درباره وحدت کلمه نخبگان
نویسنده: امیرعلی فاطمی
مردم سالاری دینی یک نوآوری سیاسی است. این نوآوری به منظور پر رنگ شدن مرزهای عقیدتی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی با سایر حکومت ها صورت گرفت. مهندسی حکومت دینی در ایران نقطه عزیمت یک تلقی جدید از حاکم در افکار عمومی است . در نظام معرفتی امام خمینی(ره) تعریف جدیدی از جمهوریت و اساسا مفهوم حاکم و فرمانبردارارائه شده که متکی بر مبانی اندیشه سیاسی اسلام است.
جمهوری اسلامی به لحاظ مفهومی یک ترکیب غیر قابل انفکاک و برگرفته از فلسفه سیاسی اسلام است که نوع بدیعی از یک پارادایم و الگوی حکومتی را در عصر حاضر به نمایش گذاشته است .
در این الگو نخبگان سیاسی فارغ ازانگاره های الیتیستی رسالت خطیری بر عهده دارند که رهبر فرزانه انقلاب در بیانات اخیر خود به برخی ازآنها اشاره کردند. رهبر انقلاب اسلامی در خطبه های نماز جمعه وحدت کلمه آحاد مردم و نخبگان و مسئولان را از هر چیز دیگر لازمتر و واجب تر دانستند و افزودند: مردم باید احساس آرامش و امنیت سیاسی - روانی کنند اما دشمن سعی می کند با ایجاد التهاب این آرامش را بزداید و متاسفانه برخی در داخل نیز نادانسته این التهابها را افزایش می دهند.ایشان در ادامه تاکید کردند: هر کس حرفی و طرحی درباره آینده کشور و حل مسائلی همچون تورم و گرانی دارد آنرا به ویژه در مجامع تخصصی بیان کند اما این مسائل نباید با تخریب مسئولان و دولت همراه شود.”
فرهنگ سیاسی متعارف در مردمسالاری های با کیفیت، محصول توافق نخبگان سیاسی بر ترمیم شکافهای موجود در جامعه و التفات به ظرفیتهای پنهان و آشکار برای تفاهم و درک متقابل است. اغلب اعتقاد بر این است که توزیع ارزشها، روشها و مهارتهای سیاسی در یک جامعه به سمت نقاط کانونی در حرکت بوده و این دگرگونی برای اغلب گروههای سیاسی قابل پذیرش است.
دگرگونی در فرهنگهای سیاسی و گذار از ستیزه های فلسفی به سطوح سیاستگذاری در بیشتر اوقات کلید پیشرفت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جوامع به حساب می آید و برای شهروندان خوشایند و امیدوارکننده است. وحدت کلمه نخبگان هیچ گاه به معنای وحدت سیاسی نبوده است. رسالت نخبگان معطوف به کارآمدی نظام سیاسی، تولید فکری برای حل مشکلات جامعه است.اما توافق بر مسائل اصولی و در نهایت سازماندهی نخبگان یکی از اصول مهم برای پیشرفت هر کشور محسوب می شود.
بسط استنباطهای مشترک از مفاهیم بنیادین در بین نخبگان فرایند پیچیده ای است که در نهایت معطوف به کارآمدی نظامهای سیاسی است.در واقع اجماع نخبگان در مسائل اصولی و فروکاهیدن تعارضات فلسفی به اختلاف نظر در روشها و سیاستها به تدابیر عقلایی برای اداره کشور در یک فضای سیاسی امن می انجامد. همگرایی نیروهای معتقد به انقلاب با علایق و سلایق مختلف کارآمدی نظام جمهوری اسلامی را افزایش می دهد ومانع از دخالت دشمن در امور داخلی کشور علی الخصوص درمسئله انتخابات خواهد شد.
در حقیقت توصیه رهبر فرزانه انقلاب به نخبگان سیاسی مبنی بر ضرورت صیانت از امنیت سیاسی و روانی مردم ناظر به نگرانی هایی است که از تلاشهای دشمن برای التهاب آفرینی در سطح جامعه و همچنین احتمال رواج قضاوتهای غیر منصفانه درباره عملکرد مسئولین وبه خصوص دولت نهم نشات می گیرد. نه ماه تا انتخابات ریاست جمهوری باقی است و هنوز فضای کشور انتخاباتی نشده است اما اغلب نخبگان کشور در ستادهای انتخاباتی رقیب دولت تقسیم شده اند و متناسب با تقاضای رقبا به تولید فکر و اندیشه می پردازند. در این بین مشخص نیست که در این فرایند تولید فکر تا چه اندازه مسائل اصولی نظام، منافع و مصالح ملی لحاظ می شود.
برای تحقق حقوق شهروندی باید به عوامل فرهنگی، مذهبی، تاریخی، سیاسی و اقتصادی در جامعه توجه شود. هر کدام از این عوامل به سهم خود در تحقق حقوق شهروندی تاثیرگذار هستند.
۱) برای تحقق حقوق شهروندی باید به عوامل فرهنگی، مذهبی، تاریخی، سیاسی و اقتصادی در جامعه توجه شود. هر کدام از این عوامل به سهم خود در تحقق حقوق شهروندی تاثیرگذار هستند. اگر به زمینه های تاریخی توجه نشود، یا نگرش های مذهبی حاکم در قدرت و جامعه دیده نشود، یا به ساختار سیاسی قدرت یعنی فردی بودن حکومت یا دموکراتیک بودن آن اهمیت داده نشود، نمی توان انتظار داشت صرف اشاره یا توجه به حقوق شهروندی در قانون اساسی، تضمین کننده این حقوق در جامعه باشد.
با اینکه در اصولی از قانون اساسی به حقوق شهروندی پرداخته شده، اگر در ساخت قدرت تفکری که حاکم می شود معتقد به این باشد که حقوق بشر باید بومی شود یعنی منطبق با شرایط داخلی شود، این تفکر در پی آن نیست که وضع داخلی که به دلایل تاریخی یا فرهنگی با استانداردهای حقوق شهروندی در دنیا فاصله دارد اصلاح شود. بر این اساس در مواردی که بین حقوق شهروندی در کشور ما ( به رغم وجود اشکال و کاستی) و معاهدات بین المللی یا حقوق شهروندی در کشورهای پیشرفته اختلاف و تعارض دیده می شود، این تعارض به نفع قوانین داخلی برطرف می شود. بنابراین برای اصلاح قوانین داخلی کوششی صورت نمی پذیرد و همواره از حقوق بشر بومی سخن به میان می آید و به صورت تعصبی از اشکالات و نقصان های حقوقی موجود دفاع صرف می شود و تغییرات نه تنها برتابیده نمی شود که شاهد سرسختی در برابر تغییرات هستیم.
۲) جوامع توسعه یافته دوره یی از توسعه یافتگی را پشت سر گذاشته اند که در این دوره زمینه ها و عوامل برای توسعه یافتگی هماهنگ و هم جهت شده اند. به همان میزان که به رشد اقتصادی توجه شده به اصلاح ساختار سیاسی نیز توجه شده. همین طور به کنترل جمعیت و مساله محیط زیست. همچنان که به افزایش رفاه اقتصادی شهروندان اهمیت داده شده به حق رای، حق دادخواهی عادلانه و منصفانه، حق برخورداری از آزادی بیان و حق تشکیل انجمن ها و نهادهای غیردولتی نیز به همان اندازه توجه می شود.
اما در کشورهای توسعه نیافته یا در حال گذار، هم جهتی زمینه های پیشرفت کم رنگ بوده یا در حال طی کردن راه های سخت و پر فراز و نشیب است. شاید بتوان گفت بخشی از زمینه های توسعه با فرآیند جهانی شدن در حال آماده شدن است اما بخش دیگری از زمینه های توسعه که مربوط به قدرت، ساخت سیاسی و نوع حکومت،حقوق شهروندی و مشارکت شهروندان در امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است روند ناهمگون و کندی را طی می کند. همه این عوامل به نوبه خود بر پیشرفت و نتیجه بخش شدن توسعه تاثیر عمیق تری بر جای می گذارد.
۳) شهروند به عنوان یکی از عوامل مهم تاسیس دولت و حکومت است بنابراین به حقوق شهروندی باید از این مقوله نگریست. به اصطلاح همان گونه که شهروندان در فرمانبرداری سهیم هستند باید در حکمرانی هم سهیم باشند. در چنین فرآیندی یعنی حقوق شهروندی پذیرفته و به رسمیت شناخته شده است، بنابراین جامعه ما نیازمند اصلاح نگرش نسبت به مفهوم حقوق شهروندی است. این اصلاح نگرش هم از درون قدرت و از بالاست و هم از پایین و از درون جامعه و در روابط بین شهروندان عملی می شود.
از جمله راه های تحقق حقوق شهروندی تقویت نهادهای مدنی است. در این صورت دولت نباید نهادهای مدنی را که در عرصه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی فعالیت می کنند به دیده مزاحم نگاه کند.
۴) همان گونه که اراده عمومی جامعه و همه شهروندان در مرحله اجرا برای تحقق حقوق شهروندی مورد نیاز است، اراده مقامات و نهادهای رسمی حکومت با توجه به پیشینه تاریخی و هژمونی کامل دولت بر اقتصاد، فرهنگ و سیاست برای احترام به حقوق شهروندی و اجرای قوانین موجود در زمینه حقوق شهروندی ضروری و مورد نیاز است. این اراده هم باید دربالای قدرت دیده شود تا پایبندی به رعایت حقوق شهروندی به یک رفتار مدنی و عرف و هنجار رسمی تبدیل شود و هم در سطوح پایین اجرایی و مدیریت میانی و خرد که ارتباطات گسترده تری با جامعه داشته و تعامل روزانه با شهروندان برقرار است نیز آشکارا مورد توجه قرار گرفته و رعایت شود. موانع اجرایی قوانین که در زمینه حقوق شهروندی به همه بخش های زندگی اجتماعی ارتباط پیدا می کند، در صورت وجود چنین تعهدی در نهادهای حکومتی به خصوص دادگستری ها، نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی به حداقل خواهد رسید.
سینا پرویزی - اعتماد
یوسف صدیق به چاه انداخته می شود، روانه زندان می شود. مگر چه شده است؟ آیا جرمی جز محبوبیت نزد پدر، پاکی، تقوا و حق شناسی در میان است؟ تاریخ باز هم تکرار می شود، این بار امام کاظم (علیه السلام) روانه زندان می شود. گویا در طول تاریخ جرمی بالاتر از ایمان و تقوا، حق گویی و علاقه به مردم وجود ندارد!
اما مگر می شود مرد حق و فکر حق را زندانی کرد؟! زندان مادامی که به علت کار بد و جنایت نباشد، به واسطه ی عمل پست و زشتی نباشد، جایگاه و مکان خوبی برای مردان خدا است. یک وقت کسی دزدی کرده، خیانت کرده، مرتکب قتل شده و لذا عدالت، او را به زندان می اندازد. اما یک وقت شخصی به جرم شخصیت و عظمت و به واسطه ی حق گویی و حق خواهی و ایستادگی در مقابل ظلم و استبداد به زندان می رود، این مایه افتخار و مباهات است.
