تا ما به خطر اختلاف آشنا نشویم از منافع وحدت آگاه نخواهیم شد و تا از منافع وحدت آگاه نشویم به بحثش نمیپردازیم، برای تحصیلش نمیکوشیم و برای حراستش سعی نمیکنیم.
پیامبر خدا(ص) در مورد ضرورت وحدت فرمود: «ایاکم و البغضاء و ایاکم و کذا و کذا فانها الحالقه لدینکم». اختلاف، مثل یک تیغ تیز به دست اختلاف کنندگان است که هر روز دینشان را تیغ میکشند مثل کسیکه سرش را هر روز تیغ میکشد دیگر مویی نمیماند و نمیروید. فرمود: کینه یعنی این! دو نفر در حوزه یا دانشگاه که با هم اختلاف دارند محور اساسی اختلاف، دین و خدا و امثال ذلک است لذا برای اینکه دیگری را از پا در بیاورد از هیچ کاری کوتاهی نمیکند. اما در واقع دارد دین خودش را تیغ میکشد. این آن را تکفیر میکند و آن این را تفسیق میکند. در این میان دین خود را تیغ میکشند. دیگر دینی برای طرفین باقی نمیماند. وقتی برای طرفین، دینی باقی نماند به جامعه سرایت میکند. جامعه که از دین تهی شد حمله بیگانه همان و سلطه او همان. پس انسان هیچ چارهای ندارد مگر آنکه متحدانه بیندیشد.
اما راه برقراری وحدت چیست؟ تا انسان دشمن و راه نفوذ او را نشناسد نمیتواند وحدت را برقرار و حفظ کند. پیامبر فرمود: علما مرزداران دینند و امیرالمؤمنین فرمود: «من نام لاینام عنه» کسیکه در سنگر است نباید بخوابد بلکه خواب را مزمزه میکند. اما اگر کسی خوابش برد دشمن که نمیخوابد. بنابراین اگر کسی نداند دشمن او کیست و کالای او چیست، چه میخواهد و از چه راه وارد میشود قهراً سرمایه را میبازد. حوزههای علمی و دانشگاهی با سه عنصر محوری کار دارند که در همه این عناصر، دشمن نفوذ کرده است: معلوم، علم و عالم. در مورد معلوم، خداوند میفرماید همه چیز عالم سرجای خودشانند. اگر شما صدها بار هم خدمت معلومات بروید میبینید هیچ شکاف و اختلاف و بینظمی در آنها نیست. لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا. و نیز میفرماید:
ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر ینقلب الیک کرتین. با توجه به معنای کلمه فوت، معنایش این است که هیچ کس سرجایش را ترک نکرده. اگر کسی پست خودش را ترک کند میشود فوت.
پس خداوند فرمود من معلوم را از صدر تا ساقه جهان طوری آفریدهام که هیچ اختلافی بین آنها نیست و همه از عرش تا فرش مسخرند. در مورد علوم نیز خداوند جوری تنظیم فرموده که هیچ علمی علم دیگر را نفی نمیکند؛ بعضی در خدمت بعضی هستند. بعضیها خدمتگذار بعضیاند بعضی فائده بعض دیگرند. هیچ نقد و نقضی بین سلسله دانشها نیست. بعضی مبادیشان را از بعض دیگر، بعضی مسائلشان را از برخی دیگر میگیرند و بعضی وامدار بعضیاند.
اما نسبت به عنصر سوم که علمای حوزه و دانشگاهند ذات اقدس اله بما خبر داد که عواملی چند، هم در معلوم اثر گذاشتند هم در علوم و هم تلاش میکنند در علمای حوزه و دانشگاه اثر بگذارند. اما در معلوم اثر گذاشتند: ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس. این وضع محیط زیست در اثر همین است؛ یهلک الحرث و النسل؛ ان الملوک اذا دخلوا قریه افسدوها و جعلوا اعزه اهلها اذله. نگذاشتند این نظام هماهنگ زیبا باهماهنگی، به مردم خدمت کند. آیه ظهر الفساد فی البر و البحر دو مطلب را به ما میگوید: 1. این نظام هماهنگ بود، بیگانه نفوذ کرد و این نظام را بهم زد، یعنی معلومها را به هم زد. 2. درباره علوم فرمود: تمام علوم خدمتگذار یکدیگرند اما شبهه که آمد آن علم نه تنها مشکل خودش را حل نمیکند بلکه چوب لای چرخ علم دیگر میگذارد. این شبهات از کجا پدید میآید: ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم. شیطان نه تنها به آن طاغیان میگوید فساد و اهلاک حرث و نسل را برعهده بگیرید به برخی عالمان نیز میگوید شبهه ایجاد کنید. شبهه ویروسی است که بساط علم را بر هم میزند. تمام این مغالطههایی که سیزده قسمش در منطق آمده و ممکن است زیرمجموعهاش خیلی بیش از اینها باشد همه به دخالت شیطان است: یا محمول را به جای محمول دیگر یا موضوع را به جای موضوع دیگر میگذارد و یا رابطهها را منقطع میکند. در هر موردی که انسان اشتباه میکند به دخالت شیطان است. پس ظهر الفساد فی العلوم، چه علوم بحری و چه علوم بری، بما کسبت ایدی الناس بوسوسه ابلیس. اینکه خداوند فرمود اتقوا الله و یعلمکم الله سرّش این است که یعنی طوری زندگی کنید که او نتواند راه پیدا کند. شما مطلب را درست بفهمید. عمده آن است که ما خودمان را دریابیم. اگر ما آدم خوبی باشیم هم میتوانیم جلو فساد را بگیریم هم میتوانیم منشأ فساد را شناسایی کنیم هم جلو شبهات را بگیریم و هم به شبهات پاسخ دهیم.
شیطان به وسیله طاغیان و مشایخ سوء، نه تنها در معلومها اثر گذاشته و آنها را فاسد کرده و در علوم اثر گذاشته و آنها را با شبهه قرین کرده بلکه علما و دانشگاهیها را، حوزه و دانشگاه را رها نمیکند. البته بزرگانی در دانشگاه و حوزه هستند که همیشه مواظب خودشان بوده و هستند. حریم آنها محفوظ است.
مطلب دیگر این است که: آنچه فلاسفه غرب تلاش کردند و سعیشان نیز مشکور باد آنست که علم چقدر معلوم را نشان میدهد. اما آنچه جایش خالی است اینست که علم چقدر عالم را اصلاح کرده است؟ این علم یک آینهای است که هم واقع را نشان میدهد هم درون را. کمبود ما از اینجا شروع میشود و قهراً با این کمبود، وحدت رخت بر میبندد و بسیاری از برکات میرود و رذایل به جای آنها مینشیند. کمبود، آنست که بشر درباره این علوم که چهرهای به واقع و چهرهای هم به عالم دارد فقط تک بعدی تلاش کرد.
اگر کسی چهار تا کلمه یاد گرفت و گفت انا اعلم منه، این تریبون شیطان است. اگر ما خودمان را ساختیم هرگز دیگران را کم نمیگیریم. کسیکه اخترشناس است دارد آیات تکوینی سپهر را تفسیر میکند، او که بحرشناس است، آنکه گیاهشناس است، آنکه جانورشناس یا داروشناس است همه مفسران کتاب تکوین خدایند. قهراً کسی، کسی را طرد نمیکند. اگر عالم ببیند چه اندازه علم در او اثر کرده و ساخته شده هیچ مشکلی پیش نمیآید.
اگر ما حوزویان و دانشگاهیان خود را ساختیم و علم را آینه قرار دادیم و بفهمیم که این علم را از طرف معلم – علَّم الانسان ما لم یعلم - نشان دهیم نه به طرف معلوم نه به طرف عالم، آنگاه تمام لذتها بهره ماست. به ما گفتهاند اگر عالم شدی آینه دستت هست به روی معلم نگاهدار. آنگاه که واقع را درباره زمین و آسمان و شمس و قمر فهمیدی تو که نمیخواهی برای همیشه زمینشناس و آسمانشناس باشی. اگر ذات اقدس اله فرمود: شمس و قمر را عبادت نکن ماه را نپرست ماه آفرین را بپرست، در همین راستاست.
آیت الله جوادی در مورد برخوردها فرمود: ما دو جور به هم میخوریم: یک وقت با خودی و یک وقت با غیرخودی. چگونه؟ در مورد اول مثلاً شما در کوثرهای زلال که نگاه کنید چهرهتان را شفاف میبینید اما اگر خودت آن را به هم زدی نه درونش را نشان میدهد نه بیرون را. در مورد دوم: مثلاً اگر یک آب گل آلودی به استخر زلال راه پیدا کند لجن به همراه میآورد و بساط استخر پاک را به هم میزند آنگاه استخر نه درون خود را نشان میدهد نه بیرون را.
حال در این استخر زلال قرآن و عترت، چرا آدم درونش را نبیند؟ بیرونش را نبیند؟ خودش را نبیند و لذت نبرد؟ یا خودمان آن را برای هیچ، برای مردار، بهم میزنیم و یا خدای ناکرده نفوذ پیدا میکند و بخشی از لجن گلآلود به این کوثر انقلاب میرسد. سعی امام و شهدا و بزرگان و مجروحان و جانبازان و آزادگان که این استخر، قطره قطره خون شهداست، خدای نکرده آلوده میشود. آن وقت نه درونش را میبینیم نه بیرونش را. نتیجه بحث اینکه:
1. مسئله اسلامی شدن دانشگاه یک بحث خاص خودش و همایش مخصوص خودش را دارد. 2. وحدت وفاق ملی و سران سه قوه و مجمع تقریب و مجمع جهانی اهل بیت برکات خاص خودش را دارد. 3. حوزه و دانشگاه اگر بخواهند در مقام وحدت سخن بگویند باید ارزیابی کنند که خطر اختلاف چیست. 4. کار اساسی حوزویان و دانشگاهیان، معلوم و علم و عالم است. 5. بیگانه در آن دو بخش نفوذ پیدا کرده. 6. مواظب باشیم در بخش دیگر نفوذ پیدا نکند. 7. تنها راهش آن است که آینه شویم. آینه شو تا بردت سوی دوست، کوی دوست. آنوقت دیگر اختلافی نیست.
