اتحاد ملی و انسجام اسلامی

و اعتصموا بحبل الله جمیعاْ و لا تفرقوا

اتحاد ملی و انسجام اسلامی

و اعتصموا بحبل الله جمیعاْ و لا تفرقوا

بررسی نگاه علامه جعفری (ره) بر گستره وحدت در جامعه اسلامی (5)

 

مطالعه اندیشه‌ی علامه محمدتقی جعفری (ره) تأکید وی بر اتحاد و اهمیت و شگفتی‌های آن در میان انسان‌‌ها را بر ما روشن می‌کند، به عقیده وی هیچ یک از پدیده‏هاى بشرى مانند دو پدیده متضاد اتحاد و خصومت، منشأ آثار و نتایج با اهمیت نبوده است.

 

علامه جعفری (ره) انواع اتحاد را در تقسیم‌بندی با استناد به آیات الهی این‌گونه بر می‌شمرد: طبیعى، ماوراى طبیعى، مربوط به ماهیت، اختیارى، ارزشى، مکتبى و قراردادى و این‌گونه تشریح می‌کند:

1. اتحاد در خالق، خالق همه آنان خدا است (ماوراى طبیعى)

2. اتحاد در حکمت بالغه خداوندى که آنان را به‌وجود آورده است و در سرنوشت و هدف اعلایى که همه انسان‌ها توانایى وصول به آن‌را دارند (ماوراى طبیعى است) از آن جهت که حکمت الهى و سرنوشت نهایى دو حقیقت فوق طبیعى هستند و (طبیعى است) زیرا تکاپو براى وصول به آن سرنوشت و هدف به اختیار انسان و در عرصه طبیعت انجام مى‏گیرد.

3. اتحاد در آغاز خلقت در عرصه طبیعت از یک پدر و مادر (طبیعى)

4. اتحاد در ماده خلقت (خاک) (طبیعى)

5. اتحاد در ماهیت و اصول مختصات جسمانى و مغزى و روانى (طبیعى و ماوراى طبیعى)

6. اتحاد در کرامت طبعى اولى (ذاتى) که خداوند بر همه انسان‌ها عنایت فرموده است (طبیعى و ماوراى طبیعى)

7. اتحاد در داشتن استعداد تحصیل کرامت ارزشى در به ثمر رساندن شخصیت انسانى (طبیعى و ماوراى طبیعى)

8. اتحاد ناشى از جاذبه کرامت ارزش میان انسان‌هاى رشد یافته (طبیعى و ماوراى طبیعى)

9. اتحاد فوق وحدت‌ها و کثرت‌هاى طبیعى، انسان‌ها با این اتحاد شگفت‌انگیز است که در این فرمول همه و همه به وحدت می‌رسند (ماوراى طبیعى)

10. اتحاد در وحدت اصول ادیان الهى (فطرى)

11. اتحاد در هدف‌گیرى‏ها (طبیعى)

12. اتحاد در برابر حقوق طبیعى و حقوق وضعى و هر قانونى که براى زندگى طبیعى و حیات معقول انسان‌ها ضرورت دارد (قراردادى طبیعى) در میان همه این اتحادها فقط شماره 8 و 9 اتحاد ناشى از جاذبه کرامت ارزشى میان انسان‌هاى رشد یافته و اتحاد فوق وحدت‌ها و کثرت‌هاى طبیعى است که به وحدت کلمه حقیقى و حذف هدف‏هاى اختیارى و وحدت در «حیات معقول» نایل مى‏‌شوند.

همچنین علامه جعفری (ره) مبنای سه دریافت حقیقى وحدت یا اشتراک همه افراد مردم در اصول و مختصات را شامل جسمانى، روانى و روحانى می‌داند، مانند اندیشه، تعقل، لذت و الم، محبت و کینه، صیانت ذات، اراده، حب شهرت و نیک‌نامى و غیر ذلک و این است منشأ اصلى آن اصل ثابت که مى‏گوید: «بر خود بپسند آن‌چه را که بر دیگران مى‏پسندى و بر دیگران مپسند آن‌چه را که بر خود نمى‏پسندى.»

 

 

در ادامه بررسی اندیشه علامه محمدتقی جعفری (ره) به شگفتی‌ها و اهمیت اتحاد در میان انسان‌ها می‌پردازیم:

به عقیده علامه (ره) هیچ یک از پدیده‏هاى بشرى مانند دو پدیده متضاد اتحاد و خصومت، منشأ آثار و نتایج با اهمیت نبوده است و به گفته وی: «اگر ما بتوانیم این توفیق را بدست بیاوریم که از سطوح ظاهرى رویدادها و شئون انسانى گذر کرده، ریشه‏هاى عمیق آن‌ها را مورد بررسى قرار بدهیم، بدون تردید دو پدیده مزبور را از عمیق‏ترین و پایدارترین ریشه‏ها خواهیم یافت.»

