اتحاد ملی و انسجام اسلامی

و اعتصموا بحبل الله جمیعاْ و لا تفرقوا

اتحاد ملی و انسجام اسلامی

و اعتصموا بحبل الله جمیعاْ و لا تفرقوا

تحقق اهداف امت اسلامی در پرتو اتحاد ملی و انسجام اسلامی (1)


نویسنده: عباسعلی فرزندی

نام گذاری سال 86 به نام «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» از طرف مقام معظم رهبری با قطع و یقین منبعث از شناخت عمیق وگسترده رهبری حکیم و الهی انقلاب اسلامی است که می تواند اهداف ملی و فراملی ملت مسلمان ایران و امت اسلامی را در گستره جهانی برآورده نماید.
    واقعیت این است که ملت مسلمان ایران و امت اسلامی درشرایط حساس و ویژه ای قرار دارند که ضمن برخورداری از فرصت های گوناگون با توطئه های فراوانی از ناحیه نظام سلطه، صهیونیسم بین المللی و قدرت طلبان جهانی مواجه هستند که تنها با شناخت مناسب از شرایط زمانی قادر خواهند بود از میان انبوه چالش ها، فرصت هایی را فراهم نمایند و با بهره مندی از این فرصت ها به اهداف والای خود دست یابند.
    قراین و شواهد نشان از شرایط ویژه ای از رفتارهای نظام سلطه با جهان اسلام و امت اسلامی دارد. چنانچه بوش به عنوان یکی از صحنه گردانان راهبردهای خصمانه علیه امت اسلامی و رئیس تیم دشمنی توطئه گران جهانی علیه انقلاب اسلامی پس از شکست توطئه های جنون آمیز نظامی و سیاسی جریان نو محافظه کار صهیونیستی مدعی نظم و نظام نوین جهانی علیه مسلمانان و کشورهای اسلامی اقرار می کند که «... چالشی که سراسر خاورمیانه را فراگرفته، بیش از یک درگیری نظامی است. این درگیری تعیین کننده پیروزی ایدئولوژیکی عصر ماست... هم اکنون آمریکا در درگیری وارد شده که راه آینده قرن جدید را معین می کند». باید شرایط کنونی امت اسلامی و به ویژه انقلاب اسلامی را با حساسیت و دقت بیشتری مورد توجه قرارداد.

                                     


