفتح معتقد است از عوامل مهم که مانع پیشرفت اسلام در دنیای امروز است پارهای موهومات و خرافات میباشد که چون ابرهای تیره و تاری جلو درخشندگی نور اسلام را گرفته است، او میافزاید یک مسلمان وظیفه شناس و علاقهمند در دو جبهه مبارزه میکند، یکی در برابر دشمنان مستقیم اسلام و دیگر در مقابل خرافه و اعتقادات موهوم که هر دو مبارزه نیازمند روح قداکاری است، مفتح دعا را سرمایهای ارزنده و از حقایق مسلّم اسلام و قرآن میداند که استفاده صحیح و درست از آن، روح و جسم انسانها را به سوی حق تعالی پرورش میدهد، وی یادآور میشود دعا عامل رشد، تکامل، وسیله عظمت و سربلندی است امّا به دلیل برخی موهومات از این نیروی محرکه در مسیری نادرست استفاده میشود و در نتیجه آن سرمایه معنوی از عوامل سقوط و انحطاط تلقی میگردد. از عوامل مهم که مانع پیشرفت اسلام در دنیای امروز است پارهای موهومات و خرافات میباشد که چون ابرهای تیره و تاری جلو درخشندگی نور اسلام را گرفته است.
مفتح در بحثی دیگر، این دیدگاه را مطرح میکند که وجود خرافات و برخی باورهای غیر منطقی حربهای به دست دشمنان و فرقههای مخالف شیعه که سرمایههای معنوی مسلمین را مورد یورش قرار دادهاند، میدهد. یکی از این مسایل زیارت است که مفتح دربارهاش مینویسد:
«زیارت و رفتن کنار قبور بزرگان دین و توسّل (بسیار) مقدّس و محترم است و ما تصور میکنیم با کمال دقت فلسفه آن روشن میگردد زیرا همان طوری که در دنیای امروز برای اتحاد و روح شهامت و فداکاری در سربازان و پاسداران استقلال و امنیّت قبر سرباز گمنام مورد احترام قرار میگیرد و در روز معین بزرگان کشور و سران ارتش در برابر آن قبر میایستند و عرض ادب میکنند و نیز آرامگاه رهبران انقلابها و نهضتها مورد احترام همگان میباشد در اسلام نیز به حفظ خاطرهها اهمیت فراوان داده(شده است). بیشتر روایات ما درباره زیارت (بارگاه) امام حسین(ع) است و بدیهی است که رفتن کنار قبر آن انسان فداکار، خاطره و قیام و انقلاب و شجاعت آن حضرت را در دلها زنده میدارد و درس قیام و فداکاری در برابر اسارت و ستم میآموزد، در اینجا باید اعتراف کرد موهوماتی مثل شمع روشن کردن، جیغ کشیدن،بند بستن، قفل گرفتن روی این حقیقت را پوشانیده است ما اگر میبینیم که بنی العباس قبر امام حسین(ع) را خراب میکردند و از رفتن به زیارت (مرقد آن حضرت) جلوگیری میکردند مسلّم برای آن بود که آنجا محل اجتماع جان بازان و فداکاران بود نه برای شمع روشن کردن وگریه و...»
سپس آن متفکر شهید به خرافه زدایی رسول اکرم(ص) اشاره دارد:
آخرین فرستاده حق تعالی تلاشی پی گیر برضد شرک و بت پرستی و سایر مظاهر خرافات از خود نشان داد تا موفق شد بشریت را از چنگال اوهام خلاص کند و انسانیت نیمه مرده در حال احتضار را روحی تازه بخشد. آری او بود که بارهای سنگین خرافات را از دوش بشر برداشت و بندهای پندار و اوهام را پاره کرد.
منبع: پاسدار اسلام -> آذر 1386، شماره 312
به نقل از تبیان
اگر منظور رسول خدا (ص) از حدیث غدیر، امامت امیر مؤمنان (ع) بود، چرا صحابه دچار اختلاف شدند؟
توضیح سئوال:
اگر مقصود رسول خدا (ص) از حدیث غدیر ، تعیین علی (ع) به عنوان خلیفه بود ، نباید میان صحابه اختلاف میشد ؛ چون آنها صحابه رسول خدا (ص) و دست پروده آن حضرت بودند . چگونه میتوان تصور کرد که تنها بعد از چند روز از حادثه غدیر خم ، صحابه وصیت و فرمان رسول خدا را فراموش کرده باشند و به آن حضرت خیانت کنند ؟
بنابراین قطعاً مقصود رسول خدا امامت آن حضرت نبوده است .
نقد و بررسی:
خواستگاه این شبهه ، تصور نادرستی است که اهل سنت از صحابه دارند ، زیرا آنها بر این باورند که اگر کسی نام صحابی را گرفت وملقب به این نام شد، عدالتش قطعی است و کاری بر خلاف فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله انجام نخواهد داد .
بی تردید اگر مواردی یافت شود که صحابه حتی در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله ، دچار اختلافات شدیدی شده و بر خلاف فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله رفتار کردهاند ، بی اساس بودن این شبهه روشن و ثابت میشود که اختلاف صحابه در باره یک مسأله ، تأثیری در تعیین مقصود رسول خدا نداشته و در نتیجه خدشهای بر دلالت حدیث غدیر وارد نخواهد کرد . اکنون به چند مورد از مخالفتهای صحابه با رسول خدا اشاره می کنیم:
بارزترین نمونه از اختلاف میان صحابه و سرپیچی از فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله ، قضیه وصیت آن حضرت است که به بعضی از اصحاب حاضر در مجلس دستور داد تا کاغذ و دوات بیاورند، چون تصمیم داشت مطالبی بنویسد که هرگز گمراه نشوند ؛ اما صحابه بدون این که حرمت پیامبر خدا را رعایت کنند ، با یکدیگر به نزاع پرداختند ، تا جایی که خلیفه دوم آن حضرت را متهم به هذیان گویی کرد ! .
وقتی صحابه در حضور رسول خدا از دستور مستقیم آن حضرت و با یکدیگر به نزاع میپردازند ، چه استبعادی دارد که بعد از آن حضرت نیز دچار همان اختلاف و سرپیچی شوند ؟
محمد بن اسماعیل بخاری در صحیحش می نویسد :
عن بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما أَنَّهُ قال یَوْمُ الْخَمِیسِ وما یَوْمُ الْخَمِیسِ ثُمَّ بَکَى حتى خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فقال اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَجَعُهُ یوم الْخَمِیسِ فقال ائْتُونِی بِکِتَابٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا ولا یَنْبَغِی عِنْدَ نَبِیٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم ... .
ابن عباس می گفت : روز پنجشنبه و چه روزی بود آن روز . سپس آن قدر گریه کرد که اشک چشمش سنگریزه هارا خیس کرد، آنگاه گفت: روز پنجشنبه درد بر رسول خدا (ص) شدید شد ، فرمود : کاغذی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید ، حاضران اختلاف کردند در حالی که چنین عملی در حضور پیامبر خدا شایسته و سزاوار نبود ، گفتند : او بیمار است و هزیان می گوید .
الجامع الصحیح المختصر ، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی (متوفای256 هـ) ، ج 3 ، ص1111 ، ح 2888 ، کتاب الجهاد والسیر ب 176 ، باب هَلْ یُسْتَشْفَعُ إِلَى أَهْلِ الذِّمَّةِ وَمُعَامَلَتِهِمْ ، ناشر : دار ابن کثیر ، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقیق : د. مصطفى دیب البغا .
مسلم نیشابوری این حدیث را با اندک تغییر در صحیحش نقل کرده ومینویسد :
عن بن عَبَّاسٍ أَنَّهُ قال یَوْمُ الْخَمِیسِ وما یَوْمُ الْخَمِیسِ ثُمَّ جَعَلَ تَسِیلُ دُمُوعُهُ حتى رأیت على خَدَّیْهِ کَأَنَّهَا نِظَامُ اللُّؤْلُؤِ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم ائْتُونِی بِالْکَتِفِ وَالدَّوَاةِ أو اللَّوْحِ وَالدَّوَاةِ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَقَالُوا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یَهْجُرُ .
صحیح مسلم ، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری (متوفای261 ، ج 3 ، ص1259 ، ح1637 ، کتاب الوصیة ، باب ترک الوصیة لمن لیس عنده شیء ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی .
نووی در شرح روایت مسلم میگوید :
فقد اختلف العلماء فی الکتاب الذی هم النبی صلى الله علیه وسلم به فقیل أراد أن ینص على الخلافة فی إنسان معین لئلا یقع نزاع وفتن .
علما در این که پیامبر (ص) چه میخواست بنویسد ، دچار اختلاف شدهاند ، برخی گفتهاند که آن حضرت میخواست جانشین بعد از خودش را معین و به اسم او تصریح کند تا بعد از ایشان و نزاع فتنه نشود .
شرح النووی على صحیح مسلم ، أبو زکریا یحیى بن شرف بن مری النووی (متوفای676هـ) ، ج 11 ، ص90 ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1392 ، الطبعة : الطبعة الثانیة .
ابن حجر عسقلانی مینویسد :
واختلف فی المراد بالکتاب فقیل کان أراد أن یکتب کتابا ینص فیه على الأحکام لیرتفع الاختلاف وقیل بل أراد أن ینص على أسامی الخلفاء بعده حتى لا یقع بینهم الاختلاف قاله سفیان بن عیینة .
در این که پیامبر چه میخواست بنویسد ، نظرات گوناگونی وجود دارد . برخی گفتهاند : نوشته ای بود که بیانگر احکام باشد و اختلاف را از بین به برد، برخی گفتهاند: میخواست اسامی جانشینان بعد از خودش را بنویسد تا در میان آنها اختلاف نشود . این مطلب را سفیان بن عیینه گفته است .
فتح الباری شرح صحیح البخاری ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی (متوفای852 هـ) ج 1 ، ص209 ، ناشر : دار المعرفة - بیروت ، تحقیق : محب الدین الخطیب .
بدر الدین عینی در شرح صحیح بخاری مینویسد :
واختلف العلماء فی الکتاب الذی همَّ صلى الله علیه وسلم بکتابته ، قال الخطابی : یحتمل وجهین . أحدهما : أنه أراد أن ینص على الإمامة بعده فترتفع تلک الفتن العظیمة کحرب الجمل وصفین ... .
عمدة القاری شرح صحیح البخاری ، بدر الدین محمود بن أحمد العینی (متوفای855هـ) ، ج 2 ، ص171 ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت .
علما در این که پیامبر (ص) چه میخواست بنویسد ، دچار اختلاف شدهاند ، خطابی گفته : دو احتمال وجود دارد : 1 . یکی این که میخواست بر امامت بعد از خودش تصریح کند تا از فتنههای بزرگی همانند جنگهای جمل و صفین جلوگیری شود ... .
قسطلانی (متوفای 923هـ) در شرح صحیح بخاری مینویسد :
أکتب لکم کتاباً فیه النص على الأئمّة بعدی.
ارشاد الساری ، ج 1 ، ص207 .
[رسول خدا فرمود : کاغذ و دوات بیاورید] تا نامه ای برای شما بنویسم که در آن نام ائمه وپیشوایان بعد از خودم آمده باشد.
و محمد بن یوسف کرمانی مشهور به شمس الأئمه (متوفای 786هـ) در این باره مینویسد :
أنّه أراد أن یکتب اسم الخلیفة بعده لئلا یختلف الناس ولا یتنازعوا فیؤدّیهم ذلک إلى الضلال .
الکوکب الدراری فی شرح صحیح البخاری ، ج 2 ، ص172 .
آن حضرت میخواست نام خلیفه بعد از خودش را بنویسد تا مردم دچار اختلاف نشوند و با یکدیگر نزاع نکنند که آنها را گمراه کند .
و احمد امین مصری (متوفای 1373هـ) مینویسد :
وقد أراد الرسول (ص) فی مرضه الذی مات فیه أن یعیّن من یلى الأمر من بعده .
یوم الإسلام ، ص41 .
رسول خدا (ص) در هنگام بیماریی که از دنیا رفت میخواست جانشین بعد از خودش را معین کند .
رسول خدا صلی الله علیه وآله در حال ایراد خطبههای نماز جمعه (یا در حال نماز) بود که صدای طبل و شیپور کاروانهای تجاری به گوش صحابه رسید ، آنها بیاعتنا به رسول خدا آن حضرت را تنها رها کردند و به سوی کاروان شتافته و جز عدهای انگشت شمار ، کسی باقی نماند .
خداوند ، این عمل صحابه را به شدت تقبیح کرده و میفرماید :
وَإِذَا رَأَوْاْ تجَِرَةً أَوْ لهَْوًا انفَضُّواْ إِلَیهَْا وَتَرَکُوکَ قَائمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیرٌْ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَیرُْ الرَّازِقِین . الجمعة / 11 .
هنگامى که آنها تجارت یا سرگرمى و لهوى را ببینند پراکنده مىشوند و به سوى آن مى روند و تو را ایستاده به حال خود رها مىکنند بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترین روزىدهندگان است .
این نص صریح قرآن کریم است و کسی نمیتواند آن را انکار نماید . و محمد بن اسماعیل بخاری در صحیحش در باره این قضیه مینویسد :
عن جَابِرِ بن عبد اللَّهِ رضی الله عنهما قال أَقْبَلَتْ عِیرٌ یوم الْجُمُعَةِ وَنَحْنُ مع النبی صلى الله علیه وسلم فَثَارَ الناس إلا اثْنَیْ عَشَرَ رَجُلًا فَأَنْزَلَ الله (وإذا رَأَوْا تِجَارَةً أو لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا ) .
الجامع الصحیح المختصر ، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی (متوفای256 ، ج 4 ، ص1859 ، ح4616 ،کتاب البیوع ، بَاب : وإذا رَأَوْا تِجَارَةً أو لَهْوًا ، ناشر : دار ابن کثیر ، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقیق : د. مصطفى دیب البغا .
از جابر بن عبد الله نقل شده که گفت : روز جمعه بود وما در حال نماز خواندن با پیامبر (ص) بودیم ، قافله ای وارد شد، مردم همه متفرق شدند جز دوازده نفر؛ خداوند این آیه را نازل کرد : « وإذا ... .
و در روایت دیگر با صراحت آمده است که مردم در حال نماز متفرق شدند :
حدثنا جَابِرُ بن عبد اللَّهِ قال بَیْنَمَا نَحْنُ نُصَلِّی مع النبی صلى الله علیه وسلم إِذْ أَقْبَلَتْ عِیرٌ تَحْمِلُ طَعَامًا فَالْتَفَتُوا إِلَیْهَا حتى ما بَقِیَ مع النبی صلى الله علیه وسلم إلا اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا فَنَزَلَتْ هذه الْآیَةُ : (وإذا رَأَوْا تِجَارَةً أو لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا) .
الجامع الصحیح المختصر ، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی (متوفای256هـ) ج 1 ، ص316 ، ح894 ، ناشر : دار ابن کثیر ، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقیق : د. مصطفى دیب البغا .
جابر بن عبد الله گفت : ما با رسول خدا (ص) در حال نماز بودیم که کاروان مواد غذائی وارد شد ، مردم متفرق شدند، جز دوازده نفر کس دیگری با رسول خدا (ص) نماند ، سپس این آیه نازل شد : « وإذا رَأَوْا ... » .
ابن حجر عسقلانی بعد از بررسی اقوال در این باره که پیامبر در حال خطبه بود یا در حال نماز مردم متفرق شدند مینویسد :
وسلک طائفةٌ مسلکاً آخر ، وظاهر کلام البخاری هاهنا وتبویبه یدل علیه ، وهو : أن انفضاضهم عن النبی کان فی نفس الصلاة ، وکان قد افتتح بهم الجمعة بالعدد المعتبر ، ثم تفرقوا فی أثناء الصلاة ، فأتم بهم صلاة الجمعة ؛ فإن الاستدامة یغتفر فیها ما لا یغتفر فی الابتداء . وهذا قولُ جماعة من العلماء ، منهم : أبو حنیفة وأصحابه والثوری ومالک والشافعی - فی القدیم - وإسحاق ... .
فتح الباری فی شرح صحیح البخاری ، زین الدین أبی الفرج عبد الرحمن ابن شهاب الدین البغدادی ثم الدمشقی الشهیر بابن رجب (متوفای795هـ ) ج 5 ، ص316 ، ناشر : دار ابن الجوزی - السعودیة / الدمام - 1422هـ ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : أبو معاذ طارق بن عوض الله بن محمد .
گروهی راه دیگری رفتهاند و ظاهر سخن بخاری و چگونگی باب بندی کتابش نیز بر این مطلب گواهی میدهد که : متفرق شدن مردم در حال خواندن نماز جمعه بوده است ، رسول خدا نماز را با تعداد لازم شروع کرد ؛ مردم در بین نماز متفرق شدند ؛ ولی رسول خدا با افراد باقی مانده نماز جمعه را به پایان برد ؛ زیرا در ادامه نماز چیزهایی بخشیده میشود که در آغاز آن بخشیده نمیشود .
این نظر جماعتی از دانشمندان از جمله: ابو حنیفه و طرفدارانش ، ثوری ، مالک و شافعی (در نظر قبلی اش) و اسحاق است .
آیا کسانی که در حضور خاتم پیامبران از شنیدن سخنان آن حضرت اعراض و شرف و افتخار شنیدن سخنان اشرف مخلوقات عالم را به مال دنیا میفروشند ، در زمانی که رسول خدا در میان آنان نیست ، به سخنان آن حضرت اعتنا خواهند کرد و دچار اختلاف و تشتت نخواهند شد ؟
آیا کسانی که با بی شرمی تمام ووقیحانه رسول خدا را تنها رها کردند ، خلیفه و جانشین وی را تنها نخواهند گذاشت و وصیت او را را بر منافع مادی و شخصی خود مقدم خواهند داشت ؟!
قضیه ی دیگری که قلب رسول خدا صلی الله علیه وآله را جریحهدار و خشم و غضب آن حضرت را برانگیخت ، سرپیچی صحابه از فرمان رسول خدا در قضیه متعه حج بود .
ابن ماجه و احمد بن حنبل روایت را این گونه نقل میکنند :
عن الْبَرَاءِ بن عَازِبٍ قال خَرَجَ عَلَیْنَا رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَأَصْحَابُهُ فَأَحْرَمْنَا بِالْحَجِّ فلما قَدِمْنَا مَکَّةَ قال اجْعَلُوا حِجَّتَکُمْ عُمْرَةً فقال الناس یا رَسُولَ اللَّهِ قد أَحْرَمْنَا بِالْحَجِّ فَکَیْفَ نَجْعَلُهَا عُمْرَةً قال انْظُرُوا ما آمُرُکُمْ بِهِ فَافْعَلُوا فَرَدُّوا علیه الْقَوْلَ فَغَضِبَ فَانْطَلَقَ ثُمَّ دخل على عَائِشَةَ غَضْبَانَ فَرَأَتْ الْغَضَبَ فی وَجْهِهِ فقالت من أَغْضَبَکَ أَغْضَبَهُ الله قال ومالی لَا أَغْضَبُ وأنا آمُرُ أَمْرًا فلا أُتْبَعُ .
سنن ابن ماجه ، محمد بن یزید أبو عبدالله القزوینی الوفاة: 275 هـ) ج 2 ، ص2981 ، ح 2982 ، ناشر : دار الفکر - بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی
مسند الإمام أحمد بن حنبل ، أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی (متوفای241 هـ) ج 4 ، ص286 ، ح18546 ، باب حدیث قیس عنه البراء بن عازب ، ناشر : مؤسسة قرطبة – مصر .
از براء بن عازب نقل شده که گفت : با رسول خدا از مدینه خارج شدیم و برای حج، احرام بستیم ، وقتی که به مکه رسیدیم ، رسول خدا فرمود : حج خود را عمره قرار دهید . مردم گفتند : ای رسول خدا ، ما برای حج احرام بستهایم چگونه آن را عمره قرار دهیم . رسول خدا فرمود : توجه کنید که چه دستوری به شما داده شده است ، به همان عمل کنید . اصحاب ، سخن رسول خدا را رد کردند ، رسول خدا عصبانی شد و از آنان جدا شد ونزد عایشه رفت. عایشه غضب را در چهره رسول خدا دید، گفت : کسی تو را خشمگین کند ، خدا را خشمگین کرده است . رسول خدا فرمود : چگونه خشمگین نشوم ؛ در حالی که به آنها دستور میدهم ؛ ولی آنها فرمانبرداری نمیکنند .
رواه أبو یعلى ورجاله رجال الصحیح .
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، علی بن أبی بکر الهیثمی (متوفای807 هـ) ج 3 ، ص233 ، ناشر : دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة ، بیروت – 1407 .
ابویعلی این روایت را نقل کرده و روات آن ، روات صحیح بخاری است .
ذهبی بعد از نقل روایت میگوید :
هذا حدیث صحیح من العوالی یرویه عدة فی وقتنا عن النحیب وابن عبدالدائم بسماعهما من ابن کلیب أخرجه ابن ماجة عن الثقة عن أبی بکر ... .
سیر أعلام النبلاء ، محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله (متوفای748 هـ) ج 8 ، ص498 ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط ، محمد نعیم العرقسوسی .
این روایت صحیح اعلائی است که آن را عدهای در زمان ما از نحیب و ابن عبد الدائم نقل کردهاند که آنها از ابن کلیب شنیدهاند . ابن ماجه این روایت را از شخصی مورد اعتماد واز أبی بکر نقل کرده است .
مسلم نیشابوری ، فقط تکههای آخر روایت را نقل میکند :
عن ذَکْوَانَ مولى عَائِشَةَ عن عَائِشَةَ رضی الله عنها أنها قالت قَدِمَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم لِأَرْبَعٍ مَضَیْنَ من ذِی الْحِجَّةِ أو خَمْسٍ فَدَخَلَ عَلَیَّ وهو غَضْبَانُ فقلت من أَغْضَبَکَ یا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ قال أو ما شَعَرْتِ أَنِّی أَمَرْتُ الناس بِأَمْرٍ فإذا هُمْ یَتَرَدَّدُونَ .
صحیح مسلم ، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری (متوفای261هـ) ، ج 2 ، ص879 ، ح1211 ، کتاب الحج ، باب بیان وجوه الإحرام ... ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی .
ذکوان غلام عائشه از وی نقل کرده است که گفت : رسول خدا چهار یا پنج از ذی الحجة گذشته بود که ناراحت نزد من آمد ، گفتم: هر کس شمارا خشمگین کند، خدا او را وارد آتش می کند ؟ رسول خدا فرمود : مگر نمیدانی که من مردم را فرمان میدهم ؛ ولی آنها چون وچرا می کنند ومردد هستند .
تمرد صحابه از فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله ، قلب آن حضرت را جریحهدار کرد ؛ اما بدتر از آن سخنی است برخی از صحابه در توجیه تمردشان ذکر کردهاند . مسلم نیشابوری در صحیحش می نویسد :
قال جَابِرٌ فَقَدِمَ النبی صلى الله علیه وسلم صُبْحَ رَابِعَةٍ مَضَتْ من ذِی الْحِجَّةِ فَأَمَرَنَا أَنْ نَحِلَّ قال عَطَاءٌ قال حِلُّوا وَأَصِیبُوا النِّسَاءَ قال عَطَاءٌ ولم یَعْزِمْ علیهم وَلَکِنْ أَحَلَّهُنَّ لهم فَقُلْنَا لَمَّا لم یَکُنْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ عَرَفَةَ إلا خَمْسٌ أَمَرَنَا أَنْ نُفْضِیَ إلى نِسَائِنَا فَنَأْتِیَ عرَفَةَ تَقْطُرُ مَذَاکِیرُنَا الْمَنِیَّ قال یقول جَابِرٌ بیده کَأَنِّی أَنْظُرُ إلى قَوْلِهِ بیده یُحَرِّکُهَا .
صحیح مسلم ، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری (متوفای261هـ) ، ج 2 ، ص883 ، ح1216 ، کتاب الحج ، باب بیان وجوه الإحرام ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی .
جابر گفت : رسول خدا در صبح روز چهارم ذی الحجة آمد و به ما دستور داد که از احرام خارج شویم و فرمود : از احرام خارج شوید و نزد زنانتان بروید . عطاء می گوید: مردم نزد زنانشان نرفتند ؛ ولی از احرام خارج شدند . گفتیم : بین ما و عرفه پنج روز بیشتر فاصله نیست ، به ما دستور میدهید که با زنان جمع شویم و بعد به سوی عرفه برویم در حالی که از آلتهای ما منی میچکد ؟ عطا گفت که جابر این سخن را میگفت و با دستش نیز نشان میداد ، من به سخن او مینگریستم و او با دست آلتش را حرکت میداد .
بخاری این گونه نقل میکند :
... فَأَمَرَ النبی صلى الله علیه وسلم أَصْحَابَهُ أَنْ یَجْعَلُوهَا عُمْرَةً وَیَطُوفُوا ثُمَّ یُقَصِّرُوا وَیَحِلُّوا إلا من کان معه الْهَدْیُ فَقَالُوا نَنْطَلِقُ إلى مِنًى وَذَکَرُ أَحَدِنَا یَقْطُرُ ... .
رسول خدا به اصحابش دستور داد تا حج را به عمره تبدیل کنند ، سپس طواف کرده ، تقصیر انجام دهند و از احرام خارج شوند ؛ مگر کسی که قربانی به همراه خود دارد ، صحابه گفتند : ما به سوی منی رهسپار شویم ؛ در حالی که از آلت ما منی میچکد ؟
الجامع الصحیح المختصر ، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256هـ) ج 2 ، ص594 ، ح1568 ، کتاب الحج ، باب 81 ، تَقْضِی الْحَائِضُ الْمَنَاسِکَ کُلَّهَا إِلاَّ الطَّوَافَ بِالْبَیْتِ ، ناشر : دار ابن کثیر ، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقیق : د. مصطفى دیب البغا .
و در روایت دیگر مینویسد :
فَیَرُوحُ أَحَدُنَا إلى مِنًى وَذَکَرُهُ یَقْطُرُ مَنِیًّا .
الجامع الصحیح المختصر ، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256هـ) ج 2 ، ص885 ، کتاب الشرکة،47 ، باب 15، الاِشْتِرَاکِ فِی الْهَدْىِ وَالْبُدْنِ ، ناشر : دار ابن کثیر ، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقیق : د. مصطفى دیب البغا .
هر یک از ما به طرف منی برود، در حالی که از آلت او منی میچکد ؟
آیا کسانی که در حضور رسول خدا چنین کلماتی را بر زبان جاری میکنند و این گونه از فرمان صریح آن حضرت سرپیچی میکنند ، بعد از آن حضرت از فرمانش سرپیچی نخواهند کرد ؟
در سال هشتم هجرت، رسول خدا صلی الله علیه وآله برای فتح مکه قصد آن سرزمین نمود. در این سفر آن حضرت به همراهانش دستور داد که روزه خود را افطار کنند و خود نیز در حالی که همه مردم میدیدند ، افطار کرد ؛ ولی در عین حال برخی از صحابه از فرمان پیامبر خدا سرپیچی و تا غروب آفتاب افطار نکردند . رسول خدا پس از آگاهی از موضوع ، با صراحتا تمام آنان را عصیانگر و گناهکار نامید.
مسلم نیشابوری در صحیحش مینویسد :
حدثنی محمد بن الْمُثَنَّى حدثنا عبد الْوَهَّابِ یَعْنِی بن عبد الْمَجِیدِ حدثنا جَعْفَرٌ عن أبیه عن جَابِرِ بن عبد اللَّهِ رضی الله عنهما أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم خَرَجَ عَامَ الْفَتْحِ إلى مَکَّةَ فی رَمَضَانَ فَصَامَ حتى بَلَغَ کُرَاعَ الْغَمِیمِ فَصَامَ الناس ثُمَّ دَعَا بِقَدَحٍ من مَاءٍ فَرَفَعَهُ حتى نَظَرَ الناس إلیه ثُمَّ شَرِبَ فَقِیلَ له بَعْدَ ذلک إِنَّ بَعْضَ الناس قد صَامَ فقال أُولَئِکَ الْعُصَاةُ أُولَئِکَ الْعُصَاةُ .
صحیح مسلم ، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: 261هـ) ج 2 ، ص785 ، ح1114 ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی .
جابر بن عبد اللَّه می گوید : پیامبر در سال فتح مکه در ماه رمضان با حالت روزه از شهر خارج شد ا به «کراع الغمیم» رسید، همراهان آن حضرت هم روزه بودند، ظرفی آب در خواست نمود و آن را بالا بالا برد تا مردم آن را ببینند، سپس آن را نوشید. پس از گذشتن لحظاتی، گفتند: برخى از مردم روزه هستند. فرمود: آنان سرکشان هستند ، سرکشانند .
علاوه بر آنچه گذشت، پیامبر خدا از آینده اصحاب واز تغییرها ودگرگونی ها ی اعتقادی وروحی آنان، آگاهی بیشتری داشت ولذا از نافرمانی آنان و عدم پذیرش ولایت امیر مؤمنان علیه السلام خبر داده است .
أبو یعلی موصلی در مسندش به نقل از امیر المؤمنین علیه السلام مینویسد :
... قال قلت یا رسول الله ما یبکیک قال ضغائن فی صدور أقوام لا یبدونها لک إلا من بعدی قال قلت یا رسول الله فی سلامة من دینی قال فی سلامة من دینک .
مسند أبی یعلى ، أحمد بن علی بن المثنى أبو یعلى الموصلی التمیمی الوفاة: 307هـ) ج 1 ، ص426 ، ناشر : دار المأمون للتراث - دمشق - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : حسین سلیم أسد .
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله گریست و صداى گریهاش بلند شد. پرسیدم: علت گریه شما چیست؟ فرمود: علت گریه من، حسادتهائى است که مردم نسبت تو در دل دارند و آشکار نمىکنند و هنگامى آثار حسادتشان را بروز مىدهند که من دعوت حق را اجابت کردهام و در میان شما نیستم ، علی علیه السلام می گوید : سؤال کردم : ای فرستاده خدا ! آیا در آن هنگام دین من سالم است ، فرمود : بلی دینت سالم است .
حاکم نیشابوری نیز المستدرک مینویسد :
عن علی رضی الله عنه قال إن مما عهد إلی النبی صلى الله علیه وسلم أن الأمة ستغدر بی بعده .
از علی علیه السلام نقل شده که فرمود : از چیزهایی که رسول خدا (ص) به من فرمود این است که : پس از من، مردم با حیلهگرى با تو رفتار مىکنند
و بعد از نقل روایت میگوید :
هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه .
المستدرک على الصحیحین ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ) ج 3 ، ص150 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا .
این حدیث سندش صحیح است ؛ ولی بخاری و مسلم نقل نکردهاند .
امیر المؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه میفرماید :
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَى قُرَیْش وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ صَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِیَ وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِی أَمْراً هُوَ لِی .
نهج البلاغه ، خطبه 172 و شرح نهج البلاغة ، ابن أبی الحدید ، ج 4، ص104.
بار خدایا از قریش و تمامى کسانى که یاریشان کردند به پیشگاه تو شکایت مى کنم ؛ زیرا قریش پیوند خویشاوندى مرا قطع کردند و مقام و منزلت بزرگ مرا کوچک شمردند و در ربودن حقی که برای من بود ، با یکدیگر هم داستان شدند .
نتیجه : تمرد صحابه از فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله در باره ولایت امیر المؤمنین علیه السلام ، نخستین تمرد آنها نبوده ؛ بلکه حتی در زمان حیات آن حضرت نیز بارها و بارها از فرمان آن حضرت سرپیچی شده است ؛ بنابراین صرف اختلاف صحابه نمیتواند دلیلی بر رد حدیث غدیر باشد .
منبع: موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
سابقه «غدیر» و «عید گرفتن» این روز مقدس، به زمان پیامبراکرم(ص) مىرسد. در دوران ائمه دیگر نیز این سنت دینى ادامه داشته و امینان وحى الهى، همچون امام صادق(ع) و امام رضا(ع) آن را آشکار ساخته و یادش را گرامى و زنده نگه مىداشتند. پیش از آنان نیز، امیرالمومنین(ع) احیاگر این عید بود.
رمز عید بودن«غدیر» نیز، کمال دین و اتمام نعمت در سایه تداوم خط رسالت در شکل و قالب امامت بود.
به فرمان پیامبر خدا(ص) مسلمانان مامور شدند « ولایت» را به صاحب ولایت تبریک گویند و با آن حضرت بیعت کنند. رسول خدا نیز براین نعمت الهى شادمانى کرد و فرمود: « الحمدلله الذى فضلنا على جمیع العالمین.»
آیه قرآن که به صراحت، این روز را روز اکمال دین و خشنودى پروردگار از این واقعه و این تعیین وصى دانسته، رمز دیگرى از عید بودن غدیرخم است. فرخندگى این روز و عظمت این مراسم و عید بودن غدیر، در آن روز و لحظه برهمگان روشن بود. این نکته را حتى «طارق بن شهاب» مسیحى که در مجلس عمربن خطاب حضور داشت، فهمیده بود که گفت: اگر این آیه "الیوم اکملت لکم دینکم..."(مائده / 3) در میان ما نازل شده بود، روز نزول آیه را عید مىگرفتیم. هیچ یک از حاضران نیز حرف او را رد نکردند. خود عمر نیز سخنى گفت که به نوعى پذیرش حرف او بود. (1)
غدیر، تنها نه به عنوان « روزى تاریخى»، بلکه به عنوان یک «عید اسلامى» مطرح است. عید بودن آن نیز، مراسم و سنت هاى خاصى را مىطلبد و نه تنها باید آن را عید دانست، بلکه باید آن را عید گرفت و به شادمانى پرداخت و به عنوان تعظیم شعائر دینى، آن را بزرگ داشت و بر شکوه آن افزود، تا ارزش هاى نهفته در این روز عظیم، همواره زنده بماند و سیره معصومین علیهم السلام احیا گردد.
همه این ویژگی ها براى این روز بزرگ، موقعیتى والا و ارزشمند پدید آورد، آنچنان که رسول خدا(ص) و ائمه هدى و مومنانى که پیرو آنان بودند، از موقعیت این روز شادمان بودند. مقصود ما از «عید گرفتن» این روز نیز همین است. خود حضرت رسول نیز به این نکته اشاره و تصریح فرموده است، از جمله در روایتى که مىفرماید:
«روزغدیرخم، برترین اعیاد امت من است، روزى است که خداى متعال مرا فرمان داد تا برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمى هدایتگر براى امتم تعیین کنم که پس از من به وسیله او راهنمایى شوند، و آن، روزى است که خداوند در آن روز، دین را کامل ساخت و نعمت را بر امتم به کمال و تمام رساند و اسلام را به عنوان دین، برایشان پسندید.»
کلام دیگر پیامبر(ص) که فرموده بود:« به من تهنیت بگویید، به من تهنیت بگویید.»(2) نیز نشان دهنده همین عید بودن روز غدیر در کلام حضرت رسول است.
خود امیرالمومنین(ع) در ادامه خط پیامبر، این روز را عید گرفت و در سالى که روز جمعه با روز غدیر مصادف شده بود، در ضمن خطبه عید فرمود:
« خداوند متعال براى شما مومنان، امروز دو عید بزرگ و شکوهمند را مقارن قرار داده است که کمال هر کدام به دیگرى است، تا نیکى واحسان خویش را درباره شما کامل سازد و شما را به راه رشد برساند و شما را دنباله رو کسانى قرار دهد که با نور هدایتش روشنایى گرفتهاند و شما را به راه نیکوى خویش ببرد و به نحو کامل از شما پذیرایى کند. پس جمعه را محل گردهمایى شما قرار داده و به آن فراخوانده است، تا گذشته را پاک سازد و آلودگی هاى جمعه تا جمعه را بشوید، نیز براى یادآورى مومنان و بیان خشیت تقوا پیشگان مقرر ساخته است و پاداشى چند برابر پاداش هاى مطیعان در روزهاى دیگر قرار داده و کمال این عید، فرمانبردارى از امر الهى و پرهیز از نهى او و گردن نهادن به طاعت اوست. پس توحید خدا، جز با اعتراف به نبوت پیامبر(ص) پذیرفته نیست و دین، جز با قبول ولایت به امر الهى قبول نمىشود و اسباب طاعت خدا جز با چنگ زدن به دستگیرههاى خدا و اهل ولایت، سامان نمىپذیرد. خداوند در روز غدیر، بر پیامبرش چیزى نازل کرد که بیانگر ارادهاش در باره خالصان و برگزیدگان است و او را فرمان داد که پیام را ابلاغ کند و از بیماردلان و منافقان هراس نداشته باشد و حفاظت او را عهده دار باشد... .
تا آنجا که فرمود: رحمت خدا برشما باد! پس از پایان این تجمع، به خانههایتان برگردید و به خانواده خود، وسعت و گشایش دهید و به برادران خود نیکى کنید و خداوند را بر نعمتى که ارزانىتان کرده، سپاس گویید. با هم باشید، تا خداوند هم متحدتان سازد، به یکدیگر نیکى کنید، تا خداوند هم، الفت شما را پایدار کند، از نعمت الهى به یکدیگر هدیه دهید، آن گونه که خداوند بر شما منت نهاده و پاداش آن را در این روز، چندین برابر عیدهاى گذشته و آینده قرار داده است.