این زندان، جایگاهی است که مس وجود فرد را طلا می کند. آن ها که به موجب شرافت ذاتی و بزرگواری و حقگویی زندانی می شوند، در آن جا صاف تر و خالص تر و مصمم تر می گردند و شرفی بر شرفهایشان افزوده می شود. زیرا سختی ها و شکنجه ها و گرفتاری هایی که برای یک نفر در اثر حق گویی و حق خواهی و در اثر شخصیت انسانی و ملکوتی پیش می آید، ننگ و عار نیست، بلکه افتخار است. در این خصوص، کافی است که نظری به تاریخ بیفکنیم. تاریخ جهان پر از کشته شدن و زندانی شدن های شرافتمندانه است. این طور گرفتارِی ها نه تنها مایه فخر خود آن بزرگان است؛ بلکه سند افتخار بشریت است.
مطلب دیگر این است که این گونه سختی ها و فشارها وسیله ای برای تکمیل و تهذیب بیشتر نفس و خالص شدن گوهر وجود انسان می گردد. همان طوری که در مقابل، یکی از چیزهایی که روحیه را ضعیف و ناتوان و اخلاق را فاسد می نماید، تنعم و ناز پروردگی است. سختی ها و مشکلات، روح را ورزش می دهد، نیرومند می سازد، فلز وجود انسان را خالص و محکم می کند. لذا رشد و نمو و به کمال رسیدن وجود آدمی جز در صحنه ی گرفتاری ها و مقابله و مواجهه با مشکلات حاصل نمی شود. این شداید و سختی هاست که قهرمان می آفریند، نبوغ می بخشد و نوابغ عظیم و نهضت های بزرگ به دنیا تحویل می دهد.
به همین سبب امام موسی بن جعفر (علیه السلام) خطاب به شیعیان خود می فرماید: "خود را از غضب خدا حفظ کن و سخن حق را بی پروا بگو؛ هر چند نابودی تو در آن باشد. اما بدان که حق موجب نابودی نیست، نجات دهنده است. باطل را همواره رها کن؛ هر چند نجات تو در آن باشد و هرگز باطل نجات بخش نیست و در آخر سبب نابودی است."(1)
آری، این است جرم امام کاظم (علیه السلام): آزادگی! تاریخ بازهم تکرار می شود، اما با یک تفاوت. یوسف را از زندان آزاد کردند، ولی دستگاه هارونی عاقبت امام کاظم (علیه السلام) را در زندان به وسیله ی سم به شهادت رساند.
(برگرفته از کتاب "بیست گفتار"، تألیف: "استاد شهید مرتضی مطهری" (با اندکی تلخیص و اضافات ))
پاورقی:
1ـ قال الإمام موسی بن جعفر الکاظم(علیه السلام): "أی فلان اتق الله، و قل الحق وإن کان فیه هلاکک، فان فیه نجاتک و دع الباطل وإن کان فیه نجاتک، فان فیه هلاکک" (تحف العقول، صفحه 408)
به نقل از پایگاه اسلامی شیعی رشد
"این ره که می روند به ترکستان است"
بنابر گزارش خبرگزاری ها و سایت های خبری ، مقامات رژیم صهیونیستی با همکاری تعدادی از اساتید عرب دانشگاههای رژیم صهیونیستی قصد دارند با راه اندازی یک سایت اینترنتی به نام «قرآن نت» با هدف ظاهری پیوند جهان اسلام و غرب، تفاسیر خاصی از آیات قرآن را ارایهدهند.
نسخه آزمایشی پژوهشهای این گروه درباره قرآن به صورت یک نشریه الکترونیکی در دانشگاه «بئر السیع» منتشر شدهاست.
سامانه خبری وزارت خارجه اسراییل گزارش دادهاست که سایت «قرآن نت» قرار است به زبانهای عبری، ترکی، فارسی، انگلیسی، فرانسوی و عربی خدمات خود را به کاربران ارایهدهد.
برخی کارشناسان معتقدند هدف صهیونیستها از راه اندازی این سایت تحت تاثیر قراردادن نسل جدیدی از مسلمانان است که با هدایت آمریکا و رژیم صهیونیستی در راستای اهداف اسلام آمریکایی در جوامع مختلف ظاهر شوند.
اما باید دانست این عمل که با هدف مبنایی ایجاد تفاسیر مطلوب خواسته مقامات اسراییلی و تحمیل آرا بر آیات قرآن کریم صورت می پذیرد یک اقدام کهنه اسراییلی است که از دیرباز برای مقابله با فرهنگ اسلامی رواج داشته و اکنون در قالبی نو عرضه می شود.
این شیوه که در اصطلاح معروف به «جعل و دس» می باشد، تفاسیر ساختگی بنابر اعمال نظر را برای نیل به مطامع و خواست درونی این گروه پدید می آورد که در راستای مقابله و انهدام فرهنگ تنومند اسلامی و ایجاد کج فهمی در جامعه بشری برای پی ریزی نوع خاصی از اسلام برای تحقق مقاصد تعریف شده است.
در عصری که تلالو انوار تابناک اسلام و مفاهیم ناب کلام الله مجید در سراسر گیتی فطرت پاک انسان های خداجو را به سوی خود فرا می خواند و روز به روز بر سیل مشتاقان آیین محمدی(ص) افزوده می شود، مخالفان مریض و کور دل تنها مبنای تفوق بر بشریت را قلدری و زور مداری می دانند و تبعیت کردن از اصل سود و منفعت را چاره ساز بیچارگی خویش می پندارند اما توسل به این حرکت های مضحکانه و فریبکارانه نیز راه به جایی نخواهد برد.
همانطور که فهوای آیه (( انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون )) تصریح بر تجلی عنایت حق بر این تکلیم آسمانی را می رساند بر هیچ کس پوشیده نیست که ضامن حفاظت و صیانت از این کلام قدسی خداست.
مسلمانان بالنده و آگاهند و کوته نظری است که در عصر اطلاعات و دسترسی سهل الوصول به منابع و مراجع اصیل علمی بر سودای خام شبهه افکنی و کج فهمی دامن زد.
از آن جا که این خدعه و نیرنگ مطیعان جهالت و روندگان طریق ضلالت به بیراهه کشاندن «پویندگان راه حق» است اما به میمنت و فرخندگی دین کامل و آیین زندگی ساز محمدی (ص) مریدان و دلباختگان حریم کبریایی به اسلام تشرف می یابند و بنابر آیه مبارکه (( ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی )) بر مدار هدایت راه می یابند و روشن است که چراغ راه و راهنما هموست که هدایت را نوید داده است.
سال نوآوری و شکوفایی در امتداد سال وحدت اسلامی و سال پیامبر اعظم(ص)
سحر بیان مقام معظّم رهبری مدظله العالی و تسلّط ایشان به انواع فنّ بیان و تبحّرشان در استفاده از کلمات و خلق و ایجاد و ابداع واژگان و اصطلاحات نو و جدید به گونهای است که هر کس میتواند به قدر توان خویش از آن حظّ و بهره برد، یک اقتصاددان از فرمایشات معظّمله به همان اندازه بهره میگیرد که یک سیاستمدار از سخنان ایشان استفاده میکند ؛ یک ادیب از جمله جمله و کلمه به کلمهی فرمایشات معظّمله همان اندازه محظوظ میشود که یک فرهنگی و مبلّغ دین از فرمایشات ایشان نکات و راهکارهای عملی برمیگیرد.
آن چه در این نوشته میآید هم در حقیقت برگرفته از این اصل و ویژگی سخنان معظّمله است. دانشجو و دانشآموخته رشتههای تجربی و فنّی برداشتی دارد که کاملاً متفاوت با برداشت دانشجو و دانشآموخته رشتههای انسانی و طلبه علوم دینی است و در عین تفاوتِ برداشتها ، همه و همه قابل انطباق با فرمایشات معظّمله نیز خواهد بود.
در نگاهی سطحی، نام گذاری سالها در آغازین روز بهار از سوی مقام معظّم رهبری پایانی است بر عنوان سال قبل و شروع بحثی جدید و عنوانی تازه (صرف نظر از اینکه نام گذاری هر سال از طرف معظم له خود نوعی ابتکار و نوآوری است) امّا اگر قدری با تأمّل به این نام گذاریهای صورت گرفته از طرف معظّمله دقّت شود در مییابیم که چه بسا دو سال یا بیشتر در امتداد هم نامگذاری شده است و در واقع یکی مکمّل دیگری است .
به عنوان مثال سال 87 از طرف ایشان به عنوان سال نوآوری و شکوفایی نامگذاری شده است . شاید در نگاه اول ، این سال جدای از سال وحدت ملّی و اتّحاد اسلامی و سال پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم به نظر آید ، امّا با اندکی دقّت در اتّفاقات و حوادثی که چند سالی است در جهان پیرامون ما اتّفاق میافتد میتوان به رابطهی این نامگذاریها با هم و دقّت و لطافت نهفته در آن توسّط معظّمله پی برد.
امروز در تورّق روزنامهها به این عنوان برخوردم " فراتر از فتنه ؛ فیلمی در پاسخ به فیلم سراسر موهن فتنه ." (در همین جا لازم میدانم توجه سازندگان این فیلم را به این آیهی شریفه از قرآن کریم جلب کنم که : وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ (سوره مبارکه انعام ، آیه شریفه 108) که البته خود بحثی جدا و مفصّل میطلبد.
از اقدام زشت و موهن سیاستنَدار هلندی در ساخت فیلم ننگین " فتنه " مدتّی میگذرد و شاید کمتر کسی است که از اصل خبر و محتوای فیلم بیخبر باشد. فیلمی که درصدد است اسلام را دینی خشن و تروریست جلوه دهد.
در سال گذشته و سالهای قبل از آن هم متأسّفانه شاهد بودیم که دست پلید دنیای کفر و الحاد ، همان داعیهداران حکومت جهانی و طرفداران دروغین آزادی بیان و حافظان جعلی کرامت بشری در اقداماتی موهن و سخیف دست به تولید و ارائه فیلمهایی همچون 300 زدند که خوشبختانه با واکنش و عکسالعمل تند و به موقع جهان اسلام و مسلمانان غیور مواجه شد. اگر چه معتقدم حجم و عمق فاجعه بسیار فراتر و به مراتب گستردهتر از این حرکاتِ خودجوشِ جهان اسلام بود و میشد بهتر و قاطع تر به این اقدامات پاسخ داد که در این میان می توان ساخت و تولید فیلمهای مستند تاریخیای که در پاسخ به آنها ساخته شد را به عنوان روزنهی امیدی در این زمینه دانست.
نکته قابل توجّه آن که به یقین این نوع رفتارها و حرکاتِ موهن که نشان از عجز و درماندگی نظام سلطه و سردرگمی پیروان دروغین مذاهب آسمانی و مقدّس دارد،در حقیقت شاخ و برگ همان اهانتها و هتک حرمتهایی است که پیش از این در حدود 1400 سال قبل به وجود نازنین پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم و ائمّه هدی علیهم السّلام و قرآن کریم و در یک کلام اسلام و هر آنچه بویی از اسلام و مسلمانی دارد، میشد.
گزاف نگفتهایم اگر وقوع این حرکات زشت را هم بی پایان بنامیم و بدانیم و همچنان منتظر اشکال و اشباه این نوع اهانتها باشیم؛ اگر چه بزرگترین آرزوی قلبی هر مسلمانِ معتقد و مؤمن به خدا و مجذوب وجود نازنین پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم این است که هیچ گاه شاهد چنین اعمال و رفتاری نباشد و همه به نوبهی خود موظفند تا هر چه در توان دارند برای جلوگیری از انجام مجدّد چنین وقایع و فجایعی به کار گیرند ؛ امّا واقعیّت آن است که تا زمانی که اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین در جهان مطرح است و هر روز بر تعداد گروندگان به این دین آسمانی افزوده میشود و تا زمانی که حتی یک نفر از مسلمانان وجود دارد و تا زمانی که صدای لا اله الا الله و محمّدا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم از منارههای مساجد به گوش میرسد،این اهانتها هم وجود دارد و چه بسا به خاطر ترس و واهمه ای که دنیای مستکبر و مغرور از تحقّق آیاتی چون : وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً ،(سوره مبارکه نور ، آیه شریفه 55) دارد بر وسعت و حجم آن اهانتها و بیشرمیها نیز افزوده خواهد شد و البته هر روز به شکلی و گونهای جدید و مدرن تر.