اتحاد میان انسان‌ها ضامن بقا و تعالی آن‌ها است و خصومت بنیان‌افکن این موضوعی است که علامه(ره) با دقت آن را مطمح نظر قرار داده و از جوانب مختلف سنجیده و مواردی را بدین شرح عنوان کرده ‌است.

اتحاد انسان‏ها با یکدیگر عامل جلوگیرى آنان از نابودى‏هاى گوناگونى بوده است که سر راه تاریخ آنان را گرفته است.

نیز اتحاد انسان‏ها با یکدیگر عامل بروز قدرت‏ها و استعدادهاى آنان بوده است، به طور کلى هیچ پیشرفت قابل توجهى بدون اتحاد و همکارى نصیب بشریت نشده است.

مسلم است که همه امتیازات مفید که افراد و جوامع انسانى به دست آورده‏اند، بر دوران‏ها و جوامع گوناگون توزیع شده، هر یک تکمیل کننده دیگرى بوده است. به اضافه این‌که اتحاد میان افراد و جوامع انسانى با اختلافات و تضادهایى که دارند، لذت روحى فوق‌العاده‏اى دارد که با هیچ یک از لذایذ معمولى قابل مقایسه نیست.

موارد بالا مؤلفاتی بر محور افکار مثبت تلقی می‌شود، اما وی معتقداست: «یکى از جالب‏ترین چهره‏هاى انسانى در تاریخ، ائتلاف و یگانگى‏هایى است که نه از روى غرض‌ورزى و سنگربندى براى از بین بردن ناتوانان صورت گرفته است، بلکه براى محو ساختن تنفر و رقابت‏هاى کشنده و به وجود آوردن تفاهم‏هاى حقیقى و اشباع حس عضویت در یک خانواده پر مهر و صفا بوجود آمده است، در نقطه مقابل این نعمت عظماى الهى انزجار و خصومت و تنفر قرار گرفته است که تاریخ ما انسان‏ها را به لجن کشیده، همه اصول و آرمان‏ها و الگوها را در هم ریخته است.»

علامه (ره) سپس خصومت و رویارویی میان انسان‌ها را برخلاف حیوانات که صرفاً برای برآوردن حاجات غذایی و رسیدن به قدرت محض تلقی می‌شود را بر مبنای موارد زیر شماره می‌کند:

1. خودخواهى با قیافه‏هاى گوناگونش.

2 . با این‌که آدمى از شیرینى و عظمت جان فرد دیگر اطلاع دارد، باز سلاح برّان به دست مى‏گیرد.

3 . با این‌که مى‏داند هیچ دلیل و علتى براى نابود کردن طرف خصومت ندارد، احساس کمترین ننگ او را وادار به کشتار مى‌کند.

4 . بیمارى خونریزى (سادیسم) در هیچ یک از انواع جانداران دیده نمی‌شود، ولى تاریخ بشرى افراد فراوانى از این بیماران را که عوامل این بیمارى را خود به وجود آورده‏اند نشان مى‏دهد.

5 . آیا تاکنون شنیده‏اید که جاندارى پس از سیر شدن از غذاى خود، به غذاى مورد احتیاج جاندار دیگرى تعدى کند؟ و اگر آن جاندار گرسنه براى دفاع از حیات خود دست به مقاومت بزند خونش ریخته شود؟ هرگز چنین پدیده پستى میان حیوانات وجود ندارد، در صورتى که قسمت عمده‏اى از کارزارها و کشتارهاى بشرى را در تاریخ همین پدیده تشکیل داده است.

6 . حیوانات مانند انسان‏ها داراى پیامبران و مصلحان و خیرخواهان و دانشمندان و فلاسفه نیستند که براى لزوم تعدیل قدرت قدرتمندان و اتحاد آنان فریادها برآورند و فداکارى‏ها کنند، در حالى که انسان‏ها به اضافه عقل و وجدان درونى، از وجود چنان پیشروان انسان دوست برخوردار بوده‏اند.

7 . حیوانات فتنه و آشوب‏هاى کشنده بر پا نمى‏کنند در صورتى که انسان‌ها این گونه تلاطم‏ها را به‌وجود مى‏آورند و همه ارزش‏ها و اصول و قوانین را مختل مى‏سازند.

8 . حیوانات از تفکر درباره تحولات سازنده و نیروهایى که تحولات مزبور را به‌وجود بیاورد محرومند ولى انسان با داشتن تفکر و نیروهاى مزبور، هنوز نتوانسته است قدرت تحول‌آفرین خود را به سود همه جانبه خود و دیگران به جریان بیاندازد، به این معنى که انسان به هر دگرگونى که اقدام کرده است بدان جهت که خودخواهى‏هایش را نتوانسته است مهار کند، اغلب تحولاتى را که به‌وجود آورده است به زیان دیگران تمام کرده است.