نیکى در این روز، ثروت را مىافزاید و عمر را طولانى مىکند. ابراز عاطفه و محبت به هم در این روز، موجب رحمت و لطف خدا مىشود. تا مىتوانید، در این روز از وجودتان خرج خانواده و برادرانتان کنید و در برخوردها و ملاقات ها ابراز شادمانى و سرور کنید...» (3)
ائمه اهل بیت علیهم السلام، این روز را شناخته و شناسانده و آن را عید نامیدند و همه مسلمانان را به عید گرفتن آن دستور دادند و فضیلت آن روز و ثواب نیکوکارى در آن را بیان کردند.
فرات بن احنف مىگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: جانم فدایت! آیا مسلمانان عیدى برتر از عید فطر و قربان و جمعه و روز عرفه دارند؟ فرمود: آرى! با فضیلت ترین، بزرگترین و شریف ترین روز عید نزد خداوند، روزى است که خدا دین را در آن کامل ساخت و بر پیامبرش محمد(ص) این آیه را نازل فرمود: " الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا" گفتم: آن کدام روز بود؟ فرمود: هر گاه یکى از پیامبران بنىاسرائیل مىخواست جانشین خود را تعیین کند و انجام مىداد، آن روز را عید قرار مىدادند. آن روز، روزى است که پیامبراکرم(ص)، على(ع) را به عنوان هادى امت نصب کرد و این آیه نازل شد و دین کامل گشت و نعمت خدا بر مومنان، تمام شد. گفتم: آن روز، کدام روز از سال است؟ فرمود: روزها جلو و عقب مىافتد، گاهى شنبه است، گاهى یک شنبه، گاهى دوشنبه، تا... آخر هفته. گفتم: در آن روز، چه کارى سزاوار است که انجام دهیم؟ فرمود: آن روز، روز عبادت و نماز و شکر و حمد خداوند و شادمانى است، به خاطر منتى که خدا بر شما نهاد و ولایت ما را قرار داد . دوست دارم که آن روز را روزه بگیرید. (4)
حسن بن راشد از امام صادق(ع) روایت مىکند که: به آن حضرت عرض کردم: جانم فدایت! آیا مسلمانان را جز عید فطر و قربان، عیدى است؟ فرمود: آرى اى حسن! بزرگتر و شریف تر از آن دو. پرسیدم: چه روزى است؟ فرمود: روزى که امیرالمومنین(ع) به عنوان نشانه راهنما براى مردم منصوب شد. گفتم: فداى شما! در آن روز چه کارى سزاوار است که انجام دهیم؟ فرمود : روزه مىگیرى و بر پیامبر و دودمانش درود مىفرستى و از آنان که در حقشان ستم کردند، به درگاه خدا تبرى مىجویى. همانا پیامبران الهى به اوصیاء خویش دستور مىدادند روزى را که جانشین تعیین شده، «عید» بگیرند. پرسیدم: پاداش کسى که آن روز را روزه بگیرد چیست؟ فرمود: برابر با روزه شصت ماه است. (5)
عبدالرحمان بن سالم نیز از پدرش روایت کرده که: از حضرت صادق(ع) پرسیدم: آیا مسلمانان غیر از جمعه، قربان و فطر، عیدى دارند؟ فرمود: آرى، عیدى محترمتر. گفتم: چه روز؟ فرمود : روزى که حضرت رسول(ص)، امیرالمومنین(ع) را به امامت منصوب کرد و فرمود:« من کنت مولاه فهذا على مولاه» . عرض کردم: آن روز، چه روزى است؟ فرمود: به روزش چه کاردارى؟ سال در گردش است، ولى آن روز، هیجدهم ذى حجه است.
پرسیدم: در آن روز شایسته است چه کارى انجام شود؟ فرمود: در آن روز، با روزه و عبادت و یاد کردن محمد و آل محمد، خداوند را یاد مىکنید . همانا پیامبراکرم(ص) توصیه فرمود که مردم این روز را عید بگیرند. پیامبران همه چنین مىکردند و به جانشینان خود وصیت مىکردند که روز تعیین جانشین را عید بگیرند. (6)
امام صادق(ع) نیز روزه غدیرخم را برابر با صد حج و عمره مقبول نزد خداوند مىدانست و آن را «عید بزرگ خدا» مىشمرد.
در« خصال» صدوق از مفضل بن عمر روایت شده که: به حضرت صادق(ع) عرض کردم: مسلمانان چند عید دارند؟ فرمود: چهارعید. گفتم: عید فطر و قربان و جمعه را مىدانم. فرمود: برتر از آنها روز هیجدهم ذى حجه است. روزى که پیامبر خدا(ص)،(دست) حضرت امیر(ع) را بلند کرد و او را حجت بر مردم قرار داد. پرسیدم: در این روز، چه باید بکنیم؟ فرمود: با آن که هر لحظه باید خدا را شکر کرد، ولى در این روز، به شکرانه نعمت الهى باید روزه گرفت. انبیاى دیگر نیز این گونه به اوصیاى خود سفارش مىکردند که روز معرفى وصى را روزه بدارند و عید بگیرند .
در حدیث دیگرى در «مصباح شیخ طوسى» (7) امام صادق(ع) آن روز را روزى عظیم و مورد احترام معرفى کرده است که خداوند حرمت آن را بر مومنان گرامى داشته و دینشان را کامل ساخته و نعمت را بر آنان تمام نموده است و در این روز، با آنان عهد و میثاق خویش را تجدید کرده است. امام، غدیرخم را روز عید و شادمانى و سرور و روز روزه شکرانه دانسته که روزهاش معادل شصت ماه از ماه هاى حرام ( محرم، رجب، ذى قعده و ذى حجه) است.
در حدیثى دیگر است که، حضرت صادق(ع) در حضور جمعى از هواداران و شیعیانش فرمود: آیا روزى را که خداوند، با آن روز، اسلام را استوار ساخت و فروغ دین را آشکار کرد و آن را براى ما و دوستان و شیعیانمان عید قرار داد، مىشناسید؟ گفتند: خدا و رسول و فرزند پیامبر داناتر است، آیا روز فطر است؟ فرمود: نه. گفتند: روز قربان است؟ فرمود: نه، هر چند این دو روز، بسیار مهم و بزرگند، اما روز « فروغ دین» از اینها برتر است، یعنى روز هیجدهم ذى حجه... .
فیاض بن محمدبن عمر طوسى در سال 259( در حالى که خودش 90 سال داشت.) گفته است که حضرت رضا(ع) را در روز غدیر ملاقات کردم، در حالى که در محضر او جمعى از یاران خاص وى بودند و امام(ع) آنان را براى افطار نگاه داشته بود و به خانههاى آنان نیز طعام و خلعت و هدایا، حتى کفش و انگشتر فرستاده بود و وضع آنان و اطرافیان خود را دگرگون ساخته بود و پیوسته فضیلت و سابقه این روز بزرگ را یاد مىفرمود.
محمدبن علاء همدانى و یحیى بن جریح بغدادى مىگویند:
ما به قصد دیدار احمدبن اسحاق قمى - از اصحاب امام عسکرى علیه السلام - در شهر قم به در خانهاش رفته، در زدیم. دخترکى آمد. از او درباره احمد بن اسحاق پرسیدیم. گفت: او مشغول عید خودش است، امروز عید است. گفتیم: سبحان الله! عید شیعیان چهارتاست: عید قربان، فطر، غدیر و جمعه. (8)
این نیز نشان دهنده سیره عملى بزرگان شیعه، نسبت به این روز فرخنده است. امید است که جامعه شیعى، با اهتمام ورزیدن به عید ولایت و رهبرى، رشد خودشان را نشان دهند و با تکریم این حبل المتین استوار شیعه، دین خویش را نسبت به بنیادهاى اعتقادى ادا کنند.
1ـ به نقل از علامه امینى در جلد 3 الغدیر.
2ـ شرف المصطفى .
3ـ مصباح المتهجد، ص 524 .
4ـ تفسیر فرات بن ابراهیم کوفى، در سوره مائده .
5ـ کافى، ج 1، ص 303 .
6ـ همان، ص 204.
7ـ همان، ص 513 .
8ـ الغدیر، ج 3، به نقل از مختصر بصائر الدرجات .
"جواد محدثى" به نقل از سایت تبیان
غدیر در قرآن
الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا. مائده: 3.
امروز (روز غدیر خم) دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را بعنوان دین براى شما پسندیدم.
1- عید خلافت و ولایت
روى زیاد بن محمد قال:
دخلت على ابى عبد الله(ع) فقلت:
للمسلمین عید غیر یوم الجمعة والفطر والاضحى؟
قال: نعم، الیوم الذى نصب فیه رسول الله(ص) امیرالمؤمنین(ع).
مصباح المتهجد: 736.
زیاد بن محمد گوید:
بر امام صادق(ع) وارد شدم و گفتم: آیا مسلمانان عیدى غیر از عید قربان و عید فطر و جمعه دارند؟ امام(ع) فرمود:
آرى، روزى که رسول خدا(ص) امیرمؤمنان(ع) را (به خلافت و ولایت) منصوب کرد.
2- برترین عید امت
قال رسول الله(ص):
یوم غدیر خم افضل اعیاد امتى و هو الیوم الذى امرنى الله تعالى ذکره فیه بنصب اخى على بن ابى طالب علما لامتى، یهتدون به من بعدى و هو الیوم الذى اکمل الله فیه الدین و اتم على امتى فیه النعمة و رضى لهم الاسلام دینا.
امالى صدوق: 125، ح 8.
رسول خدا(ص) فرمود:
روز غدیر خم برترین عیدهاى امت من است و آن روزى است که خداوند بزرگ دستور داد; آن روز برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم توسط او هدایت شوند، و آن روزى است که خداوند در آن روز دین را تکمیل و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را به عنوان دین براى آنان پسندید.
3- عید بزرگ خدا
عن الصادق(ع) قال:
هو عید الله الاکبر،و ما بعث الله نبیا الا و تعید فى هذا الیوم و عرف حرمته و اسمه فى السماء یوم العهد المعهود و فى الارض یوم المیثاق الماخوذ و الجمع المشهود.
وسائل الشیعه، 5: 224، ح 1.
امام صادق(ع) فرمود:
روز غدیر خم عید بزرگ خداست، خدا پیامبرى مبعوث نکرده، مگر اینکه این روز را عید گرفته و عظمت آن را شناخته و نام این روز در آسمان، روز عهد و پیمان و در زمین، روز پیمان محکم و حضور همگانى است.
4- عید ولایت
قیل لابى عبد الله(ع):
للمؤمنین من الاعیاد غیر العیدین و الجمعة؟
قال: نعم لهم ما هو اعظم من هذا، یوم اقیم امیرالمؤمنین(ع) فعقد له رسول الله الولایة فى اعناق الرجال والنساء بغدیر خم.
وسائل الشیعه، 7: 325، ح 5.
به امام صادق(ع) گفته شد:
آیا مؤمنان غیر از عید فطر و قربان و جمعه عید دیگرى دارند؟ فرمود:
آرى، آنان عید بزرگتر از اینها هم دارند و آن روزى است که امیرالمؤمنین(ع) در غدیر خم بالا برده شد و رسول خدا مساله ولایت را بر گردن زنان و مردان قرار داد.
5- روز تجدید بیعت
عن عمار بن حریز قال دخلت على ابى عبد الله(ع) فى یوم الثامن عشر من ذى الحجة فوجدته صائما فقال لى:
هذا یوم عظیم عظم الله حرمته على المؤمنین و اکمل لهم فیه الدین و تمم علیهم النعمة و جدد لهم ما اخذ علیهم من العهد والمیثاق.
مصباح المتهجد: 737.
عمار بن حریز گوید:
روز هجدهم ماه ذیحجه خدمت امام صادق(ع) رسیدم و آن حضرت را روزه یافتم. امام به من فرمود: امروز، روز بزرگى است، خداوند به آن عظمت داده و آن روز دین مؤمنان را کامل ساخت و نعمت را بر آنان تمام نمود و عهد و پیمان قبلى را تجدید کرد.
6- عید آسمانى
قال الرضا(ع):
حدثنى ابى، عن ابیه(ع) قال:
ان یوم الغدیر فى السماءاشهر منه فى الارض.
مصباح المتهجد: 737.
امام رضا(ع) فرمود:
پدرم به نقل از پدرش (امام صادق(ع)) نقل کرد که فرمود:
روز غدیر در آسمان مشهورتر از زمین است.
7- عید بى نظیر
قال على (ع):
ان هذا یوم عظیم الشان،فیه وقع الفرج، ورفعت الدرج و وضحت الحجج وهو یوم الایضاح والافصاح من المقام الصراح،ویوم کمال الدین و یوم العهد المعهود...
بحارالانوار، 97: 116.
على(ع) فرمود:
امروز (عید غدیر) روز بس بزرگى است.
در این روز گشایش رسیده و منزلت (کسانى که شایسته آن بودند) بلندى گرفت و برهان هاى خدا روشن شد و از مقام پاک با صراحت سخن گفته شد و امروز روز کامل شدن دین و روز عهد و پیمان است.
8- عید پربرکت
عن الصادق(ع):
والله لو عرف الناس فضل هذا الیوم بحقیقته لصافحتهم الملائکة فى کل یوم عشر مرات... وما اعطى الله لمن عرفه ما لایحصى بعدد.
مصباح المتهجد: 738.
امام صادق(ع) فرمود:
به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعى «روز غدیر» را مى شناختند، فرشتگان روزى ده بار با آنان مصافحه مى کردند و بخششهاى خدابه کسى که آن روز را شناخته، قابل شمارش نیست.
9- عید فروزان
قال ابو عبد الله(ع):
... و یوم غدیر بین الفطر والاضحى و یوم الجمعة کالقمر بین الکواکب.
اقبال سید بن طاووس: 466.
امام صادق(ع) فرمود:
... روز غدیر خم در میان روزهاى عید فطر و قربان و جمعه همانند ماه در میان ستارگان است.
10- یکى از چهار عید الهى
قال ابو عبد الله(ع):
اذا کان یوم القیامة زفت اربعة ایام الى الله عز و جل کما تزف العروس الى خدرها:
یوم الفطر و یوم الاضحى و یوم الجمعة و یوم غدیر خم.
اقبال سید بن طاووس: 466.
امام صادق(ع) فرمود:
هنگامى که روز قیامت برپا شود چهار روز بسرعت بسوى خدا مى شتابند همانطور که عروس به حجله اش بسرعت مى رود.
آن روزها عبارتند از:
روز عید فطر و قربان و جمعه و روز غدیر خم.
11- روز پیام و ولایت
قال رسول الله(ص):
یا معشر المسلمین لیبلغ الشاهد الغائب، اوصى من آمن بى و صدقنى بولایة على، الا ان ولایة على ولایتى و ولایتى ولایة ربى، عهدا عهده الى ربى و امرنى ان ابلغکموه.
بحارالانوار 37: 141، ح 35.
رسول خدا(ص) (در روز غدیر) فرمود:
اى مسلمانان! حاضران به غایبان برسانند: کسى را که به من ایمان آورده و مرا تصدیق کرده است، به ولایت على سفارش مى کنم، آگاه باشید ولایت على، ولایت من است و ولایت من، ولایت خداى من است. این عهد و پیمانى بود از طرف پروردگارم که فرمانم داد تا به شما برسانم.
12- روز اطعام
قال ابو عبد الله(ع):
... و انه الیوم الذى اقام رسول الله(ص) علیا(ع) للناس علما و ابان فیه فضله و وصیه فصام شکرا لله عزوجل ذلک الیوم و انه لیوم صیام و اطعام و صلة الاخوان و فیه مرضاة الرحمن، و مرغمة الشیطان.
وسائل الشیعه 7: 328، ضمن حدیث 12.
امام صادق(ع) فرمود:
عید غدیر، روزى است که رسول خدا(ص) على(ع) را بعنوان پرچمدار براى مردم برافراشت و فضیلت او را در این روز آشکار کرد و جانشین خود را معرفى کرد، بعد بعنوان سپاسگزارى از خداى بزرگ آن روزه را روزه گرفت و آن روز، روز روزه دارى و عبادت و طعام دادن و به دیدار برادران دینى رفتن است. آنروز روز کسب خشنودى خداى مهربان و به خاک مالیدن بینى شیطان است.
13- روز هدیه
عن امیر المؤمنین(ع) قال:
... اذا تلاقیتم فتصافحوا بالتسلیم و تهابوا النعمة فى هذا الیوم، و لیبلغ الحاضر الغائب، والشاهد الباین، ولیعد الغنى الفقیر والقوى على الضعیف امرنى رسول الله(ص) بذلک.
وسائل الشیعه 7: 327.
امیر المؤمنین(ع) (در خطبه روز عید غدیر) فرمود:
وقتى که به همدیگر رسیدید همراه سلام، مصافحه کنید، و در این روز به یکدیگر هدیه بدهید، این سخنان را هر که بود و شنید، به آن که نبود برساند، توانگر به سراغ مستمند برود، و قدرتمند به یارى ضعیف، پیامبر مرا به این چیزها امر کرده است.
14- روز کفالت
عن امیر المؤمنین(ع) قال:
... فکیف بمن تکفل عددا من المؤمنین والمؤمنات وانا ضمینه على الله تعالى الامان من الکفر والفقر.
وسائل الشیعه 7: 327.
امیر مؤمنان(ع) فرمود:
... چگونه خواهد بود حال کسى که عهده دار هزینه زندگى تعدادى از مردان و زنان مؤمن (در روز غدیر) باشد، در صورتى که من پیش خدا ضامنم که از کفر و تنگدستى در امان باشد.
15- روز سپاس و شادى
قال ابو عبد الله(ع):
... هو یوم عبادة و صلوة و شکر لله و حمد له،و سرور لما من الله به علیکم من ولایتنا،و انى احب لکم ان تصوموه.
وسائل الشیعه 7: 328، ح 13.
امام صادق(ع) فرمود:
عید غدیر، روز عبادت و نماز و سپاس و ستایش خداست و روز سرور و شادى است به خاطر ولایت ما خاندان که خدابر شما منت گذارد و من دوست دارم که شما آن روز را روزه بگیرید.
16- روز نیکوکارى
عن الصادق(ع):
... و لدرهم فیه بالف درهم لاخوانک العارفین،فافضل على اخوانک فى هذا الیوم و سر فیه کل مؤمن و مؤمنة.
مصباح المتهجد: 737.
از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود:
یک درهم به برادران با ایمان و معرفت، دادن در روز عید غدیر برابر هزار درهم است، بنابراین در این روز به برادرانت انفاق کن و هر مرد و زن مؤمن را شاد گردان.
17- روز سرور و شادى
قال ابو عبد الله(ع):
انه یوم عید و فرح و سرورو یوم صوم شکرا لله تعالى.
وسائل الشیعه 7: 326، ح 10.
امام صادق(ع) فرمود:
عید غدیر، روز عید و خوشى و شادى است و روز روزه دارى به عنوان سپاس نعمت الهى است.
18- روز تبریک و تهنیت
قال على(ع):
عودوا رحمکم الله بعد انقضاء مجمعکم بالتوسعة على عیالکم، والبر باخوانکم والشکر لله عزوجل على ما منحکم، واجتمعوا یجمع الله شملکم، و تباروا یصل الله الفتکم، و تهانؤا نعمة الله کما هنا کم الله بالثواب فیه على اضعاف الاعیاد قبله و بعده الا فى مثله...
بحارالانوار 97: 117.
على(ع) فرمود:
بعد از پایان گردهم آیى خود (در روز غدیر) به خانه برگردید، خدا بر شما رحمت فرستد. به خانواده خود گشایش و توسعه دهید، به برادران خود نیکى کنید، خداوند را بر این نعمت که شما را بخشیده است، سپاس گزارید، متحد شوید تا خدا به شما وحدت بخشد، نیکویى کنید تا خدا دوستیتان را پایدار کند، به همدیگر نعمت خدا را تبریک بگوئید، همانطور که خداوند در این روز با چندین برابر عیدهاى دیگر پاداش دادن به شما تبریک گفته، این گونه پاداشها جز در روز عید غدیر نخواهد بود.
19- روز درود و برائت
روى الحسن بن راشد عن ابى عبد الله(ع) قال:
قلت: جعلت فداک، للمسلمین عید غیرالعیدین؟ قال: نعم، یا حسن! اعظمهما و اشرفهما، قال: قلت له: و اى یوم هو؟
قال: یوم نصب امیرالمؤمنین(ع) فیه علما للناس.
قلت له: جعلت فداک وما ینبغى لنا ان نصنع فیه؟
قال: تصومه یا حسن و تکثر الصلوة على محمد و آله فیه و تتبرا الى الله، ممن ظلمهم،فان الانبیاء کانت تامر الاوصیاء بالیوم الذى کان یقام فیه الوصى ان یتخذ عیدا.
مصباح المتهجد: 680.
حسن بن راشد گوید:
به امام صادق(ع) گفتم: آیا مسلمانان بجز آن دو عید، عید دیگرى هم دارند؟ فرمود: بله، بزرگترین و بهترین عید. گفتم: کدام روز است؟
فرمود: روزى که امیرمؤمنان بعنوان پرچمدار مردم منصوب شد.
گفتم: فدایت شوم در آن روز سزاوار است، چه کنیم؟ فرمود: روزه بگیر و درود برمحمد و آل او بفرست و از ستمگران به آنان برائت بجوى، زیرا پیامبران به جانشینان دستور مى دادند که روزى را که جانشین انتخاب مى شود، عید بگیرند.
20- عید اوصیاء
عن ابى عبد الله(ع) قال:
... تذکرون الله عز ذکره فیه بالصیام والعبادة والذکر لمحمد و آل محمد، فان رسول الله(ص) اوصى امیرالمؤمنین ان یتخذ ذلک الیوم عیدا، و کذلک کانت الانبیاء تفعل، کانوا یوصون اوصیائهم بذلک فیتخذونه عیدا.
وسائل الشیعه 7: 327، ح 1.
امام صادق(ع) فرمود:
در روز عید غدیر، خدا را با روزه و عبادت و یاد پیامبر و خاندان او یادآورى کنید، زیرا رسول خدا به امیرالمؤمنین سفارش کرد که آن روز را عید بگیرد، همینطور پیامبران هم به جانشینان خود سفارش مى کردند که آن روز را عید بگیرند، آنان هم چنین مى کردند.
21- روز گشایش و درود
عن ابى عبد الله(ع) قال:
والعمل فیه یعدل ثمانین شهرا، و ینبغى ان یکثر فیه ذکر الله عزوجل، والصلوة على النبى(ص) ، ویوسع الرجل فیه على عیاله.
وسائل الشیعه 7: 325، ح 6.
امام صادق(ع) فرمود:
ارزش عمل در آن روز (عید غدیر) برابر با هشتاد ماه است، و شایسته است آن روز ذکر خدا و درود بر پیامبر(ص) زیاد شود، و مرد، بر خانواده خود توسعه دهد.
22- روز دیدار رهبرى
عن مولانا ابى الحسن على بن محمد(ع) قال لابى اسحاق:
و یوم الغدیر فیه اقام النبى(ص) اخاه علیا علما للناس و اماما من بعده،[قال] قلت:
صدقت جعلت فداک، لذلک قصدت، اشهد انک حجة الله على خلقه.
وسائل الشیعه 7: 324، ح 3.
امام هادى(ع) به ابواسحاق فرمود:
در روز غدیر پیامبر اکرم(ص) برادرش على(ع) را بلند کرد و به عنوان پرچمدار (و فرمانده) مردم و پیشواى بعد از خودش معرفى کرد.
ابواسحاق گفت: عرض کردم، فدایت شوم راست فرمودى. به خاطر همین به زیارت و دیدار شما آمدم، گواهى مى دهم که تو حجت خدا بر مردم هستى.
23- روز تکبیر
عن على بن موسى الرضا(ع) :
من زار فیه مؤمنا ادخل الله قبره سبعین نورا و وسع فى قبره و یزور قبره کل یوم سبعون الف ملک ویبشرونه بالجنة.
اقبال الاعمال: 778.
امام رضا(ع) فرمود:
کسى که در روز (غدیر) مؤمنى را دیدار کند، خداوند هفتاد نور بر قبر او وارد مى کند و قبرش را توسعه مى دهد و هر روز هفتاد هزار فرشته قبر او را زیارت مى کنند و او را به بهشت بشارت مى دهند.
24- روز دیدار و نیکى
قال الصادق(ع):
ینبغى لکم ان تتقربوا الى الله تعالى بالبر والصوم والصلوة و صلة الرحم و صلة الاخوان، فان الانبیاء علیهم السلام کانوا اذا اقاموا اوصیاءهم فعلوا ذلک و امروا به.
مصباح المتهجد: 736.
امام صادق(ع) فرمود:
شایسته است با نیکى کردن به دیگران و روزه و نماز و بجاآوردن صله رحم و دیدار برادران ایمانى به خدا نزدیک شوید، زیرا پیامبران زمانى که جانشینان خود را نصب مى کردند، چنین مى کردند و به آن توصیه مى فرمودند.
25- نماز در مسجد غدیر
عن ابى عبد الله(ع) قال:
انه تستحب الصلوة فى مسجد الغدیرلان النبى(ص) اقام فیه امیر المؤمنین(ع)و هو موضع اظهرالله عزوجل فیه الحق.
وسائل الشیعه 3: 549.
امام صادق(ع) فرمود:
نماز خواندن در مسجد غدیر مستحب است، چون پیامبر اکرم(ص) در آنجا امیرمؤمنان(ع) را معرفى و منصوب کرد. و آنجایى است که خداى بزرگ، حق را آشکار کرد.
26- نماز روز غدیر
عن ابى عبد الله(ع) قال:
و من صلى فیه رکعتین اى وقت شاء و افضله قرب الزوال و هى الساعة التى اقیم فیها امیرالمؤمنین(ع) بغدیر خم علما للناس و... کان کمن حضر ذلک الیوم...
وسائل الشیعه 5: 225، ح 2.
امام صادق(ع) فرمود:
کسى که در روز عید غدیر هر ساعتى که خواست، دو رکعت نماز بخواند و بهتر اینست که نزدیک ظهر باشد که آن ساعتى است که امیرالمؤمنین(ع) در آن ساعت در غدیر خم به امامت منصوب شد، (هر که چنین کند) همانند کسى است که در آن روز حضور پیدا کرده است...
27- روزه غدیر
قال الصادق(ع):
صیام یوم غدیر خم یعدل صیام عمر الدنیا لو عاش انسان ثم صام ما عمرت الدنیا لکان له ثواب ذلک.
وسائل الشیعه 7: 324، ح 4.
امام صادق(ع) فرمود:
روزه روز غدیر خم با روزه تمام عمر جهان برابر است. یعنى اگر انسانى همیشه زنده باشد و همه عمر را روزه بگیرد، ثواب او به اندازه ثواب روزه عید غدیر است.
28- روز تبریک و تبسم
عن الرضا(ع) قال:
... و هو یوم التهنئة یهنئ بعضکم بعضا،فاذا لقى المؤمن اخاه یقول:
«الحمد لله الذى جعلنا من المتمسکین بولایة امیر المؤمنین و الائمة(ع)»
و هو یوم التبسم فى وجوه الناس من اهل الایمان...
اقبال: 464.
امام رضا(ع) فرمود:
عید غدیر روز تبریک و تهنیت است. هر یک به دیگرى تبریک بگوید، هر وقت مؤمنى برادرش را ملاقات کرد، چنین بگوید: «حمد و ستایش خدایى را که به ما توفیق چنگ زدن به ولایت امیرمؤمنان و پیشوایان عطا کرد» آرى عید غدیر روز لبخند زدن به چهره مردم با ایمان است...
29- پیامبر و ولایت على(ع)
عن ابى سعید قال:
لما کان یوم غدیر خم امر رسول الله(ص) منادیا فنادى: الصلوة جامعة، فاخذ بید على(ع) و قال:
اللهم من کنت مولاه فعلى مولاه،اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.
بحارالانوار 37: 112، ح 4.
ابو سعید گوید:
در روز غدیر خم رسول خدا(ص) دستور داد: منادى ندا دهد که: براى نماز جمع شوید. بعد دست على(ع) را گرفت و بلند کرد و فرمود:
خدایا کسى که من مولاى اویم پس على هم مولاى اوست، خدایا دوست بدار کسى را که على را دوست بدارد و دشمن بدار کسى را که با على دشمنى کند.
30- زندگى پیامبرگونه
قال رسول الله(ص):
من یرید ان یحیى حیاتى، و یموت مماتى،ویسکن جنة الخلد التى وعدنى ربى فلیتول على ابن ابى طالب،(ع)فانه لن یخرجکم من هدى،ولن یدخلکم فى ضلالة.
الغدیر 10: 278.
رسول خدا(ص) فرمود:
کسى که مى خواهد زندگى و مرگش همانند من باشد و در بهشت جاودانه اى که پروردگارم به من وعده کرده، ساکن شود، ولایت على بن ابى طالب(ع) را انتخاب کند، زیرا او هرگز شما را از راه هدایت بیرون نبرده، به گمراهى نمى کشاند.
31- پیامبر و امامت على(ع)
عن جابر بن عبد الله الانصارى قال:
سمعت رسول الله(ص) یقول لعلى بن ابى طالب(ع):
یا على! انت اخى و وصیى و وارثى وخلیفتى على امتى فى حیوتى و بعد وفاتى محبک محبى و مبغضک مبغضى و عدوک عدوى.
امالى صدوق: 124، ح 5.
جابربن عبد الله انصارى مى گوید:
از رسول خدا(ص) شنیدم که به على بن ابى طالب(ع) فرمود:
اى على، تو برادر و وصى و وارث و جانشین من در میان امت من در زمان حیات و بعد از مرگ منى. دوستدار تو دوستدار من و دشمن و کینه توز تو دشمن من است.
32- پایه هاى اسلام
عن ابى جعفر(ع) قال:
بنى الاسلام على خمس:
الصلوة و الزکوة و الصوم و الحج و الولایة و لم یناد بشى ء ما نودى بالولایة یوم الغدیر.
کافى 2، 21، ح 8.
امام باقر(ع) فرمود:
اسلام بر پنج پایه استوار شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت و به هیچ چیز به اندازه آنچه در روز غدیر به ولایت تاکید شده، ندا نشده است.
33- ولایت جاودانه
عن ابى الحسن(ع) قال:
ولایة على(ع) مکتوبة فى صحف جمیع الانبیاء ولن یبعث الله رسولا الا بنبوة محمد ووصیة على(ع). سفینة البحار 2: 691.
امام کاظم(ع) فرمود:
ولایت على(ع) در کتابهاى همه پیامبران ثبت شده است و هیچ پیامبرى مبعوث نشد، مگر با میثاق نبوت محمد(ص) و امامت على(ع).
34- ولایت و توحید
قال رسول الله(ص):
ولایة على بن ابى طالب ولایة الله و حبه عبادة الله و اتباعه فریضة الله و اولیاؤه اولیاء الله و اعداؤه اعداء الله و حربه حرب الله و سلمه سلم الله عز و جل.
امالى صدوق: 32.
رسول خدا(ص) فرمود:
ولایت على بن ابیطالب(ع) ولایت خداست، دوست داشتن او عبادت خداست، پیروى کردن او واجب الهى است و دوستان او دوستان خدا و دشمنان او دشمنان خدایند، جنگ با او، جنگ با خدا و صلح با او، صلح با خداى متعال است.
35- روز ناله نومیدى شیطان
عن جعفر، عن ابیه(ص) قال:
ان ابلیس عدوالله رن اربع رنات:
یوم لعن، و یوم اهبط الى الارض،و یوم بعث النبى(ص) و یوم الغدیر.
قرب الاسناد: 10.
امام باقر(ع) از پدر بزرگوارش امام صادق(ع) نقل کرد که فرمود:
شیطان دشمن خدا چهار بار ناله کرد: روزى که مورد لعن خدا واقع شد و روزى که به زمین هبوط کرد و روزى که پیامبر اکرم(ص) مبعوث شد و روز عید غدیر.
36- ولایت علوى دژ توحید
عن النبى(ص):
یقول الله تبارک و تعالى:
ولایة على بن ابى طالب حصنى،فمن دخل حصنى امن من نارى.
جامع الاخبار: 52، ح 7.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
خداوند مى فرماید: ولایت على بن ابیطالب دژ محکم من است، پس هر کس داخل قلعه من گردد، از آتش دوزخم محفوظ خواهد بود.
37- جانشین پیامبر
قال رسول الله(ص):
یا على انا مدینة العلم و انت بابها و لن تؤتى المدینة الا من قبل الباب... انت امام امتى و خلیفتى علیها بعدى، سعد من اطاعک و شقى من عصاک، و ربح من تولاک و خسر من عاداک.
جامع الاخبار: 52، ح 9.
رسول خدا(ص) فرمود:
اى على من شهر علمم و تو درب آن هستى، به شهر جز از راه درب آن وارد نشوند. ... تو پیشواى امت من و جانشین من در این شهرى، کسى که اطاعت تو کند سعادتمند است، و کسى که تو را نافرمانى کند، بدبخت است، و دوستدار تو سود برده و دشمن تو زیان کرده است.
38- اسلام در سایه ولایت
قال الصادق(ع):
اثافى الاسلام ثلاثة:
الصلوة و الزکوة و الولایة،لا تصح واحدة منهن الا بصاحبتیها.
کافى: 2، ص 18.
امام صادق(ع) فرمود:
سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است:
نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنهابدون دیگرى درست نمى شود.
39- ده هزار شاهد
قال ابو عبد الله(ع):
العجب یا حفص لما لقى على بن ابى طالب!! انه کان له عشرة الاف شاهد لم یقدر على اخذ حقه و الرجل یاخذ حقه بشاهدین.
بحار الانوار: 37، 140.
امام صادق(ع) فرمود:
اى حفص! شگفتا از آنچه على بن ابى طالب(ع) با آن مواجه شد! او با ده هزار شاهد و گواه (در روز غدیر) نتوانست حق خود را بگیرد، در حالى که شخص با دو شاهد حق خود را مى گیرد.
40- على(ع)، مفسر قرآن
عن النبى(ص) فى احتجاجه یوم الغدیر:
على تفسیر کتاب الله، و الداعى الیه، الا و ان الحلال و الحرام اکثر من ان احصیهما و اعرفهما، فآمر بالحلال و انهى عن الحرام فى مقام واحد، فامرت ان آخذ البیعة علیکم و الصفقة منکم، بقبول ما جئت به عن الله عز و جل فى على امیر المؤمنین و الائمة من بعده، معاشر الناس تدبروا و افهموا آیاته، و انظروا فى محکماته و لا تتبعوا متشابهه، فو الله لن یبین لکم زواجره، و لا یوضع لکم عن تفسیره الا الذى انا آخذ بیده.
وسایل الشیعه: 18، 142، ح 43.
پیامبر اکرم (ص) روز عید غدیر فرمود:
على(ع) تفسیر کتاب خدا، و دعوت کننده به سوى خداست، آگاه باشید که حلال و حرام بیش از آنست که من معرفى و به آنها امر و نهى کنم و بشمارم. پس دستور داشتم که از شما عهد و پیمان بگیرم که آنچه را در مورد على امیرمؤمنان، و پیشوایان بعد او از طرف خداوند بزرگ آوردم، بپذیرید.
اى مردم! اندیشه کنید و آیات الهى را بفهمید، در محکمات آن دقت کنید و متشابهات آن را دنبال نکنید. به خدا قسم هرگز کسى نداهاى قرآن را نمى تواند بیان کند و تفسیر آن را روشن کند، جز آن کسى که من دست او را گرفته ام (و او را معرفى کردم).
منابع
1- قرآن کریم .
2- امالى شیخ صدوق، کتابخانه اسلامیه.
3- قرب الاسناد، عبد الله جعفر الحمیرى، آل البیت.
4- مصباح المتهجد، شیخ طوسى، مؤسسة فقه الشیعه.
5- وسایل الشیعه، شیخ حر عاملى، مکتبة الاسلامیة.
6- سفینة البحار، شیخ عباس قمى، اسوه.
7- جامع الاخبار، محمد سبزوارى، آل البیت.
8- بحار الانوار، علامه مجلسى، دار الکتب الاسلامیه.
9- حماسه غدیر، محمدرضاحکیمى، مؤلف.
10- اقبال الاعمال، سید بن طاووس مؤسسة الاعلمى.
11- اصول کافى، کلینى، دار الکتب الاسلامیه.
12- الغدیر، علامه امینى دار الکتب الاسلامیه.
به نقل از سایت دانشکده خبر
جهان امروزی، جهان اختلاف و نزاع و درگیری بین انسان هاست. از همین رو باید با پیدا کردن اشتراکات جهانی و تمرکز بر روی آن، قدری از التهابات کاست.
یکی از اشتراکات مهم بین بسیاری از انسان ها، دین دار بود آن هاست. امروزه بسیاری از انسانها را پیروان ادیان الهی تشکیل میدهند. در میان ادیان آسمانی، اسلام، مسیحیت و یهودیت، ادیانی ابراهیمی هستند و انعکاس مقام والای توحیدی حضرت ابراهیم (علیه السلام) را میتوان به وفور در قرآن و حتی تورات و انجیلهم مشاهده کرد. لذا ما میتوانیم حضرت ابراهیم (علیه السلام)را پدر مشترک و مرکز تجلیگاه دین الهی و وسیله ی نزدیکی و اتحاد با یکدیگر قرار دهیم.
به عنوان نمونه، خداوند در قرآن کریم درباره ی ایشان میفرماید: "زمانی که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمایش فرمود و او از عهده ی همه ی آنها بر آمد، خداوند فرمود من تو را برای مردم امام قرار دادم ..."(1)
همچنین در تورات آمده: "...و خداوند به ابراهیم چنین گفت: پیمان من با تو این است که پدر جمهور امت ها(2) بوده باشی ..."(3)
و همچنین در انجیل حضرت عیسی (علیه السلام)خطاب به قوم خود میفرماید: "... پدر شما ابراهیم با دیدن دوران من خوشحال شد ..."(4)
لذا اگر ما پیروان ادیان آسمانی بتوانیم در شخصیت و دین فطری و الهی که به وسیله ی حضرت ابراهیم (علیه السلام)مطرح شده است، تفاهم به وجود آوریم، قطعا میتوانیم با یکدیگر همزیستی مسالمت آمیزی داشته باشیم.