منبع: ماهنامه آموزشی، اطلاع رسانی معارف
شماره 33، بهمن 1384
به نقل از تبیان
وصیت نامه حضرت امام خمینی با حدیث معروف و مشهور ثقلین آغاز می شود و حضرت امام پس از ذکر این حدیث “شمه ای کوتاه و قاصر در باب “ثقلین” تذکر می دهند؛ و اشاره ای گذرا و بسیار کوتاه از آنچه بر این دو ثقل گذشته است” می نماید. این نشان از این دارد که در حکومت اسلامی ایران توجه به این امر می بایست در صدر امور قرار گیرد. در همین وصیت نامه حضرت امام با قلمی رسا به فرهنگ تشیع خود و کشور اعلام افتخار می کند:
« ما مفتخریم که ائمه معصومین ، از علی بن ابیطالب گرفته تا منجی بشرحضرت مهدی صاحب زمان (ع) که به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است ائمه ما هستند. »
در کلام خلف امام نیز این امر به روشنی وجود دارد.
“ما افتخار می کنیم به اینکه این بزرگواران را شناختیم. ما خدا را شکر می کنیم که نسبت به مقامات اهل بیت پیغمبر (علیهم صلوات الله) غافل نماندیم، خداوند ما را هدایت کرد و فهمیدیم، شناختیم. و احساس کنیم که باید این حقایق را در مقابل چشم مردم جهان قرار داد... ؛همان طور که در روایات وارد شده است؛ “محاسن کلام اهل بیت را به دیگران معرفی کنید”، که - “فان الناس لو علموا محاسن کلامنا” (1)
ما که مفتخر به پیروی از فقه اهل بیت مکرم هستیم و دین را -اصولاو فروعا- از آنها آموخته ایم... همه چیز آن بزرگواران الگوست. مبارزه آنان با قدرتهای ظالم هم الگوست. همه ائمه ما بدون استثنا، در راه ایجاد حکومت علوی و حکومت حق الهی مبارزه کردند. سیره ی این بزرگواران ، در مقابل چشم ماست...معرفت ، عبادت ، ایمان ، عمل ، اخلاص ، عرفان ، حلم ، علم و همه چیز آنان برای ما وسیله تبعیت و پیروی است. (2) “اهل بیت پیغمبر(ع.) همان چیزی است که هم در قرآن کریم به اهمیت آن تصریح شده است:
“انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا”، هم در احادیث نبوی مکرر درباره اهل بیت مطالب صریح و غیرقابل انکاری وارد شده است؛ از جمله حدیث معروف “ثقلین” که عترت را در کنار کتاب الله قرار داد: “انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی”، که متواتر بین مسلمین است. و از جمله حدیث معروف و شاید متواتر “مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح من رکبها نجا و من ترکها غرق”، و روایات فراوان دیگر.”(3)
“مهم این است که ما به عنوان ادامه دهندگان راه آن بزرگواران -که لااقل ادعای ما این است و مردم دنیا ما را به این ادعا شناخته اند- سعی کنیم ابعاد گوناگون آن شخصیتهای عظیم و الهی را در وجود شخص خودمان -ولو به نحو ضعیف -به وجود آوریم و احیا کنیم. کافی نیست که مجاهدان فی سبیل الله و مبارزان راه حاکمیت اسلام ، صرفا در فکر ساختن جامعه و نظام اسلامی باشند ... در کنار مجاهدتی که برای ایجاد نظام اسلامی و تکمیل و پیروزی آن می کنیم ، مجاهدت دیگر و شاید سخت تری لازم است تا در وجود و دل و جان خود هم تحول و انقلابی به وجود آوریم.
اگر درباره شخصیت اولیای دین -چه نبی مکرم و چه ائمه معصومین و چه فاطمه زهرا و زینب کبری (ع) حرف می زنیم ، غالبا ناظر به همین قسمت دوم است. حقیقتا امروز جمهوری اسلامی احتیاج دارد که در درجه اول ما مسئولان و سپس آحاد مردم ، به صورت دقیق و منظم و مرتب سعی کنیم در وجود و دل خود، تحولی در جهت هدفهای اخلاقی اسلام به وجود آوریم. ”(4)
“آنچه ما وظیفه داریم، این است که خود را شایسته انتساب به آن خاندان کنیم. البته منتسب بودن به خاندان رسالت و از جمله وابستگان آنها و معروفین به ولایت آنها بودن، دشوار است. در زیارت می خوانیم که ما معروفین به دوستی و محبت شما هستیم؛(5) این وظیفه مضاعفی را بر دوش ما می گذارد.
نزدیک شدن به مرکز نور، لازمه و خاصیتش، نورانی شدن است. باید با عمل، و نه با محبت خالی، نورانی بشویم.... این طور نیست که قنبر در خانه علی (ع) شدن، کار آسانی باشد. این گونه نیست که “سلمان منا اهل البیت” (6) شدن، کار آسانی باشد. ما جامعه موالیان و شیعیان اهل بیت(ع)، از آن بزرگواران توقع داریم که ما را جزء خودشان و از حاشیه نشینان خودشان بدانند... ؛دلمان می خواهد که اهل بیت درباره ما این طور قضاوت کنند؛ اما این آسان نیست؛ این فقط با ادعا به دست نمی آید؛ این، عمل و گذشت و ایثار و تشبه و تخلق به اخلاق آنان را لازم دارد... ما هم باید گذشت کنیم، ایثار کنیم، اطاعت خدا کنیم، عبادت کنیم. مگر نمی گوییم که (حضرت زهرا) با حال ناتوانی به مسجد رفت، تا حقی را احقاق کند؟ ما هم باید در همه حالات تلاش کنیم، تا حق را احقاق کنیم. ما هم باید از کسی نترسیم. مگر نمی گوییم که یک تنه در مقابل جامعه بزرگ زمان خود ایستاد؟ ما هم باید همچنان که همسر بزرگوارش فرمود “لاتستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله”،(7) از کم بودن تعدادمان در مقابل دنیای ظلم و استکبار نترسیم و تلاش کنیم. ...
این نمی شود که ما دم از محبت فاطمه زهرا (س) بزنیم، در حالی که آن بزرگوار برای خاطر گرسنگان، نان را از گلوی خود و عزیزانش - مثل حسن و حسین و پدر بزرگوارشان (ع) برید و به آن فقیر داد؛ نه یک روز، نه دو روز؛ سه روز! ما می گوییم پیرو چنین کسی هستیم؛ ولی ما نه فقط نان را از گلوی خود نمی بریم که به فقرا بدهیم، اگر بتوانیم، نان را از گلوی فقرا هم می بریم!
این روایاتی که در “کافی” شریف و بعضی از کتب دیگر در باب علامات شیعه هست، ناظر به همین است؛ یعنی شیعه بایستی آن طوری عمل کند. ما باید زندگی آنها را در زندگی خود - ولو به صورت ضعیف - نمایش بدهیم.... نمی شود در نقطه مقابل زندگی اهل بیت حرکت کنیم، ولی ادعا کنیم که ما جزء موالیان اهل بیتیم!”(8)
پی نوشتها:
1 - دیدار میهمانان چهارمین مجمع جهانی اهل بیت (ع) 86/5/28
2 - دیدار با شرکت کنندگان کنفرانس جهانی اهل بیت (ع ) 69/3/4
3 - دیدار میهمانان چهارمین مجمع جهانی اهل بیت (ع) 86/5/28
4 - دیدار مسئولان نظام به مناسبت میلاد حضرت رسول(ص) و امام جعفر صادق(ع)68/7/26
5 - و معروفین بتصدیقنا ایاکم”.زیارت جامعه کبیره
6 - بحارالانوار، ج 22، ص 326
7 - نهج البلاغه، خطبه 201
8 - دیدار مداحان اهل بیت (ع )، به مناسبت میلاد فاطمه زهرا(س ) 70/10/5
به نقل از روزنامه رسالت
«الا بذکرالله تطمئن القلوب» برای همه حق است! اما یک کسی که مسئولیت یک نظام با اوست؛ جان و حیات 70 میلیون از یک طرف و حیات قرآن و عترت از طرف دیگر در دست اوست، اگر خدای ناکرده این کشور اسلامی لطمهای یا آسیبی ببیند دیگر سخنی از قرآن وعترت نیست. به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) به نقل از سپاهنیوز، متن سخنان آیت الله جوادی آملی در دیدار با فرماندهان و مسئولان سپاه به این شرح است: برای یک کار تشکیلاتی اساسی و سنگینی که مرگ و زندگی یک نظام وابسته به آن است؛ این معنویتِ علمیِ عمیق میطلبد، نه معنویت موعظه اخلاقی. «آدمی معنویت میخواهد» یعنی چه؟ یعنی همان که در روضهخوانیها میگویند که با معنویت باشید، با اخلاق باشید، درست باشید؛ این همان معنویت است؟! یا یک جهانبینی اساسی که معرفت است بعد باور است و بعد به دنبالش راهاندازی! فرمایش مقام معظم رهبری آن معنویت محققانه و عالمانهای است که مرگ و زندگی یک نظام وابسته به آن است. الان کار به دست شما عزیزان و امثال شما عزیزان است که مرگ و حیات نظام براین موضوع وابسته است. این تنها معنویات ظاهری که آدم با اخلاق و معتدل باشد نیست!! این کار وابسته به این است که ما جهان را خوب بشناسیم! یک وقت است که میگویند کل منطقه خلیجفارس پر از نیروهای نظامی است و ما هیچ تکان نمیخوریم! این مسئله «الا بذکرالله تطمئن القلوب» ما را آرام میکند! بالاخره ما «احدی الحسنین» نصیبمان میشود. ما که نمیخواهیم مظلومانه جان بدهیم؛ میخواهیم با شهادت یا پیروزمندانه زندگی کنیم، این است «احدیالحسنین» ما. نه نظیر فلسطینیان یا کشورهای دیگر مانند مردم عراق که مظلومند و انشأالله به بهشت میروند! ما میخواهیم یا با شهادت جان بدهیم یا پیروزمندانه زندگی کنیم! بنابراین «الا بذکرالله تطمئن القلوب» برای همه حق است! اما یک کسی که مسئولیت یک نظام با اوست؛ جان و حیات 70 میلیون از یک طرف و حیات قرآن و عترت از طرف دیگر در دست اوست، اگر خدای ناکرده این کشور اسلامی لطمهای یا آسیبی ببیند دیگر سخنی از قرآن وعترت نیست. چرا که همانطور که میدانید سایر کشورهای اسلامی حیاط خلوت مستکبران است و هر کجا آنها بخواهند میتوانند اردوگاه بسازند و پیاده و سواره نظام بیاورند! اگر خدای ناکرده ایران آسیب ببیند، قرآن و عترت آسیب دیده است. ما باید به کدام پایگاه برسیم که معنویت خودمان را تأمین کنیم بعد استمرار ببخشیم تا به فرمایش ایشان سرریز شود و به بدنه برسد! مطلب نهایی آن است که ما باید جهانبینی الهی داشته باشیم. این جهانبینی که خدایی است و قیامتی است؛ این جهان بینی همه جا هست! جهانبینی الهی این است که کل عالم مثل یک انسان است! انسان یک طبیعت دارد یک فراطبیعت. یک فیزیکی دارد و یک متافیزیکی. انسان تنها یک لاشه که در تالار تشریح خلاصه شود و بعد به سردخانه ببرند نیست. چیزی که حقیقت انسان را تشکیل میدهد روح است که آن خلیفه خداست و امری مجرد است و پایدار و پاینده. انسان دارای جسم که همه میفهمند و روح است. آیا جهان، آسمان و زمین، دریا و صحرا نیز دارای همچین چیزهایی است؟ آسمان و زمین همین چیزی است که ما میبینیم یا اینکه روحی دارد؟ آنها که بینش مادی دارند این مسائل برایشان مطرح نیست. اینها بین انسان و دام فرقی نمیگذارند. میگویند انسان حیوان ناطق است. انسان حیوانی است که حرف میزند و با موش فرق چندانی نمیکند. حال بیاییم به او بگوییم امام صادق(ع) میفرمایند: «الکسب الحرام یبیل فی الذریه» مال حرام در ذریه انسان تأثیر میگذارد! انسان با موش فرق میکند و آزمایشگاه موش با انسان فرق میکند و... اینها نیست! انسانشناسی آنها این است که ابتدا در تالار تشریح تبیین میشود بعد به سردخانه میرود و بعد میرود توی گور! «ان هی الا حیاتنا نموت و نحیی بما یهلکنا الا الدهر» اما جهانبینی الهی برای انسان چیز دیگر است «ونفخت فیه من روحی» است، «لقد کرمنا بنی آدم» است، «انی جاعل فی الارض خلیفه» است. یک ابدیت هست. اکثر افراد میگویند: ما یک دشمن داریم در این عالم به نام «مرگ». انسان به دست مرگ میپوسد و مرگ بدترین دشمن ماست، همه چیز چارهای دارد الا مرگ. اما دین میگوید: تنها دشمن شما مرگ است و شما بر مرگ غالبید. این شمایید که مرگ را میمیرانید نه مرگ شما را. این دید کجا و آن دیدگاه کجاست؟ فرمود شما یک دشمن دارید که آن مرگ است و شما آن را میمیرانید. فقط مواظب باشید که خوب آن را بمیرانید. دیگر نگفت که «کل شیءٍ یذیقه الموت» فرمود: «کل شیء ذائقه الموت» خوب وقتی انسان یک لیوان شربت مینوشد، این ذائق آن مذوق را هضم میکند یا آن مذوق ذائق را؟! یعنی یک لیوان آب، شما را از بین میبرد یا شما آن را هضم میکنید؟ ما مرگ را میمیرانیم نه مرگ ما را! پس ما هستیم که هستیم وابدی میشویم. اگر ما یک ابدیتی داریم، تنها رقیب ما مرگ است که آن را باید از پای درآوریم که به ما میگویند بدون ضربه آن را از پای درآوریم! پس انسان یک حقیقتی دارد به نام «خلیفه الله»؛ «انی جاعل فی الارض خلیفه» و دهها فضیلت دیگر که تنها درمانش با آن آزمایشگاه موش نیست. حقیقت دیگری دارد. این درباره انسان که بحث فعلی ما نیست. کل این جهان دو قسم است. ذات اقدس الهی در مورد انسان، قدم به قدم بخشهای فیزیکی و طبیعی اش را گفته؛ اصلش آب بود، سلسال بود، بعد نطفه شد، علقه شد، مضغه شد، عظام شد و سپس جنین شد. «ثم انشانا کم خلقاً آخر»؛ سپس خلقتی دیگر به او دادیم. اینها را گفته. در مورد آسمان و زمین نیز گفته که ابتدا رتق و بسته بود ما آن را باز کردیم توسعه دادیم، ابتدا یک مشت دود و گاز بود که ما آن را شمس و قمرش کردیم و این همه ستارگان را ما از دود و گاز پدید آوردیم. «ثم استوی علی السمأ و هی الدخان فقال لها الارض» ما یک مشت دود را شمس و قمر کردیم. اینطور نیست که شمس و قمر پیش ما خیلی مهم باشد بلکه تنها آنها را از دود پدید آوردهایم. «ثم استوی الی السمأ فسواهن سبع سماوات» اینهمه ستارگان را ما از یک مشت دود به وجود آوردیم. اینها را گفته است حال در مورد این مجموعه چی گفته است؟ آیا آنچه که خداوند در مورد آسمانها و زمین گفته، همان چیزی است که کیهانشناسان بدان رسیدهاند؟ یا انسان همان موجودی است که دانشمندان در تالار تشریح بدان رسیدهاند؟ یا اینکه آسمان و زمین یک حقیقت دیگری نیز دارد. تمام بحث ما از همین یک تکه شروع میشود. تمام آسمان و زمین و تمام موجودات بین این دو، چیز دیگری دارند به نام «حق»؛ فرمود: ما آسمانها و زمین را به حق آفریدیم. «خلقنا السمأ و الارض بالحق»، «ما خلقنا السمأ و الارض الا بالحق»، «ما خلقنا السمأ و الارض و ما بینهما باطلاً» یعنی مصالح ساختمانی که برای آسمان و آسمانیها و زمین و زمینیها و دریا و دریاییها بکار بردیم حق است. یعنی اینها هدفمندند. اینها مواظبند چه دستوری به آنها داده میشود؟ موظفند تا در مسیر اوامر الهی حرکت کنند! آسمان برحق است؛ مثل این است که فرمود: «و نفخت فیه من روحی»؛ یک وقت است به آن قسمتهای طبیعی آسمان میپردازد که آن ابتدا دود بود، بسته بود، ما آن را باز کردیم و وسعت بخشیدیم و به آن این شکل را دادیم، این یک بحث است. مثل اینکه انسان نطفه بود، سپس علقه شد و مضغه شد اما انسان همین نیست. چیزی دیگری نیز دارد. آسمان نیز همین دود و گاز نیست. بلکه چیز دیگری نیز دارد. مصالح ساختمانی آسمان و زمین حق است «ماخلقناهما الا بالحق» اگر آن کسی که این معماری و مهندسی کرده و آن را کارفرمایی کرده است بگوید که مصالح ساختمانی این ساختمان فلان چیز است باید پذیرفت. حال آفریننده آسمانها و زمین و موجودات آنها فرموده است که ما آن را با مصالح حق آفریدیم. حال اگر کسی به راه باطل رفت و حرف باطل زد، فکر باطل کرد و عمل باطل انجام داد، این شخص میخواهد کجا برود؟ به دریا. (جریان موسی و فرعون برای او پیش میآید و همین دریا او را دربر میگیرد) اگر بخواهد روی زمین برود (مانند قارون، زمین او را به دل خود فرو میبرد) بخواهد در فضای باز حرکت کند به تعبیر قرآن: «سخرها الیه الریح» باد به حیاتش خاتمه میدهد. در این جریان جنگ هشت ساله نیز همینطور بود. آنها از دریا و صحرا حمله کردند ولی کاری از پیش نبردند. کل این نظام در اختیار یک کس دیگر است. مثل اینکه به ما بگویند کل این منطقه مین گذاری شده است؛ دیگر ما از کجا میتوانیم راه برویم؟ اگر مینگذاری شده باشد دیگر ما باید حواسمان را جمع کنیم! فرمود: ما در دنیا بازی نکردیم و اینها را بازیچه نیافریدیم هدفمند آفریدیم. اگر باور کردیم که عالم به حقیقت ساخته شده، دیگر باطل جایگاهی نخواهد داشت. این موضوع یک توضیح میخواهد. نه در آسمان و نه در زمین و نه در دریا جای خالی نیست که ما آن را پر کنیم درست است که میتوانیم در هر کدام از اینها کار کنیم ولی اینها حرفی برای گفتن دارند. یک جای خالی تنگ است؛ یک جای خالی معده و روده انسان. ظرف تنگ هر چیزی را میتواند در خود جای دهد چه آب باشد چه عسل چه زهر و حرفی برای گفتن ندارد. ولی ظرف معده و روده، اگر غذای سالم در آن بریزیم آن را جذب میکند ولی اگر غذای فاسد در آن بریزیم بالا میآورد پس حرفی برای گفتن دارد. ظرف معده و روده مثل ظرف تنگ نیست که هرچه در آن بریزی بالا نیاورد. آسمان و زمین نیز همین است و نمیتوان هرکاری را در آن انجام داد. «هوالذی فی السمأ اله و فی الارض اله» بالا بروی همین است پایین بروی همین است. مگر میشود حالا تو به کره ماه یا مریخ رفتی یا در اعماق اقیانوس، دیگر بتوانی هرکاری که خواستی انجام بدهی؟ فرمود: خیر هرکجا که بروی باید طبق حق عمل کنی، آنها نیز حرفی برای گفتن دارند. فطرت ما ظرف تنگ خالی نیست و حرفی برای گفتن دارد. طبیعت ما نیز همچنین؛ این دو دستگاهی است که ما داریم: طبیعت و فراطبیعت. در جریان خلقت آسمان و زمین نیز هکذا ایضاً. اینجا همه یک بحثهای طبیعی دارند که با فیزیک و کیهانشناسی قابل حل هستند و یک بحثهای فراطبیعی دارند که دیگر با فیزیک و کیهانشناسی قابل حل نیستند و باید سراغ قرآن رفت تا آن را حل کرد. «این تذهبون!» کسی که دزدی کرده کجا میخواهد برود؟ در تعبیرات نورانی امیرالمؤمنین(ع) نیز آمده که: «این یتأبکم»، در تیره و گمراهی کجا میخواهی بروی؟» مطلب دیگر اینکه یک موقع انسان مسلح است عصا دستش است، عصایی که میتواند اژدها بشود حتی با این سلاح رفته به جنگ فرعون! ذات اقدس الهی به موسی کلیم میفرماید: «درست است که تو مسلح هستی و یک سلاحی داری که اگر دهان باز کند کل این محدوده را از بین میبرد اما این سلاح کافی نیست.» نفرمود دستت را به جیب ببر یا به عصا ببر و عصا را درآور. فرمود: «اَدخل یدک فی جَیبک»، نه «جِیبک»!! با جیب مشکل حل نمیشود با دلت، با جَیبت مشکلات حل میشود! موسی دستی به دل ببر. اگر به جَیبت به دلت دستی دادی آن دست میشود ید بیضأ و مشکلات را حل میکند. اما اگر به جِیبت دست بزنی مشکلی حل نمیشود. اگر ما منتظر باشیم که بودجه دفاعی ما افزایش پیدا کند کافی نیست. البته این هم یک گوشه کار است و لازم است ولی اصل نیست. اصل «ادخل یدک فی جَیبک» است. حال خداوند منان به موسی(ع) میفرماید: «اگر دستت در جَیب بود و شرح صدر هم داشتی، چنانچه موسی آن را در اول رسالت از خداوند منان خواست «رب اشرح لی صدری...» و خداوند به او داد این جَیب به علاوه شرح صدر با آن جیب که قدرت سپاهی است میتواند کارساز باشد و گرنه به تنهایی مشکل را حل نمیکند؛ چرا که دیگران بهتر از آن را دارند. حال اگر کسی میخواهد باطل عمل کند چنانچه آمریکا گفته بود ما آنقدر توانایی داریم که در یک زمان هم به عراق حمله کنیم، هم به کره شمالی. الان کل خلیج فارس دو گوشهاش پر است از نیروهای نظامی آمریکا و ما به لطف الهی در منطقه امن هستیم. این کار خداست و ما الان در بلد امین هستیم. این با همان ساختار سازگار است و ما باید آن را باور کنیم که کل این نظام به حق خلق شده است نه اینکه خدایی هست که ما مضطر شدیم به درگاهش روی بیاوریم و بگوییم «امن یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السوء» این در جای خودش محفوظ است. او فرموده که من در کل این نظام آفرینش مینگذاری کردهام. باطل بخواهد رد شود او را منفجر میکنم و چیزی در عالم به عنوان باطل جای ندارد و راه ندارد. و چیز دیگری که در پایان بحثمان باید اشاره کنم این است که همه ما ممکن است دارای اختلاف نظر باشیم. همانطور که «اختلاف السنتکم و الوانکم» است؛ به همان اندازه اختلاف نظر در فکر و اندیشه است و باید بنشینیم و دوستانه این اختلافات را مطرح و حل کنیم. حال اگر حل نشد؛ اگر آنها را در تریبونهای عمومی مطرح کنیم جز اینکه دشمنان ما را شاد و دوستان را رنجور کند فایده دیگری ندارد. ما در طی این سی سال آن را تجربه کردیم. هر وقت نصیحتی بود، امر به معروفی بود، نهی از منکری بود، دوستانه و خصوصی مطرح کردیم که یا اثر کرد و یا اثر سوء نکرد. اما خدای ناکرده اگر این نظر را به جامعه منتقل کنیم این اثر سوء دارد. داشتن امکانات و قدرتهای معنوی گوشهای دیگر از قضیه است. داشتن رهبری مثل امیرالمؤمنین علی(ع) پنجاه درصد قضیه است. و اگر حضور مردمی نباشد، ادراک مردمی نباشد، طهارت مسئولین نباشد، وابستگی مردمی نباشد، جهانبینی دینی نباشد، شکست کنارش هست! نه نالههای حضرت امیرالمؤمنین(ع) و نه مناجاتهای حضرت امیر فایده ندارد! وجود مبارک حضرت ابراهیم خلیل(ع) رهبر انقلاب بود. معمار و مهندس کعبه بود و فرزند خود را نیز به قربانگاه برده بود، هرگاه خواست حکومت تشکیل دهد به خدای متعال عرضه داشت همه این چیزها که به من عطا کردی یک طرف قضیه است اما حضور مردمی نیز لازم است «فاجعل افئده من الناس تهوی الیهم» خدایا همه مردم را که نمیشود قلوبشان را جلب کرد ولی قلوب یک عدهشان را برای سامان بخشیدن به حکومت به طرف ما جلب کن! دیگه نگفت من رهبر انقلابم معمار و سازنده کعبهام و فرزندم را به قربانگاه بردهام و پیامبر هستم. فرمود: خدایا قلوب یک عده از مردم را به طرف ما جلب کن. با معجزه هم که نمیشود کشور را اداره کرد. اگر واقعاً ما با این طهارت و معنویت زندگی کنیم این همان دعای حضرت ابراهیم است. این قلوب مردم که تا الان متوجه ما بود بقیه نیز هم هست. دلهای همه مردم یک حرفی برای گفتن دارند ومقلب قلوب هم خداوند است. ما اگر واقعاً اینطور باشیم دلهای مردم هم متوجه ما میشود و به لطف الهی هیچ آسیبی نیز به این مملکت نمیرسد و این انقلابمان به دست صاحب اصلی آن، حضرت ولی عصر(عج) میرسد. در آخر انشأالله خداوند همه شما را از سربازان واقعی آن حضرت قرار دهد. |
یک ملت ضعیفی که هیچ نداشت، در مقابل ابرقدرت ها و در مقابل این قدرت شیطانی که همه چیز داشتند و تا دندان مسلح بودند، به قوه ملیت نمی تواند غلبه کند، ملتی که غلبه کرد برای اینکه شهادت آرزوی او بود. بعضی جوان های من، از من شهادت را طلب می کردند و مرا قسم می دادند که دعا کن که شهید بشویم، زن هایی که جوان های خودشان را دادند، افتخار براین کردند که شهید داده ایم و آن که یک پسر از او باقی مانده بود باز می گفت این را هم اهداء می کنم. این قدرت ملیت نیست این قدرت ایمان است، این قدرت اسلام است، خبط نکنند، اشتباه نکنند، این اسلام است که غلبه کرد بر ابرقدرت ها، این اسلام است که فرزندان او به شهادت راغب هستند این قوه ایمان است که مردم را، سرتاسر ایران بسیج کرد، این دست غیبی الهی بود که مردم ایران را سرتاسر از بچه دبستانی تا پیرمرد بیمارستانی با هم همصدا و با هم هم مطلب کرد، این هیچ جبهه ای نمی تواند این کار را بکند.
بنیانگذار انقلاب اسلامی، صحیفه نور - ج5 -ص184
رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی (ره)در سخنان نغز و کلام دلنشین خود همواره امت اسلامی را به وحدت و انسجام در برابر بیگانگان ، ملحدان و دشمنان داخلی و خارجی دعوت میکردند و مسلمانان را از هرگونه تفرقه و اختلاف افکنی برحذر میداشتند.
بنیانگذار جمهوری اسلامی با تاکید بر حفظ وحدت مسلمانان فرموده اند: مسلمین باید ید واحده باشند بر ضد همه ستمگران. امروز رمز پیروزی شما وحدت کلمه است. شما امروز احتیاج دارید به وحدت کلمه، امروز بیشتر از دیروز احتیاج دارید و فردا بیشتراز امروز. اصولا دعوت به اسلام، دعوت به وحدت است.
حضرت امام خمینی(ره)، هم چنین تاکید فرموده اندکه از نظر اسلام، نژاد، زبان به خودی خود ارزشی ندارد و همه مسلمانان صرف نظر از نژاد و قومیت از همه حقوق اسلامی برخوردارند.
ایشان در اینباره میفرمایند: من مکرر اعلام کردم که در اسلام نژاد،زبان قومیت و ناحیه مطرح نیست .تمام مسلمین، چه اهل سنت و چه شیعه، برادر و برابر و همه برخوردار از همه مزایا و حقوق اسلامی هستند. سنی و شیعه مطرح نیست در اسلام، کرد و فارس مطرح نیست در اسلام، همه برادر با هم هستیم.
بنیانگذار جمهوری اسلامی هم چنین با تاکید بر ضرورت حفظ اتحادو یکپارچگ مسلمانان فرمودند: همه میدانیم وحدت ملت چه اثرهای معجزه آسایی داشته است و دارد و در مقابل، تفرقه و تنازع چه نکبتهایی به سر مسلمین در طول تاریخشان آورده است.
پیر جماران، فلسفه وجودی دین اسلام را ایجاداتحاد و همبستگی در تمام دنیا برای به وجود آمدن یک امت واحده اسلامی میدانند:"اسلام آمده است تا تمام ملل دنیا را، عرب را، عجم را، ترک را،فارس را، همه را با هم متحد کند و یک امت بزرگ به نام امت اسلام در دنیا برقرار کند."
حضرت امام خمینی ( ره ) از تمام جناح ها، دستهها و گروه های سیاسی می خواهند که اتحاد و یکپارچگی خود را در راه سعادت ملت و کشور حفظ کنند:
"اینجانب با کمال تواضع، دست خود را به طرف تمام جناحها که در خدمت اسلام هستند دراز میکنم و از همه استمداد میکنم که با هم پیوستگی همه جانبه، در راه بسط عدالت اسلامی که یگانه راه سعادت ملت است کوشا باشند."
به نقل از ایرنا
آنچه که ما در سابق دچارش بودیم،بدترین نوع اسارت و بندگى بود، نه تنها در مسایل اقتصادى ما را وابسته کرده بودند بلکه در سایر زمینهها، آنها بودند که براى ما تعیین تکلیف مىکردند .
امام در همان اوایل اقامتشان در پاریس، مکرر در اعلامیههایى که به ایران می فرستادند، مردم را تشویق به کشاورزى و به خصوص کشت گندم می کردند و می دانیم که این فرمان تا چه حدمؤثر واقع شد، به خصوص که به لطف خدا، امسال، سال بسیار پر برکتىبود.
ببینید وقتى کشورى می خواهد روى پاى خود بایستد، خودشبراى خودش تصمیم بگیرد، می تواند با یک همت مردانه قید وبندهاى بندگى را پاره کند. امسال شاید همین ایرانى که گندمش را از امریکا وارد می کرد بتواند به خود کفایى برسد و دور نیست آنروزى که با همت مردم این سرزمین،مملکت ما بتواند در همه زمینهها روى پاى خودش بایستد و بىنیاز از غیر شود.
یادتان می آید که مردم در تظاهرات چه شعار با معنایىمی دادند؟ استقلال،آزادى،جمهورى اسلامى. این نشانه این است که یک ملت می خواهد مستقل باشد. می خواهد از نظر سیاسى خودشبراى خودش تصمیم بگیرد. از نظر علمى خودش براى خودشطرح ریزى کند، خودش براى اقتصاد خودش نظر بدهد. و بالاتر ازهمه اینها می خواهد، استقلال فرهنگى،فکرى و مکتبى خود را بهدست آورد و خودش براى خودش فکر کند و فرهنگ بسازد. بىشک در میان انواع گوناگون استعمار،خطرناکتر از همه استعمارفرهنگى است. مگر ممکن است ملتى را از نظر اقتصادى و سیاسىاستعمار بکنند،بدون آنکه قبلا او را استعمار فکرى کرده باشند. براى بهرهکشى از فرد باید شخصیت فکرى او را سلب کنند،او را به آنچه مال خودش استبدبین کنند و در عوض او را شیفته هر آنچه که از ناحیه استعمارگر عرضه می شود٬ بسازند. می باید در مردم حالتىبه نام تجدد زدگى بوجود بیاورند بطوریکه از آداب و رسوم خودشانمتنفر بشوند، اما از آداب و رسوم بیگانه خوششان بیاید. می باید آنها را به ادبیات خودشان، به فلسفه خودشان، به کتابهاى خودشان،بهدانشمندان و مفاخر علمى و فرهنگى خودشان بدبین کنند و در عوضمسحور ادبیات و فلسفه و کتابهاى دیگران کنند .