اگر در قرون گذشته ابولهبها و ابوجهلها و ابوسفیانها با تحریک مسلمانانِ سست ایمان و کفّار طمّاع شکم پرست، به جنگ و ستیز با وجود نازنین پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم و نومسلمانان راستین میپرداختند و دندان آن وجود نازنین را میشکستند و خاکروبه بر سر ایشان میریختند و انواع اهانتها میکردند، امروزه هم با تحریف تاریخ و ساخت و تولید فیلمهای موهنِ سراسر دروغ و کشیدن کاریکاتور و نوشتن داستانهای ساختگی و تجدید چاپ کتابهایی چون آیات شیطانی و اعطای مدال به نویسنده مرتدّ و منفور آن و سوزاندن قرآن کریم و به سخره گرفتن مناسک مذهبی مسلمانان و هتک حرمت حرم امامان معصوم علیهم السلام و... به مبارزه با اسلام و در رأس آن وجود نازنین پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم برخاستهاند و در این راه حدّ و مرزی هم نمیشناسند.
در تفاسیری که گاهی از سوی برخی به اصطلاح صاحبنظران و روشنفکران کج سلیقه مطرح میشود میبینیم و میشنویم که همچون گذشته برخی در جفای به ملّت سنگ تمام گذاشتهاند و سالی که مدبّرانه از سوی مقام معظم رهبری به نامی مزیّن شده است را در یک یا چند مورد و برگزاری چند سمینار و کنفرانس و میزگرد و همایش و ... منحصر میکنند و از انبوه کارهایی که میتوان در پرتو استفاده از این نام و به برکت همگانی بودن و همه شمولی آن و بسیج و آمادگی همه اقشار ملّت انجام داد غافلند و کشور و ملّت را از اوج گرفتن به سمت و سوی آرمانهای متعالی مدنظر معظم له باز میدارند.
خلاصه کردن سال نوآوری و شکوفایی در چند رشته دانشگاهی و فنّی و صنعتی مطمئنا همه آن چیزی نیست که معظم له انتظار دارند؛ بلکه عمق این نامگذاری فراتر از شکوفایی در چند رشته علمی و صنعتی و فنّی است. اگرچه همهی اینها در جای خود بسیار مهمّ و اساسی است.
آن چه به بحث ما مربوط میشود و بیارتباط با سال نوآوری و شکوفایی هم نیست آن است که سال 87 در حقیقت سالی است برای گذر از برخورد منفعلانه با اهانتهای مکرّر غرب و به دست گرفتن ابتکار و خلاّقیت و نوآوری در دفاع از اسلام و وحدت امّت اسلامی و پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم و شکوفایی همه استعدادهای موجود در این زمینه.
در بیانی روشنتر باید گفت : آن چه انتظار میرود آن است که هنرمندان متعهد در عرصه فیلم و سریال و نویسندگان زبده و خبره و مطّلع و البته متعهّد باید با استفاده از منابع معتبر و تاریخی با ساخت و تولید انبوه فیلمهای مستند سینمایی ابتکار عمل را در شناساندن واقعیّات اسلام به جهانیان به دست گیرند و از برخوردهای منفعلانه در این زمینه بپرهیزند و این دقیقاً همان چیزی که مقام معظّم رهبری در پیام خود خطاب به امت بزرگ اسلام در محکومیّت حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی در تاریخ 12/12/1386 بر آن تکیه و تاکید کرده و فرمودند : ملتها و دولتهای اسلامی ندای مظلومیت فلسطینیان مظلوم را به سراسر جهان برسانند و وجدانهای خفته را بیدار کنند ایا ملت امریکا می داند که زمامدارانش اینگونه همه ی حرمتهای بشری را در پیش پای صهیونیستها قربانی کردهاند؟ ایا ملتهای اروپایی باخبرند که تسلط سرمایه داران صهیونیست بر کشورهای انان کار سیاستمدارانشان را به کجا کشانده است؟!
امید آن که با نوآوری در عرصه تبلیغ اسلام راستین و رسوا نمودن بیش از پیش زمامداران سرمایه دار صهیونیستی آمریکایی، امّت اسلام و در پیشاپیش آن نظام مقدّس جمهوری اسلامی به شکوفایی مورد انتظار دست یابد. إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً (سوره مبارکه معارج آیات شریفه 6و 7)
به دنبال اعلام هفته وحدت از سوی جمهوری اسلامی ایران، تصمیم به برگزاری کنفرانس وحدت گرفته شد. تا سال ۱۳۶۹ متولی برگزاری این کنفرانس سازمان تبلیغات اسلامی بود و کنفرانس اول تا چهارم را این سازمان برگزار کرد از سال ،۱۳۶۹ همزمان با سال تاسیس مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، این امر برعهده مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی گذاشته شد.
تاریخ ۲۰ دوره کنفرانس های وحدت و نگاهی به موضوعات مطرح شده در آن بیانگر خطوط کلی حرکت تکاملی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در راه شناخت مشکلات جهان اسلام و برنامه ریزی به منظور هم اندیشی دانشمندان جهان اسلام از مذاهب، طوایف و ملت های مختلف برای چاره جویی و حل مشکلات آن است.
هدف از برگزاری کنفرانس وحدت، ایجاد زمینه های اتحاد و همبستگی جهان اسلام و همفکری علما و دانشمندان جهت نزدیک سازی دیدگاه های علمی و فرهنگی آنان در زمینه های فقهی، اصولی، کلامی تفسیری و نیز بررسی مسائل و مشکلات مسلمانان و ارائه راه حل های مناسب و موضع گیری مشترک در برابر آن است. میهمانان کنفرانس از میان شخصیت های فرهیخته، وزرای کشورهای اسلامی، علما و مفتیان، اساتید دانشگاه ها و سایر مجامع علمی و فرهنگی داخل و خارج کشور انتخاب می شوند تاکنون صدها متفکر، عالم و مصلح از سراسر جهان و هزاران تن از علما و متفکران شیعه و اهل تسنن از مناطق گوناگون ایران در این کنفرانس شرکت کرده و به ارائه مقاله، سخنرانی و بیان دیدگاه های خود پرداخته اند.
مقالات علمی، سخنرانی ها، بحث ها و مداخلات، بیانیه ها، توصیه ها و قطعنامه های صادر شده از این کنفرانس ها که حاصل تلاش جمعی علما و متفکران است، سرمایه عظیمی است که امروزه در دست ماست و نقش ارزنده ای در فرهنگسازی، وحدت و تقریب در جهان اسلام و در میان ملت های مختلف ایفا نموده است.
وحدت اسلامی، تقریب بین مذاهب اسلامی، طلیعه داران وحدت، نقش تفاهم فکری در تقریب مذاهب اسلامی، مبانی تقریب، قرآن و سنت، سیره و وحدت اسلامی، حکومت از دیدگاه مذاهب اسلامی، ویژگی های اساسی اسلام، اسلام و امت اسلامی در قرن آینده، امت اسلامی، رنج ها و آرزوها، جایگاه اهل بیت(ع) در اسلام و امت اسلامی، پایبندی به اصول و پاسخگویی به نیازهای زمان در فقه مذاهب اسلامی، جهانشمولی اسلام و جهانی سازی، بیداری اسلامی چشم اندازهای آینده و هدایت آن، استراتژی تقریب مذاهب اسلامی، مسلمانان در کشورهای غیراسلامی، ویژگی های سیره پیامبر اعظم(ص) و منشور وحدت اسلامی، نقد و بازنگری از جمله موضوعات اصلی مورد بحث و بررسی در بیست ویک کنفرانس برگزار شده است که تمامی این موضوعات شامل مسائل مورد اهتمام کل امت اسلامی و اثرگذار در تحقق وحدت اسلامی می باشد.
گسترش روحیه تقویت بین علما و اساتید دانشگاه ها و متفکرین جهان اسلام، بررسی قضایای مهم امت اسلامی و چالش های فراروی آن و پیشنهاد راه حل های (جهانی شدن، بیداری اسلامی، گام های وحدت توازن بین اصالت و معاصرت)، ارائه رهنمود به اجلاس ها و کنفرانس های اسلامی دیگر، عرضه دستاوردهای فکری فرهنگی جمهوری اسلامی، ایران، حل برخی از اشکالات بین مذاهب اسلامی، گسترش روحیه تفاهم بین توده های مسلمان و کوشش در یکسان نمودن مواضع آنها، بزرگداشت سالانه هفته وحدت در داخل و خارج از کشور، تقویت ارتباط با تشکل های تقریبی در سراسر جهان و پشتیبانی از اقلیت های اسلامی در جهان که تعداد آنها به یک سوم مسلمانان می رسد و مطرح نمودن مشکلات آنها از جمله نتایج حاصل از کنفرانس های برگزار شده می باشد.
نویسنده: زهرا محمد زاده - به نقل از روزنامه ایران
سرگردانی بشر؛ دستاورد تقابل زندگی با دین و جدایی از ندای فطرت |
متن زندگی سرشار از آموزههای دینی است، دین نه در حاشیه که در متن زندگی جاری است، به همین لحاظ سرگردانی بشر دستاورد تقابل زندگی با دین و جدایی از ندای فطرت است.
غفلت بشر امروز و جست و جوی او برای یافتن راههای موفقیت، وی را به دنبال کسب شیوههای مدرن و متجدد سوق داده است. اینان غافل از اصالت بشری، مبنای ذاتی خود را که آمیخته با ندای فطرت است به گمراهی واداشته و تجدد را در جدایی از سنتها میجویند. بعضی با تلقی دست و پا گیر بودن مفاهیم دینی و احکام شرعی و با قضاوتهای سطحی و بیمحتوا و صرف احساسگرایی مشی زندگی خود را در مسیر خیزش افکار پوشالی و تندبادهای خانمانسوز و بنیان برافکن سپرده و آسودگی و سعادت را در بیقیدی از آیین و اصول دین میجویند و به خود می باورانند که این سعادت تضمین شده است.