به طور مثالی عملی برای بهره گیری از این اشتراک و همزیستی مسالمت آمیز، قرآن کریم درباره ی آن حضرت میفرماید: "او انسانی کاملا راستگو و راست کردار بود."(5) از این توصیف، ما میتوانیم این قضیه را به عنوان قانون و اصل مشترک دینی خودمان بپذیریم که همگی باید راستگو و راست کردار باشیم.
اما مگر ابراهیم خلیل پروردگار، چه کرده بود که چنین جایگاهی در تاریخ بشریت پیدا کرد؟! باز هم در این زمینه با مراجعه به کتب آسمانی و تاریخ متوجه میشویم ایشان در طول حیات خویش بارها مورد آزمایشهای گوناگون الهی قرار گرفت و از همگی آنها سربلند بیرون آمد. یکی از آن آزمایشهای عظیم الهی که ابراهیم خلیل الرحمان از عهده ی آن هم برآمد و به مقام امامت نایل گشت، ذبح جگرگوشه ی خویش، یعنی اسماعیل (علیه السلام)بود. اعطای اسماعیل (علیه السلام)به ابراهیم (علیه السلام)از طرف خدا خود آزمایش دیگری بود که در سن پیری به آن حضرت عطا شده بود. اما با وجود این و علیرغم علاقه ی شدید ابراهیم (علیه السلام)به اسماعیل (علیه السلام)، او لحظهای در اجرای فرمان پروردگار خویش درنگ نکرد. ولی تقدیر خداوند، غیر از این بود و چاقوی اطاعت الهی گلوی اسماعیل را ندرید.
باری از آن هنگام، این روز از طرف خدا برای همگان عید اعلام شد. عید قربان، عید اطاعت محض بنده در برابر مولای خویش است. بنابراین فقط مختص ما مسلمانان نیست. زیرا همه بنده ی اوییم و او مولای همه ی ما و ابراهیم (علیه السلام)هم از جانب او محل اشتراک و پدر ماست. پس همه ی عالمیان باید جشن قربان بر پا کنند ...
(برگرفته از کتاب: "تکاپوی اندیشهها (جلد 1)"، تألیف: مرحوم علامه محمد تقی جعفری (با تلخیص و اضافات))
پاورقی ها:
1ـ "و إذ ابتلى إبراهیم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال إنّی جاعلک للنّاس إماما ..." (سوره بقره، آیه 124)
2ـ مقصود، رسالت و پیشوایی است.
3- تورات، اصحاح هفدهم از سِفر تکوین
4ـ انجیل یوحنا، اصحاح هشتم، از جمله 51 به بعد
5- "و اذکر فی الکتاب إبراهیم إنّه کان صدّیقا نبیا"(سوره مریم، آیه 41)
به نقل از پایگاه اسلامی- شیعی رشد
نویسنده : دکترمحمدرضا جواهری*
هویت شیعه را باید درون احادیث پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و امامان علیهم السلام در باره شیعه جستجو نمود. احادیث بسیاری از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم واهل بیت علیهم السلام وجود دارد که در متن آن احادیث کلمه شیعه وجود دارد. این احادیث گنجینه بسیار ارزشمندی برای درک هویت و حقیقت تشیع است . دسته ای ازاین احادیث « اوصاف شیعه » را بیان می کند و دسته دیگر « فضایل شیعه » را گزارش می نماید.
اهمیت و ضرورت شناخت فضایل وصفات شیعه
آگاهی از « اوصاف شیعه » و « فضایل شیعه » هر دو برای شیعه شناسی لازم است . فضایل شیعه چرایی و چگونگی پیدایش مذهب شیعه و منشاتشیع و حقانیت و درستی راه شیعه و نجات و رستگاری شیعیان و امتیازات بنیاد و سازمان و ساختار مذهب شیعه را نشان می دهد و آغاز و فرجام شیعه را آشکار می نماید. براساس همین احادیث معصومین علیهم السلام مبدا تشیع بعثت حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم وپایان آن بهشت ورضوان الهی است . اما « اوصاف شیعه » برنامه زندگی برای شیعیان است از این رو احادیث اوصاف شیعه راهبردی و کاربردی است و مسئولیت های شیعه بودن را آشکار می نماید.
« فضایل شیعه » در گفتگوهای بین مذاهب اسلامی راهنمای مسلمانان برای رسیدن به حقیقت مذهب شیعه است اما « اوصاف شیعه » راه خودسازی و منبع رشد و کمال فردی است . احادیث فضایل شیعه پاسخ های الهی به پرسش های کلامی پیرامون مذهب شیعه است و اما احادیث اوصاف شیعه پاسخ هایی برای چه باید کرد و چگونه زیستن است .
امروز جامعه شیعه بیش از فضایل شیعه نیازمند اوصاف شیعه است . شیعیان پس از آگاهی از تاسیس مذهب شیعه توسط پیامبراعظم صلی الله علیه وآله وسلم و ایمان به حقانیت اساس مذهب شیعه باید گفتار و رفتار شیعی را بشناسند و به آن آراسته گردند. امروز باید برای مردم به زیبایی روشن شود شیعه کیست چه کسی لقب پرافتخار شیعه را می تواند بدست آورد ریشه عقب ماندگی ها و مشکلات جامعه شیعی غفلت از اوصاف شیعه است . آراستگی به اوصاف شیعه علت پیشرفت و ترقی و عامل توسعه در ابعاد گوناگون است . با تبیین مسئولیت های شیعه بودن ومشخص شدن سیمای شیعه اهل بیت علیهم السلام و عملیاتی شدن اوصاف شیعه و تحقق آن درزندگانی فردی و اجتماعی مردم ایران امت وجامعه نمونه الهی پدیدار می شود.با رعایت اوصاف شیعه در کشور ایران جامعه ای کوچک از نمونه جامعه بزرگ و جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در پایان تاریخ دینی نمودار می گردد و آرمان شهر و مدینه فاضله شیعی ایرانیان به جهانیان نشان داده خواهد شد.
فضائل الشیعه وصفات الشیعه شیخ صدوق
مرحوم ابن بابویه شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه درقرن چهارم هجری نیاز شیعیان به بصیرت و آگاهی در زمینه اوصاف و فضایل شیعه را باگردآوری احادیث معتبر پیامبر و امامان پیرامون شیعه و نوشتن دوکتاب « فضائل الشیعه » و « صفات الشیعه » پاسخ داده است . وی در فضائل الشیعه چهل و یک حدیث و در صفات الشیعه هفتاد و یک حدیث آورده است 1. در این نوشتار از احادیث پیرامون صفات الشیعه تنها یک حدیث ترجمه و شرح می گردد.
گفتگوی جابر و امام باقر(ع ) درباره صفات شیعه
درآموزه های امام باقرعلیه السلام به صحابی و شاگرد خویش جابرجعفی علاوه بر فضایل شیعه اصول رفتاری شیعه نیز یادآوری شده است . آن حضرت در حدیثی درباره حقیقت تشیع آنچه را که یک شیعه باید انجام بدهد و وظایف عملی شیعه را آموزش داده اند.
جابرجعفی گفته است امام باقرعلیه السلام از من پرسیدند : یا جابر یکتفی من اتخذالتشیع ان یقول یحبنا اهل البیت ای جابرآیابرای کسی که تشیع رابرمی گزیندهمین که بگویدما اهل بیت رادوست می داردکافی است سپس خودامام پاسخ دادند : فوالله ماشیعتناالامن اتقی الله واطاعه وماکانوا یعرفون الا بالتواضع والتخشع وادا الامانه وکثره ذکرالله والصوم والصلاه والبربالوالدین والتعهدللجیران من الفقرا واهل المسکنه والغارمین والایتام وصدق الحدیث وتلاوه القرآن وکف الالسن عن الناس الامن خیروکانواامنا عشائرهم فی الاشیا2 .
به خدا سوگند شیعه ما نیست جز کسی که از خدا بترسد و تقوای الهی پیشه کند و گوش به فرمان های الهی بدهد و از خداوند اطاعت نماید و شیعیان جزبه تواضع وخشوع وافتادگی ادای امانت و امانت داری و ذکر فراوان و زیادی یاد خداوند و روزه ونماز و نیکی به پدر و مادر و تعهد و رسیدگی به همسایگان فقیر و مسکین و بدهکار و یتیمان و صداقت و راستگویی و تلاوت قرآن و خواندن کتاب خدا و بازداشتن زبان از مردم جز در امور خیر شناخته نمی شوند آنان امینان خویشاوندان و ملت خود هستند.
در این حدیث شریف از « تشیع » به عنوان مذهب اصیل و ریشه دار الهی که همان اسلام راستین واسلام رسول الله است یادشده است و امام باقرعلیه السلام روی آوردن به مذهب شیعه و گزینش آن و گرفتن و اتخاذ تشیع را محور گفتگو قرار داده اند.
مطابق این حدیث مذهب تشیع درعصرامام باقرعلیه السلام مکتب وراه ورسم الهی برتر شناخته می شده است وروی آوردن به سوی آن و اتخاذ تشیع در گفتار و رفتار یک ارزش بی نظیر و یک اصل بزرگ و مهم و ضرورت عمومی بوده است . به همین دلیل امام دراین حدیث به تبیین حد و مرزهای تشیع پرداخته اند و اظهار محبت نسبت به اهل بیت رابرای شیعه بودن کافی ندانسته وعلاوه برآن پای بندی به دوازده صفت ارزشمند و زیبا را لازم شمرده و آن ها را مسئولیت های عملی شیعه بودن قرار داده اند. امام باقرعلیه السلام در این حدیث با سوگند و با دو جمله بیان گر انحصار وتاکید بسیار اهمیت عمل نمودن به رهنمودهای اهل بیت و پیروی همه جانبه از آنان در گفتار و رفتار را یادآوری نموده اند.
شیعه بودن علاوه بر گفتار نیازمند رفتار الهی است . شعار و سخن گفتن از دوستی اهل بیت کفایت نمی نماید بلکه باید به رهنمودهای اهل بیت عمل کرد و اتخاذ تشیع به عنوان مذهب علاوه بر اظهار دوستی اهل بیت به شدت وابسته به رفتار علوی و عمل گرایی و آراستگی به صفات زیبای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و امامان علیهم السلام است . بی عمل شیعه بودن ناتمام است وتحقق نمی یابد.
صفاتی نظیر اطاعت از خدا و تقوای الهی و کثرت ذکر خدا زیربنای اوصاف عملی زیبا و سازنده دیگر است . نماز و روزه و تواضع و خشوع و مردم داری وادای امانت وامین ملت بودن وراستگویی وکنترل زبان وتعهد به همسایگان نیازمند و فقیران و پا برهنگان و بدهکاران و یتیمان صفات رهروان امامان وشیعه اهل بیت علیهم السلام است . این صفات الهی سازنده شهر و کشور زیبای معنوی و اخلاقی وعامل توسعه و ترقی و پیشرفت مادی و معنوی بشریت است .
پاورقی :
1 ـ شیخ صدوق ابوجعفر محمدبن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی فضائل الشیعه وصفات الشیعه موسسه انتشاراتی فراهانی تهران چاپ اول بی تا برمنبرهایی ازنور ترجمه فضایل وصفات شیعه شیخ صدوق گروه تحقیقاتی موسسه فرهنگی انتشاراتی طوبای محبت قم چاپ سوم تابستان .1384
2 ـ شیخ صدوق صفات الشیعه حدیث 22 ص 53 و ص 54 ابن شعبه الحرانی ابومحمدالحسن بن علی الحسین تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیهم ترجمه احمدجنتی انتشارات علمیه اسلامیه تهران چاپ اول بی تا ص 338 و ص .339
*عضوهیات علمی دانشگاه فردوسی
به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی
حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به کنگره عظیم حج، فریضه حج را دربرگیرنده عناصر اصلی تربیت فردی و اجتماعی خواندند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، متن این پیام که امروز در مراسم برائت از مشرکین در صحرای عرفات قرائت شد به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سرزمین وحی، بار دیگر انبوه مؤمنان را در ضیافت سالانهی خود گرد آورده است. جانهای مشتاق از سراسر جهان اکنون در زادگاه اسلام و قرآن، به مناسکی سرگرماند که تدبر در آن، نمائی از درس جاودانهی اسلام و قرآن به بشریت را نشان میدهد و خود، گامهای نمادین برای پیاده کردن و به کار بستن آن است.
هدف از این درس بزرگ، رستگاری و سرافرازی ابدی انسان، و راه آن تربیت انسان صالح و تشکیل جامعهی صالح است، انسانی که در دل و در عمل، خدای یگانه را بپرستد و خویشتن را از شرک و آلودگیهای اخلاقی و هوسهای انحرافی پاک کند؛ و جامعهئی که در ساخت آن، عدالت و آزادگی و ایمان و نشاط و همه نشانههای زندگی و پیشرفت به کار رود.
در فریضه حج، عناصر اصلی برای این تربیت فردی و اجتماعی گنجانیده شده است. از لحظه احرام و بیرون آمدن از تشخصات فردی و ترک بسیاری از لذتها و خواهشهای نفسانی، تا طواف بر گرد نماد توحید، و نماز در جایگاه ابراهیم بتشکن و فداکار، و از حرکت شتابان میان دو کوه، تا آرام گرفتن در عرصهی عرفات در میان خیل عظیم موحدان از هر رنگ و نژاد، و تا گذراندن شبی با ذکر و نیاز در مشعرالحرام و انس جداگانه هر دل با خدا در عین حضور در میان آن جمع متراکم، و سپس حضور در منی و سنگباران نمادهای شیطانی، و آنگاه تجسم پر معنای قربانی کردن، و اطعام مستمندان و رهگذران، همه و همه آموزش و تمرین و یادآوری است.
در این مجموعهی کامل، از سوئی اخلاص و صفا و دل بریدن از سرگرمیهای مادی و از سوئی سعی و تلاش و پایداری؛ از سوئی انس و خلوت با خدا و از سوئی وحدت و یکدلی و همرنگی با خلق؛ از سوئی پرداختن به آراستگی دل و جان و از سوئی دل سپردن به انسجام پیکره عظیم امت مسلمان؛ از سویی خشوع در پیشگاه حق و از سوئی صلابت در برابر باطل؛ و خلاصه از سوئی پر کشیدن در هوای آخرت و از سویی عزم راسخ برای آراستن دنیا، در هم تنیده و یکپارچه آموزش داده و تمرین میشود: « وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الآْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ ».
و بدینگونه است که کعبهی شریف و مناسک حج، مایهی قوام و قیام جوامع بشری و انباشته از سود و بهره برای انسانها است: «جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاس» و «لیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ»
مسلمانان از هر کشور و هر نژاد، امروز بیش از همیشه باید این فریضه بزرگ را قدر بدانند و از آن بهره گیرند؛ زیرا افق در پیش چشم امت اسلامی امروز از همیشه روشنتر و امید برای رسیدن به هدفهایی که اسلام برای فرد و جامعه مسلمان ترسیم کرده، از همیشه بیشتر است.
اگر امت اسلامی در دو قرن گذشته دچار فروپاشی و هزیمت در برابر تمدن مادی غرب و مکتبهای الحادی از هر دو نوع چپ و راست آن بود، اکنون در قرن پانزدهم هجری این مکاتب سیاسی و اقتصادی غربند که پای در گِل و دچار ضعف و فروپاشی و هزیمتاند و اسلام با بیداری مسلمانان و بازیافت هویّت خویش و با مطرح شدن اندیشه توحیدی و منطق عدالت و معنویّت، دور تازهای از شکوفایی و عزت خویش را آغاز کرده است.
کسانی که در گذشتهای نه چندان دور آیه یأس میخواندند و نه تنها اسلام و مسلمین بلکه اساس معنویت و دینداری را در برابر هجوم تمدن غرب، از دسترفته میپنداشتند، امروز سر بر افراشتن اسلام و تجدید حیات قرآن و اسلام، و متقابلاً ضعف و زوال تدریجی آن مهاجمان را به چشم میبینند. و با زبان و دل تصدیق میکنند.
من با اطمینان کامل میگویم: این هنوز آغاز کار است، و تحقق کامل وعده الهی یعنی پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت قرآن و تمدن نوین اسلامی در راه است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
نشانه این وعده تخلفناپذیر در اولین و مهمترین مرحله، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بنای بلندآوزهی نظام اسلامی بود که ایران را به پایگاه مستحکمی برای اندیشهی حاکمیت و تمدن اسلامی تبدیل کرد.
سر بر آوردن این پدیده معجزآسا، درست در اوج هیاهوی مادیگری و اسلامستیزیِ چپ و راست فکری و سیاسی، و آنگاه مقاومت و استحکام آن در برابر ضربات سیاسی و نظامی و اقتصادی و تبلیغاتی که از همه سو نواخته میشد، در دنیای اسلام امیدی تازه برانگیخت و شوری در دلها پدید آورد.
هر چه زمان گذشته، این استحکام ـ به حول و قوه الهی ـ بیشتر و آن امید ریشهدارتر شده است. در طول سه دههای که بر این ماجرا میگذرد، خاورمیانه و کشورهای مسلمان آسیا و افریقا، صحنه این هماوردی پیروزمندانه است.
فلسطین و انتفاضه اسلامی و قیام دولت فلسطینی و مسلمان، لبنان و پیروزی تاریخی حزبالله و مقاومت اسلامی بر رژیم مستکبر و خونخوار صهیونیست؛ عراق و تشکیل دولت مسلمان و مردمی بر ویرانههای رژیم ملحد و دیکتاتور صدام؛ افغانستان و هزیمت خفت بار اشغالگران کمونیست و رژیم دستنشانده آن؛ شکست و ناکامی همه طرحهای استکباری امریکا برای سیطره بر خاورمیانه؛ گرفتاری و آشفتگی علاجناپذیر در درون رژیم غاصب صهیونیست؛ فراگیر شدن موج اسلامخواهی در بیشتر یا همه کشورهای منطقه و بویژه در میان جوانان و روشنفکران؛ پیشرفت شگفتآور علمی و فناوری در ایران اسلامی به رغم تحریم و محاصره اقتصادی؛ شکست جنگافروزان در امریکا در عرصه سیاسی و اقتصادی؛ احساس هویت و تشخص در اقلیتهای مسلمان در بیشتر کشورهای غربی؛ همه و همه نشانههای آشکار پیروزی و پیشروی اسلام در هماوردی با دشمنان در این قرن یعنی قرن پانزدهم هجری است.
برادران و خواهران! این پیروزیها یکسره محصول جهاد و اخلاص است. آنگاه که صدای خدا از حلقوم بندگان خدا به گوش رسید؛ آنگاه که همت و نیروی مجاهدان راه حق به میدان آمد؛ و آنگاه که مسلمان به عهد و قرار خود با خدا عمل کرد، خدای علیّ قدیر نیز وعدهی خود را محقق ساخت و مسیر تاریخ عوض شد:« أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُم» «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ » «ً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیز» «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الأَْشْهادُ»
این هنوز آغاز راه است. ملتهای مسلمان هنوز گردنههای دشواری بر سر راه دارند. عبور از این گردنهها نیز جز با ایمان و اخلاص، جز با امید و جهاد، جز با بصیرت و صبر، میّسر نخواهد گشت. با یأس و منفیبافی، با بیتفاوتی و بیهمتی، با بیصبری و شتابزدگی، با بدگمانی به صدق وعده الهی، این راه طی نخواهد شد.
دشمن زخمخورده همه توان خود را به میدان آورده و خواهد آورد. باید هوشیار و خردمند و شجاع و فرصتشناس بود؛ در این صورت همه تلاش دشمن ناکام خواهد ماند. در این سیسال هم دشمن یعنی عمدتاً امریکا و صهیونیسم با همه توانی که میتوانستند به کار برند در میدان بودند، ولی ناکام ماندند. آینده هم نیز چنین خواهد بود.
انشاالله شدت عمل دشمن غالباً نشانه ضعف و بیتدبیری اوست. به صحنه فلسطین و بویژه غزه بنگرید. حرکات بیرحمانه و دژخیمانه دشمن در غزه که نظیر آن در تاریخ ظلمهای بشری کمتر دیده شده است، نشانه ضعف او در فائق آمدن بر اراده مستحکم آن مردان و زنان و جوانان و کودکانی است که با دست خالی، در برابر رژیم غاصب و پشتیبانش یعنی ابرقدرت امریکا ایستاده و خواسته آنها را که رویگردانی از دولت حماس است زیر پای خود افکندهاند. درود خدا بر آن ملت مقاوم و بزرگ. مردم غزه و حکومت حماس این آیات جاودانه قرآن را معنی کردند:
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الأَْمْوالِ وَ الأَْنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ *الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ *أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» و «لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذىً کَثِیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الأُْمُورِ».
پیروز نهائی در این کارزار حق و باطل، جز حق نیست و این ملت مظلوم و صبور فلسطین است که سرانجام بر دشمن پیروز خواهد شد «وَ کانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزاً » همین امروز هم علاوهبر ناکامی در شکستن مقاومت فلسطینیان، در عرصه سیاسی با دروغ در آمدن داعیههای آزادیطلبی و دموکراسیخواهی و شعار حقوقبشر، شکست سختی بر آبروی رژیم امریکا و بیشتر رژیمهای اروپائی وارد آمده است که به این زودی قابل جبران نخواهد بود.
رژیم بیآبروی صهیونیستی از همیشه روسیاهتر و برخی رژیمهای عربی نیز در این امتحان عجیب، بازنده تتمه آبروی نداشته خودند.
وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ. والسلام علی عبادالله الصالحین
سیّدعلی حسینی خامنهای
4ذیحجةالحرام 1429
13 آذر 1387
سیاست قرآن بر نیزه کردن سیزده قرن است که کم و بیش میان مسلمین رایج است . مخصوصا هر وقت مقدس مابان و متظاهران زیاد مى شوند و تظاهر به تقوا و زهد بازار پیدا مى کند , سیاست قرآن بر نیزه کردن از طرف استفاده چى ها رایج مى گردد . درسهائى که از اینجا باید آموخت :
الف - درس اول اینست که هر وقت جاهلها و نادانها و بى خبرها مظهر قدس و تقوا شناخته شوند و مردم آنها را سمبل مسلمان عملى بدانند وسیله خوبى به دست زیرکهاى منفعت پرست مى افتد .
این زیرکها همواره آنها را آلت مقاصد خویش قرار مى دهند و از وجود آنها سدى محکم جلو افکار مصلحان واقعى مى سازند . بسیار دیده شده است که عناصر ضد اسلامى رسما از این وسیله استفاده کرده اند یعنى نیروى خود اسلام را علیه اسلام به کار انداخته اند . استعمار غرب تجربه فراوانى در استفاده از این وسیله دارد و در موقع خود از تحریک کاذب احساسات مسلمین خصوصا در زمینه ایجاد تفرقه میان مسلمین بهره گیرى مى نماید . چقدر شرم آور است که مثلا مسلمان دلسوخته اى درصدد بیرون راندن نفوذ خارجى برآید و همان مردمى که او مى خواهد آنها را نجات دهد با نام و عنوان دین و مذهب سدى در مقابل او گردند . آرى اگر توده مردم جاهل و بى خبر باشند و منافقان از سنگر خود اسلام استفاده مى نمایند . در ایران خودمان که مردم افتخار دوستى و ولایت اهل بیت اطهار را دارند , منافقان از نام مقدس اهل بیت و از سنگر مقدس( ولاء اهل بیت) سنگرى علیه قرآن و اسلام و اهل البیت به نفع یهود غاصب مى سازند و این , شنیع ترین اقسام ظلم به اسلام و قرآن و پیغمبر اکرم و اهل بیت آن بزرگوار است . رسول اکرم فرمود :
| انى ما اخاف على امتى الفقر و لکن اخاف علیهم سوء التدبیر | .
( من از هجوم فقر و تنگدستى بر امت خودم بیمناک نیستم . آنچه از آن بر امتم بیمناکم کج اندیشى است . آنچه فقر فکرى بر امتم وارد مى کند فقر اقتصادى وارد نمى کند) .
ب - درس دوم اینست که باید کوشش کنیم طرز استنباط مان از قرآن صحیح باشد . قرآن آنگاه راهنما و هادى است که مورد تدبیر صحیح واقع شود , عالمانه تفسیر شود , از راهنمائیهاى اهل قرآن که راسخین در علم قرآنند بهره گرفته شود . تا طرز استنباط ما از قرآن صحیح نباشد و تا راه و رسم استفاده از قرآن را نیاموزیم از آن بهره مند نخواهیم گشت . سودجویان و یا نادانان گروهى قرآن را مى خوانند و احتمال باطل را دنبال مى کنند همچنان که از زبان نهج البلاغه شنیدید آنها کلمه حق را مى گویند و از آن باطل را اراده مى کنند . این , عمل به قرآن و احیاء آن نیست بلکه اماته قرآن است . عمل به قرآن آنگاه است که درک از آن درکى صحیح باشد .
قرآن همواره مسائل را به صورت کلى و اصولى طرح مى کند ولى استنباط و تطبیق کلى بر جزئى بسته به فهم و درک صحیح ماست . مثلا در قرآن ننوشته در جنگى که در فلان روز بین على و معاویه در مى گیرد حق با على است . در قرآن همین قدر آمده است که :
و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدیهما على الاخرى فقاتلوا التى تبغى حتى تفىء الى امر الله ( 1 ) .
( اگر دو گروه از مؤمنان کارزار کردند , آشتى دهید آنان را و اگر یکى بر دیگرى سر کشى و ستمگرى کند با آنکه ستمگر است نبرد کنید تا به سوى فرمان خدا برگردد) .
این قرآن و طرز بیان قرآن . اما قرآن نمى گوید در فلان جنگ فلان کس حق است و دیگرى باطل .
قرآن یکى یکى اسم نمى برد , نمى گوید بعد از چهل سال یا کمتر و یا بیشتر مردى به نام معاویه پیدا مى شود و با على جنگ مى کند شما به نفع على وارد جنگ شوید . و نباید هم وارد جزئیات بشود .
قرآن نباید موضوعات را شماره کند و انگشت روى حق و باطل بگذارد . چنین چیزى ممکن نیست . قرآن آمده است تا جاودانه بماند پس باید اصول و کلیات را روشن کند تا در هر عصرى باطلى رو درروى حق قرار مى گیرد مردم با معیار آن کلیات عمل کنند . این دیگر وظیفه خود مردم است که با ارائه اصل ( و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا) . . . چشمشان را باز کنند و فرقه طاغى را از فرقه غیر طاغى تشخیص دهند و اگر واقعا فرقه سرکش دست از سرکشى کشید بپذیرند و اما اگر دست نکشید و حیله کرد و براى اینکه خود را از شکست نجات دهد تا فرصت جدیدى براى حمله به دست آورد و دوباره سرکشى کند و به ذیل آیه که مى فرماید :
( فان فائت فاصلحوا بینهما ) متمسک شود , حیله او را نپذیرند .
تشخیص همه اینها با خود مردم است . قرآن مى خواهد مسلمانان رشد عقلى و اجتماعى داشته باشند و به موجب همان رشد عقلى مرد حق را از غیر مرد حق تمیز دهند . قرآن نیامده است که براى همیشه با مردم مانند ولى صغیر با صغیر عمل کند , جزئیات زندگى آنها را با قیمومیت شخصى انجام دهد و هر مورد خاص را با علامت و نشانه حسى تعیین نماید .
اساسا شناخت اشخاص و میزان صلاحیت آنها و حدود شایستگى و وابستگى آنها به اسلام و حقایق اسلامى خود یک وظیفه است و غالبا ما از این وظیفه خطیر غافلیم .
على علیه السلام مى فرمود :
| انکم لن تعرفوا الرشد حتى تعرفوا الذى ترکه | ( 1 ) .
( هرگز حق را نخواهید شناخت و به راه راست پى نخواهید برد مگر آن کس که راه راست را رها کرده بشناسید) .
یعنى شناخت اصول و کلیات به تنهائى فائده ندارد تا تطبیق به مصداق و جزئى نشود , زیرا ممکن است با اشتباه درباره افراد و اشخاص و با نشناختن مورد , با نام حق و نام اسلام و تحت شعارهاى اسلامى بر ضد اسلام و حقیقت و به نفع باطل عمل کنید .
در قرآن ظلم و ظالم و عدل و حق آمده است اما باید دید مصداق آنها کدام است ؟ ظلمى را حق , و حقى را ظلم تشخیص ندهیم و بعد به موجب همین کلیات و به حکم قرآن - به خیال خودمان - سر عدالت و حق را نبریم .
پی نوشت:
1- ۱- سوره حجرات , آیه 9 .
۲2۲- نهج البلاغه , خطبه 147 .
منبع: جاذبه و دافعه على علیه السلام، مرتضی مطهری
ظهور سید جمال الدین اسد آبادی در اوایل قرن چهاردهم هجری به دنبال بحران خلافت تزلزل قدرت سیاسی و قدرتمند شدن موضع اصولیها در حوزه های علمیه صورت می گیرد.
عوامل انحطاط مسلمین از دیدگاه سید جمال الدین دوری از عقل و یونانی زدگی و تقلید است. وی تفکر فلسفی یونان را التقاطی از عقاید بت پرستانه همراه با مباحث عقلی می داند.
بحران خلافت در آغاز قرن نوزدهم، مهمترین مساله ای بود که ذهن اندیشمندان را به خود جلب کرد. موج جدیدی که در بین اقشار مختلف اجتماعی ایجاد شد به ضرورت اصلاحات و جایگزینی قانون در جامعه معتقد گردید.
نگرانی عمده اندیشه گران مسلمان در آغاز قرن نوزدهم به مسایلی نظیر زوال و انحطاط مسلمین، ضرورت پیشرفت، ترقی و بهره گیری از تمدن غرب و یا عدم بهره گیری از آن، مبارزه با دولتهای استعمارگر و ضرورت برپایی و تأسیس نظامهای سیاسی و اقتصادی سالم مواردی است که ذهن اندیشمندان اسلامی را به خود معطوف داشته بود. از دیدگاه علما، دین به تمامی مسایل گذشته، حال و آینده انسان پاسخ داده است.
یکی از بحرانهای دولتهای مسلمان در آغاز قرن 14 ه.ق بحران مشروعیت بوده است. مشروعیت دولتها به دلیل ادامه روشهای قرون وسطایی زیر سوال بود، بخشهای زیادی از جامعه تحت سلطه دولت قرار داشته و نهادهای مختلف اجتماعی خود را با نظم سنتی که شاه در رأس امور آن قرار داشت کم کم ناهماهنگ می یافتند.
ظهور سید جمال الدین اسد آبادی در شرایطی بود که جامعه به برخی از نقاط عطف خود رسید. از دیدگاه تفکر مذهبی، جدال اصولیون با اخباریون مراحل نهایی خود را طی کرد. اصولیها با وجود شخصیت قدرتمندی همچون شیخ مرتضی انصاری به توفیقاتی رسیدند. یکی از این توفیقات رواج آزاد اندیشی بود که در حوزه های علمیه بسط و گسترش یافت، بحث و گفتگو درباره مباحث دینی و قدرتمندی نهاد اجتهاد، روحانیت را وارد عرصه نوینی از حیات فکری و عملی خود ساخت. سید جمال الدین در این ایام، یکی از بهترین شاگردان شیخ مرتضی انصاری بود.
تحلیل افکار و آرای سید جمال الدین با توجه به نقش فعالی که وی در بیدارگری مسلمانان داشته، از اهمیت خاصی برخوردار است. حضور او در آغاز این راه، برای سالهای بعدی تعیین کننده است. تحلیل از وی در واقع بررسی بخش مهمی از یک جریان مذهبی است که نسبت به مسایل و مشکلات متعدد جامعه اسلامی واکنش نشان داده است. در سالهای اخیر همراه با اوج گیری نهضتهای اسلامی، سید جمال و میراث فکری او پیش از بیش مورد توجه قرار گرفته است. تا جایی که او در میان توده های مسلمان تبدیل به یکی از چهره های افسانه ای مبارزه علیه غرب شده است. جهان اسلام در بخش مهمی از حرکت اسلامی خود از این میراث سود جسته است. این میراث را می توان چنین بر شمرد: "اعتقاد به توانایی ذاتی دین اسلام برای رهبری مسلمانان و تأمین نیرومندی و پیشرفت آنان، مبارزه با روحیه تسلیم به قضا و قدر و گوشه نشینی و بی جنبشی، بازگشت به منابع اصلی فکری اسلام، تفسیر عقلی تعالیم اسلام و فراخواندن مسلمانان به یاد گرفتن علوم نو، مبارزه با استعمار و استبداد به عنوان نخستین گام در راه رستاخیز اجتماعی و فکری مسلمانان."
از سید جمال الدین نوشته های زیادی در دست نیست. زندگی پنجاه و هشت ساله وی در دوران فعالیتهای سیاسی و مسافرت و تبعید سپری شد. فعالیتهای متعدد او در کشورهای افغانستان، هندوستان، مصر، ایران، عثمانی، انگلستان و فرانسه از وی چهره ای جهانی ساخت. بیشتر کوشش او در دوران مبارزاتش صرف کارهای عملی گردید. نوشته های اندکی که از وی باقی مانده محصول دوره هایی کوتاه از مبارزات او است که یا به علت تبعید اجازه فعالیتهای سیاسی محض را نداشته و یا جز نوشتن راه دیگری برای ادامه مبارزاتش نبوده است. اکثر نوشته هایی که از سید باقی مانده، مربوط به نامه هایی است که او به سران کشورها، روحانیون، دوستان و … نوشته است.
سیر زندگی سید جمال الدین اکنون تا حدودی مبهم و برخی از مسائل زندگی وی مورد اختلاف پژوهشگران می باشد. مثلاً اینکه او ایرانی بوده است یا اهل افغانستان، یکی از مسایل مبهمی است که تحقیق درباره او را دشوار می سازد. گرچه حکم درباره ملیت وی، با توجه به اینکه خود نیز چندان مایل به اینکار نبوده، جای تامل و درنگ دارد. او خود را از لحاظ فکری متعلق به هیچ سرزمین و طایفه ای نمی دانسته و از این قیود آزاد بوده، وی در سفرهای دور و دراز خود در پی مقصود واحدی بوده است. آن مقصود عبارت از آزادی و سر بلند کردن مسلمانان بوده و در این راه از هیچگونه فداکاری و کوششی خودداری نمی کرد.
سید جمال الدین اسامی متعددی داشته و در هر مملکتی که می رفته با توجه به روحیات مردم آنجا، پسوندی را به اسم خود می افزود. او به نامهای گوناگونی چون حسینی، افغانی، کابلی، استامبولی، اسد آبادی و … در همه جا ظاهر می شده است.
پیش از آنکه عقاید سید جمال الدین در مورد اتحاد اسلام مورد بررسی قرار گیرد، ذکر یک نکته دیگر لازم است، بررسی آرا و افکار او به منظور تعیین جایگاه و نقش فکری وی در بیدارگری مسلمانان به کار می رود. این تحلیل عمدتاً معطوف به تفکرات وی در زمینه مشکلات مسلمین و اتحاد اسلام است. آن چیزی که درباره شخصیت سید جمال جالب توجه است، عزم و اراده ای است که او در مبارزاتش از آن برخوردار بود. او به هرجا که می رفت جمعی را شیفته خود می ساخت. قدرت سخنوری و سحر بیانی که در کلمات آتشین وی بود، جمع مرده ای را حیات و نشاط دوباره می بخشید. محمد عبده، یار وفادارش که خود یکی از مصلحین بزرگ مصر است در نامه ای به وی می نویسد: "از سوی تو به من حکمتی رسیده است که با آن دلها را منقلب می کنم و عقول را در می یابم و در خاطره های مردم تصرف می کنم … روح حکمت تو مردگان ما را زنده کرد و عقلهای ما را روشن ساخت. ما برای تو اعدادیم و تو واحدی، ما مخفی و تو آشکار. عکس روی تو را من قبله نمازم گذارده ام و آن را ناظر اعمال و کردار خود قرار داده ام."
علاوه بر این سید جمال دارای نبوغی فوق العاده بود. وی به چند زبان خارجی کاملاً مسلط بود و می توانست علاوه بر زبان فارسی به زبان عربی، ترکی، انگلیسی و فرانسه سخن بگوید. از میان آثار قلمی به جا مانده از سید مقالات "چرا اسلام ضعیف شد"، "لکچر در تعلیم و تربیت"، "فواید فلسفه" و "پاسخ به ارنست رنان" برای شناخت مواضع سید جمال در مورد علل انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان و رهنمودهای وی برای پیشرفت و اتحاد جهان اسلام حائز اهمیت است. مقاله "چرا اسلام ضعیف شد" به تحلیل عقب ماندگی مسلمانان می پردازد. این مقاله اخیرا به همت دکتر عبدالهادی حائری به چاپ رسیده است.
این مقاله به کراّت و البته نه به صورت کامل در روزنامه های تذکر و حبل المتین و مقالات جمالیه چاپ شده است. یکی از دلایل در چاپ مکرر این مقاله خصوصاً در دوره انقلاب مشروطیت ایران، این بود که علما و رهبران مذهبی مشروطه از مفاد این مقاله به نوعی در تایید نقش خویش در مشروطیت سود می جستند.