    مسلم این است که آمریکا پس از حدود سه دهه دشمنی علیه ملت ایران و ملت ها وجریانات همگرابا انقلاب اسلامی و با طراحی و اجرای توطئه های گوناگون چند وجهی و متراکم امروزه با ناکامی درافغانستان، شکست درعراق و شکست مفتضحانه اسرائیل از حزب الله لبنان درجنگ 33 روزه و از همه بالاتر ناکامی و شکست های پی درپی از مواجه با ایران اسلامی در شرایط و موقعیت ویژه ای قرارگرفته است وبا روی آوردن به توطئه های جدید درصدد جبران این شکست ها برآمده است. لذا جورج بوش با طرح نبرد ایدئولوژیکی تغییر چهره خاورمیانه را آرزو می کند؟
    دولتمردان قدرت طلب آمریکا پس از این که با حادثه 11 سـپتامبر 2001-صرف نظر از دلایل و عوامل شکل گیری حادثه - برای اولین بار امنیت سرزمین اصلی خود را شکننده یافتند لذا با تشدید نگاه منفی نسبت به جهان اسلام،سعی نمودند با حضور درکانون های تهدید و تغییر ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک مناطق تهدید، استراتژی تازه ای را شکل دهند که متأثر از آن کمربند امنیتی جدیدی را دور قدرت های رقیب ایجاد و حلقه محاصره ایران اسلامی را تنگ تر نمایند و در این راستا اتهام «تروریسم» و ضرورت ائتلاف همگانی علیه آن بهانه ای شد تا آن ها با حمله به کشورهای مخالف و سرکوب جریانات اسلامی راه رسیدن به اهداف توسعه طلبانه خود را هموار سازند و حمله به افغانستان عراق بر این اساس طراحی شد.
    با وجود ادعاهای فوق قراین و شواهد حاکی از آن است که سردمداران جنگ طلب کاخ سفید با برخورداری از همراهی همه جانبه انگلیسی ها و اسرائیلی ها اشاعه دمکراسی، مبارزه با تروریسم و مبارزه با انتشار سلاح های هسته ای را پوششی برای تضعیف رقبا و انتقام گرفتن از امت اسلامی و به ویژه ملت مسلمان ایران قرار داده اند تا انقلاب اسلامی را مهار و از گسترش امواج احیاگر و معنویت بخش این معجزه قرن جلوگیری نمایند و از این روی رویای تسلط بر کشورهای اسلامی (افغانستان و عراق)، از بین بردن جریانات همگرا با انقلاب اسلامی (حزب الله لبنان، انتفاضه ملت فلسطین، خیزش مردمی عراق و...) و محدود و منزوی کردن جمهوری اسلامی ایران و سرکوب قدرت الهام بخش آن را درخواب غفلت خود رقم زدند، اما حوادث افغانستان، عراق و لبنان آمریکا را در باتلاقی فرو برد که کابوس «ویتنام» و «فاجعه» شکست درعراق افکار پریشان بوش و تیم همکارش را به خود مشغول نموده است.
    واقعیت این است که آمریکا با شکست درعراق که به اقرار خود آن ها حدود 4000 کشته، 15000 زخمی و بیش از 400میلیارد دلار تنها بخشی از تلفات و خسارت های ناشی از حضور ارتش فوق مدرن این ابر قدرت ادعایی بوده است و شکست مفتضحانه رژیم صهیونیستی از حزب الله لبنان در جنگ 33روزه -که باید این شکست را شکست مستقیم سردمداران کاخ سفید از بازوان مقتدر امت اسلامی دانست - امروزه در وضعیت و تنگنای خاصی قرارگرفته، لذا با همه توان رویاروی امت اسلامی و انقلاب اسلامی صف آرایی نموده و جنگ روانی، اختلاف افکنی بین ملت ایران و دیگر ملت های مسلمان و تفرقه قومی و مذهبی از محورهای عمده این توطئه ها به حساب می آید و در این راستا مرعوب کردن مسئولان و نخبگان، تضعیف اراده عمومی، تضعیف اعتماد به نفس مردم، سست کردن وحدت مردم و مسئولان در ایران و اختلاف اندازی بین ملت مسلمان ایران و دیگر ملت ها و جلوگیری از انسجام امت اسلامی را به عنوان اهداف خود تعیین نموده است.
    آمریکایی ها پس از حدود 5 سال از اشغال افغانستان و چهار سال اشغال عراق امروزه نه تنها موفق به سرکوب تروریسم نشده اند، در برقراری امنیت مورد نظر توفیق نیافته اند، در جلوگیری از قتل روزافزون سربازان آمریکا عاجز مانده اند، در زمینه دولت سازی و ملت سازی مبتنی بر آموزه ها و ارزش های آمریکایی ناکام شده اند، دموکراسی ادعایی آن ها جز کشتار، شکنجه، هتک حیثیت انسانی و... جلوه دیگری نداشته است بلکه هر روز شاهد افزایش نفوذ معنوی جمهوری اسلامی ایران در میان ملت ها و مسلمان ها بوده و از طرفی ناتوانی، ضعف، عجز، ناکامی و شکست خود را در عرصه های بین المللی و به ویژه در منطقه با اهمیت خاورمیانه مشاهده می کنند که نتیجه آن خطر افول و زوال تاریخی ابرقدرتی آمریکا خواهد بود.
    براساس واقعیت های پیش شمرده استراتژی جدید آمریکا فشار بیشتر به جمهوری اسلامی ایران و جریانات همگرا با انقلاب اسلامی در منطقه با تکیه بر همه توان سخت افزاری و نرم افزاری خواهد بود که به کارگیری توان سخت افزاری و ابزار نظامی به دلایلی چون: ناکامی آن ها در افغانستان و عراق، شکست آن ها در عرصه فلسطین و لبنان، افزایش انزجار منطقه ای و بین المللی ناشی از اقدامات نظامی گری و یک جانبه گرایی آمریکا، شرایط ویژه و تأثیرگذار نهضت های اسلامی همگرا با ج.ا.ا در زمینه بازدارندگی و از همه مهم تر به دلیل جایگاه مردمی ج.ا.ا و نقش آفرینی آحاد ملت در زمینه دفاع با موانع اساسی روبرو بوده، لذا اختلافات مذهبی، تحریکات قومی و ایجاد رعب و وحشت ناشی از جنگ گسترده روانی در این استراتژی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در این زمینه هوشیاری، اعتماد به نفس، آمادگی مبتنی بر رویکرد مردمی معنوی، امید به آینده، نشاط و اعتماد به خدا چونان گذشته برای ملت ایران از ضرورت های انکارناپذیر محسوب می شود و سلاح پرقدرت صبر و تقوا، ولایت محوری و حفظ انسجام و وحدت به اتحاد ملی کمک نموده و توطئه های دشمن را ناکام خواهد گذاشت.