اندیشه مداری بر مبنای منطق و بیداری و هوشیاری براساس استدلال بدون اباحیگری و سطحینگری زمینه را برای پذیرش حقیقت و پس زدن جهالت فراهم میکند، اما تعبیر نادرست از آموزههای دینی و خود را از اصل فطرت جدا دانستن سرگشتگی و حیرانی را در آماج تفکرات و نظریات بیریشه دنیای توسعه طلب به اصطلاح نوین اندیش ارمغان میآورد که به جای خوشنودی و سعادت، رفاه ناپایدار و جاه طلبی و زندگی پر دغدغه و اضطراب آفرین را رقم میزند که دامنگیر آسودگی خاطر و مخل نیل انسان به مقصودش میشود. باید به خوبی جواب این سئوال را دانست که مقصد کجاست؟ و مقصود از زندگی کردن چیست؟ به اشتباه اهداف کوتاه مدت و گذرا را با مقاصد بلند مدت و آرمانهای انسانی و اعتقادی خلط نکنیم و اسب سرکش دنیا طلبی را رام اراده خود سازیم و اهداف و خواستههای خود را صبغه دینی و معرفتی بدهیم. بدون شناخت و آگاهی عمیق و مبنایی مبهوت افکار و گرایشات مادی و نظریات سست و ساختگی تفکرات الحادی نشویم و همواره تحقیق و تتبع را در انتخاب اهداف و برنامههای خود در مسیر زندگی پیش بگیریم. بشر امروز پس از تحول جوامع غربی در رنسانس و نوزایی فکری و علمی به شیوهای نوین در امتداد الحاد و کفرورزیهای گذشته اسیر تفکراتی شد که همواره خاصیت مقطعی و نادوام داشته است. تحولی که تصویری واضح از آتیه زندگی انسان ارایه نداد و او را دلخوش به تبعیت از خواست صرف انسانی خویش کرد و اصالت را تنها در خویشتن خویش خواند. دورنمایی مبهم که حتی کسب معرفت از واقعیات را مردود دانست و پاسخگویی به نیازهای اساسی انسان در زندگی را ناممکن ساخت که جز سرگشتگی و از هم گسیختگی چیز دیگری بدرقه انسان امروز نباشد. تفکراتی که در آن وسیله هدف را توجیه میکند و ارزشهای دنیوی انگاره هدفمندی گرفته و در هالهای از خوشبینی غایت خوشبختی را برای بشریت ترسیم میکند. او که در کوران حوادث آشفته و متلاطم است و بریده از خود بی پناهی را تجربه میکند. تفکر مادیگرای غرب با شعار انسان محوری بدون آن که از حقیقت زندگی و انسان سخنی به میان آورد جوامع را از رسیدن به اصل معنا برحذر دانسته است. در این مسیر که مسافتها از آن پیموده شده است، انسان مبهوت از کرده خویش در حالی که خود را بر مدارجهان میپندارد دنبال گمشدهای میگردد و آن دین است؛ آیینی جامع و وحیانی بدون دستبرد بشر برای سعادت واقعی انسان.
|
فلسفه ارسال رسل و رسالت انبیا، هدایت بشر به سوی سعادت بوده است، به نحوی که آنچنان زندگی سعادتمندی برای خویش در این دنیا فراهم نمایند که نتیجه و ثمره آن رسیدن به فلاح و رستگاری و حیات جاویدان و رضایت پروردگار باشد. بعد از پیامبر خاتم حضرت محمد(ص) ادامه این راه با ائمه معصومین(ع) بوده است.
قیام امام حسین(ع) را نیز در این راستا باید نگریست.
نهضت عاشورا و قیام امام حسین(ع) قصدی جز اصلاح جامعه و رستگاری مردم نداشت؛ اصلاح یعنی زنده کردن ارزش های دین و معنویت دین و مبارزه با مظاهر جاهلیت و اشرافی گری. امام خمینی(ره) در مورد شرایط زمان خلافت یزید می فرماید: <سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در مجالس شان. خلیفه رسول ا... و در مجلس شرب خمر!! و در مجلس قمار! و باز خلیفه رسول ا... نماز هم می رود، جماعت می خواند. این خطر از برای اسلام خطر بزرگ بود. این خطر را سیدالشهدا رفع کرد.>
وجود حکومت جور، حکومتی که خود را برخلاف میل ملت بر آنها تحمیل کرده است، بزرگترین نماد منکر و خود عامل دیگر منکرات است. امام حسین(ع) برای مبارزه با این منکر یعنی مبارزه با حکومتی که حلال خدا را حرام کرده و حرام خدا را حلال، قیام نمود، با حکومتی که همچون کسری و قیصر با توده های مردم برخورد می کردند.
این هدف را مسلم بن عقیل در مقابله با ابن زیاد چنین بیان می کند: <چون شما منکر را رواج دادید و معروف را به خاک سپردید و بی رضایت مردم بر آنان امیر شدید و کارهایی را بر آنان تحمیل نمودید که خدا به غیر آن دستور داده بودو مثل کسری و قیصر با آنان رفتار نمودید، ما آمدیم تا آنان را به معروف امر و از منکر نهی کنیم و به کتاب و سنت خدا و رسولش(ص) دعوتشان کنیم و چنان که رسول خدا(ص) فرمودند ما برای انجام این وظیفه شایسته ایم>
لذا امام خمینی(ره) روز عاشورا را روز تولد جدید اسلام می داند، هرچند اسلام نبوی به رهبری حسین بن علی(ع) در ظاهر از اسلام اموی و اشرافی گری شکست خورد، اما در واقع طومار توطئه تغییر محتوای اسلام که بنا به گفته شهید مطهری بنی امیه و به خصوص بنی عباس در لباس یک حزب رسمی و با برنامه و هدف آمده بودند که ظاهر اسلام را حفظ و محتوای آن را نابود کنند، در هم پیچیده شد و شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش و اسارت خاندانش برای همیشه این توطئه را خنثی و اسلام را زنده کرد. امام خمینی(ره) می فرمایند: <عاشورا روز عزای عمومی ملت مظلوم است، روز حماسه و تولد جدید اسلام و مسلمانان است.>
و نیز می فرمایند: <خطری که معاویه و یزید بر اسلام داشتند، این نبود که غصب خلافت کردند... خطری که اینها داشتند... اینها اساس اسلام را وارونه می خواستند بکنند.>
امام علی(ع) در راستای قیام اصلاحی خویش پیام و کلام پیامبر(ص) را برای مردم می خواند که <هر مسلمانی با سلطان زورگویی مواجه گردد که حرام خدا را حلال نموده و پیمان الهی را در هم می شکند و با سنت و قانون پیامبر از در مخالفت درآمده و در میان بندگان خدا، راه گناه و معصیت و عدوان و دشمنی در پیش می گیرد، ولی او در مقابل چنین سلطانی با عمل و یا با گفتار اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که این فرد را به محل همان طغیانگر در آتش جهنم داخل کند.>
خلاصه مطلب فوق بر این امر تاکید دارد که نهضت عاشورا یک نهضت اصلاحی بود، اصلاحی در راستای <نوسازی دین> دینی که بنی امیه سعی بر دگرگون کردن آن داشتند و نوسازی جامعه، جامعه ای که در مقابل ستم ستمگران مهر سکوت بر لب زده و با ظاهرفریبی عوامل حکومت فریب خورده و سر در گریبان خویش کرده بودند و آنچه می دیدند را به تقدیر الهی حواله قیام امام حسین(ع) حرکتی بود برای اصلاح و نوسازی جامعه، همان رسالتی که همه انبیای الهی برای آن قیام کردند، همانگونه که حضرت هود به قوم خویش می گوید: <جز اصلاح جامعه تا سر حد توانایی قصدی ندارم.>و حضرت موسی به هارون برادرش می گوید: <در میان قوم، جانشین من باش کارها را اصلاح کن و به راه مفسدان نرو.>
و همانگونه که علی(ع) فرمود: <خدایا تو می دانی که هدف من برای این بود که مقررات دین تو را توسعه دهم. جامعه را اصلاح کنم تا مظلومان به آسایش برسند و قوانین الهی که بدون اجرا مانده است، به جریان بیفتد.لذا امام حسین(ع) که شاهد بود در جامعه اسلامی با فاصله کمی از زمان رحلت پیامبر(ص) و علی(ع) حقایق دین معکوس گردیده، حلال خدا حرام و حرام خدا حلال شده است، برای اصلاح امت قیام نمود و تنها اصلاح امور امت جدش را با توضیحی که فرمود عامل این حرکت اعلام کرد و در وصیتنامه خویش فرمود: <من خروج نکردم از برای تفریح و تفرج و نه از برای استکبار و بلندمنشی و نه از برای فساد و خرابی و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری، بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم محمد(ص) است. من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره و سنت جدم و آیین و روش پدرم علی بن ابیطالب رفتار کنم.>
حضرت در شرایطی که حق غریب افتاده و جامعه اسلامی جولانگاه باطل شده است و امر به معروف و نهی از منکر تعطیل گشته، وظیفه خویش می داند در مقابل نظام باطل قیام کند. امام از اینکه جامعه به اینجا رسیده است که حق غریب و فراموش می شود و بر اشاعه باطل نهی نمی شود، حق می داند که مومنین مشتاق مرگ باشند.
در شرایطی که ظاهر دین رعایت می شود و معنویت دین از بین می رود، اشرار و مفسدان که ظاهر را نیز رعایت نمی کنند (همچون یزید) خلیفه مومنین می شود؛ مرگ را جز سعادت نمی داند و زندگی در کنار ظالمین را رنج و عذاب می داند.
شرایطی که بنا به فرموده آن حضرت سنت رسول خدا(ص) را به فراموشی سپرده اند و بدعت ها را زنده کرده اند.
اصلاح شرایط موجود جامعه زمان امام(ع) فلسفه قیام آن حضرت است، جامعه ای که ظالم و ستم به نام دین بر مردم حاکم شده است و می رود تا جاهلیت قبل از اسلام و تفاخرها، منیت ها، تجمل گرایی و اشرافی گری جای تعلیم متعالی اسلام را بگیرد، آن هم در رنگ و بوی اسلام، امام(ع) در خطبه ای دیگر می فرماید: <خدایا تو آگاهی که... ما خواستیم تا نشانه های راه دینت را ارائه دهیم، در شهرهای تو اصلاح کنیم، باشد که بندگان مظلوم تر روی آسایش و امنیت ببینند و آسوده خاطر به طاعت تو برخیزند. ما هم می خواهیم فرایض اسلام و سنن پیغمبر و احکام تو را اجرا کنیم.>
امام(ره) در این باره می فرماید: <آنهایی که خیال می کنند که حضرت سیدالشهدا برای حکومت نیامده، خیر، اینها برای حکومت آمدند، برای اینکه حکومت در دست، مثل سیدالشهدا باشد، مثل کسانی که شیعه سیدالشهدا هستند، باشد.>
حرکت و قیام امام حسین(ع) الگویی بود برای همه اعضا و قرون و سرمشقی همیشه جاوید برای همه مسلمانان و همه آزادیخواهان جهان تا در مقابل ظلم و ستم حکومت های جور بر توده های مردم خاموش نباشند و مصلحان و اندیشمندان جامعه در اصلاح امور جامعه بر رسالت و وظیفه خویش واقف گردند که نمونه بارز و زنده آن حرکت امام خمینی(ره) و سرنگونی حکومت طاغوت بود که هدفی جز اصلاح جامعه نداشت. هدفی که عبارت بود از زنده کردن اسلام راستین، اسلام ناب محمدی و سرنگونی ظالمان و ستمگران و حاکمیت مردم بر سرنوشت و مقدرات خویش و احیای ارزش های دینی یعنی سیره و سنت پیامبر و ائمه هدی(س.)
نویسنده: سیدحسین معصومی( اعتماد ملی )
انقلاب اسلامی امتداد عاشورای حسینی
نگریستن به منظر گلگون و دشت آلاله های سرخ انقلاب اسلامی روح و جان هر انسان حقیقت جو را به سوی مجاهدت راستین ابا عبد الله و یاران با وفای ایشان رهنمون می شود.