مقاله "در تعلیم و تربیت" متن سخنرانی است که به تاریخ 8 نوامبر 1872 روز پنج شنبه در آلبرت هال کلکته ایراد شده است. مقاله "فواید فلسفه" نیز برای دومین بار در هندوستان در شماره دهم مجله معلم شفیق در ماه اوت 1881 میلادی به چاپ رسید.
"پاسخ به ارنست رنان" جوابیه ای است از سید جمال به این نویسنده فرانسوی که در تاریخ 1300 قمری کنفرانسی تحت عنوان "اسلام و علم" ارائه داد بر این مبنا که: اولاً تمدن اسلامی تمدن غربی نیست، بلکه این تمدن دارای روح غیر عربی خصوصاً ایرانی است. ثانیاً دین اسلام ذاتاً مخالف علم و فلسفه است و ثالثاً روح اعراب ذاتاً از فلسفه به دور است. سید جمال در این پاسخ ضمن پذیرفتن برخی از انتقادات رنان، به تفکیک دیانت واقعی از دیانت تحریف شده می پردازد. بیان مشکلات مسلمین و چاره جوییهایی که در این باره می توان ارایه داد، مفاد پاسخ وی به رنان را شامل می شود.
امید سید جمال در این نامه به این است که روزی مسلمانان از زیر یوغ بندگی "دین خرافی" آزاد شوند. دینی که مراد وی است، مجموعه باورها و پندارهای خرافی است که اسلام اصیل را در بند خود محصور ساخته است. وی رسیدن مسلمانان به پیشرفت و ترقی را در کشف و شناخت دیانت واقعی می داند. در مقاله "چرا اسلام ضعیف شد" سید جمال به بررسی عظمت و سپس انحطاط مسلمانان می پردازد. از دیدگاه وی آنچه باعث عظمت و قدرت مسلمانان در گذشته شده بود، اقتدا و پیروی آنان از قرآن کریم بود. معجزه ای که از اعراب بدوی، جنگجویان سلحشوری ساخت. ایمانی که "مشتی اعراب بی سامان ارکان دُوَل عظیمه را متزلزل نموده و نام و نشانشان را از صفحه عالم محو کردند".
آنچه که موجب پیشرفت و ترقی ناگهانی مسلمانان شد، امید و ایمان به مکتبی بود که آن مکتب مانند راهنمای دایمی و ابدی امت مسلمان را هدایت کرده و مژده فتح و پیروزی را به مسلمانان داده است. وسعت و گستردگی امپراطوری عباسی، از دیدگاه او، یادآور عظمت و شکوه مسلمانان بود. این امپراطوری با هراس بر دل "رومانیون" نفوذی در تمام بلاد اسلام داشت که "در هیچ تاریخی نظیرش دیده نشد."
بنابراین آنچه مبدأ خودآگاهی در میان اعراب شد ایمان به آن "گرامی نامه" یعنی قرآن بود. قرآن هر آنچه را که به کار مسلمانان می خورد در دورن خود داشت. مجموعه ای از معارف و راهنمای عقل و معلم حکمت مسلمانان. "چرا دین اسلام ضعیف شد" پاسخی به دلایل انحطاط مسلمین است. وی دو عامل را به عنوان عوامل مهم در ضعف دین اسلام بر می شمارد: 1.دوری از عقل و یونانی زدگی 2. تقلید. قرآن همانگونه که نخستین معلم حکمت برای مسلمانان بود از نظر او آخرین معلم حکمت نیز به شمار می آمد.
دوره ای که مسلمانان با تفکر فلسفی یونان آشنا می شوند شروع دوران انحطاط و دوری از عقل است. سید تفکر فلسفی یونانی را ماهیتاً مشحون از "کفر و زندقه و الحاد و التقاطی از عقاید صائبین و پرستش الهه های متعدد با کتب فلسفی یونانی" می داند. علت اساسی در انحراف مسلمین از عقل، متاثر شدن آنان از تفکر یونانی زدگی و تقلیدی است که گرفتار آن آمده اند.
"وجه اول آن است که مطالب مندرج در آن کتب چنانچه فی نفس الامر و الواقع و در نزد حکمای یونان بود بر ما آشکار نگردید بلکه حکمای مسلمین آنها را به زیور کمال و حلیه عصمت از خطا به ما جلوه دادند و ابواب چون و چرا را بر روی اذهان صافیه بستند و سببش این بود که آنها اعتقاد داشتند بر اینکه اغریقین و رومانیین همگی صاحب عقل مطلق و ارباب ملکات مقدسه هستند … و لهذا اقوال آنها را مانند وحی آسمان قبول نمودند تقلید نمودند …".
به این نحو، وی سهروردی و ملاصدرا را جزو کسانی نام می برد که در برخورد با تفکر یونانی تا حدودی دچار اشتباه شده اند. فلسفه ای که سید آن را مفید انگاشته و مقاله "فواید فلسفه" را درباره آن می نویسد: فلسفه ای عاری از تفکر یونانی می باشد و علوم عملی نظیر فیزیک، شیمی و زیست شناسی، مقوم این فلسفه هستند. در دیدگاه سید از کپرنیک، گالیله و کپلر به عنوان قله های این تفکر یاد می شوند. وی بی آنکه بتواند رابطه ای معقول درباره تحول فلسفه غرب از یونان باستان تا اروپای قرن 19 ترسیم نماید، با طرد فلسفه یونانی، فلسفه معاصر خود را می ستاید. وی احتمالاً روش و بینش علمی جدید را که بر مبنای اصالت تجربه بنا نهاده شده، مورد تایید قرار می دهد.
حمله سید جمال به "فلسفه یونانی" شاید حمله ای غیر مستقیم به فلسفه متداول در حوزه جامعه اسلامی آن روزگار بوده است. بعد از پایان دوران طلایی اندیشه و تفکر دراوج تمدن اسلامی، حوزه های فکری با فلسفه گریزی روبرو بوده اند. شاید حمله سید به یونانی زدگی و تقلید، پیامد و واکنش نسبت به همین برخوردهای فکری با فلسفه است از سویی حاکمیت متدلوژی ارسطویی در حوزه های فکری را مانع از ورود اندیشه های فلسفی نوین می داند.
پیشرفت حیرت آوری که غرب در قرون هیجدهم و نوزدهم می کند دلیل دیگری است که سید جمال حکم به بطلان اندیشه فلسفی قدیم می کند. او نقش آداب و آیینها و رسوم مختلف را در دگرگون ساختن محتوی دیانت اسلام مهم دانسته و مقابله با اعتقادات خرافی را که به درون اسلام رخنه کرده، سرلوحه مبارزاتش قرار می دهد. تاکید سید در این راه بر پیروی از سنت فرهنگی اصیل صدر اسلام بود و لذا مسلمانان را به فهم درست قرآن و عمل به دستورات آن فرا می خواند.
از آنجایی که وی فردی عمل گرا بود و به ضرورت تغییر سریع جامعه می اندیشید فرصت لازم را برای درنگ در میدان تفکر و تعقل به دست نیاورد. وی علیرغم تواناییهای منحصر به فردی که داشت نیرویش را معطوف به مسائل سیاسی ساخت.
از نقاط تاریک اندیشه سید جمال، نظراتی است که او درباره فلسفه یونانی دارد، وی میراث فکری یونان باستان را به علت التقاط عقاید بت پرستانه با مباحث عقلی رد می کند. این برخورد وی با فلسفه و بطور کلی با تفکر عقلی یونان باستان جای تامل دارد. وی در این حمله به نظرات غزالی که فلسفه و اهل فلسفه را مورد نکوهش قرار می داده، نزدیک می شود. مخالفت وی با فلسفه یونانی و گرایش وی بر فلسفه معاصر تجربی و علمی در غرب ناشی از تناقض فکری اوست.
نقش فکری سید جمال در تاریخ مبارزات یک صد ساله اخیر محتاج بازنگری جدی می باشد، بازنگری که باید به دور از احساسات و همراه با نقادی و کاوش عقلانی صورت انجام به خود گیرد.
سعید ارموی، شبکه آموزش سیما
امام رضا(علیه السلام) میفرمایند: "یک ساعت فکر بهتر از عبادت یک سال مىباشد." از آن حضرت سؤال شد که معنى این حدیث چیست؟ فرمود: "در خانههاى خراب و منازل خالى عبور مىکنى و مىگویى ساکنان تو کجا هستند؟ چرا سخن نمىگویید؟" سپس در ادامه فرمود: "عبادت، زیادى نماز و روزه نیست، بلکه عبادت تفکر در امر خداوند مىباشد."(1)
گاهی اوقات حتما شده با خود گفته ایم: زندگی ایده آل و آن راه و مسیری که خدا از ما خواسته در آن حرکت کنیم، کدام است؟ چگونه میتوانیم ایده آل زندگی کنیم؟ اصلا ایده آل ما چیست؟!
هر اصلی که بتواند جوابگوی تمام مسائل زندگی یک فرد یا اجتماع باشد و به عنوان هدف کلی قرار گیرد، آن اصل ایده آل آن فرد یا اجتماع خواهد بود. مثلا کسانی ایده آل خود را اندوختن ثروت قرار داده و همه چیز، وسایلی برای رسیدن به هدف آنان که ثروت است تلقی خواهد شد. همچنین کسانی ایده آل خود را رسیدن به کمالات علمی قرار داده و تمامی شئون انسانی و طبیعی را با عینک علمی مینگرند و مواردی از این دست.
ولی آن چه عقل و تجربه ی تمام تاریخ بشریت نشان داده، این است که هیچ ایده آلی نمیتواند یک فرد آگاه را بدون اینکه از عهده ی تفسیر موقعیت آن فرد در جهان هستی برآید، اشباع نماید. اما تفسیر جدی موقعیت یک فرد آگاه، بدون جوابگویی به سؤال معروف"از کجا آمده ام؟ برای چه آمده ام؟ به کجا میروم؟" امکان پذیر نخواهد بود.
پاسخ به این سؤال رابطه ی مستقیم با درجه ی رشد فکری و روحی ما انسانها دارد. هر مقدار که رشد روحی و فکری آدمی بیشتر و عالی تر باشد، به همان مقدار توقف او درباره ی امور زودگذر و محدود، امکان ناپذیر خواهد گشت. چون دائما یک احساس ابدیت و اتصال و بهره برداری از ابدیت در روح عظیم آدمی میجوشد و فناپذیری و نسبی بودن اشیا نمیتواند او را به این خواسته برساند. بنابراین انسان باید به یک موضوع بی نهایتاز حیث کمال دل ببندد. اما این بینهایت چیست و چگونه شناخته میشود؟
هنگامی که عقل میکاود و بیشتر جستجو میکند، بی نهایت حقیقی را تنها و تنها خدا مییابد و این همان مدعای ادیان الهی است. این جاست که میفهمیم اگر بخواهیم کارگاه هستی را بفهمیم و یا ایده آل در آن زندگی کنیم و بدون تحیر، آن را ترک کنیم، باید برای خود در زندگی موضوع عشق به پروردگار و سرسپردگی به او را انتخاب کنیم و الا، کار این جهان و زندگی دنیایی به پایان خواهد رسید و ما نخواهیم فهمید که از کجا آمده ایم و ...
از این رو آن ایده از همه ی ایدهها منطقی تر است که بتواند جوانب مختلف زندگی ما را در بر بگیرد و یکی از راهها برای شناخت آن، وجدان و تفکر بیداری است که همیشه قاضی، ناظر و مجری آگاه در اختیار ماست.
از همین منظر مولایمان علی بن موسی الرضا (علیه السلام)با بیان ارزش والای تفکر و پندگیری از روزگار،قصد برانگیختن وجدانهای خفته و زدودن زنگار غفلت از آن را دارند. تا در نشانههای پروردگارو فرامینی که او برای سعادتشان صادر کرده است، بیندیشند؛ باشد که آدمی، ایده آل خویش را بیابد ...
(برگرفته از کتاب "وجدان" تألیف مرحوم علامه محمد تقی جعفری با تلخیص و اضافات)
پاورقی :
1ـ قال الإمام علی بن موسی الرضا(علیه السلام): "فکر ساعة خیر من عبادة سنة" فسألته (علیه السلام) عن ذلک، فقال: "تمر بالخربة و بالدیار القفار فتقول أین بانوک أین سکانک ما لک لا تتکلمین؟ لیست العبادة کثرة الصلاة و الصیام العبادة التفکر فی أمر الله جل و علا" (فقه الرضا، صفحه 380)
به نقل از پایگاه اسلامی- شیعی رشد
نویسنده: دکتر محمد رضا رضوان طلب
خاستگاه عدم اعتدال
در دهه های اخیر وبا گسترش دانش ، پاتالوژی وآسیب شناسی خصوصاً در تشخیص ودرمان بیماری های جسمی وروانی، اهمیت ویژه ای یافته است ونخستین گامی است که برای شناسائی اصل حادثه ،رمز و رازهای آن ونحوه مقابله ومواجهه با آن توصیه می گردد . مسلماً تند روی وبی تعادلی یک بیماری روحی است که باید ریشه آن را شناسائی وسپس به درمان ریشه ای آن پرداخت . چرا برخی از افراد همواره دچار افراط وتفریط هستند؟ گاهی در کمال خشم وگاهی دراوج رحمت ، گاهی بانشاط وگاهی مأیوس ، زمانی متهوّرترین گاهی ترسوترین هستند! ریشه های این بیماری چیست؟
1- جهالت
محدودیت اطلاع وآگاهی فرد از جوانب یک مسئله او را به موضع گیری نامتعادل می کشاند وما برای رهائی از دو سوی تند روی وکند روی نیازمندیم به اینکه بدون کسب اطلاع وقبل از آگاهی از جوانب یک حادثه هیچ تصمیم وموضعی درمورد آن اتخاذ نکنیم . یک قاضی اگر با شنیدن اظهارات وملاحظه ادله یکی از متخاصمین (هرچند ادله او ، قطعی ویقینی بنماید )مبادرت به صدور رای کند مطمئناً رای او نمی تواند با موازین قسط وعدل مطابقت داشته باشد . به میزان عمق جهالت ونادانی دروجود فرد ، عدم تعادل روحی ونامتوازن بودن تصمیمات وی عمیق تر می شود . چرا که گاهی یک فرد دانشمند وفرهنگی به دلیل عدم اطلاع از جوانب یک مسئله ، درمورد آن تصمیم وموضع نامتوازن اتخاذ می کند،که در این صورت به محض انتقال اطلاع صحیح ، به تصحیح وتعادل تصمیمات خود می پردازد . اما گاهی یک جاهل به دلیل عدم برخورداری ازسطح فکری وعلمی متناسب ، روحیه افراطی را به عنوان یک منش راسخ درذات ، درتمامی تصمیمات خود ، متجلی مینماید، در این صورت ، انتقال معلومات نمی تواند او را به تعادل بکشاند بلکه ارتقاء به سطح فکر وعلمی متناسب ، ضامن برطرف شدن آسیب روانی اوست.از پیامبر گرامی اسلام روایت شده که فرمود : "من فقهک رفقک فی معیشتک " (14) یعنی تعادل در زندگی نشانه سطح فهم وفکر متعالی است. حضرت علی علیه السلام دراین مورد می فرمایند :" لاتری الجاهل الا مُفرِطا أو مُفَرِّّطاً " (15)
2- قدرت
اعتماد به نفس یک صفت مثبت است که نیاز به تعادل وکنترل دارد وهمینکه از میزان اعتدال خارج وبه حدّ اتکاء به قدرت رسید منشائی برای افراطی گری یا تفریط در سایر بخشهای زندگی را تشکیل می دهد وانسانرا از نظر روحی ومدیریتی دچار نوسان می سازد. حضرت علی علیه السلام در روایتی می فرمایند :"ینبغی للعاقل ان یحتَرِس من سکر المال وسکر القدرة وسکرالعلم سکرالمدح وسکرالشباب فإن ذلک ریاحاً خبیثة تسلب العقل وتستخف الوقار" (16) در این سخن حکیمانه به خوبی روشن شده است که جنونِ ثروت وقدرت ودانش وستایش وجوانی ، طوفانی را در روح انسانی به وجود می آورد که او را از تعادل عقلی وفکری ساقط ووقار وطمأنینه رااز وی سلب می نماید . بنابراین قدرتمندان ، دنیاداران ، دانشیان ، فائزین به رتبه های برتر وجوانان باید با مواظبت ودقت واتخاذ موضع دفاعی مناسب در برابر این طوفان وحشتناک ، شرائط متعادلی را برای خود تدارک نمایند . در حدیث دیگری از آن بزرگوار آمده است :"التفریط مصیبة القادر" افراد توانمند معمولاً دچار کم کاری اند وبا اتکاء به قدرت خود فرصت رااز دست می دهند وتلاش رابه دیگران واگذار می نمایند.
3- بی هویتی
ریشه دار بودن ، یک مفهوم واصطلاح ساده است که درآن هزاران نکته ، قرار دارد. اگراسلام برای احراز برخی از سمتها به شاکله شخصیتی ونسب نامه افراد تکیه می نماید نه بمنظور ویا به معنی تحقیر کسانی است که ناخواسته در بستر خانواده ای متولد شده اند که شناسنامه وبرگه هویتی معتبری ندارند بلکه برای اشاره به تأثیر گذاری این هویت نامه در رفتارسازی وگرایشهای درونی افراد است. در یک جمله دو کلمه ای امیر سخن وبیان وکارشناس تربیت وکرامت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید :"المعروف حسب" (17)یعنی تعادل در رفتار یک شناسنامه ورفتار ناشی از شجره نامه انسانهاست بنابراین یکی از عوامل وریشه های افراطی گری ،هویت وساختار نسب نامه انسانهاست که این صفت یا ضد آن را درآنان به ودیعت می گذارد.
پیامد های عدم اعتدال
بدون شک ، هیجان زدگی یا افسردگی به عنوان یک آسیب و بیماری ، شناسائی می شوند وکسی ازآن احساس رضایت نمی کند اما شناسائی میزان عوارض وخسارتهای منفی یک بیماری می تواند در مورد حساسیت نسبت به درمان آن مؤثر باشد وبیمار را به چاره جوئی درمورد بیماری وعدم عبور ازآن وادارنماید. لذا بسیار مناسب است که زیانهای عدم اعتدال رابررسی نمائیم:
1- دوری از اهداف
تمامی انسانها در زندگی دنبال یک هدف مشترک هستند وآن عبارتست از دستیابی به قله کمال ! اگر چه درتشخیص نقطه هدف وراه وصول به آن باهم اختلاف دارند !افراد نامتعادل بدلیل نگرش یکسویه به دو مؤلفه روح وجسم او وگرایش افراطی یا به روح معنوی ویا به جسم مادی وی در هدفگذاری ، نقطه غلط را هدف می نامند ویا پس از تعیین هدف متعالی با روش های نا متوازن ، خود رااز دسترسی به آن محروم می سازند بنابراین نگرشهای افراطی یا از ابتداء با هدف صحیح ارتباطی ندارند یا پس از انتخاب هدف صحیح راه انحراف را می پیمایند وبه همین جهت ، مسلمانان درهر روز حداقل ده بار از خدا می خواهند آنانرا در حرکت به سوی هدف متعالی وانتخاب آن کمک وهدایت نماید حضرت علی بن ابی طالب می فرمایند :" الیمین والشمال مضلة والطریق الوسطی هی الجادة علیها باقی الکتاب وآثار النبوة " (18)
اینان که از مسیر " صراط مستقیم " فاصله گرفته اند هر چه سریعتر حرکت کنند بیشتر از هدف ، دور می شوند وبه تعبیر قرآن (اخسرین) هستند که تصور می کنند حرکت شتابان ، دسترسی آنان را به هدف آسان می کند در حالیکه این گمانِ باطل نه تنها نوعی خود فریبی است بلکه دقیقاً کارکرد ضد هدف آنان پیدا می نماید که اثرهرحرکت افراطی است چرا که به تجربه وبرهان ثابت است که :" ان الشی اذا جاوز حدّه انعکس ضدّه " این قاعده حتی شامل اموری که در گزاره های بدیهی وعمومی مثبت ارزیابی می شوند مثل عدالت ، حکمت وشجاعت نیز می گردد. زیرا عدالت افراطی به انظلام وتفریط درآن به ظلم منتهی می شود. حکمت و تأمل افراطی به بلاهت وتفریط درآن به جربزه منجر می گردد. شجاعت افراطی ، تهوروتفریط درآن به معنی جبن وترس است. تواضع افراطی به معنی ذلت وتفریط درآن به تکبر می انجامد. ایمان افراطی به غلو وتفریط در آن به کفر منتهی می شود. خون به عنوان عامل حیاتی اگر قدری بیش ازحدّ نیاز به بدن یک بیمارتزریق شود، بیمار فوراً جان می بازد و آب که مبداء حیات است اگربدون اندازه گیری مصرف شود نابود کننده حیات وسبب مرگ می گردد. وچه نیکو سروده اند که :
پر در تلاش خرمی این چمن مباشافراط آب ، چهره گل زرد می کند
فقهاءمسلمان فتوی داده اند که "الناصب کالغالی فی الکفر والخروج عن الایمان " (19)
همچنانکه گفته اند :" لاتصل خلف الغالی وان کان یقول بقولک " (20)مراد از غالی کسی است که از رهبران دینی توصیفی ارائه می کند که رهبران آنرا قبول ندارند همانند تصور جایگاه نبوت والوهیت برای آنان (21) معمولاً در رجال شناسی فرق مختلف اسلامی بدنبال معرفی یک شخصیت افراطی (غالی) لقب ملعون نیز به او اضافه می شود. این به معنی اوج فاصله نگرش افراطی ، از مسیر هدایت وحقیقت است.
2- انفعال ،حسرت وپشیمانی
مثلی مشهور است که گفته اند هرداغی سرد می شود اما هیچ پخته ای خام نمی گردد. جریان افراط ، جریان داغی وپختگی است وانفعال وسرخوردگی ،سرنوشت محتوم وطبیعی کسانی است که راه به افراط برده اند . چرا که ازحقیقت الهیه و از انگیزه ایمانی ، اعتدال ومیانه روی ناشی می گردد که درآن پشیمانی واحساس زیان وسر خوردگی نیست وهمواره طمأنینه وسکون ودسترسی به هدف (احدی الحسنین) فرآورده آنست. اما در پیمایشهای افراطی ، دوری ازهدف ومواجهه با ضدّ آن ، پایان یافتن انرژی ونابودی سرمایه ، مانده پیمانه است که صاحب آن را با شکست وبن بست روحی وانفعال روبرو می سازد .
3- تفرقه وجنگ داخلی
درطول تاریخ ، جریانهای افراطی ، زادگاه انشعاب ،تفرقه وخصومت بوده اند وبستر جنگهای خونین رافراهم نموده اند ، بیرحمانه ترین کشتارها وغیر انسانی تر قساوتها از افراطی گری ، نیرو گرفته اند ویا به افراط در گرایش مادی وعدم تعادل در وابستگی به قدرت ومقام باز گشته اند. در فرهنگ قرآنی برای این نوع از افراطی گری ها از واژه " اعتداء " و" طغیان " استفاده شده وهمواره از آن نهی وتحذیر گردیده است. ریشه همه جنگهای داخلی (که معمولاً از ابتدای عالم تاکنون خونبارتراز جنگهای منطقه ای وبین المللی بوده اند وزمینه آنها را فراهم نموده اند)،افراطی گری است. در مقابل این کارکرد منفی که درمفهوم افراط واعتداء پیش بینی شده ، تولد هرگونه وحدت ودوستی در دل یک تعادل ومیانه روی و زدایش تندروی ها صورت می گیرد. برای ایجاد انسجام در یک جمعیتی که برخی سریع تر از دیگران رفته اند وبرخی عقب مانده اند ، بازگشت تند روها به حدّ اعتدال والحاق کندروها به موضع وسط می تواند انسجام ایجاد نماید . در مورد ایجاد وحدت وانسجام در مجموعه امت اسلامی نیز این تنها راهی است که باید توسط خردورزان هر نحله صورت گیرد وباید همگی به همان قواره ومیزان الهی قرار گیرند که فرموده " جعلناکم امة وسطاً "تا هر گونه تنش ودر گیری خاتمه یابد وامکان رخنه دشمن درمین صفوف مسلمانان از بین رود.
پی نوشت:
([14]) کنز العمال 3/54.
([15]) نهج البلاغه،حکمت 70.
([16]) غررالحکم-شماره 10948.
([17]) عیون الحکم والمواعظ ص 34.
([18]) نهج البلاغه،خطبه 16.
([19]) رسائل المرتضی4/39.
([20]) المعتبر 2/433 .
([21]) شرح اصول کافی2/28.
توضیح: عناوین منابع و مآخذ در قسمت پایانی تقدیم می شود.
حج بهترین فرصت برای غلبه بر جدایی های طبیعی و تصنعی در میان مسلمانان و یکسان سازی دلها، نیت ها و عزم ها در دنیای اسلام است.
به گزارش فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار کارگزاران اجرایی و فرهنگی حج، با اعلام این مطلب این فریضه را فرصتی مغتنم برای حجاج، امت بزرگ اسلامی، و نظام جمهوری اسلامی دانستند.
حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین فرصت های سه گانه حج به فرصت فردی این فریضه اشاره کردند و افزودند: مسلمانان در ایام چند روزه اعمال حج، از بسیاری از امور رایج و معمولی زندگی که وسایل غفلت، انحطاط و تفاخر مادی و ظاهری است دوری می گزینند و وارد یک فضای بیکران معنوی می شوند و این در واقع تمرینی عملی برای جدایی از دلبستگی های دنیایی و انقطاع الی الله است.
ایشان خاطرنشان کردند: در این سفر باید هر دغدغه ای که مانع استفاده زائر از این فرصت گرانبها می شود برطرف شود اما این به معنای ایجاد زمینه سفری تفریحی نیست زیرا حج سفری معنوی است که باید همزمان با جسم و جان انجام گیرد. رهبر انقلاب اسلامی خطاب به مسئولان و دست اندرکاران حج تاکید کردند: وظیفه شما آگاه کردن زائران ایرانی و غیرایرانی از این فرصت بی نظیر و ترغیب آنان به مغتنم شمردن آن است.
حضرت آیت الله خامنه ای، حج را فرصتی برای امت اسلامی برشمردند و افزودند: امت اسلامی به دلیل تکثر قومیت ها، نژادها، فرهنگ ها و سلیقه ها همواره در معرض برخی جدایی های طبیعی، در کنار جدایی های تصنعی تحمیلی است، بنابراین حج فرصت بزرگی برای مسلمانان است تا این جدایی ها را التیام بخشند.
ایشان ثمرات حاکم شدن ندای اتحاد اسلامی بر دنیای اسلام را بسیار عظیم دانستند و تاکید کردند: همه باید هوشیار و مراقب باشند تا از این فرصت وحدت، زمینه ای برای اختلاف و تفرقه ایجاد نشود.
رهبر انقلاب اسلامی در ادامه، نظام جمهوری اسلامی را نظامی مقتدر اما مظلوم خواندند و افزودند: حج فرصتی مناسب برای تبیین واقعیت ها و حقایق شیوا و زیبای جمهوری اسلامی برای مسلمانان است.
حضرت آیت الله خامنه ای در بیان مظلومیت نظام جمهوری اسلامی خاطرنشان کردند: این مظلومیت به دلیل انواع اتهام ها و دروغ های فرقه ای، فکری، سیاسی و اجرایی به جمهوری اسلامی است که باید در ایام حج، معارف نظام اسلامی و واقعیت های آن برای مسلمانان تبیین شود.
ایشان با اشاره به حضور شیعه و اهل سنت در نظام جمهوری اسلامی در کنار یکدیگر و حاکمیت قرآن و شریعت اسلامی در ایران افزودند: در کشورهای اسلامی و حتی در مناطق مختلف دنیا که مسلمانان حضور دارند، دل بسیاری از مسلمانان لبریز از محبت به جمهوری اسلامی، امام خمینی (ره) و ملت بزرگ ایران است اما دشمنان سعی می کنند این نظام را به دشمنی با مذاهب مختلف اسلامی متهم کنند، که این تحریف ها باید برای مسلمانان تبیین شود.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به ناخرسندی و تنفر مسلمانان جهان از دشمنی ها و دخالت های استکبار بویژه آمریکا خاطرنشان کردند: بسیاری از مسلمانان به دلایل مختلف از اظهار صریح این نارضایی محرومند اما جمهوری اسلامی ایران در واقع منبری بزرگ، آزاد و جهانی است که حرف دل مسلمانان را با صدای رسا اعلام می کند و علت دشمنی آمریکا با این نظام همین است.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به تلاش برخی افراد برای سیاه نمایی در فضای جامعه و ایجاد اغتشاش ذهنی و تردید در مردم افزودند: ملت ایران ملتی مومن، صادق و با عزم راسخ است و همان ملتی است که این انقلاب عظیم را به پیروزی رساند و سی سال با قدرت از نظام اسلامی دفاع کرد.
ایشان خاطرنشان کردند: این دستاوردهای نظام اسلامی، به راحتی محقق نشده است که عده ای بخواهند به دلیل اغراض شخصی و دشمنی با دولت، در اصل نظام خدشه وارد کنند.
رهبر انقلاب اسلامی با اظهار ناخرسندی شدید از فضای تبلیغاتی و مطبوعاتی کشور افزودند: این فضای بی بند و باری در حرف زدن و اظهارنظر علیه دولت، مسائلی نیست که خداوند به آسانی از آنها بگذرد. حضرت آیت الله خامنه ای تاکید کردند: تفضلات و رحمت الهی تا زمانی است که ما مراقب گفتار، رفتار، و عملکرد خود باشیم زیرا خداوند با ما خویشاوندی ندارد.
ایشان در پایان خاطرنشان کردند: برخی کارها و ظلم ها، فتنه ای به پا می کند که دامن همه، اعم از ظالم و غیرظالم را می گیرد بنابراین همه باید مراقب اظهارنظرها، تبلیغات، و اقدامات خود باشند.
در آغاز این دیدار حجت الاسلام والمسلمین محمدی ری شهری نماینده ولی فقیه و سرپرست زائران ایرانی با اشاره به طراحی بیش از صد برنامه در بعثه مقام معظم رهبری برای حج امسال گفت: تشکیل شوراهای تخصصی در حوزه های مختلف، تشکیل بانک پژوهشگران، استفاده از نخبگان حوزه، تهیه کتب آموزشی و کمک آموزشی برای مخاطبان مختلف حج، و تهیه بسته های فرهنگی برای زائران از جمله این برنامه هاست.
وی با اشاره به آغاز تدوین برنامه پنج ساله بعثه افزود: مقدمات تدوین دائره المعارف بزرگ حج و حرمین شریفین فراهم و رشته کارشناسی و کارشناسی ارشد تبلیغ در حج نیز طراحی شده است. همچنین خاکسار قهرودی رئیس سازمان حج و زیارت ضمن ارائه گزارشی از برنامه های اجرایی در نظر گرفته شده برای حج امسال گفت: علاوه بر تلاش برای برطرف کردن برخی مشکلات سال های گذشته، برنامه ریزی جامع و کامل اجرایی و فرهنگی برای صد و چهارهزار زائر در قالب پانصد کاروان، انجام شده است.
منشور نشاط اجتماعی برای نخستین بار در کشور تدوین می شود.
صادقی، معاون امور اجتماعی بهزیستی اصفهان با اشاره به اهمیت نشاط در ابعاد مختلف زندگی در فرآیند دستیابی به توسعه پایدار و تاکیدی که بر این مساله در ماده ۹۷ برنامه چهارم توسعه شده است گفت: براین اساس و با هدف تربیت انسان هایی که بتوانند با سلامت جسمی و روانی عملکرد مطلوبی در این فرآیند داشته باشند، بحث تدوین منشور نشاط اجتماعی برای نخستین بار از سوی سازمان بهزیستی در کار گروه اجتماعی فرهنگی استانداری مطرح و با استقبال مسئولان استان روبه رو شد.
وی گفت: برای دستیابی به اهداف مورد نظر این بحث در کمیته امور اجتماعی استان با تولیت سازمان بهزیستی طرح و قرار شد کار کارشناسی بر روی آن انجام شود و دستور العمل یا منشور جامعی تدوین شود.
صادقی افزود: قرار بر این شد که نظرات ۲۲ دستگاه به کمیته امور اجتماعی ارائه و براساس آن پیش نویس منشور تدوین شود. معاون امور اجتماعی بهزیستی استان اصفهان درباره جزییات یا مواردی که قرار است در این منشور به آن توجه شود گفت: تصور می کنم پیش نویس مورد نظر تا ۳ هفته دیگر آماده شود که در آن صورت می توان درخصوص جزییات آن صحبت کرد.
وی همچنین با بیان این که نشاط اجتماعی مفهومی بسیار گسترده است افزود: اما از مهم ترین شاخصه های آن افزایش روحیه شادابی، امیدواری، اعتماد اجتماعی، روحیه دینی، نشاط فردی و جسمانی در فرد است که در صورت وجود و افزایش این شاخص ها در جامعه، پیامدهای بسیار مثبتی خواهد داشت.
وی درباره ضرورت تدوین چنین منشوری و تاثیرات آن در جامعه گفت: افزایش مشارکت مردم در حوزه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، افزایش کیفیت زندگی فردی و خانوادگی و بهره وری در محیط های شغلی از جمله تاثیرات افزایش نشاط در جامعه است.
وی همچنین از کاهش اختلال های روانی و افسرده خویی در جامعه و در نهایت انباشت سرمایه به عنوان یکی از مهم ترین دستاوردهای نشاط اجتماعی یاد کرد. معاون امور اجتماعی از جمله دیگر مزایای افزایش نشاط در جامعه را کاهش آسیب های اجتماعی، رشد فضایل اخلاقی و پایبندی به آموزه های دینی عنوان کرد و افزود: در این وضع میزان رضایت از زندگی به صورت ذهنی و عینی بیشتر می شود.
وی با اشاره به این که طرح مساله نشاط اجتماعی در کشور ما تقریباً نوظهور است افزود: باید توجه داشت که در طرح واجرای آن مساله مناسب سازی با هنجارها و ارزش ها و تطابق با سن و جنس و سایر مؤلفه ها فراموش نشود.
به نقل از روزنامه ایران
علمای اسلام در واکنش به سخنان یوسف قرضاوی
نویسنده: فاطمه امیری
شیخ یوسف قرضاوی که به عنوان یکی از منادیان وحدت اسلامی در بین علمای اهل سنت شناخته می شود، در اظهاراتی جنجال برانگیز، شیعیان را به بدعت گذاری متهم کرد و مدعی شد که پیروان مذهب شیعه می خواهند این مذهب را به داخل جوامع سنی مذهب صادر کنند. اظهارات کم سابقه این مفتی سنی، انزجار شیعیان را در تمامی اقصی نقاط دنیا ازجمله کشورهای شیعه نشین فراهم کرد و باعث شد که برخی از علما، وی را قربانی تندروی های وهابیون بدانند.
فشار و نفوذ افکار وهابیت در جوامع اهل تسنن هم اکنون به گونه ای در حال رشد است که حتی علمای میانه روی اهل تسنن از بیان افکار و آرایی که مخالف خط مشی این مذهب محسوب می شود هراس دارند.
پول و برخوردهای فیزیکی بخصوص حذف افراد از صحنه ازجمله اقداماتی است که از سوی وهابی ها در دستور کار قرار گرفته است.
شیخ یوسف قرضاوی که ریاست اتحاد جهانی علمای مسلمین را به عهده دارد، همچنین در اظهارات خود ایران را به تلاش برای تحمیل سلطه اش بر کشورهای اطراف متهم کرده است.
این روحانی مصری تبار مقیم قطر، با اظهارات شدیداللحنی، به اختلاف شیعه و سنی دامن زده است. البته اظهارات قرضاوی و نوع سخنان وی با واکنش بزرگان اهل اسلام ازجمله سنی ها و شیعیان نیز روبه رو شد و حتی منجر به آن شد که برخی با یادآوری سن بالای وی اظهاراتش را خلاف آن چیزی که مصلحت است بدانند.
علمای بزرگ دینی ما نیز در بیانیه ها و نامه های پررهنمودی خطاب به این عالم دینی از وی خواستار ایجاد وحدت بین مسلمانان شدند و تاکید کردند که نباید دشمنی کشورهای بیگانه در هراس از وحدت مسلمانان در علمای دینی رسوخ کند.
واکنش علما و دانشمندان به اظهارات قرضاوی
البته اظهارات قرضاوی که تاکنون در چندین نوبت نیز صورت گرفته با واکنش های مختلفی از سوی جهان اسلام نیز مواجه شده است.
علامه فضل الله در مصاحبه با روزنامه کویتی الرای العام گفت: نمی دانم چه مصلحتی در کار است که برای فتنه انگیزی بین مسلمانان تلاش می شود.
وی حتی تاکید کرده که آیا مشکل قدرت یافتن شیعه است یا قدرت یافتن آمریکا؟ مشکل اصلی را باید در آمریکا و دنباله روهای او جستجو کرد که قصد دارند در میان مسلمانان فتنه انگیزی کنند.
دیگر عالم برجسته سعودی شیخ حسن انصار نیز با اشاره به سخنان قرضاوی که سبب برانگیختن کینه بین مسلمانان می شود، اعلام کرد: جای شگفتی است که برخی اندیشمندان دینی و برجسته اسلام در سراشیبی سقوط قرار گرفته و به چنین اظهاراتی می پردازند.
وی با بی اساس خواندن سخنان قرضاوی و محکوم کردن آن ازجمله اتهام شیعه به تحریف قرآن، او را به عقل گرایی فراخواند و متذکر شد که این مطالب، تاثیر منفی میان مسلمانان دارد.