من در اینجا هشدار می دهم، ما با گرایش به مکتبهاىبیگانه استقلال مکتبى خودمان را از دست می دهیم.حال می خواهد آن مکتب کمونیزم باشد یا اگزیستانسیالیسم یا یک مکتب التقاطى. با این شیوهها و با این طرز تفکر به استقلال فرهنگى نخواهیم رسید وبه ناچار محکوم به فنا خواهیم بود.این اعلام خطر بزرگى است کهمن می کنم.ما اگر مکتب مستقلى نمی داشتیم، خوب در آن صورتمی گفتیم چارهاى نداریم باید یا به این گروه ملحق شویم،یا به آنگروه ولى درد بر سر این است که چنین مکتب مستقل و غیر نیازمند به غیرى را داریم. این از خودباختگى ماست که فکر می کنیم آنچه راکه داریم باید از دست بدهیم و کالاى دیگران را مورد استفاده قرار بدهیم.
حقاً امت اسلام در همه جاى عالم احساس یتیمى کرد. اگر ملت ایران همچنان لباس عزا بر تن داشته باشد و دایماً از دیدگانش اشک ببارد و مرقد مطهر آن عزیز را رها نکند، حق دارد. شاید این خلأ عظیم، تا سالهاى متمادى در دلها و جانها و محیط زندگى ما و دنیاى اسلام پُر نشود. شما از راههاى دور و نقاط مختلف کشور به اینجا تشریف آوردید؛ اما همه احساس و انگیزه و تکلیف مشترک دارید، و این نقطهى قوّت است.
براى انجام کارهاى عظیم، فقط باید به کمک و نصرت الهى و ایمان عامهى مردم تکیه کرد. پول و سلاح مدرن و قدرت مادّى و سیاستبازى و سیاسیکارى، تکیهگاه مطمئنى براى انجام کارها نیستند. البته آن دو عامل، در عرض یکدیگر نیستند؛ بلکه در طول هم هستند؛ یعنى اگر تکیهگاه ما خدا و کمک الهى بود، دلهاى مردم هم متوجه پروردگار خواهد شد.
خداى متعال به رسول گرامى خود - که بزرگترین تکلیفها را متناسب با شخصیت او بر دوشش گذاشته بود و در طول تاریخ بشر، هیچ تکلیفى بدان پایه نمىرسید - فرمود: «هوالّذى ایّدک بنصره و بالمؤمنین»(۱)؛ یعنى همین دو تکیهگاه - نصرت الهى و کمک مؤمنین - تو را پیش برد. براى همین است که ما اعتقاد داریم وقتى قدرتهاى مادّى با حق سینهبهسینه شوند، پوشالى و توخالى هستند، و وقتى به قدرتهاى باطل اعتنایى نشود و انسانها با ارادهى خود با آنها درنیفتند، هیچ عکسالعملى نخواهند داشت، و هرگاه نیروى پُرتوان مردم با قدرتهاى باطل درگیر شود، خودبهخود آن قدرتها را به عقبنشینى وادار خواهد کرد.
در گذشته و نیمقرن اخیر که قدرتهاى استعمارى اروپا و امریکا با ملتها سرِستیز داشتند، هرجا ملتها با این قدرتها درافتادند، آنها مجبور به عقبنشینى شدند. امریکا تا وقتى امریکا بود که ملت ویتنام با او درگیر نشده بود؛ هنگامى که درگیر شد، این کشور به ظاهر قدرتمند، به یک نیروى شکست خورده که ظرف مدت چند ماه مجبور شد پانصد هزار نیروى نظامى خود را از صحنهى نبرد عقب بکشد، تبدیل شد!
قدرت استعمارى فرانسه و انگلیس هم خیلى قوى محسوب مىشدند؛ اما هنگامى که مردم کشورهاى زیر ستم با آنها درافتادند، گویى کوهى از پنبه و پوشال به نابودى گرایید. رژیمهاى استبدادى هم این طبیعت را دارند و با مشاهدهى هجوم ملتها عقبنشینى مىکنند؛ ولى اگر احساس کنند که مردم جرأت مقابله را ندارند، روزبهروز بر فشار و تهدید خود مىافزایند.
باید نیروى ملت منسجم شود و با ایمان حرکت کند و به خدا تکیه دهد و از سختیها نترسد و پا عقب نکشد، تا هیچگاه دشمن به خود اجازهى نفوذ ندهد. در گذشته افرادى بودند که سطحى فکر مىکردند و ظاهربین بودند. هرچند نمىشود به آنها اتهام غرضورزى زد، ولى نمىتوانستند باور کنند که توان مقابله با دشمن در ملت وجود دارد. اما آن کسى که راز حرکت تاریخ و سنتهاى الهى را مىدانست، ایستادگى مىکرد و انسجام مىبخشید و اراده را تقویت مىکرد.
در کنار همهى اینها، رهبرى پیشاهنگ و قوى لازم بود که بحمداللَّه ملت ما از آن بىنصیب نبود. اقبال با مردم ایران بود که خداى متعال گوهر یکدانه و ذخیرهى خودش را به آنها عنایت فرمود. معمولاً خداى متعال گوهرهاى ناب خود را براى روزهاى حساس تاریخ بشر ذخیره مىکند، و ما این افتخار را داشتیم که خداوند یکى از گوهرهاى گرانبهاى خود را در میان ما قرار داده بود. خیلیها امام(ره) را مىدیدند، اما نمىشناختند و او را به انسانهاى معمولى تشبیه مىکردند؛ اما جوهر درخشان و فروزان او به کمک پروردگار و در سایهى عبودیت خدا آشکار شد.
او براى خودش عنوان و بهرهیى قایل نبود. آن دستى که توانسته بود تمام سیاستهاى دنیا را با قدرت خویش تغییر دهد و جابهجا کند، آن زبان گویایى که کلامش مثل بمب در دنیا منفجر مىشد و اثر مىگذاشت، آن ارادهى نیرومندى که کوههاى بزرگ در مقابلش کوچک بودند، هر وقت از مردم صحبت مىشد، خودش را کوچکتر مىانگاشت و در مقابل احساسات و ایمان و شجاعت و عظمت و فداکارى مردم سر تعظیم فرود مىآورد و خاضعانه مىگفت: مردم از ما بهترند. انسانهاى بزرگ همینگونهاند. آنها چیزهایى را مىبینند که دیگران نمىتوانند و یا نمىخواهند رؤیت کنند.
گاهى در مقابل کارهایى که به نظر مردم معمولى مىآید، آن روح بزرگ و آن کوه ستبر تکان مىخورد و مىلرزید. هنگام جنگ، بچههاى مدرسه در نماز جمعهى تهران قلکهاى خود را شکسته بودند و پولهایش را براى جنگ هدیه کرده بودند. فرداى آن روز که خدمت امام(ره) رسیده بودم، ایشان را در حالى که چشمهاى خدابینش از اشک پُر شده بود، دیدم؛ به من فرمودند: کار این بچهها را دیدى؟ به قدرى این کار به نظرش عظیم آمده بود که او را متأثر ساخته بود.
او خوب مىفهمید و درست تشخیص مىداد. او از همهى انسانهایى که ما تاکنون دیدهایم و وصف آنها را شنیدهایم - غیر از انبیا و اولیا و ائمه(ع) - یک سر و گردن بالاتر بود. افراد بزرگى که ما در تاریخ گذشته و معاصر زندگى آنها را مطالعه کردهایم، هیچکدامشان به لحاظ عظمت، اصلاً قابل مقایسه با شخصیت عظیم او نبودند؛ اما همین امام در مقابل مردم مىگفت: من در برابر شما احساس حقارت مىکنم.
خداى متعال آنقدر عظمت در اجتماع یک ملت مؤمن گنجانده، که آن را با نصرت خود مقایسه کرده است؛ «هوالّذى ایّدک بنصره و بالمؤمنین»(2). این روحیه را نگهدارید. تا شما ملت ایران، این اتحاد و آمادگى براى انجام کارهاى بزرگ را دارید، همهى آرزوهاى انبیا و اولیا(ع) به دست شما قابل عمل است. آمال بزرگ آنان، استقرار عدل جهانى و نجات مستضعفان و نابودى ظلم در سطح عالم بود. البته وعدهى الهى حق است و استقرار عدل جهانى فقط در دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه(ارواحنالهالفداء) انجام خواهد گرفت؛ اما یک ملت مؤمن و مبارز مىتواند زمینه را براى تشکیل آن حکومت فراهم کند؛ همچنان که ملت ایران تاکنون توانسته و بر خیلى از مشکلات فایق آمده است.
ما امروز در مقابل قدرتهاى جهانى، احساس کوچکترین ضعفى نمىکنیم؛ احساس قدرت ما بالاست. ما به قدرتهاى جهانى مىگوییم، اگر شما محبت ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى را مىخواهید، باید شرایط ما را بپذیرید. اولین شرط این است که دست از زورگویى و گردنکلفتى و افزونطلبى خودتان بردارید. شرط دیگر این است که دفاع از تروریستها و مفسدان و بدکارانى را که علیه این انقلاب یا انقلابهاى دیگر مشغول توطئه هستند، رها کنید.
چرا قدرتهاى بزرگ از قبیل امریکا به خودشان حق مىدهند که هرجا ملتى قیام کرد و انقلابى به راه انداخت و حکومتى مردمى تشکیل داد، فوراً در ادارهى آن کشورها اخلال کنند و به مخالفان آن حکومتها، سلاح و تجهیزات و پول و رادیو دهند و به نفع آنها تبلیغات کنند و هزاران خباثت دیگر را مرتکب شوند، تا شاید بتوانند آن حکومتى را که مستقل است - هرچند بهطور نسبى - از پا درآورند؟! امریکا باید به خاطر حمایت خود از ضد انقلابیون و منافقان و قاتلان مردم توبه کند. مادامى که این توبههاى سیاسى انجام نگیرد، دشمنى و خشم ملت ایران نسبت به ابرقدرتها - خصوصاً شیطان بزرگ امریکا - بههیچوجه کم نخواهد شد.
ما احساس مىکنیم بحمداللَّه از درون قوى هستیم. قوّت ما، نه به خاطر تکیه به کسى یا به سیاستى یا به روشى از سیاستها و روشهاى معمول دنیاست؛ بلکه به خاطر این است که با خدا رابطه داریم و مىدانیم براى او کار مىکنیم و کمک او شامل حال ماست.