در عصر تهاجم بر عقاید و آرمان های انسانی و اعتقادی هنگامی که مزدوران و حق ستیزان برای تاختن بر اریکه قدرت و تبعیت از طبع حیوانی و خوی شهوت طلبی سعی برپایمال ساختن عناصر اعتقادی و نابود کردن حق مداران و مروجان بیداری و آگاهی را دارند، شاهد طلوع سردمداران پایداری، آزادی، عزت و شجاعت می شویم چه آن زمانی که دستگاه حکومتی یزید برای سکون و سکوت جامعه دست بیعت به سمت حسین (ع) دراز کرد و چه این زمان که رژیم منحوس پهلوی برای خاموشی وعزلت نشینی ملت، انسانی از سلاله حسین (ع) را در تنگنا و تبعید قرار داد.
دوازده بهمن 57 آغاز فجر انقلاب اسلامی است و حضوری که ردای سلامت بر اندام ملت خداجو و مبارز فرو نشاند و رخت ناامنی را از رخ ایران زمین برکند و کاخ دنیا طلبی و جاه خواهی جماعتی در لجن فرو رفته را برملا ساخت.
مرفهین بی دردی که در سختی و مشقت مردم، جان و مالشان را در خموشی و سکوت در عصری که جهان به استقبال دنیای چند صدایی و انفجار اطلاعات پیش می رفت به یغما می دادند وهرهرها و کرکرهای باده پرستان دل فروخته به مستکبرین که هستی ملت را به نیستی و ذلت بدل می ساختند در سکون تیره روزی و شب ظلمت گدازی محو می شد.
که بود که بداند و که بود که سر بر آرد تا از سر جرأت بانگ بر زند که همگان بدانند و آنان نیر که می دانستند جرأت بیان بیابند و نه آنان که صدا را فرو خوردند. به راستی آوای آزادی و عزت را چه کسانی سر دادند؟
((هیهات من الذله)). اگر آن روز امام حسین (ع) با لشکری اندک به جهاد با کفر برخاست امروز زنان و مردان دلیری صحنه عزت و اقتدار را رقم می زنند و بودند کسانی که جان بیان نیافتند و تردید راهشان را به بیراه بدل ساخت و امام و پیشوای ملتی آزاده در قیل و قال فسخ و فجور عربده ((هل من یزید)) یزیدیان دوران را با پیام ((هل من ناصر)) مقیمان عشق به گورستان تاریخ فرستاد.
اینجا دیار عشق و ایمان است، امتداد عاشورا، فجر انقلاب اسلامی، اقلیمی که ساکنانش امام خمینی (ره) را درک کرده و به یاریش شتافتند و نصرت خدا یارشان شد.
عاشورا روز غلبه حق بر کفر و پیکار خون بر شمشیر بود و فجر انقلاب اسلامی فتح ایمان و سقوط باطل. حنجره سبز ملت با فریاد الله اکبر ابهت باده پرستان مفتون غرب را به زیر کشاند و پندارهای شیشه ای انقلاب سفید، کاپیتالاسیون، لایحه ایالتی و ولایتی، اصلاحات ارضی و بسیار خواهش های کاغذین که با باران الطاف حق و روح توفانی و صلابت جاودانگی خمینی کبیر به نیستی گرایید و امروز عاشورا هر سال با شکوه تر از گذشته گرامی داشته می شود و جهان به مبارزه طلبی و قیام ابا عبدالله به خود می بالد. درس اسطوره شدن کربلاییان مشق آزادگان جهان می شود و عرفان اسلامی مظهر انسان سازی زمان.
اینک پیام خونین امام حسین (ع) در شعشعه منور فجر انقلاب اسلامی نورافشانی می کند و هزاران چلچله با مناجات نور به پاسداشت ثقلین بر می خیزند. ملت در بهمن امسال همچون سال های پیشین غریو شادی سر می دهد و در تقارن حرمت محرم در حریم بهمن به انتظار فجر یار دیرین و منتظر ایام، مهدی صاحب الزمان (عج)، می نشیند که (( و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین)) ( قصص آیه ۵)
امیرعباس هویدا، هژبر یزدانی، عبدالکریم ایادی، پرویز ثابتی و اسدالله صنیعی از جمله سرسپردگان مهم بهایی در دوران حکومت پهلوی بودند. یکپارچگی فقها و مراجع شیعه در رویارویی با دشمنان خارجی چون روس و انگلیس در دوران جنگ جهانی اول و دوم باعث شد تا استعمارگران به این فکر بیفتند تا از نفوذ رو به رشد مراجع در میان مردم در مقابل استعمار و دولت های استحمارگر قاجار بکاهد. از این رو به موازات تشکیل فرقه وهابیت در عربستان سعودی و قرار دادن آن در مقابل شیعه، در درون شیعه نیز شکافی به وجود آوردند تا از این رهگذر به مطامع سودجویانه خود دست یابند. ظهور فرقه بهائیت در مهد تشیع یعنی ایران با واکنش تند مردم و علما مواجه شد. از اینرو در سرتاسر دوران قاجار بهائیان همواره از موقعیتی بسیار پایین در جامعه برخوردار بودند و حتی به منظور در امان ماندن از دست شیعیان دین خود را مخفی نمودند. روی کار آمدن حکومت پدر و پسر پهلوی و بروز تحولات داخلی و خارجی جهش قابل ملاحظه ای در موقعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بهائیان ایران پدید آمد. در دوران محمدرضا شاه بهائیان چنان در ارکان سیاسی و اقتصادی کشور، نفوذ پیدا کردند که به یکی از وزنه های مهم قدرت در کشور تبدیل شدند. به طور کلی عواملی که منجر به نفوذ قابل ملاحظه بهائیان در ارکان سیاسی و اقتصادی ایران در دوران محمدرضا شاه شدند عبارتند از: نظر مساعد شاه به آنها، وجود چهره های باسواد و تحصیلکرده درمیان آنها، وجود افکار و عقاید تجدد خواهانه و دنیاگرایانه در دین بهائیت، وجود روحیه جهان وطنی و عدم تعلق خاطر به سرزمین خاص، داشتن تعصب دینی و مذهبی و بالاخره حمایتهای صهیونیسم و استعمار انگلیس. در این رهگذر افراد با نفوذی چون: امیرعباس هویدا، هژبر یزدانی، عبدالکریم ایادی ، پرویز ثابتی و اسدالله صنیعی از جمله سرسپردگان مهم بهایی در این دوران بودند که در جهت گسترش نفوذ بهائیان در کشور فعالیت می کردند. حسین فردوست که از رجال مهم دربار پهلوی بود، در اعترافات خود پس از دستگیری که در دو جلد کتاب به نام "ظهور و سقوط سلطنت پهلوی" گردآوری شده است درباره فعالیت های تشکیلات بهائیان در حکومت شاه می گوید: یکی دیگر از فرقه هایی که توسط اداره کل سوم ساواک با دقت دنبال می شد، بهائیت بود. شعبه مربوط بولتن های نوبه ای (سه ماهه) تنظیم می کرد که یک نسخه از آن از طریق من (دفتر ویژه اطلاعات) به اطلاع محمدرضا می رسید. این بولتن مفصل تر از بولتن فراماسونری بود. اما محمدرضا از تشکیلات بهائیت و به خصوص افراد بهایی در مقامات مهم و حساس مملکتی اطلاع کامل داشت و نسبت به آنها حسن ظن نشان می داد. اصولا رضاخان نیز با بهائیت روابط حسنه داشت، تا حدی که اسدالله صنیعی را که یک بهائی طراز اول بود، آجودان مخصوص محمدرضا کرد. صنیعی بعدها بسیار متنفذ شد و در زمان علم و حسنعلی منصور و به خصوص هویدا به وزارت فرهنگ و وزارت خواربار رسید.(1) به نقل از خبرگزاری شبستان |
|
مسلمانان را چه شده است؟
مسلمانان را چه شده است؟ حمیت و غیرت آنان کجاست؟ در زمانی که غزه در آتش کفر و ستیز با اسلام می سوزد و زنان و کودکان در زیر چکمه های دژخیمان جان می سپارند چرا باید سکوت را پیش گرفت تا هرچه پیش آید خوش آید؟
چه شده است که در میان دول اعراب میل به منافع شخصی و ملی از صیانت از منافع دینی جدا گشته است؟ آیا جماعت عرب می دانند که در حقیقت معنا از منافع ملی خود نیز کوتاه آمده اند و این بی خردی که در شمایل سکوت و تواضع در برابر دشمن نمایان شده است موجب گسست و شکست موقعیت خودشان می شود؟
در واقع کشورهای عرب با بی تفاوتی نسبت به کشتار هم مسلکان و هم زبانان خودشان دستیابی به منافع کوتاه مدت را بر منافع بلند مدت و پایدار ترجیح داده اند و وقتی این سر فرود آوردن به این مفهوم است که عرب به فکر عرب نیست چه برسد به فکر امت اسلام می بینیم که چه آسوده با هم در نیل به منفعتی گذرا هم پیمان شده اند،پیمان برای اجابت شیطان.
پادشاه عرب با دشمن رقص می کند آن هم در کمال بی عاری؛ دشمنی که در تمامی محصولات سینمایی و رسانه ای خود این نژاد را به سخره گرفته و برای خوش ساختن لحظات مردم آنان را مسخره می کند و نا آگاهی و حماقتشان را نمایش می دهد تا در ذهن همگان نفهمی، شهوت پرستی و شکم بارگی آنان ملکه شود.
حال این گونه تواضع در برابر دشمن و هم صدا شدن در مقابل کشتار فلسطینیان در غزه که هیچ واکنش محسوس و هیچ مخالفتی از سوی دول عرب روی ندهد به درستی بر نمایش کوته نظری عرب در سینماها و رسانه های غرب صحه می گذارد.
چرا باید این تعبیر جا بیفتد که عرب آینده نگر نیست و فقط به لحظه می اندیشد؟ زمانی رسول مکرم اسلام (ص) با انگشت مبارکشان ماه را به یک عرب نشان می دادند و آن عرب نوک انگشت مبارک را می دید و می گفت من ماهی را نمی بینم. این روایت مصداق رفتار امروز دول عرب است کسانی که با کج فهمی و به خاطر سکوت غرب نسبت به ناهنجاری ها و تعصبات غلطشان و به خاطر فروش روز افزون نفت و خرید امکانات آرایشی و رفاهی و نیز تسلیحات نظامی حاضرند همه چبز خود را بفروشند حتی شرافت ،غیرت و تعصب دینی را.
چرا باید یک دسته از دزدان و چپاولگران غربی که با استعمار و حمله به هر کشور و سرزمینی تاریخ سیاهی را برای خود رقم زده اند اینگونه و به این راحتی اتحاد میان امت مسلمان را شکننده کنند؟ چرا کشورهای عربی قدرت تحلیل و بررسی شرایط را ندارند؟ رمز بقای آنان چیست؟ شکست اسلام و در بدو امر هم با شکست شیعه؟ آیا با این شکست همه چیز تمام شده است؟ آیا آمریکای خونخوار همراه با صهیونیست متعصب قومی نگر که در پروتکل های خود حتی مایه گذاشتن و فروش ناموس خود را برای تحقق اهدافش جایز شمرده است بعد از آن عرب را مددکار خود می داند؟ آیا کشوری که حمایت از هموطنان خود را مشروط و مقطعی می داند حمایت از جوامع عرب را اینگونه نخواهد دانست؟
شاید دایره خواسته های دول عرب تا آنجا محدود شود که جز دربار به چیزی نیندیشند. به این نمونه توجه فرمایید:
"مردم السالوادور برای آزادی و فرار از فقر مدت های مدیدی جنگیده اند ولی دائما توسط نیروهای ارتش و مزدوران دیگری که توسط آمریکا پشتیبانی شده اند، سرکوب گردیده اند.