دکتر حسن عبدالله عباس، نویسنده کویتی در مقاله ای در روزنامه الرای العالم نیز در پاسخ به سخنان قرضاوی که شیعیان را بدعت گذار معرفی کرده، نوشته که مذهب شیعه یکی از مذاهب اسلامی است و هر کس بر عقیده شیعه باشد مسلمان است. پس به چه دلیل این مذهب برای اسلام خطر محسوب می شود؟
دکتر احمد راسم النفیس، نویسنده و محقق شیعی مصر نیز ادعاهای بی اساس قرضاوی را فتنه انگیزی خوانده که هر عاقلی را به حیرت وامی دارد.
دکتر نزکی بن عبدالله السریری، سردبیر روزنامه الریاض سعودی در مقاله ای با اظهار تعجب از سخنان قرضاوی بر ضرورت وحدت مسلمانان و پرهیز از برخوردهای نژادی و طایفه ای تاکید کرده و یادآور شده است که اگر شیعیان را در بحران عراق و لبنان دخیل بدانیم، باید حضور سنی های افراطی را نیز در حوادث برخی کشورهای عربی و غیرعربی بپذیریم.
طارق البشری، دیگر اندیشمند مصری نیز با چاپ مقاله ای با عنوان فتنه برای تشیع و تسنن در روزنامه الدستور چاپ قاهره از ظهور آنچه که آن را فاشیسم ضدشیعه نامید هشدار داد و گفت جهان اسلام هم اکنون شاهد این پدیده است.
وی در مقاله خود افزود: این پدیده می تواند به جای اتحاد مسلمانان در مقابل تجاوزات و نقشه های شوم دشمنان به ایجاد شکاف میان آنان بینجامد که این شکاف تنها در خدمت سیاست های آمریکا و اسرائیل خواهد بود.
فهمی هویدی، نویسنده معروف مصری با اشاره به سخنان اخیر قرضاوی نوشته است که برانگیختن چنین مسائلی می تواند اتحاد مسلمانان را برای مقابله با چالش های سرنوشت ساز تضعیف کند.
واکنش علمای شیعه به قرضاوی
آیت الله محمدعلی تسخیری، دبیرکل مجمع و نایب رئیس اتحادیه جهانی علمای مسلمان نیز با انتقاد از اظهارات ضدشیعی قرضاوی اعلام کرد: در حالی که امت اسلامی از وجود تفرقه در رنج است، این اظهارات ملت های اسلامی را هر چه بیشتر به آن سمت و سو سوق می دهد.
آیت الله تسخیری با ابراز تاسف از این سخنان، آن را متاثر از گروه های افراطی که اخباری کذب از شیعیان به قرضاوی ارائه می دهند دانست و تاکید کرد که قرضاوی با این اقدامات در راستای انسجام امت اسلام و منافع آنها گام برنمی دارد و این سخنان با اهداف اتحادیه جهانی علمای مسلمان که قرضاوی با تلاش های زیادی آن را به منظور از بین بردن تعصبات، تفرقه، تبلیغ میانه روی و اعتدال تاسیس کرده و میثاق اسلامی این اتحادیه مشهود است سازگار نیست.
تسخیری در اعلام مواضع خود با بیان این که قرضاوی شیعیان را به تحریف قرآن متهم کرده تاکید کرد: این اشتباهی بزرگ و نادرستی آن ثابت شده است.
وی گفت: قرضاوی می داند که علمای شیعه در زمان های مختلف و از ابتدا بر عاری بودن قرآن از تحریف تاکید داشته و همچنین اهل بیت(ع) قرآن را معیاری برای قبول یا رد حدیث می دانند.
آیت الله تسخیری با دعوت از قرضاوی برای بازگشت به خط تقرب، از وی خواسته که از این سخنان دست بردارد و به خط اعتدال و میانه روی که همان تقرب است بازگردد؛ چرا که مسلمانان باید با حفظ یکپارچگی، به خطر هجوم فرهنگی کفار بر ضد جهان اسلام آگاه باشند.
البته آیت الله تسخیری اعلام کرد که سخنان قرضاوی قطعا تحت تاثیر اخبار دروغینی است که برخی عناصر تند رو به گوش وی می رسانند.
آیت الله سبحانی نیز خطاب به قرضاوی طی بیانیه ای اعلام کرد علمای بزرگ اسلام پیوسته باید با دید وسیع و فکر باز به مسائل بنگرند و اختلافات طایفه ای مانع آنان از رویت حقایق نشود و با شجاعت سخن حق را بر زبان آورند.
در این بیانیه، با اشاره به این که مسلمانان باید اختلافات را برطرف کنند و این اقدام باید از سوی علمای دینی صورت گیرد، تاکید شد که بهتر است در یک همایش علمی و دور از جنجال های سیاسی مسائل مطرح گردد تا دایره اختلافات کمتر شود.
آیت الله سبحانی در این نامه توجه این عالم سنی را به نکاتی نیز جلب کرده است که دشمنان اسلام برای دور کردن جهانیان از اسلام بر سر شعار اسلام هراسی، ایران هراسی و شیعه هراسی تاکید دارند و رسانه های غربی آنها پیوسته همه جهانیان را از این سه موضوع می ترسانند که گویا اینها خطرناک ترین مسائل برای تمدن بشری و صلح جهان هستند. لذا در چنین شرایطی مصاحبه جنابعالی (قرضاوی) با روزنامه المصری الیوم درباره شیعه و گسترش موج بیشتر شیعی در کشورهای غالبا سنی مذهب و هشدار شما در این باره، چه معنایی می تواند داشته باشد؟
در این نامه همچنین تصریح شده است: در عربستان سعودی و امارات روزی نمی گذرد که کتاب، رساله یا مقاله ای علیه شیعه نوشته نشود و متاسفانه همگی تکرار مکررات و تهمت های واهی است که ده ها بار پاسخ داده شده است. آیا شایسته نیست که جنابعالی [قرضاوی] در یکی از مصاحبه ها و پیام ها این عمل را نکوهش کنید؟
در این نامه با اشاره به آیات و روایات و سخنان پیامبر(ص) درخصوص فرمانبرداری از خداوند و پیغمبر آمده است که برای شما و همه افراد اهل بینش روشن است که شیعیان در موارد اختلاف از حجت و دلایل کافی برخوردارند.
همچنین به مواردی چون اتهامات وارده ازجمله بدعت گذاری پاسخ داده شده و آمده بی شک اساس شیعه، رهبری علمی و سیاسی است. پس از درگذشت پیامبر(ص) از آن عترت او و در راس آنان، امیر المومنین علی(ع) است و وصایت آن حضرت از طریق احادیث متواتر، ثابت شده است. در این قسمت هم با اشاره به آیات و روایات در خصوص ثابت شدن چنین امری و ادله شیعه در این زمینه به حدیث «من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» اشاره شده است.
عصمت عترت و سب صحابه نیز از دیگر موارد مورد اشاره این نامه است و در آن به خداترسی انسان برای رضایت حق و آثار گناه و بیمه شدن از آن و سیر تکاملی انسان و یاران و اصحاب پیامبر که حدود یکصد هزار بوده و تنها حدود 15 هزار صحابی توسط علما ضبط و ثبت شده اند اشاره شده و تاکید شده که آیا یک مسلمان معتقد به خدا و پیامبر و قرآن می تواند نسبت به این افراد بدگویی کند؟
در این نامه به بدعت های عملی که قرضاوی بیان داشته و به قیام عاشورا که بیانگر مظلومیت و ستمدیدگی خاندان رسالت است، اشاره و تاکید شده اگر درباره فلسفه قیام حسینی و کتاب هایی که در این باره نوشته شده می اندیشید، شما هم مانند شیعیان در این تظاهرات شرکت می کردید، زیرا این تظاهرات برای احیای مکتب ظلم ستیزی و مبارزه با ظلم و قیام در برابر حکومت های جائر است و این مکتب باید همیشه در حیات مسلمین جاوید و ماندگار باشد و همین مکتب است که حماس و جهاد اسلامی فلسطین را در برابر صهیونیسم غاصب مقاوم ساخته است. از این بیان روشن می شود که چرا این تظاهرات در روز شهادت علی(ع) نیست؛ هرچند در آن روز مراسمی با همین هدف به صورت کم رنگ تر برگزار می شود، اما اوج تظاهرات در روز عاشوراست تا جهانیان را با این مکتب آشنا سازند و ملت های تحت ستم از این مکتب بهره بگیرند و حقوق خود را از غاصبان بازستانند.
همچنین خطاب به قرضاوی آمده است که در بیانیه شما شیعه متهم به کارهای شرک آمیز در زیارت قبور اهل بیت شده است، ولی شایسته بود که شما به این کارهای شرک آمیز در زیارت قبور اشاره کنید. آیا اصل زیارت شرک آمیز است؟ مسلما نه. آیا درخواست دعا و شفاعت از پیامبر و خاندان او شرک آمیز است؟ مسلما چنین نیست. شایسته است در این خصوص از امام بزرگوار حنفی ها پیروی کنید.
در ادامه این نامه همچنین از قرضاوی خواسته شده که به عنوان یک عالم بزرگوار که همگان برای او احترام قائل هستند، گذشته را به نحوی جبران کند و از همگان برای چنگ زدن به ریسمان وحدت دعوت به عمل آورد.
علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی که به بحرین رفته است، در دیدار با مقامات این کشور از جمله پادشاه، نخست وزیر و رئیس مجلس، بر وحدت مسلمانان و امت اسلامی در مقابل دشمنان منطقه تاکید کرد.
شیخ حمدبن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین در دیدار با علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی بر حق ایران در داشتن فناوری صلح آمیز هسته ای تاکید و اعلام کرد، این مساله یک تصمیم حاکمیتی و مربوط به داخل ایران است.
پادشاه بحرین در این دیدار با اشاره به این که این کشور خواهان ثبات و امنیت در منطقه است و هرگز موضع ایران در حمایت از آزادسازی کویت و حمایت از مسائل کشورهای عربی جهان اسلام را فراموش نمی کند، افزود: منامه به سطح روابط گسترده و استراتژیک با جمهوری اسلامی ایران می اندیشد. وی تاکید کرد: موضع بحرین در قبال جمهوری اسلامی ایران حفظ ثبات و امنیت این کشور است چرا که ایران به ثبات منطقه کمک می کند. ملک حمدبن عیسی آل خلیفه همچنین تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران یک کشور برادر است و بحرین خواهان استقرار صلح و ثبات در منطقه است و در مسائل عراق نیز نزدیکی بیش از پیش با ایران را خواستار است.
لاریجانی در دیدار با شیخ خلیفه بن سلمان آل خلیفه، نخست وزیر بحرین اعلام کرد که برخی در تلاشند میان کشورهای منطقه، ترس و نگرانی ایجاد کنند و به اختلافات مذهبی دامن بزنند.
وی با اشاره به تاریخ منطقه و زندگی شیعیان و اهل سنت در کنار یکدیگر افزود: امروز برخی ها می کوشند مسائل کوچک را در منطقه بزرگنمایی کنند.
به گزارش ایرنا، لاریجانی با اشاره به اقدامات آمریکا در عراق و افغانستان اعلام کرد که آمریکایی ها سیاست مکارانه و مزورانه ای را در این دو کشور اعمال کرده و درصدد است مساله فلسطین به فراموشی سپرده شود.
لاریجانی با ابراز علاقه در خصوص ارتباط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای منطقه و نزدیکی بین ایران و بحرین، آن را یک استراتژی بلندمدت دانست و در خصوص حمایت برخی کشورها از صدام در طول جنگ تحمیلی علیه ایران اعلام کرد که آمریکایی ها صدام را علیه جمهوری اسلامی ایران تحریک و متاسفانه برخی کشورهای منطقه نیز از صدام حمایت مالی کردند.
وی در ادامه به بحران اقتصادی آمریکا اشاره کرد و افزود: این بحران زودگذر نیست و ادامه خواهد داشت.
آنها نیز به دنبال ماجراجویی در منطقه هستند و می خواهند از این طریق قیمت نفت کاهش یابد و از سوی دیگر با فروش تسلیحات به کشورهای منطقه، نگرانی هایی در این منطقه به وجود آورند.
در این دیدار، شیخ خلیفه بن سلمان آل خلیفه، نخست وزیر بحرین نیز بر ضرورت گسترش تبادلات بین کشورهای منطقه تاکید کرد و خواستار مستحکم تر شدن روابط با ایران شد.
نخست وزیر بحرین در خصوص مسائل منطقه نیز اعلام کرد که با ایران اتفاق نظر دارد و همواره سعی شده بین کشورهای منطقه تفرقه ایجاد نشود.
درباره وحدت کلمه نخبگان
نویسنده: امیرعلی فاطمی
مردم سالاری دینی یک نوآوری سیاسی است. این نوآوری به منظور پر رنگ شدن مرزهای عقیدتی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی با سایر حکومت ها صورت گرفت. مهندسی حکومت دینی در ایران نقطه عزیمت یک تلقی جدید از حاکم در افکار عمومی است . در نظام معرفتی امام خمینی(ره) تعریف جدیدی از جمهوریت و اساسا مفهوم حاکم و فرمانبردارارائه شده که متکی بر مبانی اندیشه سیاسی اسلام است.
جمهوری اسلامی به لحاظ مفهومی یک ترکیب غیر قابل انفکاک و برگرفته از فلسفه سیاسی اسلام است که نوع بدیعی از یک پارادایم و الگوی حکومتی را در عصر حاضر به نمایش گذاشته است .
در این الگو نخبگان سیاسی فارغ ازانگاره های الیتیستی رسالت خطیری بر عهده دارند که رهبر فرزانه انقلاب در بیانات اخیر خود به برخی ازآنها اشاره کردند. رهبر انقلاب اسلامی در خطبه های نماز جمعه وحدت کلمه آحاد مردم و نخبگان و مسئولان را از هر چیز دیگر لازمتر و واجب تر دانستند و افزودند: مردم باید احساس آرامش و امنیت سیاسی - روانی کنند اما دشمن سعی می کند با ایجاد التهاب این آرامش را بزداید و متاسفانه برخی در داخل نیز نادانسته این التهابها را افزایش می دهند.ایشان در ادامه تاکید کردند: هر کس حرفی و طرحی درباره آینده کشور و حل مسائلی همچون تورم و گرانی دارد آنرا به ویژه در مجامع تخصصی بیان کند اما این مسائل نباید با تخریب مسئولان و دولت همراه شود.”
فرهنگ سیاسی متعارف در مردمسالاری های با کیفیت، محصول توافق نخبگان سیاسی بر ترمیم شکافهای موجود در جامعه و التفات به ظرفیتهای پنهان و آشکار برای تفاهم و درک متقابل است. اغلب اعتقاد بر این است که توزیع ارزشها، روشها و مهارتهای سیاسی در یک جامعه به سمت نقاط کانونی در حرکت بوده و این دگرگونی برای اغلب گروههای سیاسی قابل پذیرش است.
دگرگونی در فرهنگهای سیاسی و گذار از ستیزه های فلسفی به سطوح سیاستگذاری در بیشتر اوقات کلید پیشرفت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جوامع به حساب می آید و برای شهروندان خوشایند و امیدوارکننده است. وحدت کلمه نخبگان هیچ گاه به معنای وحدت سیاسی نبوده است. رسالت نخبگان معطوف به کارآمدی نظام سیاسی، تولید فکری برای حل مشکلات جامعه است.اما توافق بر مسائل اصولی و در نهایت سازماندهی نخبگان یکی از اصول مهم برای پیشرفت هر کشور محسوب می شود.
بسط استنباطهای مشترک از مفاهیم بنیادین در بین نخبگان فرایند پیچیده ای است که در نهایت معطوف به کارآمدی نظامهای سیاسی است.در واقع اجماع نخبگان در مسائل اصولی و فروکاهیدن تعارضات فلسفی به اختلاف نظر در روشها و سیاستها به تدابیر عقلایی برای اداره کشور در یک فضای سیاسی امن می انجامد. همگرایی نیروهای معتقد به انقلاب با علایق و سلایق مختلف کارآمدی نظام جمهوری اسلامی را افزایش می دهد ومانع از دخالت دشمن در امور داخلی کشور علی الخصوص درمسئله انتخابات خواهد شد.
در حقیقت توصیه رهبر فرزانه انقلاب به نخبگان سیاسی مبنی بر ضرورت صیانت از امنیت سیاسی و روانی مردم ناظر به نگرانی هایی است که از تلاشهای دشمن برای التهاب آفرینی در سطح جامعه و همچنین احتمال رواج قضاوتهای غیر منصفانه درباره عملکرد مسئولین وبه خصوص دولت نهم نشات می گیرد. نه ماه تا انتخابات ریاست جمهوری باقی است و هنوز فضای کشور انتخاباتی نشده است اما اغلب نخبگان کشور در ستادهای انتخاباتی رقیب دولت تقسیم شده اند و متناسب با تقاضای رقبا به تولید فکر و اندیشه می پردازند. در این بین مشخص نیست که در این فرایند تولید فکر تا چه اندازه مسائل اصولی نظام، منافع و مصالح ملی لحاظ می شود.
یکی از امور طبیعی در انسان، واکنش دفاع است. به این معنا که اگر انسان سرگرم کاری باشد و متوجه پیرامون خود نباشد هنگامی که چیزی به سوی صورت و چهره اش حرکت کند به طور طبیعی دست ها برای محافظت و دفاع از چهره بالا می آید و در مقابل آن قرار می گیرد. این امری است که بارها شما آن را تجربه کرده اید.
انسان به طور طبیعی و فطری در برابر هر متجاوز یا احساس و گمان تجاوز واکنش نشان می دهند. از این روست که قرآن نیز دفاع از خود را امری طبیعی شمرده و در آیاتی چون 246 و 251 سوره بقره و آیه 40 سوره حج بدان اشاره کرده است. اما دامنه دفاع اختصاص به حوزه فردی ندارد و در حوزه عمل اجتماعی نیز به عنوان حق طبیعی که عقل محض و مستقل نیز آن را درک می کند گسترده شده است. از این رو در حوزه های علمی چون حوزه امور اخلاقی و قانونی از حق طبیعی دفاع سخن گفته می شود و به انسان اجازه داده شده تا برای حفظ خود و اموری که حق وی شمرده شده به دفاع پرداخته و هرگونه تجاوزی را دفع کند. در این نوشتار تلاش بر آن است تا دیدگاه قرآن نسبت به مسئله دفاع و محدوده، فلسفه، آثار و احکام دفاع و مانند آن تبیین شود. مطلب را با هم ازنظر می گذرانیم:
فلسفه دفاع
دفاع که از واژه عربی دفع گرفته شده است به معنای دور نمودن چیزی است. این واژه به دو شکل متعدی و فعل گذرا می شود. گاه با حرف الی به کار می رود و گفته می شود که دفع فلان الی امر; فلانی به چیزی پرداخت و بدان توجه کرد و گاه دیگر با حرف عن متعدی می شود و گفته می شود دفع عن فلان; یعنی از فلانی دفاع و حمایت شد. (مفردات راغب ص 316)
دفاع در اصطلاحات علمی در دو علم به معانی خاصی به کار رفته است. در اصطلاح فقهی، تکلیف و حقوقی است که از سوی خداوند به عنوان مالک و قانونگذار مطرح شده است. شخص از این حق برخوردار است که برای پیش گیری از آسیب هایی که اعتقاد و مال و جان و آبروی وی را تهدید می کند دفاع و حمایت کند و از یک نظر تکلیفی است که نمی تواند از آن عدول نماید. بنابراین همواره سخن از حق دفاع از جان، مال و عرض به میان می آید و به عنوان تکلیف از وی خواسته شده تا آن ها را از هرگونه آسیب در امان نگه دارد و محافظت نماید و در برابر متجاوز بایستد و از آن ها حمایت کند.
(نگاه کنید تحریر الوسیله; امام خمینی ج1 ص 485)
البته در علم حقوق هرگاه از دفاع سخن به میان می آید منظور آن است که شخص در برابر اتهامات و ایراداتی که از سوی اصحاب دعوا طرح می شود از خود دفاع کند و لایحه دفاعی از خود تهیه کند. (ترمینولوژی حقوق; جعفری لنگرودی ص 303)
از تعریف هایی که از واژه در زبان شناسی و اصطلاح شناسی و گستره معنایی آن به دست داده شد تا اندازه ای فلسفه دفاع و تشریع آن به عنوان حق طبیعی، فطری و واجب و تکلیف دینی دانسته شده است. به این معنا که کاربردهای واژه و اصطلاح بیان می کند که هدف از ایجاد چنین حقی چیزی جز محافظت بر حق طبیعی بشر که حفظ جان و مال است نیست و از آن جایی که آبرو و شخصیت افراد همانند جان آدمی عزیز و گرامی است و هتک آن همانند نیستی و نابودی وی شمرده می شود، از این روست که در عرض جان و مال مطرح شده است. مساله مال نیز این گونه است; زیرا مال به معنای مجموعه دستاوردهای مادی بشر است که برای آن تلاش کرده است و برای بقا و حفظ جان خود به آن نیاز دارد. اگر کسی مال و سرمایه دیگری را به غارت ببرد و ره توشه وی را برباید در حقیقت ادامه بقا را از وی سلب نموده است. به هر حال در گام نخست دفاع از جان مطرح می شود که امری از حقوق طبیعی و فطری و اولی بشر است و مساله مال به بقای همان جان بستگی دارد و عرض و آبرو نیز بخشی از جان آدمی و کرامت بشری است که سلب آن همانند گرفتن جان است.
علل تشریع قانون دفاع
مساله ای دیگر که در فلسفه دفاع مطرح می شود، مساله علل تشریع حکم و قانون دفاع است. به این معنا که علل تشریع این قانون چیست؟
قرآن در پاسخ به این پرسش امور چندی را به عنوان علل تشریعی یا فلسفه حکم بر شمرده است که از آن جمله می توان به جلوگیری از فساد و تباهی در زمین اشاره کرد که در آیه 251 سوره بقره به آن اشاره شده است. دفع ظلم و ستم از شخص یا جامعه علت دیگری است که در آیه 40 سوره حج به آن توجه داده شده و بیان گردیده که با دفاع از خود و جامعه می توان ظلم و ستمی که از سوی دیگران به صورت فردی یا جمعی اعمال می شود جلوگیری کرد و عدالت را در جامعه گسترش داد.
از دیگر عللی که برای تشریع قانون و حق دفاع بیان شده می توان به مساله حفظ دین و آیین ها و سنت های پسندیده و هنجارها اشاره کرد که در آیه 40 سوره حج به شکل دیگری بیان شده است. به این معنا که بخش مهمی از انسانیت انسان را اعتقاد و باورهای وی شکل می دهد که به شکل دین و آیین و رسوم مطرح است. تعرض به نمادهای دینی و سنت های فرهنگی در حقیقت تعرض به شخصیت انسانی می باشد که آسیب های جدی به انسان و جامعه بشری وارد می سازد. از این رو حفظ دین و نمادهای دینی در برابر تهاجمات فرهنگی اصلی است که در این آیه به آن اشاره شده است.
مساله تهاجمات فرهنگی که به اشکال مختلف انجام می شود هویت فردی و جمعی را در معرض خطر قرار می دهد از این روست که مورد توجه و اهتمام خاص و ویژه قرآن قرار گرفته است. خداوند در بیان تشریع قانون دفاع از دین و آیین و فرهنگ های بشری و نمادهای دینی که در آیه 40 سوره حج بیان می کند می کوشد تا نقش فرهنگ را به خوبی در زندگی بشری نشان دهد. شگفت این که این قانون دفاع از فرهنگ و آیین در سوره حج بیان شده است که خود یکی از مهم ترین آیین ها و فرهنگ های بشری و دینی است.
در طول تاریخ همواره دشمن هنگام حمله یا پیروزی می کوشد تا فرهنگ و نمادهای فرهنگی را مورد تعرض قرار دهد تا هویت جمعی امت و ملتی را از میان بردارد. با ازمیان بردن فرهنگ ها و نمادهای فرهنگی می توان هویت جمعی ملتی را از میان برداشت و بر آنان مسلط شد و فرهنگ و نمادهای دیگر را تحمیل کرد و ملتی را این گونه از میان برداشت. در حقیقت نسل کشی نژادی اگر بتواند تاثیری داشته باشد بسیار کم و سست بنیاد است ولی هویت زدایی فرهنگی می تواند بسیار خطرساز باشد.
هر کشور و تمدنی فرهنگی اگر به تمدن فرهنگی دیگر هجوم آورد نخست می کوشد تا فرهنگ زدایی کرده و نمادهای فرهنگی جامعه و ملت را از میان بردارد. نمادهای فرهنگی در حقیقت عصاره تجلی انسجام ملی ملت هاست که از میان بردن آن به معنای از بین بردن عوامل انسجامی است.
تمدن های غربی همواره این گونه عمل کرده اند. دولت های استعماری غرب مسیحی درهر جامعه ای که وارد شدند میسیونرهای مذهبی آنان پیشقراولان فرهنگی برای تهاجم فرهنگی بودند. با تغییر فرهنگ و هویت زدایی توانستند هویت ملی مردم را از میان بردارند و انسجام ملی آنان را بر هم زنند.
در کتاب کنترل فرهنگ که یکی از عوامل دست اندرکاران کارنگی و راکفلر نگاشته است به شیوه های دست یابی به تغییر ملت ها اشاره کرده است. دو بنیاد آمریکایی کارنگی و راکفلر ماموریت داشتند تا با تغییر در هویت فرهنگی ملت های استعمار شده زمینه های تغییر ذائقه و نفوذ فرهنگی و به تبع آن کالاهای فرهنگی را فراهم آورند تا بتوانند اقتصاد کشور خویش را شکوفا و امپراتوری استعماری خود را در سطح جهان به شکل کارتل ها و تراست های بین المللی گسترش دهند. دراین طرح نقش جامعه شناسی و مردم شناسی به خوبی بیان می شود و این که چگونه با آموزش های این بنیاد رشته های جامعه شناسی و مردم شناسی و سپس روان شناسی اجتماعی رشد و شکوفا شد و در دهه های شصت و هفتاد به اوج خود رسید. علت این امر آن بوده که برای تهاجم فرهنگی نیاز بود تا مردم و رفتارهای آنان و نیز خرده فرهنگ ها شناخته شود و عوامل نفوذ فرهنگی و تغییر فرهنگ و ذائقه رخ دهد. کاری که اکنون بنیاد سورس یا حتی مایکروسافت به شکل دیگری انجام می دهد. درگذشته بنیاد راکفلر و کارنگی بر این اعتقاد بود که برای افزایش مصرف در میان جوامع جهان سوم می بایست فن آوری سخت به این کشورها منتقل شود و کارخانه ها و کارگران ماهر به وجود آید تا از آنان برای کارهای سخت فنی بهره گرفته شود. این امر مستلزم تغییر فرهنگی و تغییر ذائقه مردم بود. دولت مردانی که بنیاد راکفلر در دانشگاه های خویش پرورش می دادند این مهم را انجام می دادند. اکنون مایکرو سافت این گونه در خدمت سیا و دیگر سازمان ها و بنیادهای استعماری غرب قرار دارد. در گزارش ها خوانده می شود که مایکروسافت اقدام به ارسال رایانه های ارزان قیمت یا رایگان به آفریقا می کند، تا سطح نیازهای آنان را با توجه به خواسته های خود سامان دهد. تغییر فرهنگی نیز دراین میان از راه تصاویر ماهواره ای و گوگل و یاهو انجام می شود و همه سنگرهای فرهنگی یک به یک فتح می گردد و کار برای بنیاد عظیم سورس باز می شود.
از این روست که قرآن در آیه 40 سوره حج مساله هدم و از میان بردن کلیسا و کنیسه و مساجد را که نمادهای دینی و آیینی فرهنگ های توحیدی است را مساله مهمی می داند که در دستور کار فرهنگ زدایان قرار دارد تا به این وسیله هویت زدایی کنند و به تباهی و فساد در زمین بپردازند و عدالت را کالای بی ارزش کنند. از این روست که در تهاجم فرهنگی غرب همواره از آزادی به عنوان کالا مطلوب سخن به میان می آید که به معنای هرزگی و بی بند و باری فرهنگی و هویت زدایی است و هرگز از عدالت سخنی به میان نمی آید که مخالف صریح هویت زدایی می باشد.
فلسفه و علت تشریع دیگری که قرآن برای دفاع بیان می کند مساله دفاع از مظلومان است. به این معنا که در تشریع قانون دفاع تنها مساله خود مطرح نیست بلکه دیگران و نیز جامعه نیز مطرح می باشد. از این روست که درآیه 39 سور حج مسئله دفع ظلم برای دفاع از دیگران و مظلومان فردی و اجتماعی جامعه به عنوان فرض و واجب مطرح می شود.
در این آیه سخن از دفع تجاوز به جامعه و ملت است. به این معنا که تنها دفاع از خود فردی مطرح نیست بلکه دفاع از خود جمعی که به شکل ملت و جامعه مطرح می شود نیز امری است که می بایست در حوزه دفاع از خود بیان شود. ارتباط تنگاتنگی که قرآن برای جامعه و فرد می یابد این مساله را تاکید می کند که دفاع از جامعه به معنای دفاع از خود می باشد.
این دفاع می تواند در برابر تهاجمات فرهنگی یا نظامی باشد. از این روست که در آیات 39 و 40 سوره حج به مشروعیت دفاع از فرهنگ و نمادهای فرهنگی و شریعت ها و آیین های توحیدی اشاره شده است و دفع تجاوز نظامی دشمن را خواستار شده است. به این معنا که دشمن گاه نخست به قصد از میان بردن فرهنگ ها هجوم می آورد و حملات اصلی را متوجه نمادهای دینی می کند و گاه دیگر به قصد تباهی مردمان و ملت ها یا استعمار آنان انجام می دهد و در ادامه برای بقای خود به تحلیل فرهنگ ها و نمادهای فرهنگی برای از میان بردن انسجام ملی عمل می کند. در هر حال دفاع امری مشروع و بلکه واجب و تکلیفی عینی است که می بایست همگان بدان قیام کنند.
آثار دفاع
قرآن برای مساله دفاع نظامی آثاری بیان می کند که می توان به آن ها به عنوان اصول کلی توجه داشت. در حقیقت آثاری که برای دفاع بیان می شود ارزش و اهمیت دفاع و نیز چرایی و چگونگی دفاع را نیز بیان می دارد و به عنوان اصل راهبردی می تواند در برنامه ریزی مورد توجه و اهتمام خاص قرار گیرد.
از جمله مهم ترین آثاری که برای دفاع نظامی برشمرده شده است حفظ جامعه از فساد و تباهی است; زیرا هر متجاوزی می کوشد تا جان دیگری را بستاند یا بر او حکومت کرده و چیره شود; در حالی که از چنین حقی برخوردار نیست و شمشیر و قدرت مجوزی بر ولایت نمی باشد. متجاوزان حقوق طبیعی و قانونی را زیر پا می گذارند و عدالت را تباه می سازند و نسل و حرث و کشت و زرع را به تباهی و نابودی می کشانند. (بقره آیه 251)
با دفاع مشروع است که جلوی تباهی و فساد در جامعه و زمین و محیط زیست گرفته می شود و ظلم و بیداد نمی تواند خود را بر جامعه ای مسلط کند.
از دیگر آثار دفاع مشروع آن است که نمادهای فرهنگی و علل و عوامل انسجام ملی هر جامعه حفظ می شود و مساجد و کلیسا و کنیسه و دیگر نمادهای فرهنگی و آیینی تباه نمی شود. (حج آیه 40)
تامین آزادی عقیده از دیگر دستاوردهای دفاع مشروع در برابر متجاوزان است، زیرا متجاوزان می کوشند تا عقاید و فرهنگ های خویش را تحمیل کنند و با دگرگونی فرهنگی گفتمان و فرهنگ خاص دیگری را بر جامعه به زور شمشیر و سرنیزه تحمیل نمایند. این گونه است که قرآن در آیات 39 و 40 دفاع مشروع را عاملی مهم برای حفظ عقیده و تامین آزادی های عقیدتی برمی شمارد.
دفع متجاوزان موجب می شود تا کسانی که از سرزمین و موطن خود از ترس مرگ یا فشارهای روحی و روانی گریخته اند به سرزمین مالوف خویش بازگردند. از این روست که در آیه 246 و 251 سوره بقره دفاع متجاوزان را عامل مهمی برای بازگشت به وطن و سرزمین های اشغال شده پیشین برمی شمارد. احقاق حقوق مظلومان و تامین آزادی آنان برای ابراز عقیده خود از مهم ترین آثاری است که بر دفاع مشروع مترتب می شود. این مساله ارتباط میان آزادی و دفاع مشروع را به خوبی بیان می کند و این که در نظر اسلام مساله آزادی و حقوق دیگران تا چه اندازه از اهمیت و اعتبار برخوردار می باشد که حتی از وظایف افراد جامعه است که برای حقوق دیگران و دست یابی آنان به حقوق خویش همگان وارد شده و به دفاع از آن بپردازند. (حج آیه 39و40)
دفاع از مظلومان یا زنان و ناتوانان و میهمان (حجر آیه 68 و 69 و شعرا آیه 227 و اسرا» آیه 32 و بقره آیه 226 و 229) از جمله توجه و اهتمامات قرآن به مساله دیگری است که می بایست همواره از سوی مومنان نیز مورد توجه قرار گیرد. در حقیقت دفاع از خود تنها مسئله اسلام و قرآن نیست بلکه دفاع از دیگران و جامعه نیز مساله ای است که آثار و کارکردهای مهمی دارد.
به هر حال مساله دفاع در آیات قرآنی بیانگر این نکته است که دشمن همواره به اشکال مختلف می کوشد تا مردم را بشکند و آنان را خوار و ذلیل گرداند. بنابراین لازم است که همواره با بیداری به مقابله با روش ها و سازوکارهای دشمنان پرداخت و از تهاجمات فرهنگی آنان که به نمادهای انسجام ملی صورت می گیرد غافل نبود.
خبرگزاری فارس
روز قدس تأکیدی است بر حضور هوشمندانه امت اسلام برای حمایت از آرمانهای خود، جلوگیری از تعرضات بیگانگان، تقویت وحدت کلمه و یکپارچگی و رعشه انداختن بر تن فرصتطلبان و استواری بر مسیر اعتقادی. با توجه به نزدیک شدن به روز جهانی قدس و حمایت از ملت فلسطین این مقاله تقدیم میشود: روز قدس گرامیداشت تجلی آیه ۶۰ سوره انفال است: «و اعدوالهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم و ءاخرین من دونهم لاتعلمونهم الله یعلمهم و ما تنفقوا من شیء فی سبیل الله یوف الیکم و اتنم لاتظلمون»، و شما ای مومنان در مقام مبارزه با کافران خود را مهیا کنید تا آن حد که بتوانید از آذوقه و تسلیحات و آلات جنگی و اسبان سواری زین کرده برای تهدید و ترساندن دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم آورید. نیز باری قوم دیگری بر شما از دشمنی آنان مطلع نیستید و خدا بر آنها آگاه است. آنچه در راه خدا صرف میکنید، خدا تمام و کامل به شما عوض خواهد داد و هرگز به شما ستم نخواهد شد. مهمترین پیام قدس را شاید بتوان مصداق این آیه علاوه بر اعتقادات راستین، در تجهیز کشورهای اسلامی به امکانات روز و مدرن برای برپاداشتن حکومت واحد اسلامی به یاری حق تعالی دانست تا زمینهسازی ظهور حضرت ولیعصر(عج) و سپردن منصه عدالت به آن عادل جهانگستر و طلوع فرخ بال اسلام ناب محمدی(ص) بر گستره هستی فراهم شود. قدس روزی است که بر حضور مستمر مسلمانان در صحنههای نبرد و دفاع از آرمانهای اسلام و انقلاب تاکید دارد. امام خمینی(ره) بر زنده نگاه داشتن روز قدس تأکید فراوان داشتند، زیرا که اسلام به علت جامعیت خود همواره مورد آماج قدرتهای سلطهگر است و این روز میعادگاه پایداری، مقاومت و اتحاد میان مسلمانان برای جلوگیری از عملی شدن خواستههای بیگانگان و نمایانساختن شکوه و عظمت اسلام است.