علامه بزرگوار (ره) مطرح می‌کند که انسان‌ها داری آن‌چنان قدرت اتحادی هستند که شگفتی‌ساز است و این علی‌رغم همه تفاوت‌ها و مجزابودن آن‌ها بنابر خصوصیات جسمانی و روانی است، به نوعی که این روابط گاه می‌تواند در قالب اتحاد نمایان شده و گاه بنابر اختلاف سخت در کیفیات روانی بسیار دور و با فاصله باشد.

این اتحادها می‌توانند در حالاتی چون هم وطن بودن و هم‌نژاد و هم‌کار و هم‌عقیده بودن و غیره بروز کنند.

وی بیان کرده که بدون تردید چنین اتحادهایى میان سایر جانداران وجود ندارد لذا بایستى آن‌ها را از مختصات روانى انسان‌ها به‌شمار آورد.

همچنین در ارتباطات انسانی این اتحادها به گونه‌ای هستند که با انگیزه‏هاى برون ذاتى مانند وطن و نژاد و کار و عقاید مربوط به فرهنگ‏ها و اخلاقیات ناشى از محیط و ارتباطات انسان‏ها با یکدیگر به‌وجود مى‏آیند با بروز تحولات در آن انگیزه‏ها و عوامل، دگرگونى‏هایى در اتحادهاى بروز مى‌کند.

اتحاد شگفت‌انگیز از نظر علامه (ره) اتحاد برین است که به‌صورت درونی است و هیچ‌گونه اختلاف جسمانی و درون ذاتی نمی‌تواند در آن اثر گذارد و یا آن را محو و نابود کند.

البته وی معتقد بوده که این اتحاد برین مربوط به همه انسان‏ها و در همه جوامع و در همه شرایط و دوران‏ها به صورت مؤثر استفاده نشده است، این نوع اتحاد اگر به فعلیت برسد و بارور شود، اتحاد شگفت‌انگیزى را میان آدمیان به وجود مى‏آورد.

بهترین شاهد وجود این استعداد، پدیده محبت و عشق میان افراد فراوانى از انسان‏ها است که سرتاسر تاریخ را پر کرده‌اند.

البته وی صرف وجود عشق و محبت را به‌وجود آورنده اتحاد نمی‌داند بلکه این دو پدیده را عامل حرکت و به فعلیت رسیدن استعداد مزبور دانسته که منجر به اتحاد مى‏‌شود، زیرا دو پدیده مزبور مرتبه شدیدى از اراده است که از کیفیت‌هاى خاص روانى است، در صورتى که اتحاد مورد بحث از جوهر جان‏هاى آدمیان سر بر مى‏کشد.

وی همچنان یادآوری می‌کند اتحادى که مورد بررسى ما است، میان ارواح تکامل یافته بشرى است که توانسته‏اند ارتباط کل انسان‏ها را با مشیت وحدت‌ساز خداوند بزرگ درک کنند و در این امتداد است که اهمیت عناصر اتحاد با هدف حیات نمود می‌یابد.

علامه جعفری (ره) در تبیین این اتحاد اعلا این‌گونه اظهار می‌کند: «هیچ ارتباط و اتحاد و انضمامى در میان انسان‏ها جز با اتحاد در هدف حیات امکان‏پذیر نیست، عواملى که تاکنون به‌عنوان عوامل اتحاد براى انسان‌ها مطرح شده است، مانند نژاد و وطن و خویشاوندى نسبى و هم‌رنگى و عوامل حقوقى و اقتصادى اگر چه هر یک از آن‌ها با کیفیت مخصوص به خود می‌تواند انسانى را به انسان دیگر مربوط بسازد، ولى هیچ یک از آن‌ها از اصالت و استحکام و پایدارى که در عامل هدف حیات وجود دارد، برخوردار نیست.»

حمایت و هوادارى از نژاد و وطن و دیگر عوامل ارتباط و پیوستگى اگر در تحلیل نهایى به خودخواهى نرسد که براى حفظ مبانى اصیل حیات مطلوب است و در صورت خود محورى تباه کننده است، به یک تعصب خشک و خالى مستند می‌شود.

اتحاد واقعی هنگامی شکل می‌گیرد که این پیوستگی فقط با اعتلای هدف اعلای حیات تحقق گیرد، آن وقت اگر چند انسان که در هدف اعلاى حیات با یک‌دیگر متحد شده‏اند، جاذبه موجود میان آنان یک جاذبه روحى ناب و خالص است که در حال تکاپو به مقصد و هدف اعلاى حیات قرار گرفته‏اند، هیچ عامل مزاحمى نمی‌تواند این جاذبیت را از کار بیندازد، اگر چه دورترین افراد از هم‌دیگر از نظر نژادى و قومى و سرزمین زندگى و خویشاوندى نسبى و وطن و غیر ذلک بوده باشند.