ارتش السالوادور در سال 1932 میلادی در طول چند ساعت بیش از 30000 نفر از مردم را که 2 درصد از جمعیت کشور را تشکیل می دادند، قتل عام نمود. این ارتش و مزدوران الحاقی آنان توسط آمریکا پشتیبانی مالی، تسلیحاتی و سیاسی می شوند."*
در سالی که مزین به نام "اتحاد ملی و انسجام اسلامی" است امید می رود مسلمانان نسبت به منافع حیاتی و پایدار امت اسلام توجه بسیار داشته باشند و در این سال بر هوشیاری خود افزوده و در تمامی مقاطع و مناسبات از منافع جمعی کوتاه نیایند که به درستی امام راحل فرمودند: اگر هر مسلمانی سطلی آب بر سر اسراییل بریزد، اسراییل را آب خواهد برد.
به نقل از (( عملیات روانی ))
طبق اخبار منتشر شده در خبرگزاری ها و رسانه ها در چند روز گذشته، پنج تن از رهبران قبایل عراقی در اثر یک انفجار انتحاری در استان دیاله این کشور کشته شدند.
این عملیات انتحاری با ورود یک بمب گذار مجهز به کمربند حاوی مهمات در خانه "فائز عبیدی" از رهبران عراقی رخ داد و طی آن او و چهار تن دیگر که از اعضای نجات دیاله بودند، به قتل رسیدند.
قبل از هر چیز، موضوع قابل توجه این است که استان دیاله دارای شهروندان شیعه و سنی است و از پایگاه های مهم مبارزه با القاعده محسوب می شود.
در خصوص علل و انگیزه وقوع این رویداد، نکات مهمی را می توان مورد توجه قرار داد.
نخست اینکه چند سالی است ردپای تفکر طالبانی و افکار پوسیده خود برتر بینی گروهک و گروه های مرتبط با شبکه القاعده و عملیات های انتحاری افراطیون مذهبی در برخی از کشورها به خصوص کشورهای عربی به چشم می آید.
کشته شدن پنج تن از رهبران قبایل عراقی در اثر یک انفجار انتحاری در استان دیاله این کشور نشان دهنده طرح ریزی مبارزان افراطی برای مقابله با گروه های مخالف است و جان سپاری مریدان و پیروان این مسلک ها در تحقق این موضوع به مثابه نیل به آرمان های این گروها به حساب می آید.
از سوی دیگر کشته شدن بمب گذاران و عاملان تحرکات انتحاری و اغتشاشگران در اینگونه عملیات ها نشان دهنده حرکت در مسیر دفاع از خواسته ها و اهداف بلند و والای درون گروهی است.
این عملیات ها معمولا با مشروعیت بخشی از طریق دریافت فتوا از برخی مراجع اهل تسنن انجام می پذیرد که پیشینه تاریخی آن به دو تا شش قرن گذشته می رسد.
(موافقت آل سعود با تشکیل فرقه وهابیت در قرن دوازدهم هجری قمری با پایه گذاری عبدالوهاب نجدی و تلاش های پیشین ابن تیمیه به عنوان پیشگام این تفکر در قرن هشتم هجری قمری از نمونه های بارز است.)
به طور مثال از القاعده، وهابیون، سلفی ها، شیخیون، اهل تصوف و... به عنوان تعدادی از این مسلک ها که با ایفای نقش کشورهای استعماری پدید آمده اند، می توان نام برد.
نکته دیگر اینکه برای شناخت تفکرات افراط گرایانه در این گروه ها می توان به اختیار کردن و بهره بردن از انواع سلاح ها و اجیر کردن افراد و همچنین تحریک افراد با تاسیس مدارس در اقصی نقاط جهان، برگزاری دوره های آموزشی و تدوین کتب ضد شیعه و نحوه ایجاد آشوب و مبارزه طلبی در برابر افکار و عقاید مخالف اشاره کرد.
این اقدامات که به منظور پاسداری از آرمان ها و اهداف درون گروهی صورت می گیرد، به طور مستقیم یا غیر مستقیم تامین کننده اهداف دراز مدت دول غربی و محقق کننده خواسته های مقطعی کشورهای غرب گرا است؛ از این رو نه تنها دول غربی اقدامی برای مقابله با آن انجام نمی دهند، بلکه این افراطیون را در انجام اقداماتشان ترغیب و همراه می سازند.
باید این پرسش اصلی را که آسیبها و تهدیدهای متوجه اتحاد ملی چیست؟ مورد توجه قرار داد. بی تردید در گام نخست باید بر این نکته اذعان داشته باشیم که شناخت آسیبها و تهدیدات متوجه هر موضوع یا پیکره مورد هدفی نیازمند شناخت دقیق ابعاد موجود و وجوه قابل تعریف آن موضوع آن هم در وضعیت طبیعی درباره آنهاست.
در لحظات آغازین نوروز یک هزار و سیصد و هشتاد و شش هجری شمسی، مقام معظم رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران در پیام نوروزی خطاب به ملت ایران، بنا به رویه سالهای گذشته، به نام گذاری این سال پرداختند.
معظم له پس از بیان فرازهای مهمی در ارتباط با نوروز و آنچه که در سال گذشته واجد اهمیت تحلیلی بود و با عنایت به نیاز جامعه در بافت موقعیتی کنونی با بیان این جملات سال 86 را سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی خواندند: به نظر من امسال سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی است. یعنی در درون ملت ما اتحاد کلمه و همه آحاد ملت و قومیتهای گوناگون و مذاهب گوناگون و اصناف گوناگون ملی و در سطح بین المللی انسجام میان همه مسلمانان و روابط برادرانه میان آحاد امت اسلامی از مذاهب گوناگون و وحدت کلمه آنها.
با توجه به این مهم، باید این پرسش اصلی را که آسیبها و تهدیدهای متوجه اتحاد ملی چیست؟ مورد توجه قرار داد. بی تردید در گام نخست باید بر این نکته اذعان داشته باشیم که شناخت آسیبها و تهدیدات متوجه هر موضوع یا پیکره مورد هدفی نیازمند شناخت دقیق ابعاد موجود و وجوه قابل تعریف آن موضوع آن هم در وضعیت طبیعی درباره آنهاست.
از همین رو در گام نخست بررسی مفهوم شناختانه اتحاد ملی در مقام موضوع اصلی بحث و حصول مولفههای هویتی و شاخصههای عملیاتی آن از اهمیتی بسزا برخوردار می گردد.
بافت متنی حیات دانشواره ترکیبی اتحاد ملی، بافتی اجتماعی - سیاسی است؛ به بیان دیگر با وجود ورود نتایج مثبت آن به تمامی عرصههای حیات جامعه ملی (ملت-دولت) و مجموعههای انسانی (شهروندان) و حتی ورود نهایی نتایج آن در عرصه حیات فردی تک تک آحاد ملت نقطه عزیمت تجلی آن یا منزلگه بروز آنرا باید در عرصه اجتماعی – سیاسی دنبال کرد و در تعریف آن از ادبیات سیاسی سود جست.
به عقیده نگارنده، وحدت که در ادبیات سیاسی به زبان انگلوساکسونی آن با واژه unity آمده است، از دو ویژگی و مختصه اساسی متاثر است: الف) یگانگی درونی ب) پیوستگی بیرونی. یگانگی درونی در این معنا به نقطه تشابه هویتی اشاره دارد که موجب ایجاد نقطه عزیمت مستحکمی است که میتوان آنرا بنیاد عمیقی برای پیوستگیهای عینی دانست.
در لسان قران کریم آنگاه که گفته می شود: واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا، به واقع و در ادبیات مورد نظر ما به همین نقطه عزیمت بنیادین اشاره دارد که میتواند پایه مستحکم وحدت باشد و اتحاد بدون آن بیمنزلگه و رستنگاه است.
پیوستگی بیرونی در این منظر متوجه خط تداوم آن یگانگی درونی در عرصه ی حیات جمعی برای رسیدن به هدف یا اهداف تعریف شده فردی و اجتماعی و ملی پذیرفته شده است. از همین رو یک ملت با حصول به یگانگی درونی وتسری آن به لایههای بیرونی در قالب پیوستگیهای اجتماعی و بسط آن در تمامی ساحتها و عرصهها و حوزهها و وجوه جامعه ملی میتواند به اتحاد ملی دست یابد.
علاقه مندم که میان وحدت و اتحاد تمایز قائل شوم و در عین همنشینی و ارتباط این همانی میان آنها، اتحاد را محصول عینی و عملی وحدت در معنای فوق بدانم. اتحاد که زبان انگلو ساکسون از آن با دانشواره alliance یاد آمده است از معنای تعریف شدهای برخوردار است که با اندکی بازافرینی مفهومی مراد ما را حاصل مینماید.
این مفهوم نیز از دو خصلت و ویژگی اساسی بهره برده است و همان طور که ژان بدن فرانسوی در تعریف حاکمیت از دو مختصه مطلق بودن و دایمی بودن نام میبرد، میگوییم: اتحاد نیز به عنوان انعکاس بیرونی و عملی وحدت از دو مختصه: وحدت درونی و توافق رسمی برخوردار است.
در اینجاست که وجوه دوگانه وحدت یعنی یگانگی درونی و پیوستگی بیرونی توافق معنی داری را بین اجزاء و کنشگران مورد نظر ایجاد میکند که نوعی پیوند معنوی (درونی) را در لایه لایههای حیات کنشگران تسری می بخشد و انعکاس بیرونی آن را در توافقات رسمی برای ایجاد اتحادها و ائتلافها به نمایش میگذارد.
اگر ملت به جمعیت تعریف شده در داخل مرزهای ترسیم شده رسمی اشاره میکند که در فرهنگ، مذهب، زبان و قومیت مشترکی که تداوم تاریخی قدرتمند دارند سهیم هستند، وحدت ملی اشاره به یگانگی درونی و پیوستگی برونی آنها بر حول این مشترکات تاریخی قدرتمند دارند که به دنبال اتحاد در عرصه حیات اجتماعی –سیاسی خود برای افزایش قدرت در راستای حصول به اهداف تعریف شده ملی میباشند.
این امر در اغلب اعضای جامعه ملی خود را به صورت اولیه هویت دسته جمعی و اجتماعی به نمایش میگذارد و در مرحله تکاملی خود هم حامل اراده ملی و هم تولید کننده و تزاید بخش قدرت ملی میشود.
هنگامی که این دو مفهوم درهم تنیده وحدت و اتحاد – با باز تعریف فوق – با یکدیگر پیوند میخورند، ترکیب فوقالعاده نیرومندی را از مشروعیت و کارایی برای آن ملت و به ویژه حکومت برخاسته دولت و نخبگان برتافتند از درون آن ملت فراهم خواهد ساخت تا در پرتو آن به نیل به اهداف تعریف شده آن ملت دست یابند؛ و بررسی مختصات اساسی اتحاد ملی را بر اساس مفهوم شناسی فوق به مجالی دیگر میسپاریم تا در سایه حصول به آن مختصات و باز تعریف معنایی –مفهومی آسیب و تهدید –در حد اجمالی –به پرسش اصلی این بحث یعنی آسیبها و تهدیدهای متوجه اتحاد ملی در حد بضاعت عالمانه پاسخ گفته شود.
منبع: عملیات روانی ـ مهدی مطهرنیا
((قدس))؛میعاد آرمان های مسلمانان
دنیای معاصر در کش و قوس دمادم خود با ایدئولوژی ها و مکاتب متعدد به دنبال سعادت بشری می گردد. در واقع پس از قرون سیاه و تاریک وسطی ، رنسانس یا نوزایی و تحولی که در کشور های غربی پدید آمد تقابل با دین و روشنگری را منجر شد. تفسیری از زندگی که تازه متولد شده باشد بدون آن که به گذشته ای فکر کرد و یا آن که خواست به آن رجوع نمود.