دنیای معاصر در کش و قوس دمادم خود با ایدئولوژیها و مکاتب متعدد به دنبال سعادت بشری میگردد. در واقع پس از قرون سیاه و تاریک وسطی، رنسانس یا نوزایی و تحولی که در کشورهای غربی پدید آمد، تقابل با دین و روشنگری را منجر شد. تفسیری از زندگی که تازه متولد شده باشد بدون آن که به گذشتهای فکر کرده و یا آن که خواست به آن رجوع کند. قرآن کریم پیام طلیعه بیداری بشر در سایه دین اسلام است در آن هنگامهای که در سلسله ادیان الهی دینی کامل و جامع بر بشریت نازل شد، که بشارت آن در ادیان گذشته نیز بیان شده بود. آیینی متکامل که تمامی دستورات و روشهای زندگی سعادتمندانه را در بطن خود گنجانده است. مسلمانان این گرویدگان به آیین حق که با تمسک به فرایض و منویات الهی مسیر پر فروغ و زندگی ساز را میپیمایند و در این میان بی هیچ تردیدی منجر به روشنایی بخشیدن به دنیای پیرامون خود و سعادت بشری میشوند و این مسیر اعتقادی سوداطلبی کسانی را که آیین یا دین خود را تحریف کرده و به اشکال مختلف به خواست شخصی و منفعتهای گروهی درآوردهاند، نقش بر آب میکند. و اینک درعصر تقابلی که سوداگران حقیقت گریز ایجاد نمودهاند، نژادپرستی و یا اصطلاح آپارتاید به واقع نمایان شده و پافشاری بر منفعتهای مکاتب ساختگی به دست بشر افزونتر. صهیونیسم یکی از این مکتبها است. گروهی که معتقد هستند جهان در سلطه آنان است و باید خواستههای خود را بر سایر انسانها تحمیل نمایند و گستره حکمرانی و خواهشهای نفسانی خود را افزایش دهند و در نهایت منافع استکبار جهانی را برای اقتدار بخشیدن به امپریالیسم بینالملل تأمین سازند. در این اثنا کسب مال و جاه برای فریفته شدگان این پندار پوشالی نهایت پیروزی است و تقویت اینگونه تصورات برای استکبار نزدیک شدن به هدف و ایجاد وسیلههای متعدد برای افزایش نیروهای تحت نفوذ و گسترش ظلم و به استیصال کشاندن انسانهای رنج دیده و مظلوم است. میبینیم خشونتطلبی قدرتی بی اساس به نام اسرائیل را به عنوان حکومتی مجعول و ساخته شده به دست انگلیس این استعمارگر پیر و مورد حمایت آمریکای خونخوار و اطرافیان سرسپرده آن که چگونه انسانهای مظلوم فلسطین را مورد تعدی قرار داده و خانه و کاشانه مسلمانان و آزادیخواهان و قبله اول مسلمانان و میعادگاه ادیان آسمانی، مسجد الاقصی را مورد هجمه قرار میدهد. امروزه بیش از چهار میلیون فلسطینی، آواره اردوگاههای کشورهای همجوار هستند. انسانهایی که برای تداوم عزت و اقتدار خود جان شیرین را تقدیم نموده و بسیار افرادی که در اسارت به سر میبرند از هویت، دین و ملیت خود کوتاه نیامدهاند. در چنین دنیای سرشار از نخوت که در یوغ طاغوت به سر میبرد، مردی که نفس قدسیاش ادامه راه نبوت بود بر جان تشنه و حقیقت طلب انسان پیام وحدت و حمایت مداوم از برادران دینی و کشورهای مسلمان به خصوص فلسطین را صلا زد و عمل به آیه «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا و ذکروا نعمه الله علیکم اذ کنتم اعداء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته اخوانا»، آل عمران آیه ۱۰۳ را لازمه بقا و بالندگی اسلام دانست. روز قدس تأکیدی است بر حضور هوشمندانه امت اسلام برای حمایت از آرمانهای خود، جلوگیری از تعرضات بیگانگان، تقویت وحدت کلمه و یکپارچگی و رعشه انداختن بر تن فرصتطلبان و استواری بر مسیر اعتقادی. |
موضعگیریهای تند مذهبی برخاسته از فشارهای تبلیغاتی فرقههای تندرو و تکفیری است و در منطقه دولتها و جریانهای سیاسی تندرو برای پیشبرد فتنههای مذهبی و شعلهور شدن این آتش برنامهریزی میکنند. «بلال حسن التل»، مدیر مسؤول روزنامه اللواء اردن، رییس انجمن علمای شام و دبیرکل مرکز پژوهشهای اردن در گفتوگوی تلفنی با خبرنگار بینالملل خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، در واکنش به تصریحات «یوسف قرضاوی» رییس اتحادیه علمای جهان اسلام که شیعیان را بدعتگرا معرفی کردهبود، گفت: اختلافات سیاسی را نباید وارد مباحث مذهبی کرد و پرداختن به اختلافات باید در فضایی کاملا کارشناسی انجامشود. نویسندهی کتابهای «سقوط الوهم» و «العداء» همچنین تاکیدکرد: پرداختن به اختلافات مذهبی نتیجهای جز بهم ریختگی اجتماعی، ایجاد نوعی یأس و ناامیدی در میان تودههای مردم و در صورت حادشدن درگیریهای مسلحانه نیز بههمراه خواهدداشت. اکنون زمان مناسبی برای مطرح کردن این گونه مسائل نیست وی افزود: اکنون زمان مناسبی برای مطرح کردن این گونه مسائل نیست؛ زیرا این سخنان موجب عمقبخشی به اختلافات و ایجاد شکاف میان مسلمانان میشود در حالیکه این روزها امت اسلامی نیازمند توحید، یکپارچگی و تقویت وحدت کلمه است. رییس انجمن علمای شام اظهارکرد: قدرتهای استکباری میکوشند با انتشار و پخش اختلافات ساختگی مذهبی در سایر کشورهای اسلامی به این مسائل دامن بزنند، زیرا دودستگی منجر به تضعیف جایگاه و اعتبار مسلمان در سطح بینالمللی میشود. وی به پاسخهای صورتگرفته از طرف عالمان دو گروه شیعه و سنی اشارهکرد و بهترین مکان نقد و بررسی آرای اختلاف فقهی میان مسلمان را همایشها و نشستهای علمی و تخصصی دانست و اظهار داشت: باید از پرداختن به اینگونه مسائل در ملأ عام پرهیزکرد و از مصاحبههای ژورنالیستی در اینباره اجتنابکرد. التل گفت: ما علما و فرهیختگان دو گروه به ویژه علمای اهل سنت را به پرهیز از درگیریهای رسانهای دعوت میکنیم و باید همبستگی اسلامی را جایگزین اختلافات کنند و علما باید بدانند که جریانهای غربی درصدد ایجاد انگیزه برای مسائل اختلافی مشابهاند و علمای دو جناح باید تمامی تلاش خود را در راستای اعتلای اسلام و جایگاه مسلمانان بهکار گیرند. مدیر مسؤول روزنامه اللواء اردن، یکی از دلایل انفعال غربیها و دامنزدن به اختلافات مذهبی و فرقهای را پیروزی گروههای مقاومت اسلامی همچون حزب الله در لبنان و برخی گروههای مقاومت اسلامی در عراق دانست. وی با اشاره به اینکه اینگونه موضعگیریها به سود تبلیغات سیاسی غرب و رسانههای غربی است، گفت: منطقه امروز در معرض یک جنگ چریکی و فرهنگی فراگیر است و رسانهها در این جنگ نقش اساسی علیه اسلام را بازی میکنند و رسانههای غربی برای پیشبرد سیاستهای تفرقهافکنانه خویش روی اصول و مبانی اساسی اسلام نیز دست میگذارند. قرضاوی ناخواسته وارد یک بازی رسانهای شدهاست دبیرکل مرکز پژوهشهای اردن با اشاره به این گزاره که «من از سخنان دکتر یوسف قرضاوی متعجب شدم» تصریح کرد: مطمئنم که ایشان ناخواسته وارد یک بازی رسانهای شدهاست. او با ابراز تأسف از اینکه، جریانهای تکفیری تندرو دارای ساختارهای تشکیلاتی، سازمانی و رسانهای هستند، خاطرنشان کرد: این جریانها قادرند اطلاعات نادرستی را منتشرکنند و دانشمندان زیادی را تحت تأثیر این اطلاعات قراردهند و دانشمندان مسلمان خوب میدانند که موشک آمریکایی شیعه، سنی، ایرانی و یا عرب نمیشناسد. وی موضع تجمع علمای شام درباره این تحولات را چنین توصیفکرد: ما مخالف هرگونه بیانیه، گفتوگو و نگاشتهای که وحدت امت اسلام را خدشهدار کند و اندیشمندان اسلام را به گفتوگوی آرام و صلحآمیز دعوتمیکنیم. رییس انجمن علمای شام در پایان نقش علما و روشنفکران را بسیار مهم قلمدادکرد و مهمترین وظیفه آنها را در این برههی زمانی روشنگری عوام جهت رسیدن به وحدت و انسجام اسلامی دانست. |
نمی توانیم بزرگی مصیبت شهادت امیرالمومنین (علیه السلام) را به درستی درک کنیم؛ مگر آن که آن حضرت را بهتر و بیشتر بشناسیم. این چنین است که میفهمیم اصلا مصیبت از دست دادن این چنین بزرگمردی را نمیتوان درک کرد.
حقیقتا سخن گفتن از امیر المؤمنین(علیه السلام) کاری دشوار است؛ چرا که در فضائلش آن قدر گفتنی هست که نمیدانی کدام را بگویی! و عجب از کسی که فضایلش را دوستان از ترس و دشمنان از روی کینه و حسد پنهان کردند و با این همه، فضایلش عالم گیر شده است...
آری فضایل چنین کسی پنهان کردنی نیست و دشمن ترین دشمنان او هم به این امر معترف است.
به عنوان نمونه، شیعیان و اهل سنت، هر دو نقل کرده اند که ضِرار بن ضمرة کنانی بر معاویه وارد شد. معاویه به او گفت: علی را برایم وصف نما.
ضرار گفت: مرا از این کار معاف کن.
معاویه در جواب گفت:معافت نمیکنم.
ضرار گفت: "بنابراین چاره ای نیست؛ (پس او را برایت توصیف میکنم.) او فراتر از حد درک مردم و بسیار پرتوان بود. کلامش صحیح و تعیین کننده بود ( حرف آخر را می زد) و به عدالت حکم مینمود؛ علم از جوانب او فوران میکرد و حکمت از نواحی او آشکار بود. از دنیا و رونق آن بی زار و به شب و تاریکی آن مأنوس؛ به خدا سوگند او بسیار اشک ریز و بسیار در تفکر بود، ... از لباس – از نظر تعداد - به کم آن و – از نظر کیفیت– به ساده اش بسنده می کرد. - به جای غذای نرم و لذیذ – غذای درشت و غلیظ و بدون خورش را اختیار می نمود.
به خدا سوگند همانند یکی از ما بود؛ هنگامی که پیش او میرفتیم نزدیک ما میشد و هر زمان که از او درخواست میکردیم، جواب ما را میداد و با این که به ما نزدیک بود و مقرب نزد ما بود، از هیبتی که داشت با او سخن نمیگفتیم. اگر تبسم مینمود، همچنین لؤلؤ به رشته کشیده شده بود، اهل دین را تنظیم مینمود و مساکین را دوست میداشت. افراد قوی در امر باطل خود به او طمع نداشتند، و ضعیفان از عدل او مأیوس نبودند.
خدا را شاهد میگیرم که در بعضی حالات، در حالی که شب پرده های تاریکی خود را افکنده و ستارگان خود را غارت نموده بود، او را میدیدم که به سوی محراب خود میرفت؛ در حالی که محاسن خود را گرفته و همچون مار گزیده به خود میپیچد و همچون فردی حزین گریه مینمود؛ گویا الآن میشنوم که میگوید: یا ربنا، یا ربنا...
او به سوی خدا تضرع مینمود، سپس به دنیا میگفت: به من طمع داری، به من مشتاق شده ای؟ هرگز! هرگز! دیگری را مغرور کن و بفریب، هر آینه از تو سه مرتبه دور شدم. (تو را سه طلاقه کردم) که عمر تو بس کوتاه و زمان درنگ تو بس اندک و ارزش و اهمیت تو کم است، آه! آه! از کمی توشه و دوری مسافت و وحشت راه."
پس اشکهای معاویه بر ریشش جاری شد و نتوانست خود را نگهدارد؛ لذا با آستین خود آنها را خشک مینمود و این در هنگامی بود که مردم به شدت گریه می کردند. سپس معاویه گفت: آری اینچنین بود ابو الحسن ...(1)
(برگرفته از کتاب "اولین مظلوم روزگار"، تألیف: آیت الله وحید خراسانی – با اندکی تصرف-)
پاورقیها:
1- این جریان در منابع معتبر و متعدد شیعه و اهل سنت نقل شده است که به عنوان نمونه میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
منابع اهل سنت: تاریخ مدینة دمشق، جلد 24، صفحه 401- حلیة الاولیاء، جلد 1، صفحه 84- الاستیعاب ابن عبد البر، جلد 3، صفحه 1108 و ...
منابع شیعه: خصائص الائمة، صفحه 70- مناقب امیر المؤمنین، جلد 2، صفحه 52- شرح الاخبار، جلد 2، صفحه 391- کنزالفوائد، صفحه 270- کشف الغمه، جلد 1، صفحه 76- العمدة صفحه 16 و ...
به نقل از پایگاه اسلامی- شیعی رشد
مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعه این هفته تهران با اشاره به بصیرت امام خمینی (ره) در اعلام روز جهانی قدس تأکید کردند: به یاری پروردگار، همه مردم ایران و ملتهای مسلمان در این روز عظیم، حق ملت فلسطین را ادا میکنند ضمن اینکه دولتهای اسلامی نیز باید به وظیفه خود در کمک به دولت حماس و ملت فلسطین عمل کنند. به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری در آستانه لیالی پربرکت قدر، نماز جمعه تهران، امروز 29 شهریور ماه با شکوه معنوی فراوان، به امامت حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی و با حضور انبوه مؤمنان روزهدار در دانشگاه تهران و خیابانهای اطراف برگزار شد. حضرت آیتالله العظمی خامنهای در خطبههای نماز، مسئله فلسطین را همچنان مسئله اصلی منطقه برشمردند و افزودند: ملت هوشیار و آگاه ایران امسال نیز در روز قدس به خیابانها میآید و همراه با ملتهای مسلمان و آزادیخواه، از حقوق ملت مظلوم فلسطین دفاع میکند. ایشان شدت عمل رژیم غاصب را در قبال ملت فلسطین در غزه و کرانه باختری ناشی از ضعفهای درونی صهیونیستها و نشانه شکست این رژیم در مقابل مجاهدان لبنانی و فلسطینی برشمردند و افزودند: حکومت حماس در غزه، حکومتی قانونی و مردمی است که از طریق انتخابات روی کار آمده است اما مدعیان تمدن و دمکراسی، بیاعتنا به این واقعیت، از جنایات و شدت عمل صهیونیستها حمایت میکنند. حضرت آیتالله خامنهای روز قدس را فرصت مناسبی برای اعلام مواضع جهان اسلام در مقابل غاصبان قدس شریف دانستند و با اشاره به بصیرت امام خمینی (ره) در اعلام روز جهانی قدس تأکید کردند: به یاری پروردگار، همه مردم ایران و ملتهای مسلمان در این روز عظیم، حق ملت فلسطین را ادا میکنند ضمن اینکه دولتهای اسلامی نیز باید به وظیفه خود در کمک به دولت حماس و ملت فلسطین عمل کنند.
حضرت آیتالله خامنهای، همچنین با اشاره به لیالی پربرکت قدر، امیرالمومنین (ع) را برجستهترین الگو و نمونه کامل فضائل و خصایص بندگان صالح دانستند و افزودند: یکی از کارهای مستمر حضرت علی (ع) به ویژه در دوران حکومت، تربیت اخلاقی جامعه بود؛ زیرا آن حضرت، اخلاقیات ناپسند را ریشه مشکلات و انحرافات جامعه میدانستند. ایشان با اشاره به کلام امیرالمومنین (ع) مبنی بر اینکه دنیاطلبی و دلبستگی به دنیا ریشه همه مشکلات و انحرافات جامعه است، خاطرنشان کردند: خداوند دنیا و طبیعت را با همه منابع سرشار آن، برای بهرهبرداری انسان و استفاده بیشتر بشر خلق کرده است و اگر ضوابط و قواعد الهی رعایت شود، این دنیا ممدوح است. حضرت آیتالله خامنهای افزودند: دنیای مذموم، یعنی رعایت نکردن حدود الهی برای بهرهمندی از مواهب طبیعی جهان، و طرفداران این دنیای مذموم، تلاش خود را برای سهمخواهی بیشتر و دستاندازی به حقوق دیگران به کار میگیرند و از هدف اصلی خلقت جهان غافل میشوند. ایشان راز اصلی انحراف جوامع را دنیاطلبی دانستند و خاطرنشان کردند: امروز به دلیل آنکه برخی انسانهای دنیاطلب، زمام امور جهان را به دست گرفتهاند، به حقوق انسانها ظلم میشود، و دنیاطلبان برای رسیدن به مقاصد خود به فتنه و جنگ، تبلیغات دروغین، و سیاستبازیهای ناجوانمردانه روی میآورند. رهبر انقلاب اسلامی شرایط غبارآلود و مبهم را «شرایط فتنه» خواندند و افزودند: در چنین شرایطی که به وسیله دنیاطلبان به وجود میآید، برخی افراد بصیرت خود را از دست میدهند و تعصبهای جاهلی رشد میکند و ممکن است برخی که دنیاطلب نیز نیستند در جهت دنیاطلبان حرکت کنند. حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به روحیه زهد و تقوای حضرت علی (ع) در کنار تلاش ایشان برای آبادانی دنیا خاطرنشان کردند: امیرمومنان همواره دنیاطلبی و به دنبال جاه و مقام رفتن را مذموم میدانستند و تنها راه علاج دلبستگی به دنیا را تقوا بیان میکردند؛ چرا که در پرتو تقوا، خداوند متعال در دل و جان انسان جایگاهی پیدا میکند که همه چیز در نزد او کوچک میشود. رهبر انقلاب اسلامی، شبها و روزهای ماه مبارک رمضان به ویژه شبهای قدر را بهار "ذکر و خشوع" و فرصت گرانقدری برای بهرهمندی از ادعیه شریفه این ایام بر شمردند و تأکید کردند: انس با خدا و ذکر و استغفار، تأثیرات معجزه آسایی بر دل انسان دارد که از جمله آنها، کاهش دلبستگی به دنیا و توجه به عظمت پروردگار است. رهبر انقلاب اسلامی با تبریک به نوجوانانی که امسال به سن تکلیف رسیدهاند و اولین بار روزه گرفتهاند افزودند: تجربه ریاضت شرعی روزه در نوجوانی و جوانی، تمرین کسب تقوا و امری بسیار ارزشمند و گرانقدر است. ایشان با اشاره به افزایش فضای معنوی جامعه در ماه رمضان، جلسات قرآن، تأمل و تدبر در آیات این کتاب الهی، کمک به مستمندان در هفته احسان و نیکوکاری و دادن افطاری به مردم را مایه صفا و صمیمیت بیشتر خواندند و خاطرنشان کردند: اینگونه کارها از جمله حقوق ماه رمضان است که روز بروز باید آنها را گسترش و عمق داد. حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به پایداری مستمر ملت ایران بر مبانی و اصول انقلاب اسلامی افزودند: این ملت در عین ایستادگی بر اصول، اهل علم و تحقیق و درک مقتضیات زمان است. ایشان با اشاره به حضور یکپارچه همه قشرهای مردم در حماسه دفاع مقدس افزودند: ملت در دوران آبادانی کشور و پیشرفت علمی نیز همینگونه در صحنه بوده است. حضرت آیتالله خامنهای استقامت مردم را در هنگام تشدید حملات سیاسی تبلیغاتی دشمنان یادآوری کردند و افزودند: هنگامی که ایادی بیگانه ایجاد اختلاف را در دستور کار خود قرار داده بودند مردم فریاد وحدت سر میدادند و وقتی دستگاههای جاسوسی دشمن، سعی در ایجاد اغتشاش در برخی شهرها کردند همین مردم بودند که در صف اول مقابله حضور داشتند. ایشان افزودند: وقتی دشمن تبلیغات خود را درباره مسئله هستهای تشدید کرد مردم انصافاً بهترین واکنشها را نشان دادند که این هوشیاری و استقامت و بصیرت قابل تجلیل است. رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند ملت عزیز ایران با همین ایستادگی و هوشیاری، دهه چهارم انقلاب را به دهه پیشرفت و عدالت تبدیل خواهد کرد که در این صورت ملت و کشور آسیبناپذیر خواهند شد. حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان کردند: البته کسانی که از اسلام و انقلاب سیلی خوردهاند همچنان به دشمنی ادامه میدهند اما باید آگاهانه و هوشیارانه بهترین راه را برای حفظ منافع ملی و مصالح عمومی انتخاب و در این راه ایستادگی کرد. رهبر انقلاب اسلامی وحدت کلمه آحاد مردم و نخبگان و مسئولان را از هر چیز دیگر لازمتر و واجبتر دانستند و افزودند: مردم باید احساس آرامش و امنیت سیاسی ـ روانی کنند؛ اما دشمن سعی میکند با ایجاد التهاب این آرامش را بزداید و متأسفانه برخی در داخل نیز نادانسته این التهابها را افزایش میدهند. ایشان با اشاره به نارضایتی مردم از برخی گفتوگوهای بیجا و بیمورد در میان نخبگان سیاسی تأکید کردند: باید با هوشیاری به این مسائل کوچک و پوچ خاتمه داد. حضرت آیتالله خامنهای با اشاره با اظهار نظر غلطی که درباره مردم اسرائیل بیان شده افزودند: ملت ایران با یهودیان، مسیحیان و اصحاب ادیان هیچ مشکلی ندارد اما اینکه گفته شده ما با مردم اسرائیل مانند بقیه مردم جهان دوست هستیم حرف غلطی است چرا که آنها در غصب زمین و اموال و موجودی ملت فلسطین شریک و عامل دست مقامات صهیونیست و غاصبان فلسطین هستند و این موضع مستحکم، موضع رسمی نظام نیز به شمار میرود. ایشان عکسالعملهای مستمر درباره اظهار نظر غلط درباره مردم اسرائیل را کاری بیهوده و التهابآفرین خواندند و گفتند: این حرف غلط تمام شده است و نباید دنبال اینجور مسائل کوچک و پوچ را گرفت و آن را ادامه داد. ایشان در ادامه تبیین نکاتی که میتواند موجب التهاب جامعه شود، برخی انتقادات از دولت را با نزدیک شدن ایام انتخابات مرتبط دانستند و خاطرنشان کردند: البته مدت زیادی به انتخابات ریاستجمهوری مانده است و مسائل لازم و مربوط به انتخابات را در هنگام مناسب با مردم در میان خواهیم گذاشت؛ اما در میان مسائلی که این روزها در انتقاد از دولت بیان میشود برخی بیانصافیها دیده میشود. رهبر انقلاب اسلامی افزودند: هر کس حرفی و طرحی درباره آینده کشور و حل مسائلی همچون تورم و گرانی دارد آنرا به ویژه در مجامع تخصصی بیان کند؛ اما این مسائل نباید با تخریب مسئولان و دولت همراه شود؛ همچون روند موجود در برخی کشورهای غربی، به بهانه دمکراسی، موجب تضعیف و تخریب مسئولان شود. حضرت آیتالله خامنهای نخبگان را به پرهیز کامل از بیانصافی در اظهار نظرها فراخواندند و تأکید کردند: فضای باز و آزادیهای جاری، امکان اظهار نظر را درباره هر مسئلهای برای همه فراهم آورده است اما نباید دچار بیانصافی شد و با هدف تخریب دیگران به اظهار نظر پرداخت. رهبر انقلاب اسلامی، از رواج اخلاق تخریب و بیانصافی در میان نخبگان ابراز نگرانی کردند و افزودند: همه جناحها و مسئولان و اشخاص باید مراقب گفتار و رفتار خود باشند و نخبگان و سیاسیون بهتر است این واقعیت را در نظر داشته باشند که مردم نیز از این اخلاق ناراضی هستند و به دور از حرفهای مخرب، آگاهانه تصمیم میگیرند. |
1 ـ در جریان شوراى شش نفرى که به دستور عمر براى انتخاب خلیفه بعد از او تشکیل شد، عبدالرّحمان بن عوف که خود را از خلافت معذور داشته بود ظاهراً در مقام بى طرفى قرار گرفت و نامزدى خلافت را در امام على و عثمان منحصر دانست و بر آن شد تا در میان آنان یکى را برگزیند.
از على خواست تا با او به کتاب خدا و سنّت رسول الله و روش ابوبکر و عمر بیعت کند.
امّا امام على(علیه السلام) فرمود: «من بر اساس کتاب خدا و سنّت رسول خدا و طریقه و روش خود در این کار مى کوشم.»امّا همین مسأله چون به عثمان پیشنهاد شد، در دم پذیرفت و به سانى به خلافت رسید!
2 ـ امام على(علیه السلام) پس از قتل عثمان آن گاه که بنا به درخواست اکثریت قاطع مردم مسلمان، ناچار به پذیرش رهبرى بر آنان گردید، در شرایطى حکومت را به دست گرفت که دشوارى ها در تمام زمینه ها آشکار شده بود، ولى امام با همه مشکلات موجود، سیاست انقلابى خود را در سه زمینه: حقوقى، مالى وادارى، آشکار کرد.
الف ـ در عرصه حقوقى:اصلاحات او در زمینه حقوقى، لغو کردن میزان برترى در بخشش و عطا و یکسانى و برابر دانستن همه مسلمان ها در عطایا و حقوق بود و فرمود: «خوار نزد من گرامى است تا حقّ وى را باز ستانم، و نیرومند نزد من ناتوان است تا حقّ دیگرى را از او بگیرم.«
ب ـ در عرصه مالى:امام على(علیه السلام) همه آنچه را که عثمان از زمین ها بخشیده بود و آنچه از اموال که به طبقه اشراف هبه کرده بود، مصادره نموده و آنان را در پخش اموال به سیاست خود آگاه ساخت، و فرمود: «اى مردم! من یکى از شمایم، هر چه من داشته باشم شما نیز دارید و هر وظیفه که بر عهده شما باشد بر عهده من نیز هست.
من شما را به راه پیغمبر مى برم و هر چه را که او فرمان داده است در دل شما رسوخ مى دهم.
جز این که هر قطعه زمینى که عثمان آن را به دیگران داده و هر مالى که از مال خدا عطا کرده باید به بیت المال باز گردانیده شود.
همانا که هیچ چیز حقّ را از میان نمىبرد، هر چند مالى بیابم که با آن زنى را به همسرى گرفته باشند و کنیزى خریده باشند و حتّى مالى را که در شهرها پراکنده باشند آنها را باز مى گردانم.
در عدل، گشایش است و کسى که حقّ بر او تنگ باشد، ستم بر او تنگتر است.«
ج ـ در عرصه ادارى:امام على(علیه السلام) سیاست ادارى خود را با دو کار عملى کرد:
1 ـ عزل والیان عثمان در شهرها.
2 ـ واگذاشتن زمامدارى به مردانى که اهل دین و پاکى بودند.
به همین جهت فرمان داد تا عثمان بن حنیف، والى بصره گردد و سهل بن حنیف، والى شام، و قیس بن عباده، والى مصر و ابو موسى اشعرى، والى کوفه، و درباره طلحه و زبیر که بر کوفه و بصره ولایت داشتند نیز چنین کرد و آنها را با ملایمت از کار بر کنار ساخت.
امام(علیه السلام) معاویه را عزل نمود و حاضر به حاکمیّت چنان عنصر ناپاکى بر مردم شام نبود. موضع امام در آن شرایط و اوضاع، هجوم به معاویه و پاکسازى او از نظر سیاسى بود.
او خویشتن را مسئول مى دید که مسقیماً انشعاب و کوشش در تمرّد و سر پیچى غیر قانونى را از بین ببرد و این خلل را معاویه و خطّ بنى امیّه به وجود آورده بودند.
امام(علیه السلام)مى بایست این متمرّدان را پاکسازى کند; زیرا پاکسازى کالبد اسلام از آن پلیدى ها، وظیفه امام بود; هر چند امرى دشوار مى نمود.
به عبارت دیگر علّت عزل معاویه و اعلان جنگ بر ضدّ او، انگیزه مکتبى بود که انگیزه اى بزرگ به شمار مى رفت. و بدین گونه امام على(علیه السلام)در دو میدان نبرد مى کرد: میدانى بر ضدّ تجزیه سیاسى و میدانى بر ضدّ انحراف داخلى در جامعه اسلامى، انحرافى که در نتیجه سیاست سابق از جبهه گیرى غیر اسلامى شکل گرفته بود.
و از اینجا ارزش کارهاى امام (علیه السلام) در پاکسازى آن اوضاع منحرف و باز ستاندن اموال از خائنان، بى هیچ نرمى و مدارا، آشکار مى گردد.
امام على(علیه السلام) مى فرمود: «همانا که معاویه خطّى از خطهاى اسلام و مکتب بزرگ آن را نشان نمى دهد بلکه جاهلیّت پدرش ابوسفیان را مجسّم مى سازد.
او مى خواهد موجودیّت اسلام را به چیزى دیگر تبدیل سازد و جامعه اسلامى را به مجمعى دیگر تغییر دهد، مى خواهد جامعه اى بسازد که به اسلام و قرآن ایمان نداشته باشند.
او میخواهد «خلافت» به صورت حکومت قیصر و کسرى در آید.»با همه مشکلاتى براى که امام(علیه السلام) پیش آمد آن حضرت از مسیر خویش عقب نشینى نکرد، بلکه در خطّ خویش باقى ماند و کار ضربه زدن به تجزیه طلبان را تا پایان زندگانى شریف خود ادامه داد و تا آن دم که در مسجد کوفه به خون خویش در غلطید، براى از بین بردن تجزیه، با سپاهى آماده حرکت به سوى شام بود تا سپاهى را که از باقى سپاهیان اسلام جدا شده بود و به رهبرى معاویه اداره می شد از بین ببرد.
بنابراین امام(علیه السلام) در چشم مسلمانان آگاه تنها کسى بود که می توانست پس از عمیق شدن انحراف و ریشه دوانیدن آن در پیکره اسلام، دست به کار شود و با هر عامل جور و تبعیض و انحصار طلبى بجنگد.
از میان سخنان سازنده امام(علیه السلام)، چهل حدیث را که هر کدام درسى از معارف پربار آن «انسان کامل» است برگزیدم، باشد که در پرتو اشعّه تابناک آن خورشید هدایت و ولایت، فضاى تاریک جهل و ضلالت را بشکافیم و به رشد و تعالى کاملِ انسانى خویش نائل آییم.
به نقل از سایت تخصصی نهج البلاغه
آیتالله العظمی یوسف صانعی که از شاگردان امام موسی صدر محسوب میشود، در سیامین سالگرد ربودن امام موسی صدر در گفتوگوی تفصیلی با خبرنگار ایسنا به تشریح دیدگاهها و خاطرات خود درباره نگاه، تفکر و جایگاه امام موسی صدر پرداخت.
آیتالله العظمی صانعی با بیان اینکه امام موسی صدر دو خصوصیت و ویژگی داشتند که کمتر فردی از آن ویژگیها برخوردار است به خبرنگار ایسنا گفت: «یکی از این ویژگیها مربوط به تکوین و امور غیر اختیاری است و دیگری هم مربوط به خودشان و از امور اختیاری است. آنکه مربوط به تکوین و امر غیر اختیاری ایشان است خصوصیت خانوادگیاشان است. پدر ایشان مرحوم آیتالله العظمی آقای صدر و پدر بزرگشان آسید اسماعیل صدر از مراجع بزرگ و بسیار با فضیلت شیعه بودهاند و مرحوم آیتالله العظمی آقای صدر، پدر امام موسی صدر که بعد از مرحوم حاج شیخ در کنار مرحوم آقای خوانساری و حجت برای اداره حوزه با هم متحد شدند، کسی بود که وقتی آقای بروجردی به قم آمد، برای اینکه آقای بروجردی را در قم نگه دارند و با ایشان حوزه را حفظ کنند، جای نماز خود را در صحن به آقای بروجردی داد.»