ما انگیزهیى جز رضاى خدا و پیاده کردن احکام الهى نداریم. این، هدف ما و تمام زندگى ماست. عمرمان را در این راه گذراندهایم و همهى ملت ایران نیز همین احساس را دارند. بنابراین، هم به کمک الهى اعتماد و اطمینان داریم، و هم به آگاهى و ایمان و انگیزهى قوى مردم متکى هستیم. باید این دو نیروى قوى را حفظ کنید.
نگذارید در انگیزهها و ایمانتان، کوچکترین سستى و اختلال به وجود آید. دشمن خیلى کار مىکند، تا با بزرگ جلوه دادن مشکلات، ایمان و حرارت و انگیزهى مردم را کم کند. البته طبیعى است ملتى که ده سال است انقلاب کرده و در طول این مدت دایماً با دشمن درگیر بوده است، مقدارى از مشکلات را تحمل کند. ملتى که هشت سال درگیر جنگ بوده و در تمام سالهاى آن، با تلاش و تدبیرى که به کار بسته، خودش را در مقابل دولتهاى دیگر مقروض نکرده و درعینحال توان رزمش هم پایین نیامده است، بناچار تا حدودى در مضیقه و تنگنا قرار خواهد گرفت.
وقتى ما دست نیاز به سوى کشورهاى دیگر دراز نکردیم و عزت و استقلال خود را حفظ کردیم، طبیعى است که در داخل به ما سخت بگذرد. اگر ملت رشید و قدرتمند ما تلاش کند، این سختیها و دشواریها برطرف خواهد شد. ترفند خصمانهى دشمن این است که مشکلات را بزرگ جلوه دهد و موفقیتها را کوچک بشمارد و روى کمبودها انگشت بگذارد و آنها را مشکلات اصلى جامعه وانمود کند. مردم باید بر این ترفندها و تبلیغات فایق آیند.
توطئه و ترفند دیگر دشمن این است که القا کند بین مسؤولان و یا مردم، جناحبندى حاد خصمانه وجود دارد! مردم نباید این تبلیغات را جدى تلقى کنند. البته از لحاظ سیاسى، اختلاف سلیقه وجود دارد، که طبیعى است و وجود آن خطرى را ایجاد نمىکند. بارها امام(ره) مىفرمودند: من از این بحثها نگران نمىشوم؛ نگرانى ما زمانى است که اینها را عمده کنیم. نباید تصور کنیم که به خاطر این مباحثات، آحاد ملت از هم جدا مىشوند. اگر مسؤولان و یا مردم، اختلاف سیاسى و سلیقههاى مختلف داشته باشند، باز هم دوشبهدوش و دست در دست یکدیگر، براى کشور و نظام کار مىکنند. اگرچه در حال حاضر اختلافات سلیقهیى کمرنگ شده است، ولى مسؤولان و مردم نگذارند زمینههاى اختلاف در جامعه به وجود آید.
من از همهى آحاد ملت مىخواهم که به خاطر دوستى و علاقهى به من، هیچکس را مورد تهاجم یا اهانت قرار ندهند؛ این کار هیچ وجهى ندارند. معنا ندارد که یک نفر بگوید من با فلانى بیشتر دوست هستم، یا از لحاظ فکرى به فلانى نزدیکترم و دیگران دورتر هستند! باید همه در خط اسلام و انقلاب و دنبال هدفهاى اسلامى باشیم و با همان شعارها و آرمانهایى که امام عزیزمان ما را پیش برد و در مقابل دشمنان ایستادگى کرد، راه گذشته را ادامه دهیم.
خباثت و خصومت دشمنهاى ما که تغییر نکرده و ماهیت آنها که عوض نشده است؛ بنابراین باید با اتکال به خدا و پافشارى بر همان اصول، در صف واحد حرکت کنیم. افراد را طرد نکنید، به دیگران تهمت نزنید و به کسى اهانت نکنید. همه با یکدیگر برادرند و در خط امام(ره) هستند و تصمیم منتخبان مردم را با همهى وجود تأیید مىکنند. ما تکلیف سنگینى بر دوش داریم و بایستى این راه را با قوّت و قدرت ادامه بدهیم.
من آینده را بسیار روشن مىبینم و مشکلات را قابل رفع مىدانم. احساس مىکنم نیروى عظیم مردمى و انقلابى خواهد توانست کوهها را از سر راه بردارد. ما از بیشترین مشکلات عبور کردهایم. البته نمىگویم هیچ مشکلى وجود ندارد. هیچ انسان و جامعهیى نیست که براى انجام کارهاى بزرگ، با مشکلات مواجه نشود. آنچه در مقابل ماست، مشکلاتى است که در مقابل همت ملت ایران و اراده و قدرت درونى آنها، و بالاتر از همه لطف پروردگار، چیزى به حساب نمىآید.
خداوند انشاءاللَّه همهى شما را موفق و مؤید بدارد؛ توجهات و دعاى حضرت ولىّعصر(ارواحنافداه) را شامل حال ما کند و به شما توفیق دهد تا بتوانید به بهترین وجه رضاى آن بزرگوار را کسب کنید.
۱.انفال ۶۲
۲.انفال۶۲
سخنرانى در مراسم بیعت اصناف مشهد و تعاونیهاى شهرى خراسان، مسؤولان بنیاد پانزده خرداد و نهضت سواد آموزى و تعدادى از کارکنان و مسؤولان وزارت نیرو و سازمانهاى تابعه ۸/۴/۱۳۶۸
به نقل از ندای رهبری
الان در راس همه مسایل اسلام این قضیه ی مواجهه با امریکاست. اگر بخواهید قدرت ها را جدا کنیم از هم، بخواهیم از هم جدا کنیم، قوا از هم منفصل بشود، کشیده بشود از این طرف و آن طرف، اینها همه اش به نفع آمریکا تمام می شود. و دست هایی در اینجا هست برای ایجاد یک همچه مسایل. این مسایل را ایجاد می کنند و گاهی هم استفاده از روح پاک جوانان می کنند. این جهت خیلی باید مورد نظر همه آقایان باشد، که نبادا یک وقتی ما از آن مسیری که داریم، که امروز فقط یک مطلب است، و آن اینکه الان دشمن ما آمریکاست و باید تمام تجهیزات ما طرف این دشمن باشد. نبادا یک وقتی یک تبلیغات سوئی بشود و یک چیزهایی بشود که اسباب این بشود که نظرهای ما تشتت پیدا کند. افکارمان مختلف بشود. ما یک افکاری داشته باشیم، شما یک افکاری داشته باشید، دستجات دیگر افکاری دیگر داشته باشند. همه افکار الان باد یک [سمت] باشد. چطور در آن وقتی که ما مواجه با این قدرت شیطانی داخلی بودیم، هیچ تشتتی توی کار نبود. همه با هم یک فکر داشته باشیم. همه ((الله اکبر)) می گفتید و مقابله با یک همچه قدرتی می کردید. شما الان می دانید که مقابل ما قدرتی است که صدها مقابل زیادتر از آن قدرت است. هزارها مقابل آن قدرت است. شما امروز یک همچه حالی دارید. مملکتتان یک همچه حالی دارد. مملکت شما الان یک حالی دارد که اگر دیر بجنبیم از بین رفتیم تا آخر. همه ما باید یک صدا باشیم.(1)
همه هماهنگ باشید. اگر هم با هم یک حساب هایی دارید، بگذارید کنار این حساب ها را. شما اگر دو نفر باشید با هم یک نزاعی داشته باشید و خدای نخواسته، زلزله بیاید، شما باز می نشینید آنجا به اختلاف؟! نه، رها می کنید و پا می شوید سراغ دفاع از خودتان. این ابرقدرت ها در ایران زلزله راه انداختند. نروید سراغ این. مجهز باشید. مجهز باشید، همان طور که در اوایل انقلاب بودید. حالا هم باشید.(2)
این قدر، درصدد نباشید که بذر فتنه را بیفشانید و با اجتماعات خودتان فتنه انگیزی کنید. توجه به اسلام داشته باشید، توجه به دیانت اسلامی و قرآن کریم داشته باشید. با سلطه خارجی همه چیز شما از بین خواهد رفت و این اختلاف - خدای نخواسته – موجب سلطه ی خارجی خواهد شد. دشمنان اسلام، دشمنان قرآن کریم ، در کمین اند. آنهایی که اسلام را نمی توانند ببینند و آنهایی که از اسلام سیلی خورده اند در کمین اند.(3)
شما آقایان توجه دارید و من نباید عرض کنم که ما امروز گرفتار هستیم به چه گرفتاری هایی؛ تمام تبلیغات بر ضد ماست، تمام دنیا به ضد اسلام قیام کرده اند. ما باید برای خاطر خدا، برای به دست آوردن حسنه ی خودمان با هم باشیم، تمام قشرهای ملت با هم باشند.(4)
من باز سفارش می کنم کشور ما در مرحله ی بازسازی و سازندگی به تفکر و به وحدت و برادری نیاز دارد. (5)
(1) صحیفه امام؛ ج 11، ص118-119
(2) همان؛ ج 13، ص 20
(3) همان؛ ج14، ص 290
(4) همان؛ ج20، ص 395
(5) همان؛ ج21، ص 180
دو موضوع است که وسیله و بهانه شده به دست افراد مغرضی که آن را دلیل بر مخالفت و ضدیت ایرانی با اسلام معرفی کنند: یکی تجدید و احیای زبان فارسی، دیگر گرایش به تشیع.
اما زبان فارسی. مگر جزء هدف های اسلامی یکی این بوده که هیچ زبانی غیر زبان عرب در دنیا وجود نداشته باشد؟ مگر احیای یک زبان که خواه ناخواه تنوعی است برای ابراز ذوق و هنر و تجلیات روحی، یک گناه است از نظر اسلام؟ خود زبان فارسی سبب شده که یک سلسله شاهکار اسلامی با رنگ و ذوق خاصی به وجود آید.
ثانیا احیای زبان فارسی به هیچ وجه جنبه ضد عربی ندارد تا چه رسد به جنبه ضد اسلامی. زبان فارسی [را] اتفاقا کسانی احیا کرده اند که یا عرب بوده اند و یا از نژاد غیر ایرانی بوده اند. احیا کننده زبان فارسی در درجه اول خلفای عباسی هستند. بعدها غزنویان که نژادا ترک و مذهبا سنی بسیار متعصبی بودند احیا کردند. غالبا حکومت هایی که رنگ ایرانی بیشتری دارند از زبان فارسی حمایت نکرده اند از قبیل طاهریان، دیلمیان که شیعه هم بوده اند، سامانیان که از نژاد خالص ایرانی و از اعقاب بهرام چوبین بوده اند.