اسلام طلیعه بیداری بشر است در آن هنگامه ای که در سلسله ی ادیان الهی دینی کامل و جامع بر بشریت نازل شد که بشارت آن در ادیان گذشته نیز بیان گردیده بود. آیینی متکامل که تمامی دستورات و روش های زندگی سعادتمندانه را در بطن خود گنجانده است و مسلمانان این گرویدگان به آیین حق که با تمسک به فرایض و منویات الهی مسیر پر فروغ و زندگی ساز را می پیمایند و در این میان بی هیچ تردیدی منجر به روشنایی بخشیدن به دنیای پیرامون خود و سعادت بشری می شوند و این مسیر اعتقادی سوداطلبی کسانی را که آیین یا دین خود را تحریف نموده و به اشکال مختلف به خواست شخصی و منفعت های گروهی در آورده اند، نقش بر آب می کند.
و اینک درعصر تقابلی که سودا گران حقیقت گریز ایجاد نموده اند نژادپرستی و یا اصطلاح آپارتاید به واقع نمایان گردیده و پافشاری بر منفعت های مکاتب ساختگی به دست بشرافزون تر.
صهیونیسم یکی از این مکتب ها است. گروهی که معتقد هستند جهان در سلطه آنان است و باید خواسته های خود را بر سایر انسان ها تحمیل نمایند و گستره حکمرانی و خواهش های نفسانی خود را افزایش دهند و در نهایت منافع استکبار جهانی را برای اقتدار بخشیدن به امپریالیسم بین الملل تأمین سازند و در این اثنا کسب مال و جاه برای فریفته شدگان این پندار پوشالی نهایت پیروزی است و تقویت اینگونه تصورات برای استکبار نزدیک شدن به هدف و ایجاد وسیله های متعدد برای افزایش نیروهای تحت نفوذ و گسترش ظلم و به استیصال کشاندن انسان های رنج دیده و مظلوم.
و می بینیم خشونت طلبی قدرتی بی اساس به نام اسراییل را به عنوان حکومتی مجعول و ساخته شده به دست انگلیس این استعمارگر پیر و مورد حمایت آمریکای خونخوار و اطرافیان سرسپرده آن که چگونه انسان های مظلوم فلسطین را مورد تعدی قرار داده و خانه و کاشانه ی مسلمانان و آزادی خواهان و قبله اول مسلمانان و میعاد گاه ادیان آسمانی، مسجد الاقصی، را مورد هجمه قرار می دهد.
امروزه بیش از چهار میلیون فلسطینی آواره ی اردوگاه های کشورهای همجوار می باشند. انسان هایی که برای تداوم عزت و اقتدار خود جان شیرین را تقدیم نموده و بسیار افرادی که در اسارت به سر می برند اما از هویت، دین و ملیت خود کوتاه نیامده اند.
در چنین دنیای سرشار از نخوت که در یوغ طاغوت به سر می برد مردی که نفس قدسی اش ادامه راه نبوت بود بر جان تشنه و حقیقت طلب انسان پیام وحدت و حمایت مداوم از برادران دینی و کشورهای مسلمان به خصوص فلسطین را صلا زد و عمل به آیه ((واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا و ذکروا نعمه الله علیکم اذ کنتم اعداء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته اخوانا )) (آل عمران آیه 103 ) را لازمه بقا و بالندگی اسلام دانست.
روز قدس تأکیدی است بر حضور هوشمندانه ی امت اسلام برای حمایت از آرمان های خود، جلوگیری از تعرضات بیگانگان، تقویت وحدت کلمه و یکپارچگی و رعشه انداختن بر تن فرصت طلبان و استواری بر مسیر اعتقادی.
امام خمینی (ره) بر زنده نگاه داشتن روز قدس تأکید فراوان داشتند زیرا که اسلام به علت جامعیت خود همواره مورد آماج قدرت های سلطه گر است و این روز میعاد گاه پایداری، مقاومت و اتحاد بین مسلمانان برای جلوگیری از عملی شدن خواسته های بیگانگان و نمایان ساختن شکوه و عظمت اسلام است و تجهیز کشور های اسلامی علاوه بر اعتقادات راستین به امکانات روز و مدرن مصداق آیه (( و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل))( انفال آیه 60 ) برای بر پا داشتن حکومت واحد اسلامی به یاری حق تعالی می باشد تا زمینه سازی ظهور حضرت ولیعصر (عج) و سپردن منصه عدالت به آن عادل جهان گستر و طلوع فرخ بال اسلام ناب محمدی (ص) بر گستره هستی فراهم گردد. ان شاءالله
امپریالیسم؛ این راهپیمای بی مقصد
تعارضات امپریالیسم با مفاهیم بنیادین اسلامی و هجمه های ابر قدرت جهانی نسبت به انقلاب اسلامی موضوعی است که از بدو شکل گیری انقلاب اسلامی ایران همواره وجود داشته و با پایان جنگ سرد و به خصوص واقعه یازده سپتامبر وارد ابعاد تازه ای شده است. بررسی علل و گرایش این تخاصم موضوعی است که بدان می پردازیم.
موقعیت ویژه انقلاب اسلامی که برخاسته از آیین وحیانی است و بر مدار وحدانیت و اصول بنیادین اعتقادی بنا گردیده است به نوبه خود دارای ویژگی های بارز بسیاری است که در تحکیم کرامت و تعالی جامعه انسانی و صیانت از عزت و موجودیت بشری اثرات چشمگیری را برجای نهاده و بر خیل مشتاقان آن افزوده است و به تبع همین موضوع بر اقتدار و عظمت ثبات این مکتب بر سایر مکاتب بشری صحه گذاشته است.
برجستگی برنامه های اسلام برای احقاق حقوق ملت ها و نفی طاغوت و اعطا و احیای منزلت به بشریت در مقابل خواسته های بی شمار یاغیان و طاغیان زمان سخت گران آمده و نظام سلطه برای اشراف یافتن بر گستره هستی و چیره شدن بر منابع و امکانات بشری انهدام قدرت های له و یا در محور شرارت را چاره اندیشی کرده است. امپریالسم بین الملل به سرمداری نظام سلطه جوی آمریکا با نسبت دادن اتهامات واهی و بهره گیری از تمامی امکانات مدرن و پیشرفته و سوء استفاده کردن از جایگاه خود و نهادهای بین المللی برای به زیر فشار نهادن جمهوری اسلامی ایران به عنوان پیش قراول انقلاب جهان شمول اسلامی مبادرت می ورزد.
جمهوری اسلامی ایران هم اکنون با اتخاذ سیاست های مهاجمانه بین المللی برای حفظ دستاوردهای ملی و باج ندادن به کشورهای مزدور برنامه سازنده خود را برای تحقق آرمان های اسلامی و انقلابی دنبال می کند و این درحالی است که ایدئولوژی واداده لیبرالیسم با اندیشه بالنده منادی بیداری اسلامی و گسترش مودت و تعالی در جامعه جهانی رویاروست.
نظام سلطه که میل جهان گشایی خود را در تزاحم با وجه روشنگرانه انقلاب اسلامی می بیند برای به کنار راندن این مانع عظیم چاره ای جز اتخاذ سیاست های مقابله و براندازی را نمی بیند و در اسیر شدن در باتلاق مشکلات و چالش های بی شمار و گسترش رویکرد جامعه جهانی به سمت بیداری و گرویدن به اعتقادات نوع دوستانه اسلامی که احیا کننده منزلت و کرامت آن ها می باشد و فرا رسیدن "عصر بالنده ایمان بر محوریت اسلام زندگی ساز" را نوید می دهد، هراسناک و وحشت زده شده است و سلسله کاخ پندارهای پوشالی خود را نقش بر آب می بیند بنابراین برای مقابله و کنارزدن این قدرت توانگر و پر پتانسیل رعشه برجان روی به فرضیه سازی نموده است تا از آن طریق بتواند افکار جهانی را موافق خود ساخته و با القای "ایران به عنوان یک تهدید بین المللی"و ایجاد دو دستگی در جهان و با برجان هم افکندن کشورها ی منطقه خصوصا کشورهای عرب و حوزه خلیج فارس با این "ابرقدرت توانای ایدئولوژیکی" به جدال پرداخته تا این مانع بزرگ را از مقابل خود بردارد و به امیال سیری ناپذیر خود در جهان گشایی و استیلای بر داشته های بشریت نایل شود.
هراس آمریکا از ایران به علت ماهیت اسلام انقلابی آن است. به دلیل واهمه داشتن از تهدیدی است که مبانی زیر ساختی مکتب هرزاندیش لیبرالیسم را نمی پذیرد زیرا که اسلام دین کرامت انسانی، خود ساختگی و نیل به کمال، دین بالندگی و اخلاق برای تعالی انسان و سرمنشا و مروج صلح و آسودگی برای همگان است، مدافع حقوق حقه ملت ها و گسترش دهنده عدالت و وحدانیت نه سر سپردگی و طاغوت پرستی و این چیزی است که برای مدعی ایجاد نظم نوین جهانی سخت گران است. به واقع اسلام آن چیزی نیست که متشابه شده باشد یا در لوای کلماتی زیبا و فریبنده کج راهی و نزول در قهقرا را به ارمغان آورد زیرا این دین موافق همان دستاویزی نیست که برای حفظ منفعت طلبی گروهی اقلیت برای سرکوب و سلطه بر اقشار ضعیف با ترجیح اصالت سود و پایمال شدن اخلاق و سر ریز شدن لذت از بهر قبضه کردن دنیا به دنبال فریفته ساختن عوام بر آید و به اسم حفظ حقوق شهروندی و دفاع از حقوق بشر و هدیه دادن نعمت های مسجل به باز آفرینی انسان از نوع دلداده خود باخته برآید. دین اسلام بر خلاف ایدئولوژی فردگرای آمریکایی نه تنها اخلاق را برای کسب سود نمی داند بلکه اخلاق را منادی مودت و بالندگی کلیه اقشار و یکایک افراد جامعه برای نیل به کمال می داند.
تمدن مدرنی که امروزه استکبار برای جهان ترسیم نموده و گروه کثیری نیز واله و شیدای آن شده اند در حقیقت جوهره خود بنیادی انسان و ایستادگی او در برابر قدرت و اراده ذات الهی است. این تمدن برای دخل و تصرف بر عالم از تمامی داشته ها و انباشت قدرت بهره می گیرد تا در هستی به نفع خود اثرگذار باشد و قطب وجودی عالم را در دست گرفته و با نظم دهی بر تمامی جوانب و موجودات فرامانروای بلامنازع و یکه تاز خواسته های نفسانی و اصالت انسانی خود باشد.
ارسال تسلیحات نظامی به کشور های عربی برای تجهیز شدن به امکانات مدرن و آماده سازی آن ها برای مقابله و ستیز با جمهوری اسلامی ایران پیش فرضی است که نقشه جهان گشایی امپریالیسم بین الملل بر اساس آن ترسیم شده است و باید گفت که این خواب پریشانی است که این ابر قدرت در حسرت احاطه هستی از آن آسودگی ندارد و این کابوس ممتد پندارهای واهی را در مخیله اش پدیدار می سازد.