/font>>/>
این مرجع تقلید خاطرنشان کرد: «این اقدام در میان روحانیون و از جهت احترام یک روحانی به روحانی دیگر و زمینهسازی برای ماندن آقای بروجردی بسیار مهم بود. آن وقتها پیش نماز بودن در صحن، پستی حساس و سمت بالایی بود و ایشان از این سمت بالای خودش صرف نظر کرد. اگر بخواهیم این مساله را درک کنیم مثل این است که فرض کنیم شخصی در عالیترین مرحله از نظر سیاسی، وقتی متوجه میشود کسی بهتر و انفع است، کاری بکند که بگوید او بیاید این کار را در دست گیرد. این درحالی است که امروزه بعضی از ماها حتی کسی که فرضا یک سمت جزئی دارد، حاضر نیست سمت جزئیاش را به دیگری بدهد. مرحوم آقای صدر آمد جای نمازش را به ایشان داد و به طوری که من شنیدهام در کنارش، امام امت سلام الله علیه زیر پای مرحوم آقای بروجردی عبای خود را به عنوان سجاده پهن کرد. پدر بزرگشان مرحوم آسید اسماعیل صدر از خانواده بسیار با فضیلت و با اهمیتی بودند و از حواشی که مرحوم آسید اسماعیل صدر بر "نجات العباد" دارد معلوم است که ایشان خیلی فقیه و مرجع تقلید محتاط و متقیای بوده است.» /font>>/>
امام موسی صدر بسیار متخلق به اخلاق اسلام بود /font>>/>
وی در بیان مهمترین خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی امام موسی صدر تصریح کرد: «ایشان بسیار متخلق به اخلاق اسلام بود. جاذبهای که در ایشان بود را من در کمتر کسی از بزرگان حوزه در آن زمان میدیدم. با اینکه سالهای اولی بود که به حوزه علمیه قم آمده بودیم و در درس ایشان با رفقا شرکت میکردیم اما بسیار انسان متخلقی بود. جاذبه داشت و افراد را به طرف مسایل اسلامی و ارتباط با افراد جذب میکرد. در اثر اخلاق پسندیده شدهاش جاذبه زیادی داشت. عصبانی نمیشد و خودخواه و متکبر نبود. انسانی متواضع و بردبار بود، همان خصوصیتی که در عالم و دانشمند باید باشد. در روایات آمده عالم و دانشمند هم باید متواضع باشد و هم بردبار که اگر سخنان نابجایی را افراد گفتند، تحمل کند.» /font>>/>
امام صدر آرزو داشت در حوزه علمیه افراد محقق و با سواد بار بیایند /font>>/>
آیتالله صانعی ادامه داد: «ایشان آرزو داشت در حوزه علمیه افراد محقق و با سواد بار بیایند و طلبهها را به باسواد شدن و به بحث کردن و به تحصیل نمودن تشویق میکرد. بین استادی که فقط بخواهد درسش را بدهد و برود و استادی که بخواهد درسش را بگوید و دوست داشته باشد و تلاش کند که این شاگردها در تحصیل فعالیت کنند و در آن سعی زیادی داشته باشند، فرق است. این خصوصیت در ایشان بود و در حد بالاترش در امام خمینی سلام الله علیه دیده میشد.» /font>>/>
وی در بیان خاطراتش از سالهای درس آموزی نزد امام موسی صدر گفت: «به خاطر دارم شیخی بود که میآمد پای درس امام موسی صدر و زیاد اشکال میکرد. اشکالهایی که ما گاهی ناراحت میشدیم که چرا دارد اشکال میکند. امام موسی صدر با مهربانی و عطوفت بسیار جواب او را میداد و ما گاهی ناراحت میشدیم که این قدر هم عطوفت و مهربانی! تا اینکه یک وقت ایشان تصمیم گرفته بود که نیاید و نیامد. ما به امام موسی صدر عرض کردیم که خوب شد فلانی دیگر نمیآید پر حرفی کند، فرمود که نه. بد شد، چون اگر میآمد و سوال میکرد استعدادهای مرا شکوفا میکرد و به من کمک میکرد که خودم را برای جواب دادن آماده کنم. چقدر جالب است که امام موسی صدر از یک طرف میگوید او به من حق دارد و از یک طرف میگوید حالا که نیامده است من ناراحت هستم. در حالی که دیگران میگفتند که اگر نیاید بهتر است.» /font>>/>
وی در ادامه به نقل خاطرهای از دوران طلبگی پرداخت و گفت: «وقتی آقای بروجردی امتحان میگرفت و ما لمعه و قوانین میخواندیم، آن سال سطح اول حوزه بود. در حوزه سه سطح هست؛ سطح اول، سطح عالی و سطح عالیعالی. ما در آن زمان قوانین را در سطح اول نزد ایشان میخواندیم و برای امتحان به مدرسه مرحوم حاج ملا صادق رفتیم. ممتحن ما آقای روحی یزدی و یک روحانی بزرگوار دیگری بود که ترک تبریز بود. آقای روحی یزدی از کسانی بوده که در زمان حاج شیخ در قم بود و آدم بسیار خوب و با فضیلتی بود. به مبانی اسلام بسیار معتقد و متواضع و با فضیلت بود. آن وقت آقای بروجردی دوازده تومان به امثال ما میداد و پنج تومان هم آقای حجت به عنوان پول نان به ما میداد. ما تا آن دو سه سالی که در قم بودیم شهریه نمیگرفتیم، چون به ما شهریه نمیدادند. آن وقت بنا شد که امتحان بدهیم و خوشحال بودیم که حالا امتحان دادهایم و هم شهریه آقای بروجردی را خواهیم گرفت و هم نان آقای حجت را. دو سه روز بعد از امتحان ما مرحوم آقای حجت رضوان الله علیه فوت کرد! ایشان هم خیلی انسان والایی بود. مرحوم صدر برای ایشان مجلس ترحیم گذاشته بود. که ما هم به آنجا رفتیم.» /font>>/>
آیتالله صانعی افزود: «قیافه باطنی را خدا میداند و مردم که چه تشخیص بدهند اما آن زمان مثل امروز من یک طلبهای بودم که وضع خاصی داشتم. یعنی فکر میکردم که اگر به یکی از آقایان سلام کنم و اگر جواب سلامم را نمیداد ناراحت نمیشدم. لابد با خود میگفت این یک آخوند ژولیده است و ارزشی ندارد که جوابش را بدهیم. من خودم انصاف میدادم با این وضعی که هست نباید جواب سلاممان را بدهند. در آن مجلس ترحیم مسجد بالاسر نشستیم و بعد آمدیم بیرون، مرحوم صدر برای ایشان مجلس ترحیم گرفته بود، خودش نیامد و امام موسی صدر در آستانه در ایستاده بود. ایشان قد بلندی داشت و بسیار خوش قیافه و از نظر هیکل خیلی ممتاز بود. آمدم بیایم بیرون و اصلا خودم را قابل نمیدانستم که به آقای صدر بگویم خداحافظ شما. وقتی میخواستم رد شوم یک وقت دیدم که امام موسی صدر دستم را گرفت و کنار خودش نگه داشت. او یک آخوند با شخصیت و ما یک آخوند ژولیده دهاتی تازه آمده به قم! مرا در کنار خودش نگه داشت؛ وقتی که یک عدهای رفتند فرمود که شما چند روز قبل رفتید به مدرسه حاج ملا صادق امتحان قوانین دادید؟ گفتیم بله، گذشت و ما نفهمیدیم که چرا این سوال را پرسید.» /font>>/>
آیتالله العظمی صانعی با بیان اینکه امام موسی صدر بسیار بزرگوار بود و تربیت ویژهای داشت و دلش میخواست انسانها بفهمند و خوب درس بخوانند گفت: «آمدم. درسها شروع شد. روز اول درس ایشان مقداری از فقدان مرحوم حجت (قدس سره) صحبت کرد و بعد فرمود که فلانی چند روز قبل رفته امتحان داده قوانین که نزد ما میخوانده و آقای روحی به من گفت که آقای صانعی جوری حرفهای میرزای قمی را بیان کرد که من فکر میکنم خود مؤلف کتاب نمیتوانست آن طور قشنگ بیان کند که ایشان بیان کرد. من بعد از اینکه پرسیدند شاگرد کی هستی و وقتی گفتم شاگر فلانی هستم ایشان تقدیر و تشکر کرد. در کمتر جایی این برخوردها را در افراد میتوانید پیدا کنید، البته نقطه مقابلش خیلی زیاد است!» /font>>/>
وی ادامه داد: «زمانی که تقریبا درس قوانین داشت تمام میشد می خواستیم در سطح دوم رسائل و مکاسب را شروع کنیم. تصمیم گرفتیم بخواهیم ایشان مکاسب را که کتاب وزینی است در سطح دوم بفرماید. همان مرحوم حجت میفرمود که اگر کسی یک صفحه از مکاسب شیخ را برای من بخواند و معنا کند من اجازه اجتهاد به او میدهم. یادم نیست که من هم رفته بودم یا نه؛ عدهای رفته بودند و مطرح کردند. امام موسی صدر فرمود که بعضی از آقایان آمدهاند به من میگویند که بیایید مکاسب را شروع کنید، من کجا و مکاسب کجا؟ درس مکاسب را باید آشیخ جواد جبل عاملی بگوید که از بزرگان حوزه بود نه من. من حاضر نیستم درس مکاسب بگویم و این حق دیگران است؛ این در حالی بود که طلبهها اصرار میکردند. امثال ماها اگر کاری باشد قبل از اینکه بگویند انجام میدهیم چه برسد به اینکه گفته باشند.» /font>>/>
آیتالله العظمی صانعی خاطرنشان کرد: «ما خدمت امام(ره) زیاد میرفتیم. خاطرهای از یک روز که در نزدیکهای سنه 42 در بیرونی منزل امام(ره) بودم، دارم. یک حوض کوچکی هست در بیرونی منزلشان که اگر کسی برود میبیند؛ اینها تلمبه آبی داشتند که با آن حوض را پر میکردند و میریختند. من آنجا پای تلمبه ایستاده بودم و دستم را میشستم. آقای روحی خدا رحمت کند، خدمت امام(ره) بود، آقازاده آقای روحی برای من نقل کرد، آقای روحی که من را میبیند آنجا ایستادهام، به امام سلام الله علیه عرض میکند که ایشان طلبه زحمتکشی است. امام سلام الله علیه این جمله را اضافه میکند که خوبِ زحمتکشی است.» /font>>/>
وی ادامه داد: «امام موسی صدر از خانواده بسیار اصیلی بود و خصوصیات اخلاقی نیکی داشت». /font>>/>
افکار امام صدر مانند شهیدان بهشتی و مطهری بهدور از تحجر بود /font>>/>
آیتالله العظمی صانعی با بیان اینکه ارتباط ایشان با سایرعلمای قم و نجف بسیار خوب بود گفت: «خانواده صدر به لحاظ خانوادگی اجتماعی بودند و با علمای نجف و قم و با همه بزرگان ارتباط بسیار خوبی داشتند. با شهید مطهری، بهشتی و بزرگان ارتباط داشت. منتها ایشان یک افکار خاصی داشت، مانند افکار شهید مطهری و بهشتی که در آن وقت قدرت ابرازش را در حوزه نداشتند؛ چون آن روز حوزه تاحدی گرفتار تحجر بود که اظهار نمیکردند ولی فکرهایشان آزاد و بهدور از تحجر بود.» /font>>/>
این مرجع تقلید با بیان اینکه امام موسی صدر نظریاتی درخصوص وحدت فقهی شیعه و سنی داشتند و آن زمان و امروز بعضیها از طرح صریح آن نه تنها پرهیز میکنند بلکه اگر کسی بگوید هم به او حمله میشود به خبرنگار ایسنا گفت: «شهید مطهری و شهید بهشتی و امام موسی صدر و کسانی که در سطح دانشگاهها و خارج از کشور رفت و آمد میکردند و با روشنفکران همآهنگ بودند و دور هم مینشستند، یک افکار خاصی را داشتند که همین مساله وحدت مسلمین است. اینکه مسلمانان با هم متحد شوند. یا میبینید که شهید مطهری در بحث ربا خواسته است، بین ربای برای تولید و ربا برای مخارج زندگی فرق بگذارد، منتها از نظر فقهی نتوانسته تحلیل کند. پیشنهادی داده بله یک کسی میرود پول قرض میکند که دامداری بزند، صد میلیون خودش دارد و صد میلیون هم از من قرض میکند و صد و بیست میلیون پس میدهد، این نه اینکه گرفتار و بیچاره است بلکه بهخاطر گسترش کار و سرمایهگذاری این کار را میکند. این بحث شهید مطهری بحثی در مورد دو قسم از ربا برای ما الهامبخش هم بوده است اما نتوانسته از نظر فقهی مطرح کند و رد میشود. چون اینها در آن وقت از حوزه علمیه دور بودند و نتوانستند از نظر فقهی و متدهای حوزه آنرا اثبات نمایند.» /font>>/>
اگر فردی بخواهد امروز کار کند باید برود سراغ وحدت بشریت /font>>/>
وی خاطرنشان کرد: «بحث وحدت مسلمین را مرحوم آقای بروجردی (قدس سره) مطرح کرد و در کتاب و سنت ریشه دارد، منتهی اینها در حد فکر بود و میخواستند این طور بشود. اما میگفتند و بیان میکردند و گاهی ممکن بود که راهی را بیان کنند که با وضع حوزهها و متد حوزه نسازد. چون دور از حوزهها شده بودند و آنقدر هنوز در فقه کار نکرده بودند لذا ایشان مطرح میکند که افقها را یکی قرار بدهیم و اعیاد مسلمین را یکی کنیم. ریشه مسأله وحدت مسلمین در مباحث آقای بروجردی است و ما باید امروز سراغ وحدت بشریت برویم؛ اگر یک کسی بخواهد امروز کار کند باید برود سراغ وحدت بشریت.» /font>>/>
وی گفت: «وحدت مسلمانان همین بوده که آقای بروجردی بنیانگذارش بوده و سابقه روایی دارد و در تاریخ و روایات ما بوده است؛ منتها کسی جرأت ابرازش را نداشت و اینها همه که به خارج میرفتند، به عنوان فکر خودشان مطرح میکردند. من اینکه میگویم الان هم مورد حمله قرار میگیرد، یک نمونه عرض کنم که آیتالله واعظ زادهای هست. اینها از فضلای حوزه بودند. ایشان و امام موسی صدر بود و مجدالدین محلاتی و چند نفر دیگر از فضلای روشن حوزه در سال 1330 تا اواخر 40 بودند، او نقل میکند از آقای بروجردی (قدس سره) در مصاحبه در مجلهای که آیتالله العظمی بروجردی میخواست کتابی را به نام جامع احادیثالشیعه بنویسد. عدهای را هم انتخاب کرده بود که این را بنویسند و روایات جدا جدا شده را کنار هم بگذارند و همه روایات مساله را هم یک جا بیاورند که اگر کسی احتیاج داشت همه را یک جا ببیند و احتیاج نداشته باشد چند تا کتاب را نگاه کند و بعد هم روایات جدا جدا شده را در کنار هم بگذارد. برای اینکه وقتی مطلبی در کنار مطلبی است ممکن است برداشتی داشته باشد و اگر جدا باشد یک برداشت دیگر. این کتاب به نام جامع احادیث الشیعه بود که در زمان خود آقای بروجردی چاپ نشد. چون خود آقای بروجردی وسواس داشت و هر روز میگفت این جایش را عوض کنید.» /font>>/>
آیتالله العظمی صانعی ادامه داد: «آیتالله واعظ زاده (حفظه الله) جزو آن تشکیلات بود. از ایشان نقل شده آقای بروجردی به ما فرمودند که شما این کتاب را بنویسید منتها تمام روایات سنیها را هم بیاورید، که جمع بشود؛ هم روایات شیعه باشد و هم سنی، ایشان فرمود که یک جلد از آن را به نام کتاب "الطهاره" را نوشتیم و روایات را آوردیم. کتاب "الصلات" هم آوردیم که یک روز آقای بروجردی به بیرونی آمد و فرمود که دیگر این روایات برادران اهل سنت را نیاورید و آنهایی را هم که نوشتهاید پاک کنید که نباشد، ایشان میفرمود که ما این کار را کردیم و پاک کردیم. چند روز بعد پسر بزرگ آقای بروجردی آمد و گفت میدانید چرا این کار را کردند، ایشان فرمود که به آقای بروجردی با آن عظمتش، آنقدر فشار آوردهاند که در حالیکه فقهای شیعه نشستهاند روایات شیعه را از روایات سنی جدا کردهاند، شما میخواهید با هم مخلوط کنید؟!» /font>>/>
وی گفت: «آن قدر فشار به آقای بروجردی آوردند که روایات اهل سنت را برداشت. خود آقای واعظ زاده یک حرفهای خوبی را از آقای بروجردی یا از خودش در مورد وحدت مسلمانان نقل کرده است که به ایشان خیلی حمله شد. حرفهای خیلی خوبی زده بود اما الان هنوز بعضیها دارند به او حمله میکنند، انتقاد و تخریب میکنند. آقای بروجردی میخواست این کار را بکند روایات ما هم پر است از آن، مثلاً در روایات وارد شده که بروید در صف جماعتشان نماز بخوانید.» /font>>/>
آیتالله صانعی اظهار کرد: «آقایی نقل کرد از امام سلامالله علیه که فرموده بودند وقتی من سفر حج رفته بودم وقتی که اذان مسجدالحرام یا اذان مسجدالنبی بلند میشد، من عبایم را دوش میکردم و میرفتم یعنی منتظر هیچی نمیشدم. همین که در رسالههایش هم دارد یا در روایات دارد که به نماز جماعتشان بروید و با آنها برخورد خوب داشته باشید و تشییع جنازههایشان بروید. این حرف از آقای بروجردی در آن مصاحبه آمده است که من اجمالش را میگویم: ایشان از قول آقای بروجردی نقل میکند که ایشان فرمود بیایید مسایل اسلامی را امروز مطرح کنیم بین آنچه ما میگوییم که از اسلام است و بین آنچه شما میگویید از اسلام است، تطبیقی کنیم. ببینیم کدامش با اسلام بهتر میخواند. بیایید در مورد فرضا یک مساله فقهی که ما یک جور میگوییم و شما جور دیگر بنشینیم و بررسی کنیم که کدامش با وحی نزدیکتر است؟ اینها کدام با عترت و قرآن نزدیکتر است. آقای بروجردی آدم بسیار دقیقی و قویای بود. امام خمینی سلامالله علیه نیز میفرمود او اعلم همه علمای عصر بود هم واقعا و هم از نظر مقام استدلالی، و پیشبینی او و بینشهای او اینگونه بود.» /font>>/>
وی افزود: «امام موسی صدر هم این موارد را میفرماید اما نمیتوانستند بروند از لابهلای کتاب و سنت پیدا کنند. مثلا همین مساله افق و رؤیت ماه، اخیرا یک نظر فقهی دادیم یک مقدارش را آقای خویی نظر داده بود و یک مقدارش را هم ما اضافه کردیم و آن، این است که اگر دو مملکت یا ده تا مملکت یک مقداری از شب را - چند ساعت- با همدیگر شریکاند (نه آنهایی که تمام روزشان با تمام روز ما جداست)، اگر در یکی از مملکتها ثابت شد که ماه دیده شده، اول ماه رمضان برای همه آن مملکتهایی است که چهار یا سه ساعت در شب با هم شریکاند و اگر برایشان ثابت شد که ماه شوال دیده شده، برایشان عید است و همین طور در ماه ذی الحجه که برایشان عید قربان است؛ این مبنای فقهی دارد و با روش فقهی گفتیم و استفتائش هم موجود است، با روش فقهی و با متد فقهی، بنده که هرچه دارم از گذشتگان و از امام(ره) و از حوزههای علمیههای آن وقت دارم، منتهی اشکالی که دارد این است که ثابت شدنش مشکل است.» /font>>/>
آیتالله العظمی صانعی در ادامه با ابراز تاسف از اینکه امروز در مساله وحدت مسلمین ماندهایم بیان کرد: «میگوییم وحدت مسلمین ولی گاهی عملا جوری برخورد میکنیم که گویی میخواهیم کلاه سرشان بگذاریم. والا وحدت اسلامی همان است که آقای واعظزاده از آقای بروجردی نقل میکند. بیاییم اختلافها را کار نداشته باشیم، نباید همهاش راجع به اختلافها بحث کنیم و هر بد و بیراهی هست به دیگران بگوییم و بخواهیم دیگران هم در مقابل افکار ما تسلیم باشند. انصاف این است که هر چه را برای خود دوست میداری برای دیگران هم دوست بدار و هرچه را برای خود دوست نمیداری برای دیگران هم دوست نداشته باش.» /font>>/>
وی افزود: «من یادم است که سال 44 که به مکه رفته بودم و آیتالله آسید عبدالله شیرازی آن سال در مکه بود، شب یادم نیست که در مکه یا مدینه گفتند امشب تا صبح مسجد به احترام آسید عبدالله شیرازی باز است، ما خیلی خوشحال شدیم و اواخر شب رفتیم برای زیارت، یک کمی که گذشت دیدیم که کنار قبر حضرت رسول (ص) شروع کردند به مداحی کردن، شرطهها ریختند و همه ما را با کتک و کتککاری بیرون کردند و در را بستند، اگر دیگر مسلمانان احساس کنند که ما حقیقتا دنبال وحدت هستیم، خیلی راحت میشود همه مسلمانان را متحد کرد؛ البته الان دارد تلاش میشود و انشاءالله امیدواریم که آقای هاشمی حفظهالله یک سفر دیگر داشته باشند و کنفرانس مسلمین بتواند این پایههای وحدت را محکم کند و کم کم روی آن سقف بسازند.» /font>>/>
علت ربودن امام موسی صدر دشمنی با اسلام است /font>>/>
وی درباره علل ربودن امام موسی صدر به عنوان شخصیتی که برای وحدت مسلمانان تأثیرگذار بود گفت: «علت آن دشمنی با اسلام است. به نظر من دشمنی با اسلام است که شهید مطهری را گروه فرقان ترور میکند، برای اینکه شهید مطهری کسی بود که میتوانست مطرح باشد، امروز شما رادیو و تلویزیون را نگاه کنید هر وقت که به مشکلی برمیخورند میآیند سراغ سخنرانیهای شهید مطهری و هر وقت انسان سخنرانیهای شهید مطهری را گوش میدهد لذت میبرد. شهید بهشتی را در انفجار حزب شهید میکنند، شهید محمد منتظری را که در بعد سیاست و درایت و تقوی در حد بالایی بود و بقیه دوستانی که در حزب بودند و هر یک از آنها از دیگری برای اسلام مفیدتر بودند را شهید میکنند؛ شهید کردن شهید رجایی و باهنر و قرنیها، اینها همهاش دشمنی با اسلام است؛ هر کسی که حرکتی بکند که بخواهد به نفع اسلام تمام بشود دشمنی با او خواه ناخواه هست، منتها در اشکال مختلف؛ او را میربایند، او را شهید میکنند و کس دیگری هم که حرفی بزند که به نفع اسلام باشد و متد فقهی و موازین فقهی داشته باشد، با او دشمنی میکنند.» /font>>/>
آیتالله صانعی افزود: «شما میبینید که بنده آدمی هستم که دارم یکسری مسایل را میگویم و اینها را با متد حوزه هم هماهنگ میکنم، از ابتدا که شروع کردیم، ناآگاهان یا آگاهان دشمنی را شروع کردند؛ حتی با یک عده افرادی که با حرف ما موافق بودند هم دشمنی میکنند که چرا با حرف فلانی موافقاند؟ اما از آن طرف میبینید که در بحث دیهای که ما گفتیم، با همه دشمنیها امروز قوه قضاییه به جایی میرسد که میگوید دیه زن و مرد یکی است، حرفی که بحث فقهیاش را 10 سال پیش زده بودم، حالا آمدهاند به نحوی آنرا در بیمه گفتهاند، حالا همین که در بیمه هم اینکار را کردهاند، خدا خیرشان بدهد. با عنایات حضرت امام سلام الله علیه و با آن سوابقی که در حوزههای علمیه و در کارهایمان داشتهایم و به جهت آگاهی و رشد فکری جامعه، متحجرین نتوانستهاند کاری کنند.» /font>>/>
وی تاکید کرد: «اگر عنایات امام سلام الله علیه نبود نمیگذاشتند ما این حرفها را بزنیم، پس ریشه، دشمنی با اسلام است؛ شما هر کجا که دیدید کسی که میخواهد خدمت واقعی به اسلام بکند و قلوب مردم را به اسلام متوجه کند، هر کجا این را دیدید که دشمنی با آن میشود، بدانید که دشمنی با اسلام است؛ یا ناخودآگاه یا آگاهانه. به هر حال همیشه افرادی با اسلام دشمناند. گاهی این مصاحبهگران خارجی که میآیند میگویند اسلامی که شما میگویید غیر از آن اسلامی است که دیگران میگویند. نماینده یکی از سازمانهای بینالمللی در ایران همراه نماینده منطقهییشان آمده بودند این جا میگفت من که به اینجا میآیم دوست دارم مسلمان شوم اما خوب یک مشکلاتی دارم که نمیتوانم. یک کمونیست از چین آمده بود وقتی که با او حرف میزدیم، گفت فلانی یک رسالهتان را به من به عنوان یادگاری بدهید، گفتم به چه درد میخورد؟ گفت من میخواهم همین قدر علاقهام را به شما نشان بدهم.» /font>>/>
نظرات خاص امام موسی صدر معروف بود /font>>/>
آیتالله العظمی صانعی در مورد عقاید و نظرات امام موسی صدر خاطرنشان کرد: « نظرات خاص امام موسی صدر معروف بود، ما آن وقت در حدی نبودیم که آنها را مطالعه کنیم، آن دوره یک روزنامهفروشی در کنار فیضیه بود که اگر طلبهای میرفت و روزنامه میخواند مذمتش میکردند، ما اصلا آن وقت در این مسایل نبودیم و در حد ما نبود و در بحث خودمان بودیم ولی معروف بود که امام موسی صدر یک حرفهایی دارد، این معروف بود که یک افکاری را دارد یا مثلا شهید بهشتی و مطهری یک افکاری دارند که رفتهاند تهران.» /font>>/>
پیگیری نشدن سرنوشت امام موسی صدر در زمان ربودن از روی غفلت نبود /font>>/>
وی درباره پیگیری سرنوشت امام موسی صدر گفت: «آن دوره این موضوع پیگیری نشد. علتش یادم نیست، غفلت نبود، در برنامه نبود، آن سیاست کلی را باید آقای هاشمی و کسانی که نزدیکتر بودند جواب بدهند، آقای اخوی هم میداند. باید تحلیلش را آقای هاشمی حفظه الله و کسانی که در مسایل بودند جواب بدهند. شاید آقای موسوی اردبیلی هم مختصری بداند ولی بیشتر آقای هاشمی است؛ چون به قول آقای اخوی میفرمود حرفهایی که خدمت امام (ره) میزد فصلالخطاب حرفها بود.» /font>>/>
شکی نیست که امام خمینی (ره) به امام موسی صدر علاقه داشتند /font>>/>
آیتالله العظمی صانعی افزود: «شکی نیست که امام خمینی (ره) به امام موسی صدر علاقه داشتند، امام (ره) به همه انسانهای وارسته توجه داشتند منتها اگر در انقلاب بودند، بیشتر و اگر در انقلاب نبودند کمتر، مخصوصا امام موسی صدر که امام (ره) به بیت خانواده صدر علاقه داشتند؛ اما در مورد پیگیری سرنوشت ایشان من نمیدانم و غافلم از این مسایل و آن وقت مورد توجه قرار نمیگرفته است و در زمان دادستانیام این مسایل مورد توجهم نبوده است یعنی حتی نرفتم با امام (ره) هم مطرح کنم و مورد توجهم نبوده است.» /font>>/>
اصل فکر امام(ره)، امام صدر و حاجآقا مصطفی این بود که اسلام زیبا معرفی شود /font>>/>
وی افزود: «اگر امام موسی صدر در ایران میماندند تا زمان انقلاب امام میرسید خیلی میتوانستند کار کنند مخصوصا با حاج آقا مصطفی و دیگران خیلی میتوانستند کار کنند چون اینها افکارشان با هم هماهنگ بود، حاج آقا مصطفی، امام، شهید مطهریها اینها یک جور افکار خاص داشتند. اختلاف نظر و سلیقه همیشه هست اما با هم در روشنفکری و در آیندهنگری مشترک بودند؛ اصل فکرشان در حوزههای علمیه فکر روشنگری و آیندهنگری بود. اصل فکرشان این بود که اسلام را زیبا به جهان معرفی کنند.» /font>>/>
آیتالله العظمی صانعی در پایان گفت: «ما با خانواده امام موسی صدر همیشه ارتباط و صحبت داشتهایم و این حدی هم که در توان ما بوده انجام دادهایم و آنها هم دارند تلاش میکنند.»
گفتوگو از خبرنگار ایسنا: حمیده صفامنش
تاریخ بشر از ابتدا تا کنون زنان فراوانی را به خود دیده است. در هر دوره، هزاران هزار زن با اخلاق و منشهای متفاوت پا به عرصه وجود گذاشتهاند. اما در این میان، برخی از زنان در عصر خود بین دیگران درخشیدهاند و برخی دیگر به جهاتی بیراهه رفته و کارنامهای سیاه از خود به جای گذاشتهاند. بعضی در بین زنان عصر خود و حتی بین زنان همه عصرها به الگویی نمونه تبدیل شدهاند و بعضی دیگر به عبرتی بزرگ.
اگر نگاهی به تاریخ زنان برجستهی جهان داشته باشیم، خواهیم دید که نام چهار بانو در صدر نامها به چشم میخورد. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) در کلام مبارک خود، پرده از نام این چهار بانو بر میدارند:
"بهترین زنان جهانیان عبارتند از : مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه (علیها السلام) دختر محمد (صلّی الله علیه و آله و سلم)."(1)
از طرفی خداوند در آیه 10 سورهی تحریم، دو زن را به عنوان عبرتی برای کافران مثل میزند :
"خداوند برای کسانی که کافر شدهاند، به همسر نوح (علیه السلام) و همسر لوط (علیه السلام) مثل زده است؛ آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند ..."(2)
به راستی چرا این چهار بانو سرآمد زنان عالم هستند؟ آیا همسری با اشخاص بزرگوار آنها را برتری داده است؟ لزوما اینطور نیست. چرا که همسر آسیه (علیها السلام) مرد ظالم و کافری چون فرعون بود. از سویی دیگر قرآن دو زن فرومایهای را مثال میزند که هر دو، همسر پیامبران الهی بودند. پس راز این سعادت و سرّ آن شقاوت در چیست؟ در بررسی زندگی چهار بانوی نمونهی جهان، به یکی از رازهای اصلی برتری آنها نسبت به دیگران میرسیم که سرّ پستی و فرومایگی دو زنی را که قرآن به آنها اشاره کرده بود نیز باید در همین مطلب جستجو کرد.
بررسی زندگی این چهار بانو نشان میدهد که یکی از مهمترین علل برتری آنها، ایمان به خدا و پیروی و حمایت تا پای جان از رهبر راستین زمانشان بوده است. صفحات تاریخ به خوبی گواهی میدهند که آسیه (علیها السلام) در رابطه با حضرت موسی (علیه السلام)، حضرت مریم (علیها السلام) در قبال حضرت عیسی (علیه السلام)، حضرت خدیجه (علیها السلام) در خصوص پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت زهرا (علیها السلام) نسبت به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، آنچه در توان داشتند در اطاعت و حمایت بیدریغ از آنها بذل نمودند.
اگر از حمایتهای بی دریغ سه بانوی دیگر نسبت به رهبران زمانشان بگذریم، به زندگی مشترک حضرت خدیجه (علیها السلام) با رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میرسیم که از ابتدا تا انتها، بیانگر ابعاد درخشان وجود این بانوی قریشی است. بانویی که علی رغم حشمت و شوکتی که در بین اعراب داشت و در آن زمان تروتمندترین شخص جزیرة العرب به شمار میرفت، پس از ازدواج با رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سخت مورد سرزنش زنان جاهلی قرار گرفت؛ تا جایی که هنگام تولد حضرت زهرا (علیها السلام) زنان قریش با کمال گستاخی وی را طرد کردند و به یاریاش نیامدند. اما این قبیل فشارها که عامل آن تنها مسلمان شدن خدیجه (علیها السلام) و ازدواج او با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بود، هیچگاه کوچکترین خدشهای در انتخاب صحیح وی ایجاد نکرد و همواره او را در صف مدافعان نبوت و اسلام نگه داشت.
نمونهای از این حمایتها، آن زمانی بود که مسلمین به خاطر محاصرهی شدید اقتصادی از سوی کفار، حدود سه سال را در شعب ابیطالب، در سختترین شرایط و زیر آفتاب سوزان بیابان به سر میبردند. حضرت خدیجه (علیها السلام)، بانویی که در آن زمان بیش از شصت سال از عمرش میگذشت، مسلما در سنینی نبود که سختیهای طاقت فرسای آن روزگار برایش قابل تحمل باشد؛ ولی آنچه حقیقت دارد وجود تسلابخش او بود که چون سنگ صبوری برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار میرفت و همو بود که در آن شرایط بحرانی، همهی اموال خود را در اختیار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گذاشت و این کار را آنقدر بیدریغانه انجام داد که اواخر عمر حتی یک کفن هم برایش باقی نمانده بود ...
آری! ایمان راسخ او به خدا و سرسپردگیاش به آستان رهبری راستین، مهمترین عاملی بود که تحمل سختیها را برایش آسان نمود و نام او را در بین چهار بانوی برتر عالم ثبت کرد.
(برگرفته از کتاب "حضرت خدیجه (علیها السلام)، همسر پیامبر؛ اسطوره ایثار و مقاومت"، تألیف محمد محمدی اشتهاردی)
پاورقی ها:
1- "خَیر نساء العالمینَ مریم بنت عِمرانَ و آسیة بنت مُزاحمٍ و خدیجة بنت خُوَیلِدٍ و فاطمة بنت محمّدٍ (صلّی الله علیه و آله و سلّم)"
منابع شیعی : إعلام الورى بأعلام الهدى، صفحه 148
منابع اهل سنت : صحیح الترمذى، جلد 1، صفحه 31 – مسند أحمد حنبل، جلد 3، صفحه 135 –تفسیر ابن جریر، جلد 3، صفحه 180– مستدرک الصحیحین جلد 3، صفحه 157 – أسد الغابة، جلد 5، صفحه 437– الاستیعاب، جلد 2، صفحه 720 و صفحه 750 –تهذیب التهذیب، جلد 12، صفحه 441 – کنز العمال جلد 6، صفحه 227
2- "ضرب اللَّهُ مثلاً للّذین کفروا إمرأَة نوحٍ و إمرأَة لوطٍ کانتا تحت عبدینِ من عبادنا صالحینِ فخانتاهما ..."(سوره تحریم، آیه 10)
به نقل از پایگاه اسلامی- شیعی رشد
نویسنده: دکتر محسن کمالیان
امام موسی صدر از اولین روزهای هجرت به لبنان در زمستان سال 1338، با طرح شعار «گفتوگو، تفاهم و همزیستی»، پایه های روابط دوستانه و همکاری صمیمانهای را با رهبران دینی مسیحی و اهل سنت آن کشور بنا نهاد.
امام موسی صدر در تاریخ 25/8/1978(1357ش) به همراه شیخ محمد یعقوب و خبرنگار معروف استاد عباس بدرالدین، بنا به دعوت دولت لیبی و در طی دیداری رسمی وارد لیبی شد و به عنوان میهمان دولت در هتل شاطئ اقامت گزید.
پنج روز از سفر گذشته بود، در روز ششم مورخه 31/8/1978(1357ش) ساعت 1 بعدازظهر امام صدر به همراه دو تن از همراهانش برای ملاقات با قذافی سوار اتومبیلهای دولتی میشود ولی از آن پس دیگر دیده نمیشود.
امام موسی صدر در روز 14 خرداد سال 1307 هجری شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیتالله سیدصدرالدین صدر، جانشین مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود. جد پدری ایشان مرحوم آیتالله سیداسماعیل صدر، جانشین مرحوم آیتالله میرزا حسن شیرازی و مرجع مطلق زمان خود، و جد مادری ایشان مرحوم آیتالله حاج آقا حسین قمی، جانشین مرحوم آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام مردم مشهد بر علیه رضاخان بود.
امامموسی صدر پس از اتمام سیکل اول و بخش مقدمات علوم حوزوی، در خرداد سال 1322 رسما به حوزه علمیه قم پیوست، و طی مدتی کوتاه، ضمن بهرهگیری از محضر حضرات آیات سیدمحمد باقر سلطانی طباطبایی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، امام خمینی و سیدمحمد محقق داماد، دروس دوره سطح را به پایان رسانید.
وی از ابتدای بهار سال 1326 وارد مرحله درس خارج گردید، و تا اواخر پاییز سال 1338، یعنی قریب سیزده سال تمام، از مدرسین بزرگ حوزههای علمیه قم و نجف کسب فیض کرد. اساتید اصلی دروس خارج ایشان در قم، حضرات آیات سیدحسین طباطبایی بروجردی، محقق داماد، صدر و سید محمد حجت، و در نجف حضرات آیات سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی، شیخ حسین حلی و شیخ مرتضی آلیاسین بودند.
امام موسی صدر دروس فلسفی را نزد حضرات آیات سیدرضا صدر و علامه سیدمحمد حسین طباطبایی در قم، و نزد آیتالله شیخ صدرا بادکوبهای در نجف فرا گرفت. دوستان اصلی هم بحث امام موسی صدر را در قم، حضرات آیات سیدموسی شبیری زنجانی، شهید دکتر بهشتی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و ناصر مکارم شیرازی، و در نجف آیتالله شهید سیدمحمد باقر صدر تشکیل میدادند.
امام موسی صدر در طول زندگی حوزوی خود شاگردان برجستهای را تربیت کرده است. معروفترین آنان در ایران آیتالله شیخ یوسف صانعی از مراجع معظم امروز، و در لبنان شهید عباس موسوی دبیرکل سابق حزبالله است.
امام موسی صدر در کنار تحصیلات حوزوی، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند، و در سال 1329 به عنوان اولین دانشجوی روحانی در رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشگاه تهران وارد، و در سال 1332 از آن فارغ التحصیل گردید. امام موسی صدر قبل از عزیمت به نجف اشرف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت.
وی همزمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیئت امناء جمعیت «منتدی النشر» در آمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یکی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تاسیس «مکتب اسلام» را عهده دار گردید. از مهمترین اقدامات امام موسی صدر در آخرین سال اقامت در شهر قم، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزههای علمیه بود، که با همفکری حضرات آیات دکتر بهشتی و مکارم شیرازی صورت گرفت.
امام موسی صدر در اواخر سال 1338 و به دنبال توصیههای حضرات آیات بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آلیاسین، وصیت مرحوم آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را لبیک گفت و به عنوان جانشین آن مرحوم، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترک نمود.
اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یکسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و با زمان مکتب اهل بیت به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این هجرت را تشکیل میداد. امام موسی صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیتهای خود را سه حوزه موازی سازماندهی نمود:
بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی شیعیان لبنان
امام موسی صدر از زمستان سال 1338 و همزمان با آغاز فعالیتهای گسترده دینی و فرهنگی خود در مناطق شیعهنشین لبنان، مطالعات عمیقی را به منظور ریشهیابی عوامل عقبماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان لبنان به اجرا گذارد. حاصل این مطالعات، برنامههای کوتاه مدت، میانمدت و درازمدتی بود که سال 1339 و در راستای سیاست محرومیتزدایی، طراحی و اجرا گردید.
امام موسی صدر در زمستان سال 1339 و پس از تجدید سازمان جمعیت خیریه «البر و الاحسان»، با تنظیم برنامهای ضربتی جهت تامین نیازهای مالی خانوادههای بیبضاعت، ناهنجاری تکدی را به کلی از سطح شهر صور و اطراف آن برانداخت.
وی در فاصله سالهای 1340 تا 1348 و در چارچوب برنامهای میانمدت، با طی سالانه صد هزار کیلومتر در میان شهرها و روستاهای سراسر لبنان، دهها جمعیت خیریه و مؤسسات فرهنگی و آموزش حرفهای را راه اندازی نمود.
که حاصل آن کسب اشتغال و خودکفایی اقتصادی هزاران خانواده بیبضاعت، کاهش درصد بیسوادی، رشد فرهنگ عمومی، و به اجرا در آمدن صدها پروژه کوچک و بزرگ عمرانی در مناطق محروم آن کشور بود. امام موسی صدر در تابستان سال 1345 و پس از اجتماعات عظیم و چند روزه شیعیان لبنان در بیعت با ایشان، رسما از حکومت وقت درخواست نمود تا همانند دیگر طوائف آن کشور، مجلسی برای سازماندهی طایفه شیعه و پیگیری مسائل آن تاسیس گردد. مجلس اعلای اسلامی شیعیان که اولین بخش از برنامه درازمدت امام صدر به شمار میرفت، در اول خرداد سال 1348 تاسیس، و خود آن بزرگوار با اجماع آراء به ریاست آن انتخاب گردید.
امام موسی صدر از بهار سال 1348 تا اواسط زمستان سال 1352 با دولت وقت لبنان به گفتگو نشست، تا آن را برای اجرای پروژههای زیربنایی و وظایف قانونی خود در قبال مناطق شیعهنشین و محروم آن کشور ترغیب نماید. در پی امتناع دولت لبنان از پذیرش این مطالبات و نیز اتمام حجت با آن، جنبش محرومان لبنان در اوایل سال 1353 به رهبری امام موسی صدر شکل گرفت، و راهپیماییهای مردمی عظیمی در شهرهای بعلبک، صور و صیدا علیه دولت به وقوع پیوست.
اوجگیری بحران خاورمیانه، صفآرایی احزاب افراطی مسیحی در برابر مقاومت فلسطینی، و به لبنان کشیده شدن برخی اختلافات جهان عرب، امام موسی صدر را بر آن داشت تا برای حفظ ثبات کشور و ممانعت از سرکوبی فلسطینیها، تودههای مردم را موقتاً از عرصه رویارویی با دولت کنار کشاند، و پیگیری مطالبات بر حق شیعیان را تا آمدن رئیس جمهور بعد به تاخیر اندازد.
امام موسی صدر در سال 1354 علیرغم کارشکنیهای شدید دولت، مجدداً با اجماع آراء به ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعیان برگزیده شد. با آغاز جنگ داخلی لبنان در فروردین سال 1354، تمامی تلاشهای امام موسی صدر مصروف پایان دادن به این بحران صرف گردید.
وی در خرداد آن سال در مسجد عاملیه بیروت به اعتصاب نشست، و به پشتوانه مشروعیت مردمی و مقبولیت وسیع وشخصیت کاریزماتیک خود در میان تمامی مذاهب، آرامش را به تابستان لبنان بازگردانید. با شعلهور شدن مجدد آتش جنگ و پدیدارشدن ابرهای شکست بر آسمان جبهه مسلمانان، امام صدر در اردیبهشت 1355 حافظ اسد را وادار نمود تا با اعزام نیروهای سوری به لبنان، موازنه قوا و آرامش را به این کشور بازگرداند.
حل اختلافات مصر با سوریه و متعاقب آن برپایی کنفرانس ریاض در مهر 1355، آب سردی بود که امام موسی صدر بر آتش جنگ داخلی لبنان فرو ریخت. این ارامش تا زمانیکه امام صدر در لبنان حضور داشت، ادامه پیدا کرد.
پرچمداری حرکت گفتوگوی ادیان و تقریب مذاهب در لبنان
هدف استراتژیک امام موسی صدر آن بود تا طایفه شیعه لبنان را همسان دیگر طوائف، و نه مقدم بر آنان، در تمامی عرصههای حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن کشور مشارکت دهد. وی از اولین روزهای هجرت به لبنان در زمستان سال 1338، با طرح شعار «گفتوگو، تفاهم و همزیستی»، پایه های روابط دوستانه و همکاری صمیمانهای را با مطران یوسف الخوری، مطران جرج حداد، شیخ محیالدین حسن و دیگر رهبران دینی مسیحی و اهل سنت آن کشور بنا نهاد.