اما تشیع. اولا ایرانی صدر اول اکثر سنی ومتعصب و طرفدار خلفا بوده اند؛ متکلم و فقیه شان، هم شیعه داشته اند و هم سنی.
ثانیا گرایش بیشتر ایرانی به تشیع به همان دلیل است که به اسلام گراییده است؛ یعنی علت گرایش ایرانی به اسلام رفعت تعلیمات اسلامی و بی رنگی آن از یک طرف و بی تعصبی و حقیقت جویی ایرانی از طرف دیگر بوده است. (1)
مرزهای وطن، مرزهای عقیده
مرد خدا به غیر خدایش نگاه نیست
شیدای مال و شهرت در بند جاه نیست
در زندگی به غیر خدا متکی مباش
ستوارتر ز حق به جهان تکیه گاه نیست
در راه حق قدم نه و زان کم حرف مشو
ملک صلاح را به جز این راه، راه نیست
با مرد حق مجنگ که مقرون صرفه نیست
حق را حریف، هیچ قوا و سپاه نیست
من زیر بار مردم ناکس نمی روم
جز مرد حق به کشور حق پادشاه نیست
آنجا مرا وطن که ترا هم عقیده است
گو نقطه ای بود که مرا زادگاه نیست
آن هموطن به من، که بود هم عقیده ام
اینجا دگر حساب سیاه و سفید نیست
((ناجی)) (2) زده است یکتنه بر قلب خفتگان
او را در این جهاد به جز حق پناه نیست (3)
(1) یادداشت های استاد مطهری (8)،صفحات 77و78.
(2) استاد آن را از شخصی به عنوان ناجی نقل کرده است.
(3) یادداشت های استاد مطهری (7)،صفحه417.
امام خمینی، رهبر انقلاب همواره به موضوع وحدت و همبستگی نظر داشته اند و مسولان و مردم را به اتحاد و یک دلی دعوت می کردند. ایشان در یکی از سخنرانی هایشان چنین گفته اند: خواهران و برادران هم میهن در سراسر کشور! من دست خود را به پیش شما دراز می کنم و از شما به خاطر خدا و اسلام و کشور عاجزانه می خواهم که تمام توان خود را برای نجات کشورتان به کار برید و اسلحه های سرد و گرم یعنی قلم و بیان و مسلسل را از نشانه گیری به روی یکدیگر منحرف و به سوی دشمن های انسانیت که در راس آن امریکاست نشان روید.
صحیفه امام، ج 11، ص 57
ما امروز به عنوان مسلمان و به عنوان انسان، محتاج پیامبریم؛ حتّى به عنوان مردمانى از نوع بشر. چون پیغمبر اکرم رحمةً للعالمین بود؛ نه فقط رحمةً للمسلمین. همهى بشریت مرهون برکات و رحمت پیامبر اعظماند. آنچه که به عنوان رسالت الهى، آن بزرگوار به بشریت عطا کرده است - که جامع همهى مهامّ و کلیات آن، «قرآن کریم» است - امروز در اختیار ماست و مىتوانیم از آن بهره ببریم.
پیغمبر اکرم راه نجات را بر روى بشر باز کرد؛ راه صلاح را به روى بشر گشود؛ بشریت را در جادهاى تشویق به حرکت کرد که حرکت در این جاده مىتواند مشکلات بشر را از بین ببرد؛ دردها را درمان کند. بشریت دردهاى دیرین دارد که مربوط به یک دوره و یک زمان نیست؛ بشریت محتاج عدالت است، محتاج هدایت است، محتاج اخلاق والاى انسانى است، محتاج دستگیرى و رهنمایى است؛ عقل بشر، محتاج کمک مبعوثان الهى است. این راه را به روى بشر، پیامبر اعظم با همهى سعه و ظرفیت هدایت الهى باز کرد. آنچه که موجب شد و پس از این هم موجب مىشود که بشر از برکات این هدایت و این اعانت الهى برخوردار نشود، مربوط به خود انسانهاست؛ مربوط به جهل ماست؛ مربوط به کوتاهى و کاهلى و تنبلى ماست؛ مربوط به هوىپرستى و نفسپرستى ماست. بشر اگر چشم را باز کند، عقل را به کار بیندازد، همت بگمارد، حرکت بکند، راه باز است براى اینکه همهى این مشکلات و دردهاى دیرین و زخمهاى کهنهى بشرى درمان شود.
در مقابل این دعوت، دعوت شیطان است که جنود و یاران و دستپروردگان خود را در مقابل انبیاء همیشه بسیج کرده است و بشر بر سر دو راهى است؛ باید انتخاب کند.
امروز امت اسلامى - در همهى اقطار اسلامى - نگاه جدیدى به شریعت اسلام و آئین اسلام پیدا کردهاند؛ بعد از غفلتهاى طولانى، بعد از دور ماندن از زلال حقایق اسلامى در دورانهاى متوالى و قرون متعدد. امروز بشریت چشم گشوده است؛ دنیاى اسلام و امت اسلامى چشم گشوده است به احکام اسلام و معارف اسلام؛ چون فلسفههاى دستسازِ بشرى ضعف و ناتوانى خود را در صحنه نشان دادهاند. دنیاى اسلام، امروز مىتواند با تمسک به شریعت اسلامى و معارف اسلامى، پیشتاز بشریت به سوى تعالى و کمال باشد. دنیا، امروز آمادهى تحرک امت اسلامى است. پیشرفتهاى علمى بشر - در عمدهترین بخشِ آن، اخلاق و معنویت و روح دینى به زاویه و به حاشیه رانده شده است - و دانش بشرى و نگاه نوِ انسان به حقایق طبیعى عالم، مىتواند دستمایهاى براى حرکت امت اسلامى باشد. معارف اسلامى در اختیار دنیاى اسلام است؛ سیرهى پیغمبر، کلام پیغمبر، از همه بالاتر، «قرآن کریم» در اختیار دنیاى اسلام است و دنیاى اسلام مىتواند حرکت کند.
آنچه که در دوران کنونى با ملاحظهى حوادث عالم و با رصد کردنِ آنچه که در دنیاى سیاست مىگذرد جاى تردید نیست، دو سه مطلب عمده است:
یکى، بیدارى دنیاى اسلام است. حرفى که در صد سال قبل مصلحان دنیاى اسلام در کشورهاى مختلف در غربِ دنیاى اسلام، در شرقِ دنیاى اسلام، در محیطهاى غریبانه بر زبان مىآوردند، امروز در دست تودههاى مردم به عنوان یک شعار مطرح است: برگشت به اسلام، احیاى قرآن، ایجاد امت واحده، عزت و قدرت دنیاى اسلام و امت اسلامى؛ چیزهایى که به عنوان یک آرمانِ دوردست، مصلحان در محیطهاى محدود در بین خواص مطرح مىکردند، امروز در بین تودههاى مسلمان جزو آرمانهاى مطرح و جزو شعارهاى زنده است. به هر کدام از کشورهاى اسلامى که شما نگاه کنید - بخصوص در میان قشرهاى جوان و تحصیلکرده و روشنفکر - این شعارها زنده است. این نشاندهندهى این حقیقت است که هویت اسلامى در دلها زنده شده است. البته نقش پیروزى اسلام در ایران اسلامى در این زمینه نقش بسیار بارزى است. ملت ایران با فداکارى خود، با ایستادگى خود، با به دست گرفتن عَلَم عزت اسلامى، به ملتهاى مسلمان روح دمیدند؛ آنها را امیدوار کردند. نتایج این امید را شما در گوشه گوشهى دنیاى اسلام و در کشورهاى اسلامى مشاهده مىکنید. این یک حقیقت غیر قابل انکار است.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار کارگزاران نظام (17/01/1386)
انسجام و هماهنگى یک جامعه، به صورت «امام و امت» متبلور مىشود; چون اگر مقصد و هدفى در میان وجود نداشته باشد و یا راهى براى نیل به آن مقصود نباشد، هرگز انسجام یک ملت تحقق نمىپذیرد. «امام» یعنى بزرگراهى که با رهنمودهاى او، هم «راه» روشن مىشود و هم «مقصد» آشکار مىگردد و پیروى از راهنمایىهاى او، گذشته از آنکه در پیمودن راه، نقش بنیادین دارد، در نیل به مقصد نیز سهم بسزایى خواهد داشت و انحراف از خط سیاسى او موجب گمراهى و سبب ناکامشدن و به هدفنرسیدن مىگردد.
نکتهاى که ذکر آن لازم است آنکه، حفظ نام و راه امام راحل(قدس سره) علاوه بر حفظ وحدت و پرهیز از هر گونه تخلف و اختلاف، در سایه ولایت و با تقویت مقام معظم رهبرى، دولت، قوه قضائیه، مجلس شوراى اسلامى و همه ارگانها و نهادهاى ذىربط ممکن مىشود.
مبادا فقط بگوییم حرم امام و نام امام; زیرا اگر امام، همانند حضرت علىبن ابىطالب(علیهالسلام) یا حسینبن على(علیهمالسلام) نیز باشد که تمام ذرات وجودى ما به عشق آنان مىتپد ولى مردم در صحنه اداره و تدبیر نباشند، همین حرم مطهر امام(رض) که قبلهگاه است و زائران به طور مکرر آن را مىبوسند، ممکن است معاذالله زیر چکمه دژخیمان شرق یا غرب قرار بگیرد; چه اینکه اکنون، متاسفانه تربت پاک حسینى و آن درى که همه عالمان و مراجع در مدت بیش از ده قرن بوسیدند، زیر چکمه جلادان عفلقى است و به آن اهانت مىشود و بارگاه حرم على(علیهالسلام) که ملک در آنجا پرده مىکشد و وجود مبارکش فرمود: «ینحدر عنی السیل ولا یرقى الی الطیر»; سیلها و چشمههاى علم و فضیلت، از دامن کوهسار وجودم جارى است و مرغان دورپرواز اندیشهها، به افکار بلند من راه نمىیابند; چنین بارگاه بزرگى، امروز تحتسلطه کافران عفلقى است.