کشورهای اسلامی و عرب به خوبی می دانند که مبانی دین مبین اسلام ((برابری و برادری)) است و نباید مبهوت مزدوران و دشمنان خارجی و متخاصم و دل سپرده داخلی و اسیر پندارهای شیشه ای یاوه گویان و هرزاندیشان شد که آنان رفاه و آسودگی و توسعه و بالندگی را برای ما به ارمغان نمی آورند و به اصطلاح ((سلام روباه بی طمع نیست.)).
اقتدار یکایک کشورهای اسلامی موجب اقتدار کلیه جوامع اسلامی است و همه کشورهای اسلامی باید همراه با یکدیگر به پاسداشت ارزش ها پرداخته و در سایه اخوت، وفاق و رحمت که پیامبر بزرگوارمان در میانمان ارزانی داشته اند با تمامی قدرت و تجهیزات از آیین و اندیشه وحیانی اسلام بهره جسته و از مکتب و جوامع اسلامی از صمیم قلب حراست و پاسداری کنیم و گرفتار برنامه سازی ها و طرح های در گیری فرقه ای، مذهبی و قومی نشویم و اصل و مبنا را فدای خواسته های مقطعی نسازیم.
در دنیایی که "روابط منفعت محور" ملاک آداب دیپلماتیک شده است، کشوری چون آمریکا که خود را "ابر قدرت نظام تک قطبی" می داند قطعا سردمدار چنین روابطی است و در خط سیر منکوب شدن کشورهای اسلامی و بنیان برافکنی جریان اسلامی از سوی این صاحب مکتب الحادی نباید پنداشت که امپریالیسم بین الملل مصداق صلح و رهاورد عزت و اقتدار باشد.
اتحادی که از متن دین بر می خیزد
در عصری که آماج حملات دشمنان بر پیکره و بنیان فکری ودینی مسلمانان توفنده تر و منسجم تر شده است کیست که اساس وحدت و همگرایی در سیر آموزه های اسلامی را نادیده انگارد؟
امروزه با گسترش فن آوری های مدرن و روزآمد، تهاجم بر عقاید و نحله های فکری نیز منسجم ترو با برنامه تر شده است.
هنگامی که رهبر معظم انقلاب بر بیداری اسلامی و احیای شعارهای اسلامی تاکید می دارند خود مبین آن است که با سازمان یافته تر شدن دشمنی و کینه توزی های بیگانگان بر یکایک مسلمان ها تکلیف است تا در پاسداری از ارزش های اسلامی و ایجاد پیوند دینی و تمسک به ارکان اصیل اسلامی و مقدسات کوشا بوده و از بهره برداری های مغرضانه دشمن بنابر وجود خلا های احتمالی میان مسلمانان از جمله تفرقه و نزاع های قومیتی و ملیتی و ... بکاهند.
سال 13۸5با نام پیامبر اعظم (ص) به عنوان دیباچه ورود به سال 1386 با شعار (( اتحاد ملی و انسجام اسلامی )) محسوب می شود. شعاری که باید آیینه شعور، بیداری و آگاهی مسلمانان نسبت به صیانت از آرمان های مشترک باشد. امسال نیز باید بر سیره پیامبر متمرکز شد و علاوه بر آن محتوا و غنای شعائر و مبانی معرفتی و اعتقادی را در تحکیم و تقویت روابط و آداب و شاخص های تعامل و همگرایی مسلمانان مورد مداقه قرار داد و در این راه از سنت رسول خدا، محمد مصطفی (ص)، و تمسک به حبل المتین،کلام الله مجید، بهره جست.
در بررسی علل هجمه های نظام سلطه بر مبانی اعتقادی و آیین راستین اسلام نکات زیر حائز اهمیت هستند:
ازآن جا که دین سرچشمه تحرکات آدمی و غایت تعیین اهداف زندگانی محسوب می شود، مؤلفه های تصریح شده در دین اسلام همچون استکبار ستیزی و نفی ظلم و خشونت، جلوگیری از انحصار قدرت و سلطنت طلبی، مبارزه با کفر و طاغوت و... نمایی از خصوصیات انسان هایی عملگرا را در مقابل قدرت های فرصت جو تصویر می کند و نیز وجود عناصر سازنده برای حفظ برتری موقعیت مسلمانان در برخورد و یا رویارویی با الحاد و ستیز با مشرکین و کفار به منظور نشو و نمو اسلام یعنی جهاد و همچنین گستره وفاق و همبستگی مسلمانان از ملل و نژادهای مختلف در قالب یک کنگره عظیم به نام حج و بسیاری از تعالیم راهبردی برای تقویت بنیه های اسلام و معدوم ساختن نفاق و اسلام ستیزی، امپریالیسم بین الملل را در یک تنگنای هراسناک قرار داده است و به این شکل است که چاره ای جز این نمی بیند تا ابر قدرت ایدئولوژیک یعنی اسلام را از پیش روی بردارد.
حال باید دانست که این تحولات چگونه بسط می یابد؟ آیا غیر از این است که تسلیم شدگان به دین اسلام معرف و توسعه دهنده اصول دینی و مروج شریعت اسلام هستند بنابراین برای آن که از گسترش تعالیم و عقاید اسلامی جلوگیری شود چه راهی بهتر از این است که زمینه سستی و ناکارآمدی گرویدگان به اسلام را فراهم ساخت و چه راهبردی مطلوب تر از نزاع و درگیری درونی، اختلاف و چند پارگی و در نتیجه کاهش توان و قدرت بازدارندگی و از همه مهمتر جهانی شدن اسلامی.
ایجاد اختلافات مذهبی و درونی در دین اسلام چیز تازه ای نیست و اتخاذ چنین تصمیمی برای انهدام قدرت مسلمین طرحی بدیع و شاخص محسوب نمی شود اما این اتحاد و یکپارچگی ملی و اسلامی است که موجب تنومدی پیکره اسلام و تناور شدن ثمرات آن می شود.
باید به یاد داشت که اگر از تاکتیک دشمن توانستیم به نفع خود بهره گیریم آن گاه است که پیروزی از آن ما است و اگر نه مقابله با روش های اعمالی بدون در نظر گرفتن کسب امتیازات مضاعف چیزی بر اقتدار ما نمی افزاید، زیرا که اسلام دین عمل، برنامه و فراگیر است و بر همه معتقدان فرض است زیرکی و کیاست را در اعمال و کردار خود در مقابل خدعه و نیرنگ دشمن به کار گیرند.
غرب و تقویت سیاست های تفرقه افکن
ایجاد مناقشات و اختلاف داخلی و درگیر کردن سلایق برای محکوم کردن یکدیگر یکی از گام های مهم مأیوس سازی مردم نسبت به مسئولان از سوی معاندان نظام است.
بنابر آن چه ریاست محترم جمهوری در روزهای گذشته عنوان نمود، غرب می کوشد پس از تصویب قطع نامه سیاسی و جانبدارانه شورای امنیت علیه پیشرفت همه جانبه ایران اسلامی با آتش افروزی در میان افکار و عقاید داخل کشور گروه ها و اقشار عمومی را به جان هم بیفکند و به راستی باید دانست که با هوشیاری مردم و رهنمود های رهبر معظم انقلاب اسلامی و دقت نظر مدیران و مسئولان این طرح شوم نیز تنها بر صفحات تیره و افکار پوشالی غرب باقی مانده و به عمل نخواهد نشست.
باید بر این نکته واقف بود که القائات طراحی شده کینه ورزان به انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن با دو هدف عمده انجام می پذیرد:اول تحریک افکار عمومی به منظور ایجاد نارضایتی و تشنج داخلی و سپس رقم زدن برخی شانتاژ های تبلیغاتی در جهت آن که موقعیت ایران اسلامی برای منطقه و بین الملل خطرناک جلوه داده شود و به گونه ای آن را ارمغان نا امنی برای همسایگان و کشورهای همجوار تبیین سازند.
جایگاه منحصر به فرد جمهوری اسلامی ایران در متوازن سازی جریانات منطقه و تأثیر گذاری دستاورد های فکری، سیاسی و فن آوری آن بر بیداری سایرکشورها موقعیت ابر قدرت ها را با چالش مواجه ساخته است به ویژه آن که جریان صدور انقلاب مسئله ای است که غرب از آن بیم دارد اما این موضوع حقیقتی آشکارا است و افکار و حرکات استکبار ستیزی و خود باوری در بسیاری از کشورها پر فروغ شده است. بنابراین مجموع این عوامل لزوم به انزوا راندن جمهوری اسلامی ایران و کاستن از نقش آن در سطح دول منطقه در دستور کار رژیم فزونی طلب آمریکا قرار دارد.
رهبر فرزانه انقلاب در خصوص تحریک کشور های عربی توسط کشورهای غربی با تأکید بر اینکه اقتدار ایران پشتوانه جهان اسلام است دولت های عربی را انذار می دهد که مبادا به دام خطرناک اتحاد با آمریکا و انگلیس علیه ایران بیفتند.
در دوران حساس کنونی وفاق و وحدت ملی از ملزومات بدیهی است. باید تمامی فعالان و رهبران گروه های اجتماعی در تبیین صحیح دستاوردهای نظام و آرمان های انقلاب اسلامی و نیز در تقویت همبستگی ملی و هوشیاری مداوم مردم و حضور پیوسته و در صحنه کوشا باشند. همچنین برای ناکام گذاشتن این گونه افکار ستیزه جویانه، تحقق جنبش بیداری اسلامی در تمامی کشورهای اسلامی و عربی از ضروریات محسوب می شود که همواره در تأکیدات مقام عظمای ولایت بدان تصریح شده است.
موضع گیری غرب برای تخریب و تخطئه شیعیان در کشورهای اسلامی و ایجاد در گیری بین مذهبی و طراحی و اجرای یکسری اقدامات در این راستا به ویژه اعدام دیکتاتور سابق عراق و به نوعی تضییع شدن حقوق شیعیان و نیز پشتیبانی برخی کشورهای عربی از آشفتگی اوضاع و ایجاد نزاع بین شیعه و سنی و ارسال تسلیحات به منظور حمایت از اهل تسنن با هدف شکل دادن شائبه دخالت ایران در بوجود آمدن ناامنی در این کشور از نکات مهمی است که باید مطمح نظر قرار گیرد.
سایه این دست اقدامات هم اکنون در کشورهای اسلامی لبنان، فلسطین و عراق مستولی بوده و در هریک متمرکز بر ایجاد اختلاف بین عقاید و گروه ها است که از مقصود نهایی آمریکا به منظور حضور طولانی مدت در خاورمیانه به علت ملتهب بودن اوضاع و ناتوان بودن دولت ها برای کنترل امور پرده برمی دارد. تمسک جستن به عملیات های تروریستی و ایجاد فجایع هولناک و کشتار مردمی جملگی مستمسکی است که آمریکا می کوشد تا از این طریق بتواند شرایط را برای دایه داری خود هموار سازد. طرح افزایش شمار نظامیان آمریکایی در عراق و ندادن اختیارکامل به دولت نوری مالکی بدین منظور می باشد.
بر یکایک مردم و دول منطقه فرض است با بصیرت و ژرف اندیشی از مخاطرات احتمالی نفوذ امپریالسیم جلوگیری نمایند تا طرح هایی چون خاورمیانه جدید با ایجاد نزاع های درونی به هدف نرسد. باید مراقب بود تا منطقه حساس خاورمیانه متأثر از طبقه بندی های سست و باور پذیری های ساده و کوته نظرانه مشتعل نشود و صرفاً منافع مقطعی به منافع بلند مدت و دیرپای ملی و اسلامی ترجیح داده نشود.