در طول حضور دو دهه امام صدر در لبنان، هیچ مراسم سرور یا اندوهی از شیعیان نبود که امام صدر در آن شرکت جوید، و تنی چند از فرهیختگان مسیحی و اهل سنت در معیت وی نباشند. حمایت جوانمردانه امام صدر از بستنی فروشی مسیحی، در اوایل تابستان سال 1341 در شهر صور، که به فتوای صریح ایشان مبنی بر طهارت اهل کتاب منجر گردید، توجه تمامی محافل مسیحی لبنان را به سمت خود جلب نمود.
موسسه فرهنگی امام موسی صدر
برای تحقق حقوق شهروندی باید به عوامل فرهنگی، مذهبی، تاریخی، سیاسی و اقتصادی در جامعه توجه شود. هر کدام از این عوامل به سهم خود در تحقق حقوق شهروندی تاثیرگذار هستند.
۱) برای تحقق حقوق شهروندی باید به عوامل فرهنگی، مذهبی، تاریخی، سیاسی و اقتصادی در جامعه توجه شود. هر کدام از این عوامل به سهم خود در تحقق حقوق شهروندی تاثیرگذار هستند. اگر به زمینه های تاریخی توجه نشود، یا نگرش های مذهبی حاکم در قدرت و جامعه دیده نشود، یا به ساختار سیاسی قدرت یعنی فردی بودن حکومت یا دموکراتیک بودن آن اهمیت داده نشود، نمی توان انتظار داشت صرف اشاره یا توجه به حقوق شهروندی در قانون اساسی، تضمین کننده این حقوق در جامعه باشد.
با اینکه در اصولی از قانون اساسی به حقوق شهروندی پرداخته شده، اگر در ساخت قدرت تفکری که حاکم می شود معتقد به این باشد که حقوق بشر باید بومی شود یعنی منطبق با شرایط داخلی شود، این تفکر در پی آن نیست که وضع داخلی که به دلایل تاریخی یا فرهنگی با استانداردهای حقوق شهروندی در دنیا فاصله دارد اصلاح شود. بر این اساس در مواردی که بین حقوق شهروندی در کشور ما ( به رغم وجود اشکال و کاستی) و معاهدات بین المللی یا حقوق شهروندی در کشورهای پیشرفته اختلاف و تعارض دیده می شود، این تعارض به نفع قوانین داخلی برطرف می شود. بنابراین برای اصلاح قوانین داخلی کوششی صورت نمی پذیرد و همواره از حقوق بشر بومی سخن به میان می آید و به صورت تعصبی از اشکالات و نقصان های حقوقی موجود دفاع صرف می شود و تغییرات نه تنها برتابیده نمی شود که شاهد سرسختی در برابر تغییرات هستیم.
۲) جوامع توسعه یافته دوره یی از توسعه یافتگی را پشت سر گذاشته اند که در این دوره زمینه ها و عوامل برای توسعه یافتگی هماهنگ و هم جهت شده اند. به همان میزان که به رشد اقتصادی توجه شده به اصلاح ساختار سیاسی نیز توجه شده. همین طور به کنترل جمعیت و مساله محیط زیست. همچنان که به افزایش رفاه اقتصادی شهروندان اهمیت داده شده به حق رای، حق دادخواهی عادلانه و منصفانه، حق برخورداری از آزادی بیان و حق تشکیل انجمن ها و نهادهای غیردولتی نیز به همان اندازه توجه می شود.
اما در کشورهای توسعه نیافته یا در حال گذار، هم جهتی زمینه های پیشرفت کم رنگ بوده یا در حال طی کردن راه های سخت و پر فراز و نشیب است. شاید بتوان گفت بخشی از زمینه های توسعه با فرآیند جهانی شدن در حال آماده شدن است اما بخش دیگری از زمینه های توسعه که مربوط به قدرت، ساخت سیاسی و نوع حکومت،حقوق شهروندی و مشارکت شهروندان در امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است روند ناهمگون و کندی را طی می کند. همه این عوامل به نوبه خود بر پیشرفت و نتیجه بخش شدن توسعه تاثیر عمیق تری بر جای می گذارد.
۳) شهروند به عنوان یکی از عوامل مهم تاسیس دولت و حکومت است بنابراین به حقوق شهروندی باید از این مقوله نگریست. به اصطلاح همان گونه که شهروندان در فرمانبرداری سهیم هستند باید در حکمرانی هم سهیم باشند. در چنین فرآیندی یعنی حقوق شهروندی پذیرفته و به رسمیت شناخته شده است، بنابراین جامعه ما نیازمند اصلاح نگرش نسبت به مفهوم حقوق شهروندی است. این اصلاح نگرش هم از درون قدرت و از بالاست و هم از پایین و از درون جامعه و در روابط بین شهروندان عملی می شود.
از جمله راه های تحقق حقوق شهروندی تقویت نهادهای مدنی است. در این صورت دولت نباید نهادهای مدنی را که در عرصه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی فعالیت می کنند به دیده مزاحم نگاه کند.
۴) همان گونه که اراده عمومی جامعه و همه شهروندان در مرحله اجرا برای تحقق حقوق شهروندی مورد نیاز است، اراده مقامات و نهادهای رسمی حکومت با توجه به پیشینه تاریخی و هژمونی کامل دولت بر اقتصاد، فرهنگ و سیاست برای احترام به حقوق شهروندی و اجرای قوانین موجود در زمینه حقوق شهروندی ضروری و مورد نیاز است. این اراده هم باید دربالای قدرت دیده شود تا پایبندی به رعایت حقوق شهروندی به یک رفتار مدنی و عرف و هنجار رسمی تبدیل شود و هم در سطوح پایین اجرایی و مدیریت میانی و خرد که ارتباطات گسترده تری با جامعه داشته و تعامل روزانه با شهروندان برقرار است نیز آشکارا مورد توجه قرار گرفته و رعایت شود. موانع اجرایی قوانین که در زمینه حقوق شهروندی به همه بخش های زندگی اجتماعی ارتباط پیدا می کند، در صورت وجود چنین تعهدی در نهادهای حکومتی به خصوص دادگستری ها، نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی به حداقل خواهد رسید.
سینا پرویزی - اعتماد
نویسنده: آیت الله دری نجف آبادی
موضوع مهدویت در میان تمام ادیان و مذاهب به نوعی مورد اشاره و تاکید قرار گرفته و نقطه مشترک همه آنها بشمار می رود. در دین اسلام نیز مهدویت، اعتقاد اصلی شیعیان بشمار می رود اما در عین حال اهل سنت نیز بدان عقیده مند هستند، بطوری که احادیث فراوانی در مجامع روایی آنان یافت می شود که به این موضوع پرداخته است. در مقاله حاضر نویسنده با اشاره به این نکته که گفتمان مهدویت عاملی برای وحدت فرق اسلامی شیعه و سنی است، نکاتی را درباره این موضوع یادآور شده که با هم آن را از نظر می گذرانیم.
اصل موضوع مهدویت و امام منتظر و انتظار فرج و تحول عمیق و گسترده جهانی و ظهور عدالت گستری و تحقق وعده الهی و وعده پیامبران عظیم الشان الهی و قرآن کریم و ائمه هدی علیهم السلام و تحقق آرمانهای ریشه دار عدالتخواهانه و آزادیخواهانه جوامع بشری و سیر تکامل جوامع انسانی از لحاظ عقل و منطق و عقلاو خردمندان و متدینین به ادیان الهی و پیروان اسلام عزیز و امت خاتم الانبیاء(ص) جای ابهام و تردید نبوده و نیست و شواهد و قرائن عقلی و نقلی و تاریخی و تجربی کاملاآن را تایید نموده و بر آن دلالت دارد.
البته مقتضای حکمت بالغه الهی و وعده های قطعی خداوند و نیاز قطعی بشریت به مصلح کل و عدالت جهانی نیز قابل تردید و اشکال نمی باشد؛ مقتضای قاعده لطف و وصول جوامع بشری به عالیترین درجه کمال و بروز و ظهور استعدادها و به فعلیت رسیدن قوای کمالی انسانها و رشد و پویایی معنوی و اخلاقی و وصول به حیات طیبه در این جهان نیز قابل انکار و ایراد نمی باشد.
مقتضای سنن لایتغیر و لایتبدل الهی نیز چنین است.
ادله و شواهد عرفانی و فلسفی نیز این امور را تایید می نماید.
بعلاوه روایات فراوان وارده از اهل بیت علیهم السلام و روایات وارده در کتب اهل سنت نیز در این خصوص خارج از حد تواتر است و در اصل موضوع، برای کسی جای تردید و شبهه باقی نمی گذارد.
از جمله در کتاب شریف کنزالعمال در ج14 قریب 60روایت درباره امام عصر(عج) نقل نموده و احادیث 38651تا 3909 درباره حضرت مهدی(عج) به این موضوع اختصاص یافته است.
یا سیوطی در ج2 از کتاب الحاوی للفتاوی در 40حدیث از حافظ ابونعیم نقل نموده و بعد می گوید من نیز بدان اضافه کرده ام و جمعا قریب 265 حدیث در این باره نقل نموده که از آن جمله است ]که از قول رسول اعظم(ص) نقل شده:
1- «المهدی منا اهل البیت یصلحه الله فی لیله » مهدی از ما خانواده اهل البیت(ع) است و خداوند امر او را در یک شب اصلاح می فرماید:
2- «المهدی منا اجلی الجبین اقنی الانف یملاالارض قسطا و عدلابعد ما ملئت ظلما و جوراً» مهدی(عج) از ما خانواده است. پیشانی او و بینی او کشیده و زیبا است.
زمین را پر از عدل و داد می کند پس از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد.
3- «المهدی من عترتی من ولد فاطمه» مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه است.
4- «نحن سبعه من ولد عبدالمطلب ساده اهل الجنه انا و حمزه و علی و جعفر و الحسن و الحسین و المهدی» ما هفت تن از فرزندان عبدالمطلب هستیم که سادات اهل بهشت هستیم. من و حمزه و علی و جعفر و حسن و حسین و مهدی(عج)
5- در پایان پس از آنکه حدیثی را نقل نموده که در آن آمده است «ولامهدی الاعیسی بن مریم» می فرماید: «والاحادیث فی التضیص علی خروج المهدی من ولد فاطمه اصح من هذا الحدیث فالحکم بهادونه» احادیث در نص و تصریح براینکه مهدی موعود که خروج و قیام خواهد کرد از عترت آن بزرگوار و از فرزندان فاطمه(س) است صحیح تر از این حدیث است. پس بر اساس آن احادیث حکم و قضاوت خواهد شد نه این حدیث که تاب مقاومت به آن احادیث را ندارد.
البته در مباحث حدیثی مانند هر موضوع دیگر ممکن است احادیث ضعیف و یا خبر واحد و یا مخدوش از لحاظ سند و یا دلالت و یا جهت صدور و یا مجعول و مانند آن یافت شود لیکن مجموع احادیث این باب به چندین هزار می رسد و جای ابهام و تردید در امهات مسائل برای کسی باقی نمی گذارد.
البته این صاحبنظران حدیث شناس و علماء فن و فقها و اصحاب معرفت هستند که باید به نقادی و اظهارنظر بپردازند و نه هر کس که خود را فقیه و محدث و فیلسوف بداند چه اگر کسی می خواهد حرف فلاسفه و ارسطو و افلاطون و ابن سینا و خواجه نصیر الدین و شیخ طوسی و علامه حلی و شیخ انصاری(رض) را رد کند خود باید این چنین باشد و فیلسوفان باید به نقد فلسفه و مکتب های فلسفی و فیلسوفان دیگر بپردازند، نه آنکه قلندری نمی داند خود را در زمره قلندران جا بزند و ادعای فیلسوفی کند.
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آینه دارد سکندری داند
متاسفانه در موضوع امام زمان(عج) بسیاری به نقد و ایراد یا اتهام و ادعا پرداخته اند و غالباً راه افراط و تفریط پیموده و سخن از موهوم بودن و یا ضعف روایات و یا مخالفت با عقل و یا سوءاستفاده مدعیان و مانند آنها گفته اند که چه بسا برخی از ادعاها قابل توجه باشد و طرح موضوع و مسائل مربوط نباید زمینه ساز سوءاستفاده مدعیان دروغین مهدویت شود و یا نباید به مطالب ضعیف و خواب و مانند آن استناد شود و یا در جمع روایات باید تامل و تدبر لازم مبذول گردد تا بهانه دست دشمنان داده نشود. لیکن اگر طلای ناب نبود مطلامعنا نداشت. و اگر صدق در عالم نباشد کذب مفهوم نخواهد یافت؛ بنابراین خود این ادعاها و اتهامات بهترین دلیل بر حقیقت و حقانیت موضوع است.
در موضوع خداشناسی و پیامبرشناسی نیز از اول عالم تا امروز و تا قیامت چه بسا ارباب شبهه وجدل و هواپرستان و قدرت طلبان به مبارزه و مجادله برخاسته اند و لیکن اینهمه، دلیل بر نفی نمی شود. بلکه نشاندهنده یک حقیقت الهی است که باید در کشف و وصول پاک دقت لازم مبذول گردد.
البته این قبیل نویسندگان و قلم بمزدان غالباً نه از روی اعتقاد به مبنا و مسائل و نه شناخت صحیح و نه روشمندانه و حکیمانه به نقد و بررسی می پردازند بلکه بیشتر بدنبال القای شبهه و ذهنیت های منفی بوده و می خواهند ذهنیت خود را حتی بر روایات و ادله تحمیل نموده و نظرات و عقائد خود و یا ادبیاتشان را بر جامعه اسلامی القاء نموده و یا ایجاد شبهه و اختلاف نموده و سنگ بنای تفرقه افکنی و فتنه گری راه بیندازند.
و با استناد به بعضی روایات ضعیف و یا نقاط ضعف و یا عملکردها و گفته های قابل نقد و یا تفسیرهای غلط و غیرفنی و غیرکارشناسی عقده گشائی نموده و به دروغ پراکنی و تخریب و تفتین بپردازند.
به طور مثال در یکی از این نوشته ها آمده که موضوع اعتقاد به مهدویت و امام غایب(ع) و نیابت از آنحضرت و ولایت فقیه عمود خیمه خرافات روحانیت شیعه است؛ پیداست این سخن دشمنان اسلام و قرآن است و دروغی بیش نیست و کسانی که با مبانی عمیق اعتقادی و کلامی وعقلانی و فقهی شیعه و بلکه اسلام آشنا باشند هرگز بخود اجازه نمی دهند که چنین تهمتهای ناروائی را به بزرگان اسلام و اولیا خداوند بزنند.
جالب آنست که این قبیل قلم به دستان اصل موضوع را پذیرفته و آنرا قابل انکار ندانسته و صرفاً اختلاف در خصوصیات دارند که آنهم یک موضوع نقلی بوده و باید طبق معیارهای علمی و اسناد و مدارک معتبر و روشمند به حلاجی و نقد و بررسی پرداخت و از پیش داوری یا قضاوتهای نابجا و اتهام و تفسیرهای غلط و ساختگی جدا پرهیز نمود.
این نکته را نیز باید یادآور شد که موضوع امام زمان(عج) یک امر غیبی و الهی است و از اراده و اختیار انسانها خارج است و آیه شریفه «الذین یومنون بالغیب» با آن حضرت تفسیر شده است و بنا نیست همه اسرار کاخ آفرینش در اختیار ما قرار گیرد و ما بتمامی خزائن غیب و شهود واقف گردیم و در یک چنین موضوعی که یک طرف آن ادله قطعی نقلی اقامه شده و عقل و شواهد دیگر آنرا تایید می نماید و یک طرف، بعد غیبی و ملکوتی دارد و از حیطه اراده و اختیار انسانها خارج است؛ ما نباید بر اثر جهل و یا هوای نفس و یا محدودیت ادراکات، دست به انکار و لجاج بزنیم و اصل موضوع را زیر سؤال ببریم؛ در اینجا عقل و نقل و قرآن و سنت و وحی و برهان و شهود و عرفان با یکدیگر انطباق کلی و اصولی دارند.
نکته دیگر که از بیانات نورانی ائمه معصومین(ع) درباره معاد و مانند آن و یا درباره پیامبر(ص) استفاده می شود اینکه ما بر مبنای احتیاط و احتمال و واقعیت این امور، به ادای وظیفه و تکالیف می پردازیم و با فرض صحت، وظائف مربوط را به نحو احسن انجام می دهیم؛ پس اگر ما مصاب بودیم و مسائل آنچنان که تصور می کردیم و یا اعتقاد داشتیم به وقوع پیوست که «نعم المطلوب» و الاما ضرر نکرده ایم لیکن اگر تمامی این حقایق رخ نمود آنان که با پای انکار و عناد و لجاج و مخالفت حرکت کرده اند چه پاسخ خواهند داد؟!!
به نقل از روزنامه کیهان
گاهی برخی سؤال ها چنان ذهنمان را مشغول میکند که تا پاسخش را نیابیم، آرام نمیگیریم. پرسش هایی از این دست: چرا شیعه این قدر به امامت بها میدهد و آن را مهم جلوه میدهد؟ آیا اعتقاد به امام، آن هم امام غایب این قدر مهمّ است؟ اصلاً امامت در میان دیگر گزاره های اعتقادی اصل است یا فرع؟!
یافتن پاسخ این پرسش ها اندکی تأمّل میطلبد و البتّه ریشه در خداشناسی صحیح و عمیق دارد. وقتی کسی خدا را شناخت، یعنی برایش روشن شد که پروردگاری دارد، عقلاً باید تسلیم او شده و به ربوبیّت او گردن بنهد. خداشناس کسی است که به این مرحله از پذیرش و تسلیم نسبت به خدا رسیده باشد و در حقیقت خدا را به خدایی قبول کرده باشد.چنین کسی لازم است نسبت به باب خدا (راه های انحصاری رسیدن به فرامین و معرفت خدا) یعنی پیامبر (صلّی الله علیه و آله سلّم) و ائمّه (علیهم السلام) هم تسلیم شود. یعنی ایشان را به همان مقامی که خدا برایشان قرار داده باور کند تا توحید از او پذیرفته شود. به تعبیر دیگر لازمه پذیرش ربوبیّت خدای عزّ و جل، پذیرفتن نبوّت پیامبر (صلّی الله علیه و آله سلّم) و امامت ائمه (علیهم السلام) است. قبول ولایت اهل بیت (علیهم السلام) شرط توحید دانسته شده است چنان که در حدیث آمده است که: تنها کسی اهل معرفت خدا و عبادت اوست که خدا را بشناسد و اهل معرفت امام از ما اهل بیت باشد؛ و قسم به خدا، کسی که خدا را نشناسد و معرفت نسبت به ما اهل بیت نداشته باشد، غیر خدا را شناخته و بندگی غیر او را ـ این چنین گمراهانه ـ کرده است.(1)
از این احادیث و نظایر آنها، به صراحت میتوان نتیجه گرفت که موحّد در فرهنگ شیعی به کسی گفته میشود که اعتقاد به خدا و پیامبر و ائمّه دارد و اهل ولایت محسوب میشود. امام شناسی میوه درخت خداشناسی است. همان طور که هر درختی به میوه اش شناخته میشود، توحید هم به امامت شناخته میشود. درخت توحید زمانی درخت توحید خواهد بود که ثمره آن، اعتقاد به امام باشد. اگر چنین میوه ای بر آن نروید، دیگر درخت را نمیتوان درخت خداشناسی دانست.
بنابر این، معرفت امام زمان برای هر فرد نه تنها شرط و لازمه معرفت خداست؛ بلکه نشانه منحصر به فرد آن است. یعنی با این نشانه و فقط با همین نشانه میتوان فهمید که چه کسی خداشناس است و چه کسی نیست. اگر نشانه دیگری برای خداشناسی در احادیث اهل بیت بیان شده باشد فرع بر این اصل است. اصل اصول دین ولایت چهارده نور پاک است. در زمینه توحید و معرفت خدا نیز این اصل پا برجاست؛ تا جایی که وقتی فردی معنای معرفت الله را از امام حسین (علیه السلام) پرسید، امام پاسخ فرمودند: [معرفت خدا عبارت است از:] معرفت اهل هر زمانی امام خودشان را که طاعت او برایشان واجب است.(2)
در واقع چون معرفت خدا جز به معرفت امام زمان شناخته نمیشود و تحقّق نمییابد، امام حسین (علیه السلام) معرفت الله را به معرفت امام زمان تفسیر فرمودند. پس معرفت امام به معنای اعتقاد به ایشان، جزء ناگسستنی معرفت الله میباشد. اگر خداشناسی فرد به امام شناسی ختم نشود، هنوز نمیتوان او را موحّد دانست.
شیعه و سنّی هر دو این روایت را از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله سلّم) نقل کرده اند که: هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.(3) پیامبر (صلّی الله علیه و آله سلّم) به صراحت بیان کرده اند کسی که امام زمان خود را نشناسد، هنوز از جاهلیّت و شرک در نیامده است.
بنابر این، معرفت خدا اگر به معرفت امام عصر (علیه السلام) منتهی نشود، شخص را دیندار نمیکند. در حقیقت انسان با نشناختن امام و تسلیم نشدن در برابر او، همه چیز را از دست میدهد؛ در حالی که همه نعمت ها و اعمال نیک، در صورت وجود معرفت امام سعادت آور میشود.
« برگرفته از کتاب "آفتاب در غربت"، تألیف دکتر سیّد محمّد بنی هاشمی »
پاورقیها:
۱- إِنَّمَا یعْرِفُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یعْبُدُهُ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ وَ مَنْ لَا یعْرِفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا یعْرِفِ الْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ فَإِنَّمَا یعْرِفُ وَ یعْبُدُ غَیرَ اللَّهِ هَکذَا وَ اللَّهِ ضَلَالًا (کافی، جلد 1، صفحه 181)
۲- َقَالَ لَهُ رَجُلٌ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ (علل الشرایع، جلد1، صفحه9).
۳- مَنْ مَاتَ لَا یعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة (کافی، جلد1، صفحه377).
به نقل از پایگاه اسلامی - شیعی رشد
خمینی کبیر برای آن که اهداف متعالی اسلام را درعمل متجلی سازد بر ضرورت تشکیل حکومت واقف بود.
هنگامی که حکومت که تمامی مناسبات مردمی و نیازهای عمومی از طریق آن مورد اجرا قرار میگیرد در دست نااهلان باشد و جامعه دینی و پیشوایان مذهبی در انزوا باشند و از تفکرات آنان و ولایت مداری و تبیین آیات و احکام الهی در ساختار حکومتی بهره گیری نشود و نظارت بر اعمال سردمداران وجود نداشته باشد، شاهد فساد خواهیم بود. نفوذ قدرت در کسانی که ظرفیت پذیرش حکومت را ندارند منجر به بار آمدن مفاسد و کج روی میشود.
امام خمینی (ره) با وضع و بیان احکام مالی، دفاع ملی، حقوقی و جزایی ماهیت و کیفیت حکومت بر مبنای قوانین اسلامی را روشن ساخت. ایشان مسیر پر فروغی را برای امت اسلامی یاد آورشد، حرکت در مسیر کتاب و سنت که ضامن سعادت و عاقبت به خیری مسلمانان است.
صادق آل محمد(ع) میفرماید: ((خدای تبارک و تعالی بیان هر چیز را در قرآن فرو فرستاده، تا آن جا که به خدا سوگند چیزی از احتیاجات بندگان را فرو گذار نکرده و بنده نتواند بگوید کاش این در قرآن آمده بود، چه همان را خدا در قرآن بیان فرموده است.))7
امام خمینی (ره) در بیان ضرورت تشکیل حکومت توسط مسلمانان میفرماید:((هرگاه مسلمانان به این حکم (( و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل)) 8عمل کرده و با تشکیل حکومت اسلامی به تدارکات وسیع پرداخته، به حال آماده باش کامل جنگی میبودند، مشتی یهودی جرأت نمیکردند سرزمین ما را اشغال کرده، مسجد اقصای ما را خراب کنند و آتش بزنند و مردم نتوانند به اقدام فوری برخیزند. تمام این ها نتیجه این است که مسلمانان به اجرای حکم خدا برنخاسته و تشکیل حکومت صالح و لایق ندادهاند.))9
امام و ولی امر مسلمین جهان همواره دغدغه کشورهای اسلامی و سرنوشت مسلمانان را داشت و مانند جد بزرگوار خود بردشمن شناسی و شناخت اقوام معارض و آسیب شناسی موقعیت اسلام احاطه داشت و نسبت به کسانی که از ابتدای تشکیل حکومت اسلامی توسط پیامبر اعظم (ص) تهدید کننده استقلال حکومت اسلامی محسوب میشدند، هوشیار بود. در آیه 82 سوره مبارکه مائده می خوانیم: ((لتجدن اشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا)) همانا در دشمنی سرسخترین مردم برای اهل ایمان یهود و کسانی که شرک ورزیدند را خواهی یافت.
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی ایران منادی استقلال و آزادی و احیاگر ارزش و کرامت انسانی بود و خود از جامعیتی کم نظیر در ابعاد انسانی و شاخص های علمی و معرفتی برخورداربود. بزرگ مردی که به تبعیت از رسول مکرم اسلام (ص) و مصداق آیه شریفه ((و انک لعلی خلق عظیم))10 برای همه بشریت درس آزادگی، مدارا و متانت، جدیت و هوشیاری، زهد و تقوا، ساده زیستی، استقامت، موقع شناسی ، صبر و بردباری، شجاعت و شهامت، قانون مداری، قاطعیت، ظلم ستیزی و عدالت، گذشت و اخلاق، اندیشه مداری، حسن مدیریت، کارگشایی، سعه صدر، خوشرویی، صفا و صداقت، ارتباط اجتماعی، علم آموزی، نظم و انضباط، دستگیری از مستضعفان، انفاق و حمایت از مردم، همبستگی و وحدت، ادب و تزکیه و دوستی و محبت را به ارمغان آورد.
صبر و بردباری امام (ره) خون دشمن را به جوش می آورد و تب و تاب مخالفان را در هم می شکست. او که در پی نیل به آرمانی بزرگ نستوه و شکیبا با بصیرت و حکمت و هوشیاری و توکل و تلاش و مجاهدت، نیرنگها و دسیسههای یک جماعت فریفته شوکت پوشالی غرب را نقش بر آب کرد، افرادی رسوا که عظمت ملت ایران را به تباهی میسپاردند و بدون ذرهای میهن پرستی و عرق ملی به خودخواهی و زراندوزی گرویده بودند و سرانجام وعده الهی تحقق پذیرفت و آن همه خیر اندیشی و خطر پذیری نهال سلامت و بهروزی را به بار نشاند. ((جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا))11
خمینی کبیر برای ظلم ستیزی آمد تا ظالمانی را که دارایی و توان مردم را در چنبره خود اسیر ساخته و با آن به عیش و نوش می پرداختند و با مستی و ولنگاری خود و اطرافیانشان را سرگرم می ساختند از زمام قدرت دور سازد تا سرمایه های مالی و معنوی ملت صرف عیش و نوش گروهی باده پرست و اسیر هوای نفس نشود.
همان نیک اندیشی که با زدودن زنگار پستی و نامردی سفره عدالت در سرزمین مهر و ایمان پهن کرد تا همگان از چشمه سار حقیققت سیراب شوند و با کسب فضایل و تلاش و ممارست موجب تقویت استقلال و آفرینش مجد و عظمت جمهوری اسلامی ایران شوند.
ملت رشید اسلام و حکومت مردمسالار اسلامی باید همیشه آگاه و هوشیار باشند و از توان و قدرت برای تعالی و انسان سازی بهره ببرند و بدانند که (( قانون برای نفع ملت است، برای نفع جامعه است. برای نفع بعضی اشخاص و گروه ها نیست. قانون توجه تام به تمام جامعه کرده است و قانون برای تهذیب تمام جامعه است.))12
پاورقی:
7. اصول کافی ج 1 ص 76و77
8. انفال (8) آیه 60
9. ولایت فقیه، امام خمینی (ره)
10. قلم (68) آیه 4
11. الاسرا (17) آیه81
12. صحیفه نور ج 14 ص 268
پژوهشگری از ساحل عاج گفت: چیزی که جهان در این عصر بیش از پیش به آن محتاج است، گفت و گو بر سر تحقق عدالت و تبیین انتظار است. |
به گزارش آینده روشن، امراه سنگری، مدعو چهارمین همایش بین المللی دکترین مهدویت از کشور ساحل عاج در گفتگو با خبرنگار ستاد خبری این همایش در خصوص اهمیت تبلیغ مهدویت در سطح جهانی اظهار داشت: چیزی که امروز جهان بیش از پیش به آن نیازمند و محتاج است، گفت و گو بر سر تحقق عدالت و تبیین انتظار است.
این پژوهشگر مسلمان، ضمن ارزشمند دانستن تلاش برگزارکنندگان چهارمین همایش بین المللی دکترین مهدویت گفت: این ابتکار جالبی از سوی کشور جمهوری اسلامی ایران است که بر سر موضوعی که تمام ادیان در مورد آن اتفاق نظر دارند، همایشی بینالمللی ایجاد کند و در خصوص آن با سایر ادیان به گفتگو بنشیند.
وی افزود: در عین حال اعتقاد داریم که این ابتکار در ایجاد گفتگوی ادیان بر سر موضوع مهدویت، میتواند با هزینه بسیار کم، توطئههای ایجاد شده در رسانههای غربی نسبت به مهدی (عج) و عقیده شیعه در این خصوص را خنثی کند.
سنگری با بیان این مطلب که اظهارات رئیس جمهور ایران در رابطه با مهدویت و تحقق عدالت در سطح بینالملل باعث بیداری بسیاری از ملتهای اسلامی شده است، ایراد داشت: پیام اعتقاد به مهدویت، تحقق عدالت اسلامی و لزوم توجه ملتهای مسلمان جهان به بالا بردن اعتماد به نفس و عدالتطلبی است.
وی با ابراز تأسف از اینکه بسیاری از کشورهای عربی و بعضاً مسلمان تحت سیطره استعمار رسانهای غرب است، خاطرنشان کرد: تبلیغ برنامههای مهدویت در جمهوری اسلامی در سطح جهانی مطمئناً عامل مهمی در گسترش بیداری اسلامی خواهد بود. از اینرو به عنوان مسلمانی از یک کشور امریکایی که ملتش همانند بسیاری از ملتهای جهان، تحت استعمار رسانهای و خبری غرب قرار دارد، از مسئولان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران تقاضا دارم تا تبلیغات رسانهای نسبت به موضوع عدالت و تحقق عدالت اسلامی را به صورت گسترده در جهان انجام دهند.
سنگری افزود: یقیناً تبلیغ عدالت مهدوی در عرصه جهانی، علاوه بر اینکه باعث بیداری اسلامی ملتها خواهد بود، زمینه نزدیکی سایر ملتها با اسلام را نیز به دنبال خواهد داشت.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه عناصر عرصه سیاست خارجی باید به مبانی نظام اسلامی و حرکت رو به جلو آن اعتقاد راسخ داشته باشند، خاطرنشان کردند: یکی از موارد مهم در سیاست خارجی نظام اسلامی، اولویت قائلشدن برای جهان اسلام و منافع آن و نقش و جایگاه جمهوری اسلامی در جهان اسلام است.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی امروز شنبه 19مرداد در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه، سفرا و روسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور و خانوادههای آنان، ضمن تبیین جایگاه کنونی نظام اسلامی و حرکت رو به پیشرفت آن، به بایدها و نبایدها و همچنین الزامات حرکت هوشمندانه، شجاعانه و متعهدانه دستگاه سیاست خارجی اشاره و تأکید کردند: وزارت امور خارجه کشور باید ضمن انعکاس صحیح عزت و اقتدار روزافزون نظام اسلامی، از آن برای منافع کشور نیز بهرهبرداری کند.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به وجود فرصتها و چالشها در عرصه سیاست خارجی، خاطرنشان کردند: این تفکر که نبود چالش به معنای آرامش و بهرهمندی از منافع تصور شود، تفکر صحیحی نیست زیرا در یک عرصه هماوردی عظیم جهانی مبتنی بر منطق زور، وجود چالش برای نظام اسلامی و ملت ایران که خواهان استقلال رأی و حرکت براساس اصول است، طبیعی و نشاندهنده پیشروی نظام اسلامی است.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: نظام اسلامی در 30 سال گذشته، با وجود چالشهای سنگین و فراوان، پیشرفتهای بسیار و حتی تصورناپذیری داشته است.
ایشان وحدت ملی، پایبندی به اصول و پیشرفت در علم و فناوری را سه عنصر اصلی تأثیرگذار بر اقتدار ملی دانستند و با اشاره به پیشرفت ملت ایران در هر سه عرصه، خاطرنشان کردند: در داخل کشور وحدت ملی به معنای حقیقی کلمه وجود دارد و این وحدت، هم میان ملت و هم در رابطه ملت و مسئولین متجلی است و چنین وحدت ملی در دنیا کمنظیر است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به پایبندی روزافزون نظام اسلامی به اصول انقلاب، آن را بسیار مهم و موجب عزت ملی و تقویت روحی ملت برشمردند و افزودند: در عرصه علم و فناوری نیز در کشور نهضتی علمی به وجود آمده و برخی پیشرفتهای علمی کشور، محدود به یک یا چند کشور خاص در جهان است، ضمن آنکه فاصله زمانی برخی از این پیشرفتهای علمی با موارد مشابه جهانی آن بسیار کم است.
حضرت آیتالله خامنهای گسترش تفکر اسلامی در دنیا و غلبه تفکر مقاومت در مقابل نظام سلطه، در لبنان و فلسطین را نمونههای بارزی از پیشرفت نظام اسلامی در افکار عمومی و افزایش عظمت و اقتدار ملت ایران برشمردند و خاطرنشان کردند: امروز درباره ایران، تعابیری همچون قدرت منطقهای و یا ابرقدرت منطقهای به کار میرود که همه این موارد نشان میدهد نظام اسلامی به برکت پایبندی به اصول، حرکت رو به جلو داشته است.
ایشان با تأکید بر اینکه وزارت امور خارجه باید این پیشرفت و عزت را منعکس کند و از آن بهرهبرداری لازم را انجام دهد، افزودند: عمل به این مسئولیت مهم نیازمند حرکت هوشمندانه، شجاعانه و متعهدانه وزارت امور خارجه است و سفرا به عنوان نیروهای خط مقدم صحنه دیپلماسی، وظیفه بسیار سنگینی برعهده دارند.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه عناصر عرصه سیاست خارجی باید به مبانی و اصول نظام اسلامی و حرکت رو به جلو آن اعتقاد کامل و راسخ داشته باشند، خاطرنشان کردند: یکی از موارد مهم در سیاست خارجی نظام اسلامی، اولویت قائلشدن برای جهان اسلام و منافع آن و نقش و جایگاه جمهوری اسلامی در جهان اسلام است.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه ملت ایران با تکیه بر اصول خود و استقلال و عزت ملی، در مسیری رو به جلو حرکت کرده است که همواره سعی میشد حرکت در این مسیر، امکانناپذیر جلوه داده شود، افزودند: در این مسیر نباید از هیاهوها و خطرها ترسید، زیرا برآیند این حرکت، سود مطلق است.
ایشان یکی از وظایف مهم سفرای نظام اسلامی را برقراری ارتباط با افراد تأثیرگذار و نخبه به منظور تبیین صریح تفکر و مواضع نظام اسلامی دانستند و تأکید کردند: برای مثال، ایده جمهوری اسلامی ایران در قضیه فلسطین یکی از قویترین ایدههاست زیرا ایران معتقد است باید سرنوشت فلسطین در معرض آرای ساکنان اصلی این سرزمین اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی قرار گیرد و کشوری مبتنی بر انتخاب و رأی مردم فلسطین تشکیل شود.
رهبر انقلاب اسلامی، سفرا را نمایندگان ملت ایران دانستند و خطاب به آنان خاطرنشان کردند: شما نمایندگان ملتی هستید که هشت سال در مقابل همه قدرتها ایستادگی بینظیری کرد و پیروز شد ضمن آنکه شما نماینده آینده روشن ملت ایران یعنی چشمانداز 20 ساله هستید و باید در مسیر جایگاه تعریف شده در چشم انداز تلاش کنید.
حضرت آیتالله خامنهای در پایان با اشاره به اینکه نیروهای انقلابی، متعهد و با تجربه در وزارت خارجه در اکثریتند، بر لزوم دقت بیش از پیش در ارزشیابی و انتخاب افراد برای مأموریتها و پرهیز از انتخابهای سلیقهای و رابطهای تأکید کردند و افزودند: سفیر و نماینده جمهوری اسلامی ایران باید بدون هیچ ملاحظهای، بیانگر عظمت و شکوه امام خمینی (ره)، نماینده نظام اسلامی و پایبند به اصول ملت ایران باشد.
در آغاز این دیدار منوچهر متکی وزیر امور خارجه ضمن بیان گزارشی از عملکرد یکسال گذشته دستگاه دیپلماسی کشور گفت: ایستادگی مشروع و همراه با منطق در دفاع از حقوق ملت ایران، عبور قدرتمندانه از بحرانهای منطقهای طراحی شده، حضور مؤثر در اجلاسهای منطقهای و بینالمللی، تقویت جایگاه تفکر دینی، تلاش برای تقویت جایگاه نهادهای چندجانبه بینالمللی، به شکست کشاندن تهدیدات تحریمی بر ضد ملت ایران، روابط مردمی محور و اهتمام به مسائل فرهنگی و حوزه ایرانیان خارج از کشور از جمله اقدامات دستگاه دیپلماسی بوده است.