علامه محمدتقی جعفری (ره) به عنوان یکی از پیشگامان برجسته نشر مفاهیم دینی و آموزههای اسلامی در تبیین اصول و مبانی وحدت در دین و جایگاه آن در حیات معقول و فرو نشاندن کینهها و تزاحمها و برقراری برادری و اخوت در میان انسانها نقش بسزایی داشته است، شناخت خطوط تفکری این عالم گرانقدر در نیل به حیات طیبه اسلامی یاریرسان جوامع است، بنابراین طی چند نوشتار به بررسی اندیشه وی دربارهی وحدت میپردازیم.
علامه جعفری (ره) در تشریح وحدت دین معتقد است که آنچه خداوند برای جوامع انسانی فرستاده است، یک دین است و مکتبهای متنوع ساخته شده ذهنی و خواستههای سوداگرانه بوده است، وی سه موضوع را به عنوان دلیل وحدت دین بر میشمارد: 1. طناب دین از هم گسیخته بود، تردیدى نیست که اگر واقعاً دین متعدد و متنوع بود چنانکه در آن روز مشاهده مىشد گسیخته شدن معنایى نداشت، زیرا فرض این است که هر یک از ادیان از اصل از یکدیگر جدا بوده است. معلوم مىشود که اساسىترین مختص دین حق، وحدت انسانها در هدفها و وسایل زندگى مادى و معنوى در مسیر تکامل است که از هم گسیختنش موجب نکبتها و تیره روزىهاى جاهلیت بوده است. 2. اصول بنیادین مورد اختلاف شده بود، اگر وحدتى در اصول بنیادین وجود نداشت و هر یک از اصولى که مکتبهاى آن دوران ادعا مىکردند، بهجاى خود صحیح بود، اختلاف در آنها اشکالى نداشته و موجب بدبختى آن دوران نمىشد. 3. واقعیت امر پراکنده بود، مسلم است که اگر امر الهى که دین اصلى است ذاتاً متنوع و متعدد بود، اختلاف و پراکندگى یک پدیده اصلى و حقیقى بوده موجب تشویش و تیرهبختى مردم آن دوران نبود.
علامه جعفری (ره) توجه داشتن به تاریخ و تحولات آن را در شناخت جایگاه و سیر تطور وحدت مورد تأکید قرار داده و معتقد بودند که تحولات تاریخی بخشی از هویت جوامع را تشکیل میدهند و وحدتی که برای هویت یا محصول تاریخ فرض شود به گونهای است که صرفاً نمیتوان مفهوم حقیقی بدان داد بلکه باید یک مفهوم تجریدی بوده باشد. وی اذعان داشته که اگر ما هویت و متن خود تاریخ را در نظر بگیریم خواهیم دید که مرکب است از: 1. تلاش انسان براى تهیه وسایل معیشت خود. 2 . کوشش براى شناخت طبیعتى که در آن زندگى مىکند. 3. محبت و عشق پیدا کرده حیات خود را با آن محبت و عشق توجیه کرده است. 4. ابزار و وسایلى را براى ساختن وسایل و مواد استمرار حیات خویشتن مىسازد. 5. قوانین و حقوق براى امکانپذیر ساختن زندگى دستهجمعى وضع مىکند. 6. شخصیتهایى با درجاتى گوناگون از تأثیر در جامعه (و پیشرفت یا سقوط آن) بروز مىکند. 7. جنگهاى خانمانسوز به راه مىافتد و دمار از روزگار بشرى در مىآورد. 8. در مسیر رقابتهاى ظالمانه دست به کشتار غیر مستقیم همدیگر مىبرند. 9. اکتشافات و اختراعات صورت نمودها و وقایع تاریخ و روابط بشرى و کیفیت زندگى را دگرگون مىسازد. 10. انسانهایى اگر چه در اقلیت اسفانگیز در برابر خودخواهان و خودکامگان با اتصاف به فضایل اخلاقى و روحیات دینى، قد علم مىکنند و استقامت میورزند و در راه اعتلاى حق و حقیقت به مبارزه با انبوه خودخواهان برمیخیزند. 11. فرهنگهایى بروز مىکنند، بعضى از آنها به اوج مىرسند و سپس راکد مىشوند و بعضى دیگر به مرحله اوج نرسیده رو به زوال و فنا مىروند. 12. تمدنها پشت سرهم با تناوب شگفتانگیز در این نقطه و آن نقطه از دنیا به ظهور میرسند و سپس تدریجاً یا با سرعت شدید سقوط مىکنند و از بین میروند. 13. مصایب و ناگواریهاى حساب نشده مانند سیلها و زلزلهها و آتشفشانىها بر سر بشر تاختن مىگیرند و دگرگونىهایى در وضع زندگى وى بوجود مىآورند. 14. در رویاروى قرار گرفتن بشر با همدیگر دو عامل گوناگون تأثیر دارد: عامل خودخواهى که توسعه مىیابد و به نژادپرستى مىرسد و مسائل اقتصادى که گاهى یک جامعه فقیر علیه جامعه ثروتمند مىخروشد و در برابر آن صفآرایى مىکند. گاهى هم با اینکه احتیاج ضرورى وجود ندارد فقط به انگیزگى تملک بیشتر مواد اقتصادى رویاروى هم قرار مىگیرند. وی تأکید داشت که این وقایع و تحولات و انگیزهها که نمونه بسیار بسیار ناچیز پدیدههاى تشکیل دهنده تاریخ هستند مىتوانند به عنوان اجزا و عناصر تشکیل دهنده هویت تاریخ نامیده شوند، اما از اینکه به این موارد چهارده گانه صرفاً به صورت نمودها و مفهوم رویدادهای تاریخی و سرگذشت بشری نگریسته شود تنها یک مفهوم تجریدی محض خواهد بود که هیچ راه حل علمی برای تحلیل و تفسیر تاریخ پیش روی ما نخواهد گستراند. علامه بزرگوار اعتقاد داشتند که عملی شدن وحدت و سایه گستراندن آن بر جامعه به صورت دفعی و صرف موعظه به بار نمینشیند و تبعیت کردن از یک روند و فعالیت تدریجی است که درک مردمی را موجب شده و او را با طعم حقیقی حیات آشنا میکند. وی در اینباره به برنامه وحدتآفرینی پیامبر اسلام (ص) در میان دو قبیله «اوس و خزرج میپردازد: «واقعیت چنین نبود که پیامبر اسلام (ص) پس از آنکه از طرف خداوند متعال مبعوث شد، فوراً مردم را دور خود جمع کرد و پس از یک خطابه زیبا فرمود که شما مردم باید پس از این خصومتها و کینهتوزىها را کنار بگذارید و با همدیگر برادر شوید، بلکه جریان اینطور بود که پیامبر اکرم اولاً و با تدریج معناى حیات را براى آنان قابل درک ساخت و کم کم آنان را با طعم حقیقى حیات که معادله فوق طبیعى همه را در انحصار خود دارد آشنا ساخت، آنگاه اوس و خزرج فهمیدند که انسانهاى داراى حیات حقیقى نمىتوانند با یکدیگر خصومت بورزند.» علامه جعفری (ره) زدودن فردیت و خودخواهی را با توجه به اصل نعمت برادری عامل رفع تضادها و تزاحمها میخوانند که انسان را از حیات طبیعی محض که در معرض جدایی و گسیخنگی و پراکندگی و تزاحم و تضاد کشنده بیشتر قرار میگیرد به حیات معقول سوق میدهد. وی برادری واقعی و بر محور وحدت را در پرتو انبیای الهی توصیف کرده است و اذعان داشته که غیر آن بشر همواره در میادین جنگ و جدال و کشتار و پایمال کردن یکدیگر زندگی کرده است. |