بنابراین، حتى معصوم بودن امام و رهبر نیز به تنهایى براى حفظ نظام اسلامى کافى نیست، بلکه آنچه جامعه دینى را نگاه مىدارد، «حضور مردم» است و آنچه مردم را در صحنه حاضر نگاه مىدارد، رشد فرهنگى و فکرى مردم مىباشد و آنچه که به مردم رشد فرهنگى مىدهد، صفا و وفا و اخلاص دولتمردان است و آنچه که به دولتمردان صفا مىدهد، پیوند ناگسستنى امام و امت و رهبرى و مردم، و پرهیز از هواگرایى و هوسپرستى مىباشد و این سنت الهى، غیرقابل زوال است که خداى سبحان مىفرماید: «ان تنصروا الله ینصرکم ویثبت اقدامکم» و نیز فرمود: «وان تعودوا نعد»; یعنى اگر شما دین خدا را یارى کنید، خداوند نیز شما را یارى مىکند و قدمهایتان را ثابت و استوار مىسازد و اگر معاذالله از اهداف و آرمانها و دین الهى گردید، خداوند نیز برمىگردد.
اکنون، به لطف خداوند و حضور سیاسى و خلوص و صفاى مردم گرانقدر ایران اسلامى و هماهنگى دولت و ملت، یاد و نام و خط امام راحل(قدسسره) همچنان، از گزند زمین و زمان و زمانه حفظ مىشود و همه اینها، در سایه خلوص و در پرتو اخلاص است. امید ستخداوند سبحان توفیق تداوم راه آن امام بزرگ(رضوان الله علیه) و تبعیت از خط آن حضرت را نصیب آحاد امت اسلامى بفرماید.
چیزهایى مانع از اتحاد مىشود. عمدهى آنها بعضاً کجفهمىها و بىاطلاعىهاست؛ از حال هم خبر نداریم؛ دربارهى هم توهمات مىکنیم؛ دربارهى عقاید هم، دربارهى تفکرات یکدیگر دچار اشتباه مىشویم؛ شیعه دربارهى سنى، سنى دربارهى شیعه؛ فلان ملت مسلمان دربارهى آن ملت دیگر، دربارهى همسایهاش؛ سوء تفاهمها، که دشمنان هم بشدت بر این سوءتفاهمها دامن مىزنند.افرادى هم متأسفانه بر اثر همین سوء فهم، سوء تحلیل، ندیدن نقشهى کلى دشمن، بازیچهى این بازى دشمن قرار مىگیرند و دشمن از آنها استفاده مىکند. گاهى یک انگیزهى خیلى کوچک، انسانى را وادار مىکند حرفى بزند، موضعى بگیرد، کارى بکند که دشمن در نقشهى کلى خود از آن حرف استفاده مىکند و شکاف را بین برادران زیاد مىکند.
منبع: ندای رهبری
قوی باشید و پشت هم باشید، دولت و ملت با هم باشد، ملت پشتیبان دولت در امور باشد، دولت خدمتگزار ملت باشد در امور، شرکت بدهند مردم را در همه امور، دانشگاهها باید مردم درش دخالت داشته باشند، مردم خودشان باید به طور آزاد دانشگاه داشته باشند، منتها دولت نظارت باید بکند، نظارت دولت حتمی است، لکن این طور نباشد که خیال کنید که خود دولت می تواند همه کارها را انجام بدهد، می بینید که نمی تواند،اعتراف دارند همه بر این، دولت اعتراف دارد، همه اعتراف دارند بر اینکه بدون ملت ما نمی توانیم، این ملت را از دست ندهید، نگهش دارید، روحانیون مکلف اند، خودشان هم می دانند مکلف اند که حفظ اسلام را بکنند، حفظ اسلام به حفظ وحدت است و باید بکنند و این واجب است بر همه که حفظ کنند وحدت را، مردم را نگه دارند، اگر در یک شهری از شهرها بنا بود یک اختلافی واقع بشود، بدانند که دست شیطان در کار است، باید این را از بین ببرند و نگذارند یک وقت - خدای نخواسته - ولو در یک شهری، در یک روستایی اختلاف واقع بشود. برادران روحانی قویا، با هم باشند و کناره گیری نکنند، همه در میدان باشند، با هم باشند. ما می خواهیم حفظ اسلام را بکنیم، با کناره گیری نمی شود حفظ کرد، خیال نکنید با کناره گیری تکلیف از شما سلب می شود، تکلیف دو چندان است. باید در صحنه باشید، بیایید، همه روحانیت بیاید، کنار رفتن از مکاید ابلیس است که نمی گذارد که همه با هم باشند. قدرت را روی هم بگذارید، ارتش، سپاه، بسیج و گروههای مردمی همه با هم باشید، اگز باشید باهم، خدای تبارک و تعالی نصرت می کند شما را. نصرت خدا این است که همه با هم برای رضای خدا باشید. همه با هم برای این باشید که اسلام را تقویت کنید و اسلام را به جاهای دیگر هم برسانید و این نصرت خداست و خداوند وعده کرده است که اگر نصرت کنید، من هم نصرت می کنم (1)، و می بینید که دارد نصرت می کند. می بینید که یک روزی بود که همه اوضاع به هم ریخته شده بود و همه جا خراب بود و حالا بحمدالله، همه چیز صحیح است و خوب است و همه جهات تمام است و جبهه های ما قوی و داخل و خارج همه درست، همه جهات درست است و لیکن باید مردم توجه کنند به اینکه آنها پشتیبان هیات حاکمه باشند و هیات حاکمه خدمتگزار آنها. خداوند همه ما را از شر شیطان نگه دارد. و خداوند همه ما را قدرت بدهد که با خودمان جنگ کنیم و با باطن خودمان ستیزه کنیم و اصلاح کنیم خودمان را.
(1) سوره محمد(ص)، آیه7 (( ان تنصروا الله ینصرکم ))
امام خمینی (ره)، 19 خرداد 1365
در دنیایی که برای بعضی از روزنامه های ما مدل روزنامه نگاری است، اگر مسئولی، وزیری، حتی رییس جمهوری دزدی بکند می نویسند و افشا می کنند. اگر خیانت بکند، افشا می کنند، اگر رشوه خواری بکند، تیتر می زنند و می گویند. اما به قانون اساسی کشور حمله نمی کنند. ممکن است از قوانین مصوب انتقاد بکنند، تحلیل بکنند اما در قبال یک قانون هوچی بازی راه نمی اندازند... .
درهر حادثه ای جو تهمت فضا را پر می کند! ... سپاه را متهم می کنند، بسیج را متهم می کنند؛ روحانیت را متهم می کنند! هدف از این کارها چیست؟ ... آن وقتی که کشور در آرامش و صلح است برای ارضای سالم هیجان طلبی جوانان چه چیزی بهتر از بسیج؟... من می دانم که در بسیاری از این مطبوعات آدمهای خوب و مؤمنی مشغول کارند- اما در لابلای همینها اثر انگشت عبدالله بن ابی ها را من می بینم: تفرقه افکنی ها، اختلاف افکنی ها، تشنج آفرینی ها، تشویش افکار عمومی ، نا امید کردن ، یأس پراکنی ها، چهره سازی های عناصر وابسته و مرید دشمن از نظر انداختن عناصر مفید و مؤمن و مخلص و دلسوز! البته این کارها به خوبی به جایی هم نخواهد رسید خدای متعال رسوا می کند.
... البته من به شما عرض بکنم که یکی از هدف های دشمن این است که با تحریک احساسات در کشور ایجاد نا امنی بکند... دشمن وقتی بخواهد ایجاد اغتشاش و درگیری بکند، برای او خیلی مشکل نیست که چهار نفر مزدور را در بین بچه های مؤمن حزب الهی و بچه های صادق بفرستد، به عنوان طرفداری از رهبری، به عنوان اینکه رهبری مظلوم واقع شده، بیایید کمک کنید. سپس جنجال درست کنند.
حرف دل صفه67-68
شایان فر/وحدت و امنیت ملی از دیدگاه مقام معظم رهبری/ ص 165-166
بین خودتان برادر باشید، حفظ کنید این برادری را، با حفظ برادی شما به اینجا رسیدید و با حفظ برادری باید جلو بروید. اگر خدای نخواسته خللی حاصل بشود در این برادری، چه در خود تهران، چه در خارج تهران، هرجا باشد چه بین روحانیون، چه بین مردم، چه بین جناح هایی که هستند،اگر – خدای نخواسته – یک وقت یک خللی وارد بشود شکست همراه اوست.
شما فکر این را بکنید که حافظ اسلامید، نه حافظ خود، شما باید حفظ اسلام را بکنید، آن هم نه در زمان خود، همان طوری که انبیا عظام دنبال این بودند که بعد از خودشان تا آخر حافظ باشند، تکلیف است بر همه ما که ما این جمهوری که به اینجا رسیده است تا آخر حفظ کنیم. تا آخر حفظ کردن این است که هر روز محکم کنیم برادری خودمان را، سر اغراض جزئیه که زود می گذرد، لطمه ای خدای نخواسته به اسلام وارد نکنیم، لطمه ای به جمهوری اسلامی وارد نکنیم. اشکال اگر هست به من و دیگران، اشکال را باید گفت، لکن نباید تضعیف کرد دولت را، نباید تضعیف کرد قوه مقننه را، قوه قضاییه را، روحانیت را، اینها جرم است، اینها گناه نابخشودنی است.
شما توجه باید بکنید، ملت ما توجه بکنند که یک ملت با هم، هیچ قوه ای بر آنها غلبه نخواهد کرد. هیچ قوه ای نمی تواند بر یک ملتی که همراه هستند و با هم هستند، هیچ قدرتی نمی تواند با او مقابله کند و لهذا، شیاطین در پی این هستند که از این را پیش بروند که بین جناح ها اختلافی ایجاد کنند، اعتنا نکنید به این شیاطین، در شهرها اعتنا نکنید آقایان به شیاطینی که می خواهند اختلاف ایجاد کنند.
امام خمینی (ره):
...و کوشش داشته باشید در بهتر کردن روابط با کشورهای اسلامی و در بیدار کردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد کنید که خداوند با شما است.
و وصیت من به ملت های کشورهای اسلامی است که انتظار نداشته باشید که از خارج کسی به شما در رسیدن به هدف که آن اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است کمک کند خود باید به این امر حیاتی که آزادی و استقلال را تحقق می بخشد قیام کنید و علمای اعلام و خطبای محترم کشورهای اسلامی دولت ها را دعوت کنند که از وابستگی به قدرت های بزرگ خارجی خود را رها کنند و از نژاد پرستی که مخالف دستور اسلام است بپرهیزند و با برادران ایمانی خود در هرکشوری و با هرنژادی که هستند دست برادری دهند که اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده و اگر این برادری ایمانی با همت دولت ها و ملت ها و با تایید خداوند متعال روزی تحقق یابد، خواهید دید که بزرگترین قدرت جهان را مسلمین تشکیل می دهند . به امید روزی که با خواست پروردگار عالم این برابری و برادری حاصل شود.
بر گرفته از وصیت نامه الهی – سیاسی امام خمینی